پشم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 15 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239504/پشم
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
محصولات و منسوجاتی که در شهرها و روستاهای سراسر ایران با استفاده از پشم و با مهارت دست تولید و بافته میشود، بسیار گسترده و متنوع است. عمدۀ این بافتهها یا پوشیدنی است و یا به عنوان زیرانداز و روانداز یا وسایل و ظرفهایی برای اشیاء خانه و حملونقل (مثل خورجین و جز آن) استفاده میشود؛ برای نمونه عشایر دشت مغان نوعی پارچۀ تمامپشمی میبافند که انواع قدیمی آن نعلیشکل است. این پارچه در لهجۀ محلی، «اجاق قراقی» (کنارۀ اجاق) نامیده میشود. سبب این نامگذاری آن است که پارچۀ یادشده را در کنار اجاق میگسترند و نوعی حافظ فرش یا دیگر زیراندازها از شرارههای آتش بهشمار میآید.یکی از دستبافتههای ایران که در شهرستان شوشتر بافته میشود، «اهرامی» نام دارد که جنس تار و پود آن از نخ پنبهای و پشمی رنگارنگ است و در بافت آن از نقوش هندسی استفاده میشود. از اهرامی بیشتر حجاج به عنوان سجاده استفاده میکنند؛ گاه نیز بهعنوان رومیزی به کار میرود.«برک» نوعی پارچۀ دستباف ضخیم در استان خراسان است، که با استفاده از پشم شتر یا کُرک بز با نقوش ساده یا چهارخانه بافته میشود. روستای بشرویه از مراکز مهم برکبافی است (نک : ه د، برک). یکی از انواع زیبای رودوزیهای سنتی در ایران «پتهدوزی» نام دارد که در آن از نخهای پشمی الوان استفاده میشود و مرکز آن در استان کرمان است (نک : ه د، پتهدوزی). «ترمه» از دیگر دستبافتههای بسیار ظریف ایران است که برای ساخت آن باید الیاف ابریشم یا پشم مرغوب استفاده شود (نک : ه د، شال؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : سیدصدر، 26-27، 38، 47، 59-90).انواع قالی، گلیم و جاجیم که با پشم بافته میشوند، از شناختهشدهترین هنرهای دستی ایرانیان به شمار میروند (نک : دنبالۀ مقاله). در سنندج بافت این محصولات (جولاییبافی) به سبب فراوانی پشم گوسفند بسیار رواج دارد و صنعتی دیرینه است. رختخوابپیچ و جانمازهای معروف پشمی کردستان را جولاها میبافند. آنها با استفاده از پشم قهوهای گوسفند ــ که زنان آنها را جداگانه میریسند ــ در متن و حاشیۀ جانماز نقشهایی ایجاد میکنند. معمولاً متن جانمازها از پشم سفید بافته میشود، اما در رختخوابپیچ کاربرد نخهای پشمی به رنگ سرمهای و سیاه نیز رواج دارد (ایازی، 684).در لرستان بافت «گَوَه» (گبه) رواج دارد. نوع مرغوب آن را از پشم و کرک گوسفند با نقش و نگار بسیار زیبا برگرفته از طبیعت میبافند. «لِی» نیز نوعی گلیم است که در الیشتر از موی بز و پشم گوسفند با نقوش زیبا بافته میشود. این نقوش گاه شطرنجی و گاه گل و بوتهای است (عسکریعالم، فرهنگ عامه ... ، 1 / 33). «ماشته» نوعی رختخوابپیچ ویژۀ مردم لرستان است که از پشم گوسفند و به شکلی بسیار ظریف بافته میشود. هر ماشته ظرفیت چند لحاف و بالش را دارد. «گردله» هم نمدزین ویژهای از پشم گوسفند است که در واقع زیرانداز زین اسب به شمار میرود و به سبب نرمی و کلفتی خود از صدمهرساندن زین و برگ به تن اسب و قاطر، و همچنین عرقسوز شدن بدن آنها جلوگیری میکند. «هورسبو» ظرفی است دوتایی و خورجین مانند که محل نگهداری ظروف و اسباب منزل هنگام کوچ است. هورسبو از پشم رنگی بافته میشود و دارای نقش و نگار است. نوع کوچکتر آن را هورجک یا خورجین میگویند (برای اطلاعات بیشتر، نک : همان، 1 / 34-37، 50-51). طوایف شاهسون از پشم برای بافت انواع گلیم، جاجیم، فرماش، پلاس، جوال، رشمه، شال، و نمدمالی استفاده میکنند (برای اطلاعات بیشتر، نک : ساعدی، 150- 158).بلوچهای سیستانی نوعی قالیچه از پشم شتر با نقشهای جالب و خوشرنگ میبافند به نام «کُبّه» که جزو صادرات آنها نیز به شمار میرود (نک : ناصری، 157). نمد نیز ازجمله محصولاتی است که با فناوری خاصی از پشم تهیه میشود (نک : ه د، نمد و نمدمالی).موارد دیگری نیز در صنایع دستی هست که از پشم تهیه میشوند، مثل ریستک که در میناب وسیلهای زینتی برای زنان بوده است. زنانی که موی فر یا کوتاه داشتند، به آخر موهای خود ریستک میبستند که جنس آن از نوعی پشم سیاه بافته شده بود (سعیدی، 127). بند قنداق یا «بن بوخ چا» در ابیانه (نظری، 338) و کیسۀ حمام (شهری، طهران ... ، 1 / 493) از دیگر اقلام سنتی است که از پشم بافته میشد. هنوز نیز چادر آلاچیقهای ترکمنها و شاهسونها پوششی از نمد دارد که از پشم بره، گوسفند و شتر تهیه میشود (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، سیاهچادر).
پشم بره از اساسیترین مواد پارچۀ لباس مردانه نزد بلوچها به شمار میآید («پشم»، npn.؛ ایرانیکا، V / 727-729). زنان بلوچ نیز ردای گشاد راستهای از جنس پشم سبک میپوشند که تا وسط ساق پا میرسد (همان، V / 827, 845). مردان کرد کرمانج در شمال خراسان سربند شاخصی دارند که نوعی باشلق سیاه از پشم بره است و سر را از بالای ابروها تا گردن میپوشاند (همان، V / 834؛ «پشم»، npn.). همچنین روی پیراهن خود بالاپوشی از پشم برۀ سیاه یا قهوهای به نام «چُخ» به تن میکنند که تا قوزک پا ادامه دارد. از اقلام پشمی پوشاک سنتی زنان درهگز میتوان به جورابهای گلدار آنها اشاره کرد.در سبزوار، کشاورزان و رمهداران کلاه نمدی به سر میگذارند. در هوای سرد نیز ردای نمدی بلندی به نام کپنک میپوشند. آنها قوزک پاهایشان را با نوارهای پشمی (پیتَره) میپیچند. در مزارع، کفشهایی با زیرههای پشمی (کتراک) میپوشند. زنان منطقه نیز در زمستان جورابهای پشمی به پا میکنند ( ایرانیکا، V / 834-836).در منطقۀ آذربایجان، پارچههای پشمی جناغی راهراه (تیرمه) از اقلام مرغوب به شمار میرود. در گذشته، در این منطقه نیز جورابهای پشمی با نقشمایههای رنگین میبافتند که تا ساق یا قوزک پا را میپوشاند. شال (پارچهای زِبر از پشم گوسفند با بافت ساده) و جورابهای بسیار کلفت (گوراوه) پشمی از تنپوشهای خاص ساکنان جنوب دریای خزر است. در توالش و در بین گالشها، قسمتهای اصلی جامۀ مردان (شلوار، جلیقه، نیمتنه و کلاه) از شال دوخته میشود (همان، V / 836-841). حتى امروزه، رمهداران این مناطق نوعی ارخالق (الخالق) از جنس شال سیاه به تن میکنند، که در تالش جنوبی به آن «شوکا» میگویند. جلیقهها هم هرچند کوتاهتر و چسبانتر از سابقاند، هنوز با پارچۀ سنتی شال دوخته میشوند. چوپانان روی این تنپوشها شنل گشاد (شولا) بیآستین، یا آستینحلقهای پشمی میپوشند. این شنل که پوشش مؤثری در برابر سرما ست، معمولاً دارایی شخصی نیست و گفته میشود که به خلقالله تعلق دارد؛ یعنی چوپانان به نوبت آن را میپوشند و وقتی برای خوابیدن دراز میکشند، خود را در آن میپیچند (همان، V / 840 ff.).یکی دیگر از بالاپوشهای محلی «کولیر» و «سرکولیر» است که شبیه به عبای پشمی است و از پشم گوسفند تهیه میشود. این بالاپوش را برای جلوگیری از نفوذ باران و برف، روی کت میپوشند (علامه، 40). در هرمزگان و بوشهر، بالاپوش بلندی از پشم شتر با آستینهای نیمه (چُکّه) یا بلند گشاد (کوفته) روی قبا میپوشند. نوع دیگری از این بالاپوش به «ماشوئه» شهرت دارد.در میان بختیاریها و نیز دیگر لرها، تمام مردان از هر طایفه و تیرهای کلاه کوچکی از نمد سیاه قهوهای یا بژ، به سر میگذارند که گاهی به آن «شاوکلاه» میگویند. مشخصۀ ویژۀ جامۀ مردانۀ بختیاری، بالاپوشی راسته تا زانو و بیآستین (چوقا) از جنس پشم سفید طبیعی با راهراههای نیلی عمودی است (نک : ه د، چوقا). «کپنک» نیز از بالاپوشهای پشمین است که چوپانان به تن میکنند. در گویش لکی، به کپنک «فِرَجی» میگویند که از پشم خالص تیره نمدمالی میشود و آستینی بلند دارد؛ اما نوع آستینکوتاه آن را کُلهبال مینامند که کوتاهتر از فرجی است (عسکریعالم، فرهنگ عامه، 2 / 25-26).قشقاییها نوعی بالاپوش پشمی مخصوص چوپانی دارند که به آن کُردَک میگویند (کیانی، 501). عبای ایرانی بیشتر از پشم، و به طور سنتی، به صورت دستباف است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ عبا و عبابافی، نک : مجابی، 87-112؛ نیز ه د، عبا).بیشتر کلاههای عشایر و روستاییان از نمد است که کلاهمالها آنها را از پشم گوسفند یا شتر یا کرک بز میمالند. نوعی از کلاه لبهدار که لوطیها بر سر میگذاشتند، نیز از جنس نمد بود. این کلاهها به رنگهای سفید، سیاه، قهوهای و طوسی (براساس نوع پشم) درست میشد (شهری، تاریخ ... ، 2 / 16-17). کلاه استوانهایشکل پوستبرهای و سیاهرنگ مردان ترکمن به نام «تِلپِک» که روی عرقچین (بُرک) پوشیده میشود، از بارزترین اقلام پوشش آنها ست.مچپیچهای پشمی سفید (دُلَق) حین سوارکاری یا پیادهروی هنوز هم به کار میرود. عبای گشاد از موی شتر (چیکمن) یا پالتوی آستین بلند (ایچمِک) از پشم بره یا گوسفند که در هوای مرطوب قسمت کرکی آن به سمت بیرون برمیگردد، محافظی در برابر گرما یا سرما ست ( ایرانیکا، V / 854-856).جوراب پشمی از دیگر محصولات متداول در سراسر ایران بهخصوص مناطق سردسیر بوده است (نک : ه د، جوراب).از دیگر عناصر پوشش که جنبههای تاریخی و معنوی خاص داشته، و با پشم تهیه میشده، خرقه یا دلق یا پشمینه است (نک : ه د، خرقه). کُستی زردشتیان هم کمربندی است آیینی از جنس پشم گوسفند که از 72 نخ بافته شده است (متین، 80؛ نک : ه د، سدره).پشم از رایجترین و کهنترین مواد لازم در هنر و صنعت قالیبافی به شمار میرود؛ حتى یکی از قدیمیترین قالیهای ایرانی موسوم به «پازیریک» که تا حدودی سالم باقی مانده، از پشم است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تاریخ قالیبافی در ایران، نک : فریه، 118 بب ؛ نیز نک : ه د، قالیبافی). پشم در برخی آیینها و مناسک، نقش بارزی را ایفا میکند. یکی از این مناسک، کوسهبرنشستن یا کوسهگردی (ه م)، و دیگری «عروسه گوله» است (نک : ه د، عروس گولی).در مناطق مختلف نظیر لرستان، اهمیت گوسفند و پشم آن در اقتصاد و معیشت مردم چنان است که هنگام پشمچینی گوسفندان، مراسمی دستهجمعی در قالب جشن و شادی برگزار میشود که به «چیرَه گرو» معروف است (عسکریعالم، فرهنگ واژگان، 91). شالاندازی رسم دیگری است که در بیشتر روستاهای ایران صورت میگیرد. در این مراسم، داماد هدیۀ خود را به گوشۀ شالی پشمی میبندد و آن را از بالای بام خانۀ عروس آویزان میکند (انجوی، جشنها ... ، 1 / 25؛ نک : ه د، داماد).در باور عامۀ مردم بروجرد آمده که خرس در اصل آدمیزاد بوده، اما چون خساست به خرج داده، خداوند متعال آن را به این هیبت درآورده است. داستان این باور چنین است: در فصل بهار، موقع چرهکردن (چیدن پشم گوسفندان)، شخص خسیسی مشغول چیدن پشم گوسفندانش بود. از طرفی حضرت علی (ع) میخواست مردم را امتحان کند و بداند کدامیک اهل انفاق است و کدامیک از مال خود دریغ میکند. حضرت (ع) به صورت ناشناس نزد صاحب گوسفندان رفت و از او درخواست کرد که در راه خدا مقدار کمی از پشم گوسفندانش را به او بدهد؛ اما آن شخص نه تنها از دادن پشم دریغ نمود، بلکه با عصبانیت، حضرت (ع) را از خود دور کرد. حضرت علی (ع) نیز پس از دیدن حرکات زشت او، با چوبدستیاش به او اشاره کرد و فرمود: برو ای مرد خسیس حالا که به مال دنیا و این پشمها اینقدر دلبستگی داری امیدوارم این پشمها به بدنت بچسبد. از نفرین حضرت (ع) تمام پشمها به بدن مرد چسبید و مرد به هیبت خرس پشمالویی در آمد. پس از آن، او که از مواجه شدن با مردم شرم داشت، به طرف کوهستان فرار کرد (کرزبر، 137).برخی از باورهای مردمی به زندگی روستایی آنان باز میگردد؛ مثلاً گیلانیها معتقدند که در آتش انداختن پشم گوسفند، باعث کمزادی گوسفند میشود (بشرا، 52) یا در راور، باور بر این است که کشتن مار به طور کلی، بهویژه در شبهای یکشنبه و چهارشنبه گناه دارد؛ بنابراین، مار را باید تنها با بوپلیش (بوی ناشی از پشم یا موی سوخته) فراری داد (کرباسی، 144). در سنندج معتقدند اگر خانمها در شب پشم و دوک بریسند، شیطان و فلاکت به زندگی آنها وارد میشود (ایازی، 378). در خراسان نیز باور دارند که اگر آسمان مستور از تکههای کوچک ابر سفید شبیه به پشم گوسفندان باشد، در تابستان علامت باد، و در زمستان علامت برف است (ذوالفقاری، ذیل واژه).منابع کهن نیز برخی دیگر از باورهای مشابه را ذکر کردهاند. در فرخنامه (سدۀ 6 ق) آمده است که اگر زنی خاکستر سم اسب و روغن یاسمن را بر پارهای پشم به خود برگیرد، فرزند بیدرد و رنج از وی جدا شود (جمالی، 34)، یا آنکه اگر زن خون استر را بر پارهای پشم کند و به خود بردارد، آبستن نشود (همو، 36). در عجایب المخلوقات طوسی (سدۀ 6 ق) هم آمده است که اگر جایی پشم قوچ باشد، مورچه به آنجا نمیآید (ص 565).بیرجندیها معتقدند اگر روی پلک چشمان کسی مو یا پشمی به طور ناگهانی قرار بگیرد، برای وی هدیهای خواهد رسید (ذوالفقاری، همانجا). به گفتۀ گیلانیها، اگر بر جای فرو رفتن صاعقه که از آن به عنوان تکۀ الماس یاد میشود، پارچۀ پشمین خیسی پهن کنند و یا تکهای آهن بگذارند، آن تکۀ الماس (صاعقه) دیگر نمیتواند به آسمان بازگردد. درنتیجه، در زمین میماند و صاحبش را بینیاز میکند (بشرا، 22). تبرک جستن به پشم شتر را میتوان در مراسم قربانی کردن شتر دید (برای نمونه، نک : مصطفوی، 89).در گذشته، یکی از روشهای دفع آل، ترساندن آن با قرار دادن طناب پشمی سیاهی به دور رختخواب زائو بود (هدایت، 39). در مجموع، رایجترین باورها دربارۀ پشم به خواص و فواید درمانی آن در طبابتهای مردمی برمیگردد. مثلاً در شیراز، برای جلوگیری از مرگ فرزند هنگام تولد یا در شکم مادر، مقداری پشم شتر ریسیده و تابیده را با قفلی به دور کمر زن حامله میبستند (خدیش، 275؛ نک : ه د، قفل و کلید).بیشترین کاربرد پشم در طب مردمی، استفاده از آن در درمان زخمها بود؛ برای مثال، یکی از راههای بند آوردن خون دماغ در شیراز سوزانیدن پشم خرگوش و چپاندن آن در بینی بود (همایونی، 122). اردکانیها برای التیام بریدگیها، پشم گوسفند یا نمد را میسوزاندند و روی بریدگی میگذاشتند (طباطبایی، 673). همین کاربرد در میان بختیاریها در عمل ختنه صورت میگرفت (سرلک، 44). در گیلان، پشم قرمز رنگشده را به بدن کودکی که دچار سرخجه میشد، میمالیدند و بعد آن را در گزنهزار میانداختند (پاینده، آیینها ... ، 241). به باور مردم، همراه داشتن پشم شتر برای تب نوبه مفید بود (هدایت، 97). جعفر شهری به طور مفصل کاربرد پشم را در امر دارو و درمان در تهران قرن سیزدهم برشمرده است (نک : تاریخ ... ، 3 / 572).استفاده از پشم محدود به طبابتهای مردمی نمیشود، بلکه در منابع طب قدیم نیز کاربرد داشته است. از کهنترین این منابع میتوان به هدایة المتعلمین فی الطب (سدۀ 4 ق) اشاره کرد که در آن، از شیاف پشم به عنوان مرهم یاد شده است (اخوینی، 516). ابومنصور موفق هروی (سدۀ 5 ق) نوشته است: آمیزۀ آن با پارهای داروها، مانع خونریزی از بینی و شریان میشود و اگر مقداری پشم را با سفیدۀ تخم مرغ ترکنند و بر جایی نهند که در اثر آتش سوخته است، مانع تورم و تب میشود (ص 295). ابنسینا نیز پشم سوخته را در علاج گوشت زیادی مفید دانسته است (2 / 287). جمالی یزدی (سدۀ 6 ق) معتقد است که اگر پشم را فتیله کنند و بر دست کسی ببندند، نقرس بهبود مییابد (ص 50).سرانجام آنکه دیدن پشم در خواب به اشکال مختلف تعابیر گوناگون دارد. در کل، رؤیای پشم نشانۀ مال حلال است و دیدن پشم نتافته در خواب بهتر است. اگر کسی در خواب به خود پشم دهد، یعنی آنکه به همان مقدار به وی مال حلال خواهد رسید؛ اما اگر در خواب ببیند که پشم میسوزد، یعنی مال خود را از دست خواهد داد (حبیش، 79؛ نیز نک : رازی، 109). در کتاب خوابگزاری تعبیر دیدن جامۀ پشمین، مال و دارایی بسیار دانسته شده است و اگر کسی ببیند یک، دو یا 3 خروار پشم یافته است، به همان میزان مال و دارایی به دست خواهد آورد (ص 254).
آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ آیزونر، ویلیامز، ترکمنهای یموت، ترجمۀ محمدامین کنعانی، تهران، 1386 ش؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1364 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ همو، ترانههای دختران حوا، تهران، 1380 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ همو، قصههای ایرانی، تهران، 1353 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ کنایات سخن، تهران، 1383 ش؛ اولغون، ابراهیم و جمشید درخشان، فـرهنگ فـارسی ـ ترکی، آنکارا، 2005 م؛ ایـازی، برهان، آیینۀ سنندج، سنندج، 1371 ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لری، تهران، 1381 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ همو، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1282 ق؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1379 ش؛ خضرایی، امین، فرهنگنامۀ امثال و حکم ایرانی، شیراز، 1382 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ درخت آسوریگ، ترجمۀ یحیى ماهیار نوابی، تهران، 1346 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ دیگار، ژان پیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ همو، مردمشناسی انسان و حیوانات اهلی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1385 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ باورهای مردم ایران، زیر چاپ؛ رایس، کلاراکولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، 1366 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، 1354 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، پنجشنبهبازار و صنایعدستی میناب، قم، 1387 ش؛ سفیدگر شهانقی، حمید، ترانههای کار در آذربایجان، تهران، 1388 ش؛ سیدصدر، ابوالقاسم، دایرةالمعارف هنرهای صنایع دستی و حِرف مربوط به آن، تهران، 1386 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1350 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شایگان، محمد، واژهنامۀ گویش خوری، تهران، 1385 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده هزار مثل فارسی و سی هزار معادل آن، مشهد، 1380 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ عسکری عالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386 ش ـ 1387 ش؛ همو، فرهنگ واژگان لکی به فارسی، خرمآباد، 1384 ش؛ عظیمی، صادق، فرهنگ مثلها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی، تهران، 1373 ش؛ علامه، صمصامالدین، تـاریخ جامع تنکابن، تنکابن، 1377 ش؛ عیسىپور، عـزیز، گالشها، دامداری، کـوچ و زندگی مردم جنگل و کوهپایهنشین تنکابن، تهران، 1388 ش؛ فخرالدین رازی، التحبیر فی علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1354 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش ی. ا. برتلس، مسکو، 1963 م؛ فرهنگ دانشگاه کردستان (فارسی ـ کردی)، به کوشش ماجد مردوخ روحانی و دیگران، سنندج، 1385 ش؛ فریه، ر. و.، هنرهای ایران، ترجمۀ پرویز مرزبان، تهران، 1374 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ قاضیانی، فرحناز، بختیاریها، بافتهها و نقوش، تهران، 1376 ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کنتارینی، آ.، سفرنامه، ترجمۀ قدرتالله روشنی، تهران، 1349 ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ ماهیار نوابی، یحیى، حاشیه بر درخت آسوریگ (هم )؛ متین، پیمان، پوشاک ایرانیان، تهران، 1383 ش؛ مجابی، علی، «ابزار و دستگاه عبابافی نائین»، فرهنگ مردم، تهران، 1388 ش، س 8، شم 31 و 32؛ مصطفوی، علیاصغر، اسطورۀ قربانی، تهران، 1369 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، کتابخانۀ کاوه؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ ولفسن، ا. س.، ایرانیان در گذشته و حال، ترجمۀ حسین انصاری، تهران، 1309 ش؛ نیز:
«Abrīšam», Iranica, www.iranicaonline.org / articles / abrisam-silk, (acc. Sep.8, 2012); Aristophanes, Brids, ed. Eugene O'Neil, New York, 1938; Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1989; Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1946; Forbes, R. J., Studies in Ancient Technology, Leiden / New York, 1987; Iranica ; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1961; «Wool», Iranica, www. iranicaonline.org / articles / wool / (acc.Sep.5, 2012); Xenophon, Cyropaedia, tr. W. Miller, London, 1914.
پیمان متین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید