حصیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 25 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240654/حصیر
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
3
در استان گیلان، انواع سبد تزیینی و جز آنها بافته میشود که نمونههای آن شامل تَرکهبافی، مُرواربافی، چَمبافی و بامبوبافی است؛ ازجمله مراکز اصلی بامبوبافی، منطقۀ لاهیجان (لیالستان) استان گیلان است (برای آگاهی بیشتر، نک : حاج سید جوادی، 32-35؛ تهیدست، 17-22، 77-83؛ حسنبیگی، 192). عشایر بختیاری سبدهایی استوانهای موسوم به «کوروک» میبافند که برای حملونقل مرغ و خروس به کار میرود. گاهی هم از سبدهای حصیری، بهویژه سبدهای ترکهبیدی، موسوم به تویزه برای آبکشکردن برنج استفاده میکنند. برای علوفهدادن به چارپایان نیز از سله استفاده میکنند (قاضیانی، 68). در منطقۀ فین بندرعباس نیز بافت انواع سبد حصیری ازجمله بیدَری، پَری، تاکو، سَرَبونی، سیلَک، کَفات، کَفاتِر، کِچیل و مُشکو رایج است (برای آگاهی بیشتر دربارۀ کاربری هر یک از آنها، نک : سایبانی، «صنایع»، 150-154). در هرمزگان، معروفترین محصول سبدبافی کُنتُله یا کَنتَله است که برای نگهداری نان استفاده میشود. در خوزستان نیز کپوبافی نوعی بافت سبد حصیری است که مادۀ اولیۀ آن برگهای خشک خرما (کِرَتک) یا ساقههای نازک گندم (حَلفه) و نخهای رنگی پشمی است (دانشنامه ... ). در بسیاری از نقاط ایران نیز قطعهای مدور و حصیری میبافند و آن را بهعنوان دمکنی روی قابلمه میگذارند. حصیر و حصیربافی در برخی مناطق نیز کاربریهای خاصی در میان مردم دارد، ازجمله تولید محصولاتی چون بادبزن، کلاه، جارو، طناب حصیرباف (طنابی که با استفاده از فن حصیربافی به وجود میآید) و جز اینها. بادبزن نوعی دستبافتۀ حصیری است که بافت آن در بیشتر مناطق ایران رواج داشته است. در میناب، گوزن نوعی بادبزن دستی است که با برگهای ظریف درخت خرما بافته میشود (سعیدی، پنجشنبه، 85). بافت انواع کلاه حصیری در منطقۀ گیلان با طرحها و نقوش متفاوت رایج است (بازن، 149). سایر محصولات تولیدشدۀ حصیری شامل سِرکوزه، جَهله (درپوشی حصیری برای کوزههای سفالین در جنوب ایران) (نک : شریف کمالی، 484)، و جارو ست (قاضیانی، همانجا؛ مهربان، 32؛ سایبانی، همان، 151-152). امروزه نیز حصیر بهعنوان کالایی زینتی با طرحها، رنگها و نقوش متفاوت در طراحی و دکوراسیون داخلی منازل، مبلمان، ظروف تزیینی، کیف، کفش، لباس، پرده و جز اینها کاربردهای گستردهای دارد. گیلانیها برای تدارک ملزومات شب چله، هندوانهها را با طناب حصیری که به آن گرکه میگویند، از سقف آویزان میکنند تا سالم بماند (انجوی، 1 / 108).
حصیرشوری یکی از آیینهای نوروزی در منطقۀ گیل و دیلم گیلان است. زنان این منطقه در روزهای پایانی اسفند، برای خانهتکانی، حصیرهای ریز و درشت خانه را بر سر میگذارند، از خانه خارج میکنند، و بهصورت گروهی به لب آب میرسانند و در رودخانه یا نهر میشویند (بـرای آگاهی بیشتر، نک : عناصری، 187- 188؛ شعبانی، 212؛ پاینده، 115؛ شهاب، فرهنگ ... ، 22-23).عروسفوشای ازجمله مراسم رایج بندآوردن باران در کوملۀ گیلان است. در این منطقه، تمام چوبهای سقف خانههای روستایی با طنابهای حصیری (ویریس) به هم بسته شدهاند. در مراسم عروسفوشای، که هرکس میتواند عروسفوشای شود، شخص اجراکننده لباس مخصوص شالیکاری بر تن میکند و به کمرش طنابی میبندد که از کاه برنج بافته شده است و به آن 4 جاروی کهنه میبندد و خواستار بند آمدن باران میشود. روستاییان بر این باورند که بستن ویریس به دور کمر، بهمعنای آن است که آنقدر باران بر خانههای روستا باریده که همۀ چوبهای سقف پوسیده و باز شده است (شهاب، شالی ... ،31-32). در میناب، یک روز پیش از عروسی هدایایی از طرف خانوادۀ داماد برای عروس فرستاده میشود که یکی از آنها کفپوش حصیری است. در روز عروسی، هنگامی که اقوام داماد برای بردن عروس به منزل او میروند، روی همان حصیری مینشینند که از طرف داماد به عروس هدیه شده است؛ زیرا معتقدند بعضی افراد ممکن است از روی غرض دعایی بر دیگر کفپوشهای منزل عروس برای چلهبستن داماد خوانده باشند (سعیدی، فرهنگ ... ، 232، 240). در منطقۀ گروس از توابع بیجار در ایام محرم و پس از شام غریبان، مراسمی با نام سهروزان برگزار میگردد. در این مراسم، عدهای به نام عرب و سینهزن به نشانۀ عزا، عبای مشکی پوشیده و پارچهای بر سر میگذارند. هر کدام یک عدد بیل به نشانۀ دفن جنازهها در دست میگیرند و قطعه حصیری نیز به نشانۀ زیرانداز بر پشت خود میبندند و در کوچه و خیابان حرکت میکنند (هاشمنیا، 147- 148).جرجانی برای درمان بیماری ذبول، پژمردگی، تدبیری برای تهویۀ هوا و بستر بیمار اندیشیده است. او بهترین بستر را حصیر طبری میداند (3 / 177- 178). برای درمان کچلی، یکی از موادی که با داروی آن مخلوط میکردند و بر سر میمالیدند، دودچَر بود (دودچر دودهای بود که از اثر آتش چراغ بر دیوارۀ حصیر کپر مینشست) (نک : کاظمیه، 179؛ میرنیا، 250). همچنین بلوچها برای کاهش درد و خونریزی زائو، مقداری خاکستر یا ماسۀ نرم روی حصیر کف اتاق میریزند و زائو را بر آن میخوابانند (ناصری، 95-96).حصیر و بوریا در علم تعبیر خواب نیز مفاهیم و تعابیر خاصی دارد. هرکس در خواب بیند که حصیر دارد یا کسی به او حصیر میدهد، به قدر بزرگی و کوچکی حصیر، خیر و منفعت بدو رسد. اگر بیند حصیر میبافد، نشانۀ این است که عاشق و مبتلای زنی میگردد، و اگر حصیری که میبافد پاکیزه و قیمتی بود، نشان اینکه عاشق زنی محتشم و اصیل میشود. اگر شخصی در خواب ببیند که حصیری میبافد و میفروشد، تعبیر آن است که غم و اندوه به او میرسد (حبیش، 171). حصیر و حصیربافی در مثلها، کنایات، داستانها و افسانهها نیز راه یافته که از آن جمله است: بوریای مسجد جاویده (هبلهرودی، 38)؛ از نی بوریا شکر نخوری؛ بوریایت چند گزی است (نک : دهخدا، 1 / 162، 473)؛ حصیر است و محمدنصیر (همو، 2 / 696؛ نیز نک : امینی، 1 / 304)؛ آفتاب را نتوان زیر سبد (حصیر) پنهان کرد؛ بوریاباف را به زردوزی چهکار؟! (همو، 1 / 43، 171)؛ بوریایی در گوشۀ خانه، به از زن نازاینده (شکورزاده، 186)؛ از آن عقربهای زیر حصیر است (مرادی، 80)؛ در مثلی مازندرانی آمده است: امسال که سیری، گرسنگی سال گذشته را به یادت بیار / روی قالی که نشستی، حصیر کهنه را به یادت بیار (یزدانپناه، 32)؛ و مثلهایی دیگر: حصیر میزند، لولیین میرقصد (ابهری)؛ حصیر میدزدد و آن را فرش مسجد میکند (مازندرانی)؛ حصیری که به خانه لازم باشد، به مسجد حرام است (گیلکی) (ذوالفقاری، 1 / 837).حصیر در قصههای ایرانی نیز کاربرد داشته است، مانند قصۀ شاه حصیرباف، دختر حصیرباف، افسانۀ پسر حاکم و دختر حصیرباف (برای آگاهی بیشتر، نک : نادری، 410-411؛ هاشمی، 481، 548). در افسانههایی چون شاه عباس و دختر ورکچی (درویشیان، 8 / 325-327)، کلهپاچهفروش و شاه عباس (همو، 11 / 559-563)، نیز دختر چوپان (سالمی، 1 / 63- 69) به مهارت در حصیربافی و رواج بافت حصیر اشاره شده است.
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1366 ش؛ امیدی، ناهید، دیده و دل و دست، مشهد، 1382 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ اودریکور، آندره، «روششناسی»، فناوری فرهنگی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1390 ش؛ بازن، مارسل و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، 1365 ش؛ برقعی، محمد، نظری به بلوچستان، تهران، 1356 ش؛ بیهقی، حسینعلی، «هنر و فرهنگ بلوچ»، فصلنامۀ هنر، تهران، 1364 ش، شم 10؛ همو، «هنرهای دستی و نگارهای عامیانۀ بلوچ»، هشتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، کرمان، به کوشش محمد روشن، تهران، 1358 ش، ج 3؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پُرادا، ادیت و رابرت دایسون، هنر ایران باستان، ترجمۀ یوسف مجیدزاده، تهران، 1357 ش؛ پروین اعتصامی، دیوان، به کوشش منوچهر مظفریان، تهران، 1362 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعهشناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ پورکریم، هوشنگ، فشندک، تهران، 1341 ش؛ پولاك، یاكوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ كیكاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تهیدست، فاطمه، صنایع دستی گیلان، رشت، 1387 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1384 ش؛ حاج سید جـوادی، حسن، «صنـایع دستـی در گیـلان»، کتـاب گیـلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ حافظ، دیوان، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1367 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حدود العالم، بـه كوشش منـوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ حسنبیگی، محمدرضا، مروری بر صنایع دستی ایران، تهران، 1365 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1388 ش؛ درویشیان، علیاشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1380-1381 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه، ترجمۀ فرهوشی، تهران، 1332 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رستمی، مصطفى، «كوببافی در مازندران»، هنرنامه، تهران، 1381 ش، س 5، شم 15؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381 ش؛ زندهدل، حسن و دیگران، مجموعۀ راهنمای جامع ایرانگردی (استان بوشهر)، تهران، 1377 ش؛ سالمی، نورالدین، افسانههای آذربایجان، تهران،1376 ش؛ سایبانی، احمد، «خرمای فین»، آینده، تهران 1362 ش، س 9، شم 12؛ همو، «صنایع دستی از درخت خرما»، ناموارۀ آینده، تهران، 1363 ش، س 10، شم 2-3؛ سعدی، گلستان، به کوشش محمود حکیمی، تهران، 1384 ش؛ سعیدی، سهراب، پنجشنبه بازار و صنایع دستی میناب، قم، 1387 ش؛ همو، فرهنگ مردم میناب، تهران،1386 ش؛ سیدسجادی، منصور و دیگران، گزارشهای شهر سوخته 1، تهران، 1386 ش؛ سیدصدر، ابوالقاسم، دایرةالمعارف هنرهای صنایع دستی، تهران، 1386 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شریف کمالی، محمد و رزیتا انواری، «معاش و خوراک در شهر اوز»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسنزاده، تهران، 1387 ش؛ شعبانی، رضا، آداب و رسوم نوروز، تهران، 1379 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، ده هزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، مشهد، 1372 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، شالی و شالیکاری در فرهنگ عامۀ کومله، تهران، 1382 ش؛ همو، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ شیخ بهایی، محمد، كلیات اشعار و آثار فارسی، به كوشش غلامحسین جواهری، تهران، ]1352 ش[؛ طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی گیلان، مازندران، آذربایجان (از نظر جهانگردان)، تهران، 1347 ش؛ طوسی، محمد، المبسوط، به کوشش محمدباقر بهبودی، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ عناصری، جابر، تجلی دوازده ماه در آیینۀ اساطیر و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1374 ش؛ غراب، کمالالدین، بلوچستان، یادگار مطرود قرون، تهران، 1364 ش؛ فرشاد، مهدی، تاریخ مهندسی در ایران، تهران، 1376 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، اصفهان، 1324 ش؛ قاضیانی، فرحناز، بختیاریها، بافتهها و نقوش، تهران، 1376 ش؛ قدیانی، عباس، درآمدی بر تأثیر فرهنگ و تمدن ایران در جهان، تهران، 1376 ش؛ کاظمیه، اسلام، جای پای اسکندر، تهران، 1357 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لوروا گوران، آندره، انسان و ماده در فرایند تکامل و فنون، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1390 ش؛ مرادی، عیسى، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ مشایخی، حبیبالله، نگاهی همهسویه به تنكابن، تهران، 1380 ش؛ المنجد، بیروت، 1973 م؛ موزر، هنری، سفرنامۀ تركستان و ایران، ترجمۀ علی مترجم، به كوشش محمد گلبن، تهران، 1356 ش؛ مهربان، احمد و شهرزاد تیموری، صنایع دستی گیاهی سیستان و بلوچستان، زاهدان، 1386 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ نادری، افشین، نمونههایی از قصههای مردم ایران، تهران، 1383 ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1354 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نظام قاری، محمود، دیوان البسه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1359 ش؛ نفیسی، علیاكبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نوردن، هرمان، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، 1356 ش؛ نیازمند، رضا، «حرفهها و پیشهها»، ایرانشهر، تهران، 1343 ش، ج 2؛ نیشابوری، ابراهیم، قصص الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1359 ش؛ نیکبختی، سعید، آهنگ بلوچستان، سفرنامه، تهران، 1374 ش؛ والزر، گرلد، نقوش اقوام شاهنشاهی هخامنشی، ترجمۀ دورا اسمودا خوبنظر و علیرضا شاپور شهبازی، تهران، 1388 ش؛ وولـف، هانس ا.، صنـایع دستی كهـن ایـران، تـرجمۀ سیروس ابراهیمزاده، تهـران، 1372 ش؛ ویت، مری ام.، تپۀ حاجی فیروز، ترجمۀ امیرحسین سلطانی کرباسفروش، تهران، 1388 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هاشمی دهکردی، جواد، «ساختار افسانههای شهرکرد»، مجموعۀ مقالات نخستین همایش ملی ایرانشناسی، تهران، 1383 ش، ج 2؛ هبلهرودی، محمدعلی، مجمع الامثال، تهران، 1344 ش؛ هرودت، تواریخ، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1324 ش؛ یزدانپناه لموکی، طیار، فرهنگ مثلهای مازندرانی، تهران، 1376 ش؛ نیز:
Crowfoot, G. M., «Textiles, Basketry, and Mats», A History of Technology, eds. Ch. Singer et al., Oxford , 1955, vol. I; A Survey of Persian Handicraft, eds. J. Gluck and S. Hiramoto Gluck, Tehran etc., 1977.مریم محمدتبار
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید