1396/6/11 ۰۷:۵۱
کشور عزیز ما ایران از دیرباز مهد پرورش انسانهای عظیمالقدری در عرصههای گوناگون علمی و ادبی بوده و در سطح جهان به دارابودن فرهنگ غنی و باسابقه مشهور است. در این سرزمین اهورایی تا بهحال هزاران شخصیت ارزشمند پرورشیافته که هر کدام در یک یا چند رشته از علوم بشری صاحب عنوان بوده و مایه فخر این سرزمین و مردمانش گشتهاند.
مقدمه: کشور عزیز ما ایران از دیرباز مهد پرورش انسانهای عظیمالقدری در عرصههای گوناگون علمی و ادبی بوده و در سطح جهان به دارابودن فرهنگ غنی و باسابقه مشهور است. در این سرزمین اهورایی تا بهحال هزاران شخصیت ارزشمند پرورشیافته که هر کدام در یک یا چند رشته از علوم بشری صاحب عنوان بوده و مایه فخر این سرزمین و مردمانش گشتهاند. در این میان عرصه گاه شعر و ادب عرصهای بوده که توجه جهانیان را به خود معطوف داشته و چشمان انسانها را خیرهکرده است. با نگاهی هرچند گذرا به این گستره بهنامهایی بر میخوریم که هر یک به تنهایی برای یک ملت کافی است تا الیالابد به او ببالد و خود را بدو منتسب دارد. بزرگانی همچون رودکی، فردوسی، سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ و دهها نظیر اینها که به راستی هر کدام از آنها در آسمان شعر و ادب همچون خورشیدی میدرخشند و در میان این جمع بیشمار بدونشک آن مقدار که حافظ از مردمان هر عصر و زمانی دل برده و آنان را مجذوب و شیفته خود کرده دیگران چنین نبودهاند و بهخاطر همین دلبردگیهاست که دیوان اشعار او همچنان در سطح جهانی منتشر شده و عشاق بسیار دارد.
و اما اگر چه همگان حافظ را بهعنوان شاعری که بیشترین بخش دیوان او را عناوینی همچون عشق و عشقورزی تشکیل میدهد میشناسند ولی با مروری هرچند گذرا بر اشعار بجایمانده از این شاعر آسمانی سرزمینمان، این نکته بخوبی آشکار میشود که بهواقع او حکیمی فرزانه بوده که ضمن برخورداری از هنر شاعری (چنانچه از زندگی نامه او نیز بر میآید) عالم دینی و معلم اخلاق و قرآن نیز بوده و از همینروی نکات و آموزههای اخلاقی و عرفانی بسیاری را در شعر خود آورده و برای هر چه بهترزیستن به انسانها یادآور شده است. آری، در میان غزلیات ناب و آبدار او صدها نکته اخلاقی و عرفانی وجود دارد که هر یک از آنها برای جامعه بشری در همه اعصار و بهخصوص عصر حاضر که دوران التهاب و اضطراب است درسآموز بوده و انسانها را در این وانفسای مادیگری به کار آمده و آرامش و آسایش را به او هدیه خواهد دهد و ما در این مقاله از میان صدها نکات اخلاقی موجود در شعر حافظ ده مورد را که بیشترین کاربرد را در زندگی انسان دارد و میتواند «گره از کار فروبسته ما بگشاید» انتخاب کرده و به دوستداران حافظ تقدیم میکنیم باشد که با بهرهگیری از این حکمتهای عرفانی که تماماً ریشه در تعالیم آسمانی قرآن کریم و گفتار اولیاء دین دارد زندگی بهتری را برای خود و جامعه انسانی رقم زنیم.
الف ـ پرهیز از ظلم و رویآوردن به دادگری:
در میان تعالیم آسمانی بسیاری که در کتب دینی ما ثبت و ضبط است بیگمان پرهیز از ظلم و ستم و در مقابل رویآوردن به عدل و داد و دادگری از جایگاه و اهمیت بسزایی برخوردار است. کم نیستند آیات و احادیث و روایاتی که در آنها انسانها به ترک ظلم و عمل به عدل سفارش شدهاند. که از این میان میتوان بهعنوان نمونه به این احادیث اشاره کرد:
«قال رسولالله(ص): ثَلاث مَن کُنَّ فیهِ فَهِیَ راجِعة عَلی صاحِبها: اَلبَغیُ و المَکرُ و النکثُ: سه خصلت است که در هر کس باشد (آثارش) به خود او بر میگردد: ظلمکردن، فریبدادن و تخلف از وعده»(۱)
و:
«قال رسولالله(ص) اِتقوا دَعْوَه الْمَظْلومِ و إنْ کانَ کافرا فَإِنَّها لَیْسَ دونَها حِجاب: از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعی نیست»(۲)
«قال علی(ع): خَیْرُ الْمُلوکِ مَنْ الْجَوْرَ وَ اَحْیَی الْعَدْلَ: بهترین فرمانروا کسی است که ظلم را از بین ببرد و عدل را زنده کند»(۳)
حافظ نیز که خود شاگرد مکتب قرآن کریم و دوستدار خاندان عصمت و طهارت بوده و از خرمن معارف این دو خوشهها برچیده و بارها در اشعار خود به این مطلب تصریح کرده و به همنشینی خود با قرآن افتخار نموده است با بهرهگیری از آیات آسمانی این مصحف هدایت، مردمان را به پرهیز از ظلم و ستم فرا خوانده و به آنها یادآور میشود که چون چرخ عالم هستی بر پایه عدالت میچرخد (همچنانکه رسول اکرم(ص) فرمودند: بِالعدلِ قامَتِ السمواتِ و الاَرض)، ظلم و ظالم عاقبت راه به جایی نخواهند برد و جز بدبختی و تیرهروزی برای خود نمیاندوزند و لذا باید ضمن دوری از ستم و ستمگری، عدالت پیشه کرد که اجرای عدالت از هر طاعت و عبادتی برتر است:
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر یکساعته عمری که در او داد کند
به قد و چهره هر آنکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشهگیران راز آسایش طمع باید برید
ب ـ دقت در انتخاب دوست و همنشین:
انسان موجودی اجتماعی و ناگزیر از زندگی در جمع و با دیگران است و به همین دلیل در این زندگی اجتماعی ناگزیر با گروهی از انسانها و همنوعان خود روابطی نزدیک و از نوع دوستی و موانست برقرار میکند.
آری، دوستی با دیگران و رفاقت با سایر انسانها از ضروریات زندگی آدمی است و دوست برای انسان به منزله غذای روح است و همانطور که از غذای جسم بینیاز نیست از غذای روح نیز بینیاز نیست و چه بسا به این غذا بیش از غذای جسم نیازمند باشد. ولی باید دانست اگر چه آدمی به دوست بسیار نیازمند است و چنانچه با کسی ارتباط نداشته باشد زندگی برایش بسیار دشوار و سخت خواهد بود ولی این خود به تنهایی دلیل نمیشود تا آدمی با هر کسی دوست شده و هر کسی را به رفاقت برگزیند چرا که:
ای بسا ابلیس آدم رو که هست
پس به هر دستی نباید داد دست
پس هماهنگونه که نیاز به غذا دلیل بر استفاده از هر غذایی نمیشود چون بسیاری از غذاها مسموم بوده و در نتیجه به سلامتی انسان آسیب وارد میکنند، رفاقت و دوستی با بسیاری از انسانها نیز نتیجهای جز از دستدادن سرمایههای مادی و معنوی در بر نخواهد داشت زیرا افکار و گفتار و رفتارشان همگی پلید و ناصواب است و از همین روی انسان فرهیخته و خردمند و علاقمند به سعادت دنیوی و اخروی خویش در انتخاب دوست بسیار وسواس به خرج میدهد و تا از سلامت روحی و اخلاقی کسی اطمینان حاصل نکند او را به رفاقت برنمیگزیند.
در آیات قرآن کریم بارها به این مطلب اشاره شده که در روز رستاخیز گروهی از آدمیان که در اثر رفاقتهای با انسانهای ناشایست به عذاب الهی دچار شدهاند با حسرت از دوستی با چنین انسانهایی ابراز ندامت کرده و آرزو میکنند که ای کاش با آنها طرح دوستی نمیریختند، که به عنوان نمونه به آیات زیر میتوان اشاره کرد:
«یا وَیلتی لَیتنی لَم اَتخذ فلانا خَلیلا:ای وای بر من کاش فلانی را به دوستی انتخاب نمیکردم» (سوره فرقان آیه ۲۸)
و آنگاه درباره علت این ندامت چنین میگویند:
«لَقد اَضلنی عَنِ الذکر بَعدَ اِذجائنی وَ کانَ الشیطانُ للانسان خذولا: «او بعد از آن که حق از طرف خدا برای من آمد، مرا گمراه ساخت و شیطان (هنگام امید)، انسان را رها میکند» (سوره فرقان آیه ۲۹)
در روایات اسلامی نیز به کرات این مطلب تذکر داده شده است که آدمی نباید با هر کسی طرح دوستی و رفاقت بریزد و تا بهطور کامل از سلامت روحی و اخلاقی کسی اطمینان حاصل نکرده باید از همنشینی و موانست با او پرهیز کند و در این راستا لازم است تا به آزمایش دوست اقدام نموده و شایستگی او را برای رفاقت بسنجد که در این صورت از مصاحبت با چنین دوستی که با آزمایش و اطمینان انتخاب کرده بهره برد و دوستیاش ادامه مییابد:
«قالَ عَلی(ع): مَنِ اتخذ اَخا بَعدَ حُسنِ الاختِبارِ دامَت صُحبتَهُ و تاکَّدَت مَوَدَّتهُ: کسیکه پس از آزمایش صحیح کسی را بدوستی برگزیند رفاقتش پایدار و مودتش استوار خواهد ماند.»(۴)
حافظ علیه الرحمه نیز در اشعار خود بارها به این مطلب اشاره کرده و از مخاطبان خود میخواهد در انتخاب دوست دقت کرده و از دوستی که صفات ناپسندی همچون پیمانشکنی، بیادبی و… دارند بپرهیزند و در مقابل انسانهایی را به دوستی برگزینند که از صفاتی نیک و شایسته چون خداباوری و تعهد و سلامت نفس و مهربانی برخور دارد:
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
مقام انس و میبیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفای همت پاکان و پاکدینان بین
آمرزش نقد است کسی را که در اینجا
یاری است چو حوری و سرایی چو بهشتی
بکش جفای رقیبان و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری
پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان
ج ـ مدارا با مردم:
زندگی اجتماعی بشر عرصه انواع و اقسام تزاحمات و گرفتاریهاست. انسانها از آنجاکه هر یک دارای سلیقه و طرز تفکر بهخصوصی هستند و از نظر سطح آگاهی و اندیشه نیز با یکدیگر متفاوت هستند، در برخوردها و نشست و برخاستها خواه ناخواه با یکدیگر دچار مشکل شده و گاه این برخوردها چنان بالا میگیرد که به برخوردهای فیزیکی میانجامد و چهبسا زیانها و خسارتهای جبرانناپذیری را به همراه میآورد. برای جلوگیری از این ضرر و زیانها و دستیافتن به یک زندگی همراه با تفاهم و آرامش بهطور قطع و یقین هیچراه چارهای جز «مدارا» و سنگ زیرین آسیاشدن نیست. در روایات اسلامی نیز یکی از نشانههای انسانهای عاقل مدارا معرفی شده است و اعلام شده که مدارا با مردم و همراهی با آنها در زندگی نشاندهنده کمال عقل است همچنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«قال رسولالله(ص): رَاْسُ الْعقْل بَعْد الاْیمانِ بِالله مُداراةالناس فی غَیْرِ تَرْکِ حق: کمال عقل پس از ایمان به خدا، مداراکردن با مردم است به شرط آنکه حق، ترک نشود»(۵)
حافظ علیهالرحمه نیز در بیتی از اشعار خود که زبانزد خاص و عام است همگان را به مدارا در زندگی توصیه کرده و میگوید:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
آری، از نظر حافظ رسیدن به آرامش و آسایش روحی در این دو روزه حیات عاریت چیزی جز مدارا نیست و جالب توجه آنکه این شاعر شیرین سخن ما را به مدارا با دشمنان فرا میخواند و لذا میتوان نتیجه گرفت جایی که با دشمنان باید مدارا کرد استفاده از این سیره پسندیده در رابطه با دوستان از اهمیت والاتری برخوردار است.
د ـ عشقورزی و محبت:
انسان موجودی است تشنه محبت و از هر که محبت و نیکی بیند بنده او میشود و طوق طاعت از او را بر گردن مینهد و از همین روی گفتهاند:
«الاِنسانُ عَبیدُ الاحسان: انسان بنده نیکویی است»
و مهرورزی از جمله خصائلی است که آدمی را محبوب دیگران میکند و موجب میشود که با او همراه شوند. اغراق نخواهد بود اگر گوئیم که یکی از گمشدههای آدمی در طول حیات خود «عشق و محبت» است و به دنبال یافتن همین عشق است که کو به کو و وادی به وادی طی طریق میکند تا مگر بدان دست یابد و در سایه سار آن دمی بیاساید. در عصر حاضر نیز که به واقع عصر بیمهریها و نامهربانیهاست و از هر سو تیرهای کینه و نامردمی به سوی انسانها روانه است و رواج انواع و اقسام بیماریهای روحی و روانی و نیز آمار بالای طلاق و خودکشی و فرار از خانه و امثالهم در جوامع بشری خود ثابتکننده این مطلب است، بدون تردید یکی از بهترین داروها برای مقابله با این معضلات و دیگر مشکلات روحی روانی انسانها همین تمسک به حبل المتین مهر و محبت است. تا زمانی که عشق ورزی به دیگران در سطح جامعه بشری فراگیر نشده و تبدیل به یک فرهنگ عمومی نشود و آن را از صورت یک وظیفه فصلی و مقطعی خارج نکرده و تبدیل به پیشه ی هر روز و شبمان نکنیم محال است که دردی از آلام روانی و به تبع آن جسمانی بشری دوا شود. و از همین روست که در تعالیم عالیه اسلام سفارش بسیاری در خصوص مهرورزی به یکدیگر مشاهده میشود که به عنوان نمونه حدیث زیر قابل توجه است:
قال علی(ع): ابلغ ما تستدر به الرحمه آن تضمر لجمیع الناس الرحمه: رساترین چیزی که بوسیله آن میتوانی رحمت الهی را به خود جلب کنی این است که در باطن به همه مردم عطوف و مهربان باشی.»(۶)
دیوان غزلیات خواجه شیراز را نیز باید به واقع «صحیفه محبت و مهرورزی» نامید. به جرات میتوان گفت در این کتاب ارزشمند کمتر غزلی را میتوان یافت که در آن به نوعی اشاره بن مهر و محبت و عشق و عشق ورزی نشده باشد. دیوان حافظ «مهرنامه»ای است آسمانی که آدمیان را به مهرورزی و دوری از کینه و بدخواهی و بدگویی دعوت میکند. کتاب عشق است و صحیفه محبت و از همین رو هر کس با هر عقیده و مرامی وقتی پای به این بوستان رنگارنگ مینهد با آن انس میگیرد و از گلگشت در آن خسته نمیشود. در اینجا به عنوان نمونه به ادبیاتی از حافظ اشاره میکنیم که در آنها به اهمیت مهر و مهرورزی اشاره شد و ما را نیز به آن سفارش نموده است:
هرکو نکاشت مهر و زخوبی گلی نچید
دررهگذر باد نگهبان لاله بود
کمتر از ذره نه این پست مشو مهر بورز
تابه سرچشمه خورشید رسی رقص کنان
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه اینزمان انداخت
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آنگه شود عیان که بود موسم درو
ه ـ قناعت:
یکی از زشتترین خصائل آدمی که به تصریح همه حکما و عقلا موجبات هلاکت روحی و بالمال جسمی انسان را فراهم میآورد و انسان را از مرتبه انسانی به مرتبه حیوانی تنزل میدهد صفت بسیار ناپسند حرص است. صفتی بسیار شنیع که هرگاه در وجود آدمی ریشه بدواند تا او را از پای نیکفند دست از تلاش بر نمیدارد. در این دوران نیز بدون شک یکی از بدترین بلایا که جوامع بشری بدان مبتلاست، بلیه حرص و آز است که انسان راوا داشته تا برای تأمین خواستههای بیپایان و اغلب نامشروع خود زمین و زمان را به هم بریزد و منابع طبیعی را در پای منافع زود گذر خود قربانی کند و در این راه جنگهای بیشماری براه اندازد و همنوعان خود را به ورطه نابودی کشاند و کاربدانجا رسیده که حتی اصول اولیه انسانی را زیر پا نهاده و بواقع تبدیل به حیوانی درنده شده است و دور نیست آنزمانی که در اثر ادامه این مسیر، زمین این تنها کره قابل سکونت هستی نابود شود مگر این که (دستی از غیب برونآید و کاری بکند). و از همین روی پیشوایان ادیان آسمانی به پیروان خود سفارش فرمودهاند تا از این رذیله اخلاقی دوری گزیده و خود را به زیور قناعت و دوری از حرص و طمع بیارایند. در سخنانی ارزشمند از علی(ع) میخوانیم: «طیب العیش القناعه: خوشترین زندگی، زندگی با قناعت است.»(۷)
«مَنِ اقتَصَرَ عَلی بُلغُهِ الکَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الراحَهَ و تَبوَّا خَفضَ الدَّعَه: هر کس به مقدار کفایت، قناعت کند، آسایش مییابد و برای خویش زمینه گشایش فراهم میکند.»(۸)
«مِن شَرَفِ الهمَّهِ لُزومِ القِناعَهِ: پایبندی با قناعت، از والایی همت است.»(۹)
حافظ ما و شما نیز در اشعار ناب خودبارها مخاطب شعر خود را به پرهیز از این صفت شیطانی فراخوانده و از او خواسته بجای حرص به قناعت رو کند و سبکباری پیشه نماید که از جمله میتوان به ابیات زیر اشاره کرد:
گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی است
آنکه آن داد به شاهان به گدایان این داد
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوشست
چو حافظ در قناعت و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی میلعل و بتی چو ماهت بس
هر که را خوابگه آخر به دو مشتی خاک است
گو چه حاجت که بر افلاککشی ایوان را
پینویسها: ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ نهجالفصاحه، ص۴۲۲، حدیث ۱۲۸۱
۲ـ همان، ص۱۶۴، حدیث ۴۸
۳ـ غررالحکم و دررالکلم، ج۳، ص۴۳۱
۴ـ الحدیث (روایات تربیتی)، ج۲، ص۴۶
۵ـ تحفالعقول، ص۴۳
۶ـ الحدیث (روایات تربیتی)، ج۲، ص۴۳
۷ـ غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۱
۸ـ اصول کافی، ج۸، ص۱۹
۹ـ غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۱
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید