1393/10/13 ۰۹:۳۴
امروزه در ادبیات حقوقی و اجتماعی معاصر، كرامت انسانی عبارت است از اینكه انسان بما هو انسان عزیز و شریف و ارجمند است و نیز در تدوین حقوق بشر آنچه مبنای اصلی قرار گرفته، ملاحظه انسان است از آن حیث كه انسان است، نه معیارهایی چون رنگ، نژاد، زبان، جغرافیا، طبقه اجتماعی، اعتقاد دینی و... كه این امور، هیچ كدام ذاتی انسانها نیستند و به تعبیراستاد مطهری «این اعلامیه، نمیگوید مومنان برابرند یا هموطنان برابرند، میگوید انسانها برابرند».
بررسی و چیستی «كرامت انسانی از دیدگاه اسلام» در گفتارهایی از غرویان و محلاتی
امروزه در ادبیات حقوقی و اجتماعی معاصر، كرامت انسانی عبارت است از اینكه انسان بما هو انسان عزیز و شریف و ارجمند است و نیز در تدوین حقوق بشر آنچه مبنای اصلی قرار گرفته، ملاحظه انسان است از آن حیث كه انسان است، نه معیارهایی چون رنگ، نژاد، زبان، جغرافیا، طبقه اجتماعی، اعتقاد دینی و... كه این امور، هیچ كدام ذاتی انسانها نیستند و به تعبیراستاد مطهری «این اعلامیه، نمیگوید مومنان برابرند یا هموطنان برابرند، میگوید انسانها برابرند». كرامت انسان، (human dignity) در اعلامیه حقوق بشر براصل حقوق طبیعی بشر مبتنی است؛ یعنی بشر از آن جهت كه بشراست و صرفا به اعتبارانسان بودنش حقوقی دارد و هیچ امر خارجی و عارضی نباید مانع از برخورداری وی از این حقوق باشد و عزت و رأفت و كرامت وی باید حفظ گردد. اگرچه اصطلاح كرامت ذاتی در قرآن به صراحت نیامده است، اما انطباق كرامت انسان (human dignity) یا حیثیت و كرامت ذاتی (inherent dignity) بر كرامت انسان در قرآن جای تامل و بررسی دارد. اگرچه آیات متعددی در قرآن كریم بیان شدهاند كه بر كرامت انسان، دلالت دارند و مشهورترین آن آیه ٧٠ سوره اسراء است: «و لقد كرمنا بنیآدم و حملنهم فی البر و البحر و رزقنهم من الطیبت و فضلنهم علی كثیرٍ ممن خلقنا تفضیلا». (اسراء، ٧٠) تردیدی نیست كه دراین آیه شریفه مراد از بنی آدم، جمیع نوع بشرمقصود است. از سوی دیگر، كرامت انسان از مباحث مهم در حوزه انسانشناسی است كه درمكاتب مختلف الهی و بشری رویكردهای متفاوتی را موجب شده است. در ادیان آسمانی به ویژه دین مبین اسلام و بالاخص دركتاب آسمانی مسلمانان و سیره نبوی و ائمه اطهار(ع) مبانی گران سنگی از كرامت انسان ارایه شده است. اما پژوهش درحدود و ثغوركرامت انسان، مبانی و خاستگاه آن و چیستی و ماهیت آن، عناصر كرامت ستیز و پرداختن به آثار و لوازم و مولفههای كرامت انسان در طول تاریخ اسلامی كمتر مشاهده میشود؛ كه ضرورت پرداختن به این امر، به ویژه در دنیای معاصر، جهت تبیین دیدگاههای اسلام در زمینه حقوق بشر، ضروری است. بهگونهیی كه ادعای عدم رویكرد اسلام نسبت به كرامت انسان موجب اتهام آموزههای اسلامی به تناقض با حقوق بشر شده است. در مناظره علمی كه با حضور حجتالاسلام محسن غرویان و حجتالاسلام محمد سروش محلاتی، از استادان حوزه و دانشگاه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد موضوع «كرامت انسانی در اسلام» مورد بحث و بررسی قرار گرفت. آنچه در پی میآید تقریری از سخنرانی است كه در این نشست ارایه شده است.
***
حجتالاسلام محسن غرویان: به نظر میرسد در این زمینه باید با بحثهای فلسفی آغاز كنیم. من نمیتوانم از بحث كرامت انسانی از یك آیه قرآن یا یك حدیث شروع كنم و فرض را بر این بگیرم كه در دیگر جاهای دنیا تعبدی بر آیات و احادیث ما دارند. میتوانیم از یك آیه و روایت استفاده كنیم و از آن تحلیل كنیم. اما صرف اینكه یك آیه یا روایت بخوانیم و انتظار داشته باشیم كه طرف متعبد باشد این معقول نیست.
احادیث و قرائتهای مختلف در این زمینه وجود دارد. من معتقدم باید این قرائتهای مختلف را بپذیریم چرا كه اینها اجتنابناپذیر است. نمیتوانیم از زیر بار واقعیت پلورالیزم و كثرت قرائتها بگریزیم و آنها را انكار كنیم. اما آنكه كدام را میپذیریم بستگی به قوت استدلال ما دارد كه استدلال بركدام قرائت قویتر است. چرا كه دنیای امروزی دنیای استدلال و برهان است. ما هم باید استدلال و برهان بیاوریم.
كرامت؛ مفهوم نسبی یا نفسی؟
در ابتدای این بحث لازم است كه معنای كرامت را به عنوان یكی از واژههای كلیدی ایضاح مفهومی كنیم. همچنین باید مشخص كنیم كه منظور ما از فلسفه چیست؟ فلسفه را به هستیشناسی تعریف كردهاند. با نگاه كلان انسان به عالم هستی، فیلسوف كسی است كه بر بام هستی میایستد و بحثها را نظاره میكند. فیلسوف مباحث بنیادین هستی مانند دنیا، حیات و... را مطرح میكند. در بحث كرامت انسان هم اگر بخواهیم فیلسوفانه وارد شویم، باید یك تعریف فیلسوفانه مطرح كنیم كه آیا انسان یك موجود مجرد است؟ یا یك موجود دو بعدی و چند ساحتی؟ حركت انسان، رشد انسان تركیب روح و بدن و خلقت انسان همه اینها نگاههای فلسفی است.
از زمان یونان باستان، افلاطون و ارسطو در باب نفس و حقیقت انسان نظراتی داشتهاند تا فیلسوفان معاصر. همان طور كه میدانید، ملاصدرا نظریه كرامت و «جسمانیه الحدود و روحانیه البقا» را ارایه میدهد و معتقد است كه بدن بر روح انسان مقدم است. ابنسینا هم به همین رای است. ارسطو در این باب معتقد است كه روح قبل از بدن وجود دارد و بعد در بدن حلول میكند. شروع فلسفی مورد نظر یعنی ابتدا باید وارد اینگونه بحثها بشویم تا بعد از آن مباحث عرضی روشن شود. چرا كه اینها زیربنای علوم انسانی هستند. باید در این باب بحث كرد كه معنای كرامت یك مفهوم نسبی و اضافی است یا یك مفهوم نفسی؟
منظور این است كه آیا این نسبت به سایر موجودات است یا نسبت به موجودات دیگر بحث نمیكنیم؟ به نظرم كرامت یك معنای نسبی دارد. اما به نظرم برای روشن شدن بحث وقتی میگوییم انسان یك موجود كریم است نسبت به چه چیزی كرامت دارد؟ نسبت به خداوند؟ جمادات؟ نباتات؟ این بحثی است كه لازم است تدقیق شود. ما نگاهی كه به بحث كرامت میتوانیم داشته باشیم تا كرامت ذاتی را تقویت كنیم این است كه خداوند حی است و انسان هم حی است و حیات انسان تجلی حیات خداوند است. انسان اشرف احیا و شریفترین موجودات زنده است و این حیات او تجلی «نفخت فیه من روحی» است كه خداوند فرموده است.
بدین معنی انسانها همه یك كرامت ذاتی دارند برای اینكه خداوند یكی از صفات خودش را در انسان متبلور كرده است. بنابراین با این نگاه میشود برای همه انسانها یك كرامت ذاتی قایل شد. همچنین برای تمام حیوانات و نباتات هم به درجات میتوان نفس قائل شد. به این اعتبار میتوان كرامت را كرامت ذاتی تفسیر كنیم و گفت همه انسانها كرامت ذاتی دارند. در نگاهی دیگر انسانها كرامتی نسبت به موجودات و نباتات دارند كه یك كرامت اضافی و نسبی است و در همین جا است كه این كرامت مرتبه دارد. كرامت اكتسابی در آنجایی مطرح میشود كه انسانها تحصیل میكنند. فضایل اخلاقی را اكتساب میكنند و برخی هم جاهل میشوند. از نگاه فضایل و رذایل یا ایمان و كفر هم میتوانیم به بحث كرامت انسانی وارد شویم.
ما نمیتوانیم خود را قاضی همه انسانها بدانیم
در سخنان جناب سروش محلاتی نقدهایی به آیتالله جوادی آملی وارد شد. من هم میخواهم هم همراهی كنم و هم از آیتالله جوادی دفاع كنم. بنده هم معتقدم یكی از بحثهایی كه در كرامت مطرح است مساله دین است كه آیا انسان اگر دیندار باشد كرامت دارد یا نه؟ استدلال آیتالله جوادی آملی بر «لقد كرمنا» بود. بدین معنی همه انسانها را دربر میگیرد و معتقد است كه همه انسانها دیندار هستند و هیچ انسانی پیدا نمیشود كه دین نداشته باشد و دین خاصی هم مدنظر نبوده است. این دین اگر مراد باشد آن موقع شامل همه انسانها میشود و شاید منظور آیتالله آملی این است كه انسان به اعتبار ایمان و تدینش است كه كرامت دارد. شاید آیه «ان الدین عندالله الاسلام» هم در تایید همین بحث باشد. اسلام را باید گسترش دهیم كه همه انسانها مسلمان شوند. انسان موجود زنده متاله است یعنی كسی كه معبود والله را قبول دارد. اگر انسان را این گونه تعریف كردیم همه انسانها مومن و متدین میشوند و همه دارای كرامت ذاتی میشوند. بنابراین ما اینجا به ناچار وارد بحث دیگری میشویم و آن معنای كفر و ایمان است. یك كفر و ایمانی است كه فقه و فقها تعریف میكنند. مثلا بعضی فقها ایمان را مساوی با تشیع گرفتهاند به عنوان مثال در «شرح لمعه» مومن یعنی شیعه. بعضی مومن را مسلمان میگویند یعنی غیر مسلمان را كافر میدانند.
در نگاه فقهی وسیعتر و غیرایدئولوژیك؛ همه انسانها خداشناس هستند اما خودشان بر این امر آگاهی ندارند. این بحث آیتالله آملی در كتاب خداشناسی مطرح كردهاند. همه انسانها خداشناس هستند به این معنی كه، ایمان قلبی دارند، اما علم به علم ندارند. با این نگاه همه انسانها ایمان دارند، اما نمیدانند و به لحاظ آن ایمان نظری كه به مبدا دارند كرامت ذاتی دارند و ملاك آن كرامت ذاتی ایمانشان است. یعنی بالقوه به تعبیری میتوانیم بگوییم همه مومن هستند و كرامت ذاتی دارند. این بحث را هم باید مطرح كنیم كه كفر و ایمان را چه كسی تعریف میكند.
همه افراد خودشان را مومن میدانند. چه كسی میتواند حد و مرز ایمان و كفر را مشخص كند و بر اساس آن ما بگوییم كه چه كسی مومن و چه كسی غیرمومن است و بر اساس آن چه كسی كرامت دارد یا ندارد؟ ما نمیتوانیم خود را قاضی همه انسانها بدانیم و بعد بگوییم هر حرفی غیر از حرف من كفر است و كسی كه به آن قایل نیست پس كرامت ندارد.
در آینده شاهد تغییر فتواهای فقهی هستیم
به نظر من با این نگاه، همه انسانها از حقوقی برخوردار میشوند. به هر حال ما تفسیرهای متفاوت و مختلف از اسلام داریم. همان طور كه اشاره كردم نگاههای مختلفی هم در این زمینه وجود دارد، بنابراین كلیت حرف بنده این است كه حقوقی برای همه انسانها قایل هستم. در كنفرانسی در ژاپن از من سوال شد كه توجیهتان از اینكه شما جهاد ابتدایی دارید چیست؟ گفتم كه ما جهاد ابتدایی نداریم تحلیل ما از جهاد ابتدایی چیز دیگری است، یعنی دفاع از حقیقت است، دفاع از انسانیت و ارزشهای انسانی و كرامتهای انسانی است و معنای آن این است كه اگر در یك گوشهیی از جهان به حیثت انسان تجاوز شود و به ارزشهای عام انسانی (توحید، ارزشهای اخلاقی) ظلم شود ما مسوولیت داریم كه با متجاوز وارد كارزار شویم و اول كارزار هم دعوت است و بعد از آن گفتوگو میشود پس ما اصالت الحرب نداریم بلكه اصالت الدعوت داریم اما وقتی دیدیم كه كار به جاهای باریك رسید وارد جهاد میشویم
شرایط زمان، علما و فقهای ما را به سمتی میبرد كه به هر حال به طور ناخودآگاه یكسری از واقعیتهای جهان امروز را میپذیرند و فتاوای آنها تغییر میكند. من از بیرون كه فتواهای آنها را رصد میكنم فقهای ما وادار میشوند كه فتواهای جدید بدهند. الان اكثر فقها میگویند كفار اهل كتاب پاك هستند و اصلشان هم بر پاكی ذات است. یا به عنوان مثال نماز خواندن در بین نماز جماعت اهل سنت مشكلی ندارد. من این را به شما نوید میدهم كه در آینده فتاوای دیگری را شاهد خواهیم بود، چون ضرورتهای زمان اقتضا میكند كه فتواها تغییر كنند. در رابطه با آیتالله آملی هم باید عرض كنم كه ایشان دو نگاه دارند؛ نگاه عرفانی و فقهی. آیتالله آملی در بعضی از نظراتشان نگاهشان عرفانی است در بعضی جاها نگاه فقهی و ایدئولوژی كه باید به تفاوت این دو نگاه توجه كرد.
جنسیت، دین و اقلیت هیچ تاثیری در برخورداری از كرامت انسانی ندارد
اولا كرامت ذاتی از نظر مبانی اسلامی قابل دفاع است. ثانیا اگر قابل دفاع نباشد باید آن را جایگزین و معرفی كنیم. ثالثا جریان عمومی بحث كرامت در جامعه ما دچار چالش است و متفكران باید آن را حل كنند و پاسخ روشن برای آن داشته باشند و بگویند مبنایمان چیست و چگونه عمل كنیم. اینها مطالبی است كه وجود دارد و نمیتوان به آنها بیتوجه ماند
حجتالاسلام محمد سروش محلاتی: سخنان من از دو بخش تشكیل میشوند. در بخش اول سعی میكنم نظریه مختار و مورد قبول خودم را تبیین و اثبات كنم و در قسمت نقدهایی كه به نظرم نسبت به نظریه رقیب وجود دارد را مطرح كنم. اما قبل از آن باید ذكر كنم كه سمت و سوی بحث جناب غرویان به سمت مقدمات بعیده رفت و این مقدمات ما را به جایی نمیرساند. اگر كرامت انسانی كرامت ذاتی است پس همه انسانها از نظر برخورداری از این كرامت مشترك هستند و جنسیت، دین و ملیت هیچ تاثیری در برخورداری از این كرامت ندارد و دخالتی هم در آن ندارد. انسانهای فاقد دین هم دارای كرامت هستند؛ چراكه كرامت امری ذاتی است. به همان میزانی كه شخص دیندار از كرامت ذاتی برخوردار است شخص غیردیندار هم برخوردار است. اما اگر به كرامت ذاتی معتقد نباشیم و به این اعتقاد داشته باشیم كسی كه دین حق را هم نمیپذیرد برخوردار از كرامت نیست، خیلی نیاز نیست كه موضوع و دامنه آن را گسترده بگیریم كه در نتیجهگیری دچار مشكل شویم.آنچه امروز در جامعه ما مطرح میشود این است كه كرامت ناشی از دینداری است و كسی كه دین حق را نمیپذیرد و دیندار نیست یعنی كرامت ندارد. مبحثی كه بنده میخواهم مطرح كنم در مورد این دو مورد است. دو دیدگاه در جامعه ما وجود دارد. یكی میگوید ارزش انسان در خلیفه الهی است و اینكه او بفهمد خدا چه میگوید و ثانیا دستورات آن را اجرا كند اما اگر به جای آن بنشیند و نان آن را بخورد و حرف خود را بزند آنموقع كالانعام میشود. كرامت برای خلیفهالله است و اگر نافرمانی كند، كالانعام میشود. كرامت انسان برای دیندار و دینپذیر است و منشا انسان دین است. این دید گاهی است كه از آن به عنوان دیدگاه رقیب نام میبرم كه معتقد است كرامت برای دین است نه برای خود انسان. اما در اثبات كرامت ذاتی (البته نه آن كرامت ذاتیای كه منشا آن حیات و زندگی باشد) باید گفت؛ كرامت انسانی چرا؟ انسان به ماهو انسان دارای كرامت است نه انسان به ماهو حی. انسان از جهت انسان بودن چه كرامتی دارد؟ انسان به هر مقیاس میخواهید بگیرید فرقی نمیكند. بالاخره انسان كرامت پیدا میكند و نیازی هم به آن بحثهای انسانشناسی نیست. انسان نسبت به انسان دیگر و موجودات دیگر چه امتیازاتی دارد؟ عقل انسان امتیازی برای او هست یا خیر؟ عواطف و احساسات چگونه؟ همه اینها را به عنوان اصول موضوعه مطرح میكنیم كه آیا اینها برای انسان امتیاز هستند یا نه؟
آیا امكان همزیستی بین انسانها را به وجود آوردهایم؟
آیا برای انسان با این امتیازات كرامتی ایجاد میشود كه به تبع آن حقوق خاصی برایش ایجاد شود؟ این مساله را هم از جنبه عقلی و هم نقلی میتوان بررسی كرد. از نظر عقلی خود این امتیازات موجب كرامت است كه ما بر این اعتقاد هستیم كه هر استعداد در یك موجود سند طبیعی برای یك حق است و هر استعدادی منشأ برای یك حق است چرا انسان حق فكر كردن دارد چون خداوند قدرت فكر كردن به او داده است. خداوند بیهوده این قدرت را در اختیار انسان قرار نداده است. هم قدرت فكر كردن داده باشد و هم بگوید آن را قفل كنید این با حكمت خداوند هماهنگ نیست وقتی كه خداوند یك قدرت را به انسان داده است خود این قدرت منشأ یك كرامت میشود. خداوند به انسان اراده داده و به دیگران حتی انبیاء گفته است كه آن را سلب نكنید و اگر كسی آن را سلب كند این با حكمت خداوند همخوان و هماهنگ نیست. خداوند میگوید من نخواستم و نكردم كه همه را هدایت كنم و همه را مسلمان یا دیندار كنم و بعد از آنكه این را میگوید كه من نكردهام آیا تو میخواهی آن را اجرا كنی این اراده باید پابرجا بماند. سوالی كه اینجا مطرح است این است كه آیا حد و مرزی در اینجا وجود دارد چه كسی این را قبول ندارد و آن یك بحث ثانوی است. در قدم اول مبنا و در قدم دوم رابطه و در قدم سوم حقوق برخاسته از كرامت انسان دارای چه محدودیتهایی است؟ اگر كسی این را بپذیرد و برای آن یك مبنای عقلی قایل باشد و اگر كسی نپذیرد و دلش به آیات و احادیث قرص باشد به او باید گفت بنیآدم را ما كرامت دادیم و این آیه قرآن است كه بنیآدم را ما كرامت دادهایم و نه بخشی از انسانها كه دیندار هستند. شما نمیتوانید یا ایها الناس را به یا ایها الذین آمنوا محدود كنید و در ادامه آیه هم عموم و شمول را نشان میدهد. اگر كسی این استدلال را نپذیرد باید گفت در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی گفته است كه كرامت حتی شامل كفار هم میشود. ما انسانها در اینجا میخواهیم زندگی كنیم آیا امكان همزیستی بین انسانها را به وجود آوردهایم؟ اگر آنهایی كه حقوق بشر را تدوین كردند، آنها از نگاه فلسفی درصدد اثبات این مبحث نبودند؟ خیر، آنها در پی اثبات كرامت انسانی بودند كه جنگ جهانی دوم آنها را به بنبست رسانده بود. چیزی كه در عمل برای انسانها مشكلزاست و نمیتوان آن را به اسلام نسبت داد. اصلا تجربه بشری یكی از ملاكهایی است كه چه چیزی را به اسلام میتوان یا نمیتوان نسبت داد. سخنان آیتالله آملی در این باره با توضیحات جناب غرویان قابل توجیه نیست. چون تصریح كردند آنگاه انسان خلیفه است كه حرف خدا را بفهمد و ثانیا آن را اجرا كند. آیا مردم هند و چین حرف خدا را میفهمند و اجرا میكنند؟ حرف ایشان به همه انسانها نیست، نگاهی كه ایشان به مساله دارند قابل توجیه نیست. ملاك همان دین فطری است. دین فطری دین بالقوه است نه دین بالفعل. شما افرادی كه بالفعل كافر هستند میگویید كه بالفطره در وجودشان دین است. ما میخواهیم كرامت بالفعل را اثبات كنیم و احكام بالفعل را با احكام بالفطره اثبات كردن چیزی به دست نمیآید. این مشكلی را حل نمیكند.
ایمان ملاكی برای كرامت ذاتی نیست
نكته دیگر این است كه اصلاً ایمان ملاكی برای كرامت ذاتی نیست، اگر بناست بر اساس ایمان كرامت ذاتی تعریف شود چرا شما اجنه را دارای كرامت نمیدانید؟ چرا كه آنها هم در بینشان مسلمان وجود دارد. چرا بحث را روی ملایكه نمیگذارید؟ شما باید امتیاز انسان را نشان بدهید. اگر از امتیازات انسان مایه بگذارید، اینجا مساله كرامت انسان جایگاه خودش را پیدا میكند. مشكل چهارم، تكلیف افرادی كه دین و ایمان ندارند چه میشود؟ در پاسخ به آقای غرویان باید گفت كه ما درباره دین و دیگران نباید قضاوت كنیم. این مطلب اگر گفته شود باید در همه جا گفته شود، چرا جاهای دیگری كه میرسید، احكام كفر را مترتب میكنید. به فرض مثال ازدواج با كافر جایز نیست. آنجا میگویید كفر قابل شناسایی است و اگر كسی شهادت ندهد كافر است اما اینجا كه میرسید میگویید همه انسانها مومن هستند و آن هم ایمان بالفطره. نكته دیگر این است كه ما در جهاد ابتدایی دفاع از حقیقت میكنیم. آقای غرویان مثالی زدند كه دفاع از توحید بود. اگر یكی پیدا شود و تشخیص او از تشخیص ما متفاوت باشد چرا فهم ما برای حقیقت ملاك باشد؟ همه مردم عالم حقیقت را باید از ما بیاموزند در صورتی كه آنها هم حرفشان این است كه ما هم حقیقتیم و اگر حقیقتی كه ما میگوییم نپذیرید باید جنگید. هیچ چیزی را با نام حقیقت یا غیر حقیقت نمیتوانید نشان بدهید كه به این نزاع خاتمه دهد و اگر ما گفتیم طرف مقابل نمیتواند به آن رجوع كند. آن منطقی كه امیرالمومنین به فرزندش میگوید را باید اجرا كرد. فرزندم خودت را میزانی بین خود و غیر قرار بده و آنچه را برای خود میپسندی برای دیگری بپسند و آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگری هم نپسند.
كرامت ذاتی از نظر مبانی اسلامی قابل دفاع است
ما باید یك منطق مشترك پیدا كنیم و هر كسی كه حقیقت را به تشخیص ما نمیشناسد او را میكشیم. این منطق چه فرقی با منطق داعش دارد؟ ما در یك مسیری قرار گرفتهایم كه این مسیر آینده روشنی ندارد. در سال ۱۳۵۷ انقلاب ایران به رهبری امام به پیروزی رسید و بعد از ۵ ماه مجلس قانون اساسی تشكیل شد. شخصیت اول جامعه ما از نظر فكری و علمی در آن موقع شهید مطهری بود. در همان موقع شهید بهشتی را داشتیم ما آن موقع وقتی كتابهای اینها را میخواندیم به سهولت از كرامت ذاتی انسان بحث میكردند. ما با این سرمایه تا انقلاب آمدیم مجلس خبرگان كه تشكیل شد در پیشنویس قانون اساسی بحث كرامت انسان نبود. شورای انقلاب به كمك و اصرار شهید بهشتی آن را تصحیح و اصل دوم را با شش ماده به آن اضافه كرد و در آن كرامت انسان را گنجاند. این اصل را به عنوان پایه پذیرفتهایم و در مجلس بحث و تصویب شد كه هیچ قانونی از كرامت انسانی عدول نكند و چنانچه مخالف كرامت انسانی بود تصویب نشود. بعد از یكی، دو دهه به اینجا هبوط كردیم كه هر كسی كه دین دارد كرامت هم دارد و اگر دین نداشته باشد كرامت ندارد. آقای جوادی آملی در كتاب نظریه حقوقی اسلام (متن سخنرانیهای قبل از خطبه ایشان) ملاك كرامت حقوقی را تن دادن به نظام جمهوری اسلامی میداند و به صراحت میگوید كسی كه معتقد به آن نیست كرامت ندارد. این مسیری است كه ما داریم میپیماییم و امید دارم كه به جاهای خطرناكی نرسد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و در ذیل آیه «ان اكرمكم عندالله اتقاكم» میگوید كه كرامت مربوط به تقوایی است كه خداوند آن را مطرح میكند و ربطی به مسائل اجتماعی ندارد. اولا كرامت ذاتی از نظر مبانی اسلامی قابل دفاع است. ثانیا اگر قابل دفاع نباشد باید آن را جایگزین و معرفی كنیم. ثالثا جریان عمومی بحث كرامت در جامعه ما دچار چالش است و متفكران باید آن را حل كنند و پاسخ روشن برای آن داشته باشند و بگویند مبنایمان چیست و چگونه عمل كنیم. اینها مطالبی است كه وجود دارد و نمیتوان به آنها بیتوجه ماند.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید