تنور
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 23 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239689/تنور
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
تنور در باورهای مردم بازتاب فراوانی دارد. مردم به تنور احترام میگذارند، به آن قسم میخورند، جایگاه مقدسی برایش قائلاند، به سعد و نیک آن باور دارند، از آن شفا میطلبند، برایش نذر میکنند، هواکش تنور را به سمت قبله قرار میدهند، نان اول آن را باعث وصل یا هجر میدانند و جز آنها. مردم سنگسر به اجاق گرم، خورشید، ماه، خمیر سرد، تنور گرم و روشنی چراغ قسم میخورند (اعظمی سنگسری، 54).اهالی قروه از ترس اینکه زنشان بمیرد، نان اول تنور را نمیخورند (علیاکبرزاده و فلسفیمیاب، 31). بهبهانیها نان اول تنور را به سگ میدهند، به این باور که اگر کسی آن را بخورد، همسرش میمیرد (حسنی، مردمنگاری ... بهبهان، 59). چنین باوری در بسیاری از شهرها وجود دارد. دامغانیها نیز باور دارند که نباید مرد نان اول تنور را بخورد، وگرنه زنش میمیرد؛ اما اهالی مهماندویه، اولین نان را به فردی مؤمن میدهند (همو، مردمنگاری ... دامغان، 444).در شهرستان فارسان، بر این باورند که باید نان اول تنور را بهعنوان خیر و برکت خانه نگه داشت و معمولاً آن را به کسی نمیدهند (همو، مردمنگاری ... فارسان، 79). در شهرستان کردکوی، باور دارند که اگر بچهای نان اول تنور را بخورد، در آینده، قناعتپیشه میشود و برکت به آن خانه میآید. برخی نیز باور دارند که نباید زن و شوهر این نان را بخورند؛ زیرا اگر مرد بخورد، زنش میمیرد و اگر زن بخورد، شوهرش میمیرد (همو، مردمنگاری ... کردکوی، 106-107). در شهرستان لامرد، بر این باورند که هرکس نان اول تنور را بخورد، عمرش کوتاه میشود. برخی نیز باور دارند که نباید نان اول را پسر بخورد؛ زیرا عصبانی میشود (همو، مردمنگاری ... لامرد، 105). سرخسیها باور دارند که اگر این نان را کودک بخورد، دیوانه میشود؛ اما اگر مهمان بخورد، برکت میآورد. اگر کسی نان اول تنور را تکه تکه کند و بخورد، فرزندش میمیرد (مکاری و قندهاریزاده، 33). به باور روستاییان کرمانشاه، نان اول تنور را نباید به بچهها داد؛ زیرا همسر آیندۀ آنها میمیرد؛ بنابراین، نان را به سگها میدهند (جواهری، 72). در شهرستان رامسر، این نان را به فقرا میدهند (ترابزاده و دیگران، 44).در شهرستان کوهبنان، اولین نان تنور را نمیخورند تا نان دوم از تنور بیرون بیاید؛ زیرا بر این باورند که با خوردن این نان فرزندان آنها زیاد میشود. در بسیاری از موارد، به کسی که عیالوار نیست، میگویند این نان را بخورد تا عیالوار شود (رهجو، 498). در شهرستان خدابنده نیز، اولین نان تنور را نمیخورند، زیرا بر این باورند که خورندۀ این نان میمیرد؛ بنابراین آن را تا میکنند و در بین دیگر نانها قرار میدهند (سپهرفر و عبداللهپور، 86).ترکمنها اولین سری نان تنور تازهتأسیس را بهعنوان صدقه در راه خدا در بین مردم تقسیم میکنند، که معمولاً نان پختهشده از نوع کلوچۀ مرغوب است. پارهکردن و خوردن نان اول را تا زمانیکه نان دوم و سوم از تنور درنیامده، و مقداری از آنها خورده نشده است، خوب نمیدانند. در غیراینصورت، شوهر زن نانپز میمیرد (مرادی، 289-290). ساکنان روستای طرود بر این باورند که اگر دختری اولین نان تنور را بپزد، خوشبخت میشود. اهالی کلاتهخیج بر این باورند که اگر این نان خرد شود، همۀ آنها تا آخرین قرص خرد خواهد شد؛ همچنین آنان هیچگاه تنور را خراب نمیکنند؛ زیرا باور دارند که برای اهل خانه آمد و نیامد دارد.در روستاهای سمنان، نان اول تنور را نانوا میخورد؛ در غیر این صورت، برکت از تنور میرود (حسنی، دانش ... ، 2 / 231). در روستای قلیشقیۀ شهرستان خدابنده، مردم باور دارند که اگر هنگام پخت نان عروسی، اولین نان تنور را به نیت بستن داماد تا بزنند، او نمیتواند در شب زفاف، کار خود را به خوبی انجام دهد، مگر اینکه نان تاشده را باز کنند (سپهرفر و عبداللهپور، همانجا). در روستای دماب، نانپز هنگام زدن نان اول به تنور، «بسم الله» میگوید و مشتی آب بر زمین میپاشد و دوباره «بسم الله» میگوید. این کار «آب پا درکردن» نام دارد و بعد از آن، افراد میتوانند خارج یا وارد مطبخ شوند. «آب پا در کردن» نیروهای شر و نظر بد را دفع میکند. با پخت اولین نان، قطعهای از آن را میبُرند و 3 تکه میکنند و تکهها را در 3 طرف تنور میگذارند تا نان بیستم کسی حق خوردن ندارد، زیرا باید بوی نان به آسمان برسد. یکی از اهالی خانه که دیرتر از دیگران گرسنه میشود و بهاصطلاح، شکمسیر است، لقمهای نان میخورد تا برکت به نانها بیاید؛ همچنین، پس از ساخت تنور و پیش از خشکشدن کامل آن، روی لبۀ تنور قطعاتی مانند دکمه یـا کاشی در آن فـرو میکنند تـا تنور چشم نخورد (نک : میرزایی، 2 / 294- 295، 304).در روستای برزک شهرستان کاشان، بر این باورند که باید، اولین نان تنور را که پشت آن سوخته است، خورد و نان دوم را یا به مهمان داد یا مرد خانه آن را در سفره و دستمالی بپیچد و با خود ببرد. از آنجا که نان سوم تنور تا مدتها میماند، آن را نگه میدارند. زمانی که نان اول از تنور بیرون میآید، اگر مصادف با ورود گدا شود، به او میگویند نان اول را به کسی نمیدهند، برود و بعد بیاید.در روستای قهرود با پختن نان اول صلوات میفرستند. اهالی حسینآباد این نان را در کنار تنور میگذارند تا افراد ازجمله همسایهها که به خانه وارد میشوند، آن را بخورند و باور دارند که با این کار، خانۀ آنها پربرکت میشود (ترابزاده و مکاری، 1 / 73). در شهرستان اورمیه، اگر نان اول تنور را به نیت اینکه پسر و دختری با هم ازدواج نکنند تا بزنند، آن دو با یکدیگر ازدواج نمیکنند؛ مگر زمانی که نان تاشده را باز نمایند (علی اکبرزاده و سپهرفر، مردمنگاری ... اورمیه، 1 / 339). در شهرستان اردبیل، بر این باورند که با خوردن نان اول تنور همسر آنها میمیرد. در روستای قیهچمن 4 نان ابتدایی تنور را نمیخورند؛ زیرا بر این باورند که برکت از نانها میرود؛ همچنین بنابر باور دیگری، اگر اولین نان تنور را بخورند، پای گاو نر (گاوی که زمین را شخم میزند) میشکند (سپهرفر و دیگران، 66). در شهرستان کاشان بر این باورند که اولین نان تنور را باید به سگ داد تا جوال آرد پربرکت شود (ترابزاده و مکاری، همانجا).در شهرستان اورمیه، هنگام آوردن عروس اگر نان اول تنور را مادر داماد روی سر عروس بگیرد و آن را تا بزند و باز کند، عروس فراخروزی میشود. اگر اولین خمیر تنور را دوشیزهای به تنور بزند، دچار سردرد نمیشود (علیاکبرزاده و سپهرفر، همانجا). در شهرستان اهر، پس از ساخت تنور، فردی که دستش سبک است، اولین نان تنور را میپزد تا تنور باقی نانها را خوب بپزد و نسوزاند (فلسفیمیاب و ابوالفتحی، 81). در شهرکرد، اولین نان تنور را بلافاصله بچهها میخورند (حسنی، مردمنگاری ... شهرکرد، 47). به نظر برخی، نان اول نشانۀ برکت است و آن را در بین نانهای دیگر قرار میدهند. در شهرستان زنجان، اگر زنی این نان را بخورد، دو بار ازدواج میکند. در روستای اژدهاتو شهرستان زنجان، اولین نان تنور را برمیدارند و تا میکنند و در بین دیگر نانها میگذارند و بعد از اینکه عروس تنور را طواف کرد، آن را در میان شال عروس میگذارند و بر این باورند که بدین ترتیب، روزی عروس و داماد زیاد میشود (نک : سخاییان، 232-234).در شهرستان تربت حیدریه، اولین نان را به کسی میدهند که به خوشروزی بودن معروف است و بر این باورند که با این کار، روزی و برکت خانۀ آنها افزایش مییابد (قندهاریزاده، 47- 48). در شهرستان درگز، اولین نان پختهشده از آرد سر جوالی را که تازه از آسیاب آوردهاند، به کسی میدهند که صبر و طاقت زیاد دارد و بر این باورند که آرد داخل جوال آنها برکت مییابد. در لطفآباد، بر این باورند که نباید نان اول تنور را شکست یا خورد و معمولاً آن را بین دیگر نانها قرار میدهند تا مشخص نشود کدام نان، نان اول تنور است. در روستای حاتمقلعه، بر این باورند که باید این نان را لقمه کرد و به بزرگ خانواده داد تا بخورد؛ زیرا با این کار، دیگر نانها برکت مییابند (مکاری و ترابزاده، 62-63). در روستای ابیانه، بر این باورند اگر نان اول تنور را فردی قناعتپیشه بخورد، نان آنها زیاد میشود (نظری، 2 / 524).در شهرستان نطنز، نان را برکت حضرت فاطمه (ع)، و تنور را دستگاه او میدانند و معتقدند نان پختن سنت او ست (نوبان و دیگران، 117). در شهرستان راین کرمان، بر این عقیدهاند که تنور متعلق به حضرت فاطمه (ع) و حضرت علی (ع) است. به همین منظور، زنان هنگام زدن نان به تنور، میگویند: یا حضرت فاطمه (ع) به نام تو، و چنین میخوانند: یا بیبی تنوری ما میزنیم تو واخشو (بیبی تنور تو نان را بگیر تا داخل تنور نیفتد) (محبی، 75). در شهرستان زنجان، پیش از پخت نان 3 صلوات میفرستند و در تنور میدمند؛ زیرا بر این عقیدهاند که سر امام حسین (ع) را در تنور پنهان کرده بودند. به باور برخی، روشنکردن تنور در روز تاسوعا و عاشورا حرام است؛ زیرا یزید در این دو روز شادی کرده است (سخاییان، 231، 233). در روستای جوشقان قالی شهرستان کاشان، با گفتن نام خدا تنور را روشن میکنند و تا نان سوم با زدن هر خمیر به تنور «بسم الله» میگویند (ترابزاده و مکاری، همانجا).در روستای ابیانه، بر این باورند اگر پس از پخت نان، تنور را خاموش کنند، پریها ناراحت میشوند و آدم را دیوانه میکنند. به همین سبب، پس از پخت منتظر میمانند تا تنور به آرامی خاموش شود (نظری، همانجا). در ترکمن صحرا، تنور را در حکم «اولیا» (به معنی مقدس یا تقدسیافته) میدانند و برای آن احترام زیادی قائلاند (مرادی، 288). در ترکمنصحرا، اگر در زمان پخت نان، سگها به دور تنور جمع شوند، زنان نانپز تکهای از آن را در آب خیس میکنند و به سگها میدهند؛ زیرا در باورهای مردمی، سگ قابل احترام است (اشاره به سگ اصحاب کهف).معمولاً نوسازی و مرمت تنور بهصورت نذر انجام میشود، یعنی نذر میکنند که اگر حاجتشان برآورده شد، تنور را بازسازی کنند؛ برای نمونه، برجستگی دهانۀ تنور را که زود به زود خراب میشود، نوسازی میکنند و تمام این کارها را مستوجب اجر اخروی میدانند. ترکمنها هواکش تنور را به سمت قبله قرار میدهند. آنها مقداری نمک به دهانۀ برجستۀ تنور میزنند تا تنور برکت داشته باشد. اینگونه تنورها را «دُوزلی تامدِر»، یعنی تنورهای بانمک مینامند. جایگاه این نوع تنور تا آنجا ست که به آن قسم یاد میکنند و نانی را که از آن بیرون میآورند، به آرامی بر زمین میگذارند؛ زیرا پرتکردن نان را بیحرمتی میدانند. به باور آنها، خوردن نان سر تنور هنگام پخت ثواب دارد. روی نان داغ تازه از تنور درآمده آب میپاشند؛ زیرا باور دارند این کار سبب میشود که در آخرت هنگام بیرون آمدن از جهنم، روی آنها آب بپاشند. برخی نیز بر این باورند که در آخرت نان از طباخ میپرسد: زمانیکه من از تنور آمدم تو چکار کردی تا من خنک شوم؟ (همو، 275-277، 288-290). در شهرستان کوهبنان، مردم پس از پخت سمنو آن را در تنور میگذارند و بر این باورند که روز بعد حضرت معصومه (ع) روی سمنو مهر میزند و نقش تسبیح او بر سمنو میافتد (رهجو، 499).بنابر باوری، خرس خمیرگیر بوده است، و از آنجا که نان پخته در تنور را نهان، و از حضرت آدم (ع)، دریغ کرده، نفرین شده است (هدایت، 143). در شهرستان سیرجان گذاشتن پا بر لبۀ تنور یا نشستن روی آن را بیحرمتی میدانند؛ زیرا باور دارند تنور جایگاه سر امام حسین (ع) است (مؤیدمحسنی، 481).در شهرستان اورمیه، زائو تا 7 روز حق رفتن بر سر تنور را ندارد؛ زیرا اینکار بدیمن است (علیاکبرزاده و سپهرفر، مردمنگاری ... اورمیه، 1 / 340). ترکمنها پخت نان در دم غروب و عصر را خوب نمیدانند. به باور آنها، از آنجا که زنان ترکمن زیورهای زیادی به خود میآویزند و لباس سرخ میپوشند، جنها هنگام غروب در اطراف تنور جمع میشوند و عاشق آنان میگردند و زنان جنزده میشوند. بنابراین، باید پیش از غروب، تنور را خاموش کرد (مرادی، 290). در شهرستان اِوَز، ساخت تنور کاری مقدس بهشمار میآید (شریفکمالی، 455).در شهرستان سراب، بر این باورند که اگر یک طرف نان درون تنور دراز شود، مهمان زباندرازی به خانۀ آنها میآید. وقتی نان داخل تنور از هم باز شود و در تنور نیفتد، نشانۀ آمدن مهمان ثروتمند است. نان افتاده به تنور را به حیوانات میدهند. در روستای قیرخ بولاغ شهرستان سراب، اگر هنگام پخت نان، دو قرص آن در تنور روی هم زده شود، آنها را درمیآورند و روی سر دختر نابالغ باز میکنند (فلسفیمیاب و دیگران، مردمنگاری ... سراب، 65).در شهرستان هریس، بر این باورند که اگر نان سُرخورده در تنور بیفتد، یکی از فامیل خواهد مرد. در این شهرستان، در زمان پخت نان گرده (شبیه کلوچه و شیرمال) و لواش، اگر نانپز، به اشتباه دو قرص آن را روی هم بزند، آنها را برمیدارند و بر سر دختر خانه میزنند؛ با این باور که اگر نان گرده باشد، او با خانوادهای ثروتمند وصلت میکند و اگر نان لواش باشد، با فردی از فامیل ازدواج میکند. اگر نان لواش داخل تنور هنگام پخت پف کند، بر این باورند که مهمانی با شکمی بزرگ از راه میرسد. نانی را که به داخل تنور میافتد، «کوت» مینامند و آن را به سگ میدهند، زیرا باور دارند که خوردن آن، بیمارشان میکند (همو و دیگران، مردمنگاری ... هریس، 120-121)؛ ولی در شهرستان جلفا هرکس آن را بخورد، پول یا منجوق پیدا میکند. همچنین اگر نان داخل تنور پف کند، مهمانی از راه میرسد (همو و دیگران، مردمنگاری ... جلفا، 73، 276).در شهرستان نطنز، اگر آتش تنور زبانه بکشد، صدا بدهد، یا اینکه خمیر داخل آن کش بیاید، یکی پشت سر خانوادۀ نانوا غیبت میکند؛ اما اگر نان صدا بدهد، نشانۀ خوشحالی اهالی خانه است. اگر سرکه ترش نشود، سیخ تنور را داغ، و داخل سرکه فرو میکنند. در روستای هنجن، صاحب سرکه به خانهای میرود که در آن نان میپزند و به نحوی که صاحبخانه متوجه نشود، نان سوخته و در تنورافتادهای را بر میدارد و داخل سرکه میاندازد تا سرکهاش ترش شود. بنا بر باور آنها، نخستینبار که در تنور آتش روشن میکنند، باید دیوارۀ تنور بترکد، در غیراینصورت، صاحب تنور میمیرد؛ اگر هنگام پخت نان کسی کنار تنور سرپا بایستد، نان در تنور میافتد؛ اگر خمیر نان در تنور بیفتد نیز یکی میمیرد؛ و اگر نان در تنور باد کند، نشانۀ آن است که نانوا دلش پردرد و اندوه است، یا گرانی میشود، یا پشت سر او و خانوادهاش غیبت میکنند (نوبان و دیگران، 117- 118، 120).پیش از این، در شهرستان اردبیل، پیش از سال نو، با سیخ تنور دورتادور بام را خط میکشیدند. این کار به منزلۀ محصورکردن خانه و اهل آن از درد و بلا در سال جدید، و ماندن برکت در خانه بود (سپهرفر و دیگران، 324). در روستای ابیانه، بر این باورند اگر نان داخل تنور صدا بدهد، نشانۀ آمدن مهمان است. اگر نان در تنور بیفتد، درحالیکه روی آن به سمت بالا باشد، یکی از اعضای خانه خواهد مرد (نظری، 2 / 524-525). در شهرستان شاهیندژ، زیر سر زائو سیخ تنور میگذارند تا آل فرار کند (علیاکبرزاده و سپهرفر، مردمنگاری ... شاهیندژ، 370). در روستای آب شیرین شهرستان کاشان، بر این باورند که اگر خمیر از بدنۀ تنور جدا شود و در تنور بیفتد، نشانۀ آن است که مهمانی آمده که پایش سنگین بوده است. در روستای حسینآباد، مقداری خمیر را به داخل تنور میاندازند، اگر خمیر دراز شد یا به اصطلاح نوک کشید، نوزاد پسر است و اگر ترک خورد، نوزاد دختر است؛ همچنین اگر هیزم درون تنور در زمان سوختن صدا بدهد، نشانۀ آمدن مهمان است و اگر خمیر داخل تنور صدا کند و این صدا از قسمت پایین خمیر باشد، نشانۀ گرانی است و اگر این صدا از قسمت بالا باشد، نشانۀ ارزانی است (ترابزاده و مکاری، 1 / 74- 75، 149).در شهرستان ایجرود، در شب چهارشنبهسوری سیخ تنور را برمیدارند و با آن دور روزنۀ بام و دورتادور پشت بام را خط میکشند. سپس در مسیر خطکشیشده گندم برشته میریزند؛ با این باور که در این شب، «چهارشنبهخاتون» به خانۀ آنها میآید و باید چیزی به دور روزن ریخته باشند تا خاتون از آن بخورد. اگر این کار را نکنند، «چهارشنبهخاتون» تصور میکند زن خانه شلخته و بیسلیقه است (عبداللهپور و بهرامی، 322) به باور اهالی نقده، ماکو و روستای لرگان کجور، اگر کسی نان سوختۀ افتاده در تنور را بخورد، پولدار میشود (علیاکبرزاده و سپهرفر، مردمنگاری ... نقده، 62، مردمنگاری ... ماکو، 54؛ سلطانی، 49).در شهرستان زنجان، اگر نان در تنور پف کند، میگویند هوا خراب میشود. برخی نیز بر این باورند که این امر نشانۀ روزی و دارایی است. اگر آتش تنور زبانه بکشد، نانوا سروزباندار میشود. اگر سگ از کنار تنور در حال پخت عبور کند، برای او تکهای نان میاندازند؛ زیرا بر این باورند که سگ حیوان قناعتپیشهای است. اگر سر تنور داستان تعریف کنند، آرزوهایشان تمام میشود. اگر آب کنار تنور را فردی غیر از اهل خانه بخورد، قوی میشود و آهش کسی را نمیگیرد. تکهنانی که در تنور بیفتد و بچهها آن را بخورند، نشانۀ بخت و اقبال است. اگر کسی بالای سر نانوا ایستاده باشد، میگویند نان در تنور میافتد. قبل از ورود عروس به خانۀ داماد، در زیر پای او، سیخ تنور موسوم به «ارسین» میاندازند؛ به این نیت که پای عروس در خانۀ داماد همانند آهن سیخ تنور محکم و ماندگار شود (نک : سخاییان، 231-234، 947). زنان روستای جزن شهرستان دامغان بر این باورند که هنگام پخت نان نباید هیچ مردی به کنار تنور بیاید؛ در غیراینصورت، خمیرها به داخل تنور میافتند. در روستای دیباج باور دارند که اگر نان به صورت اتفاقی در کف تنور بیفتد، اتفاق بدی برای آنها رخ میدهد (حسنی، مردمنگاری ... دامغان، 444). در روستای یوش، تنور را اول ماه قمری نمیسازند. اگر در زمان زدن خمیر به تنور مردی وارد شود، بر این باورند که خمیر شل میشود و میافتد که در اصطلاح، آن را «کِلیله» مینامند (قلیپور، مردمنگاری روستا ... ، 67).در شهرستان رامسر، اگر چند بار خمیر یا نان داخل تنور بیفتد، بر این باورند که فرد ناپاکی به تنور نگاه کرده است، در این صورت، دست از پخت نان میکشند (ترابزاده و دیگران، 44). در روستای سفیدکمر ایجرود زنجان، باور دارند که خوردن نان افتاده در تنور باعث رشد و تقویت مو میشود. به باور اهالی این روستا، اگر گوشۀ پایینی نان داخل تنور آویزان شود، مهمانی با ریش بلند میآید. در دیگر نقاط شهرستان ایجرود، بر این باورند که این مهمان سروزباندار است و چنانچه سطح نان در حال پخت پف کند، مهمان پرخوری به خانۀ آنها میآید (عبداللهپور و بهرامی، 89، 91). به باور اهالی ابهر، اگر گِل تنور را دختران و پسران لگد کنند و ورز دهند، تنور محکم میشود و در زمان استفاده نمیترکد؛ اما اگر این کار را زنان انجام دهند، بدنۀ تنور مقاوم از کار در نمیآید و در حرارت، ترک برمیدارد (عبداللهپور، 154، 552)، در شهرستان کوهبنان، بر این باورند که اگر نانی که به تنور زدهاند، سوراخ شود، مهمان میآید؛ در صورتی که سوراخ کوچک باشد، مهمان زنی کوتاهقد است و اگر سوراخ بزرگ باشد، مهمان زنی بلندقد است. اگر نانی که به تنور زدهاند، کِش بیاید، نشان از زباندرازی زن صاحبخانه است (رهجو، 499)
آساتوریان، گارنیک، هومبابا، تهران، 1390 ش؛ ابوالفتحی، مریم و دیگران، مردمنگاری شهرستان لنگرود، سازمان میراث فرهنگی، 1382 ش؛ اشتری، بهـروز و دیگران، پژوهش مردمشناسی روستای زیارت (شهرستان گرگان ـ استان گلستان)، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ اشجع مهدوی، مجتبى و علی فلسفی میاب، مردمنگاری روستای ماهنشان، سازمان میراث فرهنگی، 1373 ش؛ اعظمیراد، گنبد دردی، نگاهی به فرهنگ مادی و معنوی ترکمنها، مشهد، 1382 ش؛ اعظمی سنگسری، چراغعلی، «باورهای عامیانۀ مردم سنگسر»، هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم 92-93؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1374 ش؛ بازن، مارسل و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، 1365 ش؛ برآبادی، احمد و دیگران، مردمشناسی عزاداری ماه محرم در بیرجند، تهران، 1381 ش؛ همو و غلامحسین شعیبی، مردمشناسی روستای ماخونیک، تهران، 1384 ش؛ برومبرژه، کریستیان، «آشپزی در گیلان»، ترجمۀ آزیتا همپارتیان، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسنزاده، تهران، 1387 ش؛ بلوکباشی، علی، «واژۀ سنگک و پیشینۀ سنگکپزی در ایـران»، هنر و مردم، تهران، 1347 ش، شم 74؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1363 ش؛ پروین اعتصامی، دیوان، به کوشش منوچهر مظفریان، تهران، 1364 ش؛ پورکریم، هوشنگ، «اینچه بورون»، هنر و مردم، تهران، 1347 ش، شم 73؛ همو، «پاکدِه»، هنر و مردم، تهران، 1343 ش، شم 27؛ همو، «ترکمانان دهکدۀ قوشه تپه»، هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم 91؛ همو، «دهکدۀ زیارت»، هنر و مردم، تهران، 1345 ش، شم 49؛ همو، «دهکدۀ سما»، هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم 95؛ همو، «دهکدۀ سیاهمرزکوه»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم 80؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ ترابزاده، عباس و دیگران، مردمنگاری شهرستان رامسر، سازمان میراث فرهنگی، 1381 ش؛ همو و محمد مکاری، مردمنگاری شهرستان کاشان، سازمان میراث فرهنگی، 1373 ش؛ جواهری، شهلا و دیگران، مردمنگاری شهرستان کرمانشاه، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ حبیش تفلیسی، کلیات تعبیر خواب ( کامل التعبیر)، تهران، 1380 ش؛ حسنی، حمیدرضا و دیگران، دانش مردم و فناوریهای بومی و سنتی در استان سمنان، 1380 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان بندرگز، سازمان میراث فرهنگی، 1386 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان بهبهان، سازمان میراث فرهنگی، 1376 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان تفرش، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان خمین، سازمان میراث فرهنگی، 1383 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان دامغان، سازمان میراث فرهنگی، 1384 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان شهرکرد، سازمان میراث فرهنگی، 1375 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان فارسان، سازمان میراث فرهنگی، 1378 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان کردکوی، سازمان میراث فرهنگی، 1383 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان گرمسار، سازمان میراث فرهنگی، 1374 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان لامرد، سازمان میراث فرهنگی، 1379 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ رضاپور، مریم و دیگران، مردمنگاری شهرستان زرند، سازمان میراث فرهنگی، 1382 ش؛ روغنی، داوود، نان سنگک، به کوشش جواد صفینژاد، تهران، 1385 ش؛ رهجو، مریم و دیگران، مردمنگاری شهرستان کوهبنان، سازمان میراث فرهنگی، 1385 ش؛ رهو، روشنک و دیگران، مردمنگاری شهرستان سقز، سازمان میراث فرهنگی، 1378 ش؛ زمانی، روحانیه، «دوسلم»، هنر و مردم، تهران، 1351 ش، شم 119-120؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سپهرفر، حسن، مردمشناسی روستای سیلوه، سازمان میـراث فـرهنگی، 1380 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان اردبیل، سازمان میراث فرهنگی، 1375 ش؛ همو و محرم عبداللهپور، مردمنگاری شهرستان خدابنده، سازمان میراث فرهنگی، 1378 ش؛ همو و سیروس علیاکبرزاده، مردمنگاری شهرستان بوکان، سازمان میراث فرهنگی، 1375 ش؛ هماندو، مردمنگاری شهرستان مهاباد، سازمان میراث فرهنگی، 1376 ش؛ سخاییان، ناهید و دیگران، بازنگری مردمنگاری شهرستان زنجان، سازمان میراث فرهنگی، 1388 ش؛ سعدی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، فرهنگ عامۀ لرگان کجور، تهران، 1385 ش؛ سلیمی مؤید، سلیم، فرهنگ مردم کوهپایه: تالش مرکزی، سازمان میراث فرهنگی، 1378 ش؛ همو، مردمنگاری شهرستان کرج، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ همو و بلقیس خلوق، واژهنامۀ معماری سنتی و هنرهای وابسته به آن (استان تهران)، تهران، 1377 ش؛ همو و محمد دامیار، مردمنگاری شهرستان آبدانان، سازمان میراث فرهنگی، 1379 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، 1374 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1387 ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شاملو، غلامعلی، «ایل مامش»، هنر و مردم، تهران، 1342 ش، شم 7؛ شرفکندی، عبدالرحمان، فرهنگ کردی ـ فارسی، تهران، 1369 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، «آلاچیق ترکمن»، مجموعۀ مقالات مردمشناسی، تهران، 1362 ش، ج 1؛ شریف کمالی، محمد و رزیتا انواری، «معاش و خوراک در شهر اوز»، خوراک و فرهنگ (نک : هم ، برومبرژه)؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شمسالدینی، مصطفى و علی فلسفیمیاب، مردمنگاری شهرستان بوشهر، سازمان میراث فرهنگی، 1383 ش؛ شهریارافشار، بیژن، «ایل شکاک»، هنر و مردم، تهران، 1345 ش، شم 44؛ شهشهانی، سهیلا، سرای میمند، کرمان، 1384 ش؛ صحرایی چالهسرایی، قربان، «ضربالمثلهای تالشی»، تحقیقات تالش، تالش، 1383 ش، س 3، شم 11؛ طلاییانپور، پرویز و دیگران، مردمنگاری شهرستان اندیمشک، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ عباسی، هوشنگ و رقیه محمدی، مردمنگاری شهرستان آستارا، سازمان میراث فرهنگی، 1386 ش؛ عبداللهپور، محرم، بازنگری و مردمنگاری شهرستان ابهر، سازمان میراث فرهنگی، 1387 ش؛ همو و فرشته بهرامی، مردمنگاری شهرستان ایجرود، سازمان میراث فرهنگی، 1385- 1386 ش؛ همو و دیگران، بازنگری و مردمنگاری شهرستان ماهنشان، سازمان میراث فرهنگی، 1386 ش؛ عسکری خانقاه، اصغر و مرتضى هنری، «نگاهی به مراسم چهارشنبهسوری در جوپشت و خور»، هنر و مردم، تهران، 1351 ش، شم 114؛ علیاکبرزاده، سیروس و حسن سپهرفر، مردمنگاری شهرستان اورمیه، سازمان میراث فرهنگی، 1372 ش؛ هماندو، مردمنگاری شهرستان سردشت، سازمان میراث فرهنگی، 1377 ش؛ هماندو، مردمنگاری شهرستان شاهیندژ، سازمان میراث فرهنگی، 1375 ش؛ هماندو، مردمنگاری شهرستان ماکو، سازمان میراث فرهنگی، 1373 ش؛ هماندو، مردمنگاری شهرستان نقده، سازمان میراث فرهنگی، 1373 ش؛ علیاکبرزاده، سیروس و علی فلسفیمیاب، مردمنگاری شهرستان قروه، سازمان میراث فرهنگی، 1374 ش؛ همو و محمدمکاری، مردمنگاری شهرستان سبزوار، سازمان میراث فرهنگی، 1372 ش؛ عندلیب سمنانی، خسرو، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضربالمثلهای سمنانی، سمنان، 1385 ش؛ فرزین، علیرضا و دیگران، مردمنگاری شهرستان بروجرد، سازمان میراث فرهنگی، 1375 ش؛ فلسفیمیاب، علی و مریم ابوالفتحی، مردمنگاری شهرستان اهر، سازمان میراث فرهنگی، 1378 ش؛ فلسفی میاب، علی و دیگران، مردمنگاری شهرستان بستانآباد، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان جلفا، سازمان میراث فرهنگی، 1377 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان خلخال، سازمان میراث فرهنگی، 1374 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان سراب، سازمان میراث فرهنگی، 1381 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان قشم، سازمان میراث فرهنگی، 1379 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان هریس، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش، قرآن کریم؛ قلیپور کالمرزی، فاطمه و دیگران، مردمنگاری روستای یوش، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان تنکابن، سازمان میراث فرهنگی، 1380 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان سوادکـوه، سازمان میراث فرهنگی، 1379 ش؛ قندهاریزاده، فرزاد و محمد مکاری، مردمنگاری شهرستان تربت حیدریه، سازمان میراث فرهنگی، 1375 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کریمی، اصغر، «بازیهای کودکان در روستای کُهنَک»، هنـر و مـردم، تهران، 1353 ش، شم 138؛ همو، «کهنک»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم 85؛ کلیدری، جواد، کلیدر، این خاک مهربان، مشهد، 1387 ش؛ گرگوار، هلن دسمه و دیگران، نقشهها و اسناد مردمنگاری، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1370 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجیدی خامنه، فریده، «نان و روشنـایی: بـررسی مردمشناختـی تنـور در ایـران»، خـوراک و فرهنگ (نک : هم ، برومبرژه)؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان، به کوشش محمد آبادی، تبریز، 1358 ش؛ محبی کرمانی، مهدی و دیگران، مردمنگاری شهرستان راین با تکیه بر فناوری آهن، سازمان میراث فرهنگی، 1382 ش؛ مرادی، منصور، «نان ترکمن، خوراک، بـاورهای عامیانه و فرهنگـی ترکمنها»، خـوراک و فـرهنگ (نک : هم ، برومبرژه)؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1353 ش؛ مکاری، محمد و عباس ترابزاده، مردمنگاری شهرستان درگز، سازمان میراث فرهنگی، 1374 ش؛ همو و فرزاد قندهاریزاده، مردمنگاری شهرستان سرخس، سازمان میراث فرهنگی، 1373 ش؛ مکرمیفر، ابوالفضل و دیگران، مردمنگاری شهرستان قائن، سازمان میراث فرهنگی، 1375 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرزایی، شهرداد، مردمنگاری روستای تاریخی دماب، سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1385- 1386 ش؛ نسوی، علی، بازنامه، به کوشش علی غروی، تهران، 1354 ش؛ نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1359 ش؛ نعمتی، فریبا و دیگران، مردمنگاری شهرستان تویسرکان، سازمان میراث فرهنگی، 1385 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان ملایر، سازمان میراث فرهنگی، 1385 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان نهاوند، سازمان میراث فرهنگی، 1385 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان همدان، سازمان میراث فرهنگی، 1385 ش؛ نوبان، مهرالزمان، «گونهشناسی (تیپولوژی) قصۀ مـاهپیشونی در استان فـارس»، پـل فیـروزه، تهـران، 1388 ش؛ شم 18؛ همو، مردمنگاری شهرستان دلیجان، سازمان میراث فرهنگی، 1382 ش؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان نطنز، سازمان میراث فرهنگی، 1385 ش؛ وجدانیفر، نادر و دیگران، مردمنگاری شهر بزرگ اردبیل، سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1385 ش؛ هاشمی، علیرضا، «مروری بر چیستانهای همدانی»، فرهنگ مردم، تهـران، 1387 ش، س 7، شم 26؛ هدایت، صادق، نیـرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هویان، آندرانیک، «جشن تیرگان یا آبریزان و ردپای آن در دیگر نقاط جهان»، هنر و مردم، تهران، 1350 ش، شم 110؛ نیز:
Jackson, A. V. W., Persia Past and Present, New York, 1909; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Polak, J. E., Persien das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Tavernier, J. B., Les Six voyages, ed. G. Clouzier, Paris, 1677.
سلیم سلیمی مؤید
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید