1394/3/30 ۰۹:۳۳
در قرن بیستم میلادی ایرانشناسی در ایران در پی دستاوردهای ایرانشناسان خارج از کشور، شکل گرفت و ایرانشناسان داخل کشور با بیداری و آگاهی به جمعآوری و صیانت آنها پرداختند. این جهش ابتدا بیشتر جنبة کنجکاوی و تحسین داشت، اما به تدریج علاقة شدید به شناخت مظاهر ملی و جلوههای فرهنگی و نیز صیانت آنها را در پی آورد. ظاهراً اصطلاح «ایرانشناسی» سالها پس از بنیانگذاری آن وضع شد؛ پیش از آن، ایرانشناسان اصطلاح «مطالعات ایرانی» بهکار میبردند و حتی آنتوان میه که خود ایرانشناس بود، در سال ۱۹۲۲ اصطلاح «ایرانیسم»برای آن اختیار کرد، در حالی که در همان زمان گایگر مجلة ایرانشناسی را در آلمان منتشر میکرد. ظاهراً در ایران اصطلاح «ایرانشناسی» را نخستین بار احمد کسروی در مقدمة شهریاران گمنام (۱۳۰۷ش) بهکار برده است که در سال بعد
ایرانشناسی در ایران
در قرن بیستم میلادی ایرانشناسی در ایران در پی دستاوردهای ایرانشناسان خارج از کشور، شکل گرفت و ایرانشناسان داخل کشور با بیداری و آگاهی به جمعآوری و صیانت آنها پرداختند. این جهش ابتدا بیشتر جنبة کنجکاوی و تحسین داشت، اما به تدریج علاقة شدید به شناخت مظاهر ملی و جلوههای فرهنگی و نیز صیانت آنها را در پی آورد. ظاهراً اصطلاح «ایرانشناسی» سالها پس از بنیانگذاری آن وضع شد؛ پیش از آن، ایرانشناسان اصطلاح «مطالعات ایرانی» بهکار میبردند و حتی آنتوان میه که خود ایرانشناس بود، در سال ۱۹۲۲ اصطلاح «ایرانیسم»برای آن اختیار کرد، در حالی که در همان زمان گایگر مجلة ایرانشناسی را در آلمان منتشر میکرد. ظاهراً در ایران اصطلاح «ایرانشناسی» را نخستین بار احمد کسروی در مقدمة شهریاران گمنام (۱۳۰۷ش) بهکار برده است که در سال بعد (همان، ص۲۵۲) اصطلاح «ایرانشناسی» را نیز بهکار برد و سپس در سال ۱۳۰۹ ابراهیم پورداوود آن را در پیشگفتاری که در برلین بر کتاب دینشاه ایرانی نوشت، تکرار کرد (ص۲۱۹) و از آن پس، استفاده از آن بهتدریج میان ایرانشناسان داخل کشور متداول شد.
در سال ۱۳۱۶پورداوود با تدریس فرهنگ و تمدن ایرانباستان در دانشگاه نوبنیاد تهران، ایرانشناسی را وارد دانشگاه کرد و در دروس خود از تحقیقات ایرانشناسان آلمانی، بهویژه از تحقیقات کریستیان بارتولومه بسیار استفاده کرد. کمبودها و کاستیها از طرفی و استقبال ایرانیان از این رشتة علمی از طرف دیگر، باعث شد که او در ۱۳۲۴ «انجمن ایرانشناسی» را در تهران تأسیس کند. کمی بعد در سال ۱۳۲۶ به ابتکار او و این انجمن، «آموزشگاه ایرانشناسی» در دبیرستان فیروزبهرام تأسیس شد و نخستین ایرانشناسان داخلی و نیز تنی چند از استادان خارجی در کلاسهای شبانة آن به تدریس پرداختند (نیکویه، ص۲۱، ۱۱۵) و در پی آن نیز به کوشش او، کرسی زبانهای آریایی، اوستا و پارسیباستان و سنسکریت در دانشگاه تهران تأسیس شد(پورداوود، ص۱۵۸).
اساسنامة انجمن ملهم از دستاوردهای ایرانشناسان خارجی بود و لازم بود که به همت ایرانشناسان داخلی اقدامات مشابهی نیز در ایران صورت گیرد. این اساسنامه در ۲۰ ماده، اهداف علمی خود را بررسی دربارة تاریخ ایرانباستان، زبانها و ادبیات ایرانباستان، لهجههای ایرانی، آیینهای ایرانباستان، فرهنگ و تمدن ایرانباستان، فرهنگ عامة (فولکلور) ایران و تأثیرات فرهنگ ایرانباستان در تمدن اسلامی تعیین کرده بود؛ به علاوه ترجمة کتب و رسالات دانشمندان و خاورشناسان کشورهای دیگر و شناساندن خاورشناسان را نیز مد نظر قرار داده بود (افشار، ص۴۲۶) که هماکنون نیز مورد توجه است.
هانری کُربن که در ۱۹۴۵ به تهران آمد و با عضویت در این انجمن فعالیتهای علمی خود را شروع کرده بود (پورداوود، ص۲۲۰، ۳۸۰)، در سال بعد گزارشی با عنوان وضعیت کنونی مطالعات ایران در ایران برای فرهنگستان کتیبهها و علوم ادبی پاریس فرستاد و در آن نخستن بار اصطلاح «ایرانولوژی» را به کار برد، که در واقع معادل فرانسوی «ایرانشناسی» رایج در تهران بود، در حالی که اصطلاحات مشابهی در فرانسه از جمله «اندولوژی» (هندشناسی) معمول بود. در نتیجه اصطلاح «ایرانولوژی» نیز در بین تحقیقات خاورشناسی فرانسه جایگاه واقعی خود را پیدا کرد.
علاوه بر پورداوود، محمد قزوینی و احمد کسروی، دو شخصیت شناختهشدة ایرانشناسی داخلی در خارج از کشور، ثابت کردند که ایرانیان خود نیز میتوانند مانند ایرانشناسان خارجی تحقیق کنند. قزوینی در طول تحقیقات و تتبعاتش در خارج از کشور، با بزرگان ایرانشناسی و خاورشناسی اروپا، بهویژه با ادوارد براون، در مراودة علمی بود. تحقیقات ایرانشناسی او که دقت و اهمیت آنها زبانزد است، از نخستین دستاوردهای ایرانشناسی داخلی است.
کسروی بر اثر مطالعاتی که دربارة آثار ایرانشناسان اروپایی انجام داده بود، علاقه پیدا کرد که به شیوة آنها به تتبع بپردازد، اما چون در تحقیقاتش نقد و بررسی را نیز به سبک آنها آموخته بود، از قلم خود بیهیچ ملاحظهای استفاده میکرد. پورداوود نقد محافظهکارانه میکرد و محتاط بود، قزوینی نقد دبیرانه میکرد و فقط در نامههایش به انتقاد میپرداخت. اما کسروی نقد بیمحابا میکرد. انتقاد او از دانش ایرانشناسی ارنست هرتسفلد (کسروی، ص۱۷۰)، انتقاد از ترجمة انگلیسی «ابناسفندیار» براون (همان، ص۱۴) و انتقاد از جغرافیای تاریخی ایران بارتولد (همان، ص۵۱۴)، از مساعی او در شکستن اسطورة «اروپاییگری در ایران» (همان، ص۲۷۰) و اثبات این معنی بود که «شرقیان» نیز میتوانند در خاورشناسی یا خاورشناسان غربی برابری کنند (همان، ص۴۱۱).
تأثیر پژوهشهای ایرانشناسی خارجی راهگشای چندین تألیف مهم و فراموشناشدنی به فارسی، در ابتدای قرن بیستم شد. حسن پیرنیا (مشیرالدوله) اثر معروف خود ـ ایرانباستان ـ را با استفادة آگاهانه از منابع ایرانشناسان خارجی تدوین کرد (آرینپور، ص۸۳) و عبدالعظیم قریب به درخواست مخبرالسلطنة هدایت (نک: هدایت، ص۱۱۰ـ۱۱۱) پاسخ مثبت داد و با مراجعه به دستور زبان فارسی آدولف وارموند، دستور زبان فارسی خود را تألیف کرد. علیاکبر دهخدا که کُربن در گزارش خود به فرهنگستان پاریس به گرانقدری لغتنامه او اشاره کرده بود، عباس اقبال آشتیانی که سعید نفیسی (ص۲۰۱) او را پیشگام مطالعات تاریخ ادبی ایران در کشور ما میدانست، خود سعید نفیسی که ادیبی پرکار و خستگیناپذیر بود، محمد معین، مجتبی مینوی و بزرگان دیگری که واقف بر آثار ایرانشناسان خارجی بودند، در تحقیقات و چاپهای انتقادی و تألیفات خود همیشه این آثار را مدنظر داشتند و نظرهای انتقادی خود را منتشر میکردند.
بنیاد ایرانشناسی
مهمترین رویداد عصر انقلاب اسلامی، در زمینه ایرانشناسی، تأسیس «بنیاد ایرانشناسی» است که نخستین همایش آن با عنوان «نخستین همایش ملی ایرانشناسی» از ۲۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۸۱ر۱۷ تا ۲۰ ژوئن ۲۰۰۲ برگزار شد. این همایش که همایش دیگری در پی داشت (تهران، ۱۳۸۳ش)، موجبات شناخت و نزدیکی ایرانشناسان جهان را با یکدیگر فراهم کرد و موضوعات عرضه شده در آنها که به صورت همایشنامهها منتشر شده است، نشان از غنا و تنوع مطالب مربوط به ایرانشناسی و خاصه وضعیت جهان ایرانشناسی در مراکز مختلف تحقیقات ایرانی در سراسر جهان دارد.
تعریف ایرانشناسی
با توجه به مفاهیم عرضه شده در باب ایرانشناسی خارجی و داخلی، اکنون میتوان به تعریفی روشن از ایرانشناسی علمی پرداخت و آن را از تعاریف غیرعلمی که بر جلوههای سیاحتی و زیارتی یا جاذبههای گردشگری ایران تأکید میکند، متمایز ساخت.
با تغییر نام کشور از «پرس» به «ایران» در سال ۱۳۱۳شر ۱۹۳۴، به رغم آنکه ایرانشناسان زبانشناس، در تحقیقات خود همواره فقط سرزمینهای ایرانینشین را مد نظر داشتهاند، محدوده جغرافیایی ایرانشناسی معنا و عملاً همه جهان ایرانی را در بر گرفت.
مجموعه دستاوردهای ایرانشناسی نشان میدهد که این علم، فراتر از کنجکاویهای اولیه در حق زبانهای خاموش و مفاخر در خاک خفته، شامل:
ـ بررسی همه مظاهر تمدن ایران باستان و به موازات آن تمدن عصر اسلامی و تأثیر تمدن ایران باستان در ادبیات فارسی دوره اسلامی است، که محمد معین در «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی» به معرفی آن همت گماشته بود. همین پیوند معنوی دو دورة تاریخ سبب شده است که ایرانشناس نیز همواره در تحقیقات خود به تمامی جوانب تمدن ایرانی از گذشته تاکنون بپردازد، هرچند که زبانها و ادیان ایرانی اکنون بیشتر مورد توجه است.
بنابراین ایرانشناسی عبارت است از: «مطالعه و تحقیق در کلیه جنبهها و مظاهر تمدن ایرانی و شناساندن این تمدن به ملل دیگر و حفظ جایگاه واقعی آن در جهان.» این تعریف، اگر شرح حال و آثار ایرانشناسان در اعصار متفاوت نیز در آن منظور شود، بیگمان جامعتر خواهد بود.
*دانشنامه زبان و ادب فارسی(با حذف منابع و مآخذ فراوان)
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید