صفحه اصلی / مقالات / شیطان /

فهرست مطالب

شیطان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 22 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

در روایتهایی از تیـپ 764 آرنـه ـ تامپسون آمـده است: پسر شیطان زنی خداترس را آبستن می‌کند و او از شیطان پسری به دنیا می‌آورد. پسر، خود را سید جا می‌زند و به پسران شاه تجاوز می‌کند. شاه همۀ سیدها را می‌کشد. پیامبر (ص) او را در خواب به‌سبب این عملش سرزنش می‌کند. شاه روز بعد قصد بخشایش سیدها را می‌کند؛ اما چون همۀ آنها مرده‌اند، مردم عادی خود را سید جا می‌زنند (مارتسلف، 154). 
چهرۀ دیگری که از شیطان به تصویر کشیده شده، شیخی ادیب و صاحب فضل است که به‌خوبی ساز می‌زند و می‌خواند (هزارویک‌شب، 5 / 1859-1862). این داستان یادآور داستان زن جادو در خان چهارم رستم است (نک‍ : ‌ه‍‌ د، هفت‌خان). 
در داستان قربانی ابراهیم (ع)، که با باورهای عامیانه درآمیخته است، شیطان به لباس انسان درآمد و به هاجر خبر داد که شوهرش قصد کشتن پسرش را دارد و اسماعیل را نیز آگاه کرد. اما او سنگی به شیطان پرتاب کرد، چراکه می‌دانست وسوسه است. از آنجا سنگ‌اندازی به شیطان مرسوم شد (ماسه، I / 141-142). داستانهایی نیز از مبارزۀ امامان و پیامبران با شر وجود دارد که از آن جمله، داستان نبرد علی (ع) با چند جن و شیطان در چاه، و کشتن آنها ست (محجوب، 1214). 
بنابر باورهای عامه، شیطان در قالب گدای زن، ظهرها حاضر می‌شود (هدایت، 77). شیطان افزون‌بر انسان، به گونۀ جانورانی چون مار، مارمولک و گربه نیز تجلی می‌کند (حاتمی، 117). ارتباط میان شیطان و مار را در داستان آدم و حوا می‌بینیم که شیطان هنگام فریفتن آدم برای خوردن گندم، در آسمان به‌شکل ماری درآمد (اسدیان، 236). 
در برخی روایتهای تیپ C821 آرنه ـ تامپسون، دربارۀ حمایت شیطان از حامیانش، آمده است که مردی به فقیری که دیگر به نام خدا صدقه به دست نمی‌آورد، به نام شیطان صدقه می‌دهد. شیطان برای سپاسگزاری از صدقه‌دهنده، به‌شکل شتری درمی‌آید. صدقه‌دهنده او را می‌فروشد و شتر در خانۀ خریدار به‌صورت گربه‌ای درمی‌آید. در کوششی برای نگه‌داشتن گربه، دمش کنده می‌شود. خریدار با دم گربه، که مدرک او ست، نزد قاضی می‌رود تا از فروشنده شکایت کند. به هنگام ارائۀ مدرک، دم به شکل کمانچه درمی‌آید و بدین‌ترتیب کسی به حرف او اعتنا نمی‌کند (مارتسلف، 157). تار عنکبوت از منسوبات شیطان است که آن را بند ساعت وی پنداشته‌اند (هدایت، 158). غولها در زمرۀ شیطانهای مشهورند و برخـی از آنها بـه کشتن مسافـرِ تنهـا در بیابان روی می‌آورند (همو، 142). در کازرون، انگور را میوۀ شیطان می‌دانند و اگر بر زمین افتاده باشد، آن را با پا له می‌کنند (حاتمی، 204). 
روایتها و داستانهایی وجود دارد که رفتارهایی از سوی انسان، سبب حضور شیطان، و برعکس، حضور شیطان سبب بروز رفتارها و رخدادهای بد و ناپسند در میان انسانها می‌شود. شیطان در موقعیتهایی خاص مانند زایش، مرگ، پیوند زناشویی، عبادت، انجام آداب پاکی و بلایا می‌تواند حضور مخرب داشته باشد. شر شیطان از همان آغاز تولد، گریبان‌گیر انسان می‌شود و نوزاد بی‌دفاع را باید از گزندش در امان داشت. زائو نیز در معرض خطر شیطان است. آل یکی از شیاطین است که با عفریتی موبور، زائو را می‌آزارد و در صورت عدم مراقبت، جگر او را درمی‌آورد و می‌بلعد (ماسه، I / 44). اگر بچۀ شیرخوار بی‌اختیار بگرید، شیطان در گوش او خبر مرگ پدرش را، و اگر به‌ناگاه بخندد، خبر مرگ مادرش را داده است (حاتمی، 62). 
برای دورماندن از شر شیطان، آداب پس از مرگ به‌درستی باید انجام گیرد. مرسوم است که روی سینۀ مرده قرآن می‌نهند تا شیطان در جسمش حلول نکند (هدایت، 66). میت باید غسل داده شود، وگرنه شیطان به جسم او وارد می‌شود (مختارپور، 602). اگر کسی در شب بمیرد، باید اعمال خاصی انجام شود، وگرنه شیطان مرده را وسوسه می‌کند تا زنده شود و مردم را به وحشت بیفکند (هاشم‌نیا، 249). شیطان نزد کسی که در حال احتضار است، حضور می‌یابد تا به او، که تشنه است، آب دهد و درعوض ایمانش را بگیرد. گاهی انسان سست‌اراده تسلیم او می‌شود؛ به‌این‌سبب، اطرافیانِ محتضر به او آب‌قند می‌دهند و بر شیطان لعنت می‌فرستند تا کامیاب نشود (حاتمی، 196-197). 
از دوران باستان تا کنون پیمان‌بستن امری بسیار مقدس، و شکستن آن اهریمنی به شمار می‌رفته است (نک‍ :‌ ه‍‌ د، سوگند)، و طبیعی است که شیطان در مقابله با آن نیز برآمده باشد. در مراسم پیوند زناشویی، عروس و داماد را دست‌به‌دست می‌دهند. اگر این کار انجام نگیرد و زن و شوهر دچار اختلاف شوند، به این سبب است که شیطان از میان آن دو گذر کرده، و میانشان جدایی انداخته است (مؤیدمحسنی، 91-92). شیطان عامل بی‌عدالتی است و در طومارها، دربارۀ فریب‌خوردن ضحاک از ابلیس و دورشدن او از عدالت سخن رفته است (سعیدی، 1 / 32-33). 
شیطان با اعمال عبادی انسان نیز مقابله می‌کند و در پی برهم‌زدن آنها برمی‌آید. اگر کسی بلافاصله پس از شلیک توپ افطار، روزۀ خود را نشکند و افطار نکند، شیطان ثواب روزۀ او را از میان می‌برد (ماسه، I / 140). می‌گویند که شیطان 3 میراث پدری دارد: شب‌کلاه، شیپور و پوستین. او سپیده‌دم پوستین را روی مسلمانان می‌اندازد تا گرم شوند و برای نماز برنخیزند (کرزبر، 246-247). پس از خواندن نماز باید جانماز را جمع کرد، وگرنه شیطان بر آن نماز می‌خواند (رضایی، غلامرضا، 460). قرآن را نیز نباید باز گذاشت و رفت، زیرا شیطان آن را می‌خواند (هدایت، 82). 
از دشمنی شیطان با انسانهای پاک‌دل و متدین در داستانها بسیار سخن آمده است. نماز شیطان را به خشم می‌آورد (هزارویک‌شب، 3 / 1281). هنگامی که انسان آمادۀ وضوگرفتن می‌شود، فرشتگان در سمت راست، و شیاطین در سوی چپ او قرار می‌گیرند؛ اگر او در آغازِ وضو نام خدا را ببرد، شیاطین می‌گریزند، وگرنه، آنها بر فرشتگان پیروز می‌شوند و انسان را وسوسه می‌کنند تا به شک بیفتد و وضویش ناقص شود (همان، 3 / 1282). صلوات‌فرستادن نیز شیطان را دور می‌کند (همایونی، 331).
شیطان با کسب دانش و آگاهی مخالف است. کتاب را نباید باز گذاشت و رها کرد، زیرا شیطان آن را می‌خواند و اگر فرد دوباره به سراغش برود، چیزی از آن نمی‌فهمد (بشرا و طاهری، 80). 
مردم باور دارند که احتلام در خواب از شیطان است و محتلم را نیز شیطانی‌شده می‌خوانند (حاتمی، 195). رفتارهای نامناسب انسانْ با شیطان و عوامل او مرتبط است. شیطان برای ایجاد درگیری و دعوا میان دو نفر، شب‌کلاهش را بر سر می‌نهد و غیب می‌شود، سپس خود را به‌شکل دوست یا آشنایی درمی‌آورد و از قول هریک بد دیگری را می‌گوید، آنگاه شیپور را بر لب می‌نهد و می‌دمد و آشوب را بیشتر می‌کند (کرزبر، 246-247). 
تاورنیه دربارۀ اختلاف رفتار ایرانیان و غربیها هنگام عصبانیت، می‌گوید که غربیها به خداوند کفر می‌گویند و به شیطان پناه می‌برند؛ اما ایرانیان در صورت شنیدن سخنان کفرآمیز از کسی، او را دیوانه قلمداد می‌کنند، زیرا بر این باورند که او با اطمینان به شیطان، بهشت را از دست می‌دهد (ص 616-617). اوقات‌تلخی، خندۀ بلند و درِگوشی حرف‌زدن از کارهای شیطان است (رضایی، جمال، 632، 642؛ همایونی، 331). 
برخی از رخدادها و بلایای طبیعی را نیز به شیطان منتسب کرده‌‌اند. در باور عامه، رنگین‌کمانْ کمان شیطان است. البته انتساب آن به اشخاص نیک و مقدس نیز مرسوم بوده است (میرشکرایی، 124) که ریشۀ هندوایرانی دارد. در گیلان، رنگین‌کمان، که آن را یالمند می‌نامند، اگر رنگش زیاد باشد، آن را سبب خشک‌سالی و قحطی می‌دانند. اگر رنگ سرخ آن زیاد باشد، نشان از خون‌ریزی و جنگ دارد و افزونی رنگ سبز یا سفید مثبت است. هم‌ زمانی ایجاد رنگین‌کمان در آسمان با باران و آفتاب سبب می‌شود که گرگ در کوه بزاید. این اعتقاد از نقش اهریمنی رنگین‌کمان حکایت دارد (همو، 126-127). زلزلۀ روز رستاخیز را نیز با شیطان مرتبط دانسته‌اند که او با طوقی سنگین و آهنی به نام طوق زلزله، در صحرای محشر حاضر می‌شود (اسدیان، 155). در لرستان، پدیدۀ گردباد را ناشی از تحریک شیطان می‌دانند (عسکری‌عالم، 1 / 83) که با گفتن «اعوذ باللّٰه من الشیطان الرجیم»، فوراً فروکش خواهد کرد (هدایت، 158). 
برای خوردن و آشامیدن، از دیرباز آدابی وجود داشته است که برخی از آنها هنوز هم در میان مردم رواج دارد. تأکید فراوان بر سکوت به هنگام غذاخوردن و گناه رعایت‌نکردن آن از متون باستانی ایران آشکار می‌شود. مردم کومله زیاد حرف‌زدن به هنگام غذاخوردن را بد می‌دانند و می‌گویند شیطان غذا را می‌خورد (شهاب، 153). در کازرون معتقدند اگر کسی ایستاده غذا بخورد و آب بنوشد، شیطان آب و غذا را از راه مقعدش بیرون می‌کشد (حاتمی، 196). 
رعایت‌نکردن آداب پاکیزگی سبب نزدیکی به شیطان می‌شود. اگر صبح خانه و مغازه را آب‌وجارو کنند، شیطان دور می‌شود (بخشی‌زاده، 382). اگر پس از جاروزدن خاک‌روبه را برندارند، شیطان روی آن می‌ایستد و اذان می‌گوید و اهل خانه به دعوا می‌افتند (گلاب‌زاده، 111؛ مؤیدمحسنی، 473). اگر ظرف غذا را شبها نشسته رها کنند و یا آشغال را از خانه بیرون نبرند، شیطان به خانه راه می‌یابد (مشایخی، 165؛ سعیدی، 291). در گروس، به کودکان می‌آموزند که پس از خوردن غذا، دهانشان را بشویند تا شیطان نتواند آن را لیس بزند (هاشم‌نیا، 118). 
انسان همواره در حال نبرد درونی یا بیرونی با نیروی شر است. این کشمکش نوعی ترس از نیروی مقابل را نیز به همراه دارد. انجام هر کاری ممکن است با مقابلۀ شر مواجه شود؛ بنابراین، در فرهنگ عامه راهکارهایی برای ازبین‌بردن آن وجود دارد؛ مثلاً به هنگام اتفاقی خوش، بریدن لباس یا درپیش‌داشتن کاری مهم، عباراتی چون گوش شیطان کر و چشم شیطان کور (همایونی، 299؛ هدایت، 90) را به کار می‌برند یا می‌گویند: «شیطون پوسِرم نخنده، تو کوها سیاه بخنده». سپس سر را به دو طرف حرکت می‌دهند و آب دهان را بیرون می‌اندازند تا شیطان از آنها دور شود (مؤیدمحسنی، 466). 
لعنت‌فرستادن بر شیطان از دیگر راهکارها به شمار می‌رود. در باور مردم، شیطانْ دشمنِ خوشی و آسایش است و لعنت‌فرستادن بر او، بازدارندۀ شر او ست (هدایت، 88). اگر انسان شیطان را لعنت کند، شیطان نیز انسان را لعنت می‌کند؛ پس باید گفت که لعنت خدا بر شیطان، تا شیطان توان پاسخ‌گویی را نداشته باشد (سالاری، 372). 
زردشتیان در 5 نماز واجب روزانۀ خود، پس از شستن صورت و دستها و پاها، کمربند مقدس (کُشتی / کستی) را می‌گشایند و در دست می‌گیرند؛ سپس چشم بر آتش، که نماد پارسایی است، و رو به درگاه آفریدگار می‌ایستند و به اورمزد نماز می‌برند و اهریمن را لعنت می‌کنند و در همان حال، از روی تحقیر با سرانگشتان خود به دو سر کمربند می‌زنند (بویس، زردشتیان، 33). 
تب‌خال و یا زخم گوشۀ لب را نشانۀ دهنه‌زدن شیطان می‌دانند (هدایت، 99). مردم لرستان علت تب‌خال را آن می‌دانند که فرد پیش از خواب، شیطان را لعنت نکرده است. پس شیطان به هنگام اسب‌سواری از روی لب او گذشته، و جای پای اسبش تب‌خال شده است (اسدیان، 298). در گامیشبان ماسال، تا چند روز، صبحها پیش از شستن دست و روی، نخی از گیاه شالی را مانند افسار به دهان می‌گیرند تا زخم گوشه‌های لب بر آن فشرده شود و در دل به شیطان می‌گویند: «تو دهنه‌ام زدی، حالا من دهنه‌ات می‌زنم» (بشرا، 75). 
راهکار دیگر در مقابله با شیطان، دعا (ه‍‌ م) است. الفاظ، بیان و دعا در برابر نیروی شر مؤثر انگاشته می‌شود. در باورهای باستانی نیز هنگامی‌که اورمزد دعای اهونور را خواند، سبب بیهوشی اهریمن شد. در مازندران به کودکانی که می‌خواستند شبها به حیاط خانه بروند، سفارش می‌کردند که مَهر کنند. مهرکردن (ذکرگفتن) شاید بازماندۀ واژۀ اوستایی ـ mąθra (مانثرَه) به معنای کلام و دعای مقدس (بارتولمه، 1177) باشد (سلیمی). 
به باور مردم سروستان، فکر گناه در انسان ناشی از حضور شیطان در وجود او ست و او باید به خدا پناه ببرد (همایونی، 331). با گفتن بسم‌الله، شیطان فرار می‌کند (هدایت، 83)؛ پس در آغاز هر کاری، باید بسم‌الله گفت تا شیطان دور، و کار به‌نیکی انجام شود (حاتمی، 197). مردم لرستان برای دفع شر، آداب و دعایی مخصوص دارند؛ آنها پیش از طلوع آفتاب، رو به شرق می‌ایستند و دعای هفت پاره‌تن را در جوی آب می‌اندازند، 70 قدم به دنبال آن می‌روند و مرتب فوت می‌کنند، و سپس بازمی‌گردند و خاک گور دختر نابالغی را با شیره، عسل یا آب قند درمی‌آمیزند و با نوک انگشت می‌چشند و سر را به چپ و راست می‌گردانند و دعایی می‌خوانند (عسکری‌عالم، 2 / 194). به باور کازرونیها، انداختن نظربند بر گردن انسان و جانور شر شیاطین را دور می‌کند (حاتمی، 186). 
به باور مردم، گم‌شدن اشیاء به این سبب است که شیطان روی آن می‌نشیند یا می‌خوابد؛ پس برای پیداشدن آن، باید 7 صلوات فرستاد (همایونی، 331؛ حاتمی، 195؛ نیز نک‍ : ه‍ د، هفت). درتوجانیها می‌گویند که اگر چیزی گم شود، شیطان آن را دزدیده است؛ پس دو چوب را صلیب‌وار به هم می‌بندند و مترسکِ شیطان را می‌سازند و با چوبی دیگر آن را می‌زنند و رویش را با دودۀ تاوۀ نان‌پزی سیاه می‌کنند (پیشدادفر، 6 / 101). برخی از زنان نیز گوشۀ روسری یا چادر خود را گره می‌زنند تا دم شیطان را گره زده باشند (مشایخی، 165)، و برخی نیز گوشه‌ای از لباس را گره می‌زنند و می‌گویند: «بستم بخت دختر شاه پریان را؛ شیطان مالم را بده، مالت را می‌دهم» (هدایت، 89). 
راهکار دیگر برای دورکردن شیطان، کمک‌گرفتن از نیروی جانوران است: حضور خروس سفید یا کبوتر در خانه، شیاطین را دور می‌کند (اسدیان، 244؛ بشرا و طاهری، 39-40). اذانِ خروس شیطان را می‌راند (آزاده، 106؛ نیز نک‍ : ‌ه‍‌ د، خروس). اگر پر طاووس را لای قرآن بگذارند یا بالشی از پر پرندگان حلال‌گوشت داشتـه باشند، شر شیطان دور می‌شود (حاتمـی، 197). زردشتیـان غلات را نیز در دفع شر مؤثر می‌دانند و باور دارند در هر خانه‌ای که غلات فراوان باشد، آهنِ تافته در گلوی دیوها فرومی‌رود (آذرگشسب، 45). 
برای راندن شیطان، از ابزاری مانند سوزن و سنجاق نیز می‌توان استفاده کرد. براساس این باور، شیاطین از نوک سنجاق و دیگر اشیاء نوک‌تیز هراس دارند. در مراسم تیرگان در گیلان و مازندران، ظرف آبی را که از چشمه برای مراسم آورده‌اند، نه بر زمین، بلکه بر طاقی می‌گذارند و در آن یک سوزن یا سنجاق می‌اندازند (تهمورثی، 3). در قوم بختیاری، زائو برای دورکردن شیطان، لباس قرمز می‌پوشد (داودی، 266)؛ از سوی دیگر، به باور مردم عرب خوزستان، پوشیدن لباس قرمز توجه شیطان را به خود جلب می‌کند (پورکاظم، 153). 
رعایت زمان و مکان نیز خطر شیطان را دور می‌کند؛ مثلاً نباید شبها به حمام، شبستان مسجد و یا زیارتگاه رفت، زیرا بزم شیطان در آنجاها ست و اگر کسی برود، باید برای دفع شرْ مرغ، خروس یا گوسفند قربانـی و خیرات کنـد (حاتمی، 117). اگر در شب جمعه، میوۀ بهشتی انار را به گونه‌ای بخورند کـه هیچ دانـه‌ای از آن بـر زمیـن نریـزد، تـا 40 روز شیطان بـه آنهـا نـزدیک نخواهد شـد (شکورزاده، 309). 
احتیاط‌کردن نیز می‌تواند شیطان را دور کند. اگر برای نخستین‌بار از چیزی استفاده می‌شود، باید با احتیاط باشد تا به‌اصطلاح، وجه شیطانیِ آن در (بیرون) کرده شود (بذرافکن، 179). تفنگ خالی را به طرف کسی نمی‌گیرند، چون شیطان آن را پر می‌کند (حسینی، 126). در لرستان، پس از اطمینان از خالی‌بودن تفنگ، 7 بار شیطان را لعنت، و هربار به تفنگ فوت می‌کنند تا شیطان دور بماند (عسکری‌عالم، 2 / 114). 
در مازندران، اگر بخواهند برای کاری با تسبیح استخاره (ه‍ م) کنند، 3 بار صلوات می‌فرستند و بخشی از تسبیح را در میان دو دست می‌گیرند و دانه‌های همان بخش را به‌این‌ترتیب شمارش می‌کنند: آدم، حوا، ابلیس؛ اگر دانۀ آخر ابلیس باشد، استخاره بد است. در بوشهر، با نامهای خضر، الیـاس و ابلیس شمارش می‌کنند؛ اگر در پایان 3 مهره بماند، چون آخری ابلیس است، استخاره را بد می‌دانند (خلعتبری، 81، 91). 
شیطان در مثلها بسیار کاربرد دارد و باورهای گوناگون دربارۀ آن را می‌توان در میان مثلها یافت: از خر شیطان پیاده شو؛ اسراف کار شیطان است (ذوالفقاری، 1 / 289، 336)؛ به در کردی شیطان را، باز کردی میدان را؛ به عقل شیطان هم نمی‌رسد؛ تعجیل‌کننده پیرو شیطان است؛ شیطان از بسم‌الله فرار می‌کند؛ شیطان از درگاه خدا ناامید نیست؛ شیطان پیش او درس می‌خواند؛ شیطان پیش او لنگ می‌اندازد؛ شیطان چه پای دارد با حملۀ شهاب (همو، 1 / 494، 581، 701، 1278). 

مآخذ

آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران، 1352 ش؛ آزاده، حسین، باورهای مردم شمال فارس، شیراز، 1390 ش؛ ابوطاهر طرسوسی، ابومسلم‌نامه، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، 1380 ش؛ همو، قران حبشی، به کوشش میلاد جعفرپور، تهران، 1395 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسکندرنامه، روایت باقی‌محمد بن مولانا یوسف (آسیای میانه)، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، 1392 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، 1354 ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، 1357 ش؛ انصاری، قاسم، مقدمه بر دفاعیات عین‌القضات همدانی (ترجمۀ رسالۀ شکوی الغریب)، ترجمۀ همو، تهران، 1360 ش؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ همو و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بنونیست، امیل، دین ایرانی (برپایۀ متنهای کهن یونانی)، ترجمۀ بهمن سرکاراتی، تبریز، 1350 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1393 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهـران، 1355 ش؛ پورداود، ابراهیم، حاشیه بر ج 2 یشتها (هم‍‌ )؛ همو، زین ابزار، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، 1347 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم درتوجان، بندرعباس، 1382 ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، اصفهان، 1363 ش؛ تهمورثی شال، فرشاد، «تیرماسینزه در لنگرود»، امرداد، تهـران، 1387 ش، س 9، شم‍‌ 200؛ جفری، آرتـور، واژه‌های دخیل در قـرآن مجید، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1372 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بی‌جا، 1385 ش؛ حسن‌دوست، محمد، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، به کوشش بهمن سرکاراتی، تهران، 1383 ش؛ حسینی، محسن، فرهنگ و جغرافیای علی‌آباد کتول، تهران، 1370 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، بازنویسی افسانه‌های صبحی (فضل‌الله صبحی مهتدی)، مشهد، 1385 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فال و استخاره در فرهنگ عامه، تهران، 1390 ش؛ دادمهر، منصور، پژوهشی دربارۀ سقاخانه‌ها و سنگابهای اصفهان، اصفهان، 1378 ش؛ داودی حموله، سریا، دانشنامۀ قوم بختیاری، اهواز، 1393 ش؛ دبا؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ ذیل دفما؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ زرشناس، زهره، زن و واژه، به کوشش ویدا نداف، تهران، 1385 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381 ش؛ سلیمی، مینا، تحقیقات میدانی؛ شاکد، شائول، تحول ثنویت (تنوع آراء دینی در عصر ساسانی)، ترجمۀ احمدرضا قائم‌مقامی، تهران، 1387 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهـاب کوملـه‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کوملـه، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفـر، گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی طهران قدیم، تهران، 1370 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1386-1387 ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو امیری فیروزکوهی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران، 1386 ش؛ غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ق؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ قرآن کریم؛ کتاب پنجم دینکرد، آوانویسی، ترجمه، تعلیقات و واژه‌نامه از ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1386 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ گاتاها، سرودهای اشو زرتشت، ترجمه و به کوشش آبتین ساسانفر، تهران، 1390 ش؛ گلاب‌زاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مارتسُلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مانی به روایت ابن‌الندیم، ترجمۀ محسن ابوالقاسمی، تهران، 1379 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مزداپور، کتایون، «افسانۀ پری در هزارویک‌شب»، شناخت هویت زن ایرانی، به کوشش شهلا لاهیجی و مهرانگیزکار، تهران، 1371 ش، ج 1؛ همو، داغ گل سرخ و چهارده گفتار دیگر دربارۀ اسطوره، تهران، 1383 ش؛ همو، روایتی دیگر از داستان دلیلۀ محتاله و مکر زنان، تهران، 1374 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1373 ش؛ «منتخب رونق المجالس»، دو رسالۀ فارسی کهن در تصوف، به کوشش احمدعلی رجایی، تهران، 1354 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرشکرایی، محمد، انسان و آب در ایران، تهران، 1380 ش؛ میرفخرایی، مهشید، فرشتۀ روشنی، تهران، 1383 ش؛ مینـوی خـرد، ترجمـۀ احمد تفضلی، تهـران، 1364 ش؛ نـواب لاهیجانی، محمدباقر، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدمهدی جعفری و محمدیوسف نیری، تهران، 1379 ش؛ نهج البلاغه، ترجمۀ جعفر شهیدی، تهران، 1387 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ هزارویک‌شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، تهران، 1387 ش؛ هفت‌لشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ هینلز، جان، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1379 ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، 1356 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش؛ نیز: 

Avesta, the Sacred Books of the Parsis, ed. K. F. Geldner, Stuttgart, 1889-1896; Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Strasbourg, 1904; Boyce, M., A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian, Acta Iranica, Leiden, 1977, vol. XC; id., Zoroastrians, London, 1979; EI2; Iranica ; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974.
مینا سلیمی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: