1397/6/19 ۰۹:۱۳
نسبت بین نظریه ارزش ریکرت و روششناسی وبر سویههای معنادار و متعددی میگیرد که در این میان میتوان به واسطه عینیت ارزش نزد ریکرت به مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی نزد وبر نزدیک شد. در این قرائت برآمدگاه روششناسی وبری و مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی نزد وی جایی بین جریان نوکانتی (مکتب بادن) و فلسفه حیات (دیلتای) خواهد بود.
آیا تذکر یوسف اباذری مبنی بر «سیاستزدایی» در جامعه ایرانی به معنای «شکست» جامعهشناسی در آکادمی ایرانی است؟
نسبت بین نظریه ارزش ریکرت و روششناسی وبر سویههای معنادار و متعددی میگیرد که در این میان میتوان به واسطه عینیت ارزش نزد ریکرت به مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی نزد وبر نزدیک شد. در این قرائت برآمدگاه روششناسی وبری و مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی نزد وی جایی بین جریان نوکانتی (مکتب بادن) و فلسفه حیات (دیلتای) خواهد بود. نوشتههای فلسفی ریکرت و به ویژه تلقی او از منطق علم و امکان علوم فرهنگی و تمایز آنها از علوم طبیعی یکی از مهمترین خاستگاهها برای روششناسی وبر است. عینیت ارزشهایی که پدیدههای فرهنگی بر حسب آنها تعریف میشوند دخل فراوانی در ایدۀ عینیت علوم فرهنگی نزد وبر دارد. ایدآل تایپ وبری و جهتگیری آن نیز در چارچوب نظرات ریکرت، به ویژه پیوند بین عینت شکلگیری مفهوم و عینیت ارزشها، بهتر درک خواهد شد. اساساً نسبت بین وبر و ریکرت به تعبیری میتواند نشان دهندۀ نوعی نسبت بین علوم اجتماعی و فلسفه باشد.
ارزششناسی: علم قانونمحور و علم فردنگر، قانون و رویداد
دهۀ ۱۸۸۰ میلادی مصادف است با مناقشهای فراگیر در محافل آکادمیک آلمان بر سر هدف، روش و موضوع علوم فرهنگی اجتماعی و به ویژه نسبت آن با سیاست و سیاستگذاری. اگرچه این مناقشه بر سر علم اقتصاد (در آلمان و اتریش) شکل گرفته بود اما به زودی به مناقشهای گسترده در فلسفه، تاریخنگاری و جامعهشناسی نیز بدل شد. این مناقشه پیشاپیش خبر از بحرانی در علوم فرهنگی میداد که به زودی دامنگیر کل اروپا نیز شد. بسیاری از منازعات کنونی در علوم انسانی ریشه در همین بحران دارند. از مهمترین بازیگران در این مناقشات بخشی از متفکران آلمانی بودند که تحت عنوان آیرونیک نوکانتی مشهور شدند: ریکرت، ویندلباند، دیلتای.... به عنوان مثال ریکرت تلاش کرد مبانی علوم فرهنگی را که تفسیر رفتار انسان بود پیریزی کند. از جمله آثار عظیم وی «مرزهای شکلگیری مفهوم در علم طبیعی» بود که به تعبیری فلسفۀ تاریخ نوکانتی محسوب میشود. ریکرت در این کتاب عظیمالشان که یادآور بناهای باشکوه عصر قیصر است، به تأسی از معلم خود ویندلباند وارد مناقشۀ ذکرشده در فوق میشود. پیشتر ویندلباند در سخنرانی معروف خود «تاریخ و علم طبیعی» دو تز عرضه کرده بود که ریکرت در چارچوب آن بحثهای خود را به پیش میبرد: فردانیت ارزشها و تمایز بین شناخت قانونمحور (nomothetic) و فردانی (idiographic). در همین کتاب بود که ریکرت با نقد منطق علم طبیعی نشان داد که علوم فرهنگیـتاریخی با فرضیات پوزیتیویستی ناممکناند و با رد نسبیگرایی مطلق تجربهگرایی مدرن مدعی شد که آنها در عین دشمنی با عقل فلسفه را به آمیزهای از جهانبینیهایی تقلیل میدهند که برحسب شرایط تاریخی تغییر میکنند. ریکرت قلمرو تاریخ را به مثابه فرهنگ میفهمید و از اینرو به نظر وی روششناسی علوم فرهنگی همان نظریۀ «شناخت تاریخی» بود. در اینجا روششناسی نه در معنایی تکنیکی و معاصر بلکه به معنای شکلگیری مفهوم است. روششناسی علوم فرهنگی یعنی تحلیل و تکوین مفاهیمی که برای استقرار این علوم اساسی به شمار میروند. در مناقشه بر سر روش، که عمدتاً علیه نگرش پوزیتیویستی در جریان بود، مسئلۀ اساسی بر سر حیات و ممات فلسفه بود. در واقع پوزیتیویسم مسائل فلسفه را به مسائلی تبدیل میکرد که وظیفۀ حل آنها بر عهدۀ علوم طبیعی بود به همین دلیل قلمروهای فلسفه در تاریخ و روانشناسی منحل میشدند و فلسفه آواره و بیخانمان میشد. بیخانمانی فلسفه اولین گام در ناپدید شدن آن بود. به جای حقایق مطلق فلسفه و معیارهای آن فقط ادعاهایی متغیر و از حیث روانشناختی ممکن وجود داشت که از عصری به عصر دیگر و از شخصی به شخص دیگر متغیر بود. ویندلباند نشان میداد که پوزیتیویسم مسائل علّی مربوط به تکوین تاریخی و روانشناختی معرفت را با مسائل مفهومی مربوط به حقیقت و اعتبار آن خلط میکند.
پوزیتیویسم نه قادر بود برای علوم طبیعی تفسیری رضایتبخش فراهم آورد و نه برای فلسفه زیرا علل طبیعی و مبانی منطقی (تبیین و توجیه، وجود و ارزش) را یکی در نظر میگرفت. پوزیتیویسم با پاره پاره کردن واقعیت در علوم طبیعی مختلف مسئلۀ بنیاد و مشروعیت آنها را بیپاسخ میگذاشت و این همان وظیفۀ مشروع و ضروری فلسفه بود. پس فلسفه به ضرورت پیگیری مشروعیت است و از آنجا که اعتبار و مشروعیت را فقط میشد به ارزشها منسوب کرد به نظر ویندلباند فلسفه نظریهای عام درباب ارزش یا همان ارزششناسی بود. پس فلسفه بنیاد ارزشهایی را میجست که بلاشرط و ضرورتاً اعتبار عام دارند و این جستجو برای اعتبار ارزشها با روش نقد صورت میپذیرفت. بدین ترتیب معرفتشناسی و فلسفه چیزی نبود مگر نظریۀ ارزش. ارزشهای مطلقی وجود داشت که اندیشه مبتنی بر آنها بود درست مثل قواعد اخلاقی و اصول ادراکی که در اخلاق و زیباییشناسی حاکمند. به نظر ویندلباند صدق یک ارزش بود و به همین دلیل منطق نیز تابع نظریه ارزش. او گمان میکرد که ابژۀ ارزش منحصربهفرد است به همین دلیل رویدادهایی که تکرار میشدند یا اموری که ذیل یک مقولۀ علم قرار میگرفتند اهمیت و معنایی ارزششناختی نداشتند. به عنوان مثال در تاریخنگاری مسیحی هر رویدادی مشمول در روایتی یکه و تکرارناپذیر است. از نظر ویندلباند این امر ریشۀ علاقۀ نظری ما به امور فردانی و یکه است. تنها رویدادهای یکهاند که میتوان به آنها ارزشها را منسوب کرد. علم طبیعی فهم و علاقهای به این امور منحصربهفرد ندارد؛ علم طبیعی کیفیات ممیزۀ اشیاء را نادیده میگیرد تا ویژگیهای عام آنها را آشکار کند. از این منظر امور منفرد نمونههایی از مفاهیم عامند و وظیفۀ علم طبیعی توسعۀ قوانینی انتزاعی است که فقط ویژگیهای عام اشیاء را به دست میدهد، در این معناست که علم طبیعی قانونمحور نامیده میشود. به تعبیر ویندلباند علم طبیعی در دریایی لنگر میاندازد که به نحو جاودان همان است! علم طبیعی علاقمند تغییر نیست بلکه صرفاً صورت نامتغیر تغییر را میجوید. از سوی دیگر علوم تاریخی فرهنگی فردمحورند. کیفیات فردی و یکۀ رویدادها موضوع علاقۀ این دسته از علوم است و علوم طبیعی آنها را نامکشوف رها میکند. در اینجا دیگر خبری از قوانین عام حاکم بر رویدادها نیست. در این چارچوب است که اساساً تاریخ ممکن میشود. علم طبیعی اساساً نمیتوان امر سپری شده را بازسازی کند زیرا قادر نیست آن را در انفراد و یکهبودنش ببیند و زمانمندی و تکینگی رویدادها را قربانی میکند در حالی که علم فرهنگی قادر به این امر است. در همین بستر است که نقد پوزیتیویسم معنادار میشود؛ پوزیتیویسم امر اجتماعی را به شیئی محصل تبدیل میکند و بدین ترتیب با مکان زدایی و زمان زدایی آن را ممتنع میسازد. پوزیتیویسم با این شیئیسازی ناچار به استفاده از روشهای علوم طبیعی است تا قوانین عام و جهان شمول را کشف کند، در حالی که خاصبودگی و بیهمتایی رویدادهای فرهنگی تاریخی را قربانی میکند. تبیین علی و قانونمدار رویدادهای منفرد تاریخی نتیجۀ این انحراف است.
وبر و علوم فردنگر
مفاهیم برآمده از قوانین عام هرگز نمیتوانند توضیح دهند که چرا برخی رویدادها و پدیدههای تاریخی اجتماعی از آرایشی خاص برخوردارند و نه از آرایشی دیگر. علوم قانونمحور یکتایی و ویژه بودن واقعیتی را که در آن زندگی میکنیم به چنگ نمیآورند. فهم مناسبات و دلالتهای تاریخی فرهنگی رویدادها در کلیت قانون از هم میپاشد. در واقع وبر با نظر به همین پیشنهادهای ریکرت و ویندلباند است که معتقد بود قوانین هر چه عامتر باشند از محتوای کمتری برخوردارند و از اینرو ارزش کمتری برای شناخت واقعیت انضمامی پدیدههای تاریخی دارند. اعتبار عام قوانین در علوم طبیعی اگرچه به ضرب انتزاع مخرجهای مشترک بیشتری را پوشش میدهند اما به همان اندازه از محتوا و غنای کمتری برخوردارند؛ به زبان ساده، هر چه کلیت بیشتر محتوا کمتر!
مهمترین دانشمندی که به تفکیک این دو نوع علم توجه نشان داد کسی نبود به جز وبر. وبر در همین چارچوب معتقد بود شناخت امر عام به خودی خود هرگز ارزشمند نیست. در واقع برای فهم بهتر وبر چارهای نداریم مگر توجه به سنت نوکانتی (ویندلباند، ریکرت و دیلتای). نقد عقل تاریخی در سنت نوکانتی به دستاوردی روششناسانه برای وبر تبدیل میشود تا به تدوین علمی بپردازد که امر اجتماعی را در کانون توجه خود دارد. در واقع میتوان این نقد عقل تاریخی را به موازات نقد عقل نظری کانت ملاحظه کرد. کانت در کتاب اخیر به شرایط امکان علوم طبیعی در معنای نیوتونی آن پرداخت و به همین قیاس نقد عقل تاریخی به شرایط امکان، استلزامات، روش و مفهومسازی در علوم اجتماعی تاریخی میپردازد. البته در اینجا تمایزات مشخصی وجود دارد؛ کانت امکان علم طبیعی را منوط به قانونگذار بودن سوژۀ استعلایی میدانست در حالی که، همان طور که دیدیم، علوم فرهنگی تاریخی علاوه بر تفاوت در موضوع (فرهنگ، جامعه و تاریخ- دیلتای) در روش (ریکرت و وبر) نیز از قانونمحور بودن علوم طبیعی فاصله میگیرد. علوم فرهنگی تاریخی تکینگیِ ساختاریِ واقعیت انضمامی را در نظر میگیرند.
روششناسی علوم فرهنگی
علم فرهنگی تاریخی شناخت رویدادهای فردانی است. پروبلماتیک علوم فرهنگی شکلگیری مفاهیمی است که بیانگر ویژگیهای متمایز واقعیت انضمامی باشند. البته ویندلباند گمان میکرد که واقعیت انضمامی را نمیتوان شناخت و مفهومسازی کرد و به همین دلیل مرزِ شکلگیری مفهوم است. واقعیت انضمامی امری غیرعقلانی و غیر قابل تقلیل به مفاهیم است. در اینجا شکافی غیر عقلانی بین واقعیت و مفهوم داریم و به همین دلیل ویندلباند نتیجه گرفت که واقعیت انضمامی نمیتواند ابژۀ شناخت باشد. با شروع از همین امر است که ریکرت به امکان شناخت تاریخی میپردازد. پیشنهاد ریکرت نظریهای دربارۀ شکلگیری مفهوم است که تاریخی و فردی است. در واقع امر فردی با ارجاع به چیزی که ریکرت آن را «ربط ارزشی» مینامد به ابژۀ شناخت تاریخی تبدیل میشوند. به عبارت دیگر اگر واقعیت یا جنبههایی از آن را بر حسب ارتباط آن با ارزشها تعریف کنیم میتوانیم آنها را مفهومسازی کنیم. رویداد منفرد تاریخی ابژۀ وضعیتی است که متعهد برخی ارزشها شده است و به همین دلیل نسبتی بین رویداد تاریخی و ارزش وجود دارد. درست به همین دلیل است که میتوان به رویدادهای تاریخی معنایی منسوب کرد.
ارزشهایی که به صورت نامشروط معتبرند (ریکرت) و مفاهیم وبری در بستر نظر ریکرت دربارۀ تاریخ همبستگی فراوانی نشان میدهند. عینیت علوم فرهنگی وابسته است به عینیت ارزشها. چه معیاری در علوم فرهنگی وجود دارد که بر اساس آن میتوان پدیدهها را شناسایی کرد؟ به نظر وبر میتوان بر حسب اصل رابطه با ارزش یا ربط ارزشی چنین مشکلی را رفع کرد. آن پدیدهای مورد علاقۀ علوم فرهنگی است که با ارجاع به یک معنای مرتبط با برخی ارزشها تعریف میشود. به عبارت دیگر وقتی یک پدیدۀ فرهنگی داریم که معنایی مرتبط با ارزش را بتوان به آن منسوب کرد و درست همین معناست که مورد علاقۀ علوم فرهنگی است. قلمرو ارزشها با فرآیند عقلانیسازی معقول میشود در همین فرآیند است که ارزشها ایضاح، بیان و از خاستگاه ارادی و عاطفیشان منفصل میشوند. ارزشگذاری و ارزش داوریهای سنجیده احساس ارزش مبهم و ناتمامی را که مشخصۀ لایۀ زیرین، مبهم و پراکندۀ حیات شخصی است معین میکند. در واقع نسبت علوم فرهنگی با ارزشها است که این ارزشگذاریها را از قلمرو کنش و احساسات به تأمل نظری منتقل میکند. ارزشها در این قلمرو اخیر درک، توصیف و تفسیر میشوند اما در قلمرو اول بر اساس آنها کنش و داوری صورت میپذیرد. در اینجا با گذار از حوزۀ کنش به حوزۀ نظریه مواجه میشویم. در اینجا تأمل غیرشخصی جایگزین التزام شخصی میشود و بدین ترتیب بیغرضی علمی جایگزین غرضورزی میشود. فرهنگ به نظر وبر پیامد و محصول همین گذار است، یعنی محصول فرآیند عقلانیسازی. در این فرآیند است که ایدآلها و ارزشگذاریهای فرد برحسب ایدآل تایپها و علوم فرهنگی مرتبط با ارزشها مفهومسازی میشود.
علوم فرهنگی همواره نوجوان باقی خواهند ماند زیرا ساخت ارزششناسانۀ فرهنگ با ارجاع به ارزشهایی تعریف میشود که امری شدیداً متغیر و سیال است و پروبلماتیکهایی در مقابل این علوم قرار میدهد که همواره نو و جدید است. چارچوب مفهومی و پیشفرضهای علوم فرهنگی متغیر میماند. این امر اخیر فقط یک معنا میتواند داشته باشد: علوم فرهنگی همواره در وضعیت بحران قرار دارند، به زبان دقیقتر دچار بحران هویت هستند. بخشی از این بحران برآمده از تعارضی است که بین ارزشهای رادیکال وجود دارد و از آنجا که هیچ سلسلهمراتبی از ارزشها یا نظامی اصل موضوعی از ارزشها وجود ندارد که ارزشهای والاتر را از ارزشهای اولیه استنتاج کند تعارض بین ارزشهای رادیکال را نمیتوان به سادگی رفع کرد. حوزه ارزشها متکثر، متغیر و ناعقلانی است. علوم فرهنگی از این منظر میدان جنگی است بر سر روشها، مفاهیم و پیشفرضها. چنین نبردی در جهان افسونزداییشده بیش از پیش به چشم میخورد. ما در سپهرهای حیاتی متفاوتی هستیم که هر یک قوانین خودش را دارد و مستقل از دیگری است. همین نزاع سرتاسری است که واقعیت ناعقلانی حیات و معنای آن را پیمایشناپذیر میسازد در واقع تقویم واقعیت به مثابه فرهنگ در این چارچوبهای مفهومی در بیتعینیِ آینده دچار تفاوتهایی میشود که ناسازگارند. علوم فرهنگی بازتولید واقعیت نیست، نظامی از قوانین کلی نیز نیست که ویژگیهای انتزاعی واقعیت را منعکس میکند. واقعیت فقط بر اساس معانی فرهنگی و ارزشی است که به مثابه فرهنگ تقویم میشود و این معانی فرهنگی بر حسب معیارهای متغیر و قیاسناپذیری تعریف میشود که مرتبط با ارزش است. مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی در چنین بستری طرح میشود یعنی در نسبت بین ارزش و اعتبار. اگر علوم فرهنگی مبتنی بر ارزشها هستند پس در چه معنایی نتایج این علوم معقول و معتبر خواهند بود؟ به تعبیری برای مفهومسازی در این علوم چگونه دست به انتخاب بین ارزشهای بدیل میزنیم؟ عینیت چیزی نیست مگر آن که چنین انتخابی بر اساس اصولی صورت بگیرد که بتوان بر حسب آنها اعتبار آن را ارزیابی کرد. چنین معیاری ظاهراً باید مستقل از ارزشهای بدیل باشد. نسبت بین معنای فرهنگی و معنای علمی بنیاد چنین اصلی است. در واقع پیشنهاد وبر مراجعه به راه حلی است که ریکرت طرح میکند.
ایدآل تایپ و عینیت علوم فرهنگی
علوم فرهنگی از نظر وبر معنای فرهنگی پدیدهها و رویدادهای زندگی را مد نظر قرار میدهد. معنای پدیدههای فرهنگی را نمیتوان بر حسب نظامی از قوانین کشف کرد و معقول گردانید، زیرا معناداری و اهمیت وقایع فرهنگی بر حسب ربط ارزشی ممکن میشوند. واقعیت انضمامی وقتی به فرهنگ تبدیل میشود که آن را از چشمانداز ارزشها بنگریم. بدین ترتیب فرهنگ تنها بخشی از واقعیت انضمامی را منعکس میکند که در نسبت با ربط ارزشی برای ما واجد معنا شده باشند. وبر با تأکید بر همین بخشها در واقعیت انضمامیِ پراکنده و در نظر نگرفتن امور غیراساسی مفاهیمی را برمیسازد که تأکیدی یک جانبه بر برخی بخشها دارند و آنها را ایدآل تایپ مینامد. اما در برساختن ایدآل تایپها چه چیزهایی اساسی هستند و چه چیزهایی غیر اساسی و از اینرو قابل حذف؟ وبر برای پاسخ به همین امر است که مسئلۀ عینیت در علوم اجتماعی را طرح میکند و راه حل او برای عینیت استفاده از نظریه ارزش ریکرت است. ریکرت معتقد بود معیار تمییز اساسی از غیراساسی در یک رویداد تاریخی فرهنگی ربطهای ارزشی حاکم بر آن رویداد فرهنگی است. پدیدهها و رویدادهای تاریخی فرهنگی در سایۀ ربط ارزشی فردیت تاریخی پیدا میکنند و برساختن ایدآل تایپ پدیدهها به تشخیص همین ربط ارزشی وابسته است. مثلاً ایدآل تایپ سرمایهداری و تبدیل آن به واقعیتی منفرد در تاریخ در سایۀ عقلانیت و رستگاری از طریق شغل و حرفه به مثابه ربط ارزشی برساخته میشود.
مهمترین موضوع نوشتههای روششناختی وبر مسئلۀ عینیت علوم فرهنگی است. به زبان ساده این مسئله مربوط است به نسبت بین شکلگیری مفهوم و واقعیت. در واقع پیچیدگی و ابهام انسان و تجربههای انسانی شکلگیری مفاهیم معتبر مربوط به واقعیات را دشوار میکند. شرایط تقویم ابژۀ شناخت در علوم فرهنگی به مسئلهای کانونی در وبر بدل میشود. به نظر وبر این مسئله به نسبت بین شکلگیری مفهوم و ارزشها مرتبط است. مفاهیم علوم فرهنگی مبتنی بر پیشفرضهای سوبژکتیو یا ارزشهای عوامل انسانی هستند. در این صورت چگونه ممکن است که این مفاهیم تعریفی معتبر از پدیدههای فرهنگی به دست دهند؟ تحت چه شرایطی ارزشهای سوبژکتیو چارچوبی مفهومی فراهم میآورند که در آن پدیدههای فرهنگی به عنوان ابژههای شناخت تقویم میشوند؟ به نظر وبر علوم فرهنگی علومی مربوط به واقعیات هستند و به واقعیت و ویژگیهای فردی و کیفی آن نگاه میکنند. شکاف بین مفهوم و واقعیت مسئلۀ ویژۀ علوم فرهنگی است اما علوم طبیعی چندان درگیر این شکاف نیستند زیرا علوم طبیعی قانونمحورند و در بدو امر نسبت به امر انضمامی و فردی لااقتضاء.
شکاف مفهوم و واقعیت
فهم روششناسی وبر در گرو فهم نوآوریهای نوکانتی است و هر چه برای این مورد اخیر بیشتر بکوشیم فهم عمیقتری از اولی به دست میآوریم. خوشبختانه اخیراً جامعهشناسی ما توجهی به این نکته پیدا کرده است و گامهایی در طرح مباحث مربوطه برداشته است (خاصه آن که یوسف اباذری به پژوهش و ترجمه دربارۀ ریکرت مشغول است). فهم عمیقتر روششناسی وبری یعنی اثرگذاری بیشتر آن در علم و سیاست اجتماعی ایران و این البته متفاوت از سیاسی شدن در معنای سرراست کلمه است. وبر به ما نشان میدهد که صورتبندیِ مفهومی رخدادهای فرهنگی اولاً ممکن و ثانیاً عینی است اما چنان که دیدیم این صورتبندی همواره موقت و نوجوان خواهد بود و سرشتی یگانه و منحصر بفرد خواهد داشت. موقت بودن صورتبندی مفهومی در علوم فرهنگی ناشی از آن است که واقعیت بینهایت چهرۀ بیمعنا دارد و صورتبندی مفهومی باید به بخش محدودی از آنها معنا ببخشد، از نظر وبر فرهنگ درست به همین معنا است. به گمان وبر پیشفرض استعلایی کل علوم فرهنگی همین قابلیت ما برای معنا بخشیدن به واقعیتِ هزارسیما است. علوم فرهنگی مشارکت انسان در واقعیت و سهمخواهی او از آن است. به عبارت دیگر صورتبندی مفهومیِ واقعیت مهار عقلی آن و به تعبیری جهتدهی به آن است؛ به نظر میرسد علوم فرهنگی در این فرآیند چهرۀ سیاسی خود را نشان میدهند. درست به همین دلیل است که تذکر یوسف اباذری مبنی بر «سیاستزدایی» در جامعه ایرانی در عمیقترین لایهاش چیزی نیست مگر «شکست» علوم فرهنگی (در اینجا جامعهشناسی) در آکادمی ایرانی. به زبان ساده علوم اجتماعی فرهنگی در ایران تا کنون ناتوان از صورتبندی و مفهومسازی رویدادهای اجتماعی فرهنگی بوده است. به نظر میرسد واکنش «علمی» به این شکست نه سیاسیشدن در معنای سرراست کلمه بلکه بازگشت به همان بحران اساسی در خود مفهوم علم فرهنگی است. این بحران اساسی همان شکاف بین مفهوم و واقعیت است و چنان که دیدیم مفهوم ایدآل تایپ وبری برآمده از همین شکاف و بحران است. ایدآل تایپ وبری را میتوان به تعبیری معقولیت رویداد تاریخی و همزمان قضاوت ما (دانشمند) دربارۀ آن دانست و چنان که از دو سخنرانی «علم در مقام حرفه» و «سیاست در مقام حرفه» بر میآید، قضاوت سخن گفتن دربارۀ محتوای پدیدۀ فرهنگی نیست بلکه توجه به فرم و گونۀ آن است. کوتاه سخن آن که سیاسی شدن دانشمند در معنای اکید و سرراست کلمه فقط یک معنی میتواند داشته باشد: ناتوانی دانشمند در کار علمیاش.
منبع: فرهنگ امروز
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید