گفتمان نوین جهانی مبنی بر لزوم احترام و به رسمیتشناختن تنوع فرهنگی و زبانی که سالهاست در تریبونهای نهادهای بینالمللی نظیر یونسکو طنین افکن شده، زبانی را به خانه وجود انسان دانسته است. ما با آوا، لحن و صدا به دنیا میآییم و در جریان رشد خود، تواناییهای گفتاری و بیانیمان شکوفا میشود. اگر یک زبان را درخت و مادر بیان و گفتار بدانیم، شاخ و برگ آن گویشها و لهجههای آن زباناند و فرهنگ و اندیشهها در بسترش شکل میگیرند و میبالند و متقابلا در آنها تاثیر میگذارند.
مسأله زبان در فلسفه افلاطون مسأله ای ثانوی و از فروع نظریه شناخت است. به عقیده او شناخت حقیقی، شناخت ایده ها ست، اما مسأله این است که شناخت آن ها تنها از طریق شناخت محسوسات امکان پذیر می شود و از این رو تبیین ارتباط میان ایده ها و محسوسات، و یافتن واسطه ای که آن ها را به یکدیگر پیوند دهد، از بغرنج ترین مسائل فلسفه افلاطون است.
زمانی كارل ماركس در مانیفست كمونیست نوشته بود: «شبحی در اروپا در گشت و گذار است» و منظور نظرش اندیشههای كمونیستی بود كه بهرغم هراس و مقاومت اولیه در برابر آنها، آرامآرام در اروپا گسترش مییافتند. حال باید گفت كه امروزه نیز شبح «روانكاوی» در محافل ادبی و هنری سرگردان است.
1 زبان از چندین امتیاز برخوردار است. مهمترین ویژگی ما انسانها ناطق بودن ما است؛ ناطق بودن به دو معنا است؛ «سخن گفتن» و «فکر کردن». بنابراین، وقتی میگوییم «انسان حیوان ناطق است»؛ یعنی انسان موجودی است که هم میتواند سخن بگوید و هم میتواند فکر کند. در اسطورهشناسی «لوگوس» نیز هم به معنای «کلام» و هم به معنای «منطق» در نظر گرفته میشود.
در دوران مدرن همواره شنیدهایم که میگویند «مشاهده» منشأ و ابزار عمدۀ دانش است. دانش فرایندی توصیف میشود که با مشاهده آغاز و به جمعآوری مشاهدات، طبقهبندی و در انتها نتیجهگیری و استخراج قوانین و قواعد کلی و پایدار منتهی میشود؛ از این منظر، همواره تأکید شده که دانشی که از طریق فرایندهای علمی به دست میآید، دانشی اثباتشده و متقن است، چراکه نظریههای علمی به شیوهای دقیق از یافتههای تجربی که با مشاهده و آزمایش به دست آمدهاند اخذ میشوند.
صحبت از تجربه سفرشان به تهران و همنشینی با ایرانیان که به میان میآید ردپایی از خاطراتی که درهمین مدت کوتاه در ذهنشان نقش بسته در گفتهها و حتی نگاه سرشار از شوقشان دیده میشود. 67 نفر هستند و از حدود 15 کشور جهان به میزبانی بنیاد سعدی برای دورهای یک ماهه به ایران سفر کردهاند.
هیچ زبانی بسنده نیست و نمیتوان رویای یک زبان بسنده و خالص را داشت. اگر زبان انگلیسی را بهعنوان زبان زایا و بینالمللی در نظر بگیریم، بسیاری از تواناییهای خود را از زبانهای دیگر بهدست آورده است و بهطور مرتب واژهسازی در آن انجام میشود. در زبان فارسی هم، چون مترجمان ما در حوزههای فلسفی کارهای قابل توجهی انجام دادهاند، زبان فارسی در حوزه فلسفه، نسبت به حوزههای دیگر، تواناتر شده است.
جهان، امری مینوی است که بر زمین بار میشود، تا آدمی بتواند بر آن (زمین) زمان را خلق کند و در آغوش گیرد و بر زمین مستقر شود. این امر مینوی را به استعاره تقلیل میدهیم. پس زیستن یعنی استقراری استعاری، بر جغرافیایی که پس از پذیرش استعارگی تبدیل به زمین میشود. زیرا در این صورت است که میتواند بارور شده و برویاند. این اصل خصوصی زمین، در اساطیر ما نیز بیان شده است
کلباسی در نشست نقد و بررسی متون فلسفی در زبان فارسی گفت: نسبت شعر و زبان با فلسفه آنچنان که در تجربه غربی است در سنت اسلامی متفاوت است. بدین معنی که وقتی نیچه از شعر سخن میگوید این شعرالزاما بیان قافیه دار و منظم نیست در حالی که در سنت ما شعر الزاما منظوم است.
زبان به مثابه محصول اجتماعی ما از زبان، برداشتی نسبتا سطحی داریم. اشكالی كه از جانب جامعهشناسان و انسانشناسان نسبت به زبانشناسان همیشه مطرح شده این است كه زبانشناسان، زبان را به عنوان یك عامل صرفا ارتباطی میبینند
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید