تریاک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 8 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239653/تریاک
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
تریاک، تریاککشی و اشخاص تریاکی در ادبیات شفاهی نیز بازتاب دارند که ازجمله میتوان به اشعار طنز شفاهی اشاره کرد. ژوکوفسکی (ه م) ـ پژوهشگر روسی که برخی از اجزاء ادبیات شفاهی مردم ایران را در اواخر سدۀ 19 م / 13 ق گردآوری کرده ــ ترانهای بسیار بلند در وصف تریاکی و تریاک ثبت، و گزارش کرده است. این ترانه را خوانندگان دورهگرد به همراه نمایش میخواندهاند، که بخشی از آن چنین است: ای دل دلبر جهان، تریاک / تو نطق (شاید نقل) مجلس رعیتان، تریاک / خدایا هرکس را دادی / زور و بازو برو بنمودی / بلبل نطق شاعران، تریاک / امان از تریاک / فغان از تریاک (ص 86).تریاک، تریاککشی و الزامات آن در امثال مردم نیز بازتاب یافته است که مصادیقی از آن چنین است: آدم تریاکی هیچوقت سوراخ وافورش را گم نمیکند (ذوالفقاری، 1 / 195)، مترادف گدا شب جمعه را فراموش نمیکند؛ دست خود چه بیندازی دَم وافور، بینداز دُم شیر (همو، 1 / 1005)، به معنای انجامدادن کار بسیار خطرناک؛ لبی که خورده وافور، باید بخورد کافور (همو، 2 / 1556)، به معنای اینکه هرکس سزای کار ناشایست خود را میبیند؛ هفت قطار شتر با بار از سوراخ وافور میگذرد (همو، 2 / 1924)، این مثل در موضعی به کار میرود که بخواهند نهایت لاف و گزاف را نشان دهند؛ دو مثقال تریاک ضرر خوردن، وقتی بخواهند به مزاح شدت ترس را نشان دهند (شاملو، 297)؛ از عسل (قند) شیرینتر، تریاک مفت است (بهمنیار، 21)؛ تریاک دوای همۀ دردها ست، اما خودش درد بیدوا ست؛ تریاک را من میکشم، چرت را برادرم میزند؛ تریاکی باید همیشه بیخ کامش تلخ باشد، بیخ دندانش شیرین (شاملو، 298)؛ میپرست مالش را تلف میکند، بنگی عقلش را و تریاکی عمرش را (ذوالفقاری، 2 / 1736).تریاک و تریاککشی در ترانههای پیشپردهخوانی (ه م) نیز بازتاب یافته است، مانند این نمونه: تریاک مایۀ حظ و سروره / آدم قدری از دنیا دوره / یک پاش تو دنیا یک پاش تو گوره / اما دائماً مست و کیفوره / در حقیقت این بساط در جهان بساط کیفه / بالای غیرت من، جمع نکنیدش که حیفه (صالحپور، 453- 455؛ برای نمونۀ دیگر، نک : احمدی، 75).
خشخاش و بهویژه صمغ آن از دیرباز در میان مردم ایران کاربرد دارویی داشته است. طبیبان قدیم ایران برای مقابله با دردهای مختلف ازجمله گوشدرد، سردرد، چشمدرد، اسهال و جز آنها، دانۀ خشخاش یا صمغ آن را تجویز میکردهاند. مثلاً در الحاوی آمده است که اگر گرزهای خشخاش را با آب بپزند به گونهای که نیمی از حجم آب بخار شود، و محلول به دست آمده را با عسل مخلوط کنند و تا حد انعقاد حرارت دهند، حاصل آن برای دفع سرفه و فضولات ریختهشده در مجرای تنفسی و اسهال مزمن مفید خواهد بود (رازی، 20 / 235). همچنین دربارۀ صمغ خشخاش نوشتهاند: چنانکه آن را با روغن گل مخلوط کنند و بر سر بمالند، برای دفع سردرد سودمند خواهد بود. اگر مخلوط صمغ خشخاش، روغن بادام، زعفران و مَر (نوعی صمغ از درختی به همین نام) را در گوش بچکانند، دفع گوشدرد خواهد کرد. مخلوط صمغ خشخاش با زردۀ تخممرغ بریانشده و زعفران برای درمان «ورمهای گرم بهوجودآمده در چشم» مفید خواهد بود. همچنین مخلوط صمغ خشخاش با شیر زنان و زعفران برای معالجۀ نقرس سودمند است (همانجا؛ نیز برای کاربردهای دیگر خشخاش در طب قدیم، نک : اخوینی، 156، 271-274؛ جرجانی، 2 / 49؛ ابومنصور، 39؛ حاجی زین عطار، 38- 39؛ عقیلی، 154- 157). آنچه دربارۀ خواص دارویی خشخاش و صمغ آن در آثار مربوط به طب قدیم ایران آمده، در طب مردمی با تفاوتهایی به تریاک یا سوختۀ آن تعمیم یافته است و کارکرد گستردهای دارد که نمونههایی از آنها بدین شرح است: در شیراز برای دفع سردرد، تریاک مشته را میسایند و ساییدۀ آن را به پیشانی میمالند (همایونی، گوشهها ... ، 121). در همین شهر برای مقابله با چشمدرد، مقدار کمی تریاک را روی تکهسنگی میکشند و با کمی آب، محلول غلیظی درست میکنند و دور چشمها میمالند (ص 131). در خراسان مقداری تپالۀ گاو را در آتش میریزند، سپس یک تیغۀ آهنی روی آتش سرخ میکنند و کمی زمه (زاج سفید) و اندکی تریاک روی تیغۀ سرخشده میگذارند و دوباره آن را روی آتش میگیرند تا زمه و تریاک بسوزد. سپس مقداری سفیدۀ تخممرغ را روی آتش نیمبند میکنند؛ این سفیدۀ نیمبند را در پارچهای میگذارند و با فشار، مایعی به دست میآورند که به آن عرق سفیدۀ تخممرغ میگویند. این مایع را با سوختۀ تریاک و اندکی زمه و جوهردانه روی سنگی میسایند و به همراه کمی آب، محلول درست میکنند. هر روز دو یا 3 بار چند قطره از آن را در چشم میچکانند (شکورزاده، 214- 215). در طالبآباد شهر ری برای رفع چشمدرد، مقداری زاج را روی آتش میسوزانند و با قند یا نبات و کمی تریاک میسایند و از پارچه میگذرانند. مخلوط از صافی گذشته را روی پلک چشم میگذارند. برای مداوای چشمدرد کودکان نیز یک دانه از گندم، ماش، برنج و جو را با کمی تریاک و نبات میسایند و در چشم بچه میکشند (صفینژاد، 411). در سیرجان زاج را به همراه تریاک و نبات میجوشانند و از مایع به دست آمده چند قطره در چشم بیمار میچکانند (بختیاری، 337). در دلیجان زاج را در آتش میجوشانند و گرد تریاک روی آن میریزند؛ سرد که شد، میسایند و پشت چشم میمالند (جانباللٰهی، 238). در سروستان برای مقابله با چشمدرد، آب تریاک به پشت چشم میمالند (همایونی، فرهنگ ... ، 336). در تهران قدیم برای تسکین درد چشم، مرهمی با زردۀ تخممرغ خام و زعفران و آب تهیه میکردند و بر پشت چشم میگذاشتند (شهری، طهران ... ، 5 / 268). برای معالجۀ گوشدرد نیز در نقاط مختلف ایران از تریاک یا مشتقات آن استفاده میکنند. مثلاً در شیراز مقداری تریاک را با چند قطرۀ آب روی سنگی میسایند و به اطراف لالۀ گوش میمالند (زیانی، 121). در گیلان برای تسکین گوشدرد بچه، تریاک را با شیر زنی که به دختربچه شیر میدهد، حل میکنند و به اطراف گوش میمالند (پاینده، 255). در شیراز کمی زردچوبه و تریاک را به پنبه میمالند و در گوش میگذارند (همایونی، گوشهها، 127- 128). در تهران قدیم برای معالجۀ گوشدرد بچهها، تریاک را در گلاب حل میکردند و در گوش میچکاندند، یا تریاک و آب گشنیز به بچه میدادند (شهری، همان، 3 / 173). در بیشتر جاهای ایران مثل فارس، لرستان، سیرجان، اردکان و میبد یکی از تجویزهای بسیار رایج برای گوشدرد، فوتکردن دود تریاک در گوش یا قرار دادن گوش روی دود تریاک بوده است (همایونی، همان، 40؛ اسدیان، 266؛ بختیاری، 335؛ طباطبایی، 688؛ جانباللٰهی، 232). برای مقابله با دردهای استخوانی و مفاصل نیز از تریاک یا ترکیبات آن استفاده میشده است. در گیلان برای این کار تریاک را با گنهگنه و روغن بادام تلخ مخلوط میکردند و به محل درد میچسباندند (پاینده، 256). در راور، از توابع کرمان، معجونی به نام گل عنبر مرکب از جوشاندۀ تغلیظشدۀ گل سرخ، نبات، زاج و تریاک تهیه میکنند و روی محل درد میگذارند (کرباسی، 159). در شیراز کشیدن وافور را برای پادرد تجویز میکردند (همایونی، همان، 122) و مردم تایباد و باخرز مخلوط آبغوره و تریاک را روی محل درد میمالند (مشایخی، 81). در اردکان نیز تریاک را در شیرِ زنی که دختر زاییده است، حل میکنند و بر محل درد میمالند (طباطبایی، 684). برای تسکین درد دندان در لرستان، ایلام و الموت سوختۀ تریاک روی دندان میگذارند (اسدیان، 263؛ حمیدی، 229). تالشها خود تریاک را روی دندان میگذارند (بخشیزاده، 316). در تهران قدیم اگر دنداندرد از گرمی بود با سرکه، گلاب، کافور و تریاک آن را میمالیدند (شهری، طهران، 2 / 117). در برخی از مناطق برای معالجۀ بیماریهای پوستی نیز از تریاک استفاده میشده است. مثلاً در دوان، از توابع کازرون، برای دفع نوع خاصی از بیماری پوستی، تریاک را نرم میکنند و روی زخم میمالند (لهساییزاده، 335). در شیراز برای درمان زخم سالک، ساییدۀ نیل و تریاک را روی محل زخم میگذارند (همایونی، گوشهها، 125- 126). در تهران قدیم برای رفع خارش بدن، فرج و مقعد ابتدا موم را در روغن کنجد روی آتش حل میکردند و تریاک ساییدهشده را به آن میافزودند و به محل خارش میمالیدند (شهری، همان، 5 / 269). در خراسان برای معالجۀ دمل، مخلوط شیرۀ صبر زرد و تریاک را روی آن میگذاشتند (شکورزاده، 207). در گیلان مرهمی از سقز، موم، روغن، پیه بز و تریاک درست میکنند و روی زخم میگذارند (پاینده، 262). در خراسان برای رفع اسهال، سوختۀ تریاک را با زردۀ تخممرغ مخلوط میکنند و به بیمار میخورانند (شکورزاده، 201). در الموت نیز چای پررنگ به همراه سوختۀ تریاک میخورند (حمیدی، 231). در تهران قدیم برای علاج اسهال، از تریاک استفاده میکردند (شهری، همان، 5 / 268). از تریاک بهعنوان پادزهر نیز استفاده میشود؛ مثلاً در خراسان برای مقابله با زهر رتیل، شیرۀ صبر زرد را با تریاک مخلوط میکنند و بر موضع نیشزدگی میمالند (شکورزاده، 221). در اردکان برای این کار از تریاک حلشده در شیر زنی که دختر زاییده است، استفاده میکنند (طباطبایی، 689). در سیرجان محلول تریاک و ادرار را بر موضع عقربزدگی و زنبورزدگی میمالند (مؤیدمحسنی، 386). برای خواباندن کودکان نیز تریاک به کار میبردند (صفینژاد، 411)؛ این موضوع حتى در افسانهها نیز بازتاب یافته است (نک : انجوی، 1 / 137). از کاربردهای دیگر تریاک بهعنوان دارو میتوان به استفاده از آن برای مقابله با درد طحال و نقرس در تهران قدیم (شهری، همانجا)؛ در لرستان برای معالجۀ بواسیر (اسدیان، 273)؛ در گیلان برای جوشخوردن محل بریدگی (پاینده، 247)؛ در خراسان برای مداوای سرفه و نیز رفع ناتوانی جنسی (شکورزاده، 225- 226)؛ و در اطراف دریاچۀ پریشان و منطقۀ فامور فارس برای رفع سرماخوردگی و زکام اشاره کرد (ثواقب، 407- 408).این باور نیز در میان مردم وجود داشت که اگر زن دخترزایی به هنگام حمام بعد از زایمان در حالی که در خزینۀ حمام است، ذرهای تریاک بخورد و 3 روز بعد از آن نیز زیرهتاب به وی بدهند، در زایمان بعدی پسر میزاید (جانباللٰهی، 138). خوردن مقدار زیاد تریاک باعث مسمومیت میشده است؛ ازاینرو، از آن برای خودکشی استفاده میکردهاند (شهری، تاریخ ... ، 5 / 235). برای مقابله با مسمومیت تریاک در سیرجان به شخص مسموم شیر فراوان (بختیاری، 337)، در شیراز مقدار زیادی چای (همایونی، همان، 136)، و در گیلان آب گلابی جنگلی میدادند (بشرا، 87).
ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن الحقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1371 ش؛ احمدی، مرتضى، خاطرات من، تهـران، 1387 ش؛ اخـوینی بخاری، ربیـع، هدایة المتعلمین، به کـوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصههای ایرانی، تهران، 1352 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بخشیزادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1390 ش؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حمیدی، علیاکبر، مردمنگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری، تهران، 1384 ش؛ زیانی، جمال، دلنوشتههایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ ژوکوفسکی، والنتین، اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1382 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1379 ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1388 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صالحپور، اردشیر، ترانۀ نمایشهای پیشپردهخوانی در ایران، تهران، 1388 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371 ش؛ همو، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید