1395/7/3 ۱۰:۰۰
تراژدی همیشه یکی از عنصرهای مهم در فلسفهورزی فیلسوفهای مهم دنیا بوده است. تراژدی ترسیمگر وقایع اندوهبار است؛ وقایعی که حس منفی و اندوه را به ما منتقل میکنند. اما اشتیاق نشان دادن زیاد مردم در دورههای مختلف به تراژدی نشاندهنده این است که چیز مثبتی در تراژدی وجود دارد؛ چیز مثبتی که با وجود انتقال اندوه ما را جذب خودش میکند. شاید همین تناقضی که در تراژدی وجود دارد، توجه فیلسوفان را معطوف به خود کرده است؛ چنانچه تراژدی را به عنوان پرتکراترین هنر دنیا، برترین شکل ادبیات میدانند.
روایتی از تاریخ فلسفه تراژدی زهرا سلیمانیاقدم : تراژدی همیشه یکی از عنصرهای مهم در فلسفهورزی فیلسوفهای مهم دنیا بوده است. تراژدی ترسیمگر وقایع اندوهبار است؛ وقایعی که حس منفی و اندوه را به ما منتقل میکنند. اما اشتیاق نشان دادن زیاد مردم در دورههای مختلف به تراژدی نشاندهنده این است که چیز مثبتی در تراژدی وجود دارد؛ چیز مثبتی که با وجود انتقال اندوه ما را جذب خودش میکند. شاید همین تناقضی که در تراژدی وجود دارد، توجه فیلسوفان را معطوف به خود کرده است؛ چنانچه تراژدی را به عنوان پرتکراترین هنر دنیا، برترین شکل ادبیات میدانند.
افلاطون؛ تراژدی ویرانکننده عقل اولین فیلسوفی که توجه خاص خود را به تراژدی معطوف کرد افلاطون بود. افلاطون به تراژدی از آن روی که حسی از لحاظ عاطفی بیارزش است، میپردازد. او چنین استدلال میکند که انسان نیک و نجیب انسانی است که تحت فرمان عقل است. تامل عقلانی هم نشان میدهد انسان نمیتواند در حالت اندوه و هیجان عاطفی زیاد از پس زندگی برآید. از سوی دیگر همین عقلانیت نشان میدهد سرکوب و کنترل حوادث نیرومند مانند اندوه شدید تنها راه کنترل پیش آمدن هیجانات عاطفی شدید است. انسان عاقل چون زندگیاش تحت فرمان عقل است تمام توانش را برای سرکوب عواطف نیرومند به کار میبرد؛ اما تراژدی بخشی از نفس را ارضا میکند که از حالات شدید هیجان عاطفی حظ میبرد. از نظر افلاطون عقل توانایی ما برای برآمدن از پس زندگی است، اما تراژدی این عقلانیت را نابود میکند؛ بنابراین باید تحریم شود.
ارسطو؛ همذاتپنداری با قهرمان تراژدی ارسطو با استاد خود همنظر نیست. او ارزش خاصی برای تراژدی قائل است. یکی از عنصرهای مهم اندیشه ارسطو در دفاع از تراژدی به تعریف قهرمان تراژیک بازمیگردد؛ اینکه چه کسی میتواند قهرمان اصلی تراژدی باشد. از نظر ارسطو تراژدی باید رویدادهای وحشتناک و شفقتانگیز را به تصویر بکشد. این به آن معناست که در تراژدی از سه نوع پیرنگ باید اجتناب شود. نباید در تراژدی نشان داده شود که یک مرد نیک از خوشاقبالی به سوی بداقبالی پیش میرود. همچنین یک مرد بعد از بداقبالی به سوی خوشاقبالی پیش میرود. در حالت سوم نباید دیده شود که یک مرد سرتاپا شرور کسی است که از خوشاقبالی به بداقبالی سقوط میکند؛ چون گرچه ممکن است چنین روایتی به لحاظ اخلاقی ارضاکننده باشد، اما شفقت یا ترس را در خود ندارد. در نتیجه از نظر ارسطو، قهرمان تراژیک باید شخصی از نوع معمولی باشد؛ کسی که در فضیلت و عدالت خیلی برتر یا خیلی بدتر از ما نیست.
هگل؛ تراژدی به مثابه روح جامعه شرح گئورگ ویلهلم فریدریش هگل از تراژدی بر مبنای تاثیری که بر فیلسوفان تراژدی داشته، از شرح ارسطو نیرومندتر است. شرح هگل بر تراژدی یونانی متمرکز است. او تراژدی یونانی را برتر از تراژدی مدرن میداند. هگل میگوید موضوع تراژدی یونان، جوهر اخلاقی است. جوهر اخلاقی، روح قومی مشترک یک جامعه است؛ روح قومیای که یک جامعه را همچون یک جامعه تقویم میکند. ممکن است اجتماعی بدون روح قومی مشترکی وجود داشته باشد اما از منظر هگل امکان ندارد جامعهای بدون تلقی مشترک از شالودههای زندگی خوب وجود داشته باشد.
نیچه؛ پرسشهای تراژدی فردریش نیچه، استاد فلسفه یونان دانشگاه بازل در 19 میلادی است که نسبتش با تراژدی را با یک پرسش و پاسخ به آن آشکار میکند. نیچه میپرسد یونانیان چگونه قادر بودند نسبت به زندگی پرشور باشند و علیرغم «تناقضاتی» که اسطورههایشان آشکار میکردند، شکوفا شوند؟ نیچه معتقد است این امر از طریق هنرشان ممکن شده است. او معتقد بود که آنها دو فرم هنر داشتند؛ یکی هنر آپولونی مانند هنر هومر و دیگری هنر دیونوسی که همان تراژدی نویسی است. او معتقد بود هنر دیونوسی تراژدی به دنبال آن است به ما تعلیم دهد شادی را نه در پدیدارها، بلکه پشت آنها بیابیم. درواقع تراژدی امر رعبانگیز را با به وجود آوردن امر والا رام میکند. گرچه ما متحمل تجربه تباهی قهرمان تراژیک میشویم، اما در خوف منجمد نمیشویم؛ چون فراغتی متافیزیکی ما را برای یک لحظه از آشوب نقشهای متغیر جدا میکند. برای لحظاتی کوتاه ما حقیقتا خود وجود آغازیم. فیلسوفان تراژیک در طول تاریخ کم نیستند. بعد از افلاطون و ارسطو تا زمان هیوم هیچ فیلسوف بزرگی درباره تراژدی نظریهپردازی نکرد؛ مدتی که 2000 سال طول کشید. بعد از آن فیلسوفان بزرگی چون دیوید هیوم، فردریش هولدرلین، سورن کییر کهگور، آرتور شوپنهاور، بنیامین اشمیت، مارتین هایدگر، آلبرکامو، آرتور میلر و فیلسوف عصر کنونی اسلاوی ژیژک همه از شخصیتهایی بودهاند که درباره تراژدی اندیشیده و نظریهها دادهاند. در این باره به طور مبسوط و مفصل درباره نسبت این فیلسوفان و نظریاتشان درباره تراژدی میتوان به کتاب تازه منتشر شده «فلسفه تراژدی» اثری از جولیان یانگ که توسط حسن امیر آرا ترجمه شده است، رجوع کرد.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید