پیر شالیار، فیلم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 16 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239536/پیر-شالیار،-فیلم
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
2
پیرِ شالْیار، یا عروسی مقدس، فیلمی مستند ساختۀ فرهاد ورهرام. این فیلم با حمایت مرکز تحقیقات علمی و مرکز تحقیقات فیلمهای مستند علمی اتریش (وین) در 1374 ش، دربارۀ پیری افسانهای موسوم به پیر شالیار (شهریار) و مراسمِ سالگشتِ عروسی او در منطقۀ اورامان تخت (واقع در کردستان)، ساخته شده است. ورهرام فیلم پیر شالیار یا عروسی مقدس را در حیطۀ مستند مردمشناسی تجربی ارزیابی میکند. وی بهعنوان یک کارگردان حرفهای فیلم مستند با حوزۀ مردمشناسی به شکل تجربی و در همراهی با مردمشناسانی نظیر نادر افشارنادری آشنایی دارد. ورهرام قبل از ساختنِ پیر شالیار، تحقیق نسبتاً مفصلی دربارۀ موقعیت اقلیمی استان کردستان، دهستانهای آن استان و بهویژه روستای اورامـان (هـورامـان) تخت ــ کـه مکـان مـوضوع فیلم او ست ــ انجـام داد. بـراساس این تحقیق، هور به معنی خورشید و هورامان خانۀ خورشید و مکانی مقدس برای نیایش خدایان و الٰهههای باستانیِ مردمانی است که در گذشتههای دور در این سرزمین میزیستند («من ... »، 14)؛ گذشتههایی که این سرزمین مرکز سلاطین محلی بود، و این روستا به نام تخت یا پایتخت هم نامیده میشد (همو، مونوگرافی ... ، 1). ورهرام در فیلمش نشان میدهد که روستای اورامان تخت در منتهاالیه درۀ شرقی ـ غربی اورامان، و در شیب تند آن و مقابل یال شرقی کوه تخت واقع شده است. خانههای اهالی روستا از سنگ بنا شده، و به علت شیب تند زمین، خانهها حیاط مجزا و محصور ندارند، و حیاط هر خانه پشت بام خانۀ همسایه است. به نوشتۀ ورهرام در هر خانه، بدون استثنا، عکس قابشدۀ شیخ عثمان نقشبندی ــ رهبر فرقۀ نقشبندی ــ که مورد احترام مردم روستا و منطقۀ اورامانات است، گاه همراه با آیهای از قرآن کریم یا دعا، روی دیوار نصب است (همان، 2-4). ورهرام در فیلم پیر شالیار با چند نمای عمومی، بافتِ کلی روستا و خانهها را نشان میدهد، و با استفاده از گفتار فیلم به مخاطبانش کمک میکند که هم موقعیت جغرافیایی روستای اورامان تخت را بشناسند و هم از سرگذشت پیر افسانهای این روستا مطلع شوند. گفتار متن فیلم و متن تحقیقی ورهرام، حاصل جمعبندی گفتوگوهای او با محمد رستمزاده، متولی پیر شالیار و معتمدان محلی است. براساس گفتۀ آنها پیر قاضی، جد پیر شالیار، بهسبب اشغال مکه به دست کُفار، به منطقۀ اورامان مهاجرت کرده بود. پسرِ پیر قاضی به نام سیدبایل در 80 سالگی صاحب فرزندی میشود که نام او را مصطفى میگذارد. با فوت سیدبایل، پسرش مصطفى، تحت قیمومت عمویش پیرمحمد یوسف (مامو یوسف)، قرار میگیرد و در روستای «بلبر» بزرگ میشود. مصطفى در نوجوانی به چوپانی مشغول بود و هر روز صبح گوسفندها را برای چرا به اطراف روستا میبرد؛ وی در بازگشت مقداری هیزم جمعمیکرد و به خانه میآورد، و برای کشت گندم و ذرت، زمین را شخم میزد. روایت است که روزی در موقع چرای گوسفندان، مصطفى به درختی تکیه داده بود و نی میزد و با نوای نی او گوسفندان چرا میکردند، و زمین ــ خود به خود ــ شخم میخورد. مردی روستایی که از روستای بلبر به روستای اورامان تخت میرفت، مشاهده میکند که مصطفى بر هیزمهایی که از کوه جمع کرده، سوار است. مصطفى بلافاصله پس از دیدن مرد چوبها را به دوش میکشد و به راهش ادامه میدهد. خبر به مامو یوسف رسانده میشود، و او شب هنگام از شکاف در اتاق مصطفى به درون مینگرد و با حیرت میبیند که وی میان زمین و هوا خوابیده است. مامو یوسف یقین حاصل میکند که فرزند برادرش انسانی معمولی نیست و صاحب معجزه و کرامات است. صبح روز بعد، وقتی که مصطفى آمادۀ رفتن به کوه میشود، عمویش مانع شده میگوید: «تو پیر و شیخی و من مرید تو هستم». مصطفى که 15 سال داشت، در چلهخانهای بالای کوه شارانی، موسوم به چلهخانۀ شارانی، به عبادت مینشیند و بعد از چلهنشینی، مردم روستاهای دور و نزدیک به او میگرایند و آوازهاش به سرزمینهای دوردست میرسد و پیر شالیار لقب میگیرد (همان، 26- 28؛ نیز گفتار متن فیلم). ورهرام در این فیلم بخشی از گفتار (اطلاعات کلامی) فیلمش را براساس تحقیقهای خود روایت میکند، و بخش دیگر را با نشاندنِ متولی مقابل دوربین و با استفاده از روایت او، واگو میکند. متولی پیر شالیار داستان ازدواجِ پیر شالیار را چنین شرح میدهد: بهارخاتون، دختر پادشاه بخارا، کر و لال بود. طبیبان از درمان وی درمانده بودند. شاه پس از آنکه از معالجۀ دخترش ناامید میشود، اعلام میکند که هرکس دختر را معالجه کند، میتواند با او ازدواج کند. شاه که از شهرت پیر شالیار مطلع شده بود، بهارخاتون را با چند تن از درباریان به روستای پیر شالیار میفرستد. در حوالی روستا صدای مهیبی برمیخیزد و زبان دختر باز میشود. وقتی به نزدیک خانۀ پیر شالیار میرسند، از ارتفاعی مشرف به روستا دیوی فریادزنان به پایین دره میغلتد و دختر با سقوط دیو شنواییاش را بازمییابد. پیر شالیار میگوید که دو دیو گوش و زبان دختر را جادو کرده بودند؛ من آنها را به تیر غیب (تیر کراماتی) هلاک کردم (گفتار متن فیلم؛ نیز ورهرام، مونوگرافی، 28- 29، «من»،16؛ آشنا، بش ). هماکنون این محل به «تنوری دیوا» یا «تنور دیو» معروف است. براساس پیمان پادشاه، بهارخاتون با پیر شالیار ازدواج میکند و برادر پادشاه، شالیار سیاو، مرید پیر شالیار میشود و در روستای اورامان تخت سکنا میگزیند. تا این قسمت از فیلم، روایت و واگویی اطلاعات برعهدۀ متولی پیر شالیار است، و ورهرام در نشان دادن مراسم سالگشت «عروسی مقدس» تأمل میکند تا به واگو کردن اعتقاد مردم دربارۀ پیر شالیار و شرح معجزات و کرامات وی بپردازد و تصاویری از خانه و باغ منسوب به پیر افسانهای را نشان بدهد که همواره عدهای برای زیارت و گرفتن حاجت خود به آنجا میروند. باغ و مرتع پیر شالیار در هواربنین واقع است، و خانۀ او و برادرش در منتهاالیه زمینهای کشاورزی هواربنین قرار دارند. خانه سنگی و کوچک است و در کنار آن گودال آبی وجود دارد که از چشمۀ کوچکی در همان حوالی پُر میشود. بر روی دیوار خانه چوبی عمودی فروکردهاند و به آن پارچههای رنگارنگ بسیاری بهعنوان تبرک و نشانی آویختهاند. چند سنگ گرد ــ همـانند سنگهـایی کـه بـر روی مـزار پیر شالیار قرار دارد ــ لابهلای سنگهای خانه تعبیه شده که روستاییان موقع ورود به خانه روی آن دست میکشند و به صورت خود میمالند. این خانه به چلهخانۀ پیر شالیار هم مشهور است. متولی روایت میکند که این خانه را اهالی روستا، قبل از ازدواج، برای پیر شالیار ساخته بودند (شرح تصاویر فیلم). باغ پیر شالیار 4 درخت گردو دارد و محصول سالانۀ آن حدود 6-7 هزار عدد گردو ست. گردوها پس از پوستگیری توسط متولی و خانوادهاش، برای مراسم سالگشت عروسی مقدس نگهداری میشود. مقداری مرتع نیز وقف پیر شالیار است که علفهای آن درو میشود و در فصل زمستان به مصرف دامهایی میرسد که توسط مردم برای مراسم، نذر شدهاند (ورهرام، مونوگرافی، 24). بنابه روایت متولی، بهجز خانه و باغ، یادگار دیگری که از پیر شالیار باقی مانده، یک لنگه از تخت کفش منسوب به او ست که در صندوقچهای فیروزهایرنگ نگهداری میشود و متبرک است. در هر سال، 15 روز که از فصل زمستان میگذرد، سالگشت مراسم عروسی مقدس برگزار میشود. روز مراسم توسط متولی به ترتیبی انتخاب و اعلام میشود که پایان آن مصادف با روز جمعه باشد. متولی با همکاری دو مرد و 15 نفر از جوانان روستا، 6 هزار گردوی محصول باغ پیر شالیار را میان اهالی تقسیم میکنند، و مردم در ازای آن، مقداری آرد یا پیاز میدهند که در روزهای برگزاری مراسم برای تهیۀ نان و طبخ غذا از آنها استفاده میشود. روز اول مراسم «کلاروژچنه» نام دارد که در زبان کردی اورامانی به معنی دودکشِ بخاری است که روی پشتبام قرار دارد. در این روز قبل از طلوع خورشید، بچهها با سر و صدا و شادی مردم را از آغاز سالگرد مراسم عروسی مقدس آگاه میکنند، و در ازای آن خرما، بیسکویت، مغز گردو و توت خشک هدیه میگیرند (گفتار متن فیلم). پس از سپیدۀ صبح، متولی گاو، گوسفند و بزهایی را که در این مراسم باید قربانی شوند، به مقابل خانۀ پیر شالیار میبرد. مردم روستا برای دفع بیماری، رفع مشکلات و برآوردهشدن حاجتهای خود و خانوادهشان دامی را برای قربانی کردن، نذرِ مراسم میکنند، و اگر دام آبستن باشد، بره، بزغاله یا گوسالۀ آن، بعد از اینکه از شیر گرفته شد، به متولی سپرده میشود. برخی از روستاییان نیز دام نذرکرده را نزد خود نگه میدارند، پرورش میدهند و در روز مراسم به متولی تحویل میدهند. همیشه اولین قربانی یک گاو است. دامها را افراد طایفۀ پاشا ذبح میکنند که روایت است اجداد آنها در مراسم عروسی مقدس وظیفۀ سر بریدن دامها را برعهده داشتند. در سالی که ورهرام از این مراسم فیلمبرداری کرد، دو رأس گاو، 10 رأس گوسفند و 27 رأس بز قربانی شدند (همانجا). غذای مخصوص روز اول مراسم «هولوشین» (هولوشینه تشی) نام دارد که نوعی آش است و آن را با گوشت قربانی به همراه گندم پخته، آرد، پیاز، نخود و دانۀ انار طبخ میکنند، و روستاییان آن را متبرک میدانند و همه از آن میخورند. گفته میشود که این آش در مراسم عروسی پیر شالیار توسط طایفۀ «هواس»پخته شد. بنابر همان سنت دیرین، در سالگرد مراسم نیز بازماندگان همان طایفه، هولوشین را طبخ میکنند. پس از اقامۀ نماز ظهر، آش نذری جلو خانۀ پیر شالیار توسط طایفۀ غنیها ــ که در مراسم عروسی پیر شالیار نیز مقسم غذا بودند ــ میان مردم توزیع میشود. زنها هیچگونه مشارکتی در مراسم، جز در پایان روز مراسم که مشغول پختن نان میشوند، ندارند، و حتى آش نذری آنها را هم شوهران یا فرزندانشان برای آنها میبرند. پس از خوردن آش، شمار بسیاری از مردم روستای اورامانتخت و روستاهای اطراف، مقابل خانۀ پیر شالیار جمع میشوند تا در مراسم ذکر و سماع شرکت کنند. هیچ محدودیتی برای حضور در این مراسم وجود ندارد؛ فقط نوازندگان دف از طایفههای رحمتی و ساداتاند که نقل شدهاست در روز عروسی پیر شالیار نیز اجداد همانها دف مینواختند. درویشان فرقۀ قادریه ــ که از پیروان شیخ عبدالقادر گیلانی هستند ــ و صـوفیهـای فـرقـۀ نقشبنـدیـه ــ کـه پیـرو خـواجـه بهاءالدین نقشبندیاند ــ جداگانه در این مراسم شرکت میکنند و به ذکر و سماع میپردازند. پس از پایان مراسم روز اول و خواندن نماز مغرب، مقداری از گوشت دامهای قربانی شده، میان اهالی تقسیم میشود. روستاییان در مقابل مقدار کمی از این گوشت که متبرک میدانند، مقداری پیاز یا گندم یا پول به متولی میدهند تا خرج سفرۀ مراسم سالگشت عروسی شود. طایفۀ یادگار عهدهدار تقسیم گوشت میشوند که متولی نیز از اعضای همین طایفه است. در روز دوم نیز شرکتکنندگان در مراسم، پس از خوردن آش هولوشین، مراسم ذکر و سماع برپا میکنند. ذکر و سماع تا نماز مغرب ادامه مییابد. پس از گزاردن نماز اکثر مردان و جوانان روستا به خانۀ پیر شالیار میروند تا در مراسم «شب نیشت» («شهوو نیشتی» یا شب نشستن) شرکت کنند. روستاییان اعتقاد دارند در ایـن شب زائـران ــ بـه هـر شمـار که بـاشند ــ میتوانند در خانۀ پیر شالیار جایی برای نشستن پیدا کنند و این را از معجزات پیر خود میدانند. در این خانه چند سکو ساخته شده است که هر کدام از آنها به یکی از طوایف روستا تعلق دارد، و بزرگان آن طایفه در «شب نیشت» روی سکوی مخصوص به خود مینشینند (گفتار متن فیلم؛ ورهرام، «من»، 18). در این مراسم با صدای دف و اورادی که خوانده میشود، بسیاری از افراد دچار شور و جذبه میشوند. روحانی روستا که شرکتی در مراسم ندارد، لحظههایی کوتاه در مراسم شرکت، و سپس آنجا را ترک میکند. در پایان شب، متولی لنگۀ تخت کفش منسوب به پیر شالیار را از صندوقچه بیرون میآورد و مقابل افراد میگیرد تا ببوسند. پس از این شب، هیچ مراسمی تا 5 روز دیگر برگزار نمیشود، اما در روز هفتم، 3 روز قبل از پایان مراسم، روستاییان اورامان تخت برای آخرین روز مراسم، نان مخصوصی به نامِ «دِد مِشکِر» میپزند. این نان از آرد گندم و ذرت قرمز تهیه میشود، و روی آن مقداری مغز گردو و سبزی کوهی و زردچوبه میریزند. هر خانوار مقداری نان میپزد کـه حـدود 10-15 نـان را بـرای آخرین روز مراسم ــ که جمعه است ــ نگه میدارد، و بقیه را برای خویشاوندان خود میفرستد. با برگزاری مراسم «جمعۀ خاک»، مراسم سالگرد عروسی مقدس نیز پایان مییابد. در این روز مردم روستای اورامان تخت به 3 گروه تقسیم میشوند، و به زیارت مزار 3 تن از نامآورترین پیرهای منطقه میروند: گروه اول، که شمارشان زیاد نیست، به زیارت پیر شالیار سیاو، برادر پادشاه بخارا، میروند. قبر او در 500 متری غرب روستا واقع شده است؛ گروه دوم، همزمان با گروه اول به زیارت مزار پیر خالد میروند، که در شمال شرقی روستای اورامان تخت، بر بلندای کوه و مشرف بر روستا قرار دارد. بزرگان طوایف در کنار مزار این پیر سفره میگسترند، نان مخصوص را میان زائران تقسیم میکنند، و پس از خواندن دعا و بستن دخیل بر درختهای اطراف و خوردن نان و ماست به روستا برمیگردند؛ گروه سوم، که پُرشمارتر هستند، در روستا منتظر میمانند تا اولین نفر از زیارت مزار پیر خالد بازگردد. با مشاهدۀ او جمعیت به سوی مزار پیر شالیار به راه میافتد. گروهی دف مینوازند و ذکر میخوانند. در این مراسم نیز زنها حضور ندارند، و فقط در پایان مراسم مردان مقداری نان و ماست برای آنها میبرند. زوار در کنار مزار پیر شالیار به ذکر و سماع میپردازند، و پس از دعا و نیایش به روستا و خانههای خود باز میگردند تا از صبح روز بعد، زندگی را با کار و تلاشی دوباره آغاز کنند. فیلمِ پیر شالیار در قطع 16میلیمتری، رنگی، با زمان 52 دقیقه (نسخۀ فارسی) و 73 دقیقه (نسخۀ آلمانی) ساخته شد، و مسعود شفیق بهعنوان مسئول گروه تحقیق، آلفرد یاناتا از موزۀ مردمشناسی وین در مقامِ مسئول علمی فیلم، اکسل اشتاین مَن از مرکز تحقیقات برای فیلمهای مستند علمی اتریش، و مرتضى پورصمدی، مهرزاد ناظری و فرهاد ثریا بهعنوان فیلمبردار با کارگردان همکاری داشتند. در فیلمهایی که ورهرام دربارۀ سالگشتِ عروسی مقدسِ پیر شالیار و مراسمِ قالیشویانِ مشهد اردهال ساخته، نکتهها و نشانههایی از قدمت چند هزار سالۀ تاریخ ایران را میتوان یافت. این فیلمها بر جشنهای زمستانی ایران و مراسم ویژۀ آن، همچنین ارتباط آنها با مردمی که در نواحی گوناگون در پیوند با یکدیگر یا با فاصلۀ جغرافیایی و دور از هم میزیستهاند، تأکید دارند. بهعنوان نمونه جشن سده، بیش و کم مصادف است با برگزاری مراسم سالگرد عروسی مقدس در اورامان تخت، و مراسم جشن مهرگان با آداب قالیشویانِ مشهد اردهال همزمان است. بیشک برگزارکنندگان این جشنها و آیینها در جامعهای میزیستند که نواحی گوناگون آن با یکدیگر ارتباطی منسجم داشتند، و در نتیجه میان آنها، در عین کثرت و پراکندگی، نوعی اتحاد و یکپارچگی وجود داشته که حیات اجتماعی و جمعیِ این سرزمین را با نوعی تمرکز و وحدتِ مرکزی، اداره میکرده است. از این لحاظ، فیلمهای ورهرام را بهعنوان دستاوردهای هنری و علمی میتوان بهگونهای گردآوری دقیق فرهنگ مردم، و واگویی بخشی از تاریخِ دیرینه و پُرتفصیل یک سرزمین دانست (مزداپور، بش ). همانگونه که اشاره شد، ورهرام در پیر شالیار فقط به ثبت یک مراسم آیینی و کهن اکتفا نکرده، بلکه کوشیده است چنین آیینی را با زندگی مردم روستاهای اورامان تخت پیوند بزند. از اینرو، در هر لحظهای که تداوم، کشش و ضربآهنگ فیلمش اقتضا میکرده، به زندگی روستاییان و کار و تلاش و نحوۀ معیشت آنها هم پرداخته است؛ بهعنوان نمونه، در فاصلۀ 5 روزی که اجرای مراسمِ سالگشت عروسی مقدس متوقف میشود، او دوربین فیلمبرداریاش را به میان مردم روستا میبرد تا اطلاعاتی را دربارۀ فعالیتهای معیشتی آنها (مثل کشاورزی، باغداری، صنایع دستی، کارگاههای بافندگی و نظایر اینها) ثبت کند. از این لحاظ، ورهرام معتقد است نشان دادنِ زندگی، آداب و رسوم، روابط اجتماعیِ درون و برون گروهی، وسایل و تولیدات مردم، میتواند به ارتقای کیفیت یک فیلمِ مردمنگارانه کمک کند (ورهرام، «مستند ... »، 10).
آشنا، عدنان، «هفتۀ دوم بهمن: آغاز مراسم بزرگ پیر شالیار»، هورامانشناسی (مل )؛ مزداپور، کتایون، «شب فرهاد ورهرام»، تادانه (مل )؛ ورهرام، فرهاد، «مستند از داستانی باورپذیر»، اعتماد، تهران، 20 / 5 / 1387 ش، شم 743‘1؛ همو، «من و پیر شالیار»، هنرمند، تهران، 1387ش، شم 26؛ همو، مونوگرافی روستای اورامان تخت و برگزاری مراسم پیر شالیار (تحقیق برای فیلم پیر شالیار)، تهران، 1373ش، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ نیز:
Hūrāmān Šenāsī, http: / / hawramantakht.blogfa.com / cat-4.aspk; Tadaneh Blog, http: / / tadaneh 1 blogspot.com / 2008 / 07 / varahram-night.html.
عباس بهارلو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید