از طبقه تا عصبیت؛ تئوریهای موجود درباره نیروی محرك تحول تاریخی متنوع است! اما حالا بیژن عبدالكریمی، نویسنده كتاب «هگل یا ماركس: نقدی بر جریان روشنفكری ایران» میگوید در دورهای زندگی میكنیم كه باید رسانههای مجازی و شبكههای اجتماعی را عامل اصلی تحول بدانیم. او به صراحت از تكنولوژیهای ارتباطی جدید با عنوان «نیروی تاریخی» یاد میكند و به باور او اثرات آنها بهقدری زیاد است كه روشنفكری را به محاق برده است. درباره نسبت روشنفكران و فضای مجازی با او به گفتوگو نشستیم؛ روشنفكریای كه به گفته او دیگر نه مرجعیت گذشته را دارد و نه عمق پیشین را.
غیاب سروش دباغ در ایران به واسطه حضور فعالش در فضای مجازی، محسوس نیست. او در تلگرام كانال دارد، صفحه فیسبوكش فعال است و خیلی تند و سریع به ایمیلهایش پاسخ میدهد. گفتارها و نوشتارهایش در وبسایتها و كانالهای اینترنتی دست به دست میشوند و با نشریات و مجلات روشنفكری داخلی ارتباطی مستمر و پررنگ دارد.
عبدالله كوثری نهتنها برای مترجمان كه برای نویسندگان نیز رشكبرانگیز است. او آثار بزرگی را ترجمه كرده كه صِرف خواندنشان تجربهای خوشایند و بینظیر است، چه برسد به اینكه با زبان فارسی به مصاف این آثار و نویسندگانش بروید. در هر یك از آثاری كه كوثری ترجمه كرده است، شاهد جنگ تن به تن مترجم با نویسنده هستیم و اغراقآمیز نیست اگر بگوییم مترجم از اغلب این جنگها سربلند بیرون آمده است.
ادبیات ایران در دوران انقلاب مشروطیت کاملأ تحت تأثیر تحولات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى است. این تحولات به نوبه خود ریشه در رفت و آمد نخبگان سیاسى و فکرى جامعه ایران به غرب از قبیل سیاحان، بازرگانان، دیپلمات ها، دانشجویان و از سوى دیگر آمد و شد اتباع مغرب زمین به ایران به ویژه در ساحت ایران شناس و یا شرق شناس و بازرگان و نیروى متخصص است. ویزگى مهم ادبیات دوره مشروطه استفاده از زبان محاوره اى و ساده براى ارتباط فکرى با توده هاى مردم بود. نثرگذشته همان نثر منشیانه و دربارى است که کاربرد آن در میان خواص بود.
در بررسیهایی كه در رابطه با نقش نیروهای اجتماعی موثر در انقلاب مشروطیت انجام شده اظهارنظرهای متفاوتی وجود دارد. برخی صاحبنظران غربی چون سایكس نقش روشنفكران را در انقلاب مشروطه برجسته میدانند. ماركسیستهای اصولی ایرانی و روسی در تفسیرهایشان انقلاب مشروطیت را انقلاب بورژوایی معرفی كردهاند كه توسط طبقه بازرگانان كه طبقات زمیندار و قدرتهای خارجی را سد راه دموكراسی مورد نظر خویش میدیدند رهبری شدند. برعكس این جماعت مورخان ایرانی مثل كسروی و ناظم الاسلام كرمانی در آثارشان بر نقش اندیشهها به ویژه مفاهیم غربی در مشروطه خواهی و قانون اساسی و ناسیونالیسم تاكید میكنند و تاریخنگارانی مثل كدی و لمبتون كه در مقوله تحلیل ماركسیستی قرار نمیگیرند معتقد به اتحاد طبقاتی در انقلاب مشروطهاند.
مدتها است كسانی كه به نوعی با فضای روشنفكری جامعه ما سر و كار دارند با این سوال مواجه هستند كه چرا روشنفكران ایرانی نسبت به دهههای گذشته تاثیرگذاری به مراتب كمتری در جامعه دارند اگر نگوییم به طور كلی بلااثر شدهاند. كاهش تاثیرگذاری روشنفكران نتیجه بیتوفیقی آنها در یافتن مخاطب است. به بیان روشنتر علت اینكه روشنفكران ما آن طور كه باید و انتظار میرود در جامعه نمیتوانند منشا اثر باشند به نداشتن مخاطب برمیگردد. اینكه آنها در مخاطبگیری بیتوفیق هستند عوامل مختلفی دارد كه یكی از آنها بیتردید بسته بودن فضا و اعمال محدودیتهای متعدد در زمینه فعالیتهای آنان است. در واقع تنگناهای سیاسی بدون شك مانعی جدی برای مخاطبیابی روشنفكران بوده و هست اما آیا تنها دلیل افول تاثیرگذاری این رهبران فكری جامعه منحصر به همین عامل است؟
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید