توپ مرواری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 23 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239687/توپ-مرواری
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
2
توپِ مُرْواری، یا قضیۀ توپ مرواری، یکی از آثار انتقادی ـ سیاسی صادق هدایت با زبانی طنزگونه و سرشار از اصطلاحات و مثلهای فرهنگ مردم. توپ مرواری آخرین نوشتۀ صادق هدایت است که احتمالاً در فاصلۀ سالهای 1326-1327 ش نوشته شده است، اما در زمان حیات هدایت منتشر نشد.چنانکه از نامههای هدایت به دوستش حسن شهیدنورایی بر میآید، هدایت توپ مرواری را بارها حک و اصلاح کرده، و نسخههای حروفچینی شدۀ آن را برای شهیدنورایی به پاریس فرستاده، و حتى به او اجازه داده است که در صورت لزوم، اصلاحاتی در آن بکند؛ اما بهرغم کوششهای بسیار نزدیکان هدایت، هیچگاه اثری از آن نسخهها به دست نیامد، و آنچه تاکنون از این کتاب منتشر شده است، دارای لغزشها و غلطهای چاپی بسیار است. چند سال پس از مرگ هدایت، توپ مرواری بار اول در روزنامۀ آتشبار (به مدیریت ابوالقاسم انجوی شیرازی)، در نخستین ماههای سال 1332 ش / 1953 م پیش از کودتای 28 مرداد ماه همان سال انتشار یافت (محجوب، مقدمه بر ... ، 3). ولی از آنجا که روزنامۀ آتشبار بهسبب مواضع تند سیاسی آن به زودی توقیف، و نسخههای آن جمعآوری شد، و سردبیر و مدیر مسئول آن به زندان و تبعید محکوم گردید، و نیز بهسبب آنکه در نظام پادشاهی، امکان تجدید چاپ کتاب فراهم نبود، عملاً توپ مرواری ناشناخته ماند و در نقد و نظرهایی که دربارۀ آثار هدایت نوشته و منتشر میشد، تقریباً هیچ اشارهای به توپ مرواری وجود نداشت (برای اطلاع بیشتر، نک : ه د، هدایت، صادق)؛ تا اینکه در 1357 ش، ناشر ناشناختهای با عنوان مجعول «انتشارات 333» توپ مرواری را بـا نام «هادی صداقت» ــ که تصحیف و تحریفی از نام واقعی نویسنده و درواقع اسم مستعار و برگزیدۀ خود او ست ــ منتشر ساخت، بیآنکه در صفحۀ شناسنامه اطلاعات کتابشناختیِ آن ذکر شده باشد. این نسخه که به صورت غیرحرفهای حروفچینی شده است، در 126 صفحه منتشر گردید که از حیث دقت و امانت قابل اعتماد نیست، اما همچنان یگانه نسخۀ قابل ارجاع از توپ مرواری به شمار میرود. این نسخه بارها در ایران به صورت «کپی» یا «افست» تجدید چاپ شده، و دستکم 6 چاپ دیگر نیز براساس همان نسخه در خارج از کشور انتشار یافته است، که نسخۀ منتشر شده از سوی نشر آرش در سوئد (1369 ش) با ویرایش، مقدمه و توضیحات محمدجعفر محجوب، معتبرترین آنها ست؛ اگرچه خود محجوب (نک : همان، 8) اظهار امیدواری کرده است که «روزی دستنویس هدایت، انتشار یابد و زمینه برای چاپ قطعی توپ مرواری فراهم شود».ونسان مونتی نویسنده و محقق فرانسوی که نخستین کتاب را یک سال پس از مرگ هدایت به زبان فرانسه دربارۀ او نوشته است، در باب توپ مرواری ــ که گاه از آن به قضیۀ توپ مرواری یاد میکند ــ تصریح کرده است: «در قضیۀ توپ مرواری لحن صادق آنقدر خشن است و ناسزاها آنقدر بجا نثار شده است که کتاب به یک فحشنامۀ واقعی تبدیل شده است. به گفتۀ کسانی که آن را خواندهاند، به علت همین خاصیت توأم با کمی تندی و زیادهروی است که تا امروز چاپ این نسخۀ مهم خطی که از هدایت مانده، به تأخیر افتاده است» (ص 85).چنانکه گذشت، هدایت نسخهای از توپ مرواری را در اختیار شهیدنورایی قرار داد تا شاید در پاریس منتشر شود؛ اما شهیدنورایی بهسبب بیماری شدید نتوانست آن را منتشر سازد. هدایت در نامۀ مورخ 8 آذر 1327 به شهیدنورایی نوشته است: «نسخۀ توپ مرواری را به توسط [پرویز ناتل] خانلری فرستادم. ماشیننویسی آن را مدیون [تقی] رضوی هستم که از هر حیث کمک کرد. اما متأسفانه حروف ماشین تعریفی ندارد و رویهمرفته به غیر از چند مدل ماشین فارسی که سابقاً آلمانها میساختند (حداد کنتینانتال و غیره) همۀ ماشینهای فارسی حالش خراب است ... به هر حال، در صورتی که وسیلۀ چاپ فراهم شد، البته شرط اولش این است که کارت سفید خودم را دودستی به سرکار تقدیم میکنم، به این معنی که هر جور تغییرات و اصلاحاتی که صلاح دیدید، در آن بکنید تا همکاری تکمیل بشود، و همچنین ممکن است قسمتهایی از آن را که زیاد نفسی دارد، حذف و یا مطالبی به آن اضافه کنید. این متن با سابق به کلی فرق دارد و دیگر اینکه باید بدون اسم نویسنده چاپ بشود. اگرچه هر کسی آن را نسبت به من خواهد داد، اما خواص بسیار دارد» ( نامهها، 221).هدایت در نامهای (20 خرداد 1327) خطاب به شهیدنورایی در همین زمینه نوشته بود: «راستی انجوی [شیرازی] روزنامۀ هفتگی به اسم آتشبار چاپ میکند. قضیۀ توپ مرواری را خواند و معتقد است که میتواند آن را در روزنامهاش و همچنین جداگانه چاپ بکند. من شرط کردم که به اسم خودش باشد یعنی در روزنامه. چون حوصلۀ کشمکش با رجالهها را ندارم. در این صورت مانعی نمیبینم. عقیدۀ شما چیست؟» (هشتاد و دو نامه ... ، 133-134). چاپ توپ مرواری در آتشبار در زمان حیات هدایت امکانپذیر نشد.اما پرسش اینجا ست که چه چیزی در توپ مرواری هست که باعث شده است این کتاب سالهای دراز روی چاپ رسمی و علنی به خود نبیند و در فهرست کتابهای «ممنوعه» جا بگیرد و پنهانی دست به دست بگردد؟ همین قدر میتوان گفت که ممنوعیت نه فقط از شمار خواستاران و خوانندگان این کتاب نکاسته، بلکه بر آن افزوده، و رغبت مردم را به خواندنش افزایش داده است؛ البته بیآنکه بخواهیم مخالفان شدید فراوان آن را نادیده بگیریم. چنانکه محجوب در مقدمۀ خود بر توپ مرواری نوشته است: «تنها در روزهای آشفتۀ انقلاب و پیش از انقلاب صدها هزار نسخه از آن در تهران چاپ شد» (ص 3)، و این غیر از چندین چاپی است که در اروپا و آمریکا از این کتاب شده است. طبیعی است که علت این اشتیاق عمومی را، قبل از هر چیز، باید در خود کتاب جست، و نه در آنچه موافقان و مخالفان افراطی و تحریفکنندۀ آن گفتهاند: « توپ مرواری حکایت و داستان نیست، مقاله و اثر تحقیقی نیست، تأملات نیست، یک «ژانر» منجز شناخته شدۀ ادبی هم نیست ... مانند یک قصیده میتوان آن را با صدای بلند و در جمع خواند. مطایبه و طنز است، هزل است، فکاهی است، فولکلور و بحر طویل است، و ترکیب شگفت و تقلیدناپذیری از انواع زبانها ست، یعنی همان بدعتی که [جیمز] جویس گذاشت. درواقع بر ضد همه چیز است و در ستایش هیچ چیز هم نیست. از تاریخ دویست سیصد سالۀ اخیر ساختارزدایی میکند. ساختار ذهنی عقب مانده، «اخلاق مدون» پوسیده، «فرهنگستان زبان» رضاشاهی و «تئوری توطئه» را میشکند، آن هم با طنز و شوخطبعی نه با ارائۀ حکم جدی و به قول خودش با «به رشتۀ پاکنویس درآوردن» ... . توپ مرواری نمونۀ درخشانی است از مفهوم پستمدرنیستی از میان برداشتن تفاوت میان فرهنگ متعالی و فرهنگ عوام. در این نوشته هدایت سعی کرده است تا تمام شگردها و صناعات زبانی را با عامیانهترین اصطلاحات و مثلها و حتى اشعار عامیانه در یکجا گرد بیاورد» (بهارلو، 485-486). از نظر تاریخی، توپ مرواری را میتوان ریشخندی تلخ و گزنده بر ضد نادرشاه و شاه عباس و سلطان محمد خدابنده و رضاشاه و خاندان پهلوی و نیز نوعی انتقاد شوخیآمیز و بیمحابا برضد دریانوردان استعمارگر پرتغالی و اروپایی و کشتارها و غارتگریهای آنها دانست. نویسنده بیدادگری و فریبکاری و ستمپیشگی و جهل و خرافات را در هرجا و به هر صورت که باشد، محکوم میکند و رسوا میسازد.وجودِ توپ مروارید (ه م) و پندارها و باورهایی که مردم نسبت به آن داشتند و روایتهای شگفتانگیزی که دربارۀ آن نقل میکردند، الهامبخشِ هدایت در نوشتن توپ مرواری بوده است. آنچه هدایت با زبانی کنایی و هزلآمیز روایت میکند، مربوط است به یک توپ پرتغالی که در اوایل سدۀ 16 م، در زمان شاه اسماعیل صفوی، توسط آلبوکرک، دریاسالار پرتغالی (1453-1515 م)، به جزیرۀ هرمز واقع در خلیج فارس آورده میشود و 100 سال بعد با تصرف جزیره از سوی سپاهیان شاه عباس توپ به غنیمت گرفته میشود. هدایت آدمها و ماجراهای روایت خود را بر اساس منابع تاریخی و حکایتهای عامیانه ساخته و پرداخته است که عنصر اغراق و شگفتی و افسانهواری جزو آن است. «اشخاص این سرگذشت، این تاریخچۀ توپ مروارید، همه به زبان ملی و یا محلی خودشان حرف میزدند، به حدی که فهم مطلب ظاهراً مشکل بود، ولی با کمی دقت معلوم میشد که در واقع فارسی صحبت میکنند ... به نظرم آمد که تِم اصلی کتـاب کولونیالیسم است، ولی زبـان مشکلی دارد» (نک : فرزانه، 273-274).فرزانه سپس در ادامۀ خاطرات خود از زبان هدایت دربارۀ مضمون اصلی کتاب نقل میکند که تا وقتی کشوری «مستعمره» باشد، «حالا میخواهد استعمار اروس و پرتغال باشد یا استعمار انگلیس و آمریکا»، مردم مجالی برای زندگی کردن و نفس کشیدن نخواهند یافت؛ نویسنده هم نمیتواند «صاف و پوستکنده» مطلب را بنویسد، مگر «با زبان بیزبانی» و از طریق «گوشه و کنایه». «فقط به عقیدۀ ناقص خودم تو توپ مرواری، زیادی با زبانها بازی شده. میترسم کسی سر در نیاورد ... باید یک فکری برایش بکنم ... هنوز کار دارد. فعلاً ناقص است گاس [شاید] هم ناتمام ماند ... مثل چیزهای دیگر» (ص 275).محجوب نیز با کلام دیگری همین عقیده را بیان کرده است: « توپ مرواری، آخرین اثر هدایت است و در آخرین دوران کمال و پختگی و بلوغ فکری او نوشته شده است. در آن روزگار، هدایت بر اثر مطالعۀ آثار «جیمز جویس» به دقایقی از قبیل آهنگِ کلمات و موسیقی آنها، و صدایی که بر اثر تلفظِ چند کلمه از پی یکدیگر، از جمله برمیخیزد، و دقایقی از این نوع، توجه بسیار داشت ... [هدایت] هر یک کلمه را با دقت بسیار برگزیده، و هزاران گوشه و کنایه و لطف و ظرافتِ هنری را در ترکیب کلمه به کلمۀ آن در نظر داشته و حتى آهنگِ کلمات آن را از نظر فرو نمیگذاشته است» (« توپ مرواری ... »، 435).هدایت در این اثر نهایت استفاده را از شیوههای داستانگویی نقالان و قصهگویان سنتی کرده است؛ که در این باره میتوان به کاربرد جملههای قالبی (نک : ه د، افسانه) اشاره کرد. مانند: اینها را اینجا داشته باشیم (ص 37)، حالا از اینجا بشنوید (ص 39)، حالا دو کلمه از ... بشنوید (ص 49)، اما از آنجا بشنوید (ص 88)، دست بر قضا (ص 90).هدایت در جای جای کتاب اشاره به شخصیتهای مشهور افسانهها و داستانهای سنتی کرده است، شخصیتهایی مانند فولادزره، اکوان دیو و ورورۀ جادو (ص 46). علاوه بر این تلمیحاتی به برخی بنمایههای رایج در افسانههای ایرانی دارد، مانند طلسم شدن برخی سرزمینها (ص 46-47).نثر کتاب در برخی مواضع آن شبیه نثر «عالمآرا» ها و بهویژه عالمآرای عباسی است. با این توضیح که هدایت در حقیقت با هدف هجو چنین کتابهایی، این نثر را به کار گرفته است.
بهارلو، محمد، «پست مدرنیسم در ادبیات داستانی ما»، تبارشناسی پست مدرنیسم علیاصغر قرهباغی، تهران، 1380 ش؛ فرزانه، م. ف.، آشنایی با صادق هدایت، پاریس، 1988 م؛ محجوب، محمدجعفر، « توپ مرواری: شتر قربانی ادبی»، شناختنامۀ صادق هدایت، به کوشش شهرام بهارلوییان و فتحالله اسماعیلی، تهران، 1379 ش؛ همو، مقدمه بر توپ مرواری صادق هدایت، اوپسالا، 1369 ش؛ مونتی، ونسان، دربارۀ صادق هدایت، نوشتهها و اندیشههای او، ترجمۀ حسن قائمیان، تهران، 1331 ش؛ هدایت، صادق، توپ مرواری، تهران، انتشارات جاویدان؛ همو، نامهها، به کوشش محمد بهارلو، تهران، 1374 ش؛ همو، هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورایی، به کوشش ناصر پاکدامن، پاریس، 1379 ش.
محمد بهارلو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید