1394/12/9 ۰۹:۴۳
چرا با گذشت ٧٠٠ سال از شعرهای حافظ، اشعار او هنوز قلب مخاطبان ایرانیاش را شعلهور میکند؟ سؤالی که گزارشگر «انآرپینیوز»، با حضور در حافظیه شیراز تلاش دارد پاسخی برای آن پیدا کند. او در این گزارش مینویسد: «حافظ در شیراز؛ جایی که ٧٠٠ سال پیش در آنجا زندگی میکرد دفن شده است. اما با گذشت سالها از زندگی او، این شاعر فارسیزبان هنوز مورد احترام بسیاری از مردم ایران است.
چرا با گذشت ٧٠٠ سال از شعرهای حافظ، اشعار او هنوز قلب مخاطبان ایرانیاش را شعلهور میکند؟ سؤالی که گزارشگر «انآرپینیوز»، با حضور در حافظیه شیراز تلاش دارد پاسخی برای آن پیدا کند. او در این گزارش مینویسد: «حافظ در شیراز؛ جایی که ٧٠٠ سال پیش در آنجا زندگی میکرد دفن شده است. اما با گذشت سالها از زندگی او، این شاعر فارسیزبان هنوز مورد احترام بسیاری از مردم ایران است. نزدیک غروب به مقبره حافظ سر زدیم. چندیننفر دور مقبره جمع شده بودند. زنی در کنار قبر است. از او درباره حسوحالش میپرسم. او میگوید: «با این کار حس میکنم، ارتباطی قلبی با حافظ برقرار کردهام». او خودش را «فیروزه محمدزمانی» معرفی میکند و ادامه میدهد: «ما با حافظ حرف میزنیم و او به ما پاسخ میدهد». در حیاط پشتی مجموعه حافظیه دو دختر ٢٠ساله کنار هم زیر یک طاق نشستهاند؛ «شقایق آقازاده» و «عطیه کریمی». عطیه، کتاب را باز میکند و شعری میخواند که اشک را به چشمانش میآورد. او سؤالی از حافظ پرسیده و پاسخ حافظ این است: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها». به سراغ فروشگاه مجموعه حافظیه میرویم. امیلی، تهیهکننده انآرپی، که با ما همراه است تصمیم میگیرد برای نامزدش یک جلد از اشعار حافظ را خریداری کند. تازه در این فروشگاه است که ما به پیوند عمیق حافظ با زندگی ایرانیها پی میبریم؛ در اینجا دو کتاب در کنار هم برای فروش قرار گرفته است، یکی مجموعه اشعار حافظ و دیگری قرآن. یکی از دلایل نفوذ حافظ در بین مردم ایران استعارههای اوست. او انتقادات سیاسی و اجتماعی خود از اوضاع و احوال زمانهاش را در لایهای از استعارهها پنهان کرده است؛ استعارههایی درباره می و عشق. هنگام خروج از حافظیه، مردی را میبینم که پرنده و جعبهای در دست دارد. در این جعبه اشعار حافظ گذاشته شده و شما میتوانید آیندهتان را با شعری از حافظ پیشبینی کنید. مرد به من میگوید: «یک آرزو بکن»، آرزو میکنم و پرنده یکی از اشعار حافظ را برمیدارد؛ شعری که معنایش را نمیفهمم اما زیباست: «دست از طلب ندارم تا کام من برآید/ یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید/ بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر/ کز آتش درونم دود از کفن برآید».
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید