اغلب گفته میشود که در غیاب مسئلۀ بردگی، جنگ داخلی آمریکا رخ نمیداد و اگر الگور به جای بوش بر سر قدرت میآمد، جنگ عراق آغاز نمیگشت. هریک از این عبارات و احکام حاوی امری خلاف واقع است؛ یعنی جهانی موازی، ممکن و بدیل را فرض میکند که در آن ویژگیهای کلیدی جهان واقعی به گونهای دیگر است.
دانشگاه خوارزمی امسال نیز میزبان همایشی دوروزه با عنوان «همایش سالانه خوانش انتقادی جامعهشناسان کلاسیک» بود. نشستی که سال گذشته و در اولین تجربه خود به آثار امیل دورکیم اختصاص یافت، این بار به سراغ یکی دیگر از بزرگان جامعهشناسی کلاسیک یعنی ماکس وبر رفت. این نشست در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند و در قالب دو سخنرانی و پنج پنل ۴ ساعته به بررسی اندیشههای وبر در حوزههای مختلف فعالیت او پرداخت و در این میان نگاه ویژهای نیز به نسبت اندیشههای این جامعهشناس بزرگ کلاسیک و مسائل علوم اجتماعی ایران داشت.
ماکس وبر را با نظریۀ افسونزدایی میشناسیم. وبر میگفت دنیای قدیم که لبریز از باورهای دینی بود، با آمدنِ مدرنیته جای خود را به جهانی سرد و عقلانی سپرده است. اما داستانهای عامیانۀ چندین قرن پیش از وبر نیز مداوماً همین ایده را تکرار میکنند: جهانی قدیمی که پر از جن و پری بود و دنیای فعلی که جادو از آن رخت بربسته است. کتابی جدید معتقد است افسونزدایی بیش از آنکه واقعیتی جامعهشناختی و برآمده از مدرنیته باشد، اسطورهای عامیانه است.
نسبت بین نظریه ارزش ریکرت و روششناسی وبر سویههای معنادار و متعددی میگیرد که در این میان میتوان به واسطه عینیت ارزش نزد ریکرت به مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی نزد وبر نزدیک شد. در این قرائت برآمدگاه روششناسی وبری و مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی نزد وی جایی بین جریان نوکانتی (مکتب بادن) و فلسفه حیات (دیلتای) خواهد بود.
قربانیکردن، از آیینها و مناسک بسیار کهنی است که خاستگاه اولیه آن را باید در نظامهای اسطورهای و جادوگرانه جستوجو کرد. این آیین با وجود عمومیت و رواج در بیشتر اقوام و ملل، یکسان نبوده و دستخوش تحولات فراوان شده است.
میخواهم از «تیپ ایدهآل فرهنگ دانشگاهی» بگویم و در این راستا، از مفهوم «تیپ ایدهآل فرهنگ دانشگاهی ماکس وبر» وام میگیرم. او در ١٩١٨ در دانشگاه مونیخ از علم به مثابه یک حرفه سخن گفت و معتقد است که دانشمند میخواهد در زندگی مردم روانه شود تا جهان اجتماعی را مجدد تنظیم کند.
متن زیر قسمت دوم یادداشت «ماکس وبر و نقادی عقل مدرن در قرن بیستم» است. در بخش نخست به مسایلی چون ماکس وبر و مدرنیته بهمثابه سرنوشت پرداخته شد. در این بخش در ادامه بحث پیشین ذیل نقادی عقل مدرن در جریانهای فلسفی قرن بیستم به آراء کسانی که پس از وبر به بازتولید آن دست زدند پرداخته میشود.
از یک نظرگاه فلسفی، داعیهی اصلی آنچه «مدرنیته» مینامیم، اندیشهی دستیابی به معرفت کلی از طریق عقل و اصول عقلانی است. بخش بزرگی از تفکر مدرن را -چه در حوزهی اندیشه و چه در حوزهی کنش-ایمان به توانایی انسان برای ایستادن بر روی خرد خویش ساخته است. ماکس وبر نیز در آثار خود با پژوهش پیرامون تکوین عقلانیت و استحالهی آن به شکل غالب عقلانیت ابزاری در مغربزمین به مدرنیته میاندیشید؛ او با تأمل و پژوهش پیرامون تأثیر این عقلانیت در نظام معنایی افراد در تکوین عصر مدرن، اهمیت عوامل فرهنگی (روحی) را همپای عوامل مادی در مطالعات خویش در نظر گرفت.
ماکس وبرجامعه شناسی معرفت از جمله زیرشاخه های علم جامعه شناسی است که به سرعت رشد و توسعه روزافزون یافته است. این علم، به بررسی نحوه ارتباط «معرفت» بشری با واقعیات اجتمامی می پردازد. این مقاله که به بررسی جامعه شناسی معرفت ماکس وبر اختصاص دارد، درصدد پاسخ به چگونگی ارتباط و تأثیر ارزش های مخلوق جامعه بر دانش طبیعی، اجتماعی و تاریخی و نیز تأثیر واقعیات اجتماعی بر دین و سرانجام تأثیر بروکراسی بر نظام آموزش است. با هم این مقاله را پی می گیریم.
وبر می گوید موسیقی غرب (اروپا) در طی سده های گذشته به طور چشم گیری تحول پیدا كرده است و این تحول در مقابل موسیقی غیرغربی، كه حالتی ایستا داشته، فوق العاده درخور توجه است. او توضیح می دهد كه فرهنگ غرب و موسیقی آن در جهت ایده آل تكامل یافته است. نگاه تئوریكی وبر بر این پایه است كه تحول فرهنگ اروپا بر بنیاد تحول اقتصادی اجتماعی صورت پذیرفته و فرهنگ آن نیز در جهت كمال و بهره گرفتن معقول از تن های ( نغمه های tone ) موسیقی گام برداشته است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید