حیوان رقصانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240681/حیوان-رقصانی
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
3
حِیْوانْ رَقْصانی، رام و دستآموزکردن برخی از حیوانات، برای واداشتن آنها به حرکات سرگرمکننده. یکی از نمایشهایی که در میدانها و تجمعات مردم اجرا میشد، رقصاندن برخی از حیوانات و واداشتن آنها به تقلید از حرکات (بیضایی، 51-52) و نیز به جنگ انداختن حیوانات با یکدیگر و درآویختن آنها با هم بود (شهری، طهران ... ، 4 / 441-442؛ فقیهی، 646؛ حسنبیگی، 26). در سدههای 3 و 4 ق، تفریحات عمدۀ مردم تماشای حرکات بوزینگان بود، و بوزینهبازی و بوزینهداری پیشهای در زمرۀ گدایی محسوب میشد. بوزینهبازها مردمانی بودند که روزیِ خود را از این راه کسب میکردند و با واداشتن بوزینۀ دستآموزشان به رقص و حرکات مضحک، بر سر گذرها معرکه میگرفتند و مردم به تماشا میایستادند و برایشان پول میانداختند (فقیهی، 645). اهمیت نگهداری و تربیت حیوانات توجه نویسندگان و شعرای بسیاری را نیز به خود معطوف داشته است: بدیعالزمان همدانی، ادیب شهیر سدۀ 4 ق در عصر آلبویه، در مقامهای از مقامات خود از مرد میمونبازی یاد میکند که در کنار دجله معرکه گرفتهبود و با رقصاندن میمونش، مردم را میخنداند (نک : عبدالحمید، 111-112). تنوخی، از دیگر ادبای سدۀ 4 ق، حکایتی در باب این بوزینگان نقل کرده، و به تشریح آنها پرداختهاست (ص 99-100). به جنگ انداختن حیواناتی مثل سگ، قوچ (ه م)، خرس (نک : ه د، خرسبازی)، گرگ، خروس (نک : ه د، خروسبازی) و بهندرت شیر و فیل، همه از دیگر سرگرمیهای مردم و بزرگان بود که از نخستین سدههای اسلامی تا به امروز رواج داشته و دارد، و آن را همسنگ حیوانرقصانی آوردهاند (فقیهی، 646؛ راوندی، 7 / 47-50؛ حسنبیگی، 27؛ ماسه، I / 421-422). کبوترپرانی (نک : ه د، کبوتر و کبوتربازی) نیز که نوعی رقصاندن کبوتر در آسمان است، از عمدۀ تفریحات مردم بوده، و از دیرباز با زندگی آنان گره خورده است. در سدۀ 4 ق، فقها مخالفت خود را با کبوتربازی ابراز کردند، اما این مخالفت از علاقۀ مردم نکاست و در سدۀ 5 ق، رواجی همهگیر یافت (متز، 2 / 144). سنایی، شاعر نامی سدۀ 5 و 6 ق، در شعری به رواج میمونبازی در آن عهد اشاره میکند و مقام پستی برای آن برمیشمارد (ص 985؛ نیز نک : جاوید، 776). مولوی نیز در سدۀ 7 ق، در جایی با اشاره به رقص خرس در هر کوی و برزن، به نکوهش انسان آزمند میپردازد (1 / 340؛ نیز نک : تاجدینی، 350-351). برخی از حیوانات چون میمون (نک : ه د، عنتربازی) و خرس و بز (ه م)، از استعداد فراوانی در آموزش برخوردارند؛ ازاینرو، مربیـان ایـن حیوانات به آنها رقصیدن و اداواطوار درآوردن را میآموختند. مطربان و رقاصان دورهگرد گونهای چند از عنتر را برای رقاصی آموزش میدهند (معین، ذیل واژه). عنتری نیز کسی را گویند که عنتر را به بازی میگیرد و از این راه روزی میخورد ( لغتنامه ... ، ذیل واژه). بیشتر جهانگردانی که در دورۀ صفویه به ایران سفر کردهاند، به وصف اینگونه نمایشها پرداختهاند. سیلوا ای فیگروا در سفرنامهاش، از چندوچون جنگ حیوانات با یکدیگر نوشته است که چگونه در ایران، افزون بر چهارپایان، پرندگان (خروس) را هم به جنگ با یکدیگر میاندازند (ص 245-246؛ نیز نک : ماسه، همانجا). الئاریوس تدارک برنامهای نمایشی را در قزوین، از سوی داروغۀ آنجا وصف کرده که دو قوچ را در میدان شهر به جان هم انداختند، و نیز از فیلی یاد میکند که با نواختن چکشِ پسربچهای بر سرش، از او اطاعت میکرد (ص 322-323). تاورنیه نوشته است که شاه عباس پس از فراغت از چوگانبازی، به بالای ساختمان عالیقاپو رفت و در تالار دیوان جلوس کرد و از تماشای جنگ فیلها، شیرها، گاوها و قوچها لذت برد (ص 577- 578). شاردن نیز از رواج کبوتربازی در زمان سلطنت شاه عباس دوم یاد میکند (III / 386-387). در دورۀ صفویه، جنگ حیوانات به فرمان شاه عباس اول و همچنین به فرمان شاه سلطان حسین ممنوع اعلام شد. نمونهای از فرمان این نوع ممنوعیت در مدخل مسجد لنگرود وجود دارد و آن حکمی است از شاه عباس که بر سنگ مرمری باقی است و جنگ خروسها را قدغن کرده است (نیکیتین، 143؛ ماسه، I / 421، حاشیۀ 1). از دورۀ صفویان در طراحی سیاهقلمی از رضا عباسی، فردی میمونباز سوار بر اسب نحیفی مشاهده میشود که بر گردهاش عنتری نشسته و به او لبخند میزند. در دو طراحی دیگر، عنتری با نیزه و سپر، سوار بر قوچی میتازد (آژند، 137- 138). میرزا حسین تحویلدار، نویسندۀ کتاب جغرافیای اصفهان، نوشته است که در دورۀ قاجار، بوزینه یا عنتر را از هندوستان به ایران میآوردند، اما خرس را از خوانسار به اصفهان میآوردند و نگاهش میداشتند، زیرا اسباب تفریح لوطیها بود (ص 62). حاجی بابای اصفهانی در کلنجاررفتن با خویشتن در پی راهی برای رهایی از شکست، لوطیگری یا میمونبازی و خرسبازی را پیشهای پر از زحمت و بیحیایی میداند (نک : موریه، 57). از دورۀ قاجار، میمونباز، عنترباز، خرسباز، و بزباز را نیز لوطی میخواندند (همانجا؛ ویلز، 61؛ مونسالدوله، 83-84؛ معیرالممالک، 59). پولاک در دورۀ ناصرالدین شاه، مراسمی را توصیف میکند که در حضور شاه، ابتدا جمعی از شیرینکاران و تردستان و لودهها برنامههای خود را اجرا میکردند و شاه گاهی سکههای کوچک طلا و نقره به میانشان میانداخت. پس از آن، عنتریهای شیرازی یا همان لوطیها معرکۀ خندهآوری را با حیوانات دستآموزشان برگزار میکردند و در آخر، حیواناتی را برای نبرد به جان هم میانداختند (I / 384). معیرالممالک در یادداشتهای خود دربارۀ زندگی خصوصی ناصرالدین شاه نوشته است: در روز سلام که شاه با خلوتیانش حضور داشت و ورود عموم مردم نیز آزاد بود، میمونبازها، قوچبازها و خرسبازها شرکت میکردند. آنها برای گرفتن پاداش و انعام و خلعت بیتاب بودند، پس هرآنچه در چنته داشتند، رو میکردند (ص 58- 59). در دورۀ قاجار، در بیشتر ولایات ایران حضور لوطیها با حیوانات دستآموزشان پایه و اساس هر نوع جشن و شادی بهشمار میآمد. در عروسیها، لوطیها با مراجعه به خانۀ صاحب شادی، همراه با حیواناتشان به رقص و لودهبازی میپرداختند (ویلز، همانجا؛ نجمی، 522). در روز اول زایمان نیز لوطیعنتریها و لوطیبزیها و خرسبازها با هجوم به خانۀ زائو، به اجرای برنامههای مضحک خود میپرداختند، و اگر نوزاد پسر بود، خلعت و انعام بیشتری میگرفتند. یک لوطی (ه م) دنبکی زیر بغل میزد و لوطی دیگری زنجیر عنتر یا خرس یا بز ریشبلندی را در دست میگرفت و پسربچهای هم با لباسی شاد، زلفی پریشان و زنگولهای بر سر انگشتان، وسط حیاط میرقصید و حیوانات همراهیاش میکردند. به هنگام رقص لوطیها، زنان درهای اندرونی را میبستند و پردهها را میانداختند و از پشت پرده به تماشا مینشستند (مونسالدوله، همانجا؛ بلوکباشی، 67). همچنین برای رسم ختنهسوران، این دستههای مطرب و لوطی و لوده همراه با حیوانات خود سر میرسیدند و شیرینکاری میکردند (نک : مستوفی، 1 / 206-207؛ بلوکباشی، 61). در دورۀ قاجار، در روز سیزدهبدر (ه م) هر خانوادهای با توشه و بار از خانه بیرون میزد و به دامان دشت و باغ میرفت. میمونبازها، خرسبازها و بزبازها با ساز و آواز و رقص به میان مردم میآمدند و با گرفتن مزدی به سرگرمکردن مردم مشغول میشدند (مستوفی، 1 / 364-365). آلمانی آخرین چهارشنبۀ سال را جشنی برای کودکان معرفی میکند که در آن روز، همچنین در جایجای شهرها، میمونبازان، خرسبازان و لودگان بسیاری در ازای دریافت پولی اندک به سرگرمکردن مردم میپردازند (I / 172-173؛ نیز نک : هدایت، 149-150). در معرکۀ خرسرقصانی در تهران، خرس را وامیداشتند تا روی دو پا راه رود و سر راهش چهارپایههایی مینهادند تا از آن، بالا و پایین رود (شهری، طهران، 4 / 486). در بزرقصانی هم وضع چنین بود؛ چهارپایههایی به ترتیب ارتفاع جلو بز قرار میدادند و با بالارفتن بز از هر کدام، چهارپایۀ پیشین را برمیداشتند و حیوان ناچار میشد به چهارپایۀ بالاتر بجهد (همو، تاریخ ... ، 6 / 35-36). خرسهبونی، از رسوم پیشنوروزی در گیلان، معرکهای شادیآور بود که با حضور خرسبازان و میمونبازها، خصوصاً در شهر رشت، برپا میشد (نک : بشرا، 680). ابیانهایها پذیرای لوطیعنتریها بودند و به هنگام ورودشان به روستا اگر جشنی در خانهای برپا بود، مردم آنان را به سوی آن خانه هدایت میکردند (نظری، 637).
آژند، یعقوب، نمایش در دورۀ صفوی، تهران، 1385 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، «مراسم پیشواز نوروز در گیلان»، نوروز، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1388 ش؛ بلوکباشی، علی، فرهنگ عامه، تهران، 1356 ش؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، 1387 ش؛ تاجدینی، علی، فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشۀ مولانا، تهران، 1383 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ تنوخی، محسن، جامع التواریخ، قاهره، مطبعۀ امین هندیه؛ جاوید، احمد، «نوروز در افغانستان»، نوروز (نک : هم ، بشرا)؛ حسنبیگی، محمدرضا، «نمایشهای میدانی، بازتابی از سلحشوری»، تلاش، تهران، 1357 ش، س 12، شم 78؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1368 ش؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرسرضوی، تهران، 1385 ش؛ سیلوا ای فیگروا، گارثیا، سفرنامه، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ عبدالحمید، محمد محییالدین، شرح مقامات بدیعالزمان همدانی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ فقیهی، علیاصغر، آلبویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، 1357 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1362 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1361 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش عبدالکریم سروش، تهران، 1375 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ نجمی، ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، 1364 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نیکیتین، ب.، ایرانی که من شناختهام، ترجمۀ بهرام فرهوشی، تهران، 1329 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ نیز:
Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Chardin, J., Voyages en Perse, Paris, 1811; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Morier, J., Hajji Baba of Ispahan, London, 1949; Oléarius, A., Moskowitische und Persische Reise, Darmstadt, Progress-Verlag; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1677; Wills, C. J., Persia as it is, London, 1886.امیرحسین مرادخانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید