1394/5/4 ۰۹:۲۴
اشاره: بنا به دلایلی که قطعاً ناامنی یکی از آنها بوده، گنجینهای از کتابها را در یکی از غرفات حرم رضوی پنهان کرده بودند که در پی تصادفی مبارک، تیغهای برداشته میشود و آن کتابها نمایان میگردد. یکی از آنها دفترچهای است حاوی اشعار ابومحمد عبدالله خازن که با تصحیح و تحقیق استاد مهدوی دامغانی و به همت میراث مکتوب در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد. آنچه در پی میآید، بخشی تلخیصشده از مقدمه استاد مهدوی است.
***
درود و سلام بر مرقد مطهر، پاک و بر گنبد منوّر تابناک اعلیحضرت اقدس علیبن موسیالرضا (صلوات الله علیه) باد که به برکت آن مرقد مطهر و به همت خدمه آن آستان مقدس، مخطوطة حاضر از دستبرد حوادث مصون مانده و پس از قریب یکهزار سال پنهان شدن در محفظة استتار، اینک به منظرة تجلی و انتشار نشانده شده است.
این مخطوطة نفیس و چند مخطوطة نفیس دیگر، در فضا و محفظهای که در پشت دیوار یکی از بقاع و غرفات حرم محترم رضوی (زادالله شرفاً و عظمه) تعبیه شده بوده، بنا به مصلحت وقت، به ودیعت نهاده شده بوده است تا در آن فضا با حجاب دیوار محتجب گردد و از دستبرد جاهلان و نااهلان مهاجم در امان بماند. و از آنجا که پریرو تاب مستوری ندارد، مقدّر چنین بوده است که قریب چهل سال پیش در هنگام تعمیر یا توسعة آن بقعه متبرکه، از این مخلوطات کشف حجاب و رفع نقاب شود و خدای را شکر که چنین میراث فرهنگی مکتوبی بازیافته شد و جلوهای از: «و هُم فی الغرفات آمنون» (سبار۳۷) تجلی کرد.
معلوم نیست که این گنجینه و از جمله آن همین مخطوطة نفیس یعنی دیوان «ابومحمد خازن» آن شاعر بسیاردانِ فاضل را که تاریخ کتابت آن سال ۴۸۱ هجری است، در چه زمان و بر اثر بروز چه فتنه و حادثهای در پس آن دیوار پنهان کردهاند؟ در فتنه غُزان؟ در حملة بیشرمانه ازبکان؟ در ایام آشوب و اضطراب اعقاب نادرشاه افشار؟ نمیدانم، چرا که سخن «دعبل خزاعی» (رض) که به تأیید حضرت رضا (صلواتالله علیه) نیز رسیده مسلم و محکم است که: «و قبر بطوس یا لها من مصیبه». و به هر حال خدا را شکر که این ودیعة گرانبها امروزه در کتابخانه آستان قدس محفوظ است. خازن اصلی شعر خازن، یعنی امام ثامن ضامن(ع) از آن به خوبی محافظت و نگهداری فرموده است و اینک صورت مطبوع آن… در برابر شما خوانندة گرامی قرار گرفته است.
بیش از یک سال است که آقای دکتر ایرانی (حفظه الله تعالی) تصویری از این مخطوطه را برای این حقیر فرستاده است تا با تحریر مقدمه و مختصر تعلیقی، آن را در جملة منشورات مرکز پژوهش به چاپ رساند و این بنده با کمال شرمساری باید به عرض برساند که ماهها این «مائده آسمانی» که برایم رسیده بود، همچنان بر روی انبوهی از کتابهای حقیر نهاده شده بود و همه روزه من بندة هشتاد و چند ساله، که هم پیر سال و ماهم و هم پیر محنت دردهای جسمی و روحی جانکاه، آن را بر جای خود میدیدم، ولی فرصت مطالعة دقیق و بررسی کامل آن و تنظیم و تحریر آنچه به فکر فاتر و نظر قاصرم رسیده است نداشتم؛ زیرا دستم به اصطلاح بندِ «الوحشیات»و سومین مجلد «نسمه السحر» بود و اجابت درخواستهای برخی عزیزان مبنی بر نوشتن مقالهای برای فلان جشننامهها ـ که فی الواقع فریضه و ادای دینی مینمود ـ بر تکالیفم میافزود تا آنکه جناب دکتر ایرانی، به مقتضای فذکّر انّما انت مذکر، در مقام تنبّه و تذکر این فقیر و البته با رعایت لستَ علیهم بمُصیطر، در بیان تشویق و ترغیب حقیر و یا گلهمندی و تکدر خودشان، از تأخیر در فراهم آوردن موجبات معنوی طبع و نشر این «دیوان؟» کرامند، با تلفن، تسریع و تعجیل در کار را به صورت امر استفهامی: «کار دیوان خازن به کجا رسیده؟» به این خدمتگزار «بی جیره و مواجب» فرهنگ و ادب توصیه فرمود. این است که الزاماً تحریرات را که میترسم عمرم به پایان رسد و آن تحریرات به پایان نرسد، همچنان ناتمام به یکسو نهادم و وقتم را سوای ایامی که به ضرورت در کمبریج به سر میبرم، مصروف خازن و «دیوان» او ساختم. و من الله التوفیق و علیه التکلان.
وصف مخطوطه
مخطوطه محتوی ۶۸ ورق است که با کشیده شدن خطی در وسط هر ورق، آن ورق به دو صفحه تقسیم شده که مجموع صفحات نوشتهداری را که شمارهگذاری کردهام، از یک تا ۱۳۶ است که با احتساب دو صفحة خالی در آغاز و انجام نسخه به ۱۳۶ صفحه میرسد. از صفحة اول تا صفحة ۳۸ بر هر صفحه هجده بیت (سطر) و از صفحة ۳۹ تا آخر، بر هر صفحه سیزده بیت (سطر) نگاشته شده است[...]
رسمالخط نسخه مانند سایر مخطوطات قرن پنجم و ششم است و البته به سبب آنکه کاتب در کتابت گویا رسمالخط خاص خود را به کار برده است، در آن غالباً صعوبتهایی برای خوانندة کنونی پیش میآورد و باز نمیدانم چگونه عرض کنم این مرد نازنین متذوق ادبپرور فاضل، ابوالفتح بن علی بن محمد بن المرزبان (رحمهالله تعالی علیه) که بیشک از شیعیان علوی و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت بوده است، از آنجا که به تصریح خودش این مجموعه را برای شخص خود ترتیب میداده و مینوشته است، آیا به احتمالی میتوان گفت که خیلی به صحت کتابت یا مکتوب معتنی نبوده است، چون خود میدانسته که چه نوشته است؛ یا آنکه اساساً رسمالخطی که او از آن تبعیت فرموده است، چنین بوده که بر نقطهگذاری اهمیتی داده نشود۱ و یا آنکه احیاناً بعضی از حروف را ننگارد و او بر آن رسمالخط کاملاً آشنا بوده است؛ لذا خود او خطش را بهراحتی میتوانسته بخواند؛ چون میدانسته چه نوشته است.
به هر صورت اگر نه در جمیع ابیات مکتوبه، که در اکثر آن، یا حرفی مثل الف یا الف و لام تعریف یا بعضی دگر از حروف در کتابت ساقط شده و چه بسیار که کلمه یا کلماتی ساقط شده باشد که باید به ظن و گمان و تخمین و استحسان، کلمهای را که مناسب تشخیص داده شود، به جای کلمه نوشته نشده تصور کرد و آن را در ضمیر خود نگهداشت تا به وزن و معنی آن بیت خللی وارد نشود[...]۲
محتویات این مجموعه
در این مجموعه که به راستی نمیتوان آن را دیوان خازن دانست، قطعاً بسیاری و بلکه اکثریت قاطع اشعار «خازن» در آن مندرج و مضبوط است؛ زیرا شامل سی و نه قصیده است. طولانیترین قصیده این مجموعه را شاعر در استقبال از قصیده غرای روانشاد «ابو عباده بحتری»۳ که در مدح اسماعیل بن بلبل سروده و آن را برای «مبرّد» فرستاده بود، به مطلع:
بعینیک ضوءُ الاُقحوان المفلّج
و ألحاظُ عینَیْ فاتِر اللّحظِ أدعَجِ
سروده و مطلع آن چنین است:
سقی اللهُ ایامی بشرقیِّ منبج
الی العَلم الأقصی بغربیِّ مَنعج
«منبج» شهر مولد بحتری است.
و خازن قصیده غرای شیوای خود را در مدح فخرالدوله دیلمی سروده است که مشتمل بر هشتاد و نه بیت است. و بقیه مشتمل بر سی و هشت قصیده بلند و کوتاه است و امید که در آینده نسخه کاملی از اشعار این شاعر برجسته عربی گوی ایرانی پیدا شود.
مقام شاعری و صنعت انشای خازن
در اینکه ابومحمد عبدالله بن احمد خازن هم شاعری توانا و هم نویسنده توانایی است، تردیدی نیست. با وجود تعبیرات و تعریفاتی که ثعالبی ـ این کارشناس والامقام سخن عرب و این دایرهالمعارف همه فنون ادب، این عبدالملک ایرانی نیشابوری که در حفظ و احاطه بر لغت و نقدالشعر و سیر و روایات و کنایات عرب، و در فصاحت و بلاغت و بیان معانی به مراتب بر عبدالملک اصمعی رجحان دارد و استاد بلامعارض همه شعب ادب به شمار میرود ـ در «یتیمهالدهر» از ابومحمد خازن برای شناخت قدر و مرتبه خازن در شعر و نثر عرب بیان فرموده است، جای تعریف و تعبیر دیگری باقی نگذاشته است.
ثعالبی میفرماید: «ابوبکر خوارزمی ابیات دلکش درخشانی را از ابومحمد خازن برایم خواند، و من از حضرتش خواستم که هر دو قصیدهای را که آن ابیات از آن است، به من مرحمت کند و او پذیرفت و نسخهای از آن دو قصیده به من داد و خواندن آن مرا به دسترسی یافتن به شعر خازن شائق ساخت؛ آنچنان که آن را از باد صبا میخواستم و میجستم، تا آنکه ابوعبدالله محمدبن حامد حامدی۴ که همواره از میوههای شاداب و لطائف شهر خود هدیه برایم میفرستد، گوهری گرانبها و درّی یتیم یگانه را از مجموع شعر ابومحمد خازن برایم فرستاد؛ چرا که این هر دو ـ حامدی و خازن ـ در خدمت صاحب بن عبّاد میبودند و ارتباط و مناسبت ادبی میان این دو مهر و الفتی برقرار ساخته بود، و حامدی نیز کوشش کرده بود که هر مقدار که ممکن است از شعر او برایم بفرستد و چنین کرد و آن گوهر گرانبها به دستم آمد و دیرگاهی از آن بوستان دلگشا بهرهمند شدم، و آوخ که در همان هنگام که من بداشتن آن مجموعه نفیس مباهات میکردم و از نگهداری آن شادمان میبودم، ناگهان آن آفت همیشگی کتابها بدان رسید و دستی ناپاک و خیانتکار بر آن دراز شد و آن را از من ربود و چه توان کرد که: «تیر مصائب سخت آزمند گنجینههاست۵ و کدام خوشی است که روزگار آن را تیره و مکدر نسازد!»(یتیمه، ج۳)
ترجمه به مضمون است و کیست که بتواند سخن شیوای ثعالبی را آن چنان که باید ترجمه کند؟
گمان میکنم اگر بیش از این درباره شعر خازن عرض کنم، اطناب و اسهاب باشد. عظمت مقام خازن در کتاب و انشا از همان دو نامهای که ثعالبی در خازن نقل فرموده است، معلوم میشود. مجموع ابیاتی که در این نسخه مکتوب است، بالغ بر ۱۹۲۲بیت است. برای اطلاع اجمالی بر مجموع شعر خازن، باید تعداد ۲۴۱ بیتی که در یتیمهالدهر به خازن نسبت داده شده است، بر ابیات این مجموعه افزود که در آن صورت تعداد ۲۱۵۳ بیت در حال حاضر از شعر این شاعر بزرگ و شیوا سخن شیعه در دست است. از جمله اشعار موجود در یتیمه که در این مجموعه ذکری از آن نشده است، آن قصیده زیبای شیوائی است در مدح صاحب بن عبّاد به مطلع:
هذا فؤادُک نُهبی بین أهواء
و ذاک رأیُک شوری بینَ آراء
مشتمل بر سی و یک بیت است (که پانزده بیت آن در یتیمه و شانزده بیت آن در جلد دوم نسمهالسحر آمده است) و این دو بیت آن بسیار مشهور و مستشهدٌ به است:
یوماً بحزوی و یوماً بالعقیق و یو
ماً بالعُذَیب و یوماً بالخُلیصاء
و تارهً تنتحی نجداً و آونهً
شعب العقیق و طوراً قَصر تیماء
و این قصیده گرچه به عنوان مدح فخرالدوله معنون شده و اکثر ابیات آن نیز بعد از تشبیت و تغزل در مدح اوست، ولی در خلال آن از صاحب بن عبّاد نیز بسیار مدح و تمجید کرده است. پس از آن قصیده ۸۹ بیتی مذکور قصیدهای است در استقبال از قصیده فائقه رائقه «متنبّی» در مدح سیفالدوله حمدانی (رحمهماالله) به مطلع:
لعَینیک ما یَلقَی الفواد و ما لقی
و للحب ما لم یبق منی و ما بقی
در چهل و سه بیت و خازن قصیده خود را باز در مدح فخرالدوله دیلمی در هفتاد و پنج بیت سروده و مطلع آن این است:
تُشوِّقُها شَدْوُ الحَمام المُطوَّق
و تُطربها صَفْوُ الرحیق المرَوّق
کوتاهترین قصیده این مجموعه، شامل شانزده بیت و در تهنیت ولادت دختری است که خداوند به «ابیعلی خطیر» وزیر مرحمت فرموده است و مطلع آن این است:
إن رفعتَ الأعلامَ کنتَ امیرا
او هززتَ الأقلام کنت وزیرا
کاتب فاضل مخطوطه، قصاید خازن را بر حسب قوافی با رعایت حروف الفبا مرتب ساخته و مرقوم داشته است. و در این مجموعه اشعاری با قوافی حروف (ت، خ، ذ، ز، س، ش، ط، ظ، ع، غ، و) موجود نیست و در آنچه از شعر خازن در یتیمهالدهر آمده است نیز شعری با قافیه این حروف معدود و مذکور نیست[...]
سبک و طرز شعر خازن
قطع نظر از استعداد ذاتی و حسن ذوق خدادادی و عمق اطلاع خازن بر شعر و نثر عرب و تبحر او در حفظ لغت و استعمال غریب آن، اقامت چندین ساله او در بلاد عراق و شام و معاشرتش با شعرا و ادبای آن سرزمینها، او را بیشتر از دیگر شاعران دربار فخرالدوله و مجدالدوله و دستگاه صاحب ابن عبّاد (کافیالکفاه) و ابیالعباس ضبّی (کافی) به سبک و طرز شعر عرب آشنا ساخت و به مهارتش در به کار بردن لغات غریبه و مصطلحات از کنایات و استعارات رایج در ادب عرب بسیار افزود. و دو قصیده «جیمیّه» و «حائیّه» او شاهد صادقی بر آن است. خازن بسیار تحت تأثیر شاعر بزرگ نامدار و سهل و ممتنعگوی عرب، ابوعُباده بحتری و شاعر حکیم ابوتمّام طائی است و قصاید متعدّدی در استقبال از قصاید بُحتری و ابیتمّام سروده است و خصوصاً در تشبیب و تغزّل ابتدای آن، اقتفا بر این دو شاعر بزرگ کرده است. مبالغات و «ایغال»های شاعرانه در شعر خازن کم نیست و این همان رویه نامطلوب عامة شعرای مشهور وخاصّه شاعران فارسیزبان است که بیش و کم «نُه پایة فلک را زیر پای اندیشه» میگذارند تا بوسه بر رکاب ممدوح زنند و این مطلب دربارة شعرای دوران غزنوی و بویهی و سلجوقی و بالاخصّ دربارة شاعران عربسرای دستگاه صاحب بن عبّاد (ره) که در مقام مدح و توصیف از او خیلی به تملق و تصلّف پر و بال میدادهاند، بیشتر صادق است و این «بلیّه» را که با توجه به «احسَن الشعر أکذبه»۶ از محسّنات شعری شمرده شده است، از زمانی که آن شاعر جوانمرگ شیعه «ابن هانی» (متوفی یا مقتول ۳۶۲) آن مطلع کذائی را در مدح المعزّ فاطمی سرود که:
ما شِئتَ ما شاءَت الأقدار
فاحکُم فأنتَ الواحدُ القهّارُ…
دیگر شاعران معاصر یا پس از خود را به تبعیت و بلکه به مسابقه واداشته و هلُمَّ جرّاً، تا این زمان.
بالجمله دیوان خازن از چنین ایغالها خالی نیست و او نیز مانند دیگر شاعران صاحب ابن عبّاد، با چشمداشت به صلاحت و عطایائی که آن بزرگوار به شاعران و مادحان میداد و به مقتضای «أللُّهی تفتح اللّهی»۷ حلقش برای عطایای صاحب بازتر و شعرش برای او دلنوازتر مینمود، گو اینکه بعدها خازن همان مبالغات و ایغالها را برای فخرالدوله و جانشینان او و صاحب نیز ادامه میدهد! از خصوصیات دیگر شعر خازن این است که: تلمیح و تضمین و اشارات فراوان به آیات مبارکات و اشعار و امثال و ایام و اقوال عرب و احوال عشاق مشهور آن دارد که این بنده در برخی موارد بر کنارة صفحه آن متذکر شده است.
شاعر بزرگ دیگر آن دربار و آن دستگاه بویهی و صاحبی، ابوسعید رستمی اصفهانی سُلالة گرامی خاندان بسیار مشهور و متمکّن و نیکوکار و قدیمی «بنیرستم»۸ اصفهان است که او نیز در شعر خود همین تلمیحات و اشارت را بسیار دارد و نمیدانم ثعالبی که ترجمه حال و شعر رستمی را اولاً و ترجمه و شعر خازن را ثانیاً در یتیمه نقل فرموده، آیا «رستمی» را رُتبهً نیز مقدّم بر خازن میشمارد یا آن ترتیب را، ناظر بر این معنی نمیداند و در اینکه میان شعرای صاحب بن عبّاد (رحمهم الله) همواره مجارات و مناقضات و نوعی مسابقه در ابداع معانی و در بیان آن در بهترین و مناسبترین الفاظ و استعارات بوده شکی نیست و اشعار رستمی و خازن به صدق این ادعا شاهد است.
از جمله محسّنات قصاید خازن، «حسن مطلع» و «حسن مقطع و شریطة» آن است که خازن آن مطالع را به «براعت استهلال» زیبایی آراسته است و همچنین اهتمام او به غالب صناعات ادبی و بدیهی (از مقابله و مساوات و تنسیقالصّفات و مراعاهالنظیر و جناس و غیره و غیره) جالب توجه است و چنین است که خازن را میتوان از پیشتازان میدان شعر عربی شاعران ایرانی بزرگ مانند ابیوردی و ارّجانی و طغرائی برشمرد. احاطه و حفظ او را در لغات غریبه و شاید تا اندازهای «مهجور» نیز باید از خصائصش شمرد و این خصوصیت یکی از فوائدی است که در طی سفرهایش در سرزمینهای عربی به او عاید شده است.
پینوشتها:
۱٫ خاصه آنکه شاید در آن زمان هنوز قاعده مطردی برای نقط و اعجام مقرر نشده بوده است، گرچه این احتمال بعید مینماید.
۲٫ و نیز در بسیاری از موارد در اعرابگذاری کلمات، طغیان قلم و سهو و خطایی از کاتب فاضل سر زده است که آن کلمات با اعراب و علامت نادرستی معرب شده است.
۳٫ هیچ ایرانی اهل فضلی نباید از بحتری و سینیّه شیوای او درباره ایوان کسری غافل بماند. سابقاً نوشتهام که مرحوم رضوان جایگاه علامه قزوینی چندی پیش از رحلتش آرزوی شنیدن آن قصیده را فرمود.
۴٫ از دوستان ثعالبی است و ثعالبی در مدح او میگوید:
انی اری الفاظک الغُرّا عطّلت الکافور و الدُّرّا
لک الکلام الحُرّ یا من غدا افعالُه یستعبدُ الحرّا
(من غاب عنه المطرب، ص۳)
۵٫ در اصل یتیمه: «و سهم الرّزایا بالذخائر مولعرو ایُّ نعیم لایکدّرهُ الدهر». که اولی شطر اخیر بیت «خُریمی» در مرثیه فرزندش است که میگوید: «و اعددته ذُخراً لکل مُلمَّه» و دومی مصرع اخیر بیت ابیصخر هذلی است: فلمّا اضاء الصبحُ فُرِّق بیننار و ایّ نعیم…
۶ـ خدا رحمت کند نظامی گنجوی را که در مقام نصیحت پسرش میفرماید: در شعر مپیچ و در فنِ اور چون اکذب اوست أحسن او.
۷ـ عطایا حلقومها را باز میکند.
۸ـ استاد اجل جلال همائی (طیّبالله ثراه) در «تاریخ اصفهان» خود شرح مشبعی را دربارة این خاندان بیان فرموده است.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید