1395/4/28 ۰۸:۳۵
ابنبوّاب حتی در افشا و آموزش خط قلم کتابت که از اهم امور فنی خوشنویسی است، امساک میکرد و از آن جهت نمونههای کتابت آموزشی او امتیاز سرمشقهای قطعاتش را ندارد؛ زیرا برخلاف آنچه شایع است، قلم نسخ که ابداع اوست و عنوان و انتساب آن از حد تواتر تجاوز کرده است، باید بر تسلط بر خط مشخص و فنی صورت گرفته باشد. حتی خلفای فاطمی مصر که گنجهای بیشماری از این قبیل قلمها را محفوظ داشتند، قلمهای قط ابن بواب را در موزهها و خزائن خود نگهداری میکردند و قلمهای قط او را در کنار قلم «یاقوت» قابل محافظت میدانستند، در صورتی که رأی صاحبنظران بر این است که ابنبواب در ترتیب قط قلم اهتمام لازم را نداشته است.
ابنبوّاب حتی در افشا و آموزش خط قلم کتابت که از اهم امور فنی خوشنویسی است، امساک میکرد و از آن جهت نمونههای کتابت آموزشی او امتیاز سرمشقهای قطعاتش را ندارد؛ زیرا برخلاف آنچه شایع است، قلم نسخ که ابداع اوست و عنوان و انتساب آن از حد تواتر تجاوز کرده است، باید بر تسلط بر خط مشخص و فنی صورت گرفته باشد. حتی خلفای فاطمی مصر که گنجهای بیشماری از این قبیل قلمها را محفوظ داشتند، قلمهای قط ابن بواب را در موزهها و خزائن خود نگهداری میکردند و قلمهای قط او را در کنار قلم «یاقوت» قابل محافظت میدانستند، در صورتی که رأی صاحبنظران بر این است که ابنبواب در ترتیب قط قلم اهتمام لازم را نداشته است. (گلستان هنر، ص۱۹)
با کمال تأ سف گزارشگران هنری سلف بیش از آنچه به تحلیل واقعیتها بپردازند، همچون شیوه تذکرهنویسان که با نقل احوال مملو از غلو و آثاری که مطابقتی با شرح حال ندارد، به بیان مطالبی پرداختهاند که اگر مجموعه آنها را حتی تا نوشتههای معاصران در کنار هم قرار دهیم، جز تلاطمی از تضاد و تناقض نخواهیم دید! شاهد ادعا اینکه از یک سو ابنمقله واضع الاصل اقلام سبعه است و از سوی دیگر ابنبواب واضع نسخ است؛ از طرفی شیوه و طریقه او بر ابنمقله غلبه یافته و از طرف دیگر به قول صاحب «کتاب المفاوضه» در زمان عهدهداری کتابخانه بهاءالدوله، شاهکاری که آفریده است، توانسته جزئی از قرآن را مشابه ابنمقله بنویسد و… بسیاری از این قبیل که در متون منابع و مآخذ موج میزند.
آنچه مسلم است، اینکه در بُعد هنری حیات ابنبواب علاوه بر استعداد و تسلط و توانایی در امر خوشنویسی، آرایشی است که در سیمای خط نسخ انجام داد و خوش افتاد؛ زیرا در سطح و دور این خط، ابنبواب در تدوین اهمیت را شامل دانگ سطح نمود و با رعایت دوری شایسته سطح نسخ، یعنی یکدانگ، بنیاد فنی آن را استوار کرد و آرایش نمود. او در خط نسخ که تخصصش بود، به جهت تناسبی که براساس منبع اصلی آن که «خط ثلث» باشد، ترتیب داد، توانست در ارائه و اجرای آن قدمی فراتر از ابنمقله بردارد و خود قواعدی پیشرفتهتر برای این شیوه وضع کند که پس از هزار سال، هنوز از سبک او پیروی میشود؛مرتبه ابنبواب در این امر مطلبی بر حق و والاست.
اگرچه در زمان رواج تعلیم و تبلیغ ابنبواب، خوشنویسانی چون: احمد بن حسن غضاری، حسن بن علی بغدادی (معروف به ماهوج)، ابوالحسن قفطی و ابنکمونه (یهودی فیلسوف) از شیوه ابنمقله پیروی میکردند، اما شیوه ابنبواب بر شیوه جدید غلبه یافت و پذیرفته شد و اهل قلم بیش از شیوه گذشته بدان رغبت داشتند و این از خصایص هنر اصیل است که هر گاه در جامعه نمودار شود و چهره بنماید، خط پایانی برای حلقه ماقبل قائل میشود؛ اما چون ثبات همیشه با اصالت هنر و هنر اصیل حتی در دوران دگرگونی آن همراه بوده و هست، به همین منظور هیچ گاه به طور کلی از یادها نرفته و هر چند گاه معدود طرفداران آن اصالتها در جامعه هنری جلوه مینمایند و در سیر تطور هنر خوشنویسی در کنار تحولهای ژرف در ساختار و ترکیب و… این نمونههای بازگشت را داشتهایم.
البته توجه به این نکته بسیار ضروری است همان طوری که اشاره شد، نظر به آنچه در کتاب المفاوضه در باب روایت از ابنبواب آمده است و یاقوت در معجم الادباء (ج۱۵، ص۱۲۲) نیز آن را نقل کرده است و مینویسد: «به فرمان شاهزاده آلبویه بهاءالدوله قرار شد [ابنبواب] جزء مفقود قرآنی به خط ابنمقله را بنویسد؛ اما با گزینش کاغذی مشابه کاغذ آن قرآن چنان با موفقیت از عهده این کار برآمد که شاهزاده دلشاد تصمیم گرفت ادعا کند همه آن مصحف به خط ابنمقله است.»
هرچند شادروان دکترمهدی بیانی آن را مجعول میداند، اما چنانچه اندک صحتی برایش قائل شویم، دلالت بر این امر واضح و عمده خواهد داشت که ابنبواب در قدرت قلم و زیبایی و تناسب ترکیب هیچ گاه در حد ابنمقله نبوده و جز با کوشش و اهتمام بسیار نمیتوانسته است در تقلید از او موفق باشد. گرچه اکثر مورخان و صاحبنظران نیز این موضوع را عنوان کرده و بدان معترف بودهاند، ولی چون برخلاف ابنمقله که اثری مدون از او در دست نیست، ابنبواب حداقل از ۶۴ نسخه قرآنی که کتابت کرده، دستکم یکی از آنها موجود است، میتوان براساس آن با توجه به اقتضای زمانی که بیش از هزار سال از آن میگذرد، زبان به تمجید گشود که: «حد همین است سخندانی و زیبایی را…»
متأسفانه همچنان که شیوه محققان و مورخان پیشین بوده است، مجدداً جز در انتساب ابداع شیوهها که از قول آنها در تجزیه و استقلال دادن به احوال هر یک عبارتی مشابه نوشته و ذهن اهل جستجو را به اغلوطه واداشتهاند و با همان عبارات آشنا که اگر فرصتی دست دهد درباره آن عبارات نیز سخنی خواهیم داشت، مینویسند: «خط را بر سر حد کمال رسانید و قلم و کاغذ و مرکب را مهذب و تنقیح کرد و حروفات در تحت قواعد صحیح درآورد و او استاد خوشنویسان متقدم و متأخر است و در استحکام و زیبایی کسی به پایه او نرسیده است و هیچ کس را یارای آن نبوده که با وی دم از برابری زند و…»
در صورتی که اهل فن معتقدند آنچه از آثار ابنبواب برمیآید، این است که با آن همه تمجید که از جودت خطش کردهاند، او را در ردیف خوشنویسانی که بعدها این اقلام را در نهایت زیبایی و استواری نوشتهاند، نمیتوان گذاشت، شاید بدان جهت باشد که او از اولین خطاطان است که این اقلام را سر و صورت داده و از روی قاعده هندسی کتابت کرده است؛ اما این نکته قابل توجه است که ابنبواب خط را براساس قواعد رو به کمال برد و نزدیک به جمال و زیبایی ساخت که در طول بیش از هزار سال از ظهور او طرح و اجرای هنری او سایه روشن انداخته و اثر عمیق گذاشته است و خطاطان شیوه او را در دوران متأخر به کار میگیرند. با این تفاوت که خوشنویسان اولیه کارها و آثار خود را با پنجههای پولادین به طور یک قلم مینوشتند و بر روی خط خویش تیغ نمیکشیدند که صلابت آثار بهجا مانده از آنها ظرایف امر را تحتالشعاع قرار میدهد، در حالی که خوشنویسان متأخر به صورت متداول امروز و با حک و اصلاح جمال و تراوش ذوق و استعداد خود را آرایش مینمایند.
ابنبواب نه تنها کالبد نیمهمذاب خط را در قالب قواعد هندسی استوار و منسجم که توسط ابنمقله ساخته شده بود ریخته و تراش زده، بلکه از جمیع جهات به این هنر گرانپایه توجه نشان داده و حتی در تنظیم برنامه کاری صاحبان فن علاقه و دقت نشان داده است تا جایی که امروزه اکثر خوشنویسان ممالک اسلامی که سیری ژرف بر آثار اساتید متقدم دارند و با تحریر قطعاتی چند، خویش را مجتهد هنری نشناخته بلکه با عبور از سیر و سلوک پربار و ضروری کاروانسالاران هنر خوشنویسی بر مصطبه تعلیم نشستهاند، برنامه دقیق ابنبواب را در امور هنری خود به کار میگیرند.
ابنبواب در میان ملل اسلامی پس از ابنمقله به عنوان بزرگترین مجدد شیوه وزیر شناخته شده و تهذیب و تنقیح طریقه او را از ابنبواب میدانند و به استادیاش اعتراف دارند. این امر در تاریخ مصر و قاهره ثبت و ضبط گردیده است. فضلایی که بر «قصیده رائیه» او شرح نوشتهاند، در مراثی خود بر این امر اذعان داشته و یکی از آنها در بیتی عربی چنین میگوید که: «تمام نویسندگان و کتّاب از قدیم فقدان تو را احساس کرده بودند که به درستی این احساس خود روزگار صحه گذاشته و به همین سبب است که مرکب سیاه شده است و از تأسف فقدان تو سر قلم شکافته است.»
مولانا میرعلی در رساله منظوم خود درباره واضعان خط، نام نامی این دو استاد را بدین گونه عنوان میکند:
واضعان کاسمشان درین باب است
ابنمقـله اسـت و ابنبـواب است
این نکته قابل توجه و ژرفبینی است که شخصیت ابنبواب در هنر خوشنویسی تشابه خاصی از جهات متعدد از جمله تأثیر و تعلیم و غیره با حرکت محییالدین عربی در تصوف و عرفان دارد؛ زیرا برای اولین بار در عصر ابنبواب و به وسیله او آیین و آداب خط و خوشنویسی به طور منظوم تدوین میگردد و پیچ و خم اصطلاح و امور آن با رنگ راز و رمز آرایش مییابد. و این طرز پس از ابنبواب در بین خوشنویسان متداول میشود. قطعهنویسی نیز که یکی از بابهای مهم خوشنویسی است توسط او مرسوم شده و ما تولد قطعه و قطعهنویسی را براساس استناد تاریخی در سیر تطور خط از ابنبواب میدانیم و بدین شیوه ابن بواب زمینه تاریخی و اجتماعی و هنری خوشنویسی را مهیا نموده تا سلسله او توسط استعدادی توانا چون یاقوت مستعصمی چهرهای تازه مییابد.
این نکته نیز بحثی قابل توجه است که جوانههای زیبای نقاشی خط یا خط نقاشی را باید از ظهور ابنبواب جستجو نمود. در طول قریب به چهار قرن از ظهور ابنبواب تا طلوع «یاقوت»، اهل فن و صاحبنظران بر آثار و تألیفات این خوشنویس حواشی و تعلیقات متعدد نوشتند و رسالاتش را تنقیح و تصحیح کردند. صلاحالدین منجد کتاب حسنالتبی را که مقدمهای بر شیوههای خوشنویسی ابنبواب است و برای آخرین مملوک «قانسوه غوری» نوشته بود، تصحیح کرد. و ابنعبدالمؤمن اصفهانی که شاگرد ابنبواب بود و از موسیقدانان سرآمد زمان خویش به شمار میرفت، از آمیختههای خط و موسیقی در تعلیم خویش بهره جست. محمد بن موسی بن بصیص، شرحی بر «رائیه» ابنبواب نوشت. یافعی در تاریخش (مرآتالجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان) در شناخت خط و خوشنویسی به عنوان مرجع و مجتهدی مستند، کراراً از ابنبواب نقل قول کرده است.
شیوه ابنبواب به دست ابوعبدالله محمد بن شق اللیل (متوفی ۴۵۴ق) که از ابنبواب تعلیم گرفته بود، در مراکش «مغرب» رواج یافت و هنوز نیز در اکثر کشورهای عربی شیوه این خوشنویس ایرانی پس از هزار سال سیر تطور خط و خوشنویسی رواج کامل دارد و در طی این مدت بزرگان صاحبنام متعددی به پیروی از شیوه او مفتخر بودهاند؛ از آن جمله، عالم مشهور حنبلی، عبدالرحمن ابوالفرج بن جوزی (م۵۹۷ق) و خلفای عباسی، مستظهر (م۵۱۲ق) و حتی بیشتر از او مسترشد (م۵۲۹) به عنوان استادان شیوه ابنبواب، در خوشنویسی شهرت داشتند و جز اینها تا آخر قرن ششم از شاگردان و پیروان ابنبواب که آنها را به خوشنویسی ستوده یا آثاری از آنها به جا مانده است، عبارتند از: محمد بن موسی شافعی (معروف به ابنبصیص)، محمد بن عبدالملک یا به روایت مصورالخط محمد بن منصور بن عبدالملک، زینت شهده دینوری، مهیار دیلمی شاعر، ابویوسف محمد بن اسماعیل گلپایگانی، ابوالفضل خازن دینوری (استاد در توقیع و رقاع)، عبدالرحیم ابوبکر کاتب، اسعد بن ابوالمعالی، محمود بن مقله بن سلیمان (که قرآنی به خط وی در موزه آستان حضرت معصومه در قم موجود است و تاریخ ۵۹۰ دارد)، ابوالعز عمر بن علی، تاجالدین کاتب مصری، مهذبالدین (یاقوت بن عبدالله رومی)، حافظ شاعر که مقیم بغداد بوده و به سال ۶۲۲ درگذشته (امینالدین)، یاقوت بن عبدالله موصلی ملکی (م۶۱۸) منسوب به ملکشاه دوم سلجوقی (۵۸۴ ـ ۵۸۸)، احمد بن فضلالله ترکستانی، عبدالمؤمن بن صفیالدین اصفهانی (که صاحب خط و خطاطان وی را شاگرد بلافصل ابنبواب و مجاز از او میداند)، ابراهیم بن هلال، ابوالمعالی نحاس اصفهانی (۵۰۹ق) که مصورالخط العربی در صفحه ۳۷۷ این دو نفر اخیرالذکر را از خطاطان قدیم و مشهور ایران شمرده است، محمود بن مسعود بن ابی اسعد ابهری که یک قرآن نفیس روی کاغذ سمرقندی با تاریخ ۶۱۹ به خط اوست که به شیوه نسخ آن زمان و خوب نوشته است و سطر بالا و پایین صفحه را به خط ریحان و محقق نگاشته و این قرآن در موزه ایران باستان تهران موجود است.
زندگی ابنبوّاب
ابوالحسن علاءالدین علی ابنبواب هلال پدرش به روایتی بواب (دربان) دیوان قضا در بغداد و به قولی پردهدار آلبویه بوده و به همین مناسبت به «ابن الستری» و «ابنالبواب» نیز مشهور بوده است. سال تولدش به درستی معلوم نیست؛ اما قرائن امر دلالت بر این دارد که در نیمه دوم قرن سوم هجری به دنیا آمده است.
علی ابن هلال ابتدا نقاشی عمارات قصرها و ساختمان را پیشه خود ساخته و در این امر متبحر و معروف بود و همراه با انجام حرفه معیشتی خود، به مصور ساختن کتابها و عاقبت به نگارش و خوشنویسی روی آورد و در این هنر چنان که گفتیم، سرآمد اقران و آیندگان شد. گواه صادق دو نمونه از آثار وی است که یکی قرآنی است به خط ریحانی که سلطان سلیم اول عثمانی آن را به دانشگاه «لالهلی» اهدا کرده و دیگر دیوان سلامه بن جندل است که در کتابخانه ایاصوفیه استانبول موجود میباشد.
درباره اساتید خوشنویسی و تعلیم او جز دختر ابنمقله که غالباً نوشتهاند، ابن خلکان مینویسد: «ابنبواب استادش ابوعبدالله محمد بن اسد بن علی بن سعید قاری بزاز بغدادی بود و مدتها در نزد او تعلیم کتابت بیاموخت و نزد سایر خوشنویسان آن عصر نیز به استفاده پرداخت، مانند ابوبکر بن احمد بن سلیمان بخار، علی بن زبیر کوفی، جعفر خالدی و عبدالملک بن حسن سقطی، تا به ذروه ترقی و تعالی ارتقا یافت.»
اما چنان که به تواتر رسیده است، ابتدا از شیوه محمد بن اسد پیروی میکرد و در اوخر شیوه محمد بن سمسانی را برگزید و با توشه تعلیم دختر ابنمقله، خطوط وزیر را جمعآوری و طریق او را چنان که آمد، تهذیب و تنقیح کرد که بدین جهت او را ناقل هم میگویند.
ابنبواب فقیه و حافظ قرآن بود و در زمان خویش در سراسر ممالک اسلامی شهرت فراوان داشت؛ چنان که بهاءالدوله وزیر او را به همدمی خویش برگزید و ابوالعلاء معرّی ـ شاعر آزاده عرب ـ در اشعار خود حسن خط او را ضربالمثل قرار داده و گفت:
و لاح هلال مثل نونٍ أجادها بماء النضار الکاتب ابنهلال
هلالی چون نون خوش نگاشته و زرنگار ابنهلال، در آسمان درخشید.
ابنبواب به سال ۱۰۳۲م در بغداد به رحمت ایزدی پیوست و در جوار امام احمد حنبل در بغداد به خاک سپردند. بسیاری از بزرگان علم و ادب در رثای او مرثیه ساختند؛ از جمله شریف سیدمرتضی (ابوالقاسم علی بن ابی احمد الحسین الموسوی نقیبالطالبین، م۴۳۶ق در بغداد) قصیدهای غرا و لطیف سرود که در دیوان اشعار سیدمرتضی آمده است. از جمله اشعاری که در رثای ابن بواب شهرت فراوان دارد، دو بیت زیر است که در همه کتب عمده تاریخی عرب، از ابنخلدون گرفته تا قلقشندی ضبط کردهاند:
استشعر الکتاب فقدک سالفا و قضت بصحه ذلک الایـام
و لذا مک سودت الدوی کآبه أسفاً علیک و شقت الاقلام
کاتبان گویی فقدان تو را از پیش میدانستهاند و ایام نشان داد که بر خطا نبودند؛ سیاهی دواتشان از این سوگ بوده و گریبان چاکی قلمهایشان از این اندوه!
قصیده رائیه
ابنبواب در صناعت خط و مواد آن قصیدهای سروده است که به «قصیده رائیه» نامبردار است و در آن میگوید:
یا من یرید اجاده التحریر و یروم حسن الخط و التصویر
ای کسی که میخواهی زیبانوشتن را فراگیری و سودای حسن خط و جمال صورت در سر داری.
ان کان عزمک فی الکتابه صادقاً فارغب الی مولاک فی التیسیر
اگر در فن نوشتن بر عزمی صادق و استوار ایستادهای، به منظور سهولت کار باید به خدا توجه کنی و راغب شوی.
اعدد من الاقلام کل مثقف صلب یصوع صیاعه التحبیر
از میان نیهای قلم نوعی برگزین و مهیا کن که راست و سخت باشد تا هنر نوشتن از آن بتراود
و اذا اعمدت لبریه فتوخه عند القیاس باوسط التقدیر
و چون خواستی قلم بتراشی، به هنگام سنجش قلمهایی را که نه بلند و نه کوتاه است، انتخاب کن.
انظر الی طرفیه فاجعل بریه من جانب التدقیق و التحضیر
به دو سر آن بنگر و آنگاه سویی را که باریکتر است بتراش (از جانب رویش نی قلم).
و اجعل لجلفته قواماً عادلاً یخلوعن التطویل و التقصیر
زبان قلم را چنان کن که معتدل باشد، نه دراز نه کوتاه.
والشق وسطه لیبقی بریه من جانیه مشاکل التقدیر
و فاق قلم را وسط قرار ده تا تراش دو پهلوی قلم نسبت به فاق به یک اندازه باشد.
حتی اذا اتقنت ذلک کله اتقان طلب بالمراد خبیر
باید آنچه ذهن طالب واقف به روح کلام است، نقش مرام علی وجه الاتقان نوشته شود.
فاصرف لرای القط عزمک کله فالقط فیه جمله التدبیر
آنگاه تمام همّ خود را متوجه قط قلم بگردان که قط زدن مهمترین تدبیر کتابت است.
لاتطمعن فی ان ابوح بسره انی اضن بسره المستور
نباید توقع داشته باشی که من همه رازهای این فن را آشکار کنم، چه من در این امر بخل میورزم.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید