تسبیح
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 21 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239649/تسبیح
پنج شنبه 16 اسفند 1403
چاپ شده
2
تَسْبیح، دانههای به رشته کشیدهشده که ذکرها، اوراد و دعاها را بدان شمارند.تسبیح برای شمارش تسبیحات (سبحان الله گفتن)، تکبیرات (الله اکبر گفتن) و تحمیدات (الحمد للٰه گفتن) بهکار میرود (شاملو،306). تسبیحهای ریزدانه و گرانبها مخصوص سلاطین بوده است (شهری، 5 / 190)؛ برای نمونه، تصویر باشکوهی از نادر شاه افشار نشان میدهد که او در پوشاکی گرانبها و مزین به جواهرات سلطنتی تسبیحی نیز در دست دارد (نک : لاکهارت، تصویر آغاز کتاب). این نوع تسبیح همچنین، مختص اعیان، رجال و اشراف نیز بوده است.نقرهکاران شیراز گونهای تسبیح میساختند که دانههای آن از نقره بود و بزرگان و اشراف (ثابت، 19) به منظور تفاخر، و تجار و کسبه برای تظاهر به تقدس به دست میگرفتند؛ تسبیحهای متوسط و ارزانتر نیز برای اقشار میانه، و کمارزشترین آنها در دست جوانان و روستاییان برای نمایش بود؛ تسبیحهای دانهدرشتِ خرمهرهایشکل 33 دانه از چوب، یشم، عقیق و مانند آن در دست لوطیها، داشمشتیها و یکهبزنها برای خودنمایی و گرفتن زهرچشم از دیگران؛ تسبیحهای دانهمعمولی در دست اغفالگران برای فریبدادن افراد در معامله؛ در دست روحانیون برای استخاره و ذکر؛ و در دست دلالهایِ متظاهر به تقدسِ بازار برای تظاهر به ذکر بود.اجزاء تمام این نوع تسبیحها اینها ست: سَره (دانۀ دراز به اندازۀ هستۀ خرما که انتهای دو رشتۀ نخ تسبیح از سوراخ طولی آن میگذرد و به منگولهها ختم میشود)، شیخک (دانههای عدسیشکل که سوراخی در سطوح دارد و نخ تسبیح از آن میگذرد و دانهها را به 3 قسمت تقسیم میکنند)، و منگوله که از قیطان یا از نخهای ابریشمی زرتاب و نقرهتاب و جز اینها ست (شهری، همانجا).دانههای تسبیح از مواد گوناگونی مثل تربت (خاک)؛ سنگهای قیمتی (مروارید، فیروزه، یاقوت، زمرد، و جز آن)؛ چوب (کهور، کیکم، آبنوس، شمشاد، زیتون، و جز آن)؛ دانههای خوشبوی درخت موسوم به یُسر؛ صمغ که تسبیح آن به کهربایی معروف است؛ و شیشه ساخته میشوند. رنگِ سنگِ دانههای تسبیح معروف به شاهمقصودی، محصول افغانستان، سبز روشن است. گفته میشود این سنگ پادزهر است و به آن تسبیح پادزهری هم میگویند. دانههای نوع مرغوب تسبیح نقرهکوب از جنس یُسر است که روی آن، میخهای نقرهای کوبیدهاند.شمار دانههای انواع تسبیحها متفاوت است؛ 24دانهای آن معروف به «چهاریکه» نقش تفننی دارد و جنس دانههایِ آن که درشتتر از دانههای تسبیحهای دیگر است، از کائوچو و چوبهای سخت یا کهربا ست. تسبیح 34 دانه تسبیح اصلی است، زیرا میگویند که حضرت محمد (ص) به حضرت فاطمه (ع) فرمود که بعد از هر نماز 34 بار سبحان الله بگویند و ایشان برای به خاطر داشتن شمار آنها 34 گره به نخی سبزرنگ زدند و با این گرهها شمارش آنها را نگاه میداشتند. مؤمنان هنوز هم برای شمارش 34 بار گفتن سبحان الله این تسبیح را بهکار میبرند. جنس دانههای آن معمولاً از خاک اماکن مقدس است. تسبیح 100دانه نیز تسبیح معمولی و رایجی در بین مؤمنان است. هر تسبیح کامل به جز شیخکها و دانههایی که به منگولهها نصب میشوند، باید 102 دانه داشته باشد که شیخکها آنها را از هم جدا میکنند. قسمت وسط 34 دانه و برای شمارش سبحان الله است و هریک از دو قسمت دیگر 33 دانه دارد که یکی برای شمارش الحمد للٰه و دیگری برای الله اکبر است. تسبیح 000‘1 دانه مخصوص ذکر درویشان است که دانههای آن در ریزی به اندازۀ ماش و در درشتی به اندازۀ گردو ساخته میشوند (همو، 5 / 159-160؛ شاملو، 307- 308، 310، 311).واژۀ تسبیح اصطلاحی قرآنی و بسیار رایج در فرهنگ اسلامی است. این واژه به معنی خدای را به پاکی یادکردن و نمازگذاردن است (بیهقی، 2 / 550؛ دربارۀ مفهوم قرآنی، تفسیرها، و نیز مفهوم تسبیح در آداب و روایات اسلامی، نک : دبا،15 / 289-291).
تسبیح در فرهنگ ایرانیان مفهومی دینی دارد و بهویژه سالمندان و میانسالان با شمارش دانههای آن، ذکرها و دعاهای خود را ادا میکنند. تسبیح را میتوان در همه جای ایران، در باورها، افسانهها، ضربالمثلها، نزد شاعران، عارفان و درویشان، روی سنگمزارها و در دستهای مؤمنان دید. برای نمونه، در لرستان، جنس بیشتر تسبیحها از گِل است و مردم بر این باورند که آنها را از خاک سرزمینهای مقدسِ کربلا و نجف ساختهاند؛ ازاینرو، آنها را تربت هم مینامند و بدانها سوگند نیز میخورند. در خانههای مردم این سامان، معمولاً چندین تسبیح وجود دارد که در صورت نیاز مهمان، در اختیارش میگذارند (عسکریعالم، 2 / 131).مردم شهرستان اراک، برای برآورده شدنِ حاجت، در بقعۀ امامزاده عبدالله و آمنه خاتون تسبیح نذر میکنند؛ آنان برای این کار پیشتر تسبیحها را در جمکران تبرک، و سپس در میان مردم پخش میکنند. این نذر معمولاً برای افزایش روزی و پربرکت شدن زندگی است (پویا، 86).در خراسان، اگر موقع برداشتن سر دیگچۀ غذایی نذری به نام دیگچۀ حضرت زهرا (ع)، روی برنج، چینخوردگیهایی مانند تسبیح دیده شود، آن غذا را نظرکرده میدانند. همین نشانه را نیز روی سمنوی نذری، علامت برآوردهشدن نیاز خود تلقی میکنند (شکورزاده، 39، 63). به باور خراسانیها، اگر بند تسبیح کسی به طور ناگهانی پاره شود، صاحب آن به مراد دل خود خواهد رسید (همو، 631).مردم شهرستان سیرجان در آیین سوگواری حضرت ابوالفضل (ع) تسبیح را با گفتن ذکر، یک دور میگردانند و سپس آن را رو به قبله آویزان میکنند و باور دارند که تکرار این عمل باعث برآوردهشدن حاجت میشود؛ همچنین اگر بیمار داشته باشند، در سوگواری حضرت علی (ع)، بالای سر بیمار مینشینند و یک دست را روی سر او میگذارند و برای بهبود او با دست دیگر تسبیح میشمارند و ذکر میگویند (مؤیدمحسنی، 324،319).مردم ایل شکاک در آذربایجان غربی، از دانههای درخت کُنار که چوبی سخت دارد، تسبیح درست میکنند و آن را دارای شگون میدانند (علینژاد، 41-42). در کمیجان (در شرق همدان)، مردم برای دور نگهداشتن کودک از حسادت و چشمزخم، دانههای تسبیح را به موهای او میبندند، یا از آن آویزان میکنند؛ آنها بر این باورند که نباید موهای گرهخورده با دانههای تسبیح کودک را تا بزرگسالی بچینند (عارف، 83)مردم شهرستان سنندج برای دور نگهداشتن زائو و بچهاش از «آل»، تسبیح تبرکشدهای را با شمشیری کهنه پشت سر زائو قرار میدهند. آنها بر این باورند که اگر مردی تسبیح بیابد، صاحب فرزندِ پسر خواهد شد (ایازی، 297، 379).در گذشته ایرانیان باور داشتند که اگر کسی به بیماری تنگی نفس یا تپش قلب دچار شود، باید تسبیح کهربایی به دست گیرد، آن را برگرداند و دعا بخواند (ماسه، II / 335). تسبیحهایی که از خاک کربلا درست میشوند، نیز در آیینهای بسیاری بهکار میرود؛ ازجمله آنها را بهعنوان یکی از وسایل ضروری در جانماز قرار میدهند (اوبن، 387)، روی سفرههای نذری میگذارند (کریمی، 107؛ برزویی، 100)، و به همراه مردگان در گور میگذارند تا در جهان واپسین، وسیلهای برای شفاعت آنان باشد (اسدیان، 128). همچنین شرکتکنندگان در آیین شبهای قدر، حتماً باید آن را همراه خود به مسجد ببرند (مجیدی، 20).در بسیاری از شهرهای ایران، نقشی از تسبیح به نشانۀ زهد، تقوا و ایمان مذهبی فردِ درگذشته روی سنگهای آرامگاهها دیده میشود (پورکریم، 26؛ عناصری، 128). گورستانهای دارالسلام شیراز، پشتکوه لرستان، و معلمکلایۀ الموت دارای چنین آرامگاههاییاند (پویان، 105؛ پورکریم، همانجا؛ حمیدی، 304).
استخاره با تسبیح 100دانه بیش از دیگر استخارهها بین مردم رایج است (برای آگاهی از شیوۀ استخاره، نک : ه د، 1 / 463). بنابه نوشتۀ رایس، ایرانیان دربارۀ بسیاری از مسائل، مثلاً رفتن به بیمارستانی که به دست خارجیان اداره میشود، و حتیٰ دربارۀ دستورات پزشک و مصرف دارو، استخاره میکنند و اگر استخاره اجازه ندهد، آن کار را نمیکنند (ص 248).در تویسرکان، اگر کسی در انجام دادن کاری تردید داشته باشد، از پیرمردی متدین میخواهد که برایش استخاره کند. پیرمرد پس از خواندن سورهای از قرآن مجید، با دو دست بخشی از دانههای تسبیح را جدا میکند و از سوی راست دانهها را به نامهای آدم (ع)، حوا و ابلیس میشمارد؛ اگر آخرین دانه به آدم (ع) پایان یابد، انجام دادن آن کار بسیار خوب است و اگر به حوا برسد، میانه است و اگر به ابلیس پایان یابد، بسیار بد است (مرادی، 1 / 42).در سروستان، هنگام استخاره، دانههای تسبیح را با واژههای «خیر و شر» میشمارند؛ اگر آخرین دانه خیر باشد، انجام دادن کار مورد نظر خوب است و اگر شر باشد، آن کار بدفرجام خواهد بود (همایونی، 371).منجمباشی دربار شاه سلیمان صفوی (سل 1077- 1105 ق / 1666-1694 م) همیشه تسبیحی در دست داشت و با شمردن دانههای آن، ساعات خوب و بد را تعیین، و رویدادهای آینده را پیشبینی میکرد (سانسون، 52).
متداولشدن تسبیح در کشورهای اسلامـی را از صوفیـان دانستهاند (زرینکوب، ارزش ... ، 177؛ سمیعی، 1 / 329). هنگامی که جنید بغدادیِ عارف (د 297 ق / 910 م) را با تسبیحی در دست دیدند، از او پرسیدند: «با اینهمه شرف، تسبیح به دست میگیری؟»، پاسخ داد: «راهی را ست که از آن به خدای رسیدم و از این جدا نشوم» (قشیری، 108). از ابوالحسین نوریِ عارف (سدۀ 3 ق / 9 م) که همیشه تسبیح در دست داشت، پرسیدند: «آیا یاد حق را بدان جلب میکنی؟» گفت: «نی، میخواهم غفلت را بدان جلب کنم» (زرینکوب، جستوجو ... ، 125).در کردستـان بـاورمندانِ پیر شالیـار (شهریار) ــ که او را از مغان زردشت میدانند ــ هر سال برای تبرک، رشتۀ تسبیح چوبین و تخت گیوۀ به جای مانده از او را میبوسند و سپس مراسم نواختن دف و گفتن ذکر را آغاز میکنند (زارعی، 52).ابنجوزی از گونهای جامۀ گرانبهای برخی از صوفیان، ازجمله ابنعطا و تسبیح بلندِ مروارید او یاد کرده است (ص 227).درویشان قادری ذکر جلی میگیرند، دف میزنند و سُبحهای در گردن، و تسبیحی چوبین دارند ( فتوتنامهها ... ، 216). بنیانگذار طریقت قادری، عبدالقادر گیلانی (د 561 ق / 1165 م)، به یکی از صوفیان توصیه کرده است که ذکرهای روزانۀ خود را تعیین کند و با تسبیح بشمارد (بلوکباشی، 11). تسبیح درویشان دارای دانههای درشت، به اندازۀ یک گردوی متوسط، از جنسی گرانبها، و دارای نقش و نگاری زیبا بوده است (آلمانی، I / 136). در خراسان نیز تسبیح درویشان از 100 تا 001‘1 دانه داشته است که با آن ذکر میگفتهاند (امیدی، 152)
تسبیح در شعر بسیاری از شاعران نامدار ایران بهکار رفته است که نمونهای از آنها چنین است: طریقت بهجز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست (سعدی، 55)، که مردم به جای طریقت، واژۀ عبادت را گذاشتهاند و آن را به جای ضربالمثل به کار میبرند؛ ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود / تسبیح شیخ و خرقۀ رند شرابخوار (حافظ، 167)؛ باز تسبیح آشکار افکندهام / باز زنّار از نهان در بستهام (خاقانی، 639)؛ غولی است جهان، فرشتهپیکر / تسبیح به دست و تیغ در بر (نظامی، 162)؛ ور زلفِ پریشان را درهمفکنی حلقه / تسبیح همه مردان زنّار کنی حالی (عطار، 648).
تسبیح در ادبیات داستانی مردم ایران نقشی نسبتاً پررنگ دارد؛ چنانکه در افسانۀ «تسبیح گرانبها» شاه و وزیر تسبیحی گرانبها پیدا میکنند، اما نمیدانند که تسبیح باید از آنِ چه کسی باشد؛ تا اینکه قرار میگذارند که هریک داستان یا خاطرهای تعریف کنند، داستان هریک جالبتر باشد، تسبیح از آنِ او گردد. داستانها گفته میشود و سرانجام تسبیح به وزیر میرسد (درویشیان، 3 / 65-72). در میان مردم آذربایجان، افسانهای هست که در آن، شاهزادهای به یاری تسبیح افسانهای خود، دختر یتیمی را مییابد و با او عروسی میکند (نک : کوهی، 123-126).در داستان عامیانۀ دیگری که در میان مردم طبس رایج است، از تسبیح گرانبهای شاه عباس سخن گفته میشود، که شاه آن را در یک کوچهگَردی شبانه و به گونۀ ناشناس، به زن فقیری میبخشد و پس از رویدادهایی، زن بیچاره آن را در بازار میفروشد و با پول آن برای خود و فرزندانش زندگی آسودهای فراهم میآورد؛ بدین ترتیب، تا هنگام مرگ شاه عباس، به آسودگی زندگی میکنند (خزاعی، 10 / 269-276).
تسبیح در بسیاری از ضربالمثلهای فارسی دیده میشود. برخی از آنها عبارتاند از: «کار به استخاره شد، تسبیح مُلا پاره شد»، که در بدبیاریها به کار میرود؛ «مثل مهر و تسبیح ... »، که کنایه از وفور هرچیز است، مانند اینکه میگویند: «نوارهای ممنوع مثل مهر و تسبیح میشود» (شاملو، 313)؛ «حاجی حجت تسبیحدراز، سگ را میزند به جای گراز» (ذوالفقاری، 1 / 512، 820)؛ «قربانت شوم تسبیح جان، کس نشود به من بدگمان» (قشقایی و آذری)؛ «کربلا من بودم، تو از مهر و تسبیح آنجا خبر داری؟» (سوادکوهی) (همو، 2 / 1379، 1420)؛ «تسبیحت را بشمار، بکن داخل جیبت» (جیرفتی) (همو، 1 / 699)؛ «تسبیح هزاردانه در دست مپیچ» (بهمنیار، 141)،که آن را دربارۀ زهدفروشانی بهکار میبرند که از نکات این فن غافلاند و با زهدفروشی، خود را رسوا میکنند (همانجا)؛ «تسبیح چه میباید و سجاده چه باشد / بر مرکب بیطاقت تن، این همه بار است» (دهخدا، 1 / 547)؛ «تسبیح دستتم»، برای اظهار کوچکی در برابر دوست (اکرامی، 146)؛ «تسبیح آب کشیدن»، یعنی خودنمایی؛ و «تسبیحانداز»، به معنی سختگیر (پرچمی، 139).
ابنجوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، به کوشش خیرالدین علی، بیروت، دار الوعی العربی؛ اسدیان خرمآبادی، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران،1384 ش؛ اکرامی، محمود، مردمشناسی اصطلاحات خودمانی، مشهد، 1384 ش؛ امیدی، ناهید، دیده و دل و دست، مشهد، 1382 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ برزویی، علیداد، آیینها و باورهای مذهبی مردم لرستان، خرمآباد، 1384 ش؛ بلوکباشی، علی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، مردمشناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1356 ش، شم 3؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1369 ش؛ بیهقی، احمد، تاج المصادر، به کوشش هادی عالمزاده، تهران، 1375 ش؛ پرچمی، محبالله، پسکوچههای فرهنگ، تهران، 1382 ش؛ پورکریم، هوشنگ، «نقشونگارهای عـامیانۀ ایـران و اهمیت گردآوری و بررسی آنها»، مردمشناسی و فرهنگ عـامۀ ایران ، تهران، 1353 ش، شم 1؛ پویا، سارا، «بررسی باورهای مردمشناختی امامزاده عبدالله و آمنهخاتون شهر اراک»، کتاب ماه علوم اجتماعی، تهران، 1387 ش، س12، شم 2؛ پویان، جواد و مژگان خلیلی، «نشانهشناسی نقوش و سنگ قبرهای قبرستان دارالسلام شیراز»، کتاب ماه هنر، تهران، 1389 ش، شم 144؛ ثابت، عبدالرحیم، «واژگان و اصطلاحات نقرهکاران شیرازی» ، فرهنگ مردم، تهران، 1388 ش، س 8، شم 31-32؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1320 ش؛ حمیدی، علیاکبر و دیگران، مردمنگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ خاقانیشروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1368 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانههای خراسان، مشهد، 1385 ش؛ دبا؛ درویشان، علیاشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ زارعی، محمدابراهیم، سیمای میراث فرهنگی کردستان، تهران، 1381 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، 1356 ش؛ همو، جستوجو در تصوف ایران، تهران، 1363 ش؛ سانسون، سفرنامه، ترجمۀ تقی تفضلی، تهران، 1346 ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1375 ش؛ سمیعی، کیوان، اوراق پراکنده، تهران، 1366 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1387 ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ عارف، محمد، کمیجان (سرزمین شگفتانگیز تاتها و مادها)، تهران، 1391 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1387 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان، به کوشش تقی تفضلی، تهران، 1345 ش؛ علینژاد، میرحاج، جامعهشناسی ایل شکاک، اورمیه، 1383 ش؛ عناصری، جابر، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، فصلنامۀ هنر، 1361 ش، شم 1؛ فتوتنامه و رسائل خاکساریه، به کوشش مهران افشاری، تهران، 1382 ش؛ قشیری، عبدالکریم، الرسالة القشیریة، بهکوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، 1385 ق / 1966 م؛ کریمی فروتقه، محمد، «نگاهی به سفرههای نذری در مزارات کاشمر»، نجوای فرهنگ، تهران، 1386 ش، س2، شم 3؛ کوهی، جعفر، افسانههای دیار شهریار، تهران، 1385 ش؛ مجیدی خامنه، فریده، «شبهای قدر در ایران»، گلستان قرآن، تهران، 1379 ش، س 3، شم 81؛ مرادی، صحبتالله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، 1375ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، به کوشش برات زنجانی، تهران، 1369 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ نیز:
Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au Pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui, Paris, 1908; Lockhart, L., Nadir Shah, London, 1938; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Rice, C. C., Persian Women and their Ways, London, 1923.
محسن احمدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید