خارخانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240695/خارخانه
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
3
خارْخانه، یا خیشخانه، کلبهای تابستانی که بعضی از وجههای آن را با خار، یا خیش (نک : ادامۀ مقاله) پوشاندهاند. در منابع و فرهنگهای فارسی، نامهای گوناگون برای آن ذکر شده است، مانند واتغر، بادهنج، باتخان، خیشود (پیرنیا، 43)، خَشَنخانه، آدوربند یا خارخانه (رضایی، 338؛ پورحسینی، 180؛ نیز نک : بلوکباشی، 82)، خَسخانه (برهان ... ، ذیل خیشخانه)، خیسخانه ( لغتنامه ... ، ذیل واژه)، بیتالخیش (مقدسی، 450) و جز اینها.واژۀ خیش را که در نام خیشخانه به کار رفته است، تغییر شکل یافتۀ واژۀ کیش به معنای پارچه یا پردهای از جنس کتان یا کرباس خشن دانستهاند (داعیالاسلام، ذیل کِش؛ نیز نک : بلوکباشی، همانجا). با این معنی اخیر، مراد از خیشخانه مکانی است که کیش یا خیش در آن آویزان، و یا مکان یادشده مسقف به آن باشد. در فرهنگهای فارسی نیز خیشخانه خیمهای از کتان تعریف شده است (برهان، ذیل واژه).استفاده از خارخانه، در تاریخ معماری ایران یکی از کهنترین شیوههای ابداعی در نواحی گرمسیر برای خنکسازی موقت در هوای گرم و طاقتفرسای نواحی خشک و بیابانی بوده، و در معماری سنتی جامعههای شهری و بهویژه روستایی و عشایری ایران، کاربرد فراوان داشته است (بلوکباشی، همانجا). قسمی دیگر از خارخانه که بیشتر پادشاهان ایران از آن استفاده میکردند، اتاقهایی بود که دیوارهای آن را گچاندود نموده و سبدهایی دراز از چوب بید دورتادور آن میچیدند و تکههای برف و یخ را در آن میگذاشتند (متز، 2 / 422). ثعالبی مبدع این خیشخانهها را پادشاهان ساسانی میداند (ص 65)؛ همچنین وی نخستین کسی را که برای خود خیشخانه ساخت، منصور، خلیفۀ عباسی، معرفی میکند (ص 65-66). بیهقی در وصف خارخانۀ مسعود غزنوی، اشارات اندکی به روش لولهکشی بر بالای مجموعۀ خارها دارد (ص 121). گنبد خیش، نوع دیگری از خارخانه بود که آن را در مرکز بخش تابستانۀ خانه روی بام و درون گنبدی میساختند و از این گنبد، خیشی کرباسی میآویختند و آن را با پاشیدن آب پیوسته خیس نگاه میداشتند (بلوکباشی، 83). این نوع خیشخانه در سرزمینهای اسلامی نیز رایج بوده است (نک : ثعالبی، 20). در دورۀ عباسی، توانگران تکههای یخ و برف را در گنبد (قبّه) میگذاشتند و یکی از خدمتکاران را به باد زدن آن میگماردند (احسن، 221-222). نوع پیشرفتۀ خارخانه را مقدسی در شیراز دیده، و در احسن التقاسیم چنین نوشته است که نهر آبی در طبقۀ پایین با تندی میگذرد و به برخی از دالانها و خانهها روان میشود. در طبقههای بالا، خارخانهها را ساختهاند و کاریزی دیگر از دو فرسنگی کشیدهاند که از روی بامها میگذرد و روی خارخانه، یا به نوشتۀ مقدسی، بیوت الخیش، آب میپاشند (همانجا). خارخانه در نقاط مختلف ایران به شکلهای متنوعی ساخته میشد. گاه خیش را از سقف خانه میآویختند و آن را برای خنکتر کردن هوا با آب و گلاب خیس میکردند و با ریسمانی که به آن بسته بودند، آن را به حرکت در میآوردند؛ با حرکت خیش هوای خنک و مطبوع در خانه پراکنده میشد (متز، همانجا). گفته میشود که واژۀ خیسخانه نیز برگرفته از همین معنا و به سبب خیس کردن پارچه است (داعیالاسلام، ذیل خیش).در مناطق کویری ایران نوع دیگری از خارخانهها وجود دارد که آن را با خار میسازند و خارخانه مینامند. این مسکن موقت در بیشتر مناطق خشک و بیابانی مانند سیستان و بلوچستان بهصورت آلاچیق، و از خار ساخته میشود، یا اتاقی است که دیوار ضلع شمالی آن سوراخسوراخ است و پشت آن را با خار انباشتهاند؛ در زمان اوج گرما روی خارها به طور مداوم آب میپاشند، تا هنگام وزش بادهای 120روزۀ سیستان، خانه کاملاً خنک شود (محمدی 166). این خارخانهها، خانههای موقتی و تابستانۀ بلوچهای متمول نیز محسوب میشود (غراب، بش ). مردم هرمزگان مانند همین کومههای خارپوش را با نوعی خار به نام آدور (نوعی خارشتر) میسازند و به آن آدوربند میگویند (رضایی، 338). این خارخانهها را جز با خارشتر، با نی سبزشده در آبگیرها یا با پیش (شاخه و برگ درخت خرما) نیز میسازند (بلوکباشی، 82). معمولاً خارخانهها را برای دسترسی آسان به آب در کنار نهرها برپا میکنند (همانجا).نوع دیگری از خارخانه یا خیشخانه بهصورت خیمه یا چادرهایی از جنس پارچههای کتانی ستبر و خشن بوده است که تابستانها آن را در کنار خانه میافراشتند و دور تا دورش را با شاخه و برگ بید میانباشتند و روی آن آب میپاشیدند (برهان، ذیل خیشخانه).خیش دیواری، نوع دیگری از خارخانه بهصورت کلبهای کوچک بوده است که بر دیوارهای آن پارههای نمد میآویختند و یک لولۀ سوراخسوراخ بهطور افقی از بالای نمدها میگذراندند؛ آب از سوراخ لولهها روی نمدها میریخت و آن را تر میکرد و با وزش باد، هوای خنکِ برخاسته از نمدها در فضای کلبه پخش میشد (مظاهری، 103). گاهی این دیوارها به جای نمد با حصیر و سفال و خار پوشانده میشد (پیرنیا، 49).از انواع گفتهشده، خارخانهای که 4 سوی آن از خار پوشیده شده باشد، سادهترین و متداولترین شکل در میان مردم برای خنک کردن هوای فضای زیست تابستانه بوده است. در مقابل قبةالخیش و بیتالخیش و انواع دیگر خارخانههای معتبر و پیچیده بیشتر برای تأمین آسایش قشرهای بالای جامعه به کار میرفته است و انواع این خارخانههای معتبر در میان طبقات مرفه جامعه رواج داشته است (بلوکباشی، 84). با این وصف میتوان این نوع خارخانهها را مأمنی برای استراحت و خوشگذرانی در گرمای تابستان دانست. این مطلب را میتوان از شعری دریافت که در وصف خارخانهای در سیستان و شیوۀ بهرهبرداری از آن سروده شده، و مضمون آن چنین است: کسی که به عمر خود خارخانه ندیده و در زیر آن خوش و خرم لم نداده و تخم هندوانه نشکسته، هرگز از زندگی لذتی نبرده است (باستانی، 347- 348، حاشیۀ 2). اصطلاح خیشخانه در پارهای از اشعار شاعران دیگر نیز به عنوان مکانی برای طرب و خوشی آمده است (برای نمونه، نک : خاقانی، 363؛ ازرقی، 88).
احسن، محمد مناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1369 ش؛ ازرقی هروی، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1336 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، از پاریز تا پاریس، تهران، 1355 ش؛ برهان قاطع؛ بلوکباشی، علی، «خیشخانه، ابتداییترین شکل و وسیلۀ تهویۀ مطبوع در تاریخ معماری ایران»، معماری و فرهنگ، تهران، 1378 ش، س 1، شم 1؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش قاسم غنی و علیاکبر فیاض، تهران، 1324 ش؛ پورحسینی، ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، کرمان، 1370 ش؛ پیرنیا، محمدکریم، «بادگیر و خیشخان»، باستانشناسی و هنر ایران، تهران، 1348 ش، شم 4؛ ثعالبی، عبدالملک، لطائف المعارف، ترجمۀ علیاکبر شهابی خراسانی، مشهد، 1368 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، دانش؛ رضایی، علی، «آب، آیینه و آیین»، خلیج فارس، فرهنگ و تمدن، به کوشش محمدباقر وثوقی، تهران، 1387 ش؛ غراب، کمالالدین، بلوچستان یادگار مطرود قرون، تهران، 1364 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1364 ش؛ محمدی خمک (سکایی سیستانی)، جواد، واژهنامۀ سکزی، تهران، 1379 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطى، ترجمۀ مرتضى راوندی، تهران، 1348 ش.
گلاله هنری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید