1396/9/25 ۰۸:۲۲
حوزه بهعنوان نهاد علمی سنتی سابقهای چندصد ساله دارد. در گذشته در کنار الهیات و ادبیات که از دروس اصلی حوزههای دینی بود، طبیعیات، ریاضیات، هیئت و سایر علوم نیز در حوزه تدریس میشد و اکثر حکمای ما در تمام این رشتههای صاحبنظر بودهاند. این سنت در غرب مسیحی هم جاری بود و اختصاصی به جهان اسلام نداشت. پس از انقلاب علمی و با پیشرفت پرسرعت علوم تجربی، رشتههای مختلف بهطور تخصصیتر مورد بررسی قرار گرفت و اصطلاحا دیسیپلینه شد.
وحدت حوزه و دانشگاه یا ذوب یکی در دیگری؟
حوزه بهعنوان نهاد علمی سنتی سابقهای چندصد ساله دارد. در گذشته در کنار الهیات و ادبیات که از دروس اصلی حوزههای دینی بود، طبیعیات، ریاضیات، هیئت و سایر علوم نیز در حوزه تدریس میشد و اکثر حکمای ما در تمام این رشتههای صاحبنظر بودهاند. این سنت در غرب مسیحی هم جاری بود و اختصاصی به جهان اسلام نداشت. پس از انقلاب علمی و با پیشرفت پرسرعت علوم تجربی، رشتههای مختلف بهطور تخصصیتر مورد بررسی قرار گرفت و اصطلاحا دیسیپلینه شد. با کشفیات جدید علمی و روشن شدن تقابل آن با بخشی از طبیعیات ارسطویی که داخل سنت مسیحی قرون وسطایی شده بود روزبهروز ارتباط نهاد جدید علم با دانش سنتی گذشته گسسته شد. با آشنایی ایرانیان با غرب جدید و تاسیس دانشگاه در ایران، همین اتفاق در کشورمان نیز رخ داد و عملا این دو نهاد علمی به موازات هم به تولید دانش پرداختند. حوزه علمیه بیشتر به سمت الهیات، فقه و اصول و ادبیات کشیده شد و دیگر مانند سابق تاکیدی بر تدریس سایر حوزههای حکمت در آن نبود و دانشگاه هم گرچه در ابتدا با استخدام علمای حوزه در رشتههای مرتبط، اندکی از آبشخور نهاد سنتی علم بهره گرفت اما در سایر رشتهها مسیر خود را در ادامه سنت جدید علم و دانش در غرب پی گرفت و متخصصان هر رشته کرسیهای تدریس را تصاحب کردند و به نشر علوم جدید همت گماردند. پس از انقلاب بحث تقریب این دو نهاد علمی سنتی و جدید رونق گرفت و تحت عنوان وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد. بسان سایر آرمانهای انقلابی، سالهاست از عمر این ایده کارساز میگذرد و هر ساله در سالروز شهادت مفتح گرامیداشتی به این مناسبت برگزار میشود.
در کرسی علمی ترویجی «ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه» که عنوان کتابی از سلیمان خاکبان، استاد دانشگاه قم هم هست؛ او، علی ذوعلم و مهدی مولایی به سخنرانی در باب این موضوع پرداختند. این نشست به گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد. خاکبان در این کتاب که در مدت 6 ماه به رشته تحریر درآمده عوامل داخلی و خارجی جدایی وحدت حوزه و دانشگاه را بررسی کرده است. خاکبان در صحبتهای خود با تعبیر جدایی حوزه از دانشگاه بهعنوان مهمترین مساله جامعه، تقابل این دو نهاد را از ویژگیهای جهان مدرن دانست و گفت: «برای رسیدن به وحدت حوزه و دانشگاه یا وحدت علم و دین که بر اثر یک اتفاق تاریخی به این شکل درآمده است، ابتدا باید ریشههای این جدایی را شناخت. به همین جهت بنده در این کتاب به ریشهیابی پرداختهام و پنج عامل اصلی این بحث را شناسایی کردهام.»
خاکبان عوامل بیرونی از جمله رنسانس و سرمایهداری و عوامل درونی مثل حکومت، روشنفکران و روحانیت را بهعنوان علل خمسه جدایی حوزه از دانشگاه نام برد و اضافه کرد: «امروزه اگر بخواهیم به سمت وحدت برویم، نقطه شروع روحانیت است. معتقدم اگر منطق خاص معرفتشناسی به صحنه بیاید میتواند تمام دانشگاههای جهان را در خود جذب و با خود همراه کند. این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «اولین علت بیرونی عوامل درونی رنسانس است، نه خود رنسانس؛ چون رنسانس قیام علیه ظلم و ظلمت بوده تا دین تحریف شده الهی آن زمان را اصلاح کند. البته شبهات برخاسته از رنسانس در این کتاب لیست شده است. پوزیتیویسم یا خرافه مدرن از نظر علامه طباطبایی مهمترین این شبهات در دوره رنسانس بوده است. »
مولف کتاب جدایی حوزه از دانشگاه افزود: «به نظر بنده غرب یک لایه اعتقادی و دینی دارد که ما میتوانیم با آنها یک رابطه دینی اعتقادی خوبی برقرار کنیم. البته روحانیت ما شناختی از قبل نداشته و به همین خاطر با شمشیری که از رو برای تقابل با غرب بستهاند به پا میخیزد و باعث اصلی جدایی حوزه و دانشگاه میشود.»
مهدی مولایی بهعنوان اولین ناقد این نشست با اشاره به اینکه منابع درون کتاب تقریبا دست دوم است، در رابطه با محتوا و بخشهای کتاب فقدان بررسی نقش وزارت فرهنگ دوره قاجار و پهلوی بهعنوان دلیل اصلی جدایی حوزه و دانشگاه را از نقاط ضعف این کتاب مطرح کرد و افزود: «از متغیرهای تحقیق، تعریف دقیقی نشده است. الان منظور از حوزه و دانشگاه چیست؟ آیا این تعریف از حوزه تعریف اساتید است یا خود حوزه؟ بحث علم و دین است یا حوزه و دانشگاه؟ شاید باید اسم تحقیق هم عوض میشد و به نام جدایی علم و دین نامگذاری شود.»
مولایی با بیان اینکه سیر تاریخی دوره قاجار از ابتدا تا انتها بهعنوان عاملی که در جدایی این دو نهاد بهشدت موثر بود باید مورد بررسی قرار میگرفت اما به جای آن به عوامل بعیدهای از جمله سرمایهداری اشاره شده است، گفت: «در فصل دوم کتاب در بخش نقش حاکمیت بهتر بود نظرات و اندیشههای حاکمان قاجار و پهلوی مورد بررسی قرار گیرد؛ نه اینکه نقش دارالفنون بسیار منفی نمایش داده شود. در بخش روشنفکران انسجامی دیده نمیشود و از روشنفکران داخلی هیچگونه استفادهای نشده است.»
ذوعلم نیز در سخنان خود از میان عواملی که بهعنوان علل جدایی حوزه و دانشگاه در این کتاب به آنها اشاره شده است، حکومت (مخصوصا حکومت وابسته پهلوی) را مهمترین و اصلیترین علت عنوان کرد و در مورد عوامل بیرونی نیز نظام سلطه را بهعنوان اصلیترین دلیل جدایی نهاد حوزه و دانشگاه دانست. رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برخی استعارات این کتاب از جمله تشبیه علم و دین بهعنوان دو بال یک پرنده یا دو پاره عقل بودن حوزه و دانشگاه را نیز چندان قابلقبول ندانست و به جای آن استعاره تمدن و فرهنگ را پیشنهاد کرد.
ذوعلم در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به سخنان امام خمینی(ره) گفت: «ما باید به دنبال وحدت کامل دو نهاد حوزه و دانشگاه باشیم؛ نه ذوب شدن یکی در دیگری. مساله کنونی ما صورتبندی جدیدی است که در حال رخ دادن است. در حال حاضر بین بخشی از حوزه ما و بخشی از دانشگاه وحدتی به تدریج شکل گرفته و آن بخش، بخش سکولار است. بخشهای سکولاری از دانشگاه ما با رگههای سکولار از حوزه با هم وحدت دارند. همچنین لایههای انقلابی از دانشگاه ما با لایههای انقلابی از حوزه با هم در حال وحدت و انسجام هستند. در کلیت، حوزه و دانشگاه در مقابل هم بوده و صورتبندی و جبههبندی جدیدی در حال شکلگیری است. درواقع یک جبهه انقلابی از حوزه و دانشگاه در مقابل یک جبهه سکولار از حوزه و دانشگاه در مقابل هم صفآرایی میکنند.»
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید