1396/6/13 ۰۷:۵۸
در قرون وسطی آثار پزشکی رازی نه تنها نزد مسلمانان، بلکه نزد یهودیان و مسیحیان دارای ارزش فراوانی بود. بسیاری از این آثار به زبان لاتینی ترجمه گردید و تا قرن هفدهم میلادی در نزد دانشمندان فن حجت بلامعارض بود.
در قرون وسطی آثار پزشکی رازی نه تنها نزد مسلمانان، بلکه نزد یهودیان و مسیحیان دارای ارزش فراوانی بود. بسیاری از این آثار به زبان لاتینی ترجمه گردید و تا قرن هفدهم میلادی در نزد دانشمندان فن حجت بلامعارض بود. کتاب «الحاوی» او را فرجبن سلیم۶۵ ـ یهودی سیسیلی ـ در سال ۱۲۷۹م به زبان لاتینی با عنوان Continens، ترجمه کرد و این اثر عظیم به طور کامل پنج بار بین سالهای ۱۴۸۸ـ۱۵۴۲م در اروپا به چاپ رسید. همچنین «کتاب المنصوری»۶۶ و «کتاب الملوکی»۶۷ او در اروپا به زبان لاتینی ترجمه گردید و در نزد اطبای قرون وسطا از گرانبهاترین مراجع تحقیق به شمار میرفت. کتاب المنصوری برای اولین بار در میلان، در سال ۱۴۸۱م به چاپ رسید. کتاب «الحصبه و الجدری» او که سابقا آن را به عنوان کتاب «طاعونی رازی»۶۸ میشناختند، برای اولین بار در سال۱۴۹۸م در ونیز به دست والا۶۹ به لاتینی ترجمه و چاپ گردید و سپس در سال۱۵۴۸ ترجمه یونانیاش به قلم ژاک گوپیل۷۰ در پاریس منتشر گشت. این کتاب که در بین سالهای ۱۴۹۸ و ۱۸۶۶ چهل بار در اروپا به چاپ رسیده است، هنوز نزد اطبای طب بالینی مورد تمجید و ستایش است.۷۱
شهرت و آوازه رازی در اروپا به حدی بود که چاسر۷۲ شاعر انگلیسی در قطعه «دکتر طب»، نام او را در میان شخصیتهای بارز و ارزنده علمی آورده است:
Well Know he the old Esculapius,
And Dioscorides, and eke Rufus;
Old Hippocras, Hali, and Gallien;
Serapion.Rasis,and Avicen;
Averrois,Damascene,and Constantin:
Bernard,and Gatisden,and Gilbertin.73
کتاب «حاوی» رازی که از آن تعبیر به «الجامع الحاصر لصناعه الطب» یا «الجامع الکبیر» میشود، بزرگترین تألیف رازی است که بنا به قول خود در السیره الفلسفیه، پانزده سال شب و روز وقت صرف آن کرده است. رازی این کتاب را از مسوده به مبیضه نیاورده بود که وفات یافت. ابوالفضل این العمید، وزیر رکنالدوله دیلمی، بر آن دست یافت و این کتاب به دست شاگردانش تنظیم گردید. این کتاب که مجلدات آن بنا به اقوال مختلف بالغ بر ۱۸ یا ۲۰ یا ۳۰ بوده است، به جهت ضخامت حجم کمتر مورد استفاده عموم قرار میگرفته است.
ادوارد براون میگوید: «حاوی به واسطه حجم بسیار و مطالب مفصل، غالب نساخ پرکار را به وحشت میانداخت، و کسی جز اغنیائی که از دوستداران کتاب باشند، نمیتوانست کامل آن را تدارک کند. چنان که علی بن العباس که تقریبا پنجاه و یا شصت سال پس از مرگ رازی شروع به تحریر کرده، نوشته است در روزگار وی فقط دو نسخه کامل از کتاب الحاوی سرغ دارم.»۷۴
پس از حاوی، مهمترین کتاب رازی در پزشکی، کتاب المنصوری اوست که «الطب المنصوری» و «الکناش المنصوری» نیز خوانده میشود. رازی در این کتاب جمع بین علم و عمل کرده و مباحث طبی را به اختصار در ده مقاله بیان کرده است و آن را به نام حاکم ری، ابوصالح منصور بن اسحاق بن احمد بن اسد، کرده است. ابوصالح از سال۲۹۰ تا ۲۹۶ از طرف پسر عمویش احمد بن اسماعیل بن احمد ـ دومین پادشاه سامانی ـ در ری حکومت کرده است.۷۵
به همان اندازه که کتاب الحاوی مفصل بوده است، کتاب المنصوری مختصر نوشته شده و علی بن العباس المجوسی (ف:۳۸۴ق) در کتاب «کامل الصناعة» خود که معروف به «کتاب الملکی» است، مدعی است که کتاب او میان دو طرف افراط و تفریط قرار گرفته، و از ایجاز المنصوری و اطناب الحاوی برکنار است.۷۶
درباره پزشکی رازی حکایات و داستانهایی نقل شده که ذکر آن مناسب با این مقاله نیست و نمونهای از این داستانها را میتوان در «الفرج بعد الشده» قاضی ابوعلی التنوخی (ف:۳۸۴ق) و «چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی» ـ نویسنده قرن ششم ـ ملاحظه کرد.
کیمیا، مکانیک، اخلاق
پیش از این از قول ارباب تراجم نقل شد که رازی روزگاری از جوانی خود را در علم کیمیا گذرانیده و قسمتی از تألیفاتش نیز درباره این فن میباشد. او تفاسیر خفی و رمزی ظواهر طبیعی را انکار میکند و توجهش بیشتر به جواهر و امور عملی معطوف است. رازی گویا بهرغم آنچه ابنالندیم در «الفهرست» نقل کرده است، با تألیفاتی که در کیمیا منسوب به جابربن حیان است، آشنا نبوده و مجریطی در کتابی که به نام رتبهالحکیم بدو منسوب است، خواسته بین کیمیای رازی و کیمیای جابر توفیق دهد.
از آثار رازی در علم مکانیک به جز ملخصّ رساله او که در میزان طبیعی است، چیزی به دست ما نرسیده و تألیفاتی هم که مربوط به ریاضیات و فلکیات بوده و اصحاب تراجم ذکر کردهاند، در طی زمان مفقود گردیده است.
رازی در اخلاق، طریق اعتدال را برگزیده، از اسراف در زهد دوری میجوید و اعمال و رفتار سقراط را مثل اعلی و اسوة حسنهای میداند که هر فیلسوفی باید از آن پیروی کند؛ ولی روایاتی را که درباره سقراط نقل شده که او مردی کنارهگیر و خمنشین و گریزان از مردم بوده، قبول ندارد. افکار رازی درباره اخلاق در کتابهای «الطب الروحانی» و «السیره الفلسفیه» و «کتاب اللذّة» او منعکس است. به طور اجمال آنکه او میزان مطلقی برای اخلاق قائل نیست. مبانی اخلاق را در عالم و عامی و سلطان و رعیت و فقیر و غنی یکسان نمیداند، و به همین جهت سقراط را با افلاطون با یک میزان نمیسنجد. او در «السیره الفلسفیه» تصریح میکند که فیلسوف نباید ابنای ملوک را به همان طعام و شراب و سایر امور معاشی که به ابنای عامه تکلیف میکند، وادارد و معتقد است که فیلسوف باید میان حد اعلی و اسفل را بگیرد و حتیالامکان به طرف اسفل مایلتر باشد؛ ولی خروج از حد اسفل، یعنی کشیده شدن به غایت تفریط، خروج از حد حکمت است.
افراط در لذت و شهوات آدمی را از لذت بازمیدارد. آنان که مدام به شهوتهای خود تمکین میکنند و در شهوت منهمک میشوند، به مرحلهای میرسند که دیگر از آنها لذتی نمیبرند، و با این وصف از ترک آنها عاجزند. او از نظر افلاطون ـ که آدمی دارای سه نفس است: ناطقه و الهیه، غضبیه و حیوانیه، نباتیه و نامیه، و آدمی باید با طب جسدانی و طب روحانی بکوشد تا افعال این نفوس را تعدیل کند ـ پشتیبانی میکند و نیز معتقد است که غایت فلسفه، تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی.۷۷
عقل وخرد
رازی به عقل اهمیت بسیار میدهد و آن را بهترین راهنما و هادی میداند. او فصل اول از کتاب الطب الروحانی خود را اختصاص به بیان «برتری خرد و ستایش آن» داده و چنین مینویسد: «میگویم: آفریدگار که نامش بزرگ باد، خرَد از آن به ما ارزانی داشت که به مددش بتوانیم در این دنیا و آن دیگر، از همه بهرههایی که وصول و حصولش در طبع چون مایی به ودیعت نهاده شده است، برخوردار گردیم. خرد بزرگترین مواهب خدا به ماست و هیچ چیز نیست که در سودرسانی و بهرهبخشی بر آن سر آید. با خرد بر چارپایان ناگویا برتری یافتهایم، چندان که بر آنان چیرگی میورزیم، آنان را به کام خود میگردانیم و با شیوههایی که هم برای ما و هم برای آنها سودبخش است، بر آنان غلبه و حکومت میکنیم. با خرد بدانچه ما را برتر میسازد و زندگانی ما را شیرین و گوارا میکند، دست مییابیم و به خواست و آرزوی خود میرسیم. به وساطت خرد است که ساختن و به کاربردن کشتیها را دریافتهایم چنان که به سرزمینهای دورماندهای که به وسیله دریاها از یکدیگر جدا شدهاند، واصل گشتهایم.
پزشکی با همه سودهایی که برای تن دارد و تمام فنون دیگر که به ما فایده میرساند، در پرتو خرد حاصل آمده است. با خرد به امور پیچیده و چیزهایی که از ما نهان و پوشیده بوده است، پی بردهایم، شکل زمین و آسمان، عظمت خورشید و ماه و دیگر اختران و ابعاد و جنبشهای آنان را دانستهایم، و حتی به شناخت آفریدگار بزرگ نایل آمدهایم، و این از تمام آنچه برای حصولش کوشیدهایم، والاتر است و از آنچه بدان رسیدهایم، سودبخشتر. بر روی هم خرد چیزی است که بی آن وضع ما همانا وضع چارپایان و کودکان و دیوانگان خواهد بود. خرد است که به وسیله آن افعال عقلی خود را پیش از آنکه بر حواس آشکار شوند، تصور میکنیم و از این رهگذر آنها را چنان درمییابیم که گویی احساسشان کردهایم، سپس این صورتها را در افعال حسی خود نمایان میکنیم و مطابقت آنها را با آنچه پیشتر تخیل و صورتگری کرده بودیم، پدیدار میسازیم.
چون خرد را چنین ارج و پایه و مایه و شکوهی است، سزاوار است که مقامش را به پستی نکشانیم، از پایگاهش فرودش نیاوریم و آن را که فرمانرواست، فرمانبر نگردانیم، سرور را بنده و فرادست را فرودست نسازیم، بلکه باید در هر باره بدان روی نماییم و حرمتش گذاریم، همواره بر آن تکیه زنیم، کارهای خود را موافق آن تدبیر کنیم و به صوابدید آن دست از کار کشیم. هیچگاه نباید شهوت را بر آن چیرگی دهیم؛ زیرا شهوت آفت و مایه تیرگی خرد است و آن را از سنت و راه و غایت و راستروی خود بهدور میراند و خردمند را از رشد و آنچه صلاح حال اوست، باز میدارد. برعکس، باید شهوت را ریاضت دهیم، خوارش کنیم، و وادارش سازیم که از امر و نهی خرد فرمان برد. اگر چنین کنیم، خرد با ما هویدا میشود و با تمام روشنایی خود ما را نورباران میکند و به نیل آنچه خواستار آنیم، میکشاند. از بهرهای که خدا از خرد به ما بخشیده و بدان بر ما منت گذاشته است، نیکبختیم.۷۸
سیره فلسفی
افکار فلسفی رازی را میتوان از کتابهای او که برخی از فقرات آنها به وسیله مخالفان رازی نقل شده به دست آورد؛ از جمله کتاب او که در علم الهی است و خود او در «السیره الفلسفیه» از آن نام میبرد. این کتاب را بیرونی به عنوان کتاب «العلم الالهی الکبیر»۷۹ و ناصر خسرو به نام «شرح العلم الالهی و کتاب علم الهی»۸۰ و موسیبن میمون به عنوان «الالهیات»۸۱ خوانده است، و محتمل است کتابی را که مسعودی به رازی نسبت میدهد که در سه مقاله بنا بر مذهب فیثاغورس نوشته شده،۸۲ همین کتاب باشد و از آنجا که رازی عقیده خود را درباره قدمای خمسه در کتاب العلم الالهی بسط داده، تصور میرود کتابی را هم که طوسی و جرجانی به عنوان «القول فی القدماء الخمسه» یاد کردهاند، همین کتاب باشد. با اینکه دانشمندان بسیاری همت بر رد کتاب «العلم الالهی» گماشتهاند، معذلک از اصل کتاب چیزی برای ما نمانده است و منقولات کتبی که بر رد آن نوشته شده، ما را تا اندازهای به مضامین آن کتاب رهبری میکند.
ابنحزم اندلسی (ف:۴۵۶ق)، در کتاب «الفصل فی الملل و الاهواء و النحل»، آرا و اقوال گروهی را که معتقد بودند به اینکه عالم را مدبری ازلی است و نفس و مکان مطلق که خلأ باشد و زمان مطلق همیشه با او بوده و هست و خواهد بود نقل میکند، و سپس نام سه تن را میبرد که او با آنان در این مسئله به مباحثه پرداخته و در پایان میگوید: این قول از محمدبنزکریا الرازی الطبیب اخذ شده و ما کتابی جداگانه در نقض کتاب او که معروف به العلم الالهی است نوشتهایم.۸۳
و در جای دیگر از کتابش میگوید که در کتابی که در نقض کتابالعلم الالهی رازی نوشته است، ثابت کرده است که در عالم خلأ وجود ندارد، و هر چه هست کرة مصمته است و تخلخلی در آن نیست، و از پس آن خلائی و ملائی و چیزی نیست و مدت هم از آن وقتی است که خدا فلک را احداث کرده است.۸۴
و در جای دیگر اشاره به مذهب تناسخ میکند و میگوید محمدبن زکریای رازی در کتاب العلم الالهی تصریح کرده است که منظور از قتل و ذبح حیوانات این است که ارواحی که در اجساد بهیمی مصور شدهاند، منتقل به اجسادی شوند که مصور به صورت انسانی باشند، و گرنه کشتن حیوانات جایز نیست.۸۵
حکیم ابومعین ناصر خسرو قبادیانی (ف:۴۸۱ق)، در کتاب «زادالمسافرین و جامع الحکمتین» اشاره به برخی از افکار رازی که در کتاب العلم الالهی نقل شده کرده است. در کتاب زادالمسافرین، آنجا که سخن درباره عناصر چهارگانه به میان آمده است گوید: «از این چهار قسم جسم، آنچه سختتر است و فراز هم آمده است، خاک است که بر مرکز است و آب از او گشادهتر است که برتر از اوست و باد از آب گشادهتر است که برتر از آن است، باز آتش از هواگشادهتر است که برتر از هواست و محمدزکریای رازی گوید اندر کتاب خویش ـ که آن را شرح علم الهی نام نهاده است ـ که: این جواهر این صورتها از ترکیب هیولی مطلق یافتهاند با جوهر خلأ و اندر آتش جوهر هیولی با جوهر خلأ آمیخته است، ولیکن خلأ اندر او بیشتر است از هیولی، و باز اندر هوا گوید: خلأ کمتر است از هیولی. و اندر آب گوید: خلأ کمتر از آن است که اندر جوهر هواست؛ و باز اندر خاک، خلأ کمتر از آن است که اندر جوهر آب است.۸۶
و در کتاب «جامع الحکمتین» در فصلی که درباره فرشته و پری و دیو نوشته است، نخست قول فلاسفه را درباره پری و دیو نقل میکند و سپس میگوید: چنانک محمد زکریای رازی گفته است اندر کتاب علم الهدی خویش که: «نفسهاء بدکرداران که دیو شوند، خویش به صورتی مر کسانی را بنمایند و مر ایشان را بفرمایند که رو مردمان را بگوی که سوی من فرشتهای آمد و گفت که خدای تو را پیغامبری داد ومن آن فرشتهام، تا بدین سبب در میان مردمان اختلاف افتد، و خلق کشته شود بسیاری به تدبیر آن نفس دیو گشته»، و ما بر رد قول این مهوّس بیباک، سخن گفتهایم اندر کتاب بستان العقول، اکنون به جواب این هوس مشغول نشویم بر اینجا که از مقصود بازمانیم.۸۷
ابن میمون اسرائیلی قرطبی (ف:۶۰۱ ق)، کتابی به نام «دلالهالحائرین» نوشته و در فصلی از آن بدین نحو به نقض کتاب رازی میپردازد و میگوید: رازی را کتابی مشهور است که آن را الهیات نامیده و هذیانات و جهالات خود را در آن گنجانده است؛ از جمله آنکه در عالم وجود شر بیشتر از خیر است، و اگر راحتی و لذایذ حال راحتی انسان را با دردها و رنجهای او مقایسه کنیم، میبینیم که وجود انسان برای نقمت و شر خواسته شده.
ابنحزم میگوید رازی با این عقیده به مقاومت با اهلحق پرداخته؛ زیرا آنان معتقد به افضال وجود آشکار خداوند هستند، و هرچه از او صادر گردد، خیر محض میدانند، و سبب این غلط این است که او و مانند او، وجود را به خاطر شخص خود میدانند، و اگر امری برخلاف اراده آنان واقع شود، تصور میکنند که وجود همه آن شر است.۸۸
آنچه بیش از هر چیز رازی بدان مشهور است، عقیده به قدمای پنجگانه است، به طوری که میر سیدشریف جرجانی در کتاب «شرح المواقف» و خواجه نصیر طوسی در کتاب «تلخیص المحصل»، کتابی به نام «القول فیالقدماء الخسمه» به او نسبت میدهند.۸۹
پینوشتها:
۶۵٫Farton 66.Liber Almansoris
67.Liber Regius 68.Rhazae de Pestilentia
69.G.Valla 70.jacques Gaupy1
71.Introduction to the History of Science, Vo1. 1.P.610,The Spiritual Physick of Rhazes,P.7-8;Encyclopedia of Islam, under Razi.
72.Chaucer
73.نقل از مقدمه ترجمه انگلیسی الطب الروحانی، ص۸
۷۴-طب اسلامی، ص۶۵
۷۵-معجمالبلدان، ج۲، ص۹۰۱ (سهوا به جای پسر عم پسر برادر آمده)
۷۶-کاملالصناعه، ج۱، ص۵
۷۷-میرسید شریف جرجانی در کتاب تعریفات فلسفه را چنین تعریف میکند: «فلسفه تشبه به خداوند است به قدر طاقت انسانی برای تحصیل سعادت ابدی.» ابونصر فارابی(ف:۳۳۹ق)، در کتاب تحصیلالسعاده، و حکیم مجریطی(ف:۳۹۴ق)، در الرساله الجامعه، ص۱۰۰، فصل «فی ذکر دین الفلاسفه»، و شیخ شهابالدین سهروردی در فصل «فی سلوک الحکماءالمتالهین»، ص۵۰۰ از مجلد اول مجموعه فی الحکمه الالهیه، فیلسوف واقعی را معرفی و وظایف او را تعیین میکنند.
۷۸-رسائل فلسفیه، صص۱۷ـ ۱۹
۷۹- رساله للبیرونی، ص۳
۸۰- زادالمسافرین، ص۵۲؛ جامعالحکمتین، ص۱۳۷
۸۱- دلاله الحائرین، قطعه۶ (به نقل از رسائل فلسفیه، ص۱۶۵)
۸۲- التنبیه و الاشراف، ص۱۳۸
۸۳- الفصل، ج۱، ص۱۰
۸۴- الفصل، ج۵، ص۴۴
۸۵- الفصل،ج۱،ص۷۶
۸۶- زادالمسافرین،ص۵۲ ـ ۵۳
۸۷ - جامع الحکمتین، ص۱۳۷
۸۸- رسائل فلسفیه، ص۱۷۹
۸۹- شرح المواقف، ج۱، ص۴۳۸
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید