تاج
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 17 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239552/تاج
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
تـاج، کلاه جواهرنشان شاهان در مراسم رسمی، و در فرهنگ مردم، نماد تقدس، بزرگی و زیبایی. گرچه مهمترین و بیشترین کاربرد و نقش تاج با شاهان و سلاطین بهعنوان نشان و نماد پادشاهی ارتباط دارد، از دیدگاه فرهنگ مردم نیز دربرگیرندۀ نقش و کاربردهای متعددی است.
به نظر میرسد که تاج از روزگاران کهن به عنوان یک نماد آیینی به کار میرفته است. در سنگنگارهای در تنگ قندیلِ فارس، نهتنها شاه ساسانی نرسه / نرسی (سل 293-302 م) دارای تاج است، بلکه اهورهمزدا نیز تاج بر سر دارد (سودآور، 87-90). در تاریخ اسطورهای ایران، هنگامی که جَم (جمشید شاه پیشدادی) فریب اهریمن را خورد و اشتیاق خود را برای خدمت به اهورهمزدا از دست داد، تاج، فَرّه (موهبت الٰهی) و لطف ایزدان را یکجا از دست داد (کریستنسن، 2 / 325، 437- 438) و این نشانۀ آن است که هر 3 موهبت، دارای تقدسی همسنگ یکدیگر بودهاند.به گفتۀ فردوسی، در ایران باستان تاج را موبد موبدان به همراه 3 تن از خردمندان بر سر شاهِ نو میگذاشت (6 / 409). پس از آنکـه اردشیـر یکم (226-241 م) در برابر اردوان پنجم (209-226 م)، واپسین شاه اشکانی، دست به شورش زد، در نامهای به اردوان نوشت که تاج شاهی را خداوند به من بخشیده است ( کارنامه ... ، 254). در آیین مهرپرستی (میترائیسم) نیز کلاه یا تاج مِهری وجود داشته است. هنگامی که یک سپاهی مِهری، مراسم سرسپردگی را بدین آیین میگذرانید، به او کلاه یا تاج مهری داده میشد و او آن را پس میداد و میگفت: مهر (میترا) تاج من است (مقدم، 12 / 78). در نگارگریهای سدههای نخستین اسلامی، در تصویری از معراج پیامبر اکرم (ص)، فرشتگانِ حاضر و نیز بُراق (مرکوب پیامبر اکرم (ص))، تاج بر سر دارند (نک : سیر و صور ... ، 449، 477، تصویرهای 877، 897).
به دست آوردن تاج همیشه آسان نبود، بلکه گاهی بسیار سخت و دشوار نیز بود و به دلیری و خطرکردن نیاز داشت؛ چنانکه بنابر مآخذ افسانهای ایران، در روزگار ساسانیان پس از آنکه یزدگرد اول درگذشت (420 م)، ایرانیان شاهزادهای به نام خسرو را که از بازماندگان اردشیر بابکان بود، به شاهی برگزیدند، ولی بهرام (بهرامگور یا بهرام پنجم)، پسر یزدگرد، این گزینش را نپذیرفت، زیرا او شاهی را از آنِ خود میدانست. ازاینرو قرار شد تاج شاهی را بر تختی میان دو شیر خشمگین بگذارند تا هر یک از دو شاهزاده که بتواند تاج را از میان شیران بردارد، شاهی از آن او باشد. بهرام دلیرانه با شیرها جنگید، آنها را کشت و تاج را به دست آورد. خسرو شاهزادۀ دیگر، نخستین کس از ایرانیان بود که او را به شاهی شناخت و بر او آفرین گفت (فردوسی، 6 / 409-411؛ گردیزی، 27؛ مجمل ... ، 69).
افزون بر شاهان، برخی از بزرگان نیز دارای تاج بودهاند؛ چنانکه بزرگان سرزمین گرگان از قدیم نوعی تاج شاهی بر سر میگذاشتند (چیتساز، 173). یزید بن مهلب در حمله به گرگان و طبرستان (98 ق / 717 م)، تاجی جواهرنشان به دست آورد (ابناثیر، 5 / 33) که میتواند نشانهای از کاربرد تاج در میان بزرگان این سرزمین باشد. پس از آنکه شورش مازیار (پسر کارن یا قارن و فرمانروای طبرستان) (مق 225 ق / 840 م) به دست سپاهیان معتصم، خلیفۀ عباسی شکست خورد، او ناگزیر شد که دارایی خود را بازگوید. در میان دارایی او یک تاج و یک شمشیر جواهرنشان نیز دیده میشد (ابناثیر، 6 / 502).در دربار صفوی، تاج هم برای تاجگذاری شاهان به کار میرفت و هم به معنی کلاه نمدی ویژهای بود که بزرگان دربار در مجالس و جشنها به کار میبردند. این کلاه از پارچۀ زری تهیه، و با جواهر تزیین شده بود و «تاج طومار» نامیده میشد (کمپفر، 56). روزگاری گونهای از تاج در میان بزرگان هند نیز به کار میرفت. این تاج را که «تاج عزت» مینامیدند، همایون گورکانی (سل 937-963 ق / 1531-1556 م) ابداع کرد که هم تاج ویژۀ شاهان بود و هم آن را به خواص و بزرگان میبخشیدند. رنگ تاج شاهان با تاج بزرگان فرق داشت (خواندمیر، 70-71).
بزرگان آیین تصوف در ایران همواره خود را سلطان فقر و عالم معنی میدانستند. آنها کلاهی را با نشانههای ویژه، به نام تاج بر سر مینهادند و این نشانۀ سلطنت معنوی آنها به شمار میرفت. صوفیان به همین مناسبت مشایخ نامدار خود را «سلطان» مینامیدند، مانند سلطان اویس قرنی (د 37 ق / 657 م)، سلطان ابراهیم ادهم (د 161 یا 162 ق / 778 یا 779 م) و سلطان ابوسعید ابوالخیر (د 440 ق / 1048 م). کلاه صوفیان تاج فقر یا کلاه فقر نامیده میشد (نوربخش، 48). برخی نام آن را «مَزدَوجه» نوشتهاند و بر این باورند که برگرفته از مانویان، و ویژۀ مشایخ فرقۀ «خاکساریه» است (مدرسی، 192).تاج صوفیان نزد سلسلههای گوناگون با یکدیگر تفاوت داشت و سلسلههای مولویه، ذهبیه و خاکساریه آن را به کار میبردند. این تاج نخست دارای 5 ترک بود و سپس دارای 12 ترک شد. نوشتهاند که کهنترین تاج 12ترک مربوط به روزگار شاه نعمتالله ولی (730-834 ق / 1330-1431 م) بنیانگذار سلسلۀ نعمتاللٰهی است. 12 ترک این تاج نشانۀ 12 طلب بود که در زمان شاه اسماعیل یکم (سل 905-930 ق / 1500-1524 م) نمادی از 12 امام شیعیان به شمار میرفت (نوربخش، 50-52). افزون بر 12 طلب اهل سلوک، در هر ترکِ تاجِ صوفیان، ترکِ یک قبیح (کار زشت) نیز مورد نظر بود. این تاج دارای ترکیباتی مانند تاج توحید، تاج کبریا، تاج کرامت و تاج لولاک است (سجادی، 219) و به همین صورت در آثار صوفیان به کار رفته است (نک : روزبهان، 117، 145، 526).
پیشینۀ استفاده از تاج گل در ایران به روزگار پیش از اسلام میرسد. به نظر میآید که به ویژه در زمان ساسانیان، تاج گل دارای اعتبار بوده، و رواج داشته است. در «ایوان موزاییک»، در کاخ بیشاپورِ فارس ــ که یادمانی از دورۀ ساسانی است ــ جای ویژهای برای ارائۀ تاج گل اختصاص داده شده است. بر موزاییکهای این ایوان، تصویر بانوانی دیده میشود که در دست خود دستهگلی دارند و دیگر بانوان در حالت بافتن و ساختنِ این تاج گلها هستند. برخی دیگر از آنها تاج گلهایی را که نیمی از آنها بافته شده است، در دست دارند و یا اینکه تاج گلهایی را که از پیش آماده شده است، برای بستن به سر در دست گرفتهاند. تاج گلها حالتی دارند که به نظر میرسد برای بستن روی موها، در بالای پیشانی است (گیرشمن، 2 / 80). همچنین، بر روی یک ساغـر بازمانده از دورۀ ساسانی که به شکل یک کشتی کوچک بدون بادبان ساخته شده است و اکنون در موزۀ بالتیمور (در آمریکا) قرار دارد، شخص عالی مقامی در حال دادن یک تاج گل به شاهزادهای است که بر روی تخت شاهی نشسته است (همو، 2 / 141-142).چنین پیدا ست که کاربرد تاج گل همچنان پس از اسلام نیز ادامه یافته است؛ چنانکه در سدۀ 4 ق / 10 م میخوارگان در بزمهای خود تاج گل بر سر میگذاشتند (متز، 2 / 441). آدام متز از شاعری به نام صنوبری (273-334 ق / 886-946 م)، یک بیت شعر آورده که او در آن از تاج گل و تاج گل نسرین یاد کرده است (همانجا). هانری ماسه که در 1302 ش / 1923 م در ایران بوده است، مینویسد: در مراسم عروسی ایرانیان، نخستین درشکۀ کاروانِ عروسی با تاجهای گل آراسته بود و عروس بدان سوار میشد (ص 94). در روزگار ما نیز همچنان از تاج گل، استفادههای گوناگون میشود و آن را در جشنها، عروسیها و آیینهای سوگواری به کار میبرند.
ترکیبی از تاج با واژههای دیگر، همواره در نامگذاری محلها، مردان و زنان به کار رفته است، مانند تاجمحل که نام یکی از پرآوازهترین بناهای تاریخی جهان و آرامگاه همسر شاه جهان در هندوستان است؛ نامهای مردان: تاج بخارایی، تاجالدین تمرانشاه، تاج سمرقندی، تاجالافاضل که از شاعران پارسیگوی سدۀ 6 ق / 12 م هستند، و نیز تاجالدین علیشاه (د 724 ق / 1324 م)، وزیر ایرانی فرمانروایان ایلخانی؛ زنانی هم که بدین نام معروفاند، اینها هستند: تاجلی خانم، همسر رزمندۀ شاه اسماعیل اول که به همراه شوهرش در نبرد چالدران (920 ق / 1514 م) در برابر سپاه عثمانی جنگید (میرجعفری، 468-470)؛ تاجالسلطنه، دختر ناصرالدین شاه و از زنان نامدار دورۀ قاجار (قاسمی، 757)؛ تاجالملوک، در روزگار ما، نام یکی از همسران رضاشاه و مادر محمدرضا شاه پهلوی (جشن ... ، 41، حاشیۀ 6)؛ تاجماه، از زنان ادیب و شاعر و مترجم (زنده در 1348 ق) (رجبی، 51). افزون بر مشاهیری که نام برده شد، این نامها در میان مردم عادی ایران نیز به گستردگی به کار میرفته است.
گونهای تاج است که آن را از دیبا بافند و به جواهر مرصع سازند و بر سر عروس گذارند ( آنندراج، 7 / 4447؛ داعیالاسلام، 5 / 410). نفیسی نیمتاج را نوعی از آرایش دانسته است که بر سر عروس میگذارند (5 / 3805). امروزه نیز نیمتاج در آیینهای عروسی برای اغلب عروسان به کار برده میشود.
برخی ضربالمثلها و اصطلاحات نیز متداول است که واژۀ تاج در آنها به کار رفته است، مانند: 1. تاجِ سر کسی بودن، به معنی بیش از حد مورد احترام بودن، چنانکه گویند: شما تاج سر ما هستید، یعنی شما موجب عزت و افتخار ما هستید (امینی، 1 / 218؛ عظیمی، 1 / 112-113)؛ 2. تاج بر سر کسی زدن، به معنی او را مفتخر کردن. گاهی پرسیده میشود، چه تاجی بر سر من زدهای؟ یعنی چه کار مهمی برایم انجام دادهای؟ و نیز اصطلاح تاج هفتکنگره بر سر زدن، که در میان مردم چهارمحال به کار برده میشود. هنگامی که کسی بگوید برایت کار بزرگی انجام دادهام، در پاسخ گفته میشود که آیا تاج هفتکنگره بر سرم زدهای؟ (فاضلی، 53).
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابناثیر، الکامل؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ جشن تاجگذاری بهروایت اسناد ساواک، وزارت اطلاعات، تهران، 1385 ش؛ چیتساز، محمدرضا، تاریخ پوشاک ایرانیان، تهران، 1379 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، قانون همایونی (همایوننامه)، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1940 م؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1364 ش؛ رجبی، محمدحسن، مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی، تهران، 1374 ش؛ روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، تهران، 1360 ش / 1981 م؛ سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، 1370 ش؛ سودآور، ابوالعلاء، فرّۀ ایزدی، تهران، 1384 ش؛ سیر و صور نقاشی ایران، به کوشش آرتور اپهام پوپ، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1378 ش؛ عظیمی، صادق، فرهنگ مثلها و اصطلاحات، تهران، 1372 ش؛ فاضلی، محمد، امثـال و اصطلاحات (چهارمحال)، اصفهان، 1372 ش؛ فـردوسی، شاهنامـه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ قاسمی، ابوالفضل، «سرگـذشت پرماجـرای تـاجالسلطنه»، وحید، تهـران، 1354 ش، دورۀ 13، شم 7؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، به کوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1354 ش؛ کریستنسن، آرتور، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1368 ش؛ کمپفر، انگلبرت، در دربار شاهنشاه ایران، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1350 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ گیرشمن، ر.، بیشاپور، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1378 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری ... ، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1364 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، اسرار فرقۀ خاکسار، تهران، 1369 ش؛ مقدم، محمد، جستار دربارۀ مهر و ناهید، تهران، 1357 ش؛ میرجعفری، حسین، «تاجلیخانم زن ستیهندۀ چالدران»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علـوم انسانی دانشگـاه آذرآبادگـان، تبریز، 1353 ش، س 26، شم 109؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1334 ش؛ نوربخش، جواد، «تاج درویش»، مردمشناسی، تهران، 1338 ش، دورۀ 3، ششماهۀ اول.
محسن احمدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید