حسین کرد شبستری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 25 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240593/حسین-کرد-شبستری
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
3
حُسِیْنِ کُرْدِ شَبِسْتَری، از داستانهای مشهور، به زبان فارسی که موضوع آن مبارزۀ پهلوانان وابسته به دربار شاه عباس صفوی (سل 996- 1038 ق / 1588- 1629 م) و نوچههای آنها علیه دشمنان خارجی این شاه، یعنی ازبکان و عثمانیان است. این داستان برای نخستین بار با 119 تصویر در 1265 ق، در زمان رواج چاپ سنگی منتشر شد و بهسبب برخی مؤلفههای زبانی، مانند بهکارگیری زبان کوچهوبازار، و همچنین برخی مؤلفههای محتوایی، مانند تحقیر دشمنان خارجی ایران و ترویج حس وطندوستی، با استقبال عمومی روبهرو شد، به گونهای که نقالان و قصهخوانان آن را در قهوهخانهها و سایر مجامع قصهخوانی نقل میکردند (نک : زریری، 389؛ امینی، 207- 209). این چاپ مبنای چاپهای فراوان دیگری شد که برخی از آنها عنوان یتیمنامه را بر خود داشتند. در سال 1385 ش، چاپی انتقادی از این داستان، براساس نسخهای ناشناخته موسوم به حسیننامه منتشر شد. این روایت در 1255 ق، استنساخ شده و اصل آن در کتابخانۀ شرقی فرهنگستان علوم سنپترزبورگ نگهداری میشود (افشاری، 18). این روایت مشتمل بر دو بخش، و بسیار مفصلتر و در مواردی نیز کاملاً متفاوت از روایت پیشین است. در ابتدای روایت پیشین، یکی از پهلوانان دربار شاه عباس، به نام مسیح تکمهبند تبریزی، به بلخ میرود و آنجا را به آتش میکشد، یکی از سرداران ازبک را میکشد و برای تحقیر آنها، شبانه به خانۀ امیر ازبکان میرود و ریش و سبیل او را میتراشد. امیر ازبکان نیز دو تن از پهلوانان خود را به همراه سپاهیانی برای انتقام به تبریز و اصفهان میفرستد که بهسختی شکست میخورند و همگی کشته میشوند (حسین ... ، 2-3). همین نکته مؤید آن است که آنچه منتشر شده است، بخشی از کتاب بزرگتری است که بخش اول آن مفقود، یا در اختیار فرد دیگری است (نک : حصوری، 5). روایت حسیننامه از زمان به سلطنت رسیدن شاه عباس شروع میشود. براساس این روایت، عبدالله، پادشاه ازبکان، با کودک پنداشتن شاه عباس، یکی از پهلوانان خود را به همراه 000‘ 4 سپاهی به ایران میفرستد تا سر شاه را برایش بفرستد و خودش در ایران به جای او بر تخت بنشیند ( قصه ... ، 53-54). در این روایت نیز ازبکان شکست میخورند و فرمانده آنها به همراه تعداد کمی از سپاهیانش به بلخ برمیگردد. بعد از این واقعه، نفوذ پنهانی پهلوانان ایران و ازبک به دو کشور برای «ریش و سبیل تراشیدن» امیران و «آتش به پا کردن» ادامه مییابد.افزون بر آنچه گفته شد، این دو روایت تفاوتهای مهم دیگری نیز دارند که اهم آنها عبارتاند از: حجم حسیننامه، که قریب 4 برابر روایت پیشین است، و جغرافیای حوادث در دو روایت که با هم متفاوت است. محل اصلی حوادث در داستان حسین کرد شبستری (روایت پیشین)، ایران و هند است و بیش از نصف داستان در هند میگذرد. در این روایت، حسین به هند میرود تا «مالیات هفتساله را بگیرد» و برای شاه عباس بیاورد (ص 76)؛ اما حوادث حسیننامه بیشتر در مناطق تحت حکومت ازبکان، و فصلی از آن نیز در استانبولِ تحت سلطۀ عثمانیان، یکی دیگر از دشمنان ایران، میگذرد ( قصه، 149-166). با توجه به اینکه زمان وقوع حوادث داستان دورۀ شاه عباس است، روایت حسیننامه از جغرافیای داستان واقعگرایانهتر است. گورکانیان هند که تقریباً همزمان با تأسیس سلسلۀ صفوی حکومت خود را در هند برقرار کرده بودند، مناسباتی بسیار دوستانه و برادرانه با ایران داشتند. بنای این مناسبات که به دست بنیانگذاران این دو سلسله، یعنی شاه اسماعیل و بابر نهاده شده بود (صفا، 5(1) / 59)، در دورههای بعد استحکام بیشتری یافت، به گونهای که زمینۀ نزدیکی و تقویت مناسبات ایران و هند را بیش از پیش فراهم میکرد. بر این اساس، کشتارها، ریش و سبیل تراشیدنها و باجگیریهای حسین از «اکبر بن همایون» که در داستان حسین کرد شبستری (چاپهای سنگی و سربی) آمده، دور از واقعیت مینمایند.یکی دیگر از تفاوتهای مهم در دو روایت این است که همۀ ماجراها و حوادث در داستان حسین کرد، پیرامون شخصیت حسینکرد ساماندهی شده است و او شخصیت اصلی است؛ اما در حسیننامه، پهلوانان بسیاری وجود دارند که حسین یکی از آنها ست و وی در تعدادی از حوادث و ماجراهای مهم حضور ندارد. حتى زمانی که حسین به همراه دیگر پهلوانان شبرَوی میکند، گاهی کار مهمتر را دیگران انجام میدهند. نمونۀ آن زمانی است که وی به همراه مسیح و میراسماعیل برای اجرای خواستههای شاه عباس به استانبول میرود؛ میراسماعیل به خانۀ سلطان سلیم نفوذ میکند تا «ریش و سبیل او را بتراشد» و جام معروف وی موسوم به «جام نوشباد» را به دست بیاورد، مسیح به سر چهارسو میرود، و حسین هم از «پی الشۀ بادپا» میرود ( قصه، 162). در بخش دوم این روایت نیز قهرمان اصلی میراسماعیل است (همان، 397-433). از جملۀ اختلافات دیگرْ اخلاقیات حسین است. در حسین کرد شبستری، حسین جوانمردی است که دست به حرام نمیزند، شراب نمینوشد و با زنان، چه به حلال و چه به حرام، آمیزش نمیکند؛ اما در حسیننامه، هرگاه دست دهد با زنان، حتى به عنف، آمیزش میکند. سرانجام اینکه در حسین کرد شبستری، شخصیتها و عناصر سحرآمیز وجود ندارند، اما در حسیننامه بسیاری از حوادث به سحر آمیخته است.
زبان روایت در داستان حسین کرد و نیز حسیننامه منطبق بر زبان گفتاری و نزدیک به زبان نقالان است و متن این داستان را در قهوهخانهها نقالی میکردهاند (محجوب، ادبیات ... ، 1055؛ زریری، 389). قراین درونمتنی نیز مؤید این موضوع است و راویان هر دو روایت تعبیراتی به کار میگیرند که نشان از این امر دارد. برای نمونه، در جایی از متن آمده است: «مستمعین اینجا هم جای شیشکی است» ( قصه، 278). از جملۀ ویژگیهای شخصیتهای داستان این است که آنها، بهویژه حسین کرد، دشنامگویاند و بهخصوص در حسیننامه برای بیان دشنامهای سخیف، اسامی آلات تناسلی را بر زبان میآورند (نک : همان، 136، 143، 275، 377). کاربرد فراوان کلمات و اصطلاحات ترکی نیز از دیگر ویژگیهای زبانی اثر است.کاربرد فراوان گزارههای قالبی از ویژگیهای دیگر این روایت است که از میان آنها، گزارههای درونمتنی از تنوع زیادی برخوردار است و راوی از آنها برای توصیفهای مختلف و تغییر زاویۀ دید استفاده میکند، مانند «ایشان را به آمدن داشته باش» (همان، 375)، یا «اما از ... بشنو» (حسین، 93، 97). اهمیت این گزارهها به حدی است که علاوه بر اینکه «ساختار داستان را سامان میبخشند»، با تأمل در آنها میتوان به «پیامی فراتر از معنای تحتاللفظی عبارات» نیز دست یافت (مارتسلف، «گنجینه ... »، 445؛ افشاری، 22-30).
مهمترین ویژگی محتوایی این اثر که آن را از سایر داستانهای فارسی متمایز میکند، تأکید محتوای داستان حسین کرد بر هویت سیاسی ـ مذهبیِ معین، به نام «ایران» است و در گفتار شخصیتهای داستان بازتاب یافته است. پهلوانان ایرانی هنگام معرفی خود، با تعابیری چون «نهنگ ولایت ایران» و «شیعۀ علی ابن ابیطالب»، و در معرفی دشمنان ایران (ازبکان و عثمانیها) نیز با تعبیراتی خصمانه مانند «رافضی» و «نوکر عباس لوطی (شاه عباس)»، بر این هویت تأکید میکنند.از بنمایههای دیگر این داستان، عیاری و شبرَوی است. عیاری اگرچه ریشهای طولانی در فرهنگ ایرانی دارد، مضمون آن در سیر تاریخ ایران ثابت نبوده است. عیاران از جوانمردانی عدالتخواه که در حمایت از مردم علیه حکومتها صفآرایی میکردند، بهتدریج به عملۀ حکومتها برای تحکیم مبانی آنها تبدیل شدند. این سیر تبدیل و تحول را بهخوبی میتوان در داستانهای فارسی مشاهده کرد (نک : محجوب، «مطالعه ... »، 95-103). حسین کرد و سایر عیارانِ همراه وی و نیز عیاران و شبروان دشمن او، «عیاران به قهقرا رفتهای» هستند (اسماعیلی، 106) که نهفقط ازلحاظ اخلاقی، حتى در بهکارگیری فنون عیاری و شبرَوی نیز مطلقاً در شأن و منزلت عیاران داستان سمک عیار نیستند. ادوات و وسایل عیاری آنها کموبیش همان وسایل و ادوات پیشین است، مانند کمند، نیچۀ عیاری، خنجر، شپرّک عیاری، مهرۀ طراوی و بیهوشدارو. بیشتر آنها پیشهورانیاند که در داستان با حرفۀ خود معرفی میشوند، مانند شانهتراش، حلوایی، نعلبند، گِلکار، کوزهگر، قصاب، آجرپز، ریختهگر، صندوقساز، رنگکار، پوستیندوز، کبابی، شیشهگر و قلیانفروش. تفاوت آنها با عیاران گذشته این است که اینها حقوقبگیر حکومت شدهاند (حسین، جم ).معرفی این پیشهها ضمن آنکه گستردگی پیشهوری را در جامعۀ آن روز ایران نشان میدهد، در عین حال مبین و معرف کانونهای نفوذ و قدرت حکومت صفوی در میان اقشار متوسط و پایین جامعه است. زنان حضور فعالی در این داستان ندارند و فقط در چند مورد، مدت کوتاهی حضور مییابند، درحالیکه در داستانهایی مانند سمک عیار و ابومسلمنامه، آنها همپای مردان به عیاری و شبرَوی میروند. شاه عباس در اینجا نیز مانند افسانههای شفاهی، شبهنگام با لباس مبدل و در هیئت درویشان، برای «سرکشی به حال رعیت» در کوچههای شهر پرسه میزند. او همچنین در نقش «مرشد کامل» به پهلوانان امر و نهی میکند و آنها را برای اجرای خواستههای خود به مأموریتهای مختلف میفرستد ( قصه، 149-150)؛ و در مواقع لزوم، با خلعت دادن به پهلوانان یاغی که خارج از دایرۀ پهلوانان او هستند، آنها را وابسته به خود میکند (همان، 125-126).
حسین کرد و سایر پهلوانان اعمال خشونتآمیز شدیدی علیه دشمنان خود انجام میدهند که کمترین آنها تراشیدن ریش و سبیل و کندن ناخن است. از دیگر اعمال آنها میتوان سوزاندن جسد، پوستکندن، شقهکردن، و بر سر چوب تعبیهکردن را نام برد (برای نمونه، نک : حسین، 56، 132، 135؛ قصه، 54، 56، 163). امدادهای غیبی، امردبازی، قرآن مهرکردن برای نشاندادن اعتبار قول خود، و بستنشینی در امامزادهها (همان، 241) از سایر بنمایههای این داستان است که هریک از آنها ریشه در واقعیات جامعۀ آن روز ایران دارند.
با توجه به اینکه زمان و جغرافیای داستانْ ایرانِ عهد صفویه را زنده میکند، برخی پژوهشگران زمان تألیف آن را همان دورۀ صفوی میدانند (میرصادقی، 89؛ اسماعیلی، همانجا؛ حصوری، 6). افشار با استناد به ساختار زبانی ـ واژگانی اصطلاحات و عناصر تاریخی آن، با احتیاط علمی مینویسد که «متن اصلی در اواخر عصر صفوی و نزدیک به ایام منازعات با افغانها» تحریر شده است (ص 11؛ نیز نک : افشاری، 18- 19). اما مارتسلف براساس شواهدی معتقد است که این متن در اوایل دورۀ قاجار تألیف شده است («گنجینه»، 441).
در متن حسیننامه، چند حادثۀ معین وجود دارد که از متون پیش از خود اقتباس شدهاند: در بخشی از متن، ازبکان برای گرفتارکردن حسین اقدام به حفر چاههای عمیقی کرده، روی آنها را با نی میپوشانند و اتفاقاً به این ترتیب او را به بند میکشند ( قصه، 338)؛ در شاهنامه نیز شغاد با همدستی شاه کابل، به همینگونه رستم را به قتل میرساند (فردوسی، 5 / 451-453)؛ در داستان سلیم جواهری نیز رومیان با همین حیله سلیم را به بند میکشند (دو روایت ... ، 80-81). در بخشی دیگر از داستان حسیننامه، هنگامی که میراسماعیل و یکی از همراهانش گرفتار زنگیان آدمخوار میشوند، دختر امیر زنگیان با دیدن میراسماعیل عاشق وی میشود و شبهنگام نزد وی میرود و «از روی اخلاص مسلمان میشود» و سپس میراسماعیل را نجات میدهد و همراه او از قلعه فرار میکند ( قصه، 410)؛ شبیه این حادثه در یکی از دستنوشتههای سلیم جواهری وجود دارد (دو روایت، 48). بنمایۀ پریانی که به شکل کبوتر بالای سر قهرمان حاضر میشوند و ضمن گفتوگو باهم، راهحل مشکلات او را بر زبان میآورند، در بسیاری از افسانهها تکرار میشود (میرکاظمی، 261؛ خزاعی، 9 / 194؛ نادری، 189؛ مارتسلف، طبقهبندی ... ، 93-97، 102-103، 127- 128، 133-135)؛ این بنمایه در بخش دوم حسیننامه، و در ارتباط با مشکلات میراسماعیل تکرار شده است ( قصه، 410-411).داستان حسین کرد بر هنر و ادبیات نیز تأثیر گذاشته است و نمونۀ آن نوع ادبی «مثل» است که ذوالفقاری دو مورد آن را ضبط کرده است (ص 432، 836)؛ نمونۀ دیگر به صورت «مگر حسین کرد شبستری برایت میخوانم» یا «چرا حسین کرد شبستری جواب میدهی» است که ناظر بر بیتوجهی مخاطب به سخن گوینده و پاسخهای بیارتباط او به موضوع گفتوگو ست. اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال)، شعری از زبان یکی از وکیلان مجلس دارد که ناظر بر همین معنی است؛ وی در قسمتی از این شعر میگوید: «صبح تا شب از حسین کرد صحبت میکنم» (1 / 87).سینمای ایران نیز به این داستان بهعنوان اثری «تاریخی و حماسی» توجه کرده است. در دهۀ 1340 ش، که ساخت فیلمهایی با بنمایههای تاریخی رواج گرفت و فیلمهایی همچون امیر ارسلان نامدار، گوهر شبچراغ، نسیم عیار، و جادۀ زرین سمرقند ساخته شد («نگاهی ... »، 5)، اسماعیل کوشان، مدیر استودیو پارسفیلم، که به ساخت فیلمهای عامهپسند گرایش داشت، این داستانواره را دستمایۀ فیلمی قرار داد که در نوروز 1345 ش، به نمایش عمومی درآمد و با اقبال مخاطبان مواجه شد (حیدری، 5 / 164). کوشان در این اقتباس که نگارش فیلمنامه و کارگردانی آن را نیز خود بر عهده داشت، برداشتی بسیار آزاد از حسین کرد شبستری ارائه داده بود. وی بنا به دلایل نامعلومی، موضوع اصلی داستان را که مبارزۀ پهلوانان وابسته به دربار شاه عباس علیه دشمنان خارجی ایران است، به مبارزه علیه «حرامیان» تبدیل، و در عین حال، متناسب با دیدگاه خود، با اضافهکردن صحنههایی مانند ازدواج حسین کرد با دختر «سردار مسیح» در پایان فیلم، آن را هرچه بیشتر به ذوق عوام نزدیکتر کرده بود (همانجا).افزون بر دو روایتی که شرح آنها آمد، از حسین کرد شبستری روایت دیگری نیز وجود دارد که تاکنون معرفی نشده است. در کتابخانۀ ملی ایران نسخهای با شمارۀ ثبت 660‘ 2 ف نگهداری میشود که با عنوان حکایات شاه عباس معرفی شده است. فهرستنویس احتمال میدهد که این نسخه مربوط به سدۀ 12 ق باشد. این نسخه درحقیقت روایتی از داستان حسین کرد شبستری است. آغاز داستان حالتی سحرآمیز دارد، به این صورت که شاه عباس به همراه شیخ [بهایی] در کاخ خود نشسته است که ناگهان سقف شکافته میشود و افعیماری از شکاف بیرون میآید. افعیمار درحالیکه آتش از دهان خود خارج میکند، در مقابل شاه میایستد. شاه مضطرب میشود و از شیخ میپرسد که این چیست؟ شیخ با تعلیمی خود دایرهای به دور افعی میکشد و سپس ضربهای به سر آن وارد میکند؛ «درساعت بچهجوکیای ظاهر» میشود و میگوید که او به همراه 6 برادر خود به حکم عبدالمؤمن خان ازبک برای «تمامکردن شاه عباس و چندی از دلاوران کرسینشین» به ایران آمدهاند و «من به شکل افعی و سایرین به شکل جانوران دیگر در کمین میباشند». به دستور شیخ، آن شخص را زندانی میکنند و شاه نیز دستور پیداکردن سایر فرستادگان عبدالمؤمن خان را میدهد. حوادث این روایت نیز کموبیش همان شبرَویکردن، به خانۀ دشمنان رفتن، و ریش و سبیل تراشیدن است (نک : سراسر اثر).
اسماعیلی، حسین، یادداشتها بر ابومسلمنامۀ ابوطاهر طرسوسی، ج 1، تهران، 1380 ش؛ اشرفالدین گیلانی، دیوان، به کوشش محمد بهشتی، تهران، 1370 ش؛ افشار، ایرج، مقدمه بر قصۀ حسین کرد شبستری (هم )؛ افشاری، مهران، مقدمه بر قصۀ حسین کرد شبستری (هم )؛ امینی، امیرقلی، سی افسانه از افسانههای محلی اصفهان، تهران، هنرهای زیبا؛ حسین کرد شبستری، تهران، علمی؛ حصوری، علی، مقدمه بر حسین کرد شبستری، تهران، 1344 ش؛ حکایات شاهعباس، نسخۀ خطی شم 660‘ 2 ف، موجود در کتابخانۀ ملی ایران؛ حیدری، غلام، فیلمشناخت ایران، تهران، 1374 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانههای خراسان، مشهد، 1385 ش؛ دو روایت از سلیم جواهری، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1387 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ زریری، عباس، داستان رستم و سهراب، به کوشش جلیل دوستخواه، تهران، 1369 ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، 1386 ش؛ قصۀ حسین کرد شبستری، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری، تهران، 1385 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ همو، «گنجینهای از گزارههای قالبی در داستان عامیانۀ حسین کرد»، قصۀ حسین کرد شبستری (هم )؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ همو، «مطالعه در داستانهای عامیانۀ فارسی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، تهران، 1341 ش، س 10، شم 37؛ میرصادقی، جمال، ادبیات داستانی، تهران، 1366 ش؛ میرکاظمی، حسین، افسانههای دیار همیشهبهار، تهران، 1374 ش؛ نادری، افشین، نمونههایی از قصههای مردم ایران، تهران، 1383 ش؛ «نگاهی به فیلمهای تاریخ سینمای ایران؛ تاریخی از دریچۀ گیشه»، فیلم، تهران، 1364 ش، س 3، شم 25.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید