ترانه های کار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 20 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239636/ترانه-های-کار
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
2
تَرانههایِ کار، ترانههایی که در ارتباط با کار، یعنی قبل، حین انجامدادن و پس از پایان کار خوانده میشوند. این ترانهها به منظور ایجاد آمادگی و آمادهسازی در افراد برای انجامدادن کار، ایجاد شور و هیجان لازم در افراد، ایجاد هماهنگی در اعضای یک جمع و نیز در جسم و روح یک فرد و نسبتش با کار خوانده میشوند. ترانههای کار در شمار ترانههای عامه محسوب میشوند. سرچشمۀ این ترانهها بسیار قدیمی و همزمان با نخستین تراوشهای معنوی بشر است (هدایت، 120). ترانههای کار بسیار متنوعاند و حوزۀ وسیعی را در بر میگیرند؛ از دامداری و کشاورزی گرفته تا پیشهها و حرفههای مختلف و نیز ترانههای ویژۀ دورهگردان و فروشندگان. درحقیقت، ترانههای کار را در هر جا که نشانی از کار انسانی باشد، میتوان یافت. ریشه و منشأ ترانۀ کار را در ادوار بسیار دور میتوان بازجست. ترانه از فریاد کار پدید آمده، و فریاد کار از کار ناشی شده است؛ همچنین هنرهای رقص، موسیقی و شعر در آغاز هنر واحدی بودند، سرچشمۀ آنان حرکات موزون بدن انسانهایی بود که مشغول کار جمعی بودند و حتى وزن گفتار انسان نیز از روند کار ریشه میگرفت (تامسون، 50). با توجه به این، اگر شکار را از نخستین فعالیتهای انسان برای تأمین معیشتش بدانیم، نخستین صداها را که انسان در تقلید از حیوانات برای جلب آنها از حنجرۀ خود خارج میکرد، میتوان جزو نخستین آواهای کار به شمار آورد؛ همچنین این آواها را میتوان منشأ آواهایی دانست که انسان در دورۀ دامداری برای جمعآوری و هدایت دامهای خود میخواند و هنوز هم بازماندههای آن درمیان جَتهای (شتربانان) بلوچ و ویلهها و فریادهای چوپانان در جاهای مختلف، بهویژه گیلان دیده میشود (نک : آواها ... ، شم 1). تشخیص این ویلهها و فریادها از صدای حیوانات برای بسیاری دشوار است؛ آنها گلۀ خود را صدا میزنند یا هدایت میکنند، اما صدایی که از خود ساطع میکنند، شبیه صدای حیواناتی مانند شتر یا فریاد پرندگان است. هرچند این ترانهها، تغییرات مهم و مشخصی در طول سالیان پیدا کردهاند، هنوز رابطۀ اصلی میان زبان و کار در آنها حفظ شده است. بخشی از این ترانهها در ترانههای بسیار کهن و حتى پیش از تاریخ ریشه دارند. بیمعنا یا نامفهوم بودن معنای برخی از مصراعها در ترانههای کار بیش از آنکه از لزوم موزونبودن مصراعها برخاسته باشد، ممکن است بیشتر به سبب پیشینۀ آن و اینگونه بقایا باشد (فرهادی، «ترانهها ... »، 115). ترانههای حین انجامدادن کار معمولاً برای این موارد خوانده میشوند: هماهنگی بین اعضای یک گروه، و یا بین جسم و روح کنندۀ کار؛ ایجاد رابطه بین کنندۀ کار و موضوع کار؛ یا برای ایجاد نشاط، و سهل و تحملپذیرکردن کار سخت و توانفرسایی که یک نفر یا یک جمع آن را انجام میدهد. بیشتر ترانههای کشاورزان، دامداران و پیشهوران چنین کارکردی دارند. آهنگها و نواها و ترانههای خرمنکوبان نیز با حرکت پاهای گاو به هنگام کوبیدن خرمن هماهنگی دارد، به نحوی که گاه گاوها به آن نوا گوش میسپارند و در عمل، به بسیاری از هشدارها پاسخ میدهند. همچنین در قالیبافی ترانه و نوا آنچنان با بافتن درآمیخته که از آن جداناپذیر است. نواهای برنجکوبان، مشکزنان، و نمدمالان نیز در هماهنگی کامل با حرکات آنها ست (همایونی، زنان ... ، 147- 148). این مثالها نشان میدهد که ترانههای کار در هماهنگی کامل با حرکات و کارهای مورد نظر، و یا حتى تابع آن کار است. گاهی نیز این ترانهها برای رفع خستگی بعد از انجام دادن کاری توانفرسا خوانده میشود، مانند ترانههایی که شالیکاران بعد از شالیکاری، و هنگام بازگشت به خانه میخوانند. ترانههای کار گاهی جنبۀ مذهبی و تبرکبخشی به کار یا محصول، به خود میگیرند؛ مانند برخی از آوازهایی که هنگام دوشیدن گاو، یا هنگام باددادن خرمن برای طلب باد میخوانند، و یا آوازهایی که هنگام وزنکردن محصول گندم خوانده میشود که بهویژه این نمونۀ اخیر گاه جنبۀ آیینی نیز به خود میگیرد؛ بدین صورت که هم کار به شکلی آیینی درمیآید و هم آوازها به نوعی آوازهای آیینی میشوند (نک : صدیق، 71). ازاینرو، با دقت در این ترانهها میتوان به باورها، ارزشها، فنون، محیط، و شیوۀ معیشت، و بهطورکلی عناصر فرهنگی هر ملتی پی برد (صفری، 182). بهسبب گستردگی ترانههای کار، در اینجا صورتی از آن براساس زمینۀ کاری ارائه میشود که شامل ترانههای حوزۀ دامداری و کشاورزی، ترانههای دریایی، ترانههای حرفهها و مشاغل، و ترانههای دورهگردان و دستفروشان است. اصطلاح حوزه را به این سبب به کار میبریم که ممکن است برخی از این ترانهها با تقسیمبندی مربوط، ارتباطی مستقیم نداشته باشند، اما بیگمان از زیرشاخههای آن به شمار میروند؛ مانند آبیاری و لایروبی، و نسبت آنها با کشاورزی در مقایسه با بذرپاشی و دروگری. امروزه دیگر ترانههای کار رو به فراموشی نهاده است، زیرا مناسبتهایی که سبب خواندن این ترانهها میشد، تغییر کردهاند؛ بنابراین، این ترانهها هم کمتر شنیده میشوند. با ورود کمباین به زمینهای کشاورزی و آمدن آسیابهای موتوری و نصب بالابرهای برقی در لنجهای ماهیگیری، ترانههای دروگران، خرمنکوبان، برنجکوبان و آوازهای دریایی رو به کاستی چشمگیری گذاشته است.
از دیرباز، دامداری یکی از پایههای اقتصاد سنتی ایران بوده است. در ایران بهسبب کمآبی و خشکی، گسترش و پراکندگی عشایر دامداری را شاهدیم که با زندگی کوچنشینی، فرهنگ و ادبیات ویژۀ خود را به مکانهای دیگر منتقل میکنند. دامداری نـهتنها در میـان کـوچنشینان، بلکه در مناطق پر آب و بین روستاییان هم جایگاه ویژهای دارد؛ بنابراین، حوزۀ فرهنگ دامداری در ایران بسیار وسیع، و در شمال و جنوب، شرق و غرب و مرکز ایران رایج است. دام در همۀ این مناطق اهمیت ویژهای دارد و همۀ اجزاء و عناصر آن در معیشت مردم نقش دارند؛ از گوشت و شیر آن گرفته تا پوست و پشم و حتى فضولات آن که هم سوخت زمستان مردم را تأمین میکند و هم کود زمینهای کشاورزیشان را. ازاینرو، دام ارتباط تنگاتنگی با زندگی عشایر پیدا میکند و چون در همۀ عرصههای کاری آنها حضور دارد، در نتیجه، در ترانههای کار نیز بازتاب گستردهای یافته است.
ترانههای چوپانی از کهنترین ترانههای کار به شمار میروند و در میان آنها، شاید آواهای مربوط به فرمان و هدایت گله را بتوان ابتداییترین و کهنترین آنها دانست که نمونههایی از آنها را هنوز میتوان در میان چوپانان گیلان با عنوان «گورِه» (نک : آواها، شم 1)، و نیز در بلوچستان به نام «نولَکی» ــ که نوعی تقلید صدا با حنجره است ــ بازیافت (نک : هشت ... ، شم 4). نمونههایی از این آواها را گذشتگان نیز نقل کردهاند؛ برای نمونه، در رسالۀ قشیریه حکایتی نقل شده است از غلامی که بهسبب آواز خوش او، شتران سهروزه راه را به یکروز میروند و پس از آن، همگی بر جای خویش هلاک میشوند. نویسنده در ادامه میآورد که: «بامدادان آرزوی شنیدن آواز آن غلام کردم، غلام «حدی» کرده، اشتری رسن بگسست و رو در بیابان نهاد و هرگز من چنان آواز نشنیده بودم» (ص 598- 599). در بین چارواداران سوادکوهی هم آوازی به نام «چارویداری حال» رایج است که در راههای سختگذر هنگام حمل بار میخوانند (سلطانی، 284). ساربانان عشایر الیکایی گرمسار هنگام چرای شترانشان برای جمعکردن آنها آوازی میخوانند به نام «بَرَیوگ». شتران در صحرا به شکل پراکنده مشغول چرا میشوند و ساربان با سردادن این آواز، همۀ آنها را به راحتی جمع میکند. جمعکردن تنها با نوای بریوگ عملی است. بریوگ با صدای بلند خوانده میشود، بهطوری که سکوت صحرا را در هم میشکند. این آواز از 3 بیت تشکیل شده است و در بین دوبیتیها خوانده میشود (برای نمونه، نک : شاهحسینی، «ابزار ... »، 141-142). از آنجا که چوپانی بیشتر کار مردان است، ترانههای آن را نیز بیشتر مردان میخوانند. ترانههای چوپانی گاهی نیز دربرگیرندۀ آمال و آرزوها و نیز مضامین عاشقانه و شرح دلتنگیهای سراینده و خوانندۀ آنها ست؛ برای نمونه: چرونم گلّه را با سینۀ ریش / که شیر آید همی پستون این میش / / زنم من گله را اندر بلندی / که از گرگم نباشد هیچ تشویش (همایونی، ترانهها ... ، 368). برخی از ترانههای چوپانی بیانگر فراق و جدایی، دلتنگی و تنهایی، و بیپناهی است: رسیدم بر سر یورتای (چراگاه) پارسال / ببندم خاک پایت را به دستمال / / اگر دانم که خاکا سرمه میشه / به هر چشمی کشم روزی دوصد بار (نصیری، 195). موسیقی چوپانی و شبانی در گیلان هم اصلیترین نواهای مردان را شکل میدهد (نک : جاوید، آشنایی ... ، 1 / 112). در لرستان نیز به نقل از امامقلی امامی، نوازندۀ فقید و نامدار تنبور، ترانهای ویژۀ این کار به نام «بَرزِه کوهی» وجود دارد که چوپانان آن را در بهار که گلۀ خود را بالای کوه میبرند، میخوانند (سیفزاده، 23). گاهی پیش میآید که شماری از میشها و بزها بعد از زایش، برّه و بزغالۀ خود را نمیپذیرند و به آنها شیر نمیدهند؛ در عشایر الیکایی به این نوع دامها «نَگْرَم» میگویند و برای بر سر مهر آوردنشان آوازی به نام «هُوی مار» میخوانند که با نوازش و خاراندن بدن دام همراه است تا دام به اصطلاح «هاگیرَم»، یعنی مهربان شود (شاهحسینی، همان، 143).
برخلاف دامداری، شیردوشی بیشتر کار زنان است. آنان هنگام دوشیدن گاو یا گوسفند ترانههایی میخوانند که از جنبههای مختلف قابل بررسی است. بیشتر این ترانهها در ستایش دام است و در آنها، با عباراتی بسیار لطیف مانند بیبی، عمرم، جونم، گاو محبوب، و گاو عزیز (معطوفی، 3 / 1917) از دام یاد میشود. بیشتر این ترانهها افزون بر کارکرد عمومی، بیانگر رابطۀ انسان و حیواناند که استمرار زندگیشان به هم وابسته است. گاهی خواننده چنان گاو را خطاب قرار میدهد که گویی او را طرف گفتوگوی خود فرض میکند و برای اینکه او را ترغیب به دادن شیر بیشتری کند، به او وعده میدهد که سرتاپایش را مروارید میگیرد (سرلک، 75، 76)؛ در مواردی نیز، زن دوشندۀ گاو حیوان را عمر و جان خود یا مادر گاوهایش مینامد (سیفزاده، 238). در این ترانهها، بهخوبی میتوان بار افسونگرایی را مشاهده کرد. خواننده با این ترانهها حیوان را به آرامش دعوت کرده و او را به دادن شیر بیشتر ترغیب میکند؛ گاهی این رابطۀ لطیف چنان دوجانبه میشود که حیوان به شخص دیگری اجازه نمیدهد شیرش را بدوشد (سرلک، 76). نمونۀ دیگر آوازی در بین ترکمنان موسوم به «هؤولی، هؤولی» است. این مفهوم حاوی محبت و تشکر از گاو یا شتر شیرده است. فرد با خواندن این آواز میکوشد حیوان آرامش بیشتری بیابد و شیر بیشتری بدهد (نک : معطوفی، همانجا؛ برای آگاهی بیشتر از ترانههای شیردوشی در نقاط دیگر، نک : کاظمی، 265؛ صحراشکاف، 137؛ انجوی، 24؛ اماناللٰهی، 142).
ترانههای مشکزنی از شایعترین ترانههای حوزۀ دامداری است و در بین بیشتر ایلات و عشایر و روستاهای ایران رایج است. این ترانهها هنگام زدن مشک برای گرفتن دوغ و کره از ماست خوانده میشود. برای این کار، نخست ماست را داخل مشک میریزند، سپس به آن آب میافزایند و دو سر مشک را با طناب میبندند و آن را به سهپایهای به نام «مالار» آویزان میکنند. در لرستان، معمولاً اصطلاح مشک و مالار با هم به کار برده میشود. مشکزنی معمولاً به دو صورت یکنفره یا دونفره انجام میشود و با خواندن آواز همراه است. در شکل دونفرۀ آن، نخست دو نفر در دو طرف مشک قرار میگیرند و هرکدام مشک را به سمت مقابل هُل میدهند و با ضربآهنگی یکسان و در هماهنگی کامل با حرکت مشک آغاز به خواندن میکنند. «آهنگ این ترانهها با فشار و حرکتی که به دستههای مشک وارد میشود و همچنین اصوات حاصل از جنبش مایع درون مشک، هماهنگ و تقطیع میگردد» (فرهادی، نامه ... ، 2 / 129). این نوع خواندن بیشتر به صورت پرسش و پاسخ است و پاسخها معمولاً به صورت آهنگین و با هجاهای «ه» و «آ» داده میشود. این نمونه مربوط به عشایر ایوانکی در استان سمنان است: در آنجا، مشکزنی به «ارغوتزنی» معروف است. ارغوت را از پوست گوساله یا بز نر بزرگ درست میکنند. بهسبب بزرگی ارغوت، گاه این کار چهارنفره اجرا میشود و در موقع خستگی، این 4 تن جایشان را به افراد دیگر میدهند. به این ترتیب شاید بتوان ارغوتزنی را کاری گروهی به شمار آورد (نک : شاهحسینی، ایوانکی ... ، 156). ارغوت جانم حرکت کن / چار من کره برکت کن / پارسال کره نخوردم / پارسال کره گرون بود / قیمت زعفرون بود / گله اومد سر قاش / چوپون میخواس نون و ماس / الله یارت ارغوت جان / سنگین بارت ارغون جان (همانجا). مضمون این ترانهها حاکی از رابطهای است که ارغوتزن میخواهد با ارغوت برقرار کند و از او کرۀ بیشتری به دست آورد که نوعی جانبخشی به ارغوت است.نمونۀ دیگر ترانۀ مشکزنی یکنفره است؛ بدینصورت که تکانهای آهنگین و پیاپی مشک را یک تن انجام میدهد و در ضمن ایجاد هماهنگی بین خود و مشک، خواندن را آغاز میکند (برای نمونه، نک : انجوی، 27- 28). اگر در نمونۀ نخست، آواز به ایجاد هماهنگی میان دو نفری که مشک را میزنند، کمک میکند و به آنها ریتم مناسب را میبخشد، در نمونۀ دوم، این هماهنگی بین تن و روح یک نفر با موضوع کارش که مشک است، ایجاد میشود و رابطۀ خواننده و مشک نیز بیواسطهتر است. هدف اصلی از مشکزنی گرفتن کرۀ بیشتر از دوغ است؛ بنابراین زدن بیشتر و یکنواخت مشک به گرفتن کرۀ بیشتر کمک میکند؛ به همین سبب، خواندن این ترانه خستگی را نیز رفع میکند. اما گاهی این ترانهها کارکرد دیگری نیز مییابند که در عالم خواننده و ساختار قومی آنجا جایگاه و معنی ویژهای پیدا میکنند. در کوهدشت عقیده بر این است که اگر هنگام زدن مشک این آواز را نخوانند، مشک کره نمیدهد، هرچند هماهنگی مشکزنها حفظ شود، اما ارتباط لازم بین مشکزن و مشک ایجاد نمیشود؛ یا در الیشتر، باور دارند که اگر در حین مشکزنی، با صدای بلند آواز بخوانند، مشک بر سر مهر میآید و کرۀ بیشتری میدهد (عسکریعالم، 1 / 41). بنابراین در اینجا، ترانه کارکردی ماورایی و قدسی بین مشک و مشکزن پیدا میکند و مشکزن با خواندن ترانه به نوعی بر مشک مسلط میشود. این کار در ترانههای دیگر مانند ریسندگی هم دیده میشود (تامسون، 48). برخی پژوهشگران معتقدند که این ترانهها در اصل همان وردهای جادو بودهاند (همانجا). ترانههای مشکزنی در بیشتر نقاط ایران، که در آنها دامداری رونق دارد، رایج است (برای اطلاع بیشتر، نک : نظری، 492؛ عسکریعالم، همانجا؛ شکوری، 129؛ شاهحسینی، «ابزار»، 138- 139؛ همایونی، زنان، 160؛ کاظمی، 266؛ صحراشکاف، 135).
قرهقروت (ه م) از دوغی که کرۀ آن گرفته شده است، به دست میآید. در عشایر الیکایی به قرهقروت «سِج» میگویند. زنان هنگام همزدن قرهقروت ترانهای میخوانند که به اعتقاد آنها، با خواندنش سِج سفت شده (خوابیده)، و قابلیت کَلَگ کردن (بهصورت کلهقند درآمدن) مییابد (شاهحسینی، همان، 140-141). ترانههای قرهقروت در برخی از عشایر دیگر هم رایج است (نک : همو، چوداریها ... ، 99).
ترانههای کار در حوزۀ کشاورزی بسیار متنوعاند: از نخستین فعالیتهای مربوط به این حوزه، مثل آبیاری و بذرپاشی گرفته تا مراحل نگهداری از بذر کاشتهشده، نشاکاری، درو و برداشت محصول و بهطورکلی در حمل محصول، خرمنکوبی و توزین محصول. اما رواج این ترانهها در مناطق مختلف ایران متفاوت است؛ برای نمونه، در شمال ایران، ترانههای مربوط به شالیکاری و برداشت برنج رواج بیشتری دارد، درحالیکه در جاهای دیگر، بیشتر ترانههای مربوط به خرمنکوبی و درو گندم رایج است. دلیل آن هم به قوت اصلی مردم هر منطقه مربوط است. در ادامه، ترانههای این حوزه به ترتیب مراحل کار نقل میشود:
آبیاری معمولاً کاری بسیار توانفرسا و سخت است؛ بهویژه در جاهایی که این کار به مقدماتی مانند لایروبی نیاز دارد. لایروبی معمولاً کاری جمعی است و به چند روز یا چند هفته کار بیوقفۀ گروهی نیاز دارد؛ برای نمونه، در نیمورِ محلات برای لایروبی نهری که آب را به مزارع میرساند، نخست، ورودی نهر را مسدود میکنند تا نهر از آب خالی شود، سپس کشاورزان یک روستا جمع میشوند و بر اساس تقسیم کار از پیش معلوم شده، گلولای بستر نهر را میروبند و بیرون میریزند تا مسیر آب به رودخانه هموار شود. در تمام این مدت، هرگاه جمع احساس خستگی و ناتوانی کند، یک نفر که صدای رسایی دارد، میخواند: اگر خسته جانی بگو یا علی / اگر ناتوانی بگو یا علی / / چو بینی تنت را به دام بلا / نترس از بلا و بگو یا علی. پس از هر مصرع نیز جمعیت پاسخ میدهند: یا علی (نک : فرهادی، «جویروبی ... »، 87). گاهی ترانههای آبیاری مانند ترانههای دیگر رنگوبوی عاشقانه میگیرد. در بیرجند این آواز خوانده میشود: او یار مُنه که میکنه اَویاری (آبیاری) / ور دستۀ بیل او کَشُم مرواری / / مر دستۀ بیل مُ مکش مرواری / وا پیش مِنا (قدم پیش بگذار) اگر سرِ ما داری (ناصح، 17).
آواها و نواهای بذرپاشی معمولاً با دعا و ذکر نام خدا و ائمۀ اطهار همراه است (برای نمونه، نک : حنیف، 42) و در بیشتر نقاط ایران رایج است (نک : دوستی، 30-32).
برنجکاری در شمال کشور، بهویژه گیلان دارای چنان اهمیتی است که پیدایش ادبیات و آداب و آیینهای ویژهای را سبب شده است. گیلانیها نهتنها از برنج بهعنوان اصلیترین قوت خود استفاده میکنند، بلکه از مشتقات آن نیز بهرۀ فراوان میبرند. بهطور مثال، با ساقههای نسبتاً سالم آن شیروانی خانه، انبار و اسطبلهایشان را میپوشانند و همینطور از آن ریسمان میبافند و در سدبندی، سقفسازی و پوشاندن نهالها در زمستان آنها را به کار میبرند و ساقههای شکسته را نیز خوراک دامهایشان میکنند (عبدلی، 64-66)؛ بنابراین، اهمیت برنج در شمال ایران مانند اهمیت دام در میان عشایر است. به همین سبب، در مراحل مختلف این کار، ترانههای متفاوتی خوانده میشود. از آنجا که برنجکاری کاری زنانه است، این ترانهها را نیز آنان میخوانند؛ ترانه را کسی که صدای رساتری دارد میخواند و شالیکاران دیگر ترجیعبندها را با او همراهی میکنند و یا کل ترانه را گروهی میخوانند. ترانۀ «بِدا کوکو بُخونه» ازجمله ترانههایی است که هنگام وجین خوانده میشود (برای آگاهی از ترانه، نک : همو، 72-73). در کتاب تاتها و تالشان، نمونههای دیگری از ترانههای برنجکاران گیلان نقل شده است؛ ازجمله ترانۀ «دِوازده امام» و «کارَه بَشیمون نهنه» (داریم میرویم مادر) که در ساعتهای پایانی کار خوانده میشوند و ترانۀ «خالَه رام سا دَرْمَرِه» (به راه بالای کوهها سایه افتاده است) که ویژۀ پایان کار روزانه است و هنگام بازگشت از شالیزار به خانه و برای رفع خستگی خوانده میشود (همو، 70). گفتنی است که در مناطق دیگر کشور که برنجکاری رواج دارد، ترانههای مربوط به آن نیز در هنگام کار خوانده میشود، هرچند که به میزان شهرهای شمالی متداول نیست (نک : وجدانی، 17- 18؛ مظلومزاده، 72). ازجمله ترانههای جالبتوجه که نسبت به ترانههای دیگر کار، کاربرد متفاوتی دارد، ترانهای به نام «هوآلالا» است که در مازندران خوانده میشود. این ترانه را کودکان برای حفاظت از مزرعۀ زیر کشت در برابر حملۀ کلاغها میخوانند؛ آنها معمولاً از صبح تا غروب به مراقبت و نگهبانی از مزرعه میپردازند و هرگاه دستۀ کلاغها پیدا میشوند، ضمن اینکه با چوب به حلبیهایی که همراهشان است، میکوبند، این ترانه را میخوانند (نک : پیمان، 139-140).
یکی دیگر از محصولات زراعی شمال کشور، چای است که از شرق گیلان تا خطۀ مازندران کشت میشود. معمولاً هنگام کار در مزارع چای این ترانه خوانده میشود: بچین چایی بچین دستون قربون / تو باغ گل دری مو باغ ریحون / / اگر خواهی مره کونی سرگردون / جوانی بمیری دلخواه فراون (پرچمی، 32).
دروگران معمولاً در بیشتر جاها با بدنی طاهر و با ذکر نام خدا و ائمه (ع)، کار درو را آغاز میکنند (وجدانی، 17) و معمولاً نخست، اشعاری به صورت مناجات میخوانند و بعد از آن ترانههایی میخوانند که یا برانگیزاننده و نیروبخشاند و یا مضمونی عاشقانه دارند (برای نمونه، نک : دوستی، 33). در روستاهای چلیچه و اورگونِ چهارمحال و بختیاری افزون بر اشعار و ترانههای مختلفی که هنگام درو میخوانند، برای ایجاد شور و هیجان در میان دروگران و سرعت بخشیدن به کارشان، کسی که صدای بسیار رسایی دارد، اشعاری را از شاهنامه به صورت آواز میخواند (جعفری). ترانههای دروگری در مناطق دیگر ایران نیز رایج است (برای آگاهی بیشتر، نک : صفری، 177- 178؛ دوستی، همانجا؛ وجدانی، 19).
خوشهچینان بیشتر همسران و فرزندان دروگرها یا زنان و مردان فاقد زمینی بودند که به دنبال دروگرها راه میافتادند و خوشههای ریختهشده را برای خود جمع میکردند. خوشهچینان سیرجان معمولاً این ترانه را میخوانند: درو کن تا درو زارت ببینم / به دنبال سرت خوشه بچینم / / به دنبال سرت خوشه نداره / دو زلفت سایه کن تا من بشینم. گاهی نیز دروگران با دیدن خوشهچینان نیازمند اینچنین میخوانند: مرنجان خوشهچینی تا به صحرا خرمنی داری / بده نانی به سائل تا چراغ روشنی داری (دوستی، 39-40).
پس از درو محصول را برای کوبیدن، به محل دیگری حمل، و پس از کوبیدن، با باد دادن، کاه را از دانه جدا میکنند. در ایلام، به این کار «پُشتهکِشی» میگویند که معمولاً با همیاری جمعی زنان، مردان و کودکان انجام میشود. در حین پشتهکشی، زنان به خواندن آوازهای محلی میپردازند که برخی از آنها وصف حال پشتهکشی است (قاسمی، 93-94).
تا پیش از ورود کمباین به زمینهای کشاورزی، خرمنکوبی به روش سنتی انجام میشد؛ بدین صورت که خرمنکوب را به چند حیوان میبستند و آنها حول یک محور دایرهشکل روی ساقههای غلات میچرخیدند و در عین حال، کسی که آنها را هدایت میکرد، آوازی میخواند که این آواز در هدایت حرکت حیوانها مؤثر بود (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، خرمنکوبی)؛ به عنوان مثال، در فسا این آواز را میخوانند: هی دلاور هیهو / هی تاج سر هیهو / هی سلب (سرو) تر هیهو / هی دَمِ در هیهو / هی چاروادار هیهو / خَرِت وادار هیهو / نمیگرده هیهو / مال (حیوان) مرده هیهو / هی وخت خو(وقت خواب) هیهو / هی نون جو هیهو (رضایی، 471-472). پس از پایان خرمنکوبی، محصول را به اصطلاح باد میدهند تا غله از پوست آن جدا شود؛ برای این کار کشاورزان به باد نیاز دارند و اگر هوا آرام باشد و بادی نوزد، در خراسان این شعر را میخوانند: سرکوه بلن الماس الماس / مرادُم رَه بده یا حضرت عباس / / مرادُم رَه بده که بیمرادم / که خرمن کوبیده و محتاج بادُم (شکورزاده، 350). در لرستان، چنانچه تا چند روز باد نوزد، دختر نابالغی را روی بلندی به دنبال باد میفرستند. این دختر هر چند لحظه یکبار رو به طرفی میکند و فریاد میزند: وابوره ... وابوره ... وابوره؛ یعنی باد بیا. ترانههای خرمنکوبی در لرستان به واسطۀ بازخوانی خوانندگان حرفهای چنان معروفیتی پیدا کردهاند که ورد زبان مردم شدهاند. ترانههای خرمنکوبی در حوزۀ کشاورزی بیشترین گستردگی را دارد و در بسیاری از مناطق ایران رایج است (برای اطلاع بیشتر در لرستان، نک : اماناللٰهی، 141؛ عسکریعالم، 1 / 123؛ سیفزاده، 246؛ انجوی، 140؛ در سروستان، نک : همایونی، فرهنگ ... ، 196؛ در داراب، نک : آزما، 187؛ در میان بختیاریها، نک : قنبری، 69؛ در ابیانه، نک : نظری، 490).
در بوشهر و اطراف آن، وزن و تقسیمکردن گندم در روزهای خاصی که دریا در حالت مد کامل باشد ــ که به اصطلاح محلی به آن «او پُری» میگویند ــ انجام میشود. کار وزنکردن رو به قبله و برعهدۀ معتمدان و سالخوردگان است. مردم معتقدند که حضرت خضر بر این کار نظارت میکند و کسی که ترازو را پر میکند، آوازی میخواند در ستایش خدا و پیغمبر (ص) و امامان (ع) (وجدانی، 21-22؛ احمدی، 1 / 105-106). یکی از کارکردهای اینگونه آوازها آن است که با ریتمدادن به کار توزین، از اشتباه در وزنکشی محصول جلوگیری میکند. در حقیقت، این ترانهها با امید به تبرکبخشی و برکت به محصول خوانده میشود. اعتقاد به نظارت خضر نیز بیارتباط با این امر نیست؛ زیرا به باور مردم، خضر نجاتبخش و روزیافزون دریانوردان و ساحلنشینان است. در این صورت، شاید بتوان این آواز را آوازی آیینی دانست؛ اما از آنجا که ربط مستقیم به کار انجامشده دارد، خودِ کارِ توزین محصول را شاید بتوان کاری آیینی دانست. اگر چنین باشد، باز هم این یک آواز آیینی کار است.آوازهای توزین محصول در جاهای دیگر ازجمله مهاباد و نهبنـدان (نک : وجدانی، 23) و سَمیّۀ برازجان نیز رایج است (نک : صدیق، 71).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید