صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / هنرهای عامه / نمایش / چراغانی /

فهرست مطالب

چراغانی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 13 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

در جشنهای حکومتی

در گذشته، رسم بر این بود که به دستور حکومتها، پایتخت یا دارالخلافه و شهرهای بزرگ را برای سالگرد میلاد پادشاهان و خلفا، ورود پادشاهان به شهرهای دیگر کشور و یا بازگشت آنها از شهرهای دیگر به پایتخت، گزینش ولیعهد، پیوند زناشویی شاهان و شاهزادگان، و مراسم ختنۀ فرزندان آنها چراغانی کنند (دربارۀ برخی از این نوع چراغانیها، نک‍ : جشنهای خانوادگی در دنبالۀ مقاله). چراغانیهای حکومتی برخلاف چراغانیهای مذهبی، بیشتر دستوری و اجباری بود و مردم در برپا کردن یا حضور در آنها با اعتقاد شخصی و میل باطنی مشارکت نمی‌کردند (پولاک، I / 79). 
چراغان کردن پایتخت و شهرها به هنگام استقبال از موکب شاهانه در دورۀ صفوی، به‌ویژه شاه عباس اول (ه‍ م) بسیار رایج بود. شاه عباس از هر شهری که به شهر دیگر می‌رفت و یا در هر شهری که اقامت می‌کرد، میدانهای شهر و گذرگاههای عبور موکب وی را به‌صورتی‌که شاه را خوش آید، چراغانی می‌کردند. چراغانی میدان سعادت‌آباد قزوین پس از بازگشت او از گیلان (اسکندربیک، 1 / 499-500)، و آذین بستن و چراغ‌باران باشکوه و حیرت‌انگیز در و دیوار کوچه‌ها و بازار و دروازه و حصار شهر کاشان، دولت‌آباد و مسیر دروازۀ اصفهان تا دولت‌خانۀ نقش جهان به هنگام حرکت شاه عباس از قزوین به سوی دارالسلطنۀ اصفهان در 1004 ق، از جملۀ این چراغانیها ست (افوشته‌ای، 573- 579؛ برای شرح کامل چراغانی یک‌ماهۀ شهر اصفهان در بازگشت شاه عباس در 998 ق از فارس به پایتخت، نک‍ : جنابدی، 721). 
در استقبال ورود ولی محمدخان ازبک، فرمانروای ترکستان در آغاز سال 1020 ق / 1611 م، نیز به دستور شاه عباس سراسر چهار‌بازار نقش جهان، قیصریه، و خانات و قهوه‌خانه‌های آنجا را آذین‌بندی و چراغانی کردند (اسکندربیک، 2 / 836). در دورۀ افشاری، مردم ورود نادرشاه (سل‍ 1148-1160ق / 1735-1747م) به دارالسلطنۀ اصفهان را جشن گرفتند و تمام شهر را چراغان کردند و آذین بستند و در زیر پای او پای‌اندازهایی از اطلس و کیمخا (= پارچۀ ابریشمی زربفت) گستردند (محمدکاظم، 2 / 477). 
در میان شاهان قاجار، ناصرالدین شاه به چراغانی و آتش‌بازی بسیار علاقه‌مند بود و در مـراسم چراغانیهای رسمـی ‌ـ مذهبی و حکومتی و دیگر چراغانیهایی که به میل و هوس او ترتیب می‌دادند، شرکت می‌کرد؛ مانند حضور در باب همایون برای تماشای چراغانی و آتش‌بازیهای شب عید غرۀ شوال (عید فطر) (دربارۀ چراغانی عید فطر در 1298 ق، نک‍ : اعتمادالسلطنه، 116). او در آتش‌بازیها و چراغانیهای مفصلی هم که در اردوهای شاهی برای سرگرمی وی برپا می‌کردند، شرکت می‌کرد (دربارۀ چراغانی 15 شوال 1292 در اردوی ساری، نیز برای نمونه‌های بیشتر چراغانی در دورۀ قاجار، نک‍ : همو، 51، 394؛ مستوفی، 1 / 119؛ میرکاظمی، 261). 

در جشنهای خانوادگ

در خانواده‌ها رسم بود که رویدادهای مهم زندگی مانند ازدواج، میلاد نوزاد و ختنۀ فرزندان را جشن بگیرند و خانه و محله و راهگذر عروس به خانۀ داماد را آذین ببندند و چراغانی کنند. رسم آذین‌بندی در این رویدادها، به‌ویژه در خانواده‌های خلفا، سلاطین، بزرگان و رجال مملکتی بسیار باشکوه، چشمگیر و رقابت‌آمیز بود. زردشتیان و مسلمانان عروس را با فانوس و لاله‌های روشن و گرفتن آینه در پیش روی او به خانۀ داماد می‌بردند (اوشیدری، 80؛ سالور، 2 / 1237؛ کتیرایی، 188) تا به زندگی مشترک عروس و داماد روشنایی بخشند و چراغ خانۀ آنها همیشه روشن و عمرشان افزون باشد. 
چراغانیهای گستردۀ مجلل و باشکوه و پرهزینه‌ای در عروسیهای خاندانهای سلطنتی و رجال مملکتی گزارش شده است؛ مثلاً چراغانی و تزیین بازارهای شهر اصفهان، و کوس و کَوُرگه نواختن در مراسم عقد نکاح یکی از دختران سلطان حسین صفوی با محمودخان غلجه (افغان) درست در زمانی که افغانها شهر را محاصره کرده بودند (رستم‌الحکما، 160). 
در مراسم عروسی پسر مشیرالدوله، یکی از رجال قاجاری، در تهران، تمام راهها در خیابان در اندرون شاهی، خیابان ناصرخسرو، گوشۀ میدان سپه، خیابان برق و بازارچۀ سرچشمه تا نزدیک محلۀ هفت‌دختران، تا محل خانۀ مشیرالدوله را با انواع چراغهای الوان آذین بسته، و از طاقهای بازار چلچراغ آویخته، و به دیوارهای بازارچۀ سرچشمه جارهای دیوارکوب نصب کرده بودند (مستوفی، 1 / 314). همچنین در مراسم عروسی عصمت‌الدوله، دختر ناصرالدین شاه، با امیر دوست‌محمدخان معیرالممالک در 1283 ق / 1866 م، به سفارش و هزینۀ پدرش، مسافت میان قصر شاه تا خانۀ داماد را با قالی پوشاندند و همه‌جا ــ به‌ویژه بازار ــ را با هزاران شمع که پدر عروس فرستاده بود، به شکلی افسانه‌ای چراغان کردند و عروس را سوار بر فیل به خـانۀ بخت بـردند (معیـرالممالک، 39-40؛ سرنـا، 225؛ نیـز نک‍ : سعیدی، 224، حاشیۀ 1). 
مراسم ختنه‌سوران شاهزادگان و پسران رجال مملکتی و اعیان و اشراف ایرانی نیز معمولاً با جشن و چراغانی میدانها و بازارهای شهر همراه بود. در مراسم ختنۀ پسر جعفرخان زند، حکمران فارس (9 رجب 1201 ق / 27 آوریل 1787 م) در شیراز، از یک هفته قبل، بازارها را چراغانی کردند و دیوارهای دو طرف بازار را تا حدود زیر سقف با قالی و قالیچه و آینه و تابلوهای نقاشی پوشاندند و چلچراغهایی با چراغهای الوان از سقف بازار بزرگ آویختند. تجار بازار بزرگ شیراز هم دو سوی دیوار دکانهایشان را با پرده‌های گران‌بها و کاغذهای نقره‌ای آراستند (فرانکلین، 123-124). 
در عقاید النساء (ه‍ م)، مشهور به کلثوم ننه، رساله‌ای در باورها و آداب و رفتارهای زنان دورۀ صفوی، به رسم چراغان کردن سربینۀ حمام در مراسم حمام زایمان زنان زائو اشاره می‌شود (آقاجمال، 16). چراغانی حمام احتمالاً در جامعۀ اصفهان آن زمان و در میان خانواده‌های اعیان اصفهانی متداول بوده، چون خبری از این نوع چراغانی در جاهای دیگر گزارش نشده است. 
زردشتیان در جشنها و مهمانیهای خانوادگی خود فضای خانه را به طرز خاصی چراغانی می‌کردند. چراغانی چنین بود که 7 سیخ آهنی بلند که گلوله‌های نخی آغشته به روغن کرچکِ افروخته بر آنها بسته بودند، بر روی دیوارهای خانه و پشت بام می‌گذاشتند؛ آنگاه 7 چوب کبریت بلند که گلوله‌های نخیِ آغشته به روغن کرچکِ افروخته بر سرشان بسته بودند، در اطراف 3 دانه انار فرومی‌کردند و آنها را در تالار محل تجمع مهمانان می‌گذاشتند و به شمار 7 امشاسپند، 21 نسک اوستا یا 21 واژۀ نخستین جملۀ اوستایی، و 101 نام خداوند در کتاب اوستا، فانوسهایی روشن می‌کردند و در همۀ فضاهای خانه می‌نهادند (اوشیدری، 80-81). 

سرگرمی‌سازی شاهانه از چراغانی

شاهان صفوی از نمایش آیینی چراغانی برای خود وسیلۀ تفریح و سرگرمی ساخته بودند و افزون بر نقش و حضور در چراغانیهای مذهبی و ملی، به هر مناسبتی فرمان ترتیب دادن چراغانیهای بزرگ و پرهزینه را می‌دادند تا در آنها به عیش و نوش و شادکامی و شادخواری بپردازند (فلسفی، 1-2 / 675). 
به‌جز شاه طهماسب، آن هم پس از توبه از شراب‌خوارگی در 939 ق / 1532 م و شاه سلطان حسین که به مذهب تعصب خاص می‌ورزیدند، دیگر شاهان صفوی، به‌ویژه شاه عباس اول به برقراری اعیاد و مراسم و سازمان دادن تفریحات عمومی و چراغانیهای باشکوه و تجملی توجه خاصی داشتند (اشراقی، 28). آتش‌بازی و چراغانی از جمله سرگرمیهای دوست‌داشتنی شاه عباس پس از فراغت از جنگ و مملکت‌داری بوده است. شاه عباس برای استقبال از ورود خود به هر شهری، یا به هنگام بازگشت از سفرهایش به پایتخت، فرمان چراغانی در شهر را می‌داد و هر شب در مدتی که چراغانی برپا بود، به تماشای آن می‌رفت (فلسفی، 1-2 / 667- 668). به نوشتۀ افوشته‌ای در نقاوة الآثار، به دستور شاه عباس برای ترتیب چراغانی در شهر اصفهان در 1004 ق / 1596 م «در عرض دو سه ماهی از تمامی ممالک عراق و فارس، ارباب حِرفت و اصحاب صنعت و هنرمندان پاکیزه‌فطنت و مهندسان عالی‌فطرت [را] در دارالملک عراق» جمع کردند تا آنچه در فکر و طبع از دانش و هنر داشتند، به تجلی درآورند و هر آنچه از نوآوریها بود، در این فن و هنر جلوه‌گر سازند (ص 577). 
علاقۀ شاه عباس به مشاهدۀ چراغانی آن‌چنان بود که حتى وقتی برای اقامتی کوتاه به جایی می‌رفت و یا در عمارتی چند روز می‌ماند ــ مانند اقامت در عمارتی که در میان دریاچۀ شهر لاهیجان گیلان بنـا کـرده بـود ــ بـه دستـور او آنجـا را چراغان می‌کردند (فراهانی، 336). هرگاه نقص و عیبی، یا کوتاهی‌ای در کار چراغانی می‌دید، مأموران مسئول چراغان را تنبیه می‌کرد. به روایت تاریخ عباسی، وقتی که شاه در برگزاری چراغانی شهر کاشان به مناسبت ورودش در ربیع‌الاول 1018، بی‌نظمی و اشکالاتی دید، به خشم آمد و دستور داد تا یک دندان میرزا ابوطالب خان وزیر را که نتوانسته بود سبب این بی‌نظمی را توضیح دهد، بکشند و از وزارت نیز معزولش کرد. البته یک روز بعد هم او را خلعت داد و به‌کار وزارت بازگردانید (فلسفی، 1-2 / 675-676). 
برای بازدید و تماشای شبانۀ شاهانه از چراغانی بازار، به دستور شاه عباس بازارهای اصفهان را از دست مردان در‌می‌آوردند و به دست زنان و دختران و پسران ساده و نوجوان صاحبان حجره‌ها و دکانها می‌سپردند تا شاه و زنان حرم‌سرای او و زنان بی‌مرد بتوانند آزادانه از چراغانی بازار دیدن و سیاحت و خرید کنند. ملاجلال‌الدین منجم یزدی در وقایع سال 1016 ق می‌نویسد: «شاه هر شب چراغان به بازار می‌رفت و در گشت با خاصان خود در بازار با تخم‌مرغهای رنگینی که جوانان مقبولِ حاضر در دکانها به دستور او از پیش فراهم‌کرده بودند، تخم‌مرغ بازی می‌کرد» (ص 331؛ نیز نک‍ : ه‍ د، تخم‌مرغ بازی). 
یکی از شکلهای چراغانی در دورۀ شاه عباس ــ که برخی از مورخـان و سیـاحتگران خـارجی گـزارش داده‌اند ــ چراغانی بام خانه‌ها بود. در این چراغانی مردم شهر روی بام خانه‌های خود چراغها و فانوسهای افروختۀ بسیار می‌گذاشتند و به جلوۀ چراغانی شهـر می‌افـزودند (برای شرح تفصیلی آن، نک‍ : فلسفی، 1-2 / 673-674). 

آرایه‌بندی

طرح‌بندی آرایه‌ها و آذین‌بندی زیورها و چراغها در هر دوره و زمان با وضع و موقعیت جامعۀ آن زمان متناسب بوده، و در آن از وسایل متداول و ممکن روز بهره گرفته می‌شده است. در گذشته، آذین‌بندی و چراغ‌آرایی فضاهای جشن در هر حوزۀ فرهنگی ایران، ویژگی و رنگ فرهنگی آن حوزه را داشت. امروزه با گسترش ارتباطات فرهنگی میان حوزه‌های فرهنگی مختلف و فراگیر شدن شیوۀ زندگی شهری نوین و فناوری جدید، شکل و شمایل چراغ‌آراییها نیز در سراسر ایران کم و بیش همسان شده است و از وحدت فرهنگی و سلیقۀ جمعی واحدی پیروی می‌کند. 
از شکلهای آذین‌بندی در چراغانیهای دوران قدیم می‌توان نمونه‌هایی را از متون تاریخی روایت کرد: برپا کردن چوب‌بند (چوب‌بست)هایی بسیار بلند به ارتفاع 14 ذرع به شکل پیکر درختان سرو و صنوبر، و ساختن صورت حیواناتی مانند فیل، شیر و مانند آنها و آویختن هزاران ظرف سفالی و صورت حیوانات بر چوب‌بستها و گذاشتن چند چراغ افروخته در هریک از آنها (صاعدی، 183)؛ ساختن 12 چرخ چوبی و آویختن نزدیک به هزار چراغ بر سر هر چرخ، چنان‌که با روشن کردن یک چراغ و گردش چرخ، تمامی چراغهای آویخته بر آن چرخ روشن می‌شدند (برای تفصیل این چراغانی، نک‍ : افوشته‌ای، 573- 579)؛ آراستن دیوارها و سقفهای میدان [میدان نقش جهان] و بازارهای اصفهان با نقش و نگار و «تصاویر مصنوع چین و فرنگ»، در آوردن «هیئات تربیع مشبک به شبکه‌های خَشَب» در اطراف میدان، ترتیب دادن گلبُنهای سحرگاه و افلاک متحرک دوار رنگارنگ با 000‘1 چوب از درختان سرو و چنار، نصب کردن شمعها و چراغهای فراوان بر آن شبکه و فلکه و درختان مصنوع، و آراستن فضای میدان از «هیاکل جانوران و موشکهای غیرمکرر به رسن بسته» و افروختن شمعها و چراغها و آتش زدن موشکها و هیاکل حیوانات به هنگام جشن (جنابدی، 721)؛ بستن چهارطاقهایی بر ستونهای چوبی استوار در پیشگاه پیش‌آمدۀ هر دکان و آویختن چراغها و فانوسهای بسیار فراوان از آنها، چنان‌که در هر چهارطاقی بیش از یک هزار چراغ و فانوس افروخته جلوه می‌نمودند (اسکندربیک، 1 / 499)؛ ساختن چند قلعۀ بلند با چوب و تخته، و نصب آلات غریبۀ آتش‌بازی به آنها و چراغهای افروخته (وحید، 258). 
در معماری چراغ‌آرایی شهر از شیوه‌های هنر تزیینی و به‌کار بستن اسباب و وسایل مخصوص استفاده می‌کردند. در گذشته، وسایل روشنایی در چراغانیها شامل شمعهای پیهی، گچی و کافوری بود که آنها را درون لاله می‌گذاشتند و برای جلوگیری از وزش باد به شعلۀ آنها، روی لاله‌ها، لوله‌های شیشه‌ای شکم‌داری به نام مَردَنگی که از خارج، به‌ویژه از کشور اتریش وارد می‌شد، قرار می‌دادند. پولاک کاربرد شمع پیهی را مخصوص طبقات متوسط دانسته، و نوشته است که اعیان و اشراف از شمعهای گچی، که آنها را شمع کافوری می‌نامیدند و از روسیه وارد می‌شد، بهره می‌بردند (I / 79). 
چراغهای یک‌شعله و سه‌شعلۀ حباب‌دار، چراغهای تک‌شعله و دوشعلۀ چینی و بلور و بارفَتَن، چراغهای بادی، بغدادی و موشی که رکابی کوچک داشتند و آنها را به بند می‌آویختند و از این سو به آن سوی خیابان می‌کشیدند، انواع فانوسها با شکلهای مختلف و رنگین، لاله‌های یک‌شاخه تا چندین‌شاخۀ آویزی و پایه‌دار (کتیرایی، 300-301؛ شهری، 2 / 229)، آینه‌های قدی، بزرگ و کوچک، آینه و شمعدانهای جورواجور، چلچراغهای آویز و پایه‌دار، گلدانهای چینی و بارفتن به شکلهای متفاوت و گلدانهای معروف به دستِ دلبر (گلدانهایی کوچک و ظریف که دستۀ آن به شکل دستی خوش‌تراش بود که به کمر گلدان چسبیده بود)، قالی و قالیچه‌های ریزباف و خوش‌نقش، پرده‌های قلمکار، شمایلهای مذهبی، تمثالهای شخصیتهای ملی و هنری، و اسباب آنتیک خانه، از جملۀ دیگر وسایل تزیین مراسم چراغانی بودند (همو، 2 / 229-230). 
چلچراغ از کالاهای تجملی گران‌بهایی بود که بیشتر شاهان قاجار و درباریان و بزرگان از آن استفاده می‌کردند (پولاک، همانجا). چلچراغهای آویز و پایه‌دار را معمولاً در چراغانیهای بزرگ و رسمی اعیان و اشراف و چراغانیهای بازارها و سراها و تیمچه‌ها و یا جشنهای ملی مانند چراغانی جشن مشروطه در جلو در مجلس شورای ملی به کار می‌بردند. در تدارک چراغانی به مناسبت جشن 50 سال سلطنت ناصرالدین شاه در ذیقعدۀ 1313 که سور آن جشن به ماتم ختم شد، در ارگ و باغ سلطنتی ظاهراً نخستین‌بار چراغهای نفتی و پیهی را کنار گذاشته، و از چراغ برق و گاز در ترتیب چراغانی استفاده کرده بودند. این نوع چراغانی به نظر عین‌السلطنه بسیار خوب، تمیز و تماشایی می‌نمود، به‌طوری‌که می‌نویسد: «این چراغ نفت یا پیه چـه تماشایی دارد؟» (نک‍ : سـالور، 1 / 929؛ نیـز مستـوفی، 1 / 533). 
در آغاز به کار افتادن نخستین کارخانۀ برق، حاج امین‌الضرب برای تغییر دادن عقیده و برگرداندن نظر برخی از رجال و اعیان که در استفاده از چراغ برق در خانه‌هایشان اکراه داشتند، دست به ابتکاری زد و در جشن ولادت امام زمان(ع)، خیابانهای شهر، به‌ویژه خیابان اعیان‌نشین امیریه را نخستین‌بار با لامپهای چند‌رنگ چراغان کرد (نجمی، 393-394). این چراغانی تحـولی در آذیـن‌بندیهـا و چـراغانیـها و استفـاده از اسباب نوین ‌ــ لامپهای برقی روشنایی ــ در ایران پدید آورد. 

نقش و کارکرد

هر جشن کارکردهایی در جامعۀ برگزارکنندۀ آن دارد. یکی از کارکردهای اجتماعی مهم مراسم چراغانی، بسیج افراد لایه‌های مختلف جامعه به تجمع و مشارکت در یک رفتار نمادین نمایشی دینی ـ اعتقادی و ملـی ـ اجتماعی و تحکیم انسجام جامعه بر مبنای باورهای جمعی، و دیگر، نقش هویت‌سـاز آن در ارج‌گذاری و تکریم رویدادهای مقدس ملـی ـ مذهبی و ایجاد وحدت ملی و اجتماعی در میان مردم است. 
در دورۀ یک یا چند روزۀ هر جشنی، روال عادی زندگی مردم تعطیل، و نظم معمول در روابط اجتماعی دگرگون می‌شود. الزامات سخت منزلتی، جنسیتی، سنی، خانوادگی و دیگر اقتدارها جملگی به شادی و خنده بدل می‌شوند. همراه با خنده و شادی، زمینۀ دوستی میان مردم پررنگ و محکم می‌شود و ناسازیهای ناشی از منزلت و مقام به ریشخند گرفته، و از میان برداشته می‌شود. در جشن، همۀ افراد با هم برابر و یکسان خواهند بود و سنگینیهای مقام اجتماعی و آنچه آنان را از هم جدا می‌کند، کم‌رنگ و سبک می‌شوند (دانکن، 182-183). در همان حال که افراد در این‌گونه مراسم شادی، خود را از یاد می‌برند، یک احساس نیرومند یگانگی نیز در میان آنها پدید می‌آید، به‌طوری‌که جملگی تحت محرکهای شادی‌بخش و سرورآفرین جشن و هنرهای شادی‌آور چراغانی، احساس مهر و دلبستگی‌شان به یکدیگر بالا می‌رود و از رابطۀ دوستی در میان خود به وجد می‌آیند. از سوی دیگر، ضرب‌آهنگهایی در زندگی اجتماعی آنها پدید می‌آید که موجب از میان برداشتن ملال و افسردگی در زندگی آینده‌شان می‌شود (همو، 181). 

مآخذ

آقاجمال خوانساری، محمد، «عقاید النساء»، عقاید النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، تهران، 1335 ش؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1358 ق / 1939 م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1376 ش؛ احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1369 ش؛ اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ اشراقی، احسان، «اشاره‌ای به تفریحات و نظام تفریحی دوران صفویه»، هنر و مردم، تهران، 1353 ش، س 12، شم‍ 140-141؛ اعتمـادالسلطنـه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ افوشته‌ای، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1350 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، «استفاده از نور و آتش در جشن و شادمانی و تاریخی از آیینهای چراغانی»، هوخت، تهران، 1346 ش، شم‍ 8؛ بلوکباشی، علی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، تهران، 1388 ش؛ همو، نوروز: جشن نوزایی آفرینش، تهران، 1380ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، 1380 ش؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1318 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش قاسم غنی و علی‌اکبر فیاض، تهران، 1324 ش؛ جنابدی، میرزابیگ، روضة الصفویة، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1378 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1348 ش؛ رواقی، علی، «شب چک»، نامۀ مینوی، به کوشش حبیب یغمایی و دیگران، تهران، 1350 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374 ش؛ سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ سعیدی، علی‌اصغر، حاشیه بر آدمها و آیینها در ایران (نک‍ : هم‍ ، سرنا)؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1359 ش؛ سیدی، مهدی، چراغ برات خراسان، فروردگان باستان، مشهد، 1374 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهـران، 1383 ش؛ صاعدی شیـرازی، احمد، حدیقـة السلاطین قطب شاهی، به کوشش علی‌اصغر بلگرامی، حیدرآباد دکن، 1961 م؛ غیـاث‌اللغـات، غیـاث‌الدیـن محمد رامپـوری، بـه کـوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1337 ش؛ فراهانی، میرزاحسین، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، 1342 ش؛ فره‌وشی، بهرام، جهان فَرَوَری، تهران، 1355 ش؛ فقیهی، علی‌اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، 1357 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1358 ش؛ قرآن کریم؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محمدکاظم، عالم‌آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، رجال عصر ناصری، تهران، 1361 ش؛ معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهران، 1366ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ میرکاظمی، حسین، یورت، تهران، 1370 ش؛ نجمی، ناصر، ایران قدیم، تهران قدیم، تهران، 1362 ش؛ نفیسی، سعید، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، تهران، 1336 ش؛ نویری، احمد، نهایة الارب، قاهره، 1403 ق / 1983 م؛ وحید قزوینی، محمدطاهر، تاریخ جهان‌آرای عباسی، به کوشش سعید میرمحمدصادق، تهران، 1383 ش؛ ویدن‌گرن، گ.، دینهای ایران، ترجمۀ منوچهر فرهنگ، تهران، 1377 ش؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1357 ش؛ نیز: 

Duncan, H. D., Symbols in Society, London etc., 1972; EI2; Feuvrier, J. - B., Trois ans á la cour de Perse, Paris, 1906; Francklin, W., Observations Made on a Tour from Bengal to Persia in the Years 1786-1787, London, 1976; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865.
علی بلوکباشی (تل‍ : دبا)

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: