صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / باورهای عامه / برکت /

فهرست مطالب

برکت


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 اسفند 1400 تاریخچه مقاله

نشانه‌های دیگر

 یکی دیگر از جلوه‌های برکت‌خواهی در فرهنگ عامه توسل به شیوه‌های طلسم‌گونه و جادویی است که به شکل اذکار و اوراد، به کار بردن طلسم و دعا و قربانی و نذری دادن، برپایی جشن و رقص و جز آنها نمود پیدا می‌کند. مثلاً دوانیها معتقدند که 7 طلسم روستای آنها را از بلا مصون نگه‌داشته است، زیرا 3 عدد از این طلسمها از خاک بیرون آمده، و دوران آسیب‌پذیری و بی‌برکتی از آن رخت بر بسته است (نک‍ : لهسایی‌زاده، 89). 
مردم مناطق مختلف ایران برای داشتن محصول پربرکت معمولاً با جسم پاکیزه و دستان پاک بذر را می‌کارند. گاه از مردان ریش سفید و باتقوا می‌خواهند که تخم بپاشند. نیز گاه از بزرگان خانواده می‌خواهند که دعا بخوانند و بر مشتی از بذر بدمند تا برکت‌زا شود. سپس آن بذرها را در کیسۀ بذرها می‌ریزند تا در همه جای مزرعه ریخته شود و محصول برکت کند. 
آوردن نام خدا در همۀ مراحل کاشت، داشت و برداشت و حتى پختن نان و از تنور به در آوردن و نیز پیش از دست بردن به نان کاملاً رعایت می‌شود تا مبادا از محصول برکت برود (برای نمونه، نک‍ : جهانی، 70). 
شالی‌کاران تنکابن به هنگام نشاکاری چنانچه در دسته‌های سبز و جوانه‌زدۀ نشا، یک نشای سفید (اصطلاحاً توم) پیدا کنند، آن را نشانۀ فراوانی و برکت محصول فرض می‌کنند و به شادی می‌پردازند (نک‍ : دانای علمی، 73). اهالی بانه نیز پیش از کیل‌کردن خرمن، سنگِ ‌گردی درون آن می‌نهند که گیاه سبزی دور آن پیچیده شده، و به ملا معروف است. آنها معتقدند که با این کار، خرمن برکت می‌کند و زیادتر می‌شود (توکلی، 70). پختن گرده نانی از رازیانه و «اَزبُوه» و مالیدن آن در روغن و عسل و قرار دادن آن بر چوبی به سمت مغرب نیز موجب برکت محصول مزرعه می‌شود (نک‍ : اسدیان، 125). 
کشاورزان لرستان وردی مخصوص می‌خوانند و به مایۀ خرمن (دانه‌های گندم که کاه از آن جدا شده است) فوت می‌کنند و پس از کیل هر چند پیمانه به حالت قهر از مایه کنار می‌روند و پس از چند لحظه باز می‌گردند. آنها بر این باورند که با این کار محصول برکت می‌کند و افزایش می‌یابد (نک‍ : عسکری‌عالم، 1 / 124). در تنکابن به هنگام نشاکاری سرکَرد (سرکارگر)، مشتی توم (سبزه) را به طرف دیوارۀ تختۀ کَنْدوج (اتاقک مخصوص شلتوک) پرتاب می‌کند. در صورتی که توم به دیوار بچسبد، نشانۀ سال پربرکت برای صاحب زمین خواهد بود (نک‍ : دانای علمی، 73-74).
عشایر کرمان به هنگام درو مقداری از محصول را درو نمی‌کنند. آنها در پایان کار برداشت همگی قسمت مزبور را درو می‌کنند و گندم یا جو دروشده را می‌پراکنند و سپس هر یک از دروگران خوشه‌ای از آن را دسته می‌کنند و از دیوار خانه یا سیاه‌چادر خود به رسم برکت و به عنوان خوشۀ الٰهی می‌آویزند (نک‍ : میرنیا، 242). در جنوب خراسان در شب چله، مقداری بیخ (چوبک) در آب می‌ریزند و با یک دسته ترکه مدت مدیدی آن را هم می‌زنند و معتقدند که هر چه بیشتر کف کند، نشانۀ این است که محصول سال آینده فراوان است و برای اینکه برکت بیشتری نصیبشان گردد، کف چوبک را با شیرۀ انگور مخلوط می‌کنند و می‌نوشند (نک‍ : شکورزاده، 227- 228).
بختیاریها معتقدند که گذاردن مهرۀ مار در انبار و کیسۀ برنج موجب برکت محصول می‌شود (تحقیقات ... ). زنان ترکمن هیچ‌گاه کندرک (تاپو یا ظرف نگهداری آرد) را کاملاً خالی نمی‌کنند و همواره مقداری آرد الک‌شده یا «اورُباه» را برای برکت کندرک باقی می‌گذارند (نک‍ : مرادی، منصور، 289). در ایلام، نوعی سنگوارۀ صدفی درون آرد قرار می‌دهند تا برکت کند (نک‍ : میرنیا، 241). وجود «نَروک» (دامی که پس از چند بار جفت‌گیری آبستن نشده باشد)، در میان دامها نشانۀ برکت گله و افزایندۀ قدرت باروری است (نک‍ : شاه‌حسینی، 57).
عرب‌زبانهای خوزستان به رزق‌آوری و برکت‌افزایی سن الذئب (= دندان گرگ) و دم روباه و سم الاغ باور دارند (تحقیقات؛ نیز نک‍ : عسکری‌عالم، 1 / 164). توسل به شیوه‌های جادویی برای برکت‌دار کردن محصول در کار مشک‌زنی و تولید لبنیات که بیشتر کار زنان است، حضور پررنگ‌تری یافته‌‌است. مثلاً این اعمال با هدف برکت‌افزایی صورت می‌گیرند: لمس کردن گوش‌ماهی، لاک سنگ‌پشت، مارمولک، موی بز کوهی، اجزاء مختلف مار، مهرۀ مار، و خرمهرۀ فیروزه‌ای توسط زنِ مشکه‌‌‌زن؛ ریختن خاکستر بر سنگ توسط زنی که قصد ورود به خانۀ در حال مشک‌زنی دارد؛ گرفتن سنگ در برابر اولین رعد و برق سال؛ پنهان کردن نخستین کَره به مدت 3 روز و ریختن آن در لانۀ مورچگان؛ زدن کره به سقف تا چنانچه به کف اتاق بچکد، زنان مشکه زن کفشهای مردانه بپوشند؛ گذاردن پِهِن گاو در زیر سه‌پایۀ مشک‌زنی؛ استفاده از پوستهای یکدستِ دامهای ماده در ساخت مشک؛ انتخاب روز و زمان خاص برای مشکه‌زنی؛ چرب کردن پشت پا با کره؛ دادن بهرۀ صاحب مشک؛ تکان دادن مشک توسط 7 دختر باکره در نخستین مشک زنی سال؛ و سرانجام، بهره‌گیری از خوش‌دستی افراد کچل (برای آگاهی بیشتر از این باورها در مناطق مختلف کشور، نک‍ : میرنیا، 237؛ نیم‌نگاهی، 94؛ فرهنگ، 27؛ فرهادی، «مشکه‌سازی»، 86، 98- 99، «گیاهان»، 324، 326؛ سرلـک، 77؛ اسدیان، 165-166؛ نیز نک‍ : ه‍ د، مشک و شیرواره). 
کشاورزان بیجاری در جشن پایان درو گندم یا «صلوات‌نامه»، به نیت شکرگزاری و طلب خیر و برکت و بسیاریِ دسترنج و محصول، غذاهایی می‌پزند و به نیازمندان می‌دهند (نک‍ : هاشم‌نیا، 95). بردن نام خدا و گفتن بسم‌الله هنگام باز کردن کیسۀ برنج، گندم یا جز آن موجب برکت آن محصول می‌شود. چنین باوری نزد مردم بیشترِ مناطق ایران وجود دارد (برای نمونه، نک‍ : مرادی، عیسى، 266). گفتن «ذکر» در آیینهای شفا (نک‍ : ملک‌راه، 265) برکت‌زا ست. جاروزدن و آب‌پاشی جلو در خانه و گشودن در پیش از طلوع خورشید موجب برکت رزق و روزی در خانه می‌شود (نک‍ : حکمت، بر ساحل ... ، 362، جندق ... ، 126؛ مؤیدمحسنی، 474؛ سعیدی، 290). نَشُستن ظروف میهمان شام در همان وقت (برای باور اهالی میناب، نک‍ : همو، 291) و شستن رختها در شنبه (نک‍ : شکورزاده، 310) در جلب خیر و برکت مؤثر دانسته می‌شود.
درکجور، کَپاسَری یعنی نذر و ولیمۀ گندم‌کاران به هنگام برداشت (سلطانی، 275) و معمولاً علم واچینی (ه‍ م) در هنگام جشن خرمن در یکی از اماکن برگزار می‌گردد (پاینده، 213). رقصهای دایره‌ای (نماد کیهان) در فرهنگ ایرانی در ستایش و تکریم خداوند و برکت‌خواهی از خرمن، شکار و آتش صورت می‌گرفته است (نک‍ : مددی، 133). 
ایرانیان ارمنی معتقدند که ترسیم شکل صلیب با خون قربانی در جشن سارکیس مقدس در هفتۀ اول بهمن‌ماه هر سال، بر روی تاپوها و انبارهای غلات موجب برکت و فزونی گندم و آرد می‌شود (برای نمونه، نک‍ : انجوی، 2 / 117- 118). 
در گذشته، 3 روز پیش از عید قربان، مردم پشم شتر قربانی را به نشانۀ برکت می‌چیدند (نک‍ : واله، 109؛ بلوکباشی، 129). در ایل قشقایی، استخوان ساق پای برۀ قربانی را داخل سفرۀ نان می‌گذارند و به یمن برکت حضرت اسماعیل (ع) تا سال آینده نگه می‌دارند (نک‍ : کیانی، 249). خانواده‌های سمنانی در شب عید نوروز، خمیری از سیاه‌دانه، پیاز و زردچوبه تهیه می‌کنند و با انگشت خطوطی زیگزاگ‌مانند بر آن نقش می‌زنند و نانی موسوم به ساله‌بَگُم از آن می‌‌پزند و برای برکت‌زایی محصولات در خانه نگه می‌دارند (نک‍ : احمدپناهی، 333). 
به باور مردم لرستان، دادن سهمی از غذا با عنوان «کاسِمْسا» (کاسۀ همسایه) به زنان ویاردار و پیرمردانی که نسبت به خوردن آن طعام جوفا (= تمایل شدید) دارند، موجب برکت محصول و روزی می‌شود (نک‍ : عسکری‌عالم، 1 / 170). در کردستان باقی گذاردن سه ـ چهار کیلو‌گرم از ته خرمن به عنوان سهم مَل و مور (پرندگان و مورچه‌ها) از اعمالی است که موجب ازدیاد محصول و برکت آن می‌شود و بلا و بدبختی را دور می‌کند (نک‍ : هاشم‌نیا، 179)؛ به باور مردم، پاشیدن مشتی گندم بوداده برای پرندگان و مورچگان در اطراف خانه به‌ویژه در چهارشنبۀ آخر سال نیز دعای خیر و برکت این جانوران را جایگزین بلا و بدی برای اهل خانه خواهد نمود (نک‍ : همو، 212-213)؛ همچنین در بیشتر شهرها و روستاهای ایران، این باور وجود دارد که خرده‌غذاها و تکه‌های باقی‌ماندۀ نان در سفره را باید برای پرندگان یا مرغ و خروسها ریخت. با این کار هیچ مادۀ غذایی هدر نمی‌رود و برکت و روزی فراوان خواهد شد (تحقیقات).

آغازِ گاهها

 در مراحل مختلف زندگی اجتماعی و در مناسبتهای مهم که به صورت جشن و آیینهای گذر برگزار می‌شود، اثربخشی عناصر برکت‌زا دوچندان می‌شود؛ مثلاً مردم علمدار، از شهرهای آذربایجان شرقی، معتقدند که اگر مراسم شب چله را برگزار نکنند، سال پربرکتی نداشته، به قحطی دچار خواهند شد (نک‍ : انجوی، 2 / 34)، یا روزی که اولین برف سال می‌بارد (نک‍ : ه‍ د، برفی‌کردن)، روز متبرک و خوش‌یمنی است که شادی در آن برکت محصول را افزایش می‌دهد. در لرستان، کودکان و نوجوانان در آیینی به نام «شال دُرْکی»، در شب یلدا یا عید نوروز، با آویختن شالی بلند از پشت‌بام خانه‌ها با خواندن اشعاری با مضمون خیر و برکت، از صاحب‌خانه خوراکیهایی را طلب می‌نمایند (نک‍ : عسکری‌عالم، 1 / 55).
در آیینهایی نظیر کوسه‌گَلین (کوسۀ چوپانان، نک‍ : ه‍ د، کوسه برنشستن) در آذربایجان و «ناقالی» در نواحی مرکزی که حدود 50 روز پیش از نوروز برگزار می‌شود، مردم معتقدند که حضور و قدم کوسه‌ها و ناقالیها در خانه‌هایشان، مزاح و شوخی، کمک و محبت به بازیگران این آیینها برای صاحب خانه خوش‌یمن و بابرکت است. مردم میوه‌هایی را که کوسۀ موسوم به کوساپایو به آنها می دهد، با همدیگر می‌خورند و آن را نشانۀ خیر و برکت سال آینده می‌دانند؛ همچنین کوسه‌گلین با ترکه‌ای ضربه به آنها یا در و دیوار مردم می‌زند و مردم این کار کوسه‌ها را مبارک و موجب باروری، زایش و پرشیری دامهای خود می‌دانند (نک‍ : انجوی، 1 / 76-77، 2 / 92-93، 174-175). 
مردمِ برخی از مناطق بر این باورند که در شب «اسفندرعیتی» (نک‍ : ه‍ د، جشن اسفندی) گردگیری و خانه‌تکانی را نباید به شب یا روز اسفند موکول کرد، زیرا موجودات موذی برکت را از خانه خواهند برد. همچنین باور دارند که در این موسم پیرمرد عصابه‌دست 80ساله‌ای موسوم بـه «بابازال» برای افراد ــ به ویژه ثـروتمندان ــ از خـداوند شادی، خـرمی، بـرکت و افـزایش ثروت می‌خواهد (برای این باور در قمصر و برزُک، نک‍ : همو، 1 / 91-92).
به باور مردم تالش گیلان، پریِ گیسوبلندِ خوش‌لباسی به نام «چهارشنبه خاتون» پس از خوردن خوراکیهای مخصوص چهارشنبه‌سوری برای اهل خانه خیر و برکت در بهار آینده و سال نوطلب می‌نماید (نک‍ : احمدی، 2). در برخی از مناطق ورآمدن خمیر پیش از تحویل سال مایۀ برکت دانسته می‌شود (نک‍ : شعبانی، 205). آشتیانیها معتقدند شب عید باید غذایی باب دندان «مانی پیرک» (ننه‌پیره) فراهم نمایند تا از آن بخورد و خیر و برکت را به خانه بیاورد (نک‍ : نیم نگاهی، 95). در برخی از نقاط، خوب یا نحس بودن قدم اولین فردی را که در آغاز سال نو به دیدن اهل خانه می‌آید، در رزق و روزی صاحب خانه در طول سال مؤثر می‌دانند؛ از این‌رو سعی می‌کنند در این روز، با افراد نیک، پاک، راستگو و بلندنظر معاشرت نمایند (برای این باور در میان لرها و دیگر نقاط، نک‍ : بلوکباشی، 114؛ قنبری، 108؛ عسکری‌عالم، 1 / 164-165). به باور بومیان کیش، برخورد با افراد خوش‌قدم یا اولین مشتری در فعـالیت روزانه در برکت مؤثر است (نک‍ : مختارپور، 459).
بهدینان یزد معتقدند که در آغاز فروردین پرداختن به کارهایی همچون بستن عقد زناشویی و مسافرت خجسته است و تولد نوزاد آسان و روزی فراوان می‌شود (نک‍ : رمضانخانی، 132). در این روز در بیرجند، بزرگ‌ترها به رسم تبرک به کوچک‌ترها هدیه می‌دهند (بهنیا، 264). باز بودن درِ خانه در لحظۀ تحویل سال با این باور است که ملائکه برکت و رزق و روزی را به خانه بیاورند و به اشتباه به جای دیگری نبرند (کرزبر، 265). اهالی سروستان باور دارند که انداختن لولِیْن (لولهنگ) در آب، در صبح نوروزی، تا پر شود و به زیر آب رود، خوش‌یمن است و بدین سان لولین رزق آدم تا آخر سال پر خواهد بود (نک‍ : همایونی، 326).
به باور ایرانیان، هرکس موقع تحویل سال به هرکاری مشغول باشد، تا آخر سال به همان کار مشغول خواهد بود؛ از این‌رو، برخی خرخاکی یا سکه در مشت نگه می‌دارند تا نعمت و برکت و شگون برایشان بیاورد (نک‍ : بلوکباشی، 113).
سکه و پولِ خوانِ نوروزی نمادی از برکت است و سعی می‌شود آن را از فردی خوش‌دست و از لای قرآن هدیه گیرند و تا آخر سال به عنوان تبرک نگه می‌دارند (نک‍ : همو، 114؛ سرلک، 47؛ موسوی، 2). بختیاریها عطسۀ بی‌اختیار در شب اول عید را مبارک می‌دانند و فرد عطسه‌کننده را تحسین می‌کنند و به او هدیه می‌دهند (نک‍ : سرلک، همانجا).
به هنگام تغییر ماهها نیز آداب و آیین برکت‌خواهی در فرهنگ عامه حضور دارد. در برزوک (از توابع کاشان) به هنگام غروب آفتاب در اول ماه قمری، افراد با نگاه به صورت فردی که در کنارشان ایستاده است، می‌گویند: «ماه را بر روی تو دیدم، ان‌شاء الله خوب است» و معتقدند خوب یا بد بودن فردی که ماه را بر روی او دیده‌اند، تا آخر ماه خیر و برکت یا نحوست برایشان می‌آورد (نک‍ : جهانی، 54). 
در تنکابن، در آیینی موسوم به «پادرمج» (اولین شخصی که اول ماه به خانۀ کسی رود) یا «ماه‌درمج»، در اول ماه شخصی خوش‌قدم و مبـارک را برای خیر و برکت دعوت می‌کردند (نک‍ : خلعتبری، 49). اگر پادرمج از سادات بود، سکه‌ای را به نشانۀ تبرک و تیمن به صاحب‌خانه می‌داد (نک‍ : پاینده، 117). در سروستان بر آن‌اند که دست دادن با آدمهای خوش‌دست در آغاز روز، ماه و سال باعث می‌شود که برکت نصیب شخص گردد (نک‍ : همایونی، 324). 
زنان عشایر برای به کار انداختن مشک در آغاز سال، فردی را که با معیارهایی نظیر برگشته بودن انگشت شست، تولد به هنگام روز و جز اینها خوش‌دست شناخته شده است، برای برکت در کار مشکه‌زنی انتخاب می‌نمایند (نک‍ : فرهادی، «مشکه‌سازی»، 88). به باور مردم، نوزادی که ابتدا دندان فک بالایش در بیاید، عمرش به دنیا نیست و اگر دندانهای فک پایین زود‌تر دربیاید، رزق و روزی‌اش فراوان است (نک‍ : جهانی، 55). به باور مردم میناب، کودکی که به هنگام تولد دستش مشت‌شده، و بسته باشد، رزق و روزی و برکت می‌آورد (سعیدی، 273). 
مردم بیشتر مناطق ایران برای اشیاء و خوراکیهای سفرۀ عقد خواص جادویی قائل‌اند و نان و پنیر آن را با برکت، و خوردن آن را مفید، و مانع بروز درد دندان می‌دانند (نک‍ : هدایت، 30؛ بیهقی، 31). مردم تهران قدیم نان سفرۀ عقد را مایۀ ازدیاد روزی می‌دانستند و سکۀ آن را مایۀ کیسۀ پول خویش قرار می‌دادند (شهری، 3 / 95). اردکانیها خوراکیهای این سفره را به نشانۀ برکت نزد خود نگه می‌دارند (نک‍ : طباطبایی، 345). بنا بر باوری کهن، نان و پنیری که به کمر عروس بسته می‌شود، خیر و برکت را به خانۀ داماد می‌برد (نک‍ : کتیرایی، 181؛ بیهقی، همانجا؛ مددی، 57). در میان عشایر فارس، عروس پس از خروج از چادر یا حجله و ورود به خانۀ داماد، با فرو بردن دست خویش در کیسۀ پول یا خرجین برنج و آرد، برکت آن خانه را زیاد می‌کند (نک‍ : بهمن‌بیگی، 85). در برخی از نقاط، داماد در لگنی که پای عروس و داماد با گلاب در آن شست‌وشو داده شده است، سکۀ پولی می‌اندازد و گلاب آن را برای برکت و خیرافزایی به دیوار خانه می‌پاشاند (نک‍ : ماسه، 1 / 104-105).
برخی از باورهای مربوط به برکت نیز در دسته‌بندیهای یادشده نمی‌گنجد؛ سحرخیزی برکت‌زا ست، زیرا به هنگام اذان صبح ملائکه روزی تقسیم می‌کنند و اگر سحرخیز نباشی روزی خود را از دست داده‌ای (نک‍ : مؤیدمحسنی، 483؛ مرادی، عیسى، 283؛ سعیدی، 290). در احادیث نیز به رفتن در طلب روزی در پگاه تأکید شده است (نک‍ : مجلسی، 73 / 314)؛ در سروستان، کشیدن پـاشنۀ «ملکی» (گیوه) توسط مرد به هنگـام خروج از منزل (نک‍ : همایونی، همانجا)؛ و به باور تهرانیها، پریدن انگشت کوچک دست راست، بنصرِ (انگشت چهارم از شست) دست چپ و راست (نک‍ : شاملو، 4 / 1003)؛ و به قول اهالی سروستان و ایلام، ریختن ظرف آب به شکلی تصادفی (نک‍ : اسدیان، 301)؛ و در بیشتر جاهای ایران، آمدن میهمان (نک‍ : دانای علمی، 250) و فرستادن جاخالی (هدیه) برای مهمـانی که خـانۀ میزبـان را ترک نموده است (نک‍ : آقاجمال، 34)؛ و به باور اهالی میناب، خارش کف دست راست و نیز داشتن خال بر دست (نک‍ : سعیدی، 281، 290)؛ و در گیل و دیلم جابه‌جایی پـول از یک جیب به جیب دیگر در مستراح (نک‍ : پاینده، 267)، جملگی در حوزه‌های فرهنگی مختلف ایران نشانه‌ای از برکت و نمادی از برکت‌زایی به شمار می‌روند.

اشخاص و اماکن

 در باور عامه، برخی از مکانها، اشخاص، اشیاء و متعلقات آنان متبرک شمرده می‌شوند و از آنجا که برکتِ ساطع‌شده از آنها قابل انتقال به غیر است، در طلب خیر و برکت اهمیتی ویژه‌ برای این افراد، اماکن و اشخاص قائل‌اند. در گذشته‌های دور، خاندان شاهی به نیت تبرک، به زیارت درویشها و صوفیان، به خانقاهها می‌رفتند (نک‍ : ابن‌بطوطه، 329). 
در نیشابور، مردم در محلۀ قزوینیها در چشمه‌ای که امام رضا (ع) غسل نموده بوده است، به قصد تبرک غسل می‌نمایند (بلاغی، 233). همچنین درخت سیس (درخت موم روضا) بر سر راه بافران و نائین را مردم آن نواحی بسیار احترام می‌کنند و در روزهای 21 رمضان و عاشورا برگ آن را برای تبرک به خانه می‌برند (همو، 237). در بانه، در اطراف آرامگاههای اشخاص مورد احترام موسوم به «شخص»، سنگ‌چین می‌کنند و بر درختهای مسیر، تکه‌پارچه‌هایی را دخیل می‌بندند و مقداری از آن را با قصد تبرک همراه می‌بَرَند (توکلی، 68‌). تک‌درختهای موسوم به شجره در فرهنگ بختیاریها نیز برکت‌زا، و محترم پنداشته می‌شوند (نک‍ : صحراشکاف، 80-81)؛ لمس، بوسیدن و تمسک به قبور ائمه (ع) و پیامبر (ص) موجب برکت دانسته شده است (نک‍ : امین، 429-430، 434-435؛ دانشنامه ... ، 3 / 167). 
دامداران کوهپایۀ ساوه، شیر یک روز خود را به نیت برکت به نام سادات و «آقامیر» خیرات می‌نمایند (نک‍ : سالاری، 372). زنان شاهرود به قصد تبرک، نقلهای سفرۀ شاهزاده قاسم را به عنوان گروی نگه می‌دارند (نک‍ : شریعت‌زاده، 389)، و پلو زنان شمالی کشور موسوم به «لال پَله» (= پلو گرفتن بدون حرف زدن) در شب عاشورا (نک‍ : پاینده، 191) نیز برکت دارد. در تهران قدیم و شاهرود، در 27 رمضان، زنان و دختران با دوختن «کیسۀ مراد» در مسجد جامع به نیت زیارت کربلا و مشهد، سکه‌ای به نشانۀ برکت جیب و غنی شدن در آن قرار می‌دادند (نک‍ : شهری، 3 / 370-371؛ شریعت‌زاده، همانجا).

خواب‌گزاریها

 به باور مردم به خواب دیدن این چیزها جملگی به فراخی نعمت، روزی و مال حلال، تلاش و رنج مرد در کسب روزی حلال و بادوام و برکت تعبیر می‌گردد: باران؛ چیدن میوه (نک‍ : فخرالدین، 80-81: در لرستان و کردستان؛ نیز نک‍ : اسدیان، 185؛ کرزبر، 239؛ هاشم‌نیا، 87)؛ پختن نان بلوط (نک‍ : همانجا)؛ نشاندن نخل؛ چیدن خرما؛ خوردن خرمای ترش یا شیرین، انجیرتر، و سیب؛ خریدن و خوردن خمر و انواع شراب؛ خوردن شیر خرس؛ برخوان نشستن و نزاع با دیگران بر سر خوردن؛ دیدن شیر در پستان، یا آمدن شیر از آن؛ ستردن پوست مردم؛ کودک مادینه؛ ملخ، چنانچه اندک باشد؛ میوۀ خشک؛ اَستَر آبستن؛ اندامهای اضافی بر گاو؛ آفتابه؛ ماهی؛ رنگ سبز؛ پیامبران و اولیاء الله نظیر حضرت ایوب؛ تکبیر گفتن؛ بهشت و جز آنها (نک‍ : فخرالدین، 51، 123، 126، 135-136؛ حبیش، 56، 94، 120، 121، 123، 144؛ خواب‌گزاری ... ، 101، 109، 113، جم‍ ؛ شاملو، 4 / 1215؛ دانای علمی، 299).

برکت‌زدایی

 به باور مردم، برخی از اعمال و رفتارهای آدمی چنانچه تداعی‌کنندۀ قلّت، کمبود و قحطی در مقام بی‌حرمتی و قدرنشناسی یا در تقابل با عناصر و نمادهای حاصلخیزی، باروری و برکت باشد، موجب زایل شدن برکت می‌شود.
در بیشتر نواحی، دادن خوراکیهای سفید همچون شیر، آرد، نمک و جز آنها در شب به بیرون از خانه عامل برکت‌زدایی است (نک‍ : قنبری، 109؛ سعیدی، 279، 284؛ نوربخش، بندر لنگه ... ، 256؛ مؤیدمحسنی، 469). این موارد جملگی اسباب زایل شدن برکت، رویگردانی نعمتها از فرد، و تنگ‌دستی اهل خانه را فراهم می‌سازد: بردن آب درون دیگ یا آتش زیر دیگ شیرِ در حال جوش توسط شخصی بیگانه (نک‍ : توکلی، 71؛ میرنیا 237)؛ دوشیدن شیر در چهارشنبه؛ دست به آب رساندن و شستن صافی و آب گردان مخصوص شیردوشی (نک‍ : همو،244؛ طاهباز، 72؛ فرهادی، «مشکه‌سازی»، 91)؛ گذاشتن نان بر سر (نک‍ : مؤیدمحسنی، 474)؛ پاک و تمیز نبودن به هنگام غوص در صید مروارید (نک‍ : تجلی‌پور، 103)؛ وجود کوکو بر سر سفرۀ پس از تحویل سال (آوای کوکو = تداعی‌کنندۀ فقر، قلّت و کمبود است، نک‍ : هدایت، 88)؛ خوابیدن در شـب جمعـه در مـنزل دیگری (در سیرجان، نک‍ : مؤیدمحسنی، 472) (کرمانیها بر این باورند شخصی که چهارشنبه‌شب میهمان خانه است، باید پنج‌شنبه نیز بماند تا برکت را از خانۀ میزبان نبرد، نک‍ : مرادی، عیسى، 271)؛ در شرق گیلان و میناب، خارش کف دست چپ (نک‍ : شهاب، 142؛ سعیدی، 281)؛ به باور ارمنیان نوک‌زدن مرغ به نان (نک‍ : انجوی، 2 / 118)؛ آمدن میهمان در چهارشنبه و خروجش در جمعه‌شب (نک‍ : آقاجمال، 32)؛ در میناب، گفتن قصه در روز (نک‍ : سعیدی، 290)؛ در بیرجند شمردن میوۀ درختان (نک‍ : رضایی، جمال، 638)؛ در میان ترکمنها، نگذاشتن سنگ بر روی کیسۀ آردی که از آسیاب به خانه باز می‌آورند (نک‍ : مرادی، منصور، 289)؛ جارو کردن اتاقها در شب، به‌ویژه شب جمعه (نک‍ : شکورزاده، 314؛ سعیدی، 281)؛ دیدن ظرف خالی در اول صبح در دست شخصی (هدایت، همانجا)؛ در میناب، ریختن ناخن در خانه (نک‍ : سعیدی، 284)؛ به باور ترکمنها، به خانه آوردنِ خرمن بدون دادن زکات (آنها باور دارند که گاوی زرد نامرئی از آن می‌خـورد و برکتش زایـل می‌شود، نک‍ : مرادی، منصور، همانجا)؛ به باور کرمانیها خوراکیهایی که پس از خرید صرف میهمانی شود (مرادی، عیسى، 266). به باور مینابیها، بوسیدنِ پیشانی کودک توسط مادرش (سعیدی، 273)؛ تکاندن سفره در شب و دور ریختن خرده‌نانهای سفره (نک‍ : شکورزاده، 321)؛ باز بودن مشت نوزاد به هنگام تولد (نک‍ : سعیدی، همانجا)؛ شاشیدن در اجاق (برای آگاهی از باور مردم بیرجند در این باره، نک‍ : رضایی، جمال، 639). 

مآخذ

آقا جمال خوانساری، محمد، عقاید النساء و مرآت البلها، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بیروت، دارصادر؛ ابن‌منظور، لسان؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ احمدی، محسن، «چهارشنبه خاتون، اسطورۀ برکت و آب: نگاهی به آیین آتش، سور و چهارشنبه‌سوری در ایران»، ابرار، تهران، 23 / 12 / 1377 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ اقتداری، احمد، آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان، تهران، 1375 ش؛ امین، محسن، کشف الارتیاب، بیروت، 1347 ق / 1928 م؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، حماسۀ کویر، تهران، 1356 ش؛ باقری فشخامی، محمدرضا، «آیینه تاودانی (آیینه انداختن) از مراسم پیشواز سال نو در اطراف صومعه‌سرا»، گیله‌وا، رشت، 1372 ش، س 2، شم‍ 6؛ برهان قاطع؛ بشرا (درویش گیلانی)، محمد، افسانه‌ها و باورداشتهای مردم‌شناختی جانوران و گیاهان در گیلان (پرندگان)، رشت، 1380 ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ نائین، تهران، 1369 ش؛ بلوکباشی، علی، فرهنگ عامه، تهران، 1357 ش؛ بهمن بیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324 ش؛ بهنیا، محمدرضا، بیرجند نگین کویر، تهران، 1380 ش؛ بیرونی، آثار الباقیه؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1362 ش؛ بیهقی، حسینعلی، پژوهش و بررسی فرهنگ عامۀ ایران، مشهد، 1367 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورکریم، هوشنگ، آلاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ تجلی‌پور، مهدی، نرم‌تنان مروارید‌ساز خلیج فارس، تهران، 1362 ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف، 1388- 1389 ش؛ توکلی، محمدرئوف، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، تهران، 1363 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد (دفتر دوم و سوم)، تهران، 1384 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حسن‌زاده، علیرضا، «تیرگان، آیین باران و برکت»، نافه، 1380 ش، شم‍ 13-14؛ همو، «خوراک و رشد اندیشۀ انسانی»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1384 ش؛ حسنی، ابوالفضل، ریکان، سمنان، 1388 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ همو، جندق روستایی کهن برکران کویر، تهران، 1353 ش؛ حمیدی، علی‌اکبر و دیگران، مردم‌نگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، جایگاه مهمان و مهمان‌نوازی در فرهنگ مردم ایران، تهران، 1388 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهـران، 1346 ش؛ دانـای علمی، جهانگیر (عبـاس)، فرهنگ عـامۀ مـردم تنکابـن، تهران، 1389 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1376 ش؛ رضایی، جمال، بیرجند‌نامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، 1387 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ‌ساوه، تهران، 1377 ش؛ سایبانی، احمد، از بندر جرون تا بندر عباس، بندرعباس، 1377 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، کجور، تهران، 1383 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1372 ش، حرف «الف»؛ شاه‌حسینی، علیرضا، افتر سرزمین گلهای زنبق، سمنان، 1384 ش؛ شریعت‌زاده، علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شعبانی، رضا، آداب و رسوم نوروز، تهران، 1378 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1378 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صحراشکاف، پرویز، بردشیر (شیرسنگی)، اهواز، 1388 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ طاهباز، سیروس، یوش، تهران، 1342 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسکری عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان ( فرهنگ مردم الیشتر)، خرم‌آباد، 1386 ش؛ غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فخرالدین رازی، التحبیر فی علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1354 ش؛ فرهادی، مرتضى، «گیاهان و درختـان مقدس در فرهنگ ایرانی»، آینده، تهران، 1372 ش، س 19، شم‍ 4-6؛ همو، «مشکه‌سازی و مشکه‌زنی در روستای کمره»، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، بی‌تا؛ همو، نامۀ کمره، تهران، 1369 ش؛ فرهنگ مردم لرستان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی و سعید شادابی، خرم‌آباد، 1377 ش؛ فره‌وشی، بهرام، جهان فروری، تهران، 1364 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، گفت و لفت، شهرکرد، 1385 ش؛ کارری، ج.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، 1348 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کوپر، ج. س.، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمۀ ملیحه کرباسیان، تهران، 1386 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها (تحقیقی در زندگی مردم ایل قشقایی)، تهران، 1371 ش؛ گیرشمن، رمان، هنر ایران (در دوران پارتی و ساسانی)، ترجمۀ بهرام فره‌وشی، تهران، 1350 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، شیراز، 1380 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مددی، حسین، نماد در فرهنگ بختیاری، اهواز، 1386 ش؛ مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبان‌زدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مرادی، منصور، «نان ترکمن: خوراک و باورهای عامیانه و فرهنگی ترکمنها»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1384 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ مقدم (گل محمدی)، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ ملک‌راه، علیرضا، آیینهای شفا، تهران، 1385 ش؛ موسوی، محمد، «هفت‌سین ایرانی نمادهایی از خیر و برکت»، ابرار، 28 / 12 / 1376 ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمۀ علی‌اصغر حکمت، تهران، 1344 ش؛ نبی‌یف، آزاد مولود اوغلو، چهارشنبه‌سوری در آذربایجان (آب، آتش، باد، خاک)، ترجمۀ یونس وحدتی هلان و مینا جعفرپور عصر (ژاله)، تبریز، 1386 ش؛ نوربخش، حسین، بندرکنگ، شهر دریانوردان و کشتی‌سازان در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، 1374 ش؛ همو، بندر لنگه در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، 1358 ش؛ نیم‌نگاهی به آشتیان، به کوشش ابوالقاسم نجفی آشتیانی، تهران، 1385 ش؛ واله، پیترودلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاع الدین شفا، تهران، 1348 ش؛ هاشم‌نیـا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ هینلز، جان راسل، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ محمدحسین باجلان فرخی، تهران، 1383 ش؛ نیز: 

Christensen, A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen,1936.

مهدیه خواجگان

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: