باران خواهی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 23 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239282/باران-خواهی
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
افزون بر آنچه ذکر شد، نمونههای جالب توجه دیگری وجود دارد که معمولاً در یک یا دو منطقۀ خاص اجرا میشوند و گزارشی از اجرای گستردۀ آنها در مناطق دیگر ثبت نشده است. در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود. در گذشته در بهبهان، برای بارانخواهی، طناب بلند ضخیمی فراهم میکردند که یک سر آن را مردان و پسران، و سر دیگر آن را زنان و دختران میگرفتند. بدین ترتیب، مسابقۀ طنابکشی برگزار میشد. اگر زنان برنده میشدند، باران میآمد. در منوجان کرمان، یکی از اعمال بارانخواهی توسل به قلندران و درخواست از آنها برای ساززدن و آوازخواندن بوده است. برای این کار، ساز مخصوصی به نام ساز باران وجود دارد که آن را از کدو میسازند. مردم به هنگام درخواست از قلندران میگویند: «نفسی خرج کنید که خداوند باران رحمت را نازل کند». در ممسنی و مناطق اطراف، مراسمی با عنوان «هُدُرْسَههُدُرْسَه» اجرا میشود. بچههای روستا در نقطهای گرد میآیند و هریک از آنها دو قطعهسنگ به دست میگیرند. ایشان سنگها را به هم میزنند و میگویند: «هدرسه هدرسه»؛ آنگاه به سوی خانههای روستا راه میافتند. اهالی خانهها روی آنها آب میریزند و سپس مقداری آرد به آنها میدهند. آنها در پایان آردها را خمیرکرده، مهرهای در آن میگذارند و نان میپزند. بقیۀ مراسم مانند سایر مراسم بارانخواهی است. بهار با استناد به اینکه در اساطیر قدیم ایرانی جنس آسمان از سنگ است، به هم زدن سنگها را تقلید از رعد میداند ( از اسطوره، 328- 329).در گِرمی (مرکز شهرستان مغان)، دختر دَم بختی سوار الاغ شده، از خانههای مردم تخممرغ میگیرد. او آنها را میفروشد و شکر میخرد و در مسجد محل به مردم شربت میدهد. در ابیانه رسمی با عنوان «چهلملا» اجرا میشود؛ به این ترتیب که 40 نفر به شیوۀ خاصی در مسجد قرآن میخوانند. در خوانسار، خالدآباد نطنز و کاشان، به هنگام خشکسالی، موقع دفن میت، دستهای سبزی یا علف سبز در دست وی میگذارند و معتقدند که به این ترتیب، وی در آن جهان پیش خداوند شفاعت مردم را خواهد کرد. در میانکوه یزد، مردم سبب خشکسالی را در این میدانند که احتمالاً به هنگام دفن مردهای باران در قبر وی ریخته است. آنها میگویند باران «گورگیر» شده است و برای مقابله با آن، پیرزن بیوهای را وا میدارند تا یک میلۀ آهنی را در قبری قدیمی فروکند، سپس آن میله توسط دختر 7- 8 سالهای درآورده شود. در تفت یزد نیز همین اعتقاد وجود دارد و به آن «گوربند»شدن باران میگویند. دو دختربچه هریک میخی را بر گوری میکوبند و میگویند: «میخ گور مرده میکوبم، باران بیاید، باران بیاید». اعتقاد به اینکه بارش باران در قبر سبب خشکسالی میشود، ریشه در اعتقادات ایرانیان در پیش از اسلام دارد. براساس برخی از متون زردشتی، تشییع جنازه نباید هنگام بارش باران صورت گیرد و اگر کسی چنین کاری کند، مرتکب گناهی شده که سزایش مرگ است. اگر در ضمن حمل جنازه باران ببارد، باید آن را به جایی که محفوظ از بارش باشد، ببرند. بر همین اساس و به توصیۀ اوستا در وندیداد، زردشتیان استودانها را در بلندی و بهصورتی در نظر میگرفتند که آب باران آنجا نایستد (فرگرد 6، ص 350-356).
بارانخواهی در تاجیکستان و سایر شهرهای تاجیکنشین آسیای میانه، بهعنوان بخشی از حوزۀ فرهنگ و تمدن ایرانی، کموبیش با آیینهای بارانخواهی که شرح آنها آمد، شباهت دارد. رایجترین رسم بارانخواهی در میان تاجیکان «سوسخاتون» نام دارد که عمدتاً توسط زنان اجرا میشود. از این رسم در مناطق مختلف تاجیکنشین با نامهای دیگری مانند اَشگلان، خاتونسوز، چیلکقزان یا چیلیقزک، مامای باران، و چلهخاتون نیز یاد میشود. در وادی قشقهدریا، تعدادی زن با مشورت هم، پیرزنی را بهعنوان «سوسخاتون» انتخاب میکنند، دستمالی بر سرش میگذارند، و او را کوچه به کوچه میگردانند و به در خانهها میبرند. یک نفر بهعنوان «سربیتخوان»، این اشعار را میخواند و دیگران مصرع «سوسخاتونَ سوسخاتون» را بهصورت ترجیع تکرار میکنند: باران بارد زیبنده/ علف شود بوزنده// سوسخاتون سوسخاتون/ بزان خورند شیر دهند// شیر به کمپیر (پیرزن) دهند/ کمپیر خورد سیر شود// درد و رنجش نیس (نیست) شود؛ مردم روی سوسخاتون آب میپاشند و سپس مقداری مواد خوراکی از قبیل جو و گندم، به اجراکنندگان مراسم میدهند. در پایان مراسم، این خوراکیها را بهعنوان پاداش به سوسخاتون میدهند (قادرف، 291-294).در وادی سرخاندریا، به کسی که قرار است مراسم بارانخواهی را اجرا کند، لباس کهنه و ژنده میپوشانند، آنگاه او زیر ناودان خانهای میایستد و دیگران درحالیکه بر سر او آب میپاشند، این اشعار را میخوانند: سوسخاتون سوسخاتون/ علفکان تشنه ماندند// کمپیرکان گشنه ماندند (اسراری، 61). در شهرک قراتاغ از همین منطقه، پیرزنی را که نخستین فرزند خانواده باشد، انتخاب میکنند، لباس کهنه و پاره بر تنش میپوشانند، مترسکی به دستش میدهند و همگی با هم به در خانهها میروند و شعر پیشین را میخوانند. صاحبان خانهها از روی بام بر سر و روی اجراکنندگان مراسم، آب میپاشند و سپس در حد توان خویش، مقداری نخود، برنج یا ماش و عدس به آنها میدهند. اهالی از مواد گردآوریشده غذایی میپزند و میان ساکنان روستا تقسیم میکنند. در برخی از مناطق سمرقند، به مراسم بارانخواهی «مامای باران» میگویند و شعری که میخوانند به برخی از اشعار رایج در خراسان شباهت دارد: گندم سینهچاک است/ گندم در زیر خاک است// از تشنگی هلاک است/ یا رب بده تو باران// هرهر باران آمد/ داماد غزلخوان آمد (احمد، 105-110). چون تصور عمومی بر آن بود که انبارداران از کمبارانی ذینفع هستند، در برخی از مناطق، مردم زن سیاهچهرهای را پیدا میکردند، او را شبیه زنان ثروتمند آرایش میکردند، چوبی از آستین پیراهنش عبور میدادند، و به در خانهها میبردند و این شعر را میخواندند: سوسخاتونَ سوسخاتون/ خانۀ انباردار سوزد// خانۀ دهقان پر شود/ سوسخاتونَ سوسخاتون.در برخی از مناطق، ضمن خواندن اشعار بارانخواهی، به کنار رودخانه میرفتند و ابتدا روی سوسخاتون آب میپاشیدند؛ سپس او را در رودخانه میانداختند و تا گریه نمیکرد، اجازه نمیدادند که از آب بیرون آید. مردم عقیده داشتند که هرچقدر سوسخاتون بیشتر گریه کند، باران بیشتری میبارد. اگر بعد از این مراسم باران میبارید، پولی بهعنوان پاداش به سوسخاتون میدادند. در برخی از مناطق، اشیاء گرانقیمت زمینداران را میگرفتند و در رودخانه زیر سنگی پنهان میکردند تا آنها به خشم آیند. تنها پس از بارش باران، این وسایل را به آنها پس میدادند (اسراری، 60).در مناطق جنوب تاجیکستان مانند کولاب و غَرم، مراسم سوسخاتون را «اَشگلان» (اشگلان) میگویند. برخی معتقدند که این واژه ریشۀ اوستایی دارد و جزء اول آن یعنی «اَش» همان «اَشه» یا «اَشو»، به معنی راستی و راستکاری است (نک : احمد، 105-106، 157- 158). در وادی بالادست زرافشان، مردم عروسک سوسخاتون را درست میکنند و وقتی به در خانهها میروند، این شعر را میخوانند: باران بار باران بار/ در زمین دادام بار// غلّه شود مایان (جمع ضمیر ما) خوریم/ کاه شود گاوان خورند// جو شود خران خورند/ علف شود بزان خورند. در پنج کنت و برخی از مناطق دیگر، به هنگام خشکسالی، آشی میپزند که به مراسم آن «دیگ درویشان» یا «آش بارانک» یا «خدایی» میگویند. در پنج کنت، پس از خوردن آش، دوبیتی «یا رب سبب حیات حیوان بفرست/ ... » را که در مراسم بارانخواهی مردم خراسان به آن اشاره شد، میخوانند. در روستای غوتین همین منطقه، این دوبیتی را بر کاغذی مینوشتند و روی بام مسجد یا بام خانهای میگذاشتند. در برخی از مناطق، این نوشته را در ساحل رودخانه دفن میکردند (رحیماف، 49-52).در روستاهای پیرامون بخارا، مکتبداران حدود 40 کودک را که حداقل 9 سال سن داشتند، جمع میکردند و سپس در روزی معین، ملای مکتب آنها را به مسجد جامع میبرد. پس از ادای نماز جماعت، کودکان با اشارۀ ملا این دوبیتی را بهصورت گروهی، 21 بار میخواندند. در پایان نیز در همان مسجد با برنج و ماش، غذایی به نام «ماش پیابه» میپختند و به کودکان میدادند (احمد، 111). در برخی از مناطق، دعای باران در کنار رودخانه یا جویبارها اجرا میشد. مردم در پایان مراسم، روی هم آب میپاشیدند و اگر شخصی غریب گذرش به آنجا میافتاد، ابتدا به وی غذا میدادند و سپس او را در آب میانداختند (رحیماف، 51).مردم افغانستان نیز مراسم بارانخواهی را کموبیش مانند شهرهای شرقی خراسان اجرا میکنند. در هزارهجات که در مرکز افغانستان قرار دارد و مردمش از نظر مذهبی شیعه هستند، افزون بر اجرای نماز استسقا، «لوحهسنگ» مزارات مقدس را در زمان خشکسالی، از محل خود برداشته، درون نهر یا رودخانه میگذارند؛ یا اینکه اهالی آبادی بهصورت گروهی نذر میکنند و گوسفند یا گاوی را خریداری کرده، در حسینیه قربانی میکنند و گوشت آن را میان مستمندان تقسیم میکنند. در برخی از مناطق نیز چوپانان روستا را میگیرند و به کنار رودخانه میبرند؛ آنگاه آنها را خیس میکنند یا اینکه در آب میاندازند. اجرای مراسم «مامای باران» (مادربزرگ باران) که شبیه به سوسخاتون است نیز در برخی از مناطق رایج است. در برخی از مناطق، هنگام اجرای مراسم این شعر را میخوانند: ابر سیاه زنگی/ پایه زده به تنگی// گلهای سرخ رنگی/ الله بتی تو باران// با رشک جرجری/ ته خورجین چه داری// دو خوشۀ مرواری/ الله بتی تو باران// ببار ببار که او شه (آب شود)/ خورجین خوجه پُراو شه// جو و گندم درو شه/ الله بتی تو باران// ابر سیاه گنده/ گندم به خاک مانده// پیاه زده به تنده (تیغۀ کوه)/ الله بتی تو باران ( آوا ... ، 42).
آیینهای مذکور با اعتقادات کهن آنیمیستی در ارتباط است. براساس این تفکر که کموبیش در میان همۀ اقوام وجود دارد (نک : فریزر، 68، 84، 89، 148، 160، 161)، همۀ مظاهر طبیعت واجد روح هستند؛ ازاینرو، در این آیینها درخت را با صفت «باحیا» میخوانند و از وی میخواهند که باران را رها کند. نکتۀ دیگر ارتباط این آیینها با اساطیر ایران است. مثلاً دربارۀ اناهیتا و تشتر و ارتباط آنها با آیینهای بارانخواهی، پژوهشگران اظهارنظرهای متعددی کردهاند. میرشکرایی ضمن بررسی اسطورۀ تشتر، معتقد است که این اسطوره در فرهنگ دورههای متأخرتر سرزمین ایران، جای خود را به ایزدبانوی آبها، اناهیتا، داده است؛ ازاینرو، آیینهای بارانخواهی رایج در بیشتر جاها با اناهیتا مرتبط است (ص 85-91). این نتیجهگیری اگرچه ممکن است برای مناطقی مانند فارس، جنوب و غرب ایران مصداق داشته باشد، اما نمیتوان آن را برای مناطق شرق، بهویژه جنوب و مرکز خراسان تعمیم داد. رسم سوزاندن جمجمۀ الاغ را میتوان نمادی از اپوش، دیو خشکسالی، دانست. اگرچه این رسم بهطور پراکنده در سایر مناطق ایران اجرا میشود، اما اجرای آن در مرکز و جنوب خراسان عمومیت دارد که این موضوع مبین حضور و استمرار تشتر در آیینهای فعلی است.دربارۀ مهر و ارتباط آن با آیینهای بارانخواهی کمتر سخن رفته است. میدانیم که مهمترین خویشکاری ایزدمهر نگهبانی از پیمان است، به گونهای که او را خدای پیمان نیز نامیدهاند (نک : مرکلباخ، 15-16). از سوی دیگر، در بسیاری از آیینهای بارانخواهی، پیمانبستن نقش اجتماعی مهمی دارد. افراد بزرگسال محترم، مؤمن و در مواردی سادات با ضمانت خود پیمان میبندند و شخص گناهکار را شفاعت میکنند. احتمالاً این موضوع که با بسامد بسیار بالا در آیینها تکرار شده است، ارتباط معناداری با خویشکاری اصلی ایزد مهر دارد. همچنین ارتباط آیینهای بارانخواهی را با ایزد مهر در همکوشی گروه وسیعی از مردم در اجرای مراسم میتوان پی گرفت. این موضوع، بهویژه در مراسم پختن آش و نان به چشم میخورد. تدارک اولیه، پختن و تقسیم آش و خوراکیها میان مردم، همه مؤید این موضوع است. پیروزی در گرو همپیمانی و با هم بودن است، موضوعی که در برخی از سنگنگارهها نیز دیده میشود و مهر را هنگام غذاخوردن، بههمراه جمع تصویر کرده است. در اصل همپیمانی با همسفرگی دستهجمعی پدید میآید (نک : همو، 16). آیینهایی که بهطور مستقیم در آنها پیمان بسته میشود، در غرب ایران نسبت به شرق بیشتر است.اما دربارۀ اناهیتا، سومین ایزد مرتبط با آب و باران، نشانههای فراوانی در این آیینها وجود دارد. در بسیاری از موارد، زنان و دختران مجری مراسم میشوند؛ نیز ساخت عروسک با تأکید بر شکل و ساختار زنانه، تکرار نام «خاتون» در عنوان این مراسم، و رفتن زنان و دختران به زیارتگاههای زنانه، همگی اسطورۀ اناهیتا را بازتاب میدهند. در بسیاری از این آیینها، خویشکاریهای «اناهیتای پیش از اسلام به بانوی محترم و بزرگ خاندان نبوت» منسوب شده است (بهار، پژوهشی،446-447). پختن «آش حضرت فاطمه (ع)» و رفتن به در 7 خانه که زنی فاطمهنام در آنها باشد، تأیید دیگری بر این برداشت است (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، فاطمه (ع)، حضرت).در برخی از مناطق، مردم معتقدند که محتکران باران را در بند کردهاند تا گندمهای خود را با قیمت گزاف بفروشند؛ یعنی منافع مادی سبب اصلی کار آنها ست. این تصویر با دیدگاه ایرانیان پیش از اسلام از جادو، مطابقت کامل دارد. در فرهنگ ایران پیش از اسلام، شرط جادو منافع مادی بوده است (کارنوی، جادو ... ، 35). آبپاشیدن بر افراد گروه بارانخواه تقریباً در همۀ آیینها تکرار میشود. گروه بارانخواه وقتی به در خانهها میروند، اگر با استقبال صاحبخانه روبهرو شوند، در اشعار خود، او را ستایش، و در غیر این صورت تقبیح میکنند. در برخی از اشعار، بهطور مستقیم به نیروهای بارانساز اشاره میشود. در اشعار بارانخواهی در شوشتر و کازرون، خطاب به صاحبخانه گفته میشود: ماییم سه برارون/ یکیمون تَش و برقیم// دوتامون اور و بارون (ما سه برادریم، یکی رعدوبرق، دو تا هم ابر و باران). اما نکتۀ مهم دیگر تأثیر اقلیم و جغرافیا بر آیینهای مذکور است. در مناطق کویری و کمبارانتر، مراسم با جدیت بیشتری برگزار میشود. این جدیت را میتوان هم در حضور افراد مسن و هم در چگونگی اجرای مراسم مشاهده کرد؛ حتى اشعار بارانخواهی در این مناطق، بسیار ترحمآمیزتر و تمناییتر است (نک : پاپلی، 198-206). در مناطقی که متوسط بارش باران بالاتر است، حالت ناله و استغاثۀ اشعار کمتر است. نکتۀ پایانی اینکه آیینهای بارانخواهی عمدتاً به شکل نمایشی اجرا میشوند. دربارۀ همۀ این نکات ضروری است که پژوهشهای جداگانهای صورت بگیرد.
آقاعباسی، یدالله، «بارانخواهی»، مطالعات ایرانی، کرمان، 1386 ش، س 6، شم 12؛ آل ابراهیم، محمدرضا، فرهنگ مردم استهبان در محرم، رمضان و طلب باران، استهبان، 1385 ش؛ آوای دلها (مجموعۀ سرودههای فولکلوریک افغانستان)، به کوشش دادجان عابدُف و شمسالحق آریانفر، دوشنبه، 1999 م؛ ابنبابویه، محمد، عیون اخبار الرضا (ع)، ترجمۀ محمدتقی اصفهانی، تهران، علمیۀ اسلامیه؛ احمد، روزی، نوروز و آیینهای نوروزی در ورارودان، به کوشش نادر کریمیان سردشتی، تهران، 1383 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد، گوشهای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، 1382 ش؛ همو و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افلاکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، تهران، 1362 ش؛ الیاده، م.، رساله در تاریخ ادیان، ترجمۀ جلال ستاری، تهران، 1376 ش؛ امین، محسن، مفتاح الجنات، بیروت، موسسة الاعلمی؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ «باران که نبارد»، نامۀ نور، تهران، 1359ش، شم 8 و 9؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفتقلعه، تهران، 1363ش؛ باشگوز، ا.، «مراسم تمنای باران و بارانسازی در ایران»، ترجمۀ محمدحسین باجلان فرخی، کتاب جمعه، تهران، 1358ش، س 1، شم 18، 19، 20؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، جشنها و آیینهای مردم گیلان (2)، رشت، 1387 ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق/1987م؛ بلوکباشی، علی، قالیشویان، مناسک نمادین قالیشویی در مشهد اردهال، تهران، 1379 ش؛ همو، نخلگردانی، تهران، 1380 ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، به کوشش ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران، 1386 ش؛ همو، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1378ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1906 م؛ همو، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1352 ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، «آیینهای بارانخواهی در زمان خشکسالیها»، تحقیقات جغرافیایی، مشهد، 1378 ش، س 14، شم 3 و 4؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ توکلی، محمدرئوف، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، تهران، 1363 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حاتمی، حسن، جغرافیای طبیعی کازرون، قم، 1385 ش؛ حسنی، حمیدرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان تفرش، اراک، 1382 ش؛ حمیدی، علیاکبر و دیگران، مردمنگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ «خوانندگان و ما»، هنر و مردم، تهران، 1350 ش، شم 106؛ دریایی، احمدنور، مراسم آیینی و فولکلور مردم بندر کنگ، تهران، 1384 ش؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، بغداد، المکتبة العربیه؛ ذبیحی، علی، «نخلگردانی در دهستان چلاو آمل»، گیلهوا، رشت، 1388ش، س 18، شم 106؛ رحیماف، محمدنعیم، «مراسم و سنتهای مربوط به کشاورزی ساکنان بالاآب زرفشان»، مردمگیاه، دوشنبه، 1376 ش/1997 م، س 5، شم 1 و 2؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ ساعدی، غلامحسین، ایلخچی، تهران، 1357 ش؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا اِستارباد، تهران، 1351 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1375 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچـه، تهران، 1377 ش، حـرف ب، دفتـر اول؛ شـوالیه، ژ. و آ. گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1379 ش؛ صحراشکاف، پرویز، بردشیر (شیر سنگی)، اهواز، 1388 ش؛ صحیفۀ سجادیه، ترجمۀ صدرالدین محمد حسین بلاغی، تهران، 1352 ش؛ صداقتکیش، جمشید، آبهای مقدس ایران، شیراز، 1379 ش؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386-1387 ش؛ عناصری، جابر، «آیین طلب باران و حرمت آب در ایران»، انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، 1348ش، س 7، شم 1؛ همو، «پایگاه اسطورهای ـ آیینی <آب> و<باران> در فرهنگ ارمنی»، چیستا، تهران، 1366ش، س4، شم 10؛ غفورف، باباجان، تاجکان، ترجمۀ جلالالدین صدیقی و روشن رحمان، کابل، 1363 ش؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، 1371-1374 ش؛ فرامکین، گ.، باستانشناسی در آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملکشهمیرزادی، تهران، 1372 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386ش؛ فرسیو، سهراب، «سه رسم کهن ازدیاد آب و طلب باران (گوشهای از معانی و کارکردها)»، فرهنگ مردم، تهران، 1381 ش، س 1، شم 3 و 4؛ فرغانی، مریمبانو، «اشارتی چند راجع به سنتهای مردم ناحیۀ سوخ وادی فرغانه»، مردمگیاه، دوشنبه، 1376 ش/1997 م، س 5، شم 1 و 2؛ فرهادی، مرتضى، موزههای بازیافته، کرمان، 1378ش؛ فریزر، ج. ج.، شاخۀ زرین، به کوشش ر. فریزر، ترجمۀ کاظم فیروزمند، تهران، 1383 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، باورهای سرزمین مادریام، شیراز، 1389 ش؛ کارنوی، ا. ج.، اساطیر ایرانی، ترجمۀ احمد طباطبایی، تبریز، 1341 ش؛ همو، جادو در فرهنگ ایران پیش از اسلام، ترجمۀ ابراهیم موسىپور، تهران، 1387 ش؛ کراسنوولسکا، ا.، چند چهرۀ کلیدی در اساطیر گاهشماری ایرانی، ترجمۀ ژاله متحدین، تهران، 1382 ش؛ کندری، مهران، «خدای باران در اسطورههای سرخپوستان آمریکای میانۀ باستانی»، چیستا، تهران، 1367 ش، س 4، شم 8؛ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به کوشش رحیم رضازاده ملک، تهران، 1384 ش؛ مرکلباخ، ر.، میترا (آیین و تاریخ)، ترجمۀ توفیق گلیزاده و ملیحه کرباسیان، تهران، 1387 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1996 م؛ معمار، فریدون، «آیین طلب باران در غرب ایران (باختران، کردستان و تویسرکان)»، چیستا، تهران، 1362 ش، س 2، شم 10؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1916 م؛ مقیمی اسکویی، حمیدرضا و اسفندیار موسىزاده، اسکو، از ساحل دریاچۀ ارومیه تا قلۀ سهند، اسکو، 1385 ش؛ میرشکرایی، محمد، انسان و آب در ایران، تهران، 1380 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1354 ش؛ میهندوست، محسن، «ترانۀ باران در تون (فردوس)»، نامۀ کانون نویسندگان ایران، تهران، 1360 ش، شم 6؛ نادری، افشین، «مراسم قبله باران»، کتاب ماه هنر، تهران، 1382 ش، شم 57 و 58؛ نجمالدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1341 ش؛ نسوی، محمد، سیرت جلالالدین منکبرنی، ترجمۀ کهن، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1365 ش؛ نوبان، مهرالزمان ودیگران، مردمنگاری شهرستان دلیجان، اراک، 1382 ش؛ وزیری کرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1340 ش؛ وفایی، شهربانو، سیمای میراث فرهنگی مازندران، تهران، 1381 ش؛ نیز:
Asrorī, V. and R. Amonov, Echodiëti dakhanakii khalki Tochik, Dushanbe, 1980; Avesta, tr. F. Wolff, Strassburg, 1910; Kodirov, R., Folklori tochikoni vodii Kashkadarë, Dushanbe, 2000.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید