تعارف
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 21 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239656/تعارف
پنج شنبه 16 اسفند 1403
چاپ شده
2
تَعارُف، از شاخصههای فرهنگ مردم ایران و مجموعۀ آدابی که هر فردی در رابطهاش با دیگران و برای نشاندادن فزونی محبت، دوستی و ادب بهطور مستمر انجام میدهد.تعارف مصدر باب تفاعل از «عَرَفَ»، در لغت بهمعنی یکدیگر را شناختن و اظهار آشنایی است؛ و در تداول امروز ایران به این معانی به کار میرود: بهیکدیگر خوشامد گفتن در آغاز ملاقات؛ اظهار آشنایی و احوالپرسی؛ درخواستکردن از کسی همراه با ادب و معمولاً به اصرار؛ خودداری کردن از قبول دعوتی یا چیزی بهرغم میل باطنی؛ بر زبان آوردن جملاتی همراه با ادب و احترام برای خوشایند کسی یا خوشامدگویی و احوالپرسی از او؛ خوشامدگویی و حالپرسی متکلفانه در ابتدای دیدار؛ تکلفات رسمی و دور از صمیمیت و یکرنگی؛ تحفه، هدیه و پیشکش بردن به رسم رشوه؛ و جز آنها ( لغتنامه ... ؛ معین؛ نجفی، 1 / 312؛ شاملو، حرف «ت»، دفتر اول، 26-27، 333- 338). تعارف امروزه بهصورت یک هنجار اجتماعی و در نهایت مشخصهای فرهنگی برای مردم ایران درآمده است.معنای دیگر تعارف در اصطلاح دینی دربرگیرندۀ مفهومی اجتماعی است که در یکی از مشهورترین آموزههای قرآنی: ... وَ جَعَلْناکُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا ... (حجرات / 49 / 13) آمده که در این آموزه، «تعارف» شناخت متقابل انسانها دانسته شده است (نک : دبا، 15 / 570 - 575)؛ این معنی بیشتر در کتب تفسیر و متون دینی آمده است و در اینجا مورد نظر ما نیست.اما تعارف بهعنوان یک الگوی اجتماعی که در آداب معاشرت، جزئی از خصیصههای فرهنگ ایرانی شده، و نمونههایی از آن ــ البته بـا ویژگیهای متفـاوت ــ مثلاً در بعضی ملل دیگر مانند هندیها و ژاپنیها نیز دیده میشود، عبارت است از یک رفتار اجتماعی و انسانی خاص در برابر دیگران و بهویژه دوستان و آشنایان که برای نشان دادن محبت و ادب فراوان ظاهر میشود. تعارف ماهیت اکتسابی و عادتی دارد، برای آنکه کودکان معمولاً عادت به تعارف ندارند و بعداً این خصلت را از بزرگترها فرامیگیرند. وقتی ما تعارف میکنیم، در بیشتر موارد به خود و دیگران دروغ میگوییم و این از نظرگاه شریعت بیاشکال نیست، چنانکه در روایتی منسوب به پیامبر (ص) هم اینگونه تعارف دروغ تلقی شده است. میگویند: حضرت رسول (ص) در روز زفاف عایشه قدحی شیر به او میدهند. عایشه اندکی از شیر را میخورد و بنا به فرمایش پیامبر (ص) قدح را به بنت عُمَیس میدهد. بنت عمیس میگوید: رغبت ندارم. پیامبر (ص) میفرماید: رغبت طعام را با دروغ جمع مکنید (سپهر، 2 / 648).تعارف بهمعنای امروزی در گذشته معمول نبوده، یا صورت دیگری داشته است. بهنظر میرسد آموزههای اخلاقی و حس احترام لازمالاجرایی که براساس فرهنگ انسانی و باورهای دینی کوچکترها نسبت به بزرگترها عرفاً موظف به رعایت آن بودهاند، در مواردی که حالت افراطآمیز به خود میگرفته، بهویژه در برابر ارباب قدرت، بهصورت تملق و چاپلوسی و خاکساری ظاهر میشده، و در هر دورهای ادبیات خاص خود را هم ایجاد میکرده است. اینگونه رفتارها با توجه به ماهیتش، در ادبیات ستایشی فارسی و متون تاریخی بیشتر نمایان است. احترامات فائقه و نعوت و القاب و عناوینی که شاعران و نویسندگان برای ممدوحان خود به کار بردهاند، میتواند بهعنوان پیشینۀ این سنت تلقی شود (رزمجو، 2 / 29 بب ؛ وزینپور، 38 بب ).البته در گذشته، افراد بسته به موقعیت خود مورد احترام قرار میگرفتند و بهنظر میرسد همین امر هم بهویژه در دستگاههای رسمی و اداری، انضباط و قاعدۀ خاصی را داشته است. این کار هم از سوی زیردست نسبت به بالادست صورت میگرفته است و افراد در تخاطب، ادب و احترام خاصی برای بالادست قائل بودهاند، و هم از سوی بالادست نسبت به زیردست نظم و قاعده و مبنایی داشته است. مثلاً در یک متن رسمی همچون تاریخ بیهقی بهویژه از مورد اخیر با عنوان «مخاطبه» یاد شده است؛ بهاین ترتیب که در دستگاه غزنوی هرکس بسته به موقعیت شغلی و شأن و ارتباط خود با مرکز قدرت، مخاطبۀ خاصی داشته است. در این تاریخ آمده است که امیرمسعود در یک مورد برای دلجویی و دلگرمکردن حاجب بزرگ علی قریب او را در نامهای به خط خود «حاجب فاضل برادر» خطاب میکند (1 / 6)؛ هرچند که بیهقی خود میداند و صریحاً اعلام میکند: «این نامههای نیکو و مخاطبههای بهافراط ... همه فریب است و بر چون من مرد پوشیده نشود» (1 / 45).جلوۀ دیگر تعارفها در گذشته، در قالب القاب و عناوین نمودار گشته، و در هر دوره شأن و منزلتی خاص داشته است. این القاب و عناوین بیشتر از طرف دستگاه حکومت به افراد داده میشده است؛ مثلاً دستگاه خلافت و مخصوصاً خلفای عباسی برای دلجویی و ایجاد ارتباط به حاکمان و دستنشاندگان خود القابی اعطا میکردند و مردم هم تلویحاً میزان و کیفیت ارتباط آنها با دستگاه خلافت را که به معنی میزان مشروعیت آنان بود، از این طریق درمییافتند. برای مثال، دستگاه خلافت عباسی به محمود غزنوی لقب «یمینالدوله» و به مسعود، لقب «ناصر دین الله» داده بود.در دورۀ صفوی، سلاطین به افراد و نزدیکان به دستگاه حکومت به گونهای لقب میدادند و در دورۀ قاجار بهگونهای دیگر، و همین امر مبنای تملقهایی شد که بعداً با عمومیت یافتن آنها سنت فرهنگی تعارف را در فرهنگ ایرانی وسعت بخشید؛ سنتی که بهویژه نظر سیاحان خارجی را به خود جلب کرده و در سفرنامههای خود با شگفتی و حیرت، و گاه با تمسخر از آن یاد کردهاند. واله، جهانگرد ایتالیایی که در دهۀ دوم و سوم سدۀ 17 م / 11 ق از شرق دیدن میکرد، در ذکر چگونگی ورود سفیر ترک به درگاه سلطان صفوی در اصفهان با طعنه میگوید: وقتی سفیر نامههایش را تقدیم داشت، شاه تمایلی به دیدن آنها از خود نشان نداد، لذا تمام مدت به خوشامدگویی و تعارف گذشت (2 / 965).شاردن، سیاح فرانسوی که در عصر صفوی مدتی در ایران زیسته، با صراحت بیشتری این خصیصۀ ایرانیان را نکوهیده و از آن با عنوان «ذمایم و قبایح» فرهنگ ایرانی یاد کرده است (II / 36). وی که چندی بعد در دربار شاه عباس دوم بوده است، با شگفتی به توصیف نحوۀ پذیرایی و رفتار تعارفآمیز درباریان صفوی میپردازد و میگوید: نسبت به اشخاص همپایه و مقامات عالیتر تعارف زیاد معمول میدارند، به تازهواردان قبل از نشستن خوشامد میگویند و دقت میکنند که پیش از آنها ننشینند. هنگام خروج افراد، از جای بلند میشوند؛ صاحبخانه همیشه در صدر مجلس مینشیند و هنگامی که برای کسی بخواهد اظهار ادب مخصوصی بکند، او را نزدیک خودش مینشاند، ولی هرگز جای خود را به هیچکس تعارف نمیکند، زیرا مخاطب این را توهین به خود تلقی میکند. اما برای نشان دادن حداکثر احترام، صاحبخانه برمیخیزد و پاییندست شخص مورد احترام مینشیند (II / 37-38).آدام اُلئاریوس که زمان اندکی بعد از این تاریخ به ایران آمده بود، ضمن توصیف خلق و خوی ایرانیان، از تعارفات معمول در آن زمان سخن میگوید؛ وقتی کسی را به درون خانه دعوت میکنند، میگویند: «خانۀ ما را منوّر فرمودید» یا «قربان شما» یا «خاک پایم» یا «چشمم کف پایت»، و بعد هم اظهارنظر میکند که مانند ما فرانسویان و حتى بیشتر از آنان بلدند که چگونه الفاظ را بیارایند و خوشامد بگویند، ولی اکثر این تعارفات توخالی و پوچ است (ص 421-422).توصیف جزءبهجزء و دقیقی که گوبینو با لحنی انتقادی از ریاکاری و دورویی و تعارفات معمول در بین ایرانیان بهدست میدهد (ص 10-15)، فضای حاکم بر تعارف و سنتهای رایج آن را در دورۀ قاجار مشخص میکند. احوالپرسیهای طولانی و ذکر جملات تعارفآمیزی از قبیل «دماغ شما چاق است؟»، و پاسخ مخاطب که «از مرحمت شما خوب است» و تکرار این سؤال و جواب تا 5 مرتبه برای او قابل تأمل و انتقاد است؛ با این وصف اعلام میدارد که «من نمیخواهم رسم تعارف ایرانیان را تحسین یا تقبیح کنم، ولی ناچارم بگویم که در ضمن این کلمات که برحسب ظاهر یکنواخت و بیمعنی است، گاهی از اوقات معانی و نکتهها و اشارههای خیلی لطیف دیده میشود» (ص 14)؛ وی اشاره میکند که بازاریان و افرادی که با هم کار دارند و ملاقاتهای آنها صرفاً دوستانه نیست، در تعارف و احوالپرسی غلو نمیکنند و زود بر سر اصل مطلب میروند (همانجا)، که این سنت هنوز هم جاری است.بهگواهی سفرنامهها سنت تعارف در دورۀ ناصرالدین شاه در نواحی مختلف ایران رایج بوده است. توصیف پذیرایی سرهنگی در خمین از هاینریش بروگش و هیئت همراه او، ادبیات تعارف در عصر ناصری را نشان میدهد؛ تعارفات که شروع می شود، سرهنگ با گفتن این جملات پذیرایی را آغاز میکند: «ان شاء الله سلامت باشید»، «قدم رنجه فرمودید»، «ما را مفتخر فرمودید»، «شادی و خوشبختی را به خانۀ ما آوردید»، «ما غلام شما هستیم»، «خانۀ ما متعلق به خود شما ست»، «خدا سایۀ شما را از سر ما کم نکند»، و آنها نیز طبق معمول جواب میدهند: «در سایۀ لطف و مرحمت شما»، «نه، خیلی خوشحال شدیم شما را ملاقات کردیم»، «در سایۀ لطف و مرحمت شما، ما خوب و مرهون توجهات شما هستیم» (II / 22-23). بروگش در جای دیگری از سفرنامهاش، از تعارفات مربوط به قلیان کشیدن سخن میگوید (II / 67) و خاطرهای از آداب سنت تعارف کردن برای نشستن در حضور مجتهد شهر اصفهان نقل میکند (II / 101).کارلا سرنا اصطلاحات مربوط به ادب و احترام را بیشتر از آنکه اغراقآمیز بداند، چاپلوسانه و از مختصات اخلاقی ایرانیان میشمارد و اشاره میکند که با وجود خوشامدگوییهایی از قبیل «منزل خودتان است»، «خانه متعلق به سرکار است»، «نوکر شما هستم» و «در خدمت هستم»، اگر کسی که مورد این ملاطفتها قرار میگیرد، حتى یک لحظه هم بخواهد بخشی از آن را به مرحلۀ اجرا درآورد، بهسختی یکه میخورد؛ تازه اینها مقدمۀ تعارفات دیگری است که با گفتن جملات تکراری و خستهکننده میان صاحبخانه و دیدارکننده در طول دیدار رد و بدل میشود (ص 66-67). آنگاه ضمن توصیف میزان و چگونگی پذیرایی با مربا و شیرینی و قلیان و قهوه تعجب میکند که اینهمه تعارفهای مکرر کسی را بیحوصله و خسته نمیکند (ص 67).در دورۀ رضا شاه هم وقتی ولیعهد سوئد در مرز ایران و عراق از سوی عوامل دولت ایران مورد استقبال رسمی واقع میشود، به او خوشامدها میگویند و مقدار زیادی غذاهای ایرانی به او تعارف میشود (بلوشر، 309).هرمان نوردن برخلاف برخی دیگر از سیاحان فرنگی، خصلت مهماننوازی ایرانیان را میستاید و میگوید: وقتی من با کاروانی مسافرت میکردم، در بین راه که توقف میکردیم و در جاهایی که هیچکس وظیفه نداشت با من مثل مهمان رفتار کند ــ همیشه من این شیوۀ پسندیدۀ ایرانی را میدیدم ــ همسفرانم هرچه همراه داشتند به من تعارف میکردند (ص 47- 48).کنشهای تعارف در جامعۀ امروز ایران متعدد است و نقشی اساسی در روابط اجتماعی بازی میکند؛ مردم ایران در روابطشان از طریق تعارف با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند تا آنجا که گفته میشود: ارتباط ایرانیان با یکدیگر با تعارف آغاز میشود و با تعارف هم پایان میگیرد (علیرضایی، 108- 109؛ نیز برای صورت مبسوطی از یک مجلس سراسر تعارف، نک : شاملو، حرف «ت»، دفتر اول، 333- 338).تعارف در روابط به اشکال مختلف ظاهر میشود: 1. در برخوردها که خود به دوگونۀ اتفاقی و پیشبینیشده صورت میگیرد: برخورد اتفاقی مثل روبهرو شدن همسایهها با یکدیگر، یا برخورد اتفاقی دو دوست در کوچه و خیابان؛ و برخورد پیشبینیشده مانند میهمانیها و دعوتهای رسمی. 2. در گفتوگوهای تلفنی؛ معمولاً پیش از طرح موضوع اصلی مقداری تعارف صورت میگیرد که مقدار و نوع آن از شخصی به شخص دیگر تفاوت میکند. 3. اخیراً این تعارفها به پیامکها هم که ابداً جای طول و تفصیل ندارد، راه یافته و ادبیات و قالبهای مخصوص به آن در حال پیدایش است.تعارفها قالب متداول و شناختهشدهای دارد و بیشتر بهصورت جملات و سؤالاتی مطرح میشود که اغلب جوابهای مشخصی هم دارد و میتوان در صورت لزوم و بهویژه برای کسانی که میخواهند فارسی محاوره را یاد بگیرند، آنها را قالبریزی و دستهبندی کرد.گاه نوع تعارفها در شهرهای مختلف و گروههای اجتماعی مختلف فرق میکند و برخی از این تعارفها خاص یک شهر است، هرچند ممکن است مفهوم آنها با عبارتی دیگر در همهجا متداول باشد؛ برای نمونه، میتوان به انواع تعارفهای تهرانی اشاره کرد که در کتاب طهران قدیم گردآوری و دستهبندی شده است. در این اثر «خوش و بشها» و تعارفات کسبه یکجا آمده (شهری، 4 / 349) و تعارف میان صاحبخانه و میهمان مستقلاً طبقهبندی شده است (همان، 4 / 408-413). در پژوهشی دیگر تعارفها و عبارتهای رایج در میان زنان شیرازی طی یک مطالعۀ مستقل مورد بررسی و دستهبندی قرار گرفته است (ثابت، 155-169)؛ همچنین است تعارفهای مرسوم در میان عشایر بویراحمد و کهگیلویه (لمعه، 37)، تعارفها و احوالپرسیهای مردم سروستان (همایونی، 299-300) و یا تعارفهای مردم بندر گناوه که واژهها و مصطلحات ویژهای دارد (دریانورد، 218)؛ همینطور است تعارفهای مرسوم در ابیانه که زبان و گویش اصیل و متفاوتی دارد (نظری، 520). حتى تعارفهای مربوط به سنتها و مراسم خاص مانند خواستگاری و عروسی، آداب و ترتیب ویژهای دارد و بنا به شرایط اجتماعی هر منطقه تغییر میکند (دراینباره، نک : کتیرایی، 131-132، 149، 174، 216؛ احمدپناهی، 240، 295؛ رسولی، 170، 308- 309؛ محتاط، 2 / 293).مردم برخی از مناطق ممکن است نسبت به دیگران کمتر اهل تعارف باشند، مثلاً در میان کردان خواهش و تعارف وجود ندارد و آنها اگر چیزی را از خانۀ همسایه لازم داشته باشند، بدون تعارف برمیدارند و صاحبخانه هم چون این سنت را میداند، ممانعتی از خود نشان نمیدهد (افندی، 178)؛ هر چند جنبههای دیگری از تعارف در میان کردها مشاهده میشود که نسبت به مناطق دیگر حتى افراطیتر بهنظر میرسد. مثلاً تعارف در غذا خوردن یا احوالپرسی با مهمان به حد افراطی در میان کردان وجود دارد. نیز بسیاری از طوایف و عشایر و یا اهالی برخی از شهرها مانند یزدیها به تعارف بیش از حد نامبردارند.الفاظ و عبارتهای تعارف در گویشها و زبانهای مختلف ایرانی فرق میکند، در حالی که ممکن است ماهیت و معنای آنها تفاوت چندانی نداشته باشد؛ ازجمله در مناطق ترکنشین بهطور طبیعی عبارتهای تعارف ترکی است، مثلاً مردم کوهپایۀ ساوه که ترک زباناند، عبارتها و جملات تعارفآمیزشان ترکی است (سالاری، 392، 406، 412)، و یا مردم بخارا که اساساً با فرهنگ و عادات ایرانی خوگر هستند، به جای کلمۀ تعارف از «نیگا کردن» استفاده میکنند که بهمعنی خوردن و پرداختن و ترغیب مهمان به صرف غذا ست و معمولاً به صیغۀ امر جمع به کار میرود، مثلاً میگویند: «نیگا کنید»، به جای بسمالله و بفرمایید (رجایی، 457). حتى برخی از مردم نسبت به تعارف یا ترک آن اعتقادات و باورهایی دارند؛ مثلاً در مورد کردها نوشتهاند که امکان ندارد در جایی مشغول صرف غذا باشند و یک نفر از دور بدان نگاه کند و او را تعارف نکنند و مقداری به وی ندهند، زیرا معتقدند که نفس آن شخص بهصورت ماری در شب به خوابشان میآید (افندی، 120). چیزی مشابه این در بین اهالی فردوس معمول است، با این توضیح که وقتی کسی چیزی میخورد و دیگری، بهویژه اگر کودک یا فقیری باشد، بدان بنگرد، حتماً باید او را تعارف کنند و مقداری از آن به وی بدهند، زیرا معتقدند که زهر او در این غذا میریزد و میگویند: «غذا برایم زهر شد» (تحقیقات ... ).در ایران نوع تعارف در ارتباط افراد دور و نزدیک به یکدیگر تفاوت میکند. مردم با افراد غیر نزدیک رودربایستی و درنتیجه تعارف بیشتری دارند، هرچند که برخی از افراد که به تعارف زیاد عادت کردهاند، در این مورد میان دور و نزدیک تفاوتی چندان قائل نمیشوند.تعارفات ایرانی همچنین در شکلدهی مقام و منزلت اجتماعی اشخاص نقش دارند. منزلت اجتماعی بنا به سن، جنس، و پایگاه اقتصادی و شغلی افراد فرق میکند و هر گروه و پایگاهی تعارفهای خاص خود را دارد. عبارتهایی نظیر «نوکرتم»، «چاکرتم»، «مخلصتم»، «قربانت» و «قربان شما» فراوان در گفتوگوهای روزمرۀ ایرانیان شنیده میشود. همین تعارفها و البته واقعیتی که در صمیمیتهای ایرانیان هست، سبب شده است که مهماننوازی ایرانی حتى برای بیگانگانی که برای کوتاهمدت به ایران سفر میکنند، زبانزد شده باشد.زبان تعارف با زبان متعارف مشابه نیست و در موقعیتهای اجتماعی گوناگون بسته به ترکیببندی افراد در هر موقعیت و زمان تفاوت میکند. در زبان فارسی به هنگام تعارف، افعال و ضمایر ویژهای برای افراد و اشخاص مختلف به گونههای خاص به کار میرود که شاید در زبانهای دیگر معادلی نداشته باشد. آنچه با عنوان «فارسی مؤدبانه» مورد مطالعۀ زبانشناسان قرار میگیرد، اغلب به بررسی همین خاصهها در قالب تعارفهای معمول میپردازد. نمونۀ این افعال در فارسی کم نیست؛ مثلاً برای مصدر معمولی «دیدن» به هنگام تعارف و بسته به موقعیت و شأن اجتماعی و اقتصادی مخاطب، ممکن است از این عبارات استفاده شود: «تشریف آوردن»، «حضور به هم رسانیدن»، «تشریففرما شدن»، «قدم بر سر و چشم گذاشتن»، «قدم رنجه فرمودن»، «مشرف شدن»، «شرف حضور یافتن»، «به خاکبوس درگاه نایل آمدن»، «شرف خاکبوسی خاک پای بندگان را پیدا کردن»، «به عتبهبوسی درگاه نایل آمدن»، «توفیق خدمت حضرت بندگان یافتن» و جز آنها. همینطور است فعل خنثای «دادن» که مرادفهای تعارفآمیز آن فراوان است و بسته به افراد و موقعیتهای متفاوت، مختلف میشود (نک : بیمن، 195 بب )، چنانکه افعال «گفتن» و «فرمودن» هم گاه نقشهای دوگانهای ایفا میکنند.افزون بر افعال در تعارفات معمول، از ضمایر خاصی هم استفاده میشود که سادهترین آنها استفاده از ضمیر جمع به جای مفرد، یا غایب به جای مخاطب در مقام تعارف است. غیر از ضمایر، کلمات، صفات و القاب و نعوتی هم هست که در مقام تعارف به جای ضمیر به کار میروند، مثلاً وقتی کلمۀ «بنده» را به جای من، و «بندهزاده» و «غلامزاده» و «نورچشمی» را به جای «فرزند من»، یا «جنابعالی»، «حضرت عالی»، «حضرت مستطاب عالی»، و در مورد خانمها، «سرکار»، «سرکار عالی»، «سرکار علیّه» را به جای «تو» یا دست بالای آن «شما» به کار میبریم، در واقع راه را برای تعارفات معمول هموار کردهایم. امروزه برخی از این عناوین تا آنجا در زبان فارسی متداول و معمول شده است که اگر از آنها استفاده نشود، بر بیادبی و سهلانگاری حمل میشود.یکی از زمینههای تعارف، دعوتها و ضیافتها و میهمانیها ست که در آنها به مناسبتهای مختلف از سور و جشن و تولد و ازدواج گرفته، تا ولیمۀ سفرهای زیارتی، و پذیرایی در مراسم هفت و چهلم و سالگرد درگذشتگان که از زمان دعوت تا وقت برگزاری و حتى زمان خداحافظی، از الفاظ و عبارات تعارفآمیز فراوان استفاده میشود. مثلاً در میهمانیها، هنگامی که میهمان سر سفره نشسته است، صاحبخانه سخنانی به این مضمون را بارها تکرار میکند: ببخشید غذایی در شأن شما نتوانستیم تهیه کنیم؛ قابل تعارف نیست؛ بفرمایید، ترا به خدا تعارف نکنید. میهمان هم معمولاً میگوید: اختیار دارید، میخواستید چی باشد؟ هیچی کم و کسر ندارد؛ از سر ما هم زیاد است. در مجموع در این تعارفات صاحبخانه به عمد پذیرایی خود را ناچیز جلوه میدهد و مدام از کوتاهی خود پوزش میخواهد، اما میهمان برعکس صاحبخانه سفره را رنگین و بسیار مفصل توصیف میکند (برای نمونههایی از این گونه تعارفات، نک : شهری، طهران، 4 / 408-413).مسئله این است که همگان کم و بیش به توخالی بودن بسیاری از تعارفها واقفاند و هم مخاطب معمولاً میداند که این تعارف از صمیم قلب نیست، و هم آنکه تعارف میکند متوجه است که دارد صورت ظاهری را حفظ میکند و خودش را در چهارچوب یک سنت ناخواسته میبیند. مثلاً میتوان به تعارفاتی اشاره کرد که اغلب هنگام ورود به مکانهایی مانند خانه یا اتاق، یا خروج از این مکانها صورت میگیرد. ایرج میرزا قطعهای طنزآمیز در هجو چنین تعارفاتی دارد که با این بیت شروع میشود: یارب این عادت چه میباشد که اهل ملک ما / گاه بیرون رفتن از مجلس ز در رم میکنند (ص 183-184). این امر در تعارفهایی که متضمن تعهدی برای طرف تعارفکننده باشد، بیشتر حس میشود، به این ترتیب که تنها بر سبیل عادت یا فقط از نظر رعایت آداب و تشریفات به جا آورده میشود و ناگهان مورد قبول طرف قرار میگیرد و تعارفکننده را در برابر عمل انجامشده قرار میدهد. در اینجا داستان معروف آن مرد به خاطر میآید که کنار جادهای نشسته بود و غذا میخورد. سواری از آن طرف میگذشت و او به رسم معمول یا بنا بر عادت با عبارت «بسمالله بفرمایید» تعارفش کرد. سوار که این تعارف را جدی گرفته بود، بلافاصله پیاده شد و گفت: میخ طویلۀ اسبم را کجا بکوبم؟ و او که از تعارف بیمورد خود پشیمان بود، گفت: «سر زبان من!» (شهری، قند ... ، 237- 238). این روایت داستان مَثَل معروف «تعارف آمد نیامد دارد» است که مردم گهگاه برای پرهیز از تعارفهای مکرر و بیجا بهکار میبرند؛ یعنی شاید به راستی در تعارف جز به جای آوردن مراسم ادب منظوری نداریم، اما گاه اتفاق میافتد که مخاطب جدی میگیرد و تعارفکننده گرفتار میشود. مَثَل دیگری دراینباره مرسوم است که میگوید: «تعارف یکیش خیر است، یکیش شر».در همین زمینه لازم است به برخی مثلها و مثلوارههای دیگرِ مربوط به تعارف اشارهای شود تا معلوم گردد که جامعه خود نگاهی انتقادی به تعارف دارد. از آن جمله است تعبیر «تعارف شاه عبدالعظیمی»، که در مورد تعارفهای بیپشتوانه و غیرواقعی به کار میرود و به طور کلی به هرگونه تعارف غیرعملی که از دل برنیامده باشد، گفته میشود. در توجیه و به اصطلاح ریشۀ تاریخی این مثل گفتهاند که چون تهران به شهر ری و مقبرۀ حضرت عبدالعظیم نزدیک بوده است و معمولاً زائرانی که از تهران به زیارت میآمدند، شب حتماً به خانه برمیگشتند، لذا اهالی ری وقتی مطمئن میشدند که زائر ماندنی نیست، در دعوت به ماندن و تعارف پافشاری میکردند و به همین مناسبات عبارت «شاه عبدالعظیمی» یا به تلفظ عامیانه «شابْدُالْعَظیمی» رفتهرفته به صورت ضربالمثل درآمده است و در مواردی که دعوت و تعارف از دل برنیاید، مورد استشهاد قرار میگیرد (امینی، 163؛ شاملو، حرف «ت»، دفتر اول، 337- 338). از همینجا است که در اصفهان هم عبارت «تعارف درِ شهری» مصطلح شده، یعنی در موقعی که به دروازۀ شهر رسیدند و قصد خروج دارند، به مسافر تعارف، و او را به ماندن دعوت کنند (امینی، همانجا). مَثَل مرتبط دیگر یعنی «تعارف شاه عبدالعظیمی درِ (یا راهِ) ضررش بسته است»، از همینجا پیدا شده است (بهمنیار، 142؛ ذوالفقاری، 1 / 700). شبیه اینگونه تعارف در بسیاری از شهرهای ایران رایج است؛ مانند «تعارف قمشهای» که در ایزدخواست رواج دارد، یا «تعارف تنگستانی» که مردم بوشهر به کار میبرند (برای نمونههای بیشتر، نک : ذوالفقاری، همانجا).مشابه این تعارف، مثلوارۀ «تعارف آب حمامی» است که به تعارفی گفته میشود که خرج و مایهای نداشته باشد، نظیر: از کیسۀ خلیفه بخشیدن (شاملو، حرف «آ»، دفتر اول، 116)، یعنی تعارف زبانی که دعوت و تکلیف در آن از روی نفاق و بیمیلی صورت میگیرد و بدان عمل نمیشود و در نتیجه خرج و زحمتی ندارد و شبیه است به تعارفی که مردم در خزینۀ حمام با یکدیگر میکنند، به این ترتیب که دو کف خود را جمع، و از آب خزینه پر میکنند و جلو طرف نگه میدارند و گاه بسمالله و بفرمایید هم میگویند (بهمنیار، 141-142).ضربالمثل «تعارف کم کن و بر مبلغ افزا» نیز در موردی به کار میرود که در مقابل توقع دستمزد کار کسی مبلغ کمی بپردازند و تعارف و چربزبانی تحویل دهند و در معاملات و قراردادها یا در برابر خدمات و زحمات اشخاص به تعارفهای زبـانی و احسنت و مرحبا گفتنهای بیارزش بپردازند و از وجه ـ المعامله یا دستمزد سخنی نگویند (همو، 142). شاید عبارت «از تعارف گذشته» که برای جدی نشان دادن امری و پیشنهادی که متضمن تعارف است، به کار میرود از همینجا پدید آمده باشد (صفینژاد، 139).افزون بر این، ضربالمثلهای متعدد دیگری در زمینۀ تعارف در مناطق مختلف ایران رایج است، ازجمله: تعارف از تعارف خیزد (آذری)؛ تعارف حربۀ نامرد است، زدی و گرفت؛ تعارفِ خر یا گوز است یا لگد (شیرازی)؛ تعارف درچمبهای (کاهکشی) (بختیاری)؛ تعارف دهاتی یک بهْ، توقعش یک ده (تهرانی)؛ تعارف سر پیمانه را پر نمیکند (بختیاری)؛ تعارف کرد برای خودش دردسر درست کرد (رامسری)؛ تعارف لیلی برگ چغندر است (شاهرودی)؛ تعارف نکنی نمیشود، مینشیند هم بلند نمیشود (سمنانی) (ذوالفقاری، همانجا).تعارف تنها در میهمانیها و رفت و آمدهای خانوادگی نبوده است، هر صنف و طبقه و شغلی برای خود آداب و ترتیبی در تعارفات معمول رعایت میکرده است که بسیاری از آنها در شکل امروزین آن هم رایج است. مثلاً در تهران قدیم زورخانه برای خودش تعارفاتی داشته است (شهری، گوشهای ... ، 1 / 83) و قهوهخانه نیز تعارفهایی. تعارفهای معمول در حمام هم برای خودش جداگانه مطرح بوده و آداب و ترتیب خاصی داشته است (همو، طهران، 1 / 524 -525)؛ در حالی که هر صنفی از کسبه با مشتریان خود ادب و آداب و تعارفات خاصی را مراعات میکردند (همو، گوشهای، 1 / 217- 218).همانگونه که پیش از این ذکر شد، یکی از مفاهیم تعارف، هدیه دادن و هدیه فرستادن است که به مناسبتهای مختلف صورت میگیرد و به آن «تعارف یا تعارفی بردن» میگویند. مثلاً هنگام عیادت بیمار؛ یا وقتی به منزل کسی بهویژه برای اولین بار دعوت میشوند؛ یا وقتی کسی از سفر حج یا زیارت مشهد یا کربلا بازگشته است (علیرضایی، 107).این رسم در میان اشخاص متنفذ و صاحبان قدرت، از قدیمالایام رشوه و «حق و حساب» تلقی میشده است. یکی از مصادیق آن تعارفها و هدایایی است که سلاطین برای یکدیگر میفرستادهاند. معمولاً این تعارفها و هدایا را سلاطین اگر خود به مصرف نمیرساندند، در خزانۀ مملکت باقی میگذاشتند که بهصورت اموال عمومی درمیآمد. در خاطرات عینالسلطنه از تفنگ «کرا»یی سخن میرود که رئیسجمهور فرانسه برای ناصرالدین شاه تعارف فرستاده بود (نک : سالور، 1 / 80). حاکمان محلی که در واقع باجگزار حکومت مرکزی بودند، میبایستی وقتی موکب سلطان یا یکی از اعیان دولت از حدود قلمرو آنان میگذشته، تعارفهایی بفرستند و این تعارفها حتى میتوانسته است اسب یا نظایر آن باشد و طرف هم میتوانسته است بپذیرد و یا برای پرهیز از ضرورت تلافی آن رد کند (شریعتزاده، 68).تعارف فرستادن در عصر ناصری برای علما و اعیان هم مرسوم بوده است، چنانکه یک بار علاءالدوله که از طرف علما محکوم به جلای وطن شده بود، پس از آنکه مدتی در دهات متواری بود، به تهران آمد و «اول مبلغ زیادی برای مجتهدان تعارف فرستاد؛ بعد به خانۀ یکانیکان آنها رفته، دست بوسید و پا بوسید» (سالور، 2 / 1175). و یا در همان کتاب میخوانیم که از طرف صدراعظم بـرای فرمانفرما و امینالدوله ــ که ظاهراً به آقایان محبت داشت ــ تعارفات فرستاده میشد (همانجا). خلاصه رسم تعارف دادن تا آنجا در ایران رایج بوده که در زمان فتحعلی شاه یکی از سفرای دول اروپایی اظهار نظر میکند: «از این مملکت کسی را نمیگذارند تعارف نگرفته برود» (کُتسبو، 305).گاهی این تعارفها و در واقع رشوه دادنها برای دفع مضرتی و پیشگیری از خسارتی بوده است. در سفری که ناصرالدین شاه به مازندران رفته بود، موکب همایونی به جایی رسید به نام رودبار که چمن بسیار خوبی بود و اردو باید آنجا فرود میآمد؛ اما بهواسطۀ تعارف که مالکان ده برای امینالملک فرستاده بودند، اردو را به فولادمحله بردند (اعتمادالسلطنه، 62). شاید از همینجا باشد که لغت «تعارفی» و یا در صورت گویشی و کوتاه ـ شدۀ آن «تارُفی» به معنی سوغات، هدیه، و معمولاً هدیهای که افراد زیردست، مانند کارگر و کشاورز برای ارباب و افراد بالادست میآورند، در برخی از گویشها باقی مانده است (مؤیدمحسنی، 51).برخی از تعارفدادنها جدی است و غرض این است که طرف آن را قبول کند، اما بعضی از آنها فقط برای ادای وظیفه است و هدف، قبول نکردن است. از اینرو، و با توجه به همین معنی، در سیرجان میگویند: «تارُفی داریم و تارُفویی» (همو، 305- 306). از همین رهگذر، صفت «تعارفی بودن» برای برخی از افراد و شهرها پیدا شده، و غرض آن است که این شخص یا اهالی این شهر زیاد تعارف میکنند، یا عادت به تعارف زیاد دارند و به اصطلاح اهل تعارفاند و این خود یک رفتار اجتماعی است که مورد تحلیل و تعلیل هم قرارگرفته است («چرا ... »، بش ؛ بهرامی، بش )؛ یا مثلاً وقتی به کسی میگویند: «تعارف نکن»، یعنی در قولت صادق باش، یا «تعارف نمیکنم»، یعنی در قولم صادقم، از همین رفتار خاص اجتماعی حکایت میکند.
احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، یادداشتهای روزانه، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، 1385 ش؛ افندی بایزیدی، محمود، آداب و رسوم کردان، به کوشش الکساندر ژابا، تهران، 1369 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1350 ش؛ ایرج میرزا، دیوان، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1356 ش؛ بلوشر، ویپرت، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ بهرامی، بدری، «گفتوگو با الٰهه رضاییان»، ایران سلامت (مل )؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ بیمن، ا.، زبان، منزلت و قدرت در ایران، ترجمۀ رضا ذوقدار مقدم، تهران، 1381 ش؛ بیهقی، تاریخ؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ ثابت، عبدالرحیم، «عبارتها و تعارفهای رایج در بین زنان شیرازی»، فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، س 4، شم 17؛ «چرا ما ایرانیها اینقدر تعارف میکنیم؟»، تابناک (مل )؛ دبا؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رجایی، احمدعلی، یادداشتی دربارۀ لهجۀ بخارایی، مشهد، 1342-1343 ش؛ رزمجو، حسین، شعر کهن فارسی در ترازوی نقد اخلاق اسلامی، مشهد، 1366 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عینالسلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1376 ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1380 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1357- 1387 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ همو، قند و نمک، تهران، 1370 ش؛ همو، گوشهای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، 1357 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ علیرضایی، شایلی، «تعارف در فرهنگ مردم ایران»، نجوای فرهنگ، تهران، 1387 ش، شم 8 - 9؛ قرآن کریم؛ کُتسبو، موریتس فون، مسافرت به ایران، ترجمۀ محمود هدایت، تهران، 1365 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ گوبینو، ژ. آ.، سه سال در ایران، ترجمۀ ذبیحالله منصوری، تهران، انتشارات فرخی؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، گویش مردم سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نوردن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، 1356 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ محمود بهفروزی، تهران، 1380 ش؛ وزینپور، نادر، مدح داغ ننگ بر سیمای ادب فارسی، تهران، 1374 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ نیز:
Brugsch, H., Reise der K. Preussischen Gesandtschaft nach Persien, 1860-1861, Leipzig, 1863; Chardin, J., Voyages en Perse, Amsterdam, 1711; Iransalamat, http: / / forum.iransalamat.com / showthread. php? t=24224; Oléarius, A., Moskowitische und Persische Reise, Darmstadt, Progress-Verlag; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883; Tabnak, www. tabnak. ir / fa / Print / 228849; Vazeh , www. vazeh. com / n–1737611. html.
محمدجعفر یاحقی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید