توق
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 12 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240437/توق
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
3
توق، یا طوق، توغ، توقه، از نشانههای سوگواری مذهبی. فرهنگ فارسی معین آن را به شکل «توغ»، و ترکی آن را «توق» ضبط کرده، و به معنای درفش و رایت و علم بزرگی دانسته است که در ایام سوگواری، عزاداران بعضی محلهها در برخی شهرها آن را حرکت میدهند و از امتیازات محلات مزبور به شمار میآید. در غیاث اللغات (1242 ق) توغ واژهای ترکی و به معنی «علم و نشان» آمده است. عدهای املای آن را به شکل «طوق» و شماری دیگر با «تاء» منقوط و «غین» (توغ) صحیح میدانند. دستۀ اول میگویند که طوق به معنی حلقه و گردنبند است و وجود این شیء در پیشاپیش دستههای عزاداری به مفهوم آن است که عزاداران حلقۀ بندگی و اطاعت از امام حسین (ع) را به گردن انداختهاند و به همین سبب، این علامت را طوق گفتهاند. دستۀ دوم میگویند که توغ در اصل واژهای است ترکی به معنی پرچم، علم یا بیرق.
در زمان ترکان آق قویونلو، استفاده از توق در پیشاپیش سپاهیان قزلباش مرسوم بود و بهتدریج، این علامت در دستههای عزاداری نیز به کار برده شد؛ با این تعبیر که عزاداران همگی سربازان امام حسین (ع) هستند و از این نظر، توق به عنوان شیئی مقدس شناخته شد و با همان واژۀ ترکی توغ شهرت یافت (مقدم، 1 / 533، حاشیۀ 2).توق در میان ترکان نشانی بود که به سپهسالاران و فرماندهانی داده میشد که به منصب پنجهزاری و هفتهزاری و بالاتر میرسیدند. توقِ اینگونه صاحبمنصبان در روز کارزار و هنگام تشییع جنازۀ آنان به حرکت درمیآمد. برای زینت توق، به آن دم غژگاو، یا موی بافته و منگولهمانندی از دم اسب، یا گویک طلا یا پارچههای زربفت میآویختند؛ همچنین، بر سر توق، شکل پنجه یا ماهک نصب میکردند (ستوده، «توغ ... »، 327؛ نیز نک : ه د، پرچم). قدیمترین توقها، توق حاجی بیک، از امرای اوزون حسن، و توق یکی از نوادگان تیمور است که در اردوی اوزون حسن حضور داشت (دوانی، 30). 1. A Survey ... امروزه توق در مراسم عزاداری به نشانهای گفته میشود که از 3 قسمت پایۀ چوبی، بدنۀ فلزی سینیمانند مشبک به شکل قلب، و زبانۀ فولادی به عرض تقریبی 10 سانتیمتر و طول یک متر تشکیل شده باشد (کشاورز، 136). بر قسمتهای مختلف توق، تزیینات گوناگون بسته میشود؛ روی نوارهای فلزی آن، نقشها و عبارات یا اشعاری دربارۀ وقایع کربلا حک شده است (احمدپناهی، 421). در دو سوی تیغۀ فولادی، روی محور افقی دو پرندۀ فلزی به قرینۀ هم جای دارد. روی دو زائده در چپ و راست زبانه هم، دو سر اژدها با دهان باز جاسازی شده است. چند طاقهشالِ ترمه و دو تکه پارچۀ سبز نیز زینتبخش محور افقی است (بلوکباشی، 173). توق معمولاً از ورق برنج یا مس ساخته میشود. بدنۀ اصلی فلزی آن به شکل مقطع طولی گلابی است. در دو طرف قسمت پهن این مقطع گلابیشکل، سر دو اژدها نصب شده است که هر یک گردنی بلند از میلۀ گرد آهن به قطر انگشت دست دارد. قسمت پایین این دو میله به گلوی آهنی دستۀ چوبین توق جوش داده شده، و میانۀ آنها با بستهای فلزی به بدنۀ اصلی متصل شده است. معمولاً توقها حاشیۀ مشبککاری ظریفی دارند که در آن، نامهای چهارده معصوم (ع) جداجدا در دایرهمانندی تزیینی، مشبککاری شده است. معمولاً در مرکز دایرۀ توق، ذکری از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)، گاهی به شکل «الله محمد علی» و گاهی «علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین حیدر لب به مهر» یا لقبهای دیگر او حکاکی شده است. در هلال بالای دایره، دو آیۀ مبارکۀ « ... نَصْرٌ مِنَ اللّٰهِ وَ فَتْحٌ قَریۭبٌ ... » (صف / 61 / 13) و «اِنّٰا فَتَحْنٰا لَکَ فَتْحَاً مُبیۭنًا» (فتح / 48 / 1) یا نامهای پنجتن را شبکهکاری کردهاند. بیشتر سرهای توق سهشاخه، و بهندرت پنجهای بر بالای آن نصب شده است. تمام بدنۀ فلزی توق به یک گلویی نظیر گلوی بیل ختم میشود که دستۀ چوبین توق در آن قرار میگیرد (ستوده، همان، 328).کتیبههای توق عباراتیاند که روی قسمتهای مختلف آن ازجمله سینه، تیغه، صندوقچۀ کروی (گنبدیشکل) یا صندوقچۀ مکعبیشکل، همراه با نقوش گلوبوته، نیز طرحهای اسلیمی، و معمولاً با خط ثلث، نستعلیق و گاه نسخ، کندهکاری یا مشبککاری شدهاند. بررسی بیش از 50 توق بازمانده از دورۀ صفوی در نقاط مختلف ایران از شهرهای اردبیل، شیراز، آذرشهر، بهشهر، کاشان، آران و بیدگل، نطنز و دیگر مناطق نشان میدهد عبارات اصلی بیشتر شامل سورهها و آیات قرآن، نامهای خداوند و امامان شیعه، صلوات کبیره، ادعیه و گاهی اشعار فارسی در مدح و منقبت امام حسین (ع) و همچنین، وقفنامه و تاریخ ساخت است (نک : مشهدی، 131 بب ).توق را یک نفر حمل میکند و عدهای با دوشاخه آن را کنترل میکنند؛ شخصی هم سر زبانه را که یک شال موروثی از خانوادهای خاص به آن نصب است، میگیرد و به حالت افقی به حرکت درمیآورد (عباسی، 216). سنگینی وزن توق و حالت ارتجاعی شدید تیغۀ بلند و سنگین آن، حملش را دشوار میسازد؛ از این نظر همواره چند تن از افراد قویبنیه به نوبت، آن را حمل میکنند. حالت فنری توق هنگام حمل آن حرکتها و نوسانهایی را سبب میشود و جلوۀ خاصی به آن میدهد بهطوریکه از مسافت دور، طلایهوار، نظرها را به خود جلب میکند (احمدپناهی، همانجا).حملکنندۀ توق را «توغچی» مینامند ( آنندراج، لغتنامه ... ، ذیل واژه). در ایران ازسدۀ 7 ق به بعد، جوانمردان عَلَم مخصوصی داشتند که کلمۀ مغولی «طوق» را برای آن بهکار میبردند و هر خانقاهی یا لنگری، علم مخصوص داشت و جایگاه آن را پاتوق (ه م) مینامیدند (نفیسی، 146).همزمان با رسمیشدن مذهب شیعه در ایران و تهییج مردم به شعایر مذهبی ازجمله عاشورا، نمادهایی که در تشریفات سوگواری امرا بهکار میرفت، در مراسم عاشورا، حفظ شد و رونق یافت و انواع طبل، کوس، نقاره، شیپور، سنج، یدک و کتل، و علم و توق برای ایجاد گرمی و شور و هیجان، در مراسم سوگواری امام حسین (ع) بهکارگرفته شد (فقیهی، 276-277)؛ از همینرو، برخی بر این باورند که در ایران بعد از مغول، تلفیقی از توق و پرچم پدید آمد و استفاده از توق، پیشاپیش دستههای عزاداران محرم، از زمان صفوی متداول شده است (مقدم، 1 / 533، حاشیۀ 2؛ متین، 82). در زمان شاه اسماعیل دوم صفوی در تکیۀ جوانشیر شهر قزوین دو توق بزرگ نامی وجود داشت که سر تا پای آن با شمعدانهای نقره روشن بود. معروف بود که یکی از توقها را سلطان حیدر، پدر شاه اسماعیل، مؤسس سلسلۀ صفوی، به تکیۀ اردبیل بخشیده، و شاه طهماسب آن را به پایتخت آورده، و پدر و پیشوای توقهای قزوین کرده بود. توقْ علم بسیار بلندی بود که تیغۀ شمشیرمانندی بر سر داشت و شلواری سیاه بر آن پوشانیده، و به گلوی هر یک از توقها یکی از علمهای رسمی دولت قزلباش با علامت « ... نَصْرٌ مِنَ اللّٰهِ ... » آویخته بودند. شاید این علم را از جنگ برگردانده، و پس از طواف مرقد اردبیل با رسوم و مقررات مخصوصی، به آن توق نصب کرده بودند. پای هر توق غرفههایی بود که درودیوار آن با تابلوهای نقاشی و پردههای مخمل مصوّر و چهلچراغها زینت شده بود و بالای آن را با پوستهای حیوانات درنده، سپر، شمشیر، زره، خود و دیگر ابزار قهرمانی آراسته بودند (مسرور، 1 / 307- 308).
توق تنها ویژۀ مراسم عزاداری ماه محرم نبود؛ بلکه بهعنوان نمادی در زندگی روزمرۀ مردم نیز حضور داشت که ازجمله میتوان به وجود آن در قهوهخانهها اشاره کرد. توقی با تیغه و زبانۀ فولادی بلند در حیاط یکی از قهوهخانههای سنتی به یاد گذشتهها و گذشتگان در پای حوض قرار دارد (بلوکباشی، 173).از دورۀ مغول و با توسعۀ تشکیلات اهل فتوت در میان تودۀ مردم، جوانمردان و اهل فتوت هر محلهای، برای خود علم بلندی را که نوک آن نیزه داشت، و یا فلزی براق و فنرمانند بر سر آن نصب بود، به عنوان توق برگزیدند و آن را در جایی به نام پاتوق (ه م) بر پا کردند. مردم هر محلهای برای جمعشدن دور یکدیگر و برداشتن توق، روزهای عید یا روزهای عزا را انتخاب میکردند.
معمولاً توق را خمیده حمل میکنند، زیرا معتقدند در روز عاشورا حضرت ابوالفضل (ع) که علمدار قلب لشکر امام حسین (ع) بود، کشته شد، و علم سرنگون گردید و دیگر برای امام حسین (ع) علم و علمداری نماند؛ بنابراین، همهساله به اعتبار شهادت علمدار لشکر اسلام و واژگون شدن علمش، توق را واژگون و خمیده حمل میکنند و به دنبال آن بر سر و سینه میزنند (معتمدی، 1 / 584). در گذشته، اگر یکی از دستههای عزادار کوچکترین غفلتی میکرد، دستۀ مخالف توقشان را میربود و بدین ترتیب، حیثیت تکیۀ آنها از میان میرفت؛ بنابراین همیشه یک نفر بهنام توقچی و شماری از جوانان ورزیده به نام پاتوقی، چه در تکیه و چه در دستۀ عزاداری، در کنار توق بودند تا در مواقع ضروری و خطر، اقدام لازم را به عمل آورند (عباسی، 217- 218؛ نک : ه د، پاتوق).
بیشتر توقها را افراد وقف کردهاند و واقف دربارۀ نحوۀ نگهداری و استفاده از آنها وصیتهایی کرده است؛ برای نمونه، واقف معروفترین توق اصفهان، به نام توق شهشهان، در پایان متن وقفنامۀ منقوش روی توق، تاریخ 1113 ق را نوشته، و وصیت کرده است که در مجالس روضهخوانی، توق بهصورت ایستاده باشد و خرید و فروش نشده، و رهن داده نشود (معتمدی، 1 / 583).
در شهرهای مختلف، باورهای خاصی دربارۀ توق وجود دارد و در هر شهری به شیوهای خاص آن را در مراسم شرکت میدهند؛ برای مثال قمیها میگویند در یکی از سالها شخصی به عنوان توقچیِ یکی ازتکیهها که روزها و شبهای دهۀ عاشورا به نگهبانی مشغول بود، به مردمی که برای تماشای توق میرفتند، میگفت: «این توق دیشب تا صبح یا حسین میکشید»، یا میگفت: «اگر زبانۀ این توق به زمین اصابت کند، خون از آن خواهد ریخت» (عباسی، 218، حاشیۀ 1). کاشانیها میگویند پیش از منع عزاداری به دستور پهلوی اول، همهساله هیئتی از محلۀ محتشم به نام لختیها در روز عاشورا برهنه و گِل برخودمالیده، برای عزاداری به بازار میرفتند. فردی به توق این هیئت اهانت میکند و پسرش همان موقع به دلدرد دچار میشود و میمیرد (معتمدی، 1 / 585-587). به اعتقاد شاهرودیها، توق نمادی از علمِ علمدار کربلا ست. در این شهر، سادات و پیرغلامان امام حسین (ع) مراسم توقبندان را در روز پنجم محرم ــ که آن را روز «توقبندان» مینامند ــ با پوشاندن بدنۀ توق با پارچههای رنگین بر پا میکنند؛ بدینترتیب که هر توق را در مقابل خانههای افرادی که نذر دارند، با حضور عزاداران، و با ذکر سلام و صلوات میپوشانند. در ساعت 4 بعدازظهر، توقها را با در نظر گرفتن دیرینگی آنها به حرکت درمیآورند و بزرگان تکیهها با زمزمهکردن اشعار محتشم کاشانی در جلو دیگر عزاداران، و در پشت بیرق سفیدی که در دست یکی از خادمان تکیه است، به حرکت درمیآیند. این بیرق منتسب به حضرت عباس (ع) و رنگ سفید آن نشانی از عزیمت آن حضرت برای آوردن آب، و نه جنگطلبی است. همۀ توقها را درحالیکه جلو هر یک از آنها چاووشی میخوانند، در تکیۀ بازار، بزرگترین تکیۀ شهر، و معروف به تکیۀ زنجیری، جمع میکنند. وقتی در بین راه به مزار کهنه، مدفن علمای شهر، میرسند، توقها را میخوابانند و بر دوش حمل میکنند و یا عباس یا عباسگویان به تکیۀ زنجیری میرسانند. سپس خادم هر تکیه توق مربوط به خود را به تکیۀ محل خود بازمیگرداند و در شاهنشین تکیه نصب میکند (شریعتزاده، مجموعه ... ، 1 / 292-295، فرهنگ ... ، 400- 404)؛ همچنین، پای توقها گوسفندانی را قربانی، و هر گوسفندی را به 60 پاره تقسیم میکنند و هر پاره را به نیازمندی میدهند (همان، 259).در گویش سمنانی، به توق، و نیز هر دستهای که در آن توق به حرکت درمیآید، توقه میگویند؛ بنابراین فرق اساسی توق یا توقه با دسته در این است که دسته به گروه عزادارانی گفته میشود که در آن توق به حرکت درنمیآید (احمدپناهی، 420-421). کار دسته، نوحهخوانی، سینهزنی و زنجیرزنی است (همو، 277). در گذشته، روزهای ششم، هفتم و دهم محرم، روزهای مختص توق بود و هر روز، به ترتیب، به یکی از محلات اسفنجان، لتیبار و ناسار تعلق داشت. در این مواقع، اهالی شهر برای تماشای توق بسیج میشدند. توقهای این محلات افزون بر دستههای طویل سینهزنی و زنجیرزنی و بیرقهای متعدد، مجموعهای از نمایشهای گوناگون و متنوع را عرضه میکرد که بیانگر حوادث کربلا و مسائل جانبی مربوط به آن بود. دستههای کوچک هر محله به هم ملحق میشدند و توق بزرگ یک محله را تشکیل میدادند (همو، 278). در مراسم توق روز عاشورا، که با نمایش تعزیۀ سیار همراه بود، عدهای قمه میزدند و شخصی با لباس فاخر سوار بر درشکهای، نقش فرنگی را ایفا میکرد که عازم مجلس یزید بود (نک : همو، 280-282).در دامغان نیز، مراسم توقبندی شبیه شاهرود وجود دارد (کشاورز، 136-137). در روستای طاق از توابع دامغان، هر توقی نام و صاحبی دارد و بیرونآوردن هر یک از آنها از منازل دارای برنامۀ زمانی ویژه است و تقدم و تأخرهای حسابشدهای دارد. در دهۀ نخست محرم، هر روز صبح یک توق و بعدازظهر نیز یک توق را بیرون میآورند. اهالی روستا برای بیرون آوردن محترمانۀ هر توقی از خانۀ صاحب توق با مداحی و سینهزنی به سوی آن خانه میروند. صاحبخانه پس از خوشامدگویی و پذیرایی مختصری، آنها را برای صرف غذا نیز دعوت میکند. سپس، عزاداران توق را برمیدارند و به سوی حسینیۀ روستا حرکت میکنند. در حسینیه نخست، توق را تمیز و مرتب میکنند و با پارچههای سیاه و سبز میپوشانند و سپس، برافراشته میکنند (ربیعزاده، 56).در لاهیجان، توق تا روز بیستم ماه صفر که همزمان با چهلمین روز شهادت امام حسین (ع) و یارانش در صحرای کربلا ست، بالای منبر مسجد نگهداری میشود. در این روز، توق را از منبر پایین میآورند و به شخص معتمدی میسپارند تا آن را از پلیدیها پاس بدارد و دگرباره، به هنگام آغاز سوگواری ماه محرم سال بعد به مسجد آورد. در برخی از محلهها، مراسم پایینآوردن توق از منبر در روز دوازدهم محرم، و در برخی دیگر در آخرین روز ماه صفر انجام میگیرد (پرتو، 143).توقهایی نسبتاً قدیمی در گیلان و مازندران وجود دارد که بدنههای دو توق در وسط با میلهای آهنین و لولاهایی به هم متصل شدهاند و مشبککاری بسیار ظریفی دارند. این توقها هنوز در گیلان و قسمت غرب مازندران به یکی از ستونهای چوبین چهارتراش لاچلنگری (نوعی تراش تزیینی) امامزادهها بسته میشوند و ظاهراً روزی، مردم پای آنها گرد هم میآمدند. گاهی هم دستۀ چوبین توق جای توق را میگیرد و توق را برای اینکه از دستبرد محفوظ باشد، در صندوقی قرار میدهند و به متولی میسپارند. این توقها ظاهراً به تیرهها و جماعتهای مختلف مربوطاند، یا به ساکنان یک دهکده که به 3 یا 4 تیره تقسیم میشوند، تعلق دارد. در مراسم علمبندی (این توقها را در محل، علم میخوانند)، هر خانواده یا خاندان پارچههای رنگین مربوط به خود را میآورد و به دستۀ چوبین توق میبندد تا سازگاری و همکاری خود را با دیگران نشان دهد (ستوده، «توغ»، 328، نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : از آستارا ... ، 2 / 81، 86، جم ).در گذشته، در تویسرکان، بین دو محلۀ جولاستان و پایینمحله که از محلات پرجمعیت شهر بودند، همیشه برای اجرای مراسم عزاداری محرم رقابت شدیدی وجود داشت. از جمله امتیازات دستۀ پایینمحله، داشتن توقی بسیار دیرینه بود که شخص نیرومندی آن را پیشاپیش دسته حرکت میداد و نوعی غرور در هیئت عزاداران محله ایجاد میکرد. این غرور بیشتر از داستانی نشئت میگرفت که دربارۀ سابقۀ توق و کیفیت به دست آوردن آن در اذهان وجود داشت؛ ازجمله اینکه میگفتند این توق چندینبار بین جولاستان و پایینمحله دست به دست گشته، و هر بار برای به دست آوردن آن کشمکشهای شدیدی بین اهالی دو محل رخ داده است که در اثر آن، شمار زیادی کشته و زخمی شدهاند و سرانجام، آخرین بار با رشادت و فداکاری شماری از جوانان پایینمحله بهخصوص با ازجانگذشتگی جوانی ورزشکار به نام «پهلوان پیرمیش» توق به دست اهالی این محل افتاده است و سالهای بعد هرچه اهالی محلات دیگر، بهویژه جولاستان تلاش کردهاند که توق را بهدست آورند، موفق نشدهاند (مقدم، 1 / 532-533).در خرمآباد، علم چوبی بلندی را توق مینامند و توق علامت ویژه و عمومی عزاداران ماه محرم است. محور اصلی، چوب نسبتاً بلندی است به طول 8 تا 10 متر، که از یک متر به بالای آن چندین حلقه وصل شده است که چوب از مرکز آنها میگذرد. دور حلقهها پارچهای مخملی کشیده شده است و در انتهای بالایی چوب، قندیلی نقره قرار دارد که اطراف آن با نوارهای رنگی ریشهدار و آینههای کوچک تزیین شده است. قدیمترین این نوع توق به روستای ماسور اختصاص داشته است که آن را از حلقهها و چترهای متعدد و وسیع میساختند و با «کَت»، «گُلونی» (چارقد ابریشمی زنان) و پارچههای رنگارنگ دیگر تزیین میکردند. برای حمل این توق نیز فردی شالی به کمر میبست و انتهای آن را بر شال قرار میداد و دو تن نیز از دو طرف با رسنهایی که به چوب بسته شده بود، لنگر توق را نگه میداشتند. عزاداران روستا پس از واردشدن به شهر و گرداندن توق در آن و اجرای مراسم سینهزنی ظهر عاشورا، قسمتهای مختلف توق را از هم جدا میکردند و به اصطلاح خودشان، «توق را میشکستند» و عزاداری پایان مییافت. مَثَل رایج «توق اشگِس» از اینجا پدید آمده است و هرگاه جریانی پیچیده و یا جلسه و مجلسی پایان میپذیرد، میگویند: «توق اشگِس»، یعنی موضوع پایان یافت. این مثل در ظهر عاشورا که مراسم سوگواری پایان میپذیرد و عزاداران متفرق میشوند، کاربرد بیشتری دارد (انجوی، 129-130).در کاشان، توقهای مشهوری وجود دارد که برداشتن آنها تاکنون مرسوم است. توقهایی که شهرت و قدمت بیشتری دارند، عبارتاند از: توق محلۀ سیغن که تاریخ 1020 ق / 1611 م بر آن حک شده است؛ توق خانقاه بیدگل که در 1095 ق / 1684 م وقف شده است؛ توق حسینیۀ محلۀ تودۀ بیدگل که تاریخ 1100 ق / 1689 م را دارد؛ توق مابین که تاریخ 1124 ق / 1712 م بر آن حکـاکی شده؛ و جدیدترین آنها توق شیخ رضا ست که در 1242 ق / 1826 م وقف گردیده است. این توق متعلق به حسینیهای تازهتأسیس به نام توق شیخ رضا در محلۀ سرسنگ کاشان است و همهساله در روزهای هشتم و دهم ماه محرم، آن را به همراه هیئت محل به بازار میبرند و در روز نهم در مجالس و محلات شهر دوره میگردانند و در پای آن به سینهزنی و نوحهخوانی میپردازند (نک : معتمدی، 1 / 578-580). توق حسینیۀ مابین، بین زیارتمحلۀ گلچقانه و زیارتمحلۀ گریچه واقع شده است و به همین سبب، این توق و حسینیه را مابین نامیدهاند. توق نامبرده را همهساله در شب عاشورا، هیئت امام حسن مجتبى (ع) در مجالس و محلات شهر میگردانند و روز عاشورا به بازار میبرند و در پای آن عزاداری میکنند. از آنجاکه حسینیۀ مابین وقف توق است، عمل برخلاف وقف جایز نیست؛ بنابراین حسینیه در اختیار هر هیئتی است که توق مابین را برمیدارد و در پای آن عزاداری میکند. در حسینیۀ محلۀ تودۀ بیدگل کاشان نیز توقی است که افزون بر آیات قرآنی، این بیت نیز بر آن حکاکی شده است: ای نور چشم احمد مختار یا حسین / وی یادگار حیدر کرار یا حسین. در حسینیۀ خانقاه درب مختصآباد بیدگل، نیز توقی وقفی است که افزون بر آیات قرآنی، تاریخ وقف نیز روی آن کنده شده است و دیگر نوشتههایش بهسبب زنگزدگی و پوسیدگی، خوانده نمیشود. همچنین در مسجد حضرت علی (ع) کاشان در اول محلۀ سیغن توقی موجود است که دیرینگی آن از دیگر توقهای کاشان بیشتر است و این عبارت بر آن حک شده است: «وقف سیغن»؛ نیز نوشته شده است: «وقف حضرت امام حسین (ع) نمود این توق را هرکس بخرد و بفروشد به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود». بر کاسۀ پایین تیغۀ آن افزون بر صلوات کبیره که بر بیشتر توقها نوشته، و حک شده، این بیت محتشم کاشانی نیز آمده است: باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است (همانجا). در کاشان، توق و علم و نخلی هم منسوب به خاندان علامه ملامحسن فیض کاشانی است که آن را برای اقامۀ عزاداری ساخته، و در زمان ملامحسن فیض وقف نمودهاند. همهساله در دهۀ نخست عاشورا، این توق را برمیدارند و در پای آن به سوگواری میپردازند (همو، 1 / 585). در مراسم قالیشویان خاوه ــ که میان قم، کاشان و دلیجان واقع شده است ــ یکی از قالیهای درون زیارتگاه را برمیدارند و از درازا لوله میکنند و به فینیها میدهند. دو توق بزرگ نیز یکی در جلو قالی، و دیگری در پشت آن قرار میگیرد (صفری، 136). در قم نیز 5 توق تاریخی وجود دارد که حمل آنها با آداب و مناسک خاصی اجرا میشود (فقیهی، 277- 279). از این شمار، دو توق در موزۀ آستانۀ حضرت معصومه (ع) است که یکی از آنها مشبک با آیههای قرآن شامل دو قسمت بزرگ و کوچک با پایههای چوبی مربوط به سدۀ 10 ق، و دیگری بدون تاریخ است. توقی نیز در روستای کهک، از روستاهای اطراف قم، بوده است که معمران میگویند آن را چند سال پیش دزدیدهاند. امروزه معروفترین توقها، توق سیفا ست که به خاندان چهلاخترانیها تعلق دارد و مردم بهطور عجیبی به آن اعتقاد دارند. بعد از توق سیفا، توقهای تکیههای چهارمردان، عشقعلی، حاج سید حسن و میدان میر نسبت به دیگر توقها دیرینگی بیشتری دارند (عباسی، 216). در تاریخ جامع قم آمده است که مردم قم توق را علمی مقدس و ممتاز میدانند و به آن تبرک میجویند. توق باید فقط پیش از ظهر روز عاشورا از تکیههای مربوط که مرکز آنها ست بیرون آورده شود و توقچیهای همراه آن، بر سر بزنند و حسین حسین گویند. در چند نقطه ازجمله ایوان آینۀ حضرت معصومه (ع) توق را ایستاده نگه میدارند، پاتوقیها به هیجان میآیند و بر سر خود میزنند (فقیهی، همانجا)، سپس توق را به منازل مراجع تقلید میبرند و به آنها تسلیت میگویند و در آنجا عزاداری میکنند و البته مورد احترام قرار میگیرند. پیش از این، هیئت عزاداری محلۀ عشقعلی قم نزدیک ظهر عاشورا با توق آن محله حرکت میکرد و به حسینیه و مجلس روضهخوانی آیتالله گلپایگانی میرفت و چون به نزدیک آنجا میرسید، ایشان مقابل توق میآمد و سر توق را میبوسید و برای همۀ عزاداران امام حسین (ع) دعا میکرد. این توق را پیش از آن، به منزل مرحوم آیتالله بروجردی و خانۀ تولیت و علمای اعلام گذشتۀ قم نیز میبردند و به عزاداری و عرض تسلیت میپرداختند (معتمدی، 2 / 143-144). در این شهر، توق را روز عاشورا به حالت افقی به سوی حرم میآورند و به ایوان آینه که میرسند، شال توق را رها میکنند، زبانه به حالت عمودی درمیآید و چند بار زبانه را خم و راست میکنند تا با این حرکت نسبت به حضرت معصومه (ع) ادای احترام کرده باشند (عباسی، 217). معروفترین توق در اصفهان، توق شهشهان با تاریخ 1113 ق / 1701 م است که متن وقفنامه بر آن حکاکی شده است. این توق در خانۀ سردسته و بزرگ محلۀ شهشهان اصفهان جای دارد و همهساله آن را به همراه هیئت، برای عزاداری حمل میکنند و در پای آن، به سینهزنی و نوحهخوانی میپردازند (معتمدی، 1 / 583-584).
آنندراج، محمدپادشاه، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، فرهنگ مردم لرستان، بهکوشش سعید شادابی، خرمآباد، 1377 ش؛ بلوکباشی، علی، قهوهخانههای ایران، تهران، 1375 ش؛ پرتو، افشین و علیرضا کشوردوست، «نگاهی به سوگواری محرم در شهر لاهیجان»، کتاب کادوس، به کوشش محمد بشرا، تهران، 1372 ش؛ دوانی، محمد، «عرض سپاه اوزونحسن»، دفتر تاریخ، بهکوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش، دفتر سوم؛ ربیعزاده، علی، طاق: روستایی در دامنکوه دامغان، سمنان، 1389 ش؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، 1374 ش؛ همو، «توغ و پاتوغ»، آینده، تهران، 1363 ش، س 10، شم 4-5؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ همو، مجموعه مقالات مردم شناسی ایران، تهران، 1379 ش؛ صفری، حسین، تاریخ و فرهنگ دلیجان، تهران، 1382 ش؛ عباسی، مهدی، تاریخ تکایا و عزاداری قم، قم، 1371 ش؛ غیاث اللغات، غیاث الدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ق؛ فقیهی، علیاصغر،تاریخ جامع قم (تاریخ مذهبی)، قم، حکمت؛ قرآن کریم؛ کشاورز دامغانی، علیاصغر، صددروازه، تهران، 1352 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ متین، پیمان، درفش ایرانیان، تهران، 1388 ش؛ مسرور، حسین، ده نفر قزلباش، تهران، 1340 ش؛ مشهدی نوشآبادی، محمد، «بررسی کتیبههای توغهای عزاداری در ایران عصر صفوی»، تاریخ و تمدن اسلامی، تهران، 1389 ش، س 6، شم 12؛ معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان، قم، 1378- 1379 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ مقدم گل محمدی، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ نفیسی، سعید، سرچشمۀ تصوف در ایران، تهران، 1343 ش؛ نیز:
A Survey of Persian Art, eds. A. U. Pope and Ph. Ackerman, Tehran, 1967.عمادالدین باقی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید