پری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 15 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239497/پری
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
پری و ویژگیهایش دستمایۀ بسیاری از شعرا و نویسندگان در ادب فارسی بوده است. در ادبیات فارسی پری غالباً موجودی زیبا و نیکو و در اغلب متون بهویژه متون غنایی و عاشقانه، مشبه به جمال است. بسیاری از شاعران معشوق خود را در زیبارویی و دلفریبی به پری مانند کردهاند. در این متون ترکیبهایی چون پریرخ، پریدیدار، پریچهره، پریرو و مانند آنها نیز در وصف معشوق بارها به کار رفته است (نظامی، 59، 62، جم ؛ سعدی، دیوان، 204، 224، جم ، بوستان، 157، 163، 175؛ خاقانی، 621؛ حافظ، 57، 126، 222؛ خواجو، همای ... ، 32، 94، 95؛ منوچهری، 37؛ مولوی، کلیات ... ، 2 / 71، 3 / 294؛ ازرقی، 66؛ لامعی، 186؛ سنایی، 311).در شاهنامه نیز زنان و زیبارویان غالباً با تعابیری چون پریچهره، پریپیکر و پریرو توصیف میشوند (فردوسی، 1 / 194، 199، 2 / 123، 3 / 307). افزون بر این، در برخی از داستانها شخصیتها کارکردها و منشی پریوار دارند. به باور عدهای مادر سیاوش که در بیشهای پیدا میشود و پس از زادن او به طور ناگهانی از داستان خارج میگردد، در روایتهای کهن پری بوده است (آیدنلو، 63 -87). همچنین شهرناز، ارنواز و فرانک نیز با پری مقایسه شدهاند (بیضایی، ریشهیابی ... ، 50، 54)، به گمان برخی پژوهشگران، تهمینه و منیژه، نیز در داستانهای اصلی پریانی بودهاند که رستم و بیژن را فریب میدهند و سبب گرفتاری آنها میشوند (برای آگاهی بیشتر در این زمینه، نک : خالقی، 67-72).برخی هم گوری را که در داستان بهرام در شاهنامه و نیز هفت پیکر، بهرام را به دنبال خود میکشاند و پس از آن بهرام ناپدید میشود، پری دانستهاند (افشاری، 52؛ بیضایی، هزار ... ، 403-404 ). زنان جادو نیز در داستانهای هفتخان رستم و اسفندیار که در پی فریفتن دو پهلوان و نابودی آنها هستند، ویژگیهایی پریانه دارند (فردوسی، 2 / 29-31، 5 / 236- 239؛ هینلز، 126). در داستان بیژن و منیژه پری بیژن را میخواباند و نزد منیژه میبرد (همو، 3 / 326) و در داستان کیومرث و انتقام خون سیامک، پری جزو سپاهیان اهریمن قرار میگیرد (همو، 1 / 24).در سامنامه و همای و همایون خواجوی کرمانی پریان در پی دلبری و عشقانگیزی هستند. در همای و همایون پری با دعوت همای به کاخش و نمایاندن تصویر همایون بدو، آتش عشق را در دل همای برمیافروزد و سپس ناپدید میشود (ص 31-34) و در سامنامه، پریای به نام عالمافروز به سام دل میبازد. همچنین در این داستان، سام شیفتۀ دختر پادشاه چین میشود که نامش پریدخت است و سرانجام با وی ازدواج میکند (ص 47، 430). ظاهراً این داستان روایتی دیگر از داستان گرشاسپ و پری خنثیتی است، بهویژه که در اوستا لقب گرشاسب، سام گفته شده است (وندیداد، فرگرد یکم، بند 10؛ فروردینیشت، بند 61؛ نیز نک : سرکاراتی، 10). گفتنی است که کارکردهای فریبندگی و زایش پری در این داستانها بهصورت ابراز عشق و ازدواج با قهرمانان نمایان شده است (نک : همو، 14؛ آیدنلو، 65).در متون تفسیری فارسی پری به عنوان معادلی برای لفظ جن به کار رفته (رازی، 1 / 202؛ جرجانی، 34؛ فرهنگنامه ... ، 2 / 622) و در متون حکمی و عرفانی این واژه غالباً رمز جان و روح است (نک : حسینی، 1). در متون ادبی ارتباط پریان با جنون، و آداب جادوگران و رمالان در تسخیر آنها بسیار مورد توجه قرار گرفته و اصطلاحاتی چون پریزده، پریگرفته، پریدار، پریبند، پریخوان و نیز تعبیر «پری در شیشه کردن» بارها به کار رفته است (نظامی، 68، 367؛ قطران، 83؛ جوینی، 1 / 85؛ فخرالدین، 354؛ بهاءالدین ولد، 333، 468؛ مولوی، کلیات ... ، 3 / 293؛ مرزبان بن رستم، 53؛ عطار، خسرونامه، 333، اسرارنامه، 43، 287؛ بیدل،80، 302، 366، 746).در برخی از متون ادبی هم به ارتباط سلیمان با پریان اشاره شده و نیز نقل شده که مادر بلقیس، همسر سلیمان، از پریان بوده است (نظامی، 88؛ مولوی، مثنوی ... ، 158، کلیات ... ، 1 / 59، 68، 2 / 266؛ بلعمی، 566). روشن است که واژۀ پری در این مورد و نیز در ارتباط با جنون و رمالی به معنای جن است.افزون بر اینها بسیاری از اعتقادات عامه دربارۀ پریان مانند زندگی در کنار چشمهها یا ویرانهها، پنهانبودن از چشم آدمی، از جنس آتش بودن پریان، پیوند پری با عشق یا فضله نداشتن پریان، تغذیۀ آنها از بو و استخوان و جز اینها را در متون ادبی میتوان دید (فرخی، 271؛ سنایی، 311؛ منوچهری، 2؛ نظامی، 59، 87، 367؛ مولوی، مثنوی، 470؛ انوری، 740؛ خاقانی، 256، 376؛ خواجو، همای، 31، 33).اما در افسانهها و داستانهای ادب عامه پریان نقشی پررنگ دارند. آنها از شخصیتهای اصلی بسیاری از افسانهها هستند و شاید به همین دلیل، گونهای از افسانهها به نام آنها «افسانۀ پریان» خوانده شده است (کادن، 258؛ خدیش، 27- 28).پریان در افسانهها و داستانهای ادب عامه نیز نماد زیبایی و جمالاند. آنها با اندام و چهرهای همچون انسانها اما فوقالعاده زیبا توصیف، و تنها از طریق بویشان از انسانها متمایز میشوند (ارجانی، 4 / 436، 5 / 30- 31، جم ؛ اسکندرنامه، 314؛ قصۀ مهر ... ، 52؛ قصۀ نوشآفرین ... ، 79؛ خزاعی، 7 / 62، 94). ولی در برخی دیگر از داستانها پریان ویژگیهایی متفاوت از آدمی دارند. برای نمونه، در دارابنامۀ ابوطاهر طرسوسی و برخی از بخشهای سمک عیار، پریان اندامی چون مرغ و چهرهای همچون آدمی دارند (طرسوسی، 2 / 454، 456؛ ارجانی، 4 / 438). در اسکندرنامه هم اراقیت یا شاه پریان بهصورت موجودی که بالاتنهای همچون زنی بسیار زیبا و پاها و ساقهایی پر مو همچون چهارپایان دارد، توصیف میشود (ص 322). در برخی افسانهها هم از پریانی سخن میرود که همچون پریان دریایی در افسانههای اروپایی، نیمی از بدنشان زن و نیمۀ پایینی ماهی است. مادر دریا یا مادر آب نیز در برخی روایتها مانند پریان دریایی وصف شده است (الولساتن، 125؛ جهازی، 299-300؛ نوربخش، دختر، 52). دختر دریاها در افسانههای جنوب نیز گونهای پری دریایی است. او بسیار زیبا و مهربان و یاریگر غواصها و جاشوها ست (همان، 20، 30، جم ).همچنین در افسانهها و داستانهای ادب عامه پریان به شکل جانوران مختلفی بهویژه کبوتر، قُمری، ماهی، آهو، مار، اسب، گرگ، کلاغ، گورخر، شیر، اژدها و مارمولک دیده میشوند (خزاعی، 1 / 19 بب ، 6 / 43 بب ، 7 / 223-232؛ جهازی، 81؛ حسنزاده، 2 / 856 -857؛ الولساتن، 113؛ اسکندرنامه، 316؛ ارجانی، 4 / 97، 5 / 31؛ ایرانشاه، 281؛ قصۀ مهر، 30؛ بیغمی، فیروزشاهنامه، 480؛ دو روایت ... ، 95). در افسانهها این کالبد جانوری پریان در اصطلاح «جلد» خوانده میشود که برای دورماندن از چشم آدمی به درون آن میروند و تنها در جمع خودشان از آن خارج میشوند. اگر کسی جلد پریان را بردارد، آنها در ازای پسگرفتن آن، خواستههای آن شخص را برآورده میکنند (خزاعی، 3 / 80، 7 / 62 -63، 225-227؛ بیغمی، همانجا). جلد پریان را تنها از طریق سوزاندن با پوست سیر میتوان از بین برد و در این صورت آنها برای همیشه میروند و ناپدید میشوند (خزاعی، 7 / 77).پریان میتوانند از دید انسانها پنهان شوند ( اسکندرنامه، 359؛ قصۀ حمزه، 249). در بسیاری از داستانها آنها پر دارند و پرواز میکنند و معمولاً سرعت حرکتشان بسیار زیاد است. آنها به دوستانشان از پرهای خود میدهند تا هرگاه که نیاز به کمک داشتند، با آتشزدن پرها به یاریشان بیایند ( قصۀ نوشآفرین، 129، 174، 175؛ قصۀ مهر، 55؛ قصۀ حمزه، 251؛ اسکندرنامه، 316، 318، 323، 340، 358، 525؛ میهندوست، سمندر ... ، 73).بهطورکلی در افسانهها پریان غالباً مؤنثاند و پریان مذکر در موارد اندکی دیده میشوند (خزاعی، 2 / 71؛ انجوی، قصهها ... ، 2 / 155)، اما در داستانهای بلند ادب عامه هر دو جنس مذکر و مؤنث حضور دارند و ایفای نقش میکنند (نقیبالممالک شیرازی، 462؛ قصۀ مهر، 30، 52، 155؛ قصۀ نوشآفرین، 79، 84، جم ؛ اسکندرنامه،314، 339).در ادبیات عامه نیز همچون ادب مکتوب پریان همواره با عشق و دلدادگی در پیوند هستند. در اسکندرنامه پادشاه پریان که زنی بسیار زیبا و دلیر به نام اراقیت است، شیفتۀ اسکندر میشود و با او ازدواج میکند (ص 313 بب ). در قصۀ نوشآفرین گوهرتاج دختر پادشاه پریان به نام میمونهخاتون شیفتۀ قهرمان میشود و به همسری وی در میآید (ص 84، 93، 166). در حمزهنامه، حمزه با اسمای پری، و در فرامرزنامه، فرامرز با دختر شاه پریان ازدواج میکند و در بهمننامه، دختر پادشاه پریان به بهمن دل میبازد ( قصۀ حمزه، 261- 262؛ ایرانشاه، 283؛ فرامرزنامه، 375، 420). در داستان سمک عیار پری شیفتۀ سمک میشود و خواهان ازدواج با او ست (ارجانی، 5 / 42). در یکی از روایات شفاهی شاهنامه هم رستم به سرزمین پریان میرود و در آنجا با یک پـری ازدواج میکنـد (انجوی، مردم ... ، 71؛ نیـز نک : خزاعی، 7 / 92، 178، جم ؛ حسنزاده، 2 / 855).در بسیاری از افسانهها هم انسانها شیفتۀ پریان و بهویژه دختر شاه پریان میشوند و خواستار ازدواج با آنها هستند (خزاعی، 1 / 26، 3 / 15-17، 5 / 81، 7 / 224- 225، 8 / 35، 198-200، 10 / 207 بب ؛ میهندوست، باکرهها ... ، 22؛ قصۀ مهر، 33).گاهی نیز پریان واسطۀ دلدادگی دو نفر میشوند که این عشقهای پریانه غالباً سرآغازی مبهم و مرموز دارند، بدین ترتیب که مثلاً با پیکردن جانوری مانند آهو یا گورخر (خزاعی، 10 / 99- 100؛ حسنزاده، 2 / 963؛ ارجانی، 1 / 11-14؛ فرامرزنامه، 372-376؛ بیغمی، دارابنامه، 2 / 722 بب )، یا با نمودن دو تن در رؤیا و خواب به یکدیگر پدید میآیند (خزاعی، 9 / 291- 298). این بنمایه در هزار و یک شب نیز دیده میشود، اگرچه در آن، این کارکرد به جنیان نسبت داده شده است (2 / 99 -102). شیفتگی آدمی به پری نیز اغلب آغازی غیرمعمول دارد و مثلاً تنها با دیدن تصویر یا لباس پری یا شنیدن وصف وی و یا دیدن او در خواب پدید میآید (خزاعی، 6 / 44، 7 / 61، 8 / 34- 35).در افسانهها معمولاً پریان برای ازدواج با قهرمان شروطی دارند و اگر شروطشان زیر پا گذاشته شود، همسر خود را برای همیشه ترک میکنند. این شروط معمولاً چنیناند که آدمی نباید سبب کارهای پری را بپرسد (همو، 8 / 33؛ حسنزاده، 2 / 855؛ میهندوست، همانجا).همچنین در برخی افسانهها و داستانهای ادب عامه پریان دو گروه بدذات و نیکسرشت یا مسلمان و کافر هستند. پریان بدذات و کافر انسانها را میآزارند، آنها را طلسم میکنند یا سر خواستگارانشان را از تن جدا میکنند و به کنگرههای قصرشان میآویزند (ارجانی، 4 / 97 - 99، 5 / 29، 99-100؛ اسکندرنامه، 314، 316، 358؛ خزاعی، 7 / 319، 8 / 59 -60، 9 / 264؛ حسنزاده، 2 / 963 -964 ). اگر آنها دلباختۀ انسانی شوند و او به آنها جواب رد بدهد، پریان از او انتقام میگیرند و او را آزار میدهند (میرنیا، 315- 316). در برخی افسانهها هم پریان موجب ابتلای آدمی به بیماری و جنون میشوند (میهندوست، سمندر، 13؛ خزاعی، 3 / 18، 7 / 224). به نظر میرسد این باور دربارۀ پریان از چهرۀ اهریمنی و دیوگونۀ پری در ادبیات مزدیسنا ناشی شده باشد، به ویژه که در برخی موارد پارهای از ویژگیهای دیوها چون وارونگی کارها به پریان نسبت داده شده و در برخی موارد نیز پریان با دیوها خویشاوندی دارند. گاهی هم دیوها در خدمت پریاناند (خزاعی، 5 / 99، 7 / 22، 24، 179؛ قصۀ نوشآفرین، 85)؛ ولی در مواردی هم دیوها با پریان دشمنی دارند (خزاعی، 5 / 84 -87؛ نقیبالممالک، 461؛ قصۀ حمزه، 248). اما اغلب پریانْ مهربان، نیکسرشت و یاریگر قهرمانان هستند. در داستان امیرارسلان نامدار پریان از یاران امیرارسلاناند و او را در جستوجو و یافتن فرخلقا همراهی میکنند (نقیبالممالک، 462 بب ). در دارابنامۀ ابوطاهر طرسوسی پریان به اسکندر و سپاهیانش کمک میکنند تا از جزیرۀ حمدونگان خارج شوند (2 / 476). در قصۀ مهر و ماه، پریان مهر را یاری میکنند تا از زندان بگریزد، با معشوقش، ماه، ازدواج کند و به سرزمین خود بازگردد (ص 146-147، 153-154). در قصۀ نوشآفرین گوهرتاج نیز پریان یاریگر قهرمان داستان، شاهزاده ابراهیم، هستند و به او در رسیدن به معشوقش، نوشآفرین، کمک میکنند (ص 93 بب ). همچنین در داستان فیروزشاهنامه پریان نقش یاریگر قهرمان را بر عهده دارند (نک : بیغمی، 477، 480، 483؛ نیز نک : خزاعی، 5 / 135- 136، 8 / 131؛ انجوی، قصهها، 2 / 164- 165؛ الولساتن، 125). در افسانۀ ملک ابراهیم و اسب پریپیکر یا کره ابر و باد اسبی که پریزاد است، قهرمان را از خطرات آگاه، و او را راهنمایی میکند (سلیمی، 15، 19، جم ).افزون بر این، پریان به نوزادان خصلتهای نیک میبخشند. در برخی از افسانهها پریان به کمک زنی زائو میآیند و در به دنیا آوردن فرزندش او را یاری میکنند و سپس به نوزاد تواناییهایی خارقالعاده میبخشند. در این قصه نشانههایی از نقش پری بهعنوان زن ایزد باروری و زایش دیده میشود (انجوی، همان، 1 / 210-211؛ افشاری، 58). همچنین است در قصۀ مهر و ماه که در آن پادشاهی عقیم بهمنظور فرزنددارشدن باید با یک پری ازدواج کند (ص 24، 33).در داستانها پریان فرزندان خود را به دایگانی در هیئت جانوران میسپارند. در افسانههای فایز و پری و سلیم جواهری، پری فرزندانش را به دایگانی بهصورت گرگ و شیر میسپارد (دو روایت ... ، 98-101؛ حسنزاده، 2 / 857).در افسانۀ مشهوری که دربارۀ فایز دشتستانی و شاعرشدن وی در میان عامه رایج است، پری به فایز توانایی شعر سرودن میبخشد. براساس این افسانه فایز شیفتۀ پریای میشود و با او ازدواج میکند، اما به شروطی که پری برای ازدواج با او نهاده، پایبند نمیماند، و درنتیجه پری وی را ترک میکند، ولی پیش از رفتن، فایز از او میخواهد که به وی «بهره»ای بدهد و پری بهرۀ شاعری را به او میبخشد (همو، 2 / 855 -857).ظاهراً این باور دربارۀ پریان از در هم آمیختن معنای پری با جن ناشی شده است، زیرا نزد اعراب هر شاعرْ جنی به نام تابع یا تابعه داشته که اشعارش را به وی تلقین مینموده است (ایزوتسو، 216- 219؛ مختاری، 230-231).همچنین در مواردی پریان گنج دارند و گاهی به انسانها مال و ثروت میبخشند (ارجانی، 5 / 142- 143؛ خزاعی، 7 / 63، 74؛ میهندوست، باکرهها، 94).در افسانهها و داستانهای ادب عامه پریان غالباً در باغهایی بهشتمانند زندگی میکنند ( اسکندرنامه، 354، 385، 403؛ قصۀ نوشآفرین، 88؛ قصۀ مهر و ماه، 30، 32). گاهی محل زندگی آنها کوه قاف و گاهی زیر زمین یا چاه و گاهی هم در دریا ست (همان، 30؛ بیغمی، همان، 413، 477، دارابنامه، 2 / 722؛ اسکندرنامه؛ 313، 327- 329، 374، جم ؛ ارجانی، 4 / 439؛ میهندوست، همان، 13-14، سمندر، 72؛ خزاعی، 5 / 111، 197- 198، 10 / 208؛ قصۀ حمزه، 248). در روایتهای مختلف قصۀ «دختر نارنج و ترنج» پریان درون میوههایی چون نارنج، ترنج، انار، خیار، هندوانه و جز آن به سر میبرند. برخی این پریان را «پریزادگان نباتی» خوانده و آنها را با الٰهگانی چون پرسفون و اینانا قیاس کردهاند (نک : برفر، 130).پریان به آب و آبتنی علاقۀ بسیار دارند و معمولاً قهرمان داستان آنها را در کنار چشمهها ملاقات میکند (خزاعی، 7 / 61 - 62، 79، 224، 8 / 54، 294، 299، 9 / 62 ، 10 / 210؛ میهندوست، باکرهها، 18- 19، 21؛ ارجانی، 4 / 436، 5 / 29؛ فرامرزنامه، 375). این امر نشانی است از اینکه پری الٰهۀ فراوانی و باروری، و با آب و باران در پیوند بوده است. همچنین نام دو افسانۀ چشمهپری و پریان آب و انار بهشتی نیز خود گواه این پیوند است (نک : هینلز، 167-172؛ میهندوست، افسانهها ... ، 174 بب ).همچنین پریان به موسیقی و آواز علاقه، و خود صدایی زیبا دارند (خزاعی، 7 / 49، 53؛ اسکندرنامه، 344) و از این جهت به پریان هندی یا آپسارهها شبیه هستند (نک : فضایلی، 1 / 7).آنها قادر به پیشگویی نیز هستند و از توان سحرآمیزی برخوردارند و به یاری همین توانشان به قهرمانان کمک میکنند (انجوی، قصهها، 4 / 79؛ خزاعی، 9 / 67 - 68؛ ارجانی، 5 / 88). بینایی و نیروی آنها در شب بیشتر، و خوراکشان استخوان است ( اسکندرنامه، 562، 600؛ میهندوست، سمندر، 27). آنها علاج دردها را میشناسند و گیاهی که داروی همۀ دردها ست، نزد ایشان است (خزاعی، 9 / 190؛ ارجانی، 4 / 434- 438). در برخی از داستانها و افسانهها پيش از حضور پريان دود یا ابر پدیدار میشود (میهندوست، همان، 55؛ ارجانی، 5 / 47، 97، 143- 145). در اسکندرنامه از دهان آنها آتش و دود بیرون میآید (ص 344). آنها از آهن میترسند و در برابر آن ناتوان میشوند (همان، 326، 329، 342، 461).در بسیاری از افسانهها پریان با سلیمان ارتباط دارند، مثلاً در باغ سليمان زندگی میکنند و به سلیمان یا هیکل و مهر او قسم میخورند (خزاعی، 3 / 73-84، 5 / 111-112، 6 / 46، 10 / 213، 216). همچنین عدد «چهل» در بسیاری موارد در ارتباط با پریان به کار رفته است. این عدد حتى در نام برخی از پریان مانند دختر چلگزمو یا چهلگیس، دختر چلانار، دختر چلگریون و پریزاد چهلشلوار نیز دیده میشود (همو، 5 / 79-87، 91 بب ، 6 / 43-52، 7 / 61، 8 / 121 بب ، 9 / 192؛ انجوی، همان، 1 / 335؛ میهندوست، همان، 153؛ سلیمی، افسانهها، 48- 49).پریان معمولاً عمری طولانی دارند ( اسکندرنامه، 331، 335). در برخی افسانهها هم آنها هرگز نمیميرند، بلكه تغيير شکل میدهند و سرانجام دوباره به شكل اوليۀ خود باز میگردند (خزاعی، 2 / 53- 55، 3 / 70، 6 / 48- 50، 7 / 106-107؛ انجوی، همان، 1 / 318- 319).در ادبیات شفاهی منظوم، پریان کمتر مورد توجه بودهاند، اما در همین اندک موارد در ترانههای محلی هم زیبایی و لطافت پری مورد نظر بوده و پری استعارهای از معشوق است (مودودی، 108؛ تکلیفی، 175؛ همایونی، 271، 311، 377). در ترانۀ «پری پری ور بپری» که از ترانههای مشهوری است که مطربهای روحوضی بهصورت نمایشی اجرا میکردند، پری نماد زنان دلربا، فتان و اغواگر است (شاملو، 423-424). در لالاییها پاکی و زیبایی دختران به پری تشبیه میشود (اکرامی، 60 -61). افزون بر اینها، پری دستمایۀ برخی مثلها نیز بوده است؛ برای نمونه: «ترسنده را چه پری چه عفریت»، «پری با دیو کی گردد همآغوش»، «پریرو تاب مستوری ندارد / چو در بندی سر از روزن درآرد»، «از پریان ولی زادهمیشود، از ولیان پری»، «هر جا پری نشست، دیوی با او ست»، «آتش میافروزم پری مرا نزند، مردم به خیالشان هر شب پلو میپزم»، «کم بود جن و پری، یکی هم از تاقچه پری (پرید)» (ذوالفقاری، 1 / 185، 279، 631، 696، 2 / 1847؛ شاملو، 428- 429؛ امینی، 194؛ شکورزاده، 302).
آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1366 ش؛ آیدنلو، سجاد، از اسطوره تا حماسه (هفت گفتار در شاهنامه پژوهی)، تهران، 1388 ش؛ ابوطاهر طرسوسی، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1374 ش؛ ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1363 ش؛ ارشادی، عیدی محمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1336 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ايلام، تهران، 1358 ش؛ اسکندرنامه، روایت فارسی کالیستنس دروغین، تحریر عبدالکافی بن ابیالبرکات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ افشاری، مهران، تازه به تازه نو به نو، تهران، 1385 ش؛ اکرامی، محمود، از ما بهتران، مشهد، 1382 ش؛ الولساتن، ل. پ.، قصههای مشدی گلینخانم، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصههای ایرانی، تهران، 1353 ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، 1357 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1374 ش؛ ایرانشاه بن ابیالخیر، بهمننامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، 1370 ش؛ ایزوتسو، توشیهیکو، خـدا و انسان در قرآن، ترجمۀ احمد آرام، تهران، 1361 ش؛ ایوانف، م. س.، عشایر جنوب (عشایر فارس)، ترجمۀ کیوان پهلوان و معصومه داد، تهران، 1385 ش؛ برفر، محمد، «پریزادگان نبـاتی»، فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیـات فارسی، 1388 ش، شم 14؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان (گیله تجروبه)، رشت، 1389 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهاءالدین ولد، محمد، معارف، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1333 ش؛ بیدل، عبدالقادر، دیوان، به کوشش خال محمد خسته و دیگران، تهران، 1366 ش؛ بیضایی، بهرام، ریشهیابی درخت کهن، تهران، 1383 ش؛ همو، هزار افسان کجاست، تهران، 1391 ش؛ بیغمی، محمد، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1381 ش؛ همو، فیروز شاه نامه، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری، تهران، 1388 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به ایوب حاسب، به کوشش جلالمتینی، تهران، 1371 ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ تکلیفی چاپشلو، احمد، ادبیات عامۀ شهرستان درگز، تهران، 1379 ش؛ تمیمداری، احمد، فرهنگ عامه، تهران، 1390 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جرجانی، علی، ترجمان القرآن، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1333 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1382 ش؛ جهازی، ناهید، افسانههای جنوب (بوشهر)، تهران، 1381 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، تهران، 1385 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1381 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حسندوست، محمد، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، به کوشش بهمن سرکاراتی، تهران، 1383 ش؛ حسنزاده، علیرضا، افسانۀ زندگان، تهران، 1381 ش؛ حسینی، مریم، «پری در شعر مولانا، دیدار با آنیما»، فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا (س)، زمستان 1386- 1387 ش، س 17- 18، شم 68 - 69؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1368 ش؛ خالقی مطلق، جلال، گلرنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1372 ش؛ خدیش، پگاه، ریختشناسی افسانههای جادویی، تهران، 1387 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانههای خراسان، مشهد، 1378- 1385 ش؛ خسروی جاوید، کامروز، «در چیستـی پریـان»، کتـاب مـاه هنر، 1384 ش، شم 81 -82؛ خواجوی کرمانی، محمود، سامنامه، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی، 1319 ش؛ همو، همای و همایون، به کوشش کمال عینی، تهران، 1370 ش؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ دو روایت از سلیم جواهری، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1387 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، ابوالفتوح، روح الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1365 ش؛ رحمانیان، داریوش، افسانههای لری، تهران، 1379 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، یزد، 1387 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ ریاحی، علی، زار و باد و بلوچ، تهران، 1356 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، یادداشتها و اندیشهها، تهران، 1351 ش؛ زنگویی، عبدالمجید، ترانههای فایز، تهران، 1367 ش؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1345 ش؛ سایکس، پرسی، سفرنامه، یا ده هزار میل در ایران، ترجمۀ حسین سعادتنوری، تهران، 1363 ش؛ سجادی، ضیاءالدین، فرهنگ لغات و تعبیرات با شرح اعلام و مشکلات دیوان خاقانی شروانی، تهران، 1374 ش؛ سرکاراتی، بهمن، سایههای شکار شده، تهران، 1385 ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1375 ش؛ همو، دیوان غزلیات، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1366 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، فرهنگ عامۀ لرگان کجور، تهران، 1385 ش؛ سلیمی، منوچهر، افسانۀ ملک ابراهیم و اسب پریپیکر، تهران، 1390 ش؛ همو، افسانههای ایرانی، تهران، 1391 ش؛ سنایی، دیوان، به کوشش پرویز بابایی، تهران، 1375 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1387 ش، حرف «پ»، دفتر اول؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ صداقت کیش، جمشید، جشن یلدا، تهران، 1390 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386- 1388 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، اسرارنامه، به کوشش صادق گوهرین، تهران، 1338 ش؛ همو، خسرونامه، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1339 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ش؛ فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، به کوشش ماگالی تودوا و الکساندر گواخاریا، تهران، 1349 ش؛ فرامرزنامه، به کوشش میترا مهرآبادی، تهران، 1386 ش؛ فرخی سیستانی، ديوان، به كوشش محمد دبيرسياقی، تهران، 1335 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فرهنگنامۀ قرآنی، به کوشش محمدجعفر یاحقی، مشهد، 1372-1374 ش؛ فضایلی، سودابه، فرهنگ غرایب، تهران، 1384 ش؛ قزلایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ايران، تهران، 1379 ش؛ قصۀ حمزه (حمزهنامه)، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1347 ش؛ قصۀ مهر و ماه، به کوشش محمدحسین اسلامپناه، تهران، 1389 ش؛ قصۀ نوش آفرین گوهرتاج، به کوشش ا. مارتسلف، تهران، 1392 ش؛ قطران تبریزی، دیوان، به کوشش محمد نخجوانی، تبریز، 1333 ش؛ کریستنسن، آرتور، آفرینش زیانکار در روایات ایرانی، ترجمۀ احمد طباطبایی، تبریز، 1355 ش؛ گوهرین، صادق، تعلیقات بـر اسرارنامه (نک : هم ، عطار نیشابوری)؛ لامعی گرگانی، ابوالحسن، دیوان، به کوشش سعید نفیسی و کوهی کرمانی، تهران، 1319 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1370 ش؛ مختاری غزنوی، عثمان، دیوان، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1341 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزباننامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1909 م؛ مزداپور، فرنگیس، «درآمدی بر سفرههای مقدس زردشتی»، یاد بهار، به کوشش علیمحمد حقشناس و دیگران، تهران، 1376 ش؛ مزداپور، کتایون، «پری در هزار و يك شب»، شناخت هويت زن ایرانی، به کوشش شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار، تهران، 1371 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، تهران، 1388 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ ملکزاده، مهرداد، «سرزمین پریان در خاک مادستان»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1381 ش، س 5، شم 20؛ منوچهـری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338 ش؛ مودودی، ناصر و زهرا تیموری، گزیدهای از ادبیات شفاهی تایباد، مشهد، 1384 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1355 ش؛ همو، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1384 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ میهندوست، محسن، افسانههای دشتتوس، پریان آب، انار بهشتی، مشهد، 1387 ش؛ همو، باکرههای پریزاد، تهران، 1378 ش؛ همو، پژوهش عمومی فرهنگ عامه، تهران، 1380 ش؛ همو، سمندر چلگیس، تهران، 1352 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، بیجا، بیتا؛ نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، به کوشش حسن وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، 1383 ش؛ نقیبالممالک، محمدعلی، امیرارسلان، به کوشش منوچهر کریمزاده، تهران، 1379 ش؛ نوربخش، حسین، جزیرۀ قشم و خلیج فارس، تهران، 1369 ش؛ همو، دختر دریا و جوان غواص، تهران، 1381 ش؛ وزیدگیهای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1385 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هزار و یکشب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315 ش؛ همایونی، صادق، ترانههای محلی فارس، شیراز، 1379 ش؛ هینلز، جان راسل، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ باجلان فرخی، تهران، 1383 ش؛ یزدانفر، وحید، گویش و رسوم مردم منوجان، با مقدمۀ حسن امین، تهران، 1389 ش؛ نیز:
Bartholomae, Ch., Zum Altiranischen Wörterbuch, Strassburg, 1906; Cuddon, J. A., A Dictionary of Literary Terms, Oxford, 1998; Donaldson, B. A., The Wild Rue, London, 1938; Gray, L. H., The Foundations of the Iranian Religions, Bombay; MacKenzie, D. N., Pahlavi Dictionary, London, 1971; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.
ثمین اسپرغم
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید