1397/1/21 ۰۹:۰۷
در مبحث زن به عنوان ناظر اثر هنری، بهرغم تحقیقات و مطالعات وسیع انسانشناختی و روانشناختی که اذعان به تفویق نسبی نیمکرۀ راست مغز در زنان دارد (و این خود موقعیتی برتر و مناسبتر در نقد و نظر بهویژه در جنبههای ادراک زیباییشناسانه آثار هنری بدانها میبخشد)، لیکن در این عرصه نیز نگاه مردانه مسلط است.
در مبحث زن به عنوان ناظر اثر هنری، بهرغم تحقیقات و مطالعات وسیع انسانشناختی و روانشناختی که اذعان به تفویق نسبی نیمکرۀ راست مغز در زنان دارد (و این خود موقعیتی برتر و مناسبتر در نقد و نظر بهویژه در جنبههای ادراک زیباییشناسانه آثار هنری بدانها میبخشد)، لیکن در این عرصه نیز نگاه مردانه مسلط است. کارولین کورس مایر در بخش «فمینیسم» دانشنامۀ روتلیج بهخوبی نشان داده است که نگاه غالب در جریانهای زیباییشناسی، نگاه مردانه بوده و همین نیز دلیلی برای زیباییشناسان فمینیستی است تا سعی کنند با طرح نظریات زیباییشناسانه از منظر زنان، بدیلی برای آن نگاه مردانه بیابند. نمونۀ این نظریهپردازان، جولیا کرایستوا، لوس ایریگاری و هلن سیسکو هستند.
این نظریهپردازان تلاش کردند تا نظام نمادین و مردسالار را بشکنند: «یکی از مفاهیمی که به وسیلۀ این جریان رواج یافت، آفرینش زنان است که به نگارشی متعلق به زنان اشاره دارد و گفتمان مردسالار را رد میکند و زبانی مخصوص زنان ایجاد مینماید. این نظریه هم، زبان نظام مردسالارانهای را که در آن زنان جایگاه خود را ندارند، شدیداً به نقد میکشد و هم اینکه با شناختن و شکستن این زنجیرها، توصیفی رؤیایی از زبان متعلق به زنان ارائه میدهد» (Craice, 1998: 596).
از دیدگاه نگارنده، نقایص ذاتی نظریه فمینیسم که نیکلاس دیویدسن در مقالهای با همین عنوان (دیویدسن، ۱۳۷۷: ۵۷) آن را بهخوبی تحلیل کرده است (از جمله حاکم کردن منظری تکبعدی بر تمام جنبههای زندگی انسان و تهدید جنبههای اجتماعی خانواده و…)، به ما امکان پذیرش تمامی آرای فمینیستها درباره مورد زن و بهویژه نسبت او با هنر را نمیدهد، لیکن این حقیقت را خارج از تبلیغات بعضاً افراطی فمینیستها باور دارد که زنان در مقام آفرینشگران هنری، بنا به شرایط اجتماعی چندان مجال ظهور نداشته و نیافتهاند (جز در آغاز تاریخ و نیز در مواردی خاص از مصادیق هنری چون رقصهای آیینی و ادبیات، آن هم به صورت محدود) و نیز در مقام ناظر، به قوت و قدرت ادراک زیباییشناسانۀ آنها توجهای نشده است و بهویژه در مقام موضوع آثار هنری، زنان ظلم مضاعفی را تحمل کردهاند؛ زیرا در این عرصه ناظران، صرفاً تن او را محور و منظور قرار دادهاند بیش از آنکه روح لطیف، حساس، عاشقانه و سراسر مهر مادری جاری در جان او را ناظر باشند.
۴- نتیجهگیری
نگاه به زن در هر فرهنگ و مذهبی مبتنی بر مبانی و جهانبینی آن فرهنگ و مذهب است. در فرهنگی که انسان بنا به ذات و ماهیت خود تعریف شده و عناصری چون جنسیت یک عرَض محسوب میشوند (و نه ذات)، زن همچون مرد واجد ارزشها، صفات و شخصیت انسانی محسوب شده و زنانیت او مورد احترام و باور است. برعکس، فرهنگها و مذاهبی که به زن براساس شرایط متحول فکری، اجتماعی و سیاسی توجه میکنند، تاریخ پرفراز و نشیب و کاملا نامتعادلی در رعایت حقوق زن از یک سو و پایمالی عزت و کرامت او از دیگر سو دارند.
هنر به عنوان تجلی و تبلور ایده و عقیده انسان در توجه به زن به عنوان تابعی از مبانی ثبات یا عصری جهانبینیها عمل نموده است، فلذا در دوره مادرسالاری بنا به نقش و تقدس زن، زن هم خالق هنرهاست، هم منبع الهامات هنری و هم بنا به جایگاه رفیعش (همان مادری) ممدوح و ستایششدۀ آن؛ اما به افول نقش زن و تقلیل جایگاه اجتماعی او نیز دگرگونی در نگاه به زن، منزلت او نیز در هنر دگرگون شد و بیش از آنکه منبع پاک الهام در آفرینشهای هنری باشد، جسمانیت او موضوع هنر قرار گرفت.
این معنا هم ساحت هنر را آلود، هم مکانت زن را؛ زیرا در این ساحت، جسمانیت زن بر روحانیت او ترجیح یافت و از نقش بیبدیل او در خلاقیتهای هنری کاسته شد. فرهنگ غرب نمونه روشن این مدعاست. هنر از جنس حس و شهود است و زن نیز بنا به نقش بیبدیلش در ماهیتی و همسری و نیز بنا به خصوصیات فیزیولوژیک، ماهیتی همسان هنر دارد. این همسانی در فرهنگهایی توجه میشود که از یک سو هنر را به عنوان تجلی زیباییشناختی ایده و عقیده خود قرار داده باشند. در این صورت نسبت زن و هنر حقیقی است و جز این، هنر بستر هتک عزت، شرافت و انسانیت زن خواهد شد. نگاه به زن و چگونگی جلوهگری و حضور او در هنر، دو امر وابسته به یکدیگر و غیرقابل انفکاکاند. حضور پاک و الهامبخش زن در هنر در گرو نگاه پاک و صحیح به جسم و جان اوست.
منابع
اتینگهاوزن، ریچارد و دیگران(۱۳۷۴). تاریخچه زیباییشناسی و نقد هنر، ترجمه یعقوب آژند، تهران: مولی.
اخوانالصنا(۱۴۲۶): رسائل، بیروت: مؤسسه اعلمی للمطبوعات.
ادواردز، بتی(۱۳۷۷). طراحی با سمت راست مغز، ترجمه عربعلی شروه، چاپ دوم، تهران: عفاف.
افلاطون(۱۳۸۰). دوره کامل آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی، جلد چهارم، تهران، خوارزمی.
افلاطون(۱۳۸۳). جمهور، کتاب دهم، ترجمه فؤاد روحانی، تهران: علمی و فرهنگی.
بلخاری، حسن(۱۳۸۸): مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی، تهران: سوره مهر.
بورکهارت، تیتوس(۱۳۷۶). هنر مقدس: اصول و روشها، ترجمه جلال ستاری، تهران: سروش.
پتروپولوس، جان سی. بی.(۱۳۸۲). «آراء هومر و هزیود و گورگیاس در باب اصول نظری و عملی هنر».
خیال: فصلنامه پژوهشی فرهنگستان هنر، ترجمه منصور ابراهیمی، شماره۷، تهران: فرهنگستان هنر.
پین، مایکل، وفوکو بارت(۱۳۷۹). آلتوسر، ترجمه پیام یزدانجو، تهران: مرکز٫
حافظ شیرازی، شمسالدین محمد(۱۳۸۳). دیوان، از روی نسخه محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
حکمت، نصرالله(۱۳۸۴). حکمت و هنر در عرفان ابن عربی، تهران: فرهنگستان هنر.
دیویدسن، نیکلاس(۱۳۷۷). تازههای اندیشه: نگاهی به فمینیسم، ترجمه مؤسسه فرهنگی طه، قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی.
سوآمی، آنانداکومارا(۱۳۸۴). استحاله هنر در طبیعت، ترجمه صالح طباطبایی، تهران: فرهنگستان هنر.
سهروردی، شیخ شهابالدین یحیی(۱۳۸۴). حکمۀالاشراق، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران: دانشگاه تهران.
شپرد،آن(۱۳۷۵). مبانی فلسفه هنر، ترجمه علی رامین، تهران: علمی و فرهنگی
غزالی، ابوحامد محمد(۱۳۵۲). احیاء علومالدین، ربع مهلکات، مؤیدالدین محمد خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
فلوطین(۱۳۶۶). دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، جلد اول، تهران: خوارزمی.
کاپلستون، فردریک (۱۳۵۸). تاریخ فلسفه: یونان و روم، ترجمه سیدجلالالدین مجتبوی، جلد اول، تهران: علمی و فرهنگی و سروش.
لوسی اسمیت، ادوارد(۱۳۸۲). مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم، ترجمه علیرضا سمیعآذر، تهران: مؤسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر.
مورن، ادگار(۱۳۷۶). انسانشناسی شناخت، ترجمه علی اسدی، تهران: سروش.
مولوی، جلالالدین محمد بن محمد بنالحسین(۱۳۷۱). مثنوی معنوی، به کوشش رینولد نیکلسون، تهران: بهزاد.
ناکلین، لیندا (بیتا). «زن، هنر و قدرت». جنس دوم، ترجمه فیروزه مهاجر. شماره۵٫
نوئل، کارول(۱۳۸۶). درآمدی برفلسفه هنر، ترجمه صالح طباطبایی، تهران: فرهنگستان هنر.
نهجالبلاغه(۱۳۷۹). ترجمه محمد دشتی، قم: مشرقین.
هوارد، سوزان(۱۳۸۱). مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی، ترجمه فتاح محمدی، تهران: هزاره سوم.
هومر(۱۳۷۷). ادیسه، سرود هشتم، ترجمه جلالالدین کزازی، تهران: مرکز و…
* «نگرشهای اسلامی در مطالعات زنان»
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید