1397/9/24 ۱۱:۵۱
فلسفه چیست و به چه دردی میخورد؟ اینها سوالهایی رایجند كه معمولا وقتی به یك ناآشنا به فلسفه میگویید، فلسفه میخوانید از شما میپرسد. در پاسخ به سوال اول، یعنی «فلسفه چیست؟» به دو صورت میتوان جواب داد. یكی پاسخ رایج و عامی است كه معمولا در كتابهای مقدماتی و آموزشی فلسفی میخوانیم مثل اینكه فلسفه مطالعه مسائل عمومی و بنیادینی مثل وجود، دانش، ارزشها، عقل، ذهن و زبان است یا اینكه فلسفه به صورت تحتاللفظی به معنای دوستداری دانایی و معرفت است یا فلسفه تلاش عقلانی بشر برای تبیین رابطه انسان با هستی در معنای عام است یا ... در كنار این تعاریف كلی و در عین حال درست، بسیاری از فیلسوفان، متناسب با فلسفه خودشان، آن را تعریف كردهاند.
محسن آزموده: فلسفه چیست و به چه دردی میخورد؟ اینها سوالهایی رایجند كه معمولا وقتی به یك ناآشنا به فلسفه میگویید، فلسفه میخوانید از شما میپرسد. در پاسخ به سوال اول، یعنی «فلسفه چیست؟» به دو صورت میتوان جواب داد. یكی پاسخ رایج و عامی است كه معمولا در كتابهای مقدماتی و آموزشی فلسفی میخوانیم مثل اینكه فلسفه مطالعه مسائل عمومی و بنیادینی مثل وجود، دانش، ارزشها، عقل، ذهن و زبان است یا اینكه فلسفه به صورت تحتاللفظی به معنای دوستداری دانایی و معرفت است یا فلسفه تلاش عقلانی بشر برای تبیین رابطه انسان با هستی در معنای عام است یا ... در كنار این تعاریف كلی و در عین حال درست، بسیاری از فیلسوفان، متناسب با فلسفه خودشان، آن را تعریف كردهاند.
اما فلاسفه چندان تمایلی ندارند كه به پرسش دوم یعنی اینكه «كاربرد فلسفه چیست؟» پاسخ بدهند. از دید آنها، فلسفه خودش مطلوب بالذات است، یعنی ابزاری نیست كه برای نیل به چیز دیگری به كار آید، یا واسطهای نیست برای رسیدن به چیز دیگری بلكه خود خودش خواستنی است. البته تردیدی نیست كه فلسفهخوانی و فلسفهورزی(دو كار متفاوت و در مواردی همپوشان) در كسی كه به یكی از این كارها یا هر دوی آنها اشتغال دارد، نتایج و اثراتی مشهود و ملموس دارد. به عبارتی هم فلسفهخوانی و هم فلسفهورزی به عنوان دو شیوه اشتغال یا كار در كسی كه به این كارها(یا هر دوی آنها) مشغول است، پیامدهایی دارد. البته شاید بد نباشد، پیش از اشاره به این اثرات به اجمال به تفاوت میان این دو اشتغال یعنی فلسفهخوانی و فلسفهورزی اشاره شود.
فلسفهخوانی چنانكه از عنوانش برمیآید، مطالعه آثار فلسفی فیلسوفان و یاد گرفتن اندیشهها و افكار آنهاست. نتیجه مستقیم آن فلسفهدانی یعنی شناخت ایدهها و نظریات فلسفی است بنابراین فرد فلسفهخوان الزاما با آثار و نوشتهها و گفتارهای فلسفی سر و كار دارد؛ در حالی كه فلسفهورزی، باز آن طور كه از نامش مشخص است، نوع خاصی از كار و كوشش ذهنی است؛ گونهای كار و تلاش فكری با استفاده از مفاهیم و ایدهها و نظریات فلسفی برای یافتن پاسخ پرسشهایی كلیدی مثل هستی و اصل و اساسش چیست؟ آیا و تا كجا میتوان آن را شناخت؟ خوب و بد چیست؟ زشت و زیبا به چه معناست؟ و... فلسفهورزی مثل فلسفهخوانی میتواند با آثار فلسفی همراه باشد، یعنی فردی كه كتاب یا نوشتاری فلسفی را میخواند یا گفتاری را گوش میكند با نویسنده یا گوینده مشغول مكالمه شود و همراه او به فلسفهورزی مشغول شود. اما فلسفهورزی محدود به مطالعه آثار فلسفی نمیشود. فرد میتواند بدون در دست داشتن كتاب یا مقالهای فلسفهورزی كند، یعنی خودش با اتكا به عقل خودش و صد البته با مد نظر قرار دادن اصول تعقل یعنی منطق به مسائل فلسفی فكر كند یا فلسفهورزی كند.
نتیجه مستقیم فلسفهخوانی، فلسفهدانی است و پیامد فلسفهورزی، فیلسوف شدن. البته روشن است كه این هر دو مراتب و درجات متفاوتی دارند یعنی چنانكه یك دانشجوی سال اول با یك استاد برجسته فلسفه از نظر سطح فلسفهدانی متفاوت هستند، میان فیلسوفان نیز تفاوت هست و جالب اینجاست كه برای مشخص شدن اینكه یك فلسفهورز تا چه میزان افكار و ایدههایی بدیع و نو خلق كرده، بهترین گزینه فلسفهدانها هستند. یعنی كسانی كه آثار فلسفی را خواندهاند، میتوانند قضاوت كنند اندیشههای فلسفی كه هر یك از آدمها ارایه میدهند چقدر نوآورانه و اصیل است. به همین دلیل است كه فیلسوفان بزرگ معمولا فلسفهدانهای قهاری نیز بوده و هستند. ضمن اینكه آشنایی عمیق و گسترده با اندیشههای فلسفی دیگران، راه و روش تفكر را نیز به آنها میآموزد. به علاوه یك فلسفهخوان نیز ناگزیر است برای فهم دقیق آثار فلسفی، فلسفهورزی كند یعنی با نویسنده یا گوینده وارد گفتوگوی ذهنی و تامل و تدبر شود وگرنه تنها صورت ظاهر گفتار و نوشتار او را حفظ میكند و از درك درست آن باز میماند.
اما گفتیم فلسفهخوانی و فلسفهورزی به عنوان دو كار حتی اگر از تعبیر سودمندی برای فلسفه بهره نگیریم، اثر یا تاثیراتی در فرد دارد. آشكارترین این پیامدها فرهیختگی است. فلسفهدان، داناست از اندیشههای والای بشری آگاه است و فردی آموزشدیده و باسواد است، فلسفهورز نیز انسانی تیزهوش و از نظر ذهنی ورزیده و توانمند است. او میتواند مسائل و مشكلات مختلف زندگیاش را تجزیه و تحلیل كند. اما فراسوی این تاثیر ذهنی، فلسفهخوانی و مهمتر از آن فلسفهورزی میتواند پیامدی وجودی در زندگی انسان نیز داشته باشد. انسانی كه با فلسفه سر و كار دارد، زودباور نیست به كلیشههای فكری باور ندارد(لااقل از نظر ذهنی) آزاد و رهاست، از جزم و جمود و تعصب به دور است و روحیهای پرسشگر و نقاد دارد. فلسفه آدم را سادهگیر، اهل تساهل و تسامح و مستقل بار میآورد به شرط آنكه فلسفهخوانی به فلسفهورزی بدل شود و فیلسوف نیز در حیات روزمره، حیات فیلسوفانه داشته باشد.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید