خانقاه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240683/خانقاه
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
3
خانِقاه، مکانی برای سکونت و عبادت صوفیانِ مقیم و مسافر، که در آنجا به تعلیم مبانی دین و اصول طریقت، و ریاضت، مراقبت و تهذیب نفس، و اخذ مبانی تصوف از حدیث و تفسیر و کلمات مشایخ میپرداختند. واژۀ خانقاه، در منابع متعدد به صورتهای گوناگون چون خانگاه، خوانگاه، خانجاه، خونگاه، خورنقاه، و جمع آنها به اشکال خوانق، الخوانک و خانقاهات ضبط شده است ( لغتنامه ... ، ذیل واژهها). برخی از صاحبنظران آن را مرکب از واژۀ «خوان» به معنای خانه، کاروانسرا، معبد یا خوان به معنای سفره، طبق و ایوان، و پسوند «گاه» در معنای جا و مکان دانستهاند (کیانی، 57- 59). از میان این صورتها، اشکال خانگاه، خوردنگاه (نفیسی، علیاکبر، ذیل واژهها)، و خورنگاه یا خورنگه ( آنندراج، ذیل واژهها) در فرهنگ مردم قابل توجه است، زیرا خانقاه یا مرکز تجمع صوفیان در آغاز تأسیس، مکانی برای سکونت درویشان، و درواقع مسافرخانهای رایگان بود که غذا و مکان مجانی در اختیار مسافران، غریبان و صوفیان قرار میداد و در آنجا از آنان پذیرایی میشد (کیانی، 63؛ امیری، 110-111؛ ابنبطوطه، 2 / 163). برخی از منابع نیز مهمترین فواید تأسیس خانقاهها برای عامۀ مردم را در این میدانند که آنجا محل نزول، اطعام و سکونت فقیران و مسافران درراهمانده بوده است؛ ازاینرو، مصرف عمدۀ موقوفات خانقاهها اطعام فقرا و درویشان بوده است و در برخی از شهرها چون اصفهان و نطنز در عمارت خانقاهها، آیات 8 و 9 سورۀ دهر (76) را ــ که ناظر بر اطعام یتیمان و فقیران است ــ کتیبه کرده بودند و آن را شعار اصلی خانقاه میدانستند (نیرومند، 45). تعدادی خانقاه و رباط در راه یزد به تبریز تا چند منزل بعد از قم ساخته شده بود که همچون دژی استوار با دیوارهای ستبر و بلند، جان و مال رهگذران و ساکنان روستاهای کنارۀ کویر را در برابر تاختوتازها در امان نگاه میداشت (افشار، 1 / 308). بعضی از خانقاهها نیز درمانگاهی برای معاینۀ رایگان بیماران داشتند و دارو را با گرفتن وجهی مختصر به آنها میدادند (بهروزی، 221). در شهرهایی چون فراشبند، درویشخانههایی بهمنظور اسکان شبانهروزی درویشان، گدایان و غریبان ساخته شده بود و اهالی محل خود را موظف به تهیۀ غذا و آب مورد نیاز ساکنان این مکانها میدانستند. به نظر میرسد که درویشخانهها بقایای خانقاههایی باشند که در هر شهر و دیاری وجود داشتهاند (امیری، همانجا). این سنت پذیرایی از مهمانان، مسافران و درویشان چنان مشهور و گسترده بود که فردی چون ابنبطوطه در سفرنامۀ خویش بسیار از آن یاد میکند (همانجا). از مراکز معادل خانقاه، میتوان از لنگر به معنای مرکز تغذیۀ خانقاه ( آنندراج، ذیل لنگر؛ نیز نک : افلاکی، 2 / 596)، آستانه، تکیه (همو، 2 / 840؛ افشاری، بیستونه)، دویره (ابنبطوطه، 2 / 184، 254؛ قشیری، 21)، زاویه (افلاکی، 2 / 945) و رباط نام برد. واژۀ رباط در معنای خانقاه بیشتر در عراق عرب و منطقۀ فارس رواج داشته است (آلوسی، 113؛ جنید، 196، 395).
در مورد پیدایش اولین خانقاه، نظرات متفاوتی وجود دارد. بنابر نظر برخی از صوفیان، اولین خانقاه ــ مطابق آیۀ 96 سورۀ آلعمران (3) ــ خانۀ کعبه است که در روزگار آدم (ع) به شکل تپهای پدید آمد و نوح (ع) گاهگاهی به آن تپه میرفت و طواف میکرد تا اینکه حضرت ابراهیم (ع)، خانۀ کعبه را ساخت (عبادی، 28). حضرت محمد (ص) در مسجد خویش زاویهای معین کرده و گروهی از صحابه را بهعنوان سالکان طریقت برگزیده بود که در آن زاویه با پیامبر (ص) خلوتها داشتند. این گروه دارای خصلتهایی چون ایثار و عدم ریاکاری بودند (همو، 29، 147). به نظر میرسد خانقاه فقط مخصوص صوفیان مسلمان نبوده است؛ مؤلف حدود العالم از خانقاه مانویان در شهر سمرقند نام برده است (ص 107). جامی نیز از خانقاهی در شام یاد میکند که به دستور امیری ترسا تأسیس یافته بود (ص 31-32).
وجود کمی و کیفی و پراکندگی خانقاهها در سراسر ایران، نشان از نفوذ و بسط تصوف در این سرزمین دارد. برخی منابع از نخستین خانقاهها در خراسان یاد کردهاند؛ چنانکه از خانقاه ابوسعید ابوالخیر در خاوران خراسان بهعنوان نخستین خانقاه رسمی (قزوینی، 360-361)، و در متون دیگر، از خانقاههای ابوعلی طرسوسی، خانقاه ابوالفضل العمید خشاب و خانقاه محمود در نیشابور (قشیری، 19) و دیگر خانقاهها در این منطقه (شفیعی، مقدمه بر ... ، 77) یاد شده است.
معماری و نمای خانقاهها کمابیش از یک طرح کلی تبعیت میکرد. اغلب آنها معمولاً بهصورت مسجد ساخته، و به چند بخش تقسیم میشد: یک تالار بزرگ برای اجتماعات و ادای مراسم عبادت، اوراد و اذکار دستهجمعی، برگزاری نماز جماعت، گردآمدن برای صرف طعام، اجرای مراسم خرقهپوشی، تشکیل مجالس سماع و یا نشستن شیخ با اصحاب که این قسمت را جماعتخانه میگفتند. قسمت دیگر، زاویه، حجره و یا اتاقهای متعدد مخصوص پیر، خادمان، سالکان و بیتوتۀ دراویش و مهمانان بود. افزونبراین، خانقاه دارای حمام، آشپزخانه و چند انبار خواروبار بود. هریک از خانقاهها کتابخانهای بزرگ یا کوچک داشت که بانی آن یا مردم برای استفادۀ عموم وقف کرده بودند و بیشتر متولی خانقاه حفظ آن را بر عهده داشت و کتابها را به طلبه امانت میداد (قشیری، 21؛ نیرومند، 47). در خانقاهها و زاویههای خراسان، پرچمی بر بام عمارت برپا میکردند تا افرادی که در آن مناطق آمدوشد میکنند، پرچم را ببینند و به آن خانقاه و زاویه بروند (سهروردی، 110). آداب و رسوم خانقاه شامل رفتارهای خاص اعتقادی، اجتماعی و عبادتهای معروف فرق مختلف متصوفه است که در کلیات، اشتراکات فراوانی دارند و در مواردی نیز با توجه به اقلیم، باورهای فرق و تعلیمات خاص شیخ خانقاه تفاوتهایی در آن دیده میشود؛ از جملۀ آنها، میتوان به مراسمی چون غسلکردن به هنگام ورود به خانقاه، سنت مدارا با خادم خانقاه یا حق اعتراض بر وی، خوردن و نوشیدن، و جز آن اشاره کرد (شفیعی، «نظام ... »، 580-581، 584، 596). یکی از منابع مالی خانقاهها، مشارکت مردم بهصورت دادن هدایا و نذوراتی بود که مریدان یا ثروتمندان و گاه تنگدستان و فرودستان به خانقاهیان میبخشیدند و بهاصطلاح، فتوح نامیده میشد (همان، 596-597).
بنابر اظهارات سعید نفیسی، خانقاه و آیین و رسوم آن از ابتکارات متصوفۀ ایران بوده است و تردیدی نیست که صوفیۀ ایران مراسم و آیین خانقاه را از مانویان گرفتهاند. سماع، رقص، دستافشانی و پایکوبی صوفیان نیز اختصاص به خانقاههای تصوف ایران داشته و پیروان فرق دیگر آن را نداشتهاند، چنانکه در میان متصوفۀ عراق و جزیره معمول نبود و فرقههای دیار مغرب آن را حرام میشمردند (ص 103-104). سعید نفیسی یکیدیگر از جنبههای مخصوص تصوف ایران را آیین جوانمردی و فتوت معرفی میکند. متصوفۀ ایران تصوف را که محتاج به تعلیمات دقیق، ریاضتها، مراقبهها و عبادتهای خاص بوده است، مخصوص خواص و آموختگان طریقت میدانستند و عوام را به اصول فتوت و جوانمردی دعوت میکردند (ص 104-105). از این مرحله به بعد، میبینیم که شکل عامتری از تصوف در قالب فتوت و جوانمردی در میان عامۀ مردم رواج پیدا میکند و پابهپای آثاری در باب و توصیف تصوف و متصوفه، آثاری به نظم و نثر در فتوت و جوانمردی تدوین میشود (نک : ه د، فتوت). در اعتقاد و تصور عامۀ مردم، بسیاری از این خانقاهها بهعنوان مکانی مقدس مورد توجه بودهاند، چنانکه صاحب کتاب مقامات ژندهپیل از مراجعۀ مردم به خانقاه شیخ عبدالله انصاری برای شفا یاد میکند. در همین خانقاه، شیخالاسلام احمد جام کودکی نابینا را به اذن خداوند شفا میدهد (غزنوی، 81-82). این تقدس حتى نزد سلاطین و امیران نیز پذیرفته بود، چنانکه از گِلکاری و کارگری یکی از امیران در خانقاه شیخ احمد جام به امید نجات در قیامت یاد شده است (همو، 193). گفتنی است بسیاری از سلاطین روزگار، ساختمانها و اسباب و وسایل نفیسی را وقف خانقاهها میکردند (معصومعلیشاه، 3 / 130). از دیگر جلوههای مشارکت مردم، حضور آنان در خانقاه آقاتقی خویی معروف به صمدعلیشاه، از قطبهای طریقۀ نعمتاللٰهیه، در چالهمیدان تهران بود که هر هفته عصر پنجشنبه مجلس روضهخوانی در آنجا برپا میکرد و مردم در آن حضور داشتند و شب جمعه هم نماز بهجماعت میخواند (همو، 3 / 112، 113). بسیاری از عامۀ مردم بدون اینکه وابسته به خانقاهی خاص باشند، به صوفیان روزگار خویش علاقهمند بودند؛ از جملۀ این صوفیان صفیعلیشاه است که بسیاری از مردم، رجال و وزرای مقیم تهران به او ارادت داشتند تا اینکه در 1316 ق در همانجا وفات یافت و در خانقاه خود در تهران مدفون گردید. بعد از او، مردم همچنان ارادت خود را به خلیفۀ وی، صفاعلیشاه (خانعلیخان ظهیرالدوله) حفظ کردند تا اینکه محمدعلیشاه در کودتای 1326 ق، خانقاه وی را خراب کرد. صفاعلیشاه در خانقاه خود انجمنی به نام اخوت تأسیس کرد که هنوز در محل خانقاه قدیم و در بنایی جدید برقرار، و محل مراجعۀ اهل ذوق است (حکمت، 615). برخی از خانقاهها نیز محل تجمع گروههای پایین جامعه بوده است؛ از جملۀ آنها، خانقاههایی بودند که در خلوتگاههای خندقهای اطراف شهر پدید میآمدند. خندقها محل اجتماع و سکونت روز و شب الواط، اراذل، فقرا، کولیها، شترداران، دزدان، فواحش، درویشان، قلندران و امثال آنها بود که بدون مزاحمت میتوانستند در آنجا تردد و زندگی کنند. درویشان نیز خلوتهایی از آنجا را برای سکونت گزیده و با چادر، حصیر، گونی و پارچه اتاقکها یا آلاچیقهایی برای خویش بهعنوان خانقاه میساختند و با عدهای مرید به صرف چرس، بنگ، حشیش و مثل آن میپرداختند. مهمترین این خانقاهها، خانقاه «درویش کوتوال» در حوالی خندق دروازهدولاب بود که قلیانهای حشیش و دوغهای وحدتش ــ دوغی که با بنگ و مثل آن ترکیب کرده باشند ــ مشهور بود (شهری، 25). این رفتارها در دورههای متأخر بیشتر به چشم میخورده، چنانکه ویلز آورده است: در شیراز شایع است که این درویشان شبها در خانقاههای خود برنامههای مختلفی دارند که سرانجام آن به هرزگی و کارهای ناشایست منجر میگردد و اکثر آنان جز منحرفکردن مردم و بهصورت انگل زندگیکردن، کار دیگری ندارند (ص 84)؛ یا به گفتۀ نوردن، درویشان منتسب به خانقاه از کارکردن و زحمتکشیدن پرهیز میکنند و ضمن گدایی، دینداری و تقوای خود را به رخ مردم میکشند. بعضیها هم نقش یک دلقک را ایفا، و یا داستانسرایی میکنند (ص 70). اوحدی مراغهای (سدۀ 7- 8 ق) نیز در مثنوی جام جم خود، نظر خوشی به رسوم خانقاهی و سماع روزگار ایلخانی ندارد و آن را بهسختی مورد انتقاد قرار میدهد؛ اشعار وی دراینباره حاکی از تداول و رواج کامل سماع صوفیانه و توجه مفرط اهل خانقاه و صوفیان به ظاهر رسوم و دوری و بیبهرگی آنان از حقیقت تصوف است (نک : مرتضوی، 321، 323، 329، 337). البته، صوفیگریهای دروغین و خانقاهنشینی ظاهری تنها برای بهدستآوردن مسکن و طعام رایگان، ادعای شیخی، جریان مرید و مرادی، و انتقاد از این امور، از دیرباز در متون نظم و نثر فارسی بازتاب داشته، چنانکه مولوی داستانی از این صوفیان را نقل کرده است؛ براساس این داستان، مسافری به خانقاهی وارد میشود و اهل خانقاه خر مسافر را میفروشند و پول آن را صرف عیشونوش خود میکنند (دفتر 2 / 172- 175). از این داستان، روایتی در ادب شفاهی نیز وجود دارد که مَثَل «خر برفت و خر برفت» از آن گرفته شده است (نک : وکیلیان، 2 / 99-102). در دورۀ صفوی نیز صوفی و خانقاه مورد انتقادهای شدید قرار میگرفت. در این انتقادها، خانقاه شیخ صفی یک استثنا به شمار میآمد و حتى ضدصوفیترین عالمان بر خود لازم میدیدند تا از شیخ صفیالدین اردبیلی دفاع کنند (جعفریان، 2 / 525). بااینحال، امروزه برخی از محققان به خانقاهها بهعنوان مکانی برای آزاداندیشی مینگرند، چنانکه باستانی پاریزی معتقد است که از جهت اعتقادی، در تمام دورههای تاریخی، خانقاه در برخورد عقاید و آراء، تنها جایی بوده که بیطرف میمانده، یا بهصورت نیروی سوم کوشش میکرده است که از میزان تعصبات طرفین بکاهد و آتش حرارت آنها را فروتر بنشاند. بدین طریق در تاریخ ایران، خانقاه پدیدهای اجتماعی بوده که پناهگاه درماندگان و آوارگان جنگ بوده است، آوارگانی که طرفین متخاصم در جنگ، هیچکدام آنان را قبول نداشتهاند. این خانقاهها که معمولاً مهمانسرا و محل پذیرایی مسافران بود، با پول مردم و اشارۀ آنها ساخته، و در بسیاری از موارد با موقوفات اداره میشد (ص 45، 59).
خانقاهها از مراکز تجلی و ظهور و بروز شعر و موسیقی مردم ایران بودهاند. اشعار راویان و درویشانی که برای عامۀ مردم و در بازارها شعر میخواندهاند و نیز بسیاری از شعرهایی که ابوسعید ابوالخیر بر سر منبر و در خانقاه خویش میخوانده، از ترانههای شفاهی رایج در میان مردم بودهاند (شفیعی، «راهها ... »، 43). در آغاز، قوالان و مغنیان را از بیرون خانقاه به درون میبردند تا قول و غزل بخوانند و ساز و سرود به پا کنند، اما اندکاندک، یکی از شرایط اساسی مغنی خانقاه آن شد که هم از درویشان و هم از اهل سماع باشد (نعمتطاووسی، 181، 215). در دورههای بعد، در مجالس صوفیه، ازجمله در مجالس احمد غزالی و خانقاههای خراسان و بغداد، خواندن شعر ــ چه بر منبر و تخت و چه در حلقۀ سماع ــ بهوسیلۀ قوال کاری بسیار رایج بوده است (شفیعی، همان، 45). یکی از جنبههای بااهمیت خانقاهها در ارتباط با فرهنگ مردم، دیوارنوشتههای این مکانها ست. این نوشتهها ضمن آنکه از وسایل نشر شعر در میان مردم بوده (همان، 60)، بخشی از باورها، دعاها و سوگندهای مردمی را نیز حفظ کردهاند.
آلوسی، عادل کامل، «الربط البغدادیة فی التاریخ و الخطط»، المورد، بغداد، 1398 ق / 1978 م، ج 7، شم 1؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ ابنبطوطه، رحلة، به کوشش عبدالهادی تازی، رباط، 1417 ق / 1997 م؛ افشار، ایرج، یزدنامه، تهران، 1371 ش؛ افشاری، مهران، مقدمه بر فتوتنامهها و رسائل خاکساریه، به کوشش همو، تهران، 1382 ش؛ افلاکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، تهران، 1362 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، نای هفتبند، تهران، 1357 ش؛ بهروزی، علینقی، بناهای تاریخی و آثار هنری جلگۀ شیراز، شیراز، 1354 ش؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، 1336 ش؛ جعفریان، رسول، صفویه در عرصۀ دین، فرهنگ و سیاست، قم، 1379 ش؛ جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1328 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ حکمت، علیاصغر، «مذهب»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش، ج 1؛ سهروردی، عمر، «فتوتنامه»، رسایل جوانمردان، به کوشش مرتضى صراف، تهران، 1352 ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، «راههای انتشار یک شعر در قدیم»، بخارا، تهران، 1383 ش، شم 36؛ همو، مقدمه بر اسرار التوحید محمد بن منور، ج 1، به کوشش همو، تهران، 1366 ش؛ همو، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابنقیسرانی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، 1372 ش، س 26، شم 3-4؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ عبادی، منصور، التصفیة فی احوال المتصوفة، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1347 ش؛ غزنوی، محمد، مقامات ژندهپیل، به کوشش حشمتالله مؤید سنندجی، تهران، 1345 ش؛ قرآن کریم؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1380 ق / 1960 م؛ قشیری، عبدالکریم، رسالۀ قشیریه، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1361 ش؛ کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، 1369 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مرتضوی، منوچهر، مسائل عصر ایلخانان، تهران، 1370 ش؛ معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1318 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ نعمتطاووسی، مریم، فرهنگ نمایشهای سنتی و آیینی ایران، تهران، 1392 ش؛ نفیسی، سعید، سرچشمۀ تصوف در ایران، تهران، 1343 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نوردن، هرمان، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، 1356 ش؛ نیرومند، کریم، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، زنجان، 1364 ش؛ وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، 1387 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگوزلو، تهران، 1368 ش.
فریده داودیمقدم
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید