1396/1/23 ۰۹:۰۶
زبان به مثابه محصول اجتماعی ما از زبان، برداشتی نسبتا سطحی داریم. اشكالی كه از جانب جامعهشناسان و انسانشناسان نسبت به زبانشناسان همیشه مطرح شده این است كه زبانشناسان، زبان را به عنوان یك عامل صرفا ارتباطی میبینند
زبان به مثابه محصول اجتماعی
ما از زبان، برداشتی نسبتا سطحی داریم. اشكالی كه از جانب جامعهشناسان و انسانشناسان نسبت به زبانشناسان همیشه مطرح شده این است كه زبانشناسان، زبان را به عنوان یك عامل صرفا ارتباطی میبینند و بنابراین، تصور آنها این است كه زبان را میتوان به دست آورد و بعد از دست یافتن به آن، میتوان به دلخواه از آن استفاده كرد. در بسیاری از موارد به طور مثال درباره مهاجران، بحث مطرح این است كه عاملی كه به مهاجران ضربه میزند لهجه است. لهجه یعنی نوعی نشانه بیرونی خارجی بودن و متعلق نبودن به زبانی كه با آن در حال تكلم هستند. در حالی كه چنین نیست، مساله ضعفی كه مهاجر را تهدید میكند به حوزه قدرت برمیگردد و این به مساله لهجه ربطی ندارد و یك تصور ذهنی است. بحث زبان را در جامعهشناسی بوردیو، بهتر از هر كسی مطرح كرده است. ما در اینجا در دوگانهای قرار میگیریم كه در یك سوی آن عمدتا نظریهپرداز بسیار مهمی مثل بوردیو است كه زبان را محصول سیستم اجتماعی میداند كه میتواند ابزار قدرت یا ضعف باشد و در سوی دیگر، چامسكی است كه زبان را عمدتا یك امر درونی و ذاتی میداند كه در سیستم اجتماعی صرفا احیا و فعال میشود. این بحثی است كه سابق بر این نیز در میان انسانشناسان و زبانشناسان ساختاری وجود داشت، منتها موضع انسانشناسان در بازه زمانی ١٩٥٠ و ١٩٦٠م. در مقابل زبانشناسان ضعیفتر بود. اما ٥٠ سال بعد وقتی ما به تحول جامعهشناسی و بوردیو میرسیم، میبینیم كه این تضاد بسیار زیاد میشود به صورتی كه بوردیو بهشدت در مقابل زبانشناسی ساختاری و صورت گرا میایستد به این دلیل كه معتقد است زبانشناسی به خصوص زبانشناسی ساختاری، میخواهد درباره زبان به صورت یك پدیده درون خود بحث كند و اینكه فارغ از عناصر بیرونی، همه عناصر كه میتواند درباره آنها صحبت كرد را درون خود دارد در حالی كه تئوری عمومی بوردیو این است كه نهتنها زبان بلكه همه پدیدهها مثل هنر، علم و دانش و... محصولات اجتماعی هستند و تمام عمر خود را نیز صرف این میكند كه نشان دهد چگونه جامعه آنها را میسازد. در این بحث من به صورت دقیقتر روی یك تز تاكید دارم؛ اینكه در مناسبات قدرت یا سلطه، چه عاملی مهمتر است؟ آیا عامل قدرت مادی شده در مفهوم قدرت شئی شده اهمیت بیشتری دارد یا آنچه میتوان به آن قدرت ذهنی یا قدرت زبانی یا قدرت نمادین گفت. در اینجا من چند نقل قول و ارجاع تاریخی، باستانی و جدید میآورم كه نشان دهم این بحث، به خودی خود بحث جدیدی نیست و در واقع، نظریهپردازی روی این بحث است كه جدید است. در كنار متون دینی، یكی از قدیمیترین متونی كه در این باره وجود دارد مكالمه سقراط با گورگیاس سوفسطایی است كه افلاطون در قرن پنجم پیش از میلاد آن را به صورت كتاب درآورده است. افلاطون، در این متن، بر بحث بلاغت یا سخنوری تاكید میكند. سوفسطاییان كسانی بودند كه میتوانستند با قدرت سخن گفتن هر موضوعی را ثابت كنند. افلاطون از زبان سقراط میپذیرد كه قدرت سخن از سیستم مادی بیشتر است و در این متن نیز گفته میشود كه در مقابل یك سخنور، كسی توان مقاومت ندارد اما این دلیل نمیشود كه او، از سخن سوءاستفاده كند و باید جانب اعتدال را نگه دارد.
گفتوگوی سقراط با گورگیاس سوفسطایی
گورگیاس، چه میگفتی اگر همهچیز را میدانستی، اگر میدانستی كه بلاغت (rhétorique) به نوعی درون ِخود، همه تواناییها را دارد. برایت نمونهای گویا میآورم. بسیار پیش آمده كه من همراه برادرم كه طبیب است نزد بیمارانش بروم. در این حال بیمارانی كه نمیپذیرفتند دارویی را مصرف كنند یا طبیب اندامی از آنها قطع كند یا تكهای از بدنشان را بسوزاند، اگر او نمیتوانست قانعشان كند، من این كار را میكردم؛ آن هم فقط با هنر سخنوری. فرض بگیریم یك سخنور و یك طبیب، به هر شهری كه فكرش را بكنی بروند، حال اگر در آن شهر، در مجمع ِ مردم یا در هر مجمع دیگری از آنها بخواهند یك طبیب را انتخاب كنند، من اطمینان دارم كه در تصمیمگیری آنها، طبیب به حساب نمیآید و سخنور را، البته اگر خودش بخواهد، بر او ترجیح خواهند داد و هر پیشهور و هر هنرمند دیگری نیز در رقابت با سخنوران در پیشه وهنر خود، میبازد و اولویت به سخنور داده میشود؛ زیرا مرد سخنور در هر فن و حرفهای در مقابل مردم، میتواند به شیوهای بلیغتر و قانعكنندهتر سخن بگوید، به شیوهای بلیغتر از اهل همان حرفه و فن. این همان قدرت و ماهیت سخنوری است (...) البته شكی نیست كه سخنور میتواند علیه همگان درباره همهچیز با شیوهای سخن بگوید كه مردم را از هركسی دیگر بیشتر قانع كند. اما به این دلیل نیست كه بپنداریم او جایز است شهرت طبیبان و سایر فنآوران را از آنها سلب كند. یعنی اینكه چون میتواند چنین كند، پس چنین اجازهای هم دارد، نیست. برعكس بهره بردن ما از سخنوری، همچون در هر مبارزه دیگری باید همراه با عدالت باشد. حال اگر كسی كه در هنر سخنوری تربیت شده، از توانایی و قابلیتهای خود به شیوهای ناروا استفاده كند تا زیانی برساند، به باور من، نباید از استاد او دلگیر شد و او را از شهر راند، زیرا استاد با نیات بهرهبرداری و استفاده روا، هنر خود را به شاگردش آموخته است و این شاگرد است كه از آن استفادهای ناروا كرده. از این رو كسی را كه دست به عمل ناروا زده باید سرزنش و تبعید كرد یا به مجازات مرگ رساند و نه استاد او را.
جامعهشناسی یك ورزش رزمی است
در ادامه، دو رفرنس در سیستم جدید به شما میدهم تا ببینید كه همان بحث افلاطونی در اینجا نیز تكرار شده است. یكی كتاب معروف جرج اورول «١٩٨٤» است كه یكی از مهمترین كتابهای تاریخ سیاسی است. این كتاب كه مدل خود را از شوروی دهه ٥٠ گرفته بسیار بر مساله زبان متمركز است ولی جامعه وحشتناكی را ترسیم میكند كه در آن همهچیز شكل توتالیتر دارد. در این كتاب و در سیستم توتالیتری كه اورول نشان میدهد زبان جدیدی ساخته میشود كه در آن همه واژهها خلاصه شدهاند. اورول در این كتاب، این امر را تئوریزه میكند و میگوید وقتی « زبان جدید» ساخته شود، دیگر هیچ مخالفی با دولت نمیتواند وجود داشته باشد زیرا زبان برای اندیشیدن به امر «مخالفت» وجود ندارد. این یك موقعیت تخیلی است اما تئوریزاسیونی كه بعدها بوردیو انجام میدهد، نشان میدهد كه چگونه زبان میتواند كاری كند كه افراد قدرت را درون ذهن خود ببرند یا به طور شماتیك میتوان گفت انتقال فرمان دادن به اطاعت كردن. فرمان دادن و اطاعت كردن، دو جنبه یك كنش هستند اما ما لزوما در اینجا یك دیالكتیك نداریم و مساله این است كه فرمان دادن مهمتر است یا اطاعت كردن. رفرنس بعدی كه به خود بوردیو برمیگردد فیلمی است درباره زندگی او با عنوان «جامعهشناسی یك ورزش رزمی است». این فرمولی است كه بوردیو در یكی از برنامههای رادیویی خود در فرانسه در توضیح چیستی جامعهشناسی ارایه میكند و میگوید جامعهشناس همچون یك رزمیكار از ابزارهایی برخوردار است كه از طرف مقابل «ساختارزدایی» كرده و او را به كلی تخریب كند اما باید با منطق و اعتدال و در جهت مثبت از این ابزارها استفاده كند. در اینجا این مثالها را آوردم تا نشان دهم كه چگونه فلاسفه و جامعهشناسان از دوران گذشته به این معتقد بودهاند كه زبان دارای چنین قدرتی است. در ادامه مكانیزمهای آن را مطرح میكنم.
قدرت چیست؟
قدرت، ایجاد (یا قابلیت بالقوه ایجاد) فشار بر خود یا بر دیگری به صورت فردی یا جمعی برای ایجاد یك كنش یا یك فكر یا هر دو برخلاف یا در تقویت سطح نخستین و خود انگیخته تمایل فردی یا گروهی. سطح خود انگیخته، سطحی است كه انسان به انجام یا عدم انجام یا به شیوه خاصی از انجام یك اندیشه یا یك كنش با كمترین هزینه بیولوژیك در هر موقعیت فضایی-زمانی، تمایل و اراده دارد. به طور مثال، تمایل/عدم تمایل (شیوه) خوردن، راه رفتن، سخن گفتن، دیدن یا هر حركت و فكر دیگری. اما اینكه چرا انسانها تمایل به اعمال قدرت بر یكدیگر دارند، دلایل مختلفی دارد. اینها سوالات بدیهی است ولی به قول بوردیو هرگاه به امر بدیهی رسیدید باید از خود بپرسید چرا بدیهی است. بدیهی بودن نوعی ابتذال است كه فكر را از بین میبرد. دلایل اعمال قدرت انسانها بر یكدیگر را میتوان اینگونه برشمرد؛ یك، منشاهای بیولوژیك (نیازها) و كمبود در تامین آنها (رقابت) در سطح واقعی یا در سطح ذهنی مثل نیاز واقعی یا ذهنی یا پاتولوژیك به حركت، به غذا، به رابطه جنسی و... دو، تفاوت انسانها با یكدیگر شرط بقا برای مبادله، اما همچنین ضرورت برای رقابت و برتریجویی برای خفظ هویت و خودبودگی. سه، نتیجه این تفاوتها. هویتیابیها نابرابریها به مثابه اصل حیاتی لازم برای مبادله هویت است اما همچنین به مثابه اصل اساسی تولید و بازتولید قدرت/خشونت. چهار، تفاوت با طبیعت؛ در طبیعت نظامهای خود تنظیمكننده این روابط را به وجود آورده، كنترل كرده و مدیریت میكنند، مثلا در نزد حیوانات یا جانوران. انسان به راههای تطوری برای ایجاد قدرت (خشونت) متوسل شده و به همین صورت از زیستبوم (اكوسیستم) جدا شده است كه این راههای تطور به این شكل است؛ استفاده از ابزارهای مادی (از دوره هومو هابلیس چهار میلیون سال پیش)، ساخت ابزارها (اوج ساخت ابزار حدود یك میلیون سال پیش، ابزارهای پیشرفته شكار و آتش)، استفاده از زبان كالبدی و پیشرفت آن (احتمالا از دوران هومو هابلیس)، تكمیل زبانهای كالبدی و ساخت تدریجی زبانهای ملفوظ (احتمالا بین ٢٥٠ تا ١٠٠ هزار سال پیش)، ابزارهای مادی خود را در خشونت مادی (ایجاد درد فیزیكی / بدنی) بروز میدهند و استفاده خام و اولیه از قدرت، مثلا مهارتهای بدنی در ضربه و تخریب بدن دیگری با بدن خود یا با استفاده از ابزارهای مادی. این شكل گسترده و رایج در تمام تاریخ انسان از چهار میلیون سال پیش تا دوران مدرن است كه در آن خشونت آشكار، شكنجه، وحشیگریهای سخت، تخریب بدن و... عامل اساسی در ایجاد روابط سلسله مراتبی و تضمین قدرت و ایجاد اطاعت داشتهاند.
نظامها و سازو كارهای قدرت به همین دلیل شكل مذكر (ابزار گونه مادی مبتنی بر شكار- جنگ) به خود میگیرند و با تخریب، مرگ، ایجاد درد (معادل انقباض ماهیچهای-عصبی) و اسطورههای همراهیكننده آنها انطباق مییابند. نظامها و سازوكارهای قدرت اما رفته رفته با تحول زبان در طول دوران تمدنها به سوی تغییر و دگرگون شدن از شكل مادی به شكل غیر مادی (ذهنی - نمادین) میروند. در اینجا تحول و تكامل زبان كالبدی و زبان كلامی نقش اساسی را دارند. فشار و اعمال قدرت از خلال فرآیندهای طرد انجام میگیرد كه فوكو در «مراقبت و تنبیه» و در «گفتمان نظم» به آنها اشاره میكند. طرد از زبان به معنای طرد از قدرت نیز هست همانگونه كه دسترسی به زبان به معنای افزایش قدرت است. رابطه دیالكتیكی سخنگویی / سخن شنوی معادل رابطه صدا / سكوت به خوبی این امر را روشن میكند. معادل باستانی این دیالكتیك را در حق سخنوری میبینیم كه در اختیار نخبگان یعنی اشراف و روحانیون بود و از طریق انحصار فرآیندهای «سواد» literacy و فرآیندهای «بیان» expression آن را حفظ و بازتولید میكردند. نوشتن، خواندن و خلاقیت هنری و علمی بدینترتیب اگر در روند تعیین شده جامعه یعنی بازتولید قدرت در نظامهای ساختاری آن انجام نمیگرفت، میتوانست نشانههای طغیان و شیطانی بودن باشد. كما اینكه كلیسا دستگاه چاپ گوتنبرگ را «ماشین شیطان» نامید و با همه نوآوریهای فناورانه كه فرهنگ را گسترش میدادند، مخالفت میكرد. و همین روابط را امروز از جانب نخبگان فرهنگی نیز در مورد فرهنگ مردمی میبینیم.
فقر زبانی معادل نوعی فقر ذهنی است
در نظامهای مدرن، نظریه آموزشی بوردیو است كه به ما در درك نقش زبان كمك میكند. دولتهای ملی ادعا میكردند و میكنند كه آموزش راهی است كه نابرابریهای اجتماعی را از میان برده و نخبهگرایی را به شایسته سالاری تبدیل میكند. همانگونه كه نظام دموكراتیك سیاست اشرافی را به سیاست مشروع مردمی بدل میكند. اما بوردیو در كتابهای «وارثان»، «انسان دانشگاهی»، «اشرافیت دولت» و «درباره دولت»، «قواعد هنر» و... در میان چندین كتاب دیگر نشان میدهد كه تحرك اجتماعی و همگانی بودن زبان به مثابه یك ابزار دموكراتیك قابل دسترس بیشتر توهم هستند تا واقعیت. در واقعیت مردم در پایههای اجتماعی یعنی محرومترین اقشار به دلیل كمبود سرمایه اقتصادی (دارایی)، فرهنگی (تحصیلات و تجربههای فرهنگی) و اجتماعی (روابط مبادله متقابل با گروههای مختلف اجتماعی) از لحاظ زبانی در موقعیتهای زیر هستند: یك، گستره محدود زبان كالبدی كه بتواند به صورت خود آگاه یا ناخود آگاه عمل كند. دو، گستره بسیار محدود زبان كلامی (در حد ٢٠٠٠ كلمه). سه، تك زبانگی بنابراین قابلیت اندك در مقایسههای مفاهیم و درك ظرافتهای استراتژیك و بازیهای زبانی. چهار، قابلیتهای بسیار محدود بیانی (سخن گفتن به ویژه سخن گفتن در جمع)، نوشتن (به ویژه نوشتن به صورت عمومی)، خلاقیتهای هنری و... به این پدیده میتوان فقر زبانی گفت كه معادل نوعی فقر ذهنی است. فقر ذهنی به مثابه یك ناتوانی از مقاومت در برابر قدرت عمل میكند. زیرا قدرت كه در دست اقشار بالای جامعه است كه سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را دارند و اغلب آنها را به انحصار خود در میآورند، میتوانند بدینترتیب به صورت گستردهای دامنه زبانی و بیانی خود را افزایش داده و بدینترتیب از قابلیتهای سلطهای برخوردار شوند كه گروههای پایین دستی فاقد آنها هستند.
تفویض قدرت سیاسی در نظامهای دموكراتیك نمونه روشنی از این دیالكتیك است. مردم كه نمیتوانند مثل آدمهای «باسواد» حرف بزنند، قدرت «حرف زدن» و «تصمیم گرفتن» (در معنای واژه «پارلمان» یا «مجلس شورا» یعنی محل حرف زدن و مشورت كردن دقت كنیم) را بر اساس فرآیندهای مختلف از خود سلب كرده و به گروهی حرفهای واگذار میكنند. خوانش این امر در نظریه بوردیویی صرفا به حوزه سیاسی محدود نمیشود بلكه حتی حوزه سیاسی بیشتر نتیجه نهایی آن است تا سازوكار روزمرهاش: آنچه بیشتر باید مورد توجه باشد حوزه روزمرّگی است و كنشهای آموزشی، علمی، هنری. در همه این كنشها، رفتارها و گرایشهای سلسله مراتبی، «گسترش» یا «ترویج» را با عنوان «ابتذال» زیر سوال میبرند تا «تخصص» و «اشرافیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی» یا «نخبهگرایی» را جایگزینش كنند.
نخبهگرایی عاملی برای جلوگیری از بازتولید اشرافیت
نخبهگرایی عاملی است برای جلوگیری از دموكراتیزاسیونی كه در نهایت برای بازتولید اشرافیت پیش از دولت دموكراتیك، نظامهای آموزشی، علمی، هنری و از آن بیشتر سبك زندگی را به گونهای میسازد كه بدون «تخصص» زندگی امكانپذیر نباشد. شكی نیست كه در بسیاری از موارد ما با «تخصص» زندگی بهتری را برای خود ایجاد كردهایم: مثلا در رفاه مادی، پزشكی، مهندسی... اما این یك انتخاب است كه مابهازاهای خودش را نیز داشته است: انتقال نهایی قدرت به دست ابلهترین یا فاسدترین افراد در جهان (زوج ترامپ/ پوتین) به این دلیل ساده كه این امر اجازه میدهد حوزه اقتصاد سودجویانه نولیبرالی بر حوزه سیاست مردم- طبیعت محور سلطه پیدا كند. جهانی كه به طور كامل نظامی شده و از لحاظ ارزشها در حال سقوط به دوران باستان و خشونتهای گسترده آن است. زبان بدینترتیب بدل به ابزار اصلی قدرتها برای انتقال شكل بیرونی و مستقیم و مادی خشونت (زورگویی) به شكل درونی شده، غیر مستقیم و ذهنی خشونت (خشونت نمادین، خودسانسوری، اطاعت، پذیرش روزمرّگی مرگبار، زندگی كردن برای كار كردن و نه كار برای زندگی كردن، پذیرش حذف از فرآیندهای تولید و بازتولید فرهنگ و واگذاری كامل آنها به نخبگان...) شده است. نیازهای جهان كنونی را نمیتوان در حركت معكوس و ناممكن از فرآیندهای زبانی (غیرمادی - ذهنی) روابط به فرآیندهای مادی- ابزاری دید بلكه باید از استراتژیهای عمومی كردن، مردمی كردن، دموكراتیزه كردن و زنانه كردن (زایش و خلاقیت، دگر دوستی و نوع دوستی به جای دامن زدن به كشتار، خشونت، مرگ، دگرهراسی و سلسله مراتبی كردن و نخبهگرایی) استفاده كرد. فرآیندهای نخبهگرایی- سلسلهمراتبی كردن و طرد اجتماعی و بازتولید زبانی (ذهنی) و مادی آنها با فرآیندهای حذف افراد ضعیف (زنان، كودكان) از قالبهای آرمانی نخبگی انطباق دارد. نگاه كنیم به شمار بسیار اندك زنان در میان چهرههای «نخبه»، «قهرمان» و «برجسته» كه گویای انطباق فرآیندهای دموكراتیزه كردن- عمومی كردن با زنانگی است و درست برعكس فرآیندهای خشونت با نخبهپروری با مردانگی. دموكراتیزه كردن باید با حركت از هنر، علم، سیاست، آموزش، امر روزمره سلسله مراتبی و نخبهگرایانه به طرف همه این فرآیندها در شكل دموكراتیزه شده آن انجام گیرد. در نهایت میتوان این تز افراطی را مطرح كرد كه بهتر است زبانی فقیرتر ولی قابل استفادهتر برای همه داشت تا زبانی غنیتر ولی قابل استفاده فقط برای گروه كوچكی از جامعه. البته در این تز بر رویكردی افراطی انگشت گذاشته شده است یعنی تقابل غنای فرهنگی با دموكراتیزه شدن اجتماعی اما این را شاید بتوان در همان رویكرد افلاطونی دید كه معتقد بود سخنوران بر همهچیز غالب هستند و در نهایت آنها هستند كه باید حكومت را به دست داشته باشند و نه مردم عادی.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید