چنار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 17 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240561/چنار
پنج شنبه 16 اسفند 1403
چِنار، درختی تناور، پرشاخ و برگ با برگهای پنجهای پهن، تاج کروی یا تخممرغی و عمر زیاد که هم در مناطق کوهستانی، و هم در جلگهها و دشتها میروید. واژۀ چنار در فارسی پهلوی به صورت «چینار» (مکنزی، 22)، و در لغت فرس «چنال» آمده است (ص 332). چنار از درختان دو لپهای برگریز، و برگ آن مانند کف دست انسان است. نام علمی آن پلاتانوس اُرینتالیس است. این درخت در خاکِ جاهای سردسیر و آب و هوای معتدل و نیز در کنار چشمههای طبیعی و عمق درهها میروید (داعیالاسلام؛ عقیلی، 422؛ شرح ... ، 1 / 23؛ ابنبیطار، 1 / 94). چنارها در کنار رودها، بسیار بزرگ و تناور میشوند (انطاکی، 1 / 153). چنار درختی بسیار نورپسند است؛ از اینرو، به صورت انبوه کاشته نمیشود (ثابتی، جنگلها ... ، 163). این درخت از خانوادۀ چناریان است که دو گونۀ عمدۀ آن یکی چنار ایرانی و دیگری چنار آمریکایی نام دارد. خاستگاه چنار ایرانی، جنوب غربی آسیا و آسیای مرکزی است. این درخت به صورت خودرو در مناطق مختلف ایران میروید و در ارتفاع 600 تا 300‘2 متر بالاتر از سطح دریا، انتشار مییابد. برخی از گیاهشناسان غیرایرانی از مشاهدۀ بیشههای طبیعی چنار در فاصلۀ کتول تا دامغان گزارش دادهاند (همو، درختان ... ، 261-262؛ حاجی شریفی، 397؛ قهرمان، 10 / شم 1221). بلندی این درخت به 20 تا 50 متر، و قطر تنۀ آن تا 3 متر و بیشتر نیز میرسد. پوست چنار ایرانی را سخت و سرخ، و رنگ لایۀ درونی چوب آن را سرخ توصیف کردهاند، ولی برخی از زیستشناسان و گیاهشناسان معاصر پوست چنار را صاف و خاکستری روشن میدانند که هر سال قشر چوبپنبهای آن به صورت صفحههای غیرمنظم و قطعاتی با اندازههای مختلف از تنه جدا میشود و اثر مغزپستهای رنگ و روشنی برجا میگذارد که بهتدریج زایل میشود و به خاکستری روشن تبدیل میشود (مظفریان، 583-584؛ قهرمان، همانجا؛ ثابتی، جنگلها، 162). درخت چنار به کهنسالی و آتشگرفتن خودبهخود مشهور است. دربارۀ طول عمر این درخت، عدهای فقط به گفتن «درازعمر» بسنده کردهاند (فاضل، 198؛ نیز نک : یاحقی، 170؛ رشیدالدین، 55) و شماری دیگر از چنارهای 200، 700 و یا 000‘1ساله یاد میکنند و نشانی نمونههای آن را نیز میدهند (ثابتی، همان، 163؛ افشار، 146، 157؛ گرامی، 125-126). چنار از درختان بیبر به شمار میرود (نک : دنبالۀ مقاله)، ولی میوههایی گرد و گوشوارهمانند، مرکب از چند فندقۀ خاردار به شکل و اندازۀ گردو، سبکوزن و ناخوردنی میآورد که پشت برگها جا میگیرند و معمولاً هر 3 یا 4 عدد آن به یک دنباله وصلاند که در بهار پس از رسیدن، باز، و از شاخههای درخت آویزان میشوند. بوی این میوهها مانند بوی قطران است (حاجی شریفی، 396؛ عقیلی، 422؛ ثابتی، همانجا؛ انطاکی، 1 / 153-154؛ گرامی، 125). کاشت درخت چنار از دیرباز در ایران معمول بوده است و هماکنون در بسیاری از شهرها و ییلاقهای ایران، چنارهای کهنسال بسیاری موجود و معروفاند (گرامی، همانجا). در تاریخ ایران باستان، چنار و درخت مو در کنار هم مظهر دوام پادشاهی بوده است. شاهان هخامنشی برای درخت و ارتباط آن با اندیشه و مفهوم پادشاهی، آیین مذهبی ویژهای بهجا میآوردند. هنگامی که داریوش برای دفاع از مرزهای کشور به رویارویی یونانیان میرفت، لودیاییِ ثروتمندی به نام پوثیوس در راه، درخت چنار و درخت تاکی از زر به او هدیه داد (نک : فرهادی، 321؛ ادی، 33). به گفتۀ هرودت، 10 سال پس از داریوش، خشیارشا 000‘ 7 سکۀ طلا به پوثیوس، اهداکنندۀ همان درختها، پاداش داد. همچنین او هنگام لشکرکشی به هلاس، میان راه فروگیا به سارد، درخت چناری زیبا دید که فرمان داد آن را با زیورهای زرین آراستند و تحت محافظت جاویدانان، یعنی سپاه ویژۀ سلطنتی قرار دادند (II / 485). در دربار ایران، پیکرۀ زرینی از درخت چنار بود که آن را با جواهر بسیار آراسته بودند و همیشه در یک جا نگهداری میشد؛ پارسیان آن را ستایش و نیایش میکردند و پادشاهان زیر آن بار عام میدادند. پس از تاراج تختجمشید به دست سپاهیان اسکندر، آخرین باری که نامی از آن درخت زرین در دربار خشیارشا برده شده است، در شوش، در سال 316 قم بوده که درخت به دست آنتیگونوس مونوفتالاموس افتاده است (نک : ادی، 33-34).
باغ ایرانی همواره پر از گونههای درخت است؛ درختانی که بزرگ باشند، عمر بسیار میکنند و یا میوه میدهند. ازجمله گونههای گیاهی که در باغها و کشتزارهای ایرانی کاشته میشود، چنار است (باستانی، 13-14؛ همایونی، 188). تاورنیه در سفرنامۀ خود زینت باغهای ایران را درختان میوه و چنارهایی میداند که بهصف میکارند (ص 394). شکل زیبای درخت چنار و سایهگستری آن سبب استقبال فراوان از کاشت آن در کاخها، باغهای سلطنتی، خانهها و سراهای بزرگان شده است و چهبسا، نهال و قلمۀ آن را از نقاطی دور به سختی فراهم میآوردند (ویلبر، 60-61؛ رشیدالدین، 55). فاضل هروی از چنار بهعنوان یکی از درختان سایهدار و زینتی باغهای دورۀ صفوی نام میبرد (ص 198؛ نیز نک : آریانپور، 75). در آن دوره، در قزوین، پس از دروازۀ شاهی حیاط بزرگ و زیبایی پر از درخت چنار بوده است و کسانی که صبحها در انتظار خروج شاه بودهاند، زیر سایۀ آنها میایستادهاند (واله، 290-291). در اصفهان عصر صفوی، دو طرف خیابان چهارباغ ــ با کموبیش 100 متر پهنا ــ دو ردیف چنار کاشته شده بود که عبور اسب و دیگر چهارپایان از آن ممنوع بود (آلمانی، 1077- 1078). ایرانیها چنارستانهایی نیز در میانۀ راهها احداث میکردهاند تا مسافران در سایۀ آنها استراحت کنند. ملگونف در سفر به ایران، در رودبار کنار آسیاب، و آبی که از ییلاق میآمده، در زیر چنار بزرگی توقف کرده، و ناهار خورده است (ص 29). امروزه نیز کاشت چنار در کنار خیابانها، توقفگاهها و معابر عمومی برای زیبایی شهرها و خیابانها و نیز ایجاد سایهگستری طبیعی، به صورت فراگیر کاربرد دارد (مظفریان، 585؛ همو و دیگران، 357). در بشقارداش، گردشگاهی دیدنی در 5کیلومتری بجنورد، 5 چنـار کهـن ــ با نـزدیک 000‘1 سال عمـر ــ سایهگستـر این گردشگاهاند (افشار، 157).
دو چیز پایۀ باورهای ایرانیان دربارۀ چنار به شمار میرود: یکی آنکه چنارهای کهن به خانواده، زمین و کسبوکار رونق و برکت میبخشند و زنان را در بارداری و حفظ سلامت فرزندان یاری میدهند، از همین رو، در برخی مناطق، چنارهای کهن درخت مراد خوانده میشوند (یاحقی، 170؛ بهار، 93). دوم آنکه از چنارِ کهنسال آتشی برمیخیزد که آن را میسوزاند (پورخالقی، 70؛ داعیالاسلام؛ آنندراج). مردم بههیچروی شاخههای درختان کهنسال و مقدس چنار را نمیسوزانند؛ آنها این درختان را برآورندۀ حاجات نیازمندان میدانند و معتقدند در دفع چشمزخم و درمان برخی از بیماریها مؤثرند. برخی نیز در درون تنۀ آن که خالی میشود، شمع روشن میکنند و به شاخههای آن دخیل میبندند و امید شفا و بهبود دارند. در اینباره داستانها و افسانههای بسیاری نقل میشود (فرهادی، 320؛ بهار، همانجا). از زمان ورود اسلام به ایران، مردم برای ستایش این درختان سترگ، توجیهی تازه یافتهاند و برای آنکه ستایش آنها برخلاف سنتهای اسلامی نباشد، اغلب به این نتیجه رسیدهاند که در پای این درختان، بزرگواری، امامزادهای، یا شخصیت مقدسی به خاک سپرده شده است (همو، 96). امروزه در صحن و سرای بسیاری از امامزادهها، مسجدها و پیرهای زردشتیان، چنارهای بزرگی به چشم میخورد. این چنارها یا از آنرو کاشته شدهاند و نگهداری میشوند که مردم معتقدند در کنار این مکانهای مقدس، باید درختی بزرگ و کهنسال برای سایهگستری و زیبایی وجود داشته باشد؛ یا آنکه این درختها از پیش، در این مکانها وجود داشتهاند و به سبب تقدسشان، مسجد و معبد را بعدها در کنار آنها ساخته، و یا امامزاده و شخصیت مقدس را در پای آن دفنکردهاند (همو، 93). همچنین در برخی شهرها، درختان چنار را وقفِ مساجد و حسینیهها میکنند تا روزی از آنها بهرۀ بهینه برده شود («قطع ... »، 60). شماری از چنارهای اماکن مقدس در جای جای ایران، آوازهای بسیار یافتهاند؛ برای نمونه، در استان تهران میتوان از اینها نام برد: چنار امامزاده صالح تجریش (هدایت، 164-165؛ کورف، 594؛ نیز نک : فرهادی، 321؛ شاملو، 828- 829) که پیشینۀ بلندی دارد، به گونهای که در سدۀ 13 م / 7 ق، هنگامی که مارکوپولو رهسپار چین بوده، این درخت نظر او را جلب کرده است (فرهادی، همانجا)؛ چنار مقابل امامزاده یحیى معروف به چنار سوخته؛ چنار مجاور بنای امامزاده موسی بن کاظم (ح 700ساله)؛ چنار امامزادگان صدرالدین و بیبی خاتون (400ساله)؛ چنار جنب بنای امامزاده حمزه در شهرستان مبارکآباد (ح 400ساله) و چنار صحن امامزاده شمسالدین محمد (ح 350ساله) (نک : همو، 320؛ «فهرست ... »، بش ). در نیشابور، در محلی به نام قدمگاه و منطقهای به همین نام، و در استان کهگیلویه و بویراحمد در مسیر چشمهها، درختهای بید، زبانگنجشک و چندین چنار کهنسال سایه افکندهاند (پاکدامن، 145؛ افشار، 168)، همچنین میتوان از چنار کهنسال جلو مسجد میرغیاثالدین کاشان (همو، 95) و چنار صحن مسجد پاچنار در وشنوه (روستای ییلاقی قم) یاد کرد که 700 تا 800 سال عمر دارد (همو، 146). در گوک (روستایی در ماهان کرمان)، در محلی به نام خواجه خضر، 5 چنار قطور و کهنسال هست (همو، 180). در جایجای اصفهان ــ به سبب آنکه در عصر صفـوی، پـایتخت ایـران بـوده است ــ چنـارهای سر بـه آسمـان برافراشته و کهنسال دیده میشوند. چنار امامزاده اسماعیل در شرق خیابان هاتف و چنار دستگرد در جنوب غربی اصفهان، ازجمله چنارهای مقدس آن دورهاند («درختان ... »، بش ). ازجمله موارد دیگر میتوان به اینها اشاره کرد: چنار گلدون که مردم به آن اعتقاد قلبی داشتند و برای اجابت دعای خود به آن دخیل میبستند (همانجا). چنار سرای بقعۀ امامزاده علیاصغر در روستای زرآباد الموت قزوین (نک : ه د، چنار خونبار زرآباد) که به اعتقاد مردم، هرسال در سحرگاه روز عاشورا از آن خون جاری میشود و مردم از مناطق دور و نزدیک به دیدن آن میروند (میرسلیمی، بش ). چنارهای بزرگ و کهنسال صحن امامزاده شاهمیرحمزه در روستای بزم (بژم) یزد که عمر بـزرگترین آنهـا ــ واقع در روبـهروی در ورودی امامـزاده ــ بیش از 000‘1 سال است و بقیۀ آنها که بیش از 500 سال عمر دارند (افشار، 225-226، 463). چنار جلو خانقاه و مقبره و مسجدی در نطنز که در کنار هم بنا شدهاند؛ این چنار مجموعهای است از 26 شاخه که همه از یک تنه بیرون آمدهاند (افشار، 94). چنار کهنسال روستای وانشان در شهرستان خوانسار (همو، 29)، چنار چشمهعلی در 20کیلومتری دامغان (همو، 273) و چنارهای روستای احمدرضا در شهرستان تیران و کرون که در سرای امامزاده احمد بن موسى مبرقع کاشته شدهاند (میرمحمدی، 267)؛ همچنین دهها نمونۀ دیگر از آن در دیگر مناطق. دربارۀ بسیاری از این چنارهای کهنسال، داستانها و افسانههایی در میان مردم، دهانبهدهان میگردد که حاکی از باورهای آنها ست؛ مثلاً اهالی تهران معتقد بودند که چنار امامزاده یحیى سیاهسرفه را شفا میدهد؛ از اینرو، مادران در هر چهارشنبه، کودکان بیمار خود را به آنجا میبردند و آنان را وادار میکردند تا گِرد آن بچرخند و تکهای از پارچۀ لباس خود را بهعنوان نیاز بر آن نصب کنند (نک : فرهادی، 320-321). در روستای دیخو (در بافت کرمان)، اهالی در هنگام خشکسالی، گوسفندی به شراکت خریده، به پای درخت چناری ــ مشهور به «زیارت» ــ میبرند و قربانی میکنند و دیگجوشی پخته، خیر میکنند؛ آنان معتقدند که بدین طریق باران خواهد آمد (همو، 320). چنارهای دیگری هم هستند که نه در سرایی مقدس روییدهاند و نه مردم آنها را مقدس میشمرند، بلکه تنها بهسبب بزرگی و کهنسالی، نامآور شدهاند، مانند چنار انتهای بازار اصطهبانات که بر اثر قدمت، تنۀ آن پوسیده و خالی شده، و تا چندی پیش در حفرۀ آن، دو مغازۀ قصابی و کبابی ایجاد شده بود (ملکی، 85).در فرهنگ و ادب ایرانی، چنین مشهور و معروف است که چنار درختی بیبار و بر است. این صفت بیشتر در ادبیات و از سوی شاعران، برجسته شده است و در ادبیات شفاهی و ضربالمثلها کمتر مشاهده میشود. مولوی، ابنیمین و ناصرخسرو (نک : لغتنامه ... ؛ آنندراج) به شیوههای مختلف ازجمله تشبیه، مثل و مقایسه برای اثبات این مطلب استفاده کردهاند. همچنین گفتنی است که در ایران قدیم، چنار مظهر غنا، باروری و سرسبزی طبیعت و موجب برکت و نعمت خدایان و ارواح بوده است (یاحقی، 170).
عوام معتقدند که چنار، شاه درختها ست (همانجا). انگور در اساطیر ایرانی، مظهر خون، و خون نیروی اصلی حیات است. در دولت هخامنشیان، بازماندههایی از آیینهای بومی کهن مادرسالاری باقی مانده بود که بر طبق آنها، سلطنت از طریق زنان ادامه مییافت؛ از این رو، تاکی که بر چنار میپیچید، مظهر خون و دوام سلطنت هخامنشیان بود. درواقع، چنار مظهر شاه و تاک مظهر همسر وی بود که از طریق او، خون سلطنت دوام مییافت (همانجا؛ بهار، 96). افسانههای چندی پیرامون چنار و نوع برخورد انسان با آن در فرهنگ مردم پرداخته شده که کهنترین آنها افسانهای است که پلینیِ بزرگتر به دورۀ فرمانروایی خشیارشا نسبت داده است. داستان از این قرار است که خشیارشا در لشکرکشی به یونان، هنگامی که به لائودیکیا رسید، درخت چناری به طور معجزهآسا، تبدیل به درخت زیتون شد (ادی، 33). همچنین در روایتی از افسانۀ نارنج و ترنج یا دختران نارنج (تیپ 408 آرنه ـ تامپسون)، چنار عملکردی سحرآمیز دارد، یعنی به گونهای از قهرمان افسانه در مقابل دیو حمایت میکند (میرکاظمی، 36-46). چنار امامزاده صالح تجریش نیز داستان افسانهواری دارد. میگویند در قدیم، تجریش ده کوچکی بود و پیرزنی فقیر با بچههای زیادی در آنجا زندگی میکرد؛ شب عید نوروز، همۀ ده چراغانی بود و همۀ بچهها لباس نو پوشیده بودند و خوراکیهای خوب داشتند؛ اما خانۀ آن پیرزن سوتوکور بود و کسی لباس نو نداشت. یکی از بچهها از پیرزن لباس نو خواست، پیرزن برای آنکه دل فرزندش نشکند، گفت: غصه نخور، فردا برای شما هم میآورند. دستِبرقضا، پیرمرد همسایه که بر بام خانۀ خود بود، سخنان آنها را شنید، دلش سوخت و مقداری شیرینی و پارچه آورد و در دالان خانۀ پیرزن گذاشت. پیرزن با دیدن آنها، دعا کرد که انشاءالله هرکس اینها را آورده، 000‘1 سال عمر کند. آن پیرمرد در همان روز، یک قلمۀ چنار در خانهاش کاشته بود. آن مرد به سفر رفت. سالها گذشت و آن قلمه بزرگ شد. روزی، یکی از اهالی تهران در خانۀ همان مردِ به سفر رفته که دیگر برگشته بود، مهمان بوده است که از تجریش و چنار بزرگ آنجا سخن به میان میآید. آن پیرمرد اظهار میکند که آن چنار را او کاشته است و از دعای پیرزن، او و درخت 000‘1 سال عمر خواهند کرد (هدایت، 164-165؛ شاملو، 828- 829؛ نیز نک : ه د، امامزاده صالح). داستان چنار عباسعلی هم اینگونه روایت شده است: در یکی از حیاطهای فرعی اندرونی یکی از زنان ناصرالدین شاه، دو چنار بزرگ و کهنسال وجود داشت و یکی از آنها به «چنار عباسعلی» شهرت یافته بود. این دو چنار از بقایای چنارهای باغی بودند که شاه عباس صفوی در داخل ارگ احداث کرده بود. یکی از آنها در ابتدا «چنار عباسی» یا «چنار شاه عباسی» نامیده میشد و رفتهرفته نام آن تغییر یافت و به «چنار عباسعلی» تبدیل شد؛ اما معیرالممالک دربارۀ سبب نامگذاری این چنار در حکایتی دیگرگونه نقل کرده که ناصرالدین شاه در اقدامی آگاهانه به این چنار تقدس بخشیده است (ص 16، 28). شهرها و آبادیهای بسیاری در ایران به نام چنار نامگذاری شدهاند، مانند قریۀ چناربلوک آبادۀ فارس و یا ده چنار جزو دهستان خورشرستم بخش شاهرود ( لغتنامه؛ نیز نک : افشار، 56؛ فسایی، 2 / 1240) و نیز محلهایی با پسوند یا پیشوند نام یا صفتی بهعلاوۀ چنار نامگذاری شدهاند، مانند محلۀ پاچنار و یا چنار دالکی یا چنار راهدار (عطاردی، 1 / 202؛ ملگونف، 27؛ یوشیدا، 104، حاشیۀ 41). گفتنی است که تیرهای از سادات رضوی را در بخشهایی از ایران به نام سادات چناری میخوانند که مدفن بعضی از آنها در باغ سید حسین، در ماهان کرمان است (افشار، 180). مثلهای بسیاری در میان مردم دهانبهدهان میگردد که هریک به گونهای واگویۀ ویژگیها و کاربردهای چنار و تأثیر آن بر فرهنگ مردم است. اگر کسی خود را به بزرگمردی همانند سازد و یا خود را همسنگ و همتراز او بداند، گفته میشود: «کدو هم خود را چناری میداند»: بدخواه تو خود را به بزرگی چو تو داند / لیکن مَثَل است اینکه چناری و کدویی (نک : دهخدا، 2 / 618). چنار و کدو از چند جهت در فرهنگ عامه با هم مقایسه شدهاند: از جهت استقامت و سستی، درازی و کوتاهی عمر و نیز میوه دادن یا بیبر بودن. هرگاه گفته شود: «چنار و کدو؟»، مقصود مقایسۀ این دو در یکی از 3 زمینۀ یادشده است. همچنین وقتی در مجلسی، نسبت به چند نفر مهمان در پذیرایی توجه شود و سهواً یک نفر از قلم بیفتد، برای جلبتوجه تقسیمکننده، به شوخی به وی گویند: «مگر چنار در خانهات را نمیبینی؟» (امینی، 198). آوازۀ چنار به آتشگرفتن، سرچشمۀ پیدایش مثلهایی چند است: «به شبها از چنار اخگر ببارد»، «چنار از خودش آتش میگیرد» و «آتش چنار از خودش است» (نک : گرامی، 126). دربارۀ کسانی که در میان مردم به آوازهای میرسند و با کردار مثبت و منفی، نامی از خود برجا میگذارند، گفته میشود: «چون آتشی از چنار جسته» (انوری، 2 / 714؛ یاحقی، 170). همچنین برخی آه و نالههای درونی و جانسوز افراد دردمند و سالخورده و نیز هیجانهای عاشقانه و پریشانخاطری آدمیان را به جوشش آتش از چنار کهنسال تشبیه میکنند ( آنندراج؛ داعیالاسلام). در فرهنگ بهداشت و درمان ایرانیان، چنار درختی با طبع سرد و تر شناخته میشود و اندکی حرارت نیز دارد که برای افراد گرممزاج مفید است (عقیلی، 422؛ ابنربن، 403؛ ابنبیطار، 1 / 94؛ انطاکی، 1 / 153-154؛ فاضل، 198؛ شهری، 5 / 276). ضماد برگ تازۀ چنار برای درد زانو و ورم اندامها مفید است و خون را بند میآورد (حکیممؤمن، 117؛ عقیلی، شهری، همانجاها). خاکۀ برگ خشک چنار، زخمها و دملهای چرکین و سوختگیها را بهبود میبخشد (عقیلی، ابنبیطار، همانجاها). همچنین پاشیدن ساییدۀ سوختۀ آن بر روی زخمهای نمدار و گندیده، موجب رفع رطوبت آن میشود (شهری، 5 / 277). پختۀ برگ چنار برای ورم چشم و اشکریزی و ورم بلغمی مفید است (ابنسینا، 2 / 119؛ عقیلی، همانجا). در برخی درمانهای سنتی، پختۀ آن در شراب این اثر را خواهد داشت (شهری، 5 / 276). اگر ضماد برگ و میوۀ آن را با پیه بر زخم و سوختگی بمالند، درمان میشود. بخار برگ و میوۀ آن و نیز پاشیدن آب جوشاندۀ برگ آن در خانه، کشندۀ کرمها و حشرههایی چون سوسک و ساس است (عقیلی، ابنبیطار، حکیممؤمن، همانجاها؛ شهری، 5 / 277). اگر برگ چنار را بکوبند و با حنا بر سر نهند، از التهاب چشم و ریزش اشک و آبریزش بینی جلوگیری میکند. خاکستر آن شپش و کک را نابود میکند. با برگ کوبیدۀ آن موها را خضاب میکنند که مو را سیاه، بلند، محکم و پرپشت میکند و رطوبتهای زائد بدن را از بین میبرد (انطاکی، 1 / 154). مالیدن آب جوشاندۀ برگ چنار، پوست را جلا میدهد (شهری، 5 / 276)، ولی بخار آب جوشاندۀ آن و غبار نشسته بر برگهای آن، برای حنجره، تارهای صوتی، نیروی بینایی و شنوایی و دستگاه ریه بسیار زیانبخش است؛ اما با شیر تازه درمانپذیر است (ابنبیطار، انطاکی، حکیممؤمن، عقیلی، همانجاها؛ شهری، 5 / 277). برگ چنار اگر با سرکه پخته شود و بدن را با آن شستوشو دهند، اندامها را محکم میکند و عرق تن را از بین میبرد (انطاکی، همانجا). خاکۀ پوست سوختهشدۀ آن را هرگاه با سرکه بر روی زگیل بگذارند، آن را از جا میکند (ابنربن، همانجا). اگر میوه یا برگ چنار با سرکه پخته شود و با آن دهانشویه کنند، درد دندان را آرام، و از پوسیدگی آن جلوگیری میکند (ابنبیطار، حکیم مؤمن، فاضل، همانجاها؛ عقیلی، 422؛ شهری، 5 / 276). بستن ضماد خاکستر برگ آن، که با آب خمیر شده باشد، و نیز ضماد پوست سوختۀ آن، جلادهندۀ پوست، خشککنندۀ زخمهای مرطوب، رفعکنندۀ لکههای پوستی، پیسی و برص است (ابنسینا؛ ابنبیطار، عقیلی، همانجاها؛ شهری، 5 / 277). دمیدن سوزاندۀ برگ چنار، که ساییده و مانند غبار شده باشد، در بینی، خون دماغ را درمان میکند (همانجا). گذاشتن پختۀ برگ چنار و نیز آشامیدن آب میوۀ پختهشدۀ آن برای رفع سموم گزیدگی جانوران سمی و درمان زخم جای نیش جانوران زهردار مفید است (عقیلی، حکیممؤمن، همانجاها؛ شهری، 5 / 276). خفاش از بوی برگ مرطوب چنار میگریزد، ولی حشرات در برگهای آن پناه میگیرند (انطاکی، همانجا). چوب درخت چنار از دیرباز در ساختمانسازی، صنایع مختلف و بهعنوان مادۀ سوختی به کار گرفته شده است. در ادوار گذشته و حتى امروزه، چوب چنار را در ساختمانسازی، برای ساختن درهای بزرگ مساجد، تکیهها، خانهها، تالارهای بزرگ و جز آنها به کار میبرند (نک : طباطبایی، 17). ستونهای ایوان عالیقاپو، عمارت چهلستون اصفهان و درهای برخی از کاخهای سلطنتی صفویه، از چوب چنار ساخته شده که از سدۀ 10 و 11 ق / 16 و 17 م به این سو، سالم و بیعیب ماندهاند (ثابتی، جنگلها، 163؛ آلمانی، 910). درهای چوبی نفیس عمارت باغ مینوی شیراز هم از چوب چنار ساخته شده است (آریانپور، 207). الئاریوس از چوب چنار نام میبرد که به قول او در اروپا ناشناخته است و ایرانیان علاقۀ خاصی به آن دارند. چوبی قهوهای و دارای رگههای مواج که از آن برای ساختن در و پنجره استفاده میکنند. وقتی آن را با روغن جلا میدهند، از درهای گردویی ساخته شده در اروپا بسیار زیباتر میشود (نک : ص 383-384). چوب چنار سبکوزن، ولی سخت و مقاوم است و بهسبب رنگ روشن متمایل به سرخ، دارای بافتی زیبا ست و در اصفهان به میخ طلایی مشهور است (ثابتی، همانجا). امروزه این چوب در نجاریهای معمولی، غربالسازی، انواع جعبه، در، پنجره، صندوق، روکشها و کفپوشهای چوبی به مصرف میرسد و به سبب اینکه خوب رنده میشود، از آغاز سدۀ حاضر، در مبلسازی جدید ایرانی، و ساخت صندلی و دیگر لوازم منزل نیز به کار میرود (طباطبایی، آریانپور، همانجاها؛ مظفریان و دیگران، 357). همچنین بهسبب سختی چوب این درخت، که دارای رشتههای فشرده است، در پیانوسازی نیز کاربرد دارد («درختان»، بش ). در درۀ آرتیمان روستای چناران تویسرکان که درختهای چنار بسیاری دارد، قاشقتراشهای بومی هر 4-5 سال یکبار این درختها را میخرند و مانند بید آنها را هرس میکنند و شاخههای آن را به مصرف صنایع دستی مانند قاشقسازی میرسانند (نک : لغتنامه، ذیل چناران).
آریانپور، رضا، پژوهشی در شناخت باغهای ایران و باغهای تاریخی شیراز، تهران، 1365 ش؛ آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، تـرجمۀ علیمحمد فـرهوشی، تهران، 1335 ش؛ آنندراج، محمد پـادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، 1291 ق؛ ابنربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، 1928 م؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ادی، س. ک.، آیین شهریاری در شرق، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1347 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ افشار، ایرج، سفرنامچه ( گلگشت در وطن)، تهران، 1384 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1339 ش؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، بیروت، 1416 ق / 1996 م؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1347 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، مقدمه بر پژوهشی در شناخت باغهای ایرانی (نک : هم ، آریانپور)؛ بهار، مهرداد، «درخت مقدس»، الفبا، تهران، 1352 ش، س 1، شم 1؛ پورخالقی چترودی، مهدخت، درخت شاهنامه، مشهد، 1381 ش؛ پاکدامن، بهروز، «باغ و مجموعۀ قدمگاه نیشابور»، باغ ایرانی، تهران، 1383 ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، اصفهان، 1363 ش؛ ثابتی، حبیبالله، جنگلهای ایران، تهران، 1346 ش؛ همو، درختان و درختچههای ایران، تهران، 1344 ش؛ حاجی شریفی، احمد، اسرار گیاهان دارویی، تهران، 1382 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، 1345 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ «درختان کهن»، دوستداران طبیعت (مل )؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ رشیدالدین فضلالله، آثار و احیاء، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361 ش، حرف «الف»، دفتر سوم؛ شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، به کوشش آلبرت دیتریش، گوتینگن، 1408 ق / 1988 م؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ طباطبایی، محمد و کریم جوانشیر، جنگلهای باختر ایران، تهران، 1345 ش؛ عطاردی قوچانی، عزیزالله، فرهنگ خراسان، تهران، 1381 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1346 ش؛ فرهادی، مرتضى، «گیاهان و درختان مقدس در فرهنگ ایرانی»، آینده، تهران، 1372 ش، س 9، شم 4-6؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367 ش؛ «فهرست درختان کهنسال استان تهران»، تبیان (مل )؛ «قطع یکسرۀ چنارهای وقفی در استهبان»، سنبله، تهران، 1369 ش، شم 19؛ قهرمان، احمد، فلور ایران، تهران، 1367 ش؛ کورف، فئودور، «سفرنامه»، سفرنامه، به کوشش منوچهر دانشپژوه، تهران، 1380 ش، ج 1؛ گرامی، بهرام، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، تهران، 1386 ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1319 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مظفریان، ولیالله، درختان و درختچههای ایران، تهران، 1383 ش؛ همو و دیگران، فلور استان یزد، تهران، 1379 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1361 ش؛ ملکی، حسین، جنگلها و گسترش کویرهای ایران، تهران، 1367 ش؛ ملگونف، گ.، «سفرنامۀ نواحی شمال ایران»، ترجمۀ پطرس، سفرنامۀ ایران و روسیه، به کوشش محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران، 1363 ش؛ میرسلیمی، جمشید، «درختی که صبح عاشورا خون گریه میکند»، علم (مل )؛ میرکاظمی، حسین، چهل گیسو طلا، تهران، 1377 ش؛ میرمحمدی، حمیدرضا، «تأثیر فرهنگ اسلامی بر نام آبادیهای کشور»، مشکوٰة، مشهد، 1377 ش، شم 58- 59؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاعالدین شفا، تهران، 1348 ش؛ ویلبر، د.، باغهای ایران و کوشکهای آن، ترجمۀ مهیندخت صبا، تهران، 1383 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهران، 1369 ش؛ یوشیدا، ماساهارو، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجبزاده، مشهد، 1373 ش؛ نیز:
Dostdarantabiat, http: / / dostdarantabiat.blogfa.com / post-18.aspx (acc. 11 / 4 / 1393); Elm, http: / / elm.2013.loxtarin.com / post / 682 / %3c-postlink-%3 E (acc.11 / 4 / 1393); Herodotus, The History, tr. J. Enoch Powell, Oxford, 1949; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Oléarius, A., Moskowitische und Persische Reise, Darmstadt, Progress-Verlag; Tebyan, http: / / www.tebyan.net / new index.aspx?pid=2167 (acc. 11 / 4 / 1393). محمدحسین شمسایی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید