جن،
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 مرداد 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/240492/جن
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
3
جِنّ، موجوداتی نامرئی که دارای عقل و فهماند و میتوانند به اشکال و صور مختلف درآیند. واژۀ جن در عربی از ریشۀ «جنن» به معنی پوشاندن و مخفیکردن آمده است (جَنّهُ: بپوشاند، نهان کرد او را؛ جَنَّ علیه: نهان کرد او را در تاریکی خود؛ اجننت الشیَٔ فی صدری: چیزی را در قلبم پنهان کردم) (لین، II / 462). بعضی از لغویان معتقد بودند که هر چیز را که از چشم غایب باشد (کلُّ مُستَجنٍّ)، باید جنی نامید؛ ازاینرو بچه را تا هنگامیکه در رحم مادر است و مرده را چون در گور نهند، جنین نامند.صیغۀ جمع جن در زبان عربی جانّ است، اما در فارسی «اَجنّه» ــ که بدین معنی در لغت عرب نیامده است ــ به عنوان جمع جن به کار میرود. جن هم در تفاسیر فارسی (نک : بخشی ... ، 3، 181، 262-263؛ ترجمه ... ، 1 / 458، 543؛ ابوالفتوح، 10 / 352) و هم در متون غیر دینی (نک : بلعمی، تاریخ، 66-67، تاریخنامه ... ، 1 / 68) به پری ترجمه میشده است؛ ناصرخسرو نیز پری را مترادف جن میداند و مینویسد: «خدای تعالى از آفریدگان خویش دو گروه را یاد کرد که از بهر پرستش خویش آفرید. یکی جن را گفت که آن را به پارسی پری گویند و دیگر انس را ... و پریان از مردمان پنهاناند سوی عامه، و نام پری به تازی جن است و جن پوشیده باشد» (ص 139-140، 142). با این همه، در برخی از متون داستانی فارسی، چون دارابنامۀ بیغمی، نهتنها پری و جن یکی دانسته شده (2 / 706، 717- 718، 724)، گاهی دیوان نیز از نوع جن و پری به شمار آمدهاند (همو، 2 / 729، 733). با اینکه عدهای از دانشمندان در اعتقادات ایرانی جن را مأخوذ از فولکلور عرب میدانند (ماسه، I / 352؛ کریستنسن، 71 / IV)، اما نولدکه احتمال میدهد که صورت ایرانی جن بازتاب موجوداتی باشد که در اعتقاد ایرانیان قبل از اسلام وجود داشتهاند و بعداً به جن تغییر نام دادهاند و افزون بر این با اعتقادات اعراب به جن، که از طریق اسلام وارد ایران گشت، آمیخته شدهاند (ERE, I / 670). بهطورکلی لفظ جن به موجودات لطیف و نامرئی که در جهان مادی وجود دارند، اطلاق میشود. در قرآن کریم، سورۀ جن (72) به جنیان اختصاص دارد و بنابراین، ازنظر مسلمانان در وجود آنان تردیدی جایز نمیتوان شمرد. با اینهمه، برخی از فلاسفه و دیگر اندیشمندان بر این بودند که موجودیت جن در متون دینی قابل تأویل است. این عقیده را جاحظ (د 255 ق / 869 م) به دهریه نسبت میدهد که بهکلی منکر وجود شیاطین، اجنه و ملائکه بودهاند و اطاعت اجنه از حضرت سلیمان (ع) را هم منکر میشدهاند (2 / 139؛ نیز نک : راغب، 158؛ طوسی، 484-485؛ فزونی، 524). مفسران شیعه و سنی متفقالقولاند که جن وجود دارد و جنیان پیش از خلقت حضرت آدم (ع) بر زمین حکومت میکردهاند (بخشی، 263؛ ابوالفتوح، 12 / 366).بعضی از جنیان مسلمان، و برخی کافرند و میگویند که حضرت محمد (ص) هم بر آدمیان و هم بر جنیان مبعوث شده است (بلعمی، تاریخنامه، 1 / 68- 69؛ ابوالفتوح، 14 / 193، 241، 17 / 278-282) و جنیان از برای کردار نیک و بد خود مسئولاند و دربارۀ اعمال آنان داوری خواهد شد (بخشی، 181؛ ابوالفتوح، 10 / 328، 14 / 193، 241، 17 / 282). این مطلب از کتب و منابع رسمی به میان عامه هم نفوذ کرده است (لفلر، 46). بهتصریح کلینی، برخی از جنیان شیعه برای اخذ دستورهای مذهبی نزد ائمۀ اطهار میآمدند و خدماتی نیز برای ائمه و دیگر شیعیان میکردهاند (1 / 395-396، 2 / 167؛ استرابادی، 175، 199). میگویند که جنیان کافر در خدمت شیطاناند (ابوالفتوح، 14 / 335). برخی از لغویان انواع جن را بهصورت دیگری تقسیم کردهاند: اگر جن کافر و فاسد باشد، آن را شیطان نامند و چون به آسمان برآید که استراق سمع کند، آن را مارِد نامند و اگر از این هم بیشتر فساد کند، عفریت و چون از این درجۀ فساد هم بگذرد، عبقریّ نامیده میشود (جاحظ، 1 / 291). به روایت جاحظ، هر نوع جنی که به صور گوناگون بر مسافران ظاهر شود، چه مذکر باشد و چه مؤنث، غول نامیده میشود (6 / 158). نوع دیگری از جن در منابع فارسی و عربی ذکر شده که نسناس (ه م) نامیده میشود و یک چشم و یک پا بیشتر ندارد و با ایجاد آتشسوزی در خانهها به بنیآدم آزار میرساند. نوع دیگری از جن که غدار خوانده میشود، به اعمال جنسی علاقه دارد و هرگاه مرد یا زنی طعمهاش شود، از تجاوز به او خودداری نمیکند (فزونی، 528). جنیان به صورتهای گوناگون هم در متون فارسی و هم در فولکلور ایران وصف شدهاند. این موجودات ممکن است که زیبا یا زشت، سیاه یا سفید، و بزرگ یا کوچک باشند (طوسی، 497، 501، 506، 511؛ فزونی، 525، 527). اما در اعتقاد ایرانیان، جنیان مسلمان زیبا، و جنیان کافر زشت یا مهیباند. برخی از آنها سری دراز، یک چشم در میان پیشانی و دندانهای بلند تیزی دارند (استرابادی، 45-46، 62-64؛ نیز نک : ریاحی، 24؛ لفلر، 141). برخی از آنان موجوداتی هستند که ممکن است بدن انسانی یا سر حیوانی داشته باشند، یا دست و پایشان ممکن است مانند دستوپای حیوانات باشد (طوسی، 486؛ قس: بیغمی، 2 / 715) و یا ممکن است که از دهانشان آتش زبانه بزند و از بدنشان بوی بدی متصاعد شود و معمولاً میتوانند به هر صورتی که بخواهند درآیند (طوسی، 489، 497- 498؛ قس: شامی، I / 148). در بعضی از نقاط ایران، جنیانی را که به صورت حیوانات شکاری در میآیند، شکارِ ابوجهل مینامند تا از حیوانات معمولیِ شکاری که شکارِ ابراهیم نامیده میشوند، مشخص باشند (لفلر، 142). این مطلب یادآورِ گزارش جاحظ است که برخی از اعراب قدیم آهوان را گلههای جن میدانستهاند (1 / 309). عشق میان آدم و جن موضوع برخی از کتب داستانی بوده که نام و نشان بعضی از آنها در الفهرست آمده است (ابنندیم، 7 / 367). گاهی از ازدواج میان جنی و انسان اولادی متولد میشود و به همین مناسبت برخی از قبایل عرب خود را احفاد جنیان میدانستهاند (طوسی، 494). در متون ادب و تفسیر وارد شدهاست که یکی از والدین ملکۀ سبا، بلقیس، جنی بوده است (ابوالفتوح، 15 / 31-32؛ طوسی، 495)، اما معلوم نیست که آیا پدرش از نوع جن بوده یا مادرش. مثلاً جاحظ او را از مادری جنیه و پدری از بنیآدم میداند (6 / 196-197) و گذشته از او، ابوالفتوح رازی مینویسد که نهتنها مادر این ملکه جنیه بود، بلکه نام او را هم ریحانه میخواند (15 / 31). به گزارش همو، چون زن حضرت سلیمان (ع) (ه م) نیمهجنی بوده است، جنیانی که در خدمت آن حضرت بودند میترسیدند که اگر از ازدواج او با بلقیس اولادی متولد شود، ایشان مجبور خواهند بود که تا ابد در خدمت او بمانند و ازاینرو تلاش میکردند که به نوعی بلقیس را از چشم سلیمان (ع) بیندازند، تا جاییکه به او میگفتند: بلقیس دیوانه است و پاهایش به شکل پای خر یا قسمی دیگر از چارپایان است (15 / 47- 49). جنیانی که در خدمت سلیمان (ع) بودند تا آخر عمرِ آن پیامبر، به خدماتی که او برایشان معین کرده بود، مشغول بودند، اما از این امر دل خوشی نداشتند، تا سلیمان (ع) درگذشت و پادشاه جنیان که زوبعه نام داشت، چون از درگذشت او آگاه شد، به چهارگوشۀ عالم و آنجا که زیردستانش به بیگاری اشتغال داشتند، رفت و خبر مرگ سلیمان (ع) را به ایشان رسانید و دستور داد که از کار دست بکشند. جنیان از او اطاعت کردند و یکی از ایشان کتیبهای ساخت و آنچه را که ساخته بودند، در آن یاد کرد (همو، 15 / 52). ساخت بسیاری از بناهای عظیم و آلات و ادوات زندگی روزمره را به جنیان منسوب داشتهاند. مثلاً ساختن بطری، حمام و واجبی را به آنان منسوب کردهاند (همو، 15 / 22، 42، 45، 50، 16 / 51). جاحظ در مورد اینکه حمام مسلماً ساخت جنیان است، تردیدی جایز نمیشمارد و از قول اصمعی نقل میکند که برخی از شمشیرهای بسیار نیک هم کار جنیان است (6 / 187). بهگمان اهل تدمُر، ساختمانهایی که بنای آنها از عهدۀ انسان خارج است، باید ساختۀ جنیان باشند (همو، 6 / 186). به همین قیاس، ساختمان تختجمشید و اهرام ثلاثه را به جنیان نسبت میدادهاند (ابوالمؤید، 396، 404، 414؛ طوسی، 498؛ قس: شامی، I / 124). برخی که رابطۀ جنسی بین جن و انس را ممکن میدانستهاند، معتقد بودهاند که چون جنی بر آدمی عاشق شود و در او بیفتد، آن شخص مبتلا به مرض صرع میشود (جاحظ، 1 / 188). اعتقاد به اینکه رفتن جن در جلد انسان علتِ مرض صرع است، از قدیمالایام شایع بوده است (شامی، I / 106). جنی که وارد بدن کسی میشود، درد و زجری را که به آن شخص برسد، حس میکند؛ به همین سبب، یکی از طرق معالجۀ این اشخاص این بوده که دست و پایشان را میبستند و پس از اینکه ادعیۀ مخصوصی بر او میخواندند، بیمار را به شدت کتک میزدند (ناصری، 220). این عقاید را برخی از علمای سدههای 5 و 6 ق مردود میشمردهاند (نک : طوسی، 484-486) و عقیده داشتهاند که نهتنها جنیان در وجود مردم نمیتوانند حلول بکنند، بلکه کسانی را هم که ادعای فرمانروایی بر جنیان را دارند و بهاصطلاح «جنگیری» میکنند، دروغگو و شیاد میشمردند و حیلههایشان را فقط برای گمراهکردن مردم عامی میدانستند (ابنندیم، 7 / 369-370؛ تحفة ... ، 163-164؛ طوسی، 443). اعراب قدیم همچنین معتقد بودند که هر شاعری جنی دارد که به او شعر تلقین میکند. این نوع جن را اگر مذکر باشد، تابع، و اگر مؤنث باشد، تابعه میگویند (همایی، «تابعه»، 434، نیز نک : حاشیه بر ... ، 229-231، حاشیۀ 5). این مطلب در شعر رودکی سمرقندی نیز وارد شده است (نک : دبیرسیاقی، 47، 238- 239): ورچه دوصد تابعه فریشته داری / نیز پری باز و هر چه جنی و شیطان.جاحظ نام عدهای از جنیان شعرای معروف عرب را ذکر میکند (6 / 225- 229) و از شعر آنان ابیاتی نقل میکند و میگوید که این اشعار از جنیان است، زیرا تلفظ آنها 3 بار پشت سرهم، بدون اینکه زبان آدم بگیرد یا تپق بزند، بسیار دشوار ست: و قَبْرُ حَرْبٍ بمکانٍ قَفرٍ / ولیس قُرْبَ قَبْرِ حَرْبٍ قَبْرُ (6 / 207- 208). شاید این عقیده در میان عوام اصفهان که «هر کس باقالی بخورد، شاعر میشود»، با این اعتقاد قدیمی که جاحظ نقل کرده است، ارتباطی داشته باشد (از طریق تداعی ذهنی جن تابعه القاء شعر به شاعر خوردن باقالی جذب اجنه به بوی باقالی). جلب شدن جنیان به بوی غذا با اینکه در متونی که به نظر نگارنده رسیده، وارد نشدهاست، بعید نیست، زیرا میدانیم که به زعم عامه، بعضی از رنگها جنیان را جلب میکردهاند؛ پس اگر رنگی موجب جلب اجنه شود، بعید نیست که بو نیز توجهشان را جلب کند. در هر حال حدیثی نقل کردهاند که پوشیدن لباس سرخ را خوب نمیدانستهاند؛ ازاینرو که رنگ سرخ اجنه و شیاطین را جلب میکند (جاحظ، 4 / 257). شاید این قضیه با اینکه شبیه شمر و امثال او در تعزیهها لباس سرخ میپوشند، مربوط باشد، و الّا رنگ سرخ بهخودیخود از لحاظ شرعی اشکالی ندارد، زیرا پوشیدن لباس سرخ در مورد حسنین (ع) در حدیث وارد شده است. به گزارش ادبیات داستانی و حماسی ایران، جمشید و حضرت سلیمان (ع) بر جنیان فرمان میراندند (ابنندیم، 7 / 370). در شاهنامه لفظ جنی در نامۀ سعد بن وقاص به رستم فرخزادان آمدهاست (فردوسی، 8 / 324)، و نیز با آنکه نام کسی که بهرام چوبینه را بر سرکشی برضد شاه برانگیخت، در خود شاهنامه ذکر نشده، صاحب تجارب الامم که لابد اطلاعات خـود را از منابع دیگر حماسی ـ تاریخی که اکنون در دست نیستند، اخذ کرده، مینویسد که این شخص جنیهای به نام مذهبه بود (ص 330). در بانوگشسبنامه، پادشاه پریان به بانوگشسب میگوید که سرخابِ دیو که پادشاه جنیان است، گهگاه خودش را به شکل گورخر در میآورد (ص 57- 58). ذکر جنیان در حماسههای نظم و نثر مذهبی بیشتر آمدهاست. مثلاً داستان جنگ حضرت علی (ع) با جنیانِ کافر هم در جنگنامۀ آتشی (نک : صفا، 390) و هم در تحفة المجالس وارد شده است (استرابادی، 45-46، 62-64).
ابنندیم، الفهرست؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1366- 1368 ش؛ ابوالمؤید بلخی، عجائب الدنیا، به کوشش ل. پ. سمینووا، مسکو، 1993 م؛ استرابادی، سلطانمحمد، تحفة المجالس، به کوشش احمد بانپور و مهدی مافینژاد، مشهد، 1390 ش؛ بانوگشسبنامه، به کوشش روحانگیز کراچی، تهران، 1382 ش؛ بخشی از تفسیری کهن به پارسی، به کوشش مرتضى آیتاللهزادۀ شیرازی، تهران، 1375 ش؛ بلعمی، تاریخ؛ همو، تاریخنامۀ طبری، به کوشش محمد روشن، تهران، 1366 ش؛ بیغمی، محمد، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1381 ش؛ تجارب الامم فی اخبار ملوک العرب و العجم، به کوشش رضا انزابینژاد و یحییٰ کلانتری، مشهد، 1373 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1391 ش؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1356 ش؛ جاحظ، عمر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1368- 1389 ق / 1949- 1969 م؛ دبیرسیاقی، محمد، پیشاهنگان شعر پارسی، تهران، 1356 ش؛ راغب اصفهانی، حسین، الاعتقادات، به کوشش شمران عجلی، بیروت، 1988 م؛ ریاحی، علی، زار و باد و بلوچ، تهران، 1356 ش؛ صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، 1352 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش سعید حمیدیان، تهران، 1379 ش؛ فزونی استرابادی، محمود، بحیره، تهران، 1328 ق؛ قرآن کریم؛ کلینی، محمد، الاصول من الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1363 ش؛ ناصرخسرو، جامع الحکمتین، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران / پاریس، 1332 ش / 1953 م؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ همایی، جلال، «تابعه»، یغما، تهران، 1339 ش، س 13، شم 149؛ همو، حاشیه بر دیوان عثمان مختاری، تهران، 1341 ش؛ نیز:
Christensen, A. , Essai sur la démonologie iranienne, Copenhagen, 1941; ERE; Lane, E. W., Arabic- English Lexicon, New Delhi, 2003; Loeffler, R., Islam in Practice, New York, 1988; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; El-Shamy, H. M., Folk Traditions of the Arab World : A Guide to Motif Classification, Bloomington, 1995.محمود امیدسالار
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید