روحانیون، روشنفكران و قانون اساسی مشروطه

1394/12/10 ۰۹:۳۷

روحانیون، روشنفكران و قانون اساسی مشروطه

در بررسی‌هایی كه در رابطه با نقش نیروهای اجتماعی موثر در انقلاب مشروطیت انجام شده اظهارنظرهای متفاوتی وجود دارد. برخی صاحب‌نظران غربی چون سایكس نقش روشنفكران را در انقلاب مشروطه برجسته می‌دانند. ماركسیست‌های اصولی ایرانی و روسی در تفسیرهای‌شان انقلاب مشروطیت را انقلاب بورژوایی معرفی كرده‌اند كه توسط طبقه بازرگانان كه طبقات زمیندار و قدرت‌های خارجی را سد راه دموكراسی مورد نظر خویش می‌دیدند رهبری شدند. برعكس این جماعت مورخان ایرانی مثل كسروی و ناظم الاسلام كرمانی در آثارشان بر نقش اندیشه‌ها به ویژه مفاهیم غربی در مشروطه خواهی و قانون اساسی و ناسیونالیسم تاكید می‌كنند و تاریخ‌نگارانی مثل كدی و لمبتون كه در مقوله تحلیل ماركسیستی قرار نمی‌گیرند معتقد به اتحاد طبقاتی در انقلاب مشروطه‌اند.

 

 

امیر حقیقی: در بررسی‌هایی كه در رابطه با نقش نیروهای اجتماعی موثر در انقلاب مشروطیت انجام شده اظهارنظرهای متفاوتی وجود دارد. برخی صاحب‌نظران غربی چون سایكس نقش روشنفكران را در انقلاب مشروطه برجسته می‌دانند. ماركسیست‌های اصولی ایرانی و روسی در تفسیرهای‌شان انقلاب مشروطیت را انقلاب بورژوایی معرفی كرده‌اند كه توسط طبقه بازرگانان كه طبقات زمیندار و قدرت‌های خارجی را سد راه دموكراسی مورد نظر خویش می‌دیدند رهبری شدند. برعكس این جماعت مورخان ایرانی مثل كسروی و ناظم الاسلام كرمانی در آثارشان بر نقش اندیشه‌ها به ویژه مفاهیم غربی در مشروطه خواهی و قانون اساسی و ناسیونالیسم تاكید می‌كنند و تاریخ‌نگارانی مثل كدی و لمبتون كه در مقوله تحلیل ماركسیستی قرار نمی‌گیرند معتقد به اتحاد طبقاتی در انقلاب مشروطه‌اند.

دیدگاه آبراهامیان كه به بینش ماركسیستی نزدیك‌تر است از «دو طبقه متوسط» به عنوان نیروهای اجتماعی موثر در انقلاب مشروطه نام برده است كه یكی از این دو شامل بازاریان سنتی، بازرگانان، پیشه‌وران و روحانیون می‌شدند و اینها «طبقه متوسط متمكن» را تشكیل می‌دادند و دیگری را روشنفكران جدید تشكیل می‌دادند كه به اعتقاد وی طبقه اول بیش از طبقه دوم قدرت و نفوذ داشتند. برخی نیز رهبری جنبش مشروطیت را در عهده علمای تهران و در راس آن آیت‌الله سید محمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی دانسته‌اند. اما با عنایت به همه این تحلیل‌ها نقش دو گروه در انقلاب مشروطه و پیامدهای بعد از آن را نمی‌توان نادیده گرفت. یكی روحانیت و دیگری روشنفكران.

اما به نظرمی‌رسد علما و روحانیت توانستند از میان نیروهای اجتماعی در دوره مشروطه با زمینه‌ها و تمهیداتی كه از قبل فراهم شده بود مشاركت و فعالیت برجسته‌تر و نقش تعیین‌‌كننده‌ای داشته باشند و تعدادی از آنها در شمار رهبران مشروطه به حساب آیند. اعتقادات مذهبی مردم و نفوذ روحانیت در بین اقشار مختلف جامعه؛ دو عامل مهمی بود كه آنها را قادر ساخت نقش رهبریت بسیج‌گر را در انقلاب ایفا كنند. آنها از داخل و خارج تاثیرگذار در انقلاب مشروطیت بودند و حداقل تا پایان استبداد صغیر نقش محوری‌شان در بسیج مردم و پیشبرد روند انقلاب غیرقابل انكار است. این واقعیت را موافقین و مخالفین روحانیت به طور صریح یا تلویحی اذعان كرده‌اند. آن دسته از روحانیون بزرگی كه در خارج از ایران بودند از همان آغاز انقلاب مشروطه از مشروطه‌خواهان به ویژه رهبران روحانی آن هواخواهی و حمایت می‌كردند. از سوی دیگر جریان روشنفكری در ایران عمدتا متاثر از پیشرفت‌های دنیای غرب بوده و عوامل متعددی در شكل‌گیری و تداوم آن موثر بوده است. روشنفكران این عصر غالبا به میزانی كه به غرب روی كرده بودند، از مذهب روی گردانده بودند و به قولی آنها تحت تاثیر مشروطه‌خواهی، ناسیو نالیسم و سكولاریسم؛ گذشته را رد می‌كردند و حال را زیر سوال می‌بردند و در جست‌وجوی نگرش نوینی نسبت به آینده بودند. در مصداق روشنفكر تعاریف مختلف است. ریچارد كاتم می‌نویسد روشنفكر در ایران به كسی گفته می‌شود كه تحصیلات عالی داشته باشد و تمامی طبقه‌ صاحبان مشاغل تخصصی را شامل می‌شود.

 حضور جریان روشنفكری در شكل‌گیری و تداوم و حتی بهره‌گیری از ثمرات انقلاب كاملا ملموس و غیرقابل انكار است به خصوص در نشر اندیشه و مفاهیم مشروطه‌خواهی و به ویژه در منطقه آذربایجان (تبریز)، كه در آنجا نقش روشنفكران چشمگیرتر از سایر مناطق حتی به قولی از تهران بوده است. و آن به آن جهت بوده كه منطقه آذربایجان به طرق مختلفی متاثر از اندیشه‌های انقلابی و قانون‌‌خواهی كشور‌های همجوار یعنی روسیه و عثمانی بوده است. برخی را اعتقاد بر آن است كه در انقلاب مشروطه تبریزیان جلوتر از تهرانی‌ها بودند و تبریزی‌ها مفاهیمی مثل قانون و مشروطه را كه از آن سوی مرزها گرفته بودند به انقلابیون تهران القا كرده‌اند.

روشنفكران به لحاظ وابستگی سیاسی به دو گروه وابسته و غیروابسته تقسیم می‌شوند. همچنین بخش روشنفكری در خدمت سلطنت طلبان مستبد را عده‌ای از مقام‌های عالیرتبه دولتی تشكیل می‌دادند. آنها از لحاظ خانوادگی، فرهنگی و خدمت شغلی به دربار وابسته بودند. از اینها نیز عده‌ای در حزب محافظه‌كار و بعضی در مجلس و كابینه بودند. به طور كلی جریان روشنفكری، در روزنامه‌ها در نقش سردبیر و روزنامه‌نگار، شاعر و مترجم، استاد، معلم و صاحبان مشاغل تخصصی (پزشكان و مهندسان) و بعضی از اعضای دیوانسالاری به انحای مختلف به انقلاب كمك كردند. بخش اعظم متعلق به این گروه‌ها صمیمانه از انقلاب جانبداری می‌كردند و بیشتر اندیشه‌های راهبر و پیشرو و نیز تامین كادرهای مشروطیت از همین گروه‌ها بود. روشنفكرانی چون صنیع‌الدوله و برادرانش در تدوین نظامنامه مجلس و ایفای نقش نمایندگی و درصدی كمتر در نخستین كابینه‌های مشروطیت، نقش ابزاری تعیین‌كننده داشتند. در خصوص وزن گروه روشنفكری اظهارات مختلفی است از نظر كسروی، ناظم‌الاسلام، ملك‌زاده و غربیانی مثل سایكس كه در برداشت‌های آنها تاكید بر نقش اندیشه شده، نقش روشنفكران برجسته‌تر نشان داده شده است. برخی هم چون فوران آنها را از طبقه خرده‌بورژوا می‌دانند كه نقش فعالی در رهبریت جنبش در كنار روحانیون داشته‌اند.

 

غلبه جریان روشنفكری

ارزش‌هایی مانند آزادی در انتخاب و مطبوعات، دموكراسی، عدالت، دخالت مردم در سیاست از طریق پارلمان، ایده‌هایی است كه در عصر مشروطه‌خواهی مورد توجه روشنفكران مدرن‌گرا، سنتیان پیوسته به ایده‌های روشنفكری و اقشار محروم جامعه بوده است. رویكردی یگانه در مورد این حقوق و ارزش‌های مدرن وجود ندارد. از میان گرایش‌های موجود در این دوره برخی به عنوان سنت‌گرا حكم به تنافر این ارزش‌ها و حیات دینی داده‌اند كه مشروعه خواهانی مانند شیخ فضل‌الله نوری از این زمره‌اند. برخی دیگر به ارزش‌های مدرن حقوقی پیوسته‌اند و تنافر مورد ادعای گروه نخست را نیز تایید كرده‌اند. مانند آخوندزاده و آقاخان كرمانی. برخی دیگر كه بخش عمده فضای روشنفكری این دوره را نمایندگی می‌كنند و در مشروطه نقش بارزی ایفا كرده‌اند روشنفكران و سیاستمدارانی هستند كه برای پیشبرد ایده‌ای مدرن یا از سر دغدغه‌های دینی حكم به سازگاری حقوق بشر مدرن و شرع داده‌اند. از میان روشنفكران ملكم مهم‌ترین نماینده این ایده است و طالبوف تبریزی نیز كه نقشی در مشروطه داشته از جمله كسانی است كه از حقوق بشر در كنار شرع دفاع كرده است. از میان رجال سیاسی و روشنفكر، مستشارالدوله مهم‌ترین اثر را پیش از شكل‌گیری قانون اساسی مشروطه نگارش كرده و به چنین سازگاری قایل بوده است. این سازگاری مورد دفاع علمای مشروطه‌خواه نیز بوده است و بسیاری ذیل فتاوی و نامه‌نگاری‌های‌شان در این دوره علم مشروطه‌خواهی را بالا گرفته‌اند. از جمله آیت‌الله نایینی، آخوند خراسانی و مازندرانی از اعاظم این جرگه بوده‌اند.

شناخت ساختار نظام سیاسی ایران و ارگان‌های اعمال قدرت و آگاهی از حقوق و آزادی‌های افراد ملت و چگونگی حفظ و رعایت آن را می‌توان از مطالعه قانون اساسی ٥١ ماده‌ای و متمم ١٠٧ ماده‌ای مشروطیت به خوبی به دست آورد. متن قانون اساسی و متمم آن معرف فرهنگ مذهبی- ملی و همچنین بیانگر تمایلات و منافع اقشار و طبقات مختلف جامعه ایرانی است. به عبارت دیگر، منافع هر سه گروه رهبری و حاملین اصلی انقلاب مشروطیت، یعنی بورژوازی، روحانیون و روشنفكران در قانون اساسی و متمم آن به خوبی لحاظ شده است. به موجب اصل دوم قانون اساسی و اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی، قوای مملكت ناشی از ملت است كه از طریق مجلس در شؤونات و امورات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه مشاركت می‌كنند. حتی در اصول سی پنجم و سی و ششم متمم قانون اساسی تاكید شده كه سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به شخص پادشاه تفویض شده است و اصل پنجاه و نهم متمم از مداخله شاهزادگان طبقه اولی یعنی پسر، برادر و عموی پادشاه در امور حساس و مشاغل كلیدی حكومتی جلوگیری می‌كند. در مقابل با تصویب مواد نودم تا نود و سوم در خصوص انجمن‌های ایالتی و ولایتی امكان دخالت بیشتر مردم در اداره كشور را به وجود می‌آورد.

در مجلس اول، سه قدرت مختلف حضور داشتند كه عقاید و نظرهای متضادی نسبت به تدوین قانون اساسی ابراز می‌كردند. این سه طبقه عبارت بودند از: ١- مستبدان، ٢- روحانیان، ٣- روشنفكران. تضاد منافع میان این طبقات مختلف در تدوین قانون اساسی خود را نشان داد. روحانیون كه طرفدار مشروطیت و حقوق عامه بودند، سعی می‌كردند دستورها و احكام دین، مبنای حكومت و حكمرانی قرار گیرد. از سوی دیگر درباریان و اشراف تلاش می‌كردند با تاسیس و افزایش اختیارات مجلس سنا، قدرت مجلس ملی را كم كرده و دایره‌ نفوذ و قدرت خود را حفظ كرده و نسبت به آزادیخواهان و مشروطه‌خواهان از قدرت بیشتری برخوردار باشند و سرانجام طیف روشنفكران و آزادیخواهان درصدد تقلید و اقتباس از قوانین اساسی كشورهای اروپایی به ویژه فرانسه و بلژیك بودند تا به این ‌ترتیب زمینه‌ تدوین حقوق ملت و آزادی‌های اساسی از قبیل بیان، عقیده، قلم، مطبوعات و نیز برقراری امنیت و نظم فراهم شود. به این ‌ترتیب صف متحد مشروطه‌خواهان كه تا قبل از استقرار نظام مشروطیت مستحكم و استوار بود، به ‌یك‌باره بر اثر تضاد منافع و اختلاف‌نظرهای عمیق از هم پاشید و زمینه‌ بروز اختلافات میان آنان از این زمان آغاز شد. دیدگاه روشنفكران و كسانی كه تمایل به غرب، تجددمآبی، آزادیخواهی و اقتباس از قوانین اروپایی داشتند و سعی می‌كردند از اندیشه‌ها و الگوهای غربی در تدوین قانون اساسی استفاده كنند، سرانجام بر سایر جریانات غلبه كرد و متن قانون اساسی مشروطه بیشتر متاثر از سیطره تفكر این گروه از افراد بود.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: