پرسه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 15 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239495/پرسه
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
پُرْسه، مراسم سوگواری، ترحیم و ماتمپُرسی در روزهای سوم، هفتم، چهلم و سال مرگ کسان. پُرسه، در زبان فارسی از ریشۀ پرسیدن، و به معنی پرسش، تفقد، عیادت و احوالپرسی از بیمار و جز آن است ( آنندراج؛ غیاث ... ، 141؛ نفیسی؛ لغتنامه ... ؛ نیز برای نمونۀ استعمال این واژه، نک : سعدی، 89؛ مستوفی، 1 / 612). این واژه که از کهنترین الفاظ فارسی است (کنت، 198؛ نیز نک : بارتولمه، 1000)، به معنی سوگ، ماتم، سوگواری، عزاداری، انجمن، و ختم، کاربرد فراوان داشته و دارد؛ چنانکه در فرهنگها ذیل مادۀ پرسه: محل ختم، ترحیم، عزاخانه، عزاپرسی و ماتمپرسی آمده است و در اصطلاح زردشتیان معمولاً به روزی اطلاق میشود که مجلس ختمِ درگذشته را برگزار میکنند. امروزه نیز افزون بر زردشتیان، در بیشتر نقاط ایران پرسه را به همین معنی به کار میبرند (سروشیان، 30؛ اوشیدری، 197؛ اکبری، 71؛ سریزدی، 54؛ ستوده، 30؛ برومند، 42؛ حسینی،83؛ گروسین، 80؛ نیّر، 24؛ دانشگر، 58).در باور زردشتیان، روح پس از خروج از بدن، از آن دور نمیشود و تا 3 شبانهروز ارتباط خود را با تن حفظ میکند، و تا هنگامی که نعش وی به خاک سپرده شود، ارتباط روح با جسم قطع نمیشود (نک : آذرگشسب، 204؛ رضی، تعلیقات ... ، 488؛ صد ... ، 61؛ هادخت نسک، فرگرد دوم، بندهای 1-7؛ مزداپور، «نیایش ... »، 371؛ نیز ه د، روح)؛ آنها براین اساس معتقدند که بازماندگان میبایست در این 3 روز به دعا و نیایش برای بخشایش او بپردازند (نک : هادخت نسک، همانجا) و هرگز نباید به جای طلب آمرزش برای وی، شیون و مویه کنند و این کار را خلاف قانون میدانند ( ارداویرافنامه، 62).زردشتیان باور دارند که باید در این 3 روز یسنا بخوانند و به ایزد سروش تقدیم بدارند (بویس، 164)؛ زیرا روان درگذشته در این 3 روز در دست دیوان اسیر است و تنها ایزد سروش میتواند آن را رهایی بخشد (شایست ناشایست، 225؛ مزداپور، همان، 373؛ امیری، 92). از آنجا که روان فردِ درگذشته در بامداد روز چهارمِ پس از مرگ به همراه گروهی از ایزدان به سر پل چینوت (صراط) خواهد رفت و از آنجا به سوی بهشت میرود (پورداود، 175)، باید تا پیش از این روز برایش نیایش کرد تا آمرزیده شود. از این روی، برگزاری مراسم پرسه در روز سومِ پس از مرگ افراد اهمیت ویژهای نسبت به روز هفتم و چهلم دارد و در روز سوم، مجلس پرسه برگزار میشود (آذرگشسب، 224).گاهی نیز این مراسم و خواندن ادعیه و اذکار، توسط موبدان زردشتی صورت میگرفت که بابت آن دستمزد دریافت میکردهاند (رضی، همان، 166). در این روز همۀ نزدیکان، بستگان، دوستان و آشنایان برای شادی روان تازهگذشته در منزل او حضور مییابند و موبدان نیز در این مراسم «یشت گاهان» تلاوت میکنند (همو، دانشنامه ... ، 2 / 961).یکی دیگر از نیایشهای مراسم پرسۀ زردشتیان، خواندن خطابهای به نام « ائوگمدئچا» است (مزداپور، «غمگساری ... »، 209). زردشتیان به روز پرسه، روز سِد نیز میگویند (شهریاری، 194-195؛ مزداپور، «نیایش ... »، 372، حاشیۀ 14). بعدازظهر این روز بساط چای و قهوه به راه میاندازند و برای خویشان نزدیک، شام، و برای خانوادۀ درگذشته سیر و سدو (نوعی خوراک) تدارک میبینند؛ در این روز زنها از صبح در خانۀ متوفا جمع میشوند، ولی مردها بعدازظهر دستهدسته میآیند و هر یک چای و قهوۀ خشک میخورند و میروند. طبق سنت، صاحب عزا یک جام رویین را پر از آب میکند و 3 تخممرغ در آن میاندازد؛ نیز سبزی، شیر، آینه، شمع، چند شاخۀ درخت سرو و حدود 11 میوه آماده میکند که مجموع آنها به 7 میوه معروف است که عبارتاند از: برگۀ هلو، زردآلو، انجیر خشک، خرما، آلبالو خشک، توت خشک، کشمش، مغز پسته، مغز بادام، گردو، و سنجد، همراه با مقداری نبات. اگر تابستان باشد به جای آن مقداری میوۀ تازه تهیه میکنند و فقط یک بشقاب از 7 میوه را برای حفظ سنت، سر سفره و کنار موبدی که اوستا میخواند، میگذارند. در پایان، 7 میوه را میان خودیها تقسیم میکنند. بعدازظهر خوردنی نمیخورند و فقط اوستا میخوانند (شهریاری، 195).زردشتیان آیینی با عنوان پرسۀ همگانی دارند که در روز 29 خردادماه که روز اورمزد است، برگزار میگردد. این آیین به یاد و احترام درگذشتگان برپا میشود؛ زیرا بر این باورند که در چنین روزی گروه بسیاری از ایرانیان باستان در راه پاسداری از ارزشهای دینی و میهنی خود، جانشان را فدا نمودهاند (رمضانخانی، 161-162؛ نیکنام، 70). در این مراسم، زردشتیان بهخصوص بانوان با خودشان شاخههایی از برگ سبز مورد یا شمشاد و یا مقداری عود، کندر و یا چوب صندل میآوردند. در یزد این مراسم در خانههایی برگزار میشود که در همان سال عزیزی از ایشان درگذشته است؛ به این صورت که در این خانه نان خانگی، کماج، سورک و غذاهای سنتی دیگر بر سر سفره گذاشته میشود. قهوه و نبات و میوه هم روی میز و در کنار آتشدان و گلدانِ مورد و گلهای دیگر قرار میدهند و سپس در بامداد این روز، پرسه صورت میگیرد (رمضانخانی، 162).این آیین با همین نام در بسیاری از مناطق ایران برگزار میشود و با باورهای خاصی همراه است. مثلاً در بیرجند، روز سوم درگذشت افراد، پرسۀ عمومی در خانۀ او و بهندرت در مسجد، برگزار میشود. این پرسه، مردانه است و تشریفات چندانی ندارد؛ مردان پس از پذیرایی مختصر، قرآن و حمد و سورهای برای آمرزش فرد متوفا میخوانند و در پایان، گاهی نوحهخوانی میکنند و به مراسم پایان میدهند. مراسم پرسۀ زنانه ممکن است همزمان با ساعت برگزاری پرسۀ مردانه، و یا در ساعتی دیگر برگزار شود. زنان و دختران پرسهدار لباس سیاه بر تن میکنند و در اتاق ویژهای مینشینند و منتظر مدعوین میمانند. پس از آمدن میهمانان، زنِ روضهخوان به این اتاق میرود و از آنها میخواهد به مجلس بروند. آنها برسروصورتزنان و «حسینم»گویان به مجلس وارد میشوند. حاضران برمیخیزند و با خواندن ابیاتی، با آنها همنوا میشوند و بهاصطلاح نوا برمیآورند. در جریان برگزاری پرسه، برخیاز زنان، بهویژه نزدیکان درگذشته، سرهای خود را برهنه و گیسوان خود را باز میکنند و با دست به دو طرف صورت خود میزنند و گاهی صورت را میخراشند و اشعاری میخوانند و گاه «حسین! حسین! و حسینم» میگویند و به این ترتیب، غم و اندوه خود را نشان میدهند. زنان پرسهدار معمولاً نواخوانی و نواآوری خود را با این بیت آغاز میکنند: ناله را هرچند میخواهم که پنهان برکشم / سینه میگوید که من تنگ آمدم فریادکش؛ و در پایان همه با هم این رباعی را میخواندند: یاران همه از بهر حسین گریه کنید / از بهر حسین جامه صدپاره کنید / / خاتون قیامت به شما مینگرد / از بهر حسین ز جان و دل گریه کنید (رضایی، 504-505).مردم اردکان بر این باورند که روز شنبه نباید پرسه گذاشت و برای تسلیت نباید نزد یکدیگر رفت؛ زیرا معتقدند که اگر روز شنبه پرسه بگذارند، در آن هفته پیدرپی یکی میمیرد. در این شهر رسم است که برای پرسه یکی از مساجد محل را با قالی فرش میکنند و اگر متوفا از علما باشد، کل مسجد را سیاهپوش میکنند. مجلس از ساعت 7 صبح آغاز میشود و در ساعت 12 ظهر پایان مییابد. در این مراسم، قاریان که 5 یا 6 نفرند، در غرفۀ مسجد مینشینند و ابتدا سورۀ یس و سپس سورۀ انعام و اسراء را تلاوت میکنند. استاد قاریان هنگامی که بزرگی وارد مجلس میشود یا آخوندی در فواصل پرسه به منبر میرود، با آوازی ملایم میخواند: «رحم الله من قرأ الفاتحه»؛ و به این ترتیب خواندن قرآن موقتاً قطع میشود تا آن بزرگ در جای خود قرار گیرد و فاتحهای خوانده شود. پس از آن، قاریان به نوبت به تلاوت قرآن میپردازند؛ البته تلاوت کمتر با تجوید همراه است و بیشتر، آواز نقش اساسی دارد و اگر کسی بخواهد در این جمع به سبک قرائت قرّاء معروف بخواند، باید این رویه را کنار بگذارد و با سبک و سیاق یاران همراه در آن مجلس همآواز شود (طباطبایی، 367- 368). در تبریز نیز رسم است که هیچ مجلس عزای رسمی را در روز شنبه برگزار نمیکنند (تحقیقات ... ).در سیرجان از ساعتی که مرده را به خاک میسپارند، اولین روز پرسه به شمار میآید و مجلس زنانه به مدت 3 روز از صبح تا نزدیکی غروب آفتاب بهعنوان پرسۀ زنانه برپا ست. سیرجانیها معتقدند زنی که فرزند اولش در حیات است (مثلاً سقط نشده و یا در کودکی و جوانی نمرده است)، اگر در اولین روز مراسم پرسه شرکت کند، حتماً میبایست هر 3 روز در این مراسم حضور یابد، در غیر این صورت فرزند ارشدش میمیرد.پذیرایی مجلس پرسۀ زنانه در سیرجان فقط چای و قلیان و قهوۀ کمشیرینی است و معتقدند که اگر قهوه شیرین باشد و در مراسم شیرینی مصرف شود، «مرگ شیرین گرفته میشود و سبکی میافتد» و روزبهروز به شمار مردگان افزوده میشود؛ برای همین در زمان بیرونرفتن از منزلِ صاحب عزا، دهانشان را با کشیدن قلیان و یا خوردن قهوه تلخ میکنند تا بهاصطلاح «مرگ را تلخ گرفته باشند». همچنین رسم است که زنان پس از بیرونآمدن از مجلس پرسه و پیش از رسیدن به منزلِ خودشان، چند دقیقه در مسجدی میان راه مینشینند و پیشاز واردشدن به منزل، چادر را از سر برمیدارند و 3 مرتبه تکان میدهند و برعکس میپوشند و کفشها را از پای درمیآورند و دوباره به پا میکنند تا غم و عزا را به خانۀ خودشان نبرند.به باور سیرجانیها اگر در مجلس پرسۀ فرد جوان چیزی بخورند، خودشان هم جوانمرگ میشوند یا اینکه از زندگی خیر نمیبینند؛ اما در صورت مسنبودن درگذشته، همه چیز کاملاً برعکس است. همچنین پس از مجلس پرسه به منزل شخص دیگر و یا عیادت بیمار نمیروند، زیرا برای میزبان و مریض بدشگون است. زنان صاحب عزا در 3 روز پرسه، برای استقبال یا بدرقۀ مردم از جای خود بلند نمیشوند، زیرا بلندشدن و راهرفتنشان را بدیمن میپندارند. همچنین روز سوم پیش از ظهر، ملای زنانه در مجلس، روضه و قرآن میخواند و آمرزش طلب میکند. پیش از آمدن او شخصی که با فرد درگذشته نسبت خویشاوندی ندارد، «صورت پرسه» درست میکند، یعنی بقچهای رو به قبله میاندازد و گلابپاش و قرآن و ظرفی پشمک و نانِ برنج روی آن میگذارد. ملای زنانه در کنار صورت پرسه مینشیند و سورههایی از قرآن را همراه با ادعیه و زیارات مناسب قرائت میکند و پیش از غروب آفتاب با حضور عدۀ بسیاری، پس از تلاوت سورۀ الرحمٰن و روضهای مناسب، آمرزش طلب میکند و پرسه ختم میشود. معتقدند که مراسم هر چه زودتر پایان یابد، روح مرده آزادتر میشود و از سرگردانی نجات مییابد. پس از پایان جلسه، صورت پرسه بهوسیلۀ فردی که نسبت خویشاوندی با میت ندارد، جمع میشود؛ زیرا بر این عقیده بودهاند که اگر خویشاوندی درستکردن و برچیدن صورت پرسه را عهدهدار شود، شگون ندارد و باعث سستی ریشۀ خانواده میشود. از هنگام غروب آفتاب به بعد سعی میکنند به پرسه نروند و صاحب عزا را مجبور به گریه نکنند؛ چون معتقدند در آن جهان به جای آب به میت، آب نمک میدهند. آنها گریهکردن در شب را بد میدانستند، زیرا گریه باعث عذاب روح میشود. امروزه معمولاً مراسم پرسه با قرار و اطلاع قبلی در ساعت محدود و مشخصی در مسجد محل انجام میگیرد و مجلس مردانهای در منزل برگزار نمیشود (مؤید محسنی، 214-217؛ نک : اسلامی ندوشن، 127).همچنین اهل این دیار (سیرجان) تا 3 روز پس از پایان ماه صفر را پرسۀ حضرت محمد (ص) میانگارند و با برپاداشتن مجالس عزاداری از برگزاری مراسم جشن و سرور خودداری میکنند و زنان نیز بیتوجه به سر و صورت خود، لباس مشکی خود را از تن به در نمیکنند و تنها پس از چهارمین روز ماه ربیعالاول است که از عزای پیامبر (ص) بیرون میآیند و زندگی عادی خود را از سرمیگیرند (مؤید محسنی، 284).در پیرسواران (ملایر)، زنان لفظ «پرس» و مردان «فاتحهخوانی» را برای مراسم ترحیم به کار میبرند. در این دیار رسم بر این است که صاحبان عزا افزون بر اینکه لباس سیاه بر تن میکنند، موی سر و شانههای خود را گلآلود میکنند و زنان صورت خود را میخراشند (رسولی، 342). در مراسم ترحیم و پرسۀ این منطقه در اتاق زنان، بزرگان خانواده در کنار بانوی صاحب عزا به نوبت «مِلونَن» (نوحهسرایی با سوز و گداز) میکردند و پس از چند لحظه، قهوۀ تلخ و چای مینوشیدند و قلیان میکشیدند. در مجلس مردانه هم چپق و سیگار و گاهی تریاک میکشیدند و دربارۀ شخصیت فرد درگذشته صحبت میکردند (همو، 344).در ایل بختیاری به پُرسه «پُرس» یا «فاتَ» میگویند که همان فاتحهخوانی است. صاحب عزا سفره میاندازد و از فاتحهخوانان پذیرایی میکند. بزرگی پس از خوردن غذای خود فاتحه میگوید و همه دست از خوردن میکشند. در میان چهارلنگها رسم است کسانی که برای فاتحهخوانی میآیند، خودشان خرج خودشان را میآورند تا به صاحب عزا تحمیل نشود. در میان بختیاریهای هفتلنگ یک سال تمام مردم برای فاتحهخوانی میآیند، میخورند، فاتحه میخوانند و میروند که البته کمکی (وجه نقد یا گوسفند) هم به عنوان سرباره به بستگان متوفا میدهند (کریمی، 250).یکی از آیینهایی که در مراسم پرسۀ بختیاریها برگزار میشود، چادربستن است؛ به این ترتیبکه زنان پیش از واردشدن به خانۀ پرسهدار، دو سرِ چادر خود را گره میزنند، آن را میپیچانند و دور گردن میاندازند. آنگاه خود چادر را از سر برداشته و همچون شنل بر دوش میاندازند؛ همۀ سر را با روسری میپوشانند و وارد مجلس میشوند و بیدرنگ به سُروخوانی میپردازند. این آیین تا پایان کار پرسه دنبال میشود (شاهمرادی، 228). زن داغدار با آمدن هر یک از خویشان و آشنایان سوگوار جیغ میزند و خود را میخراشد و موی پریشان میکند و به خود چنگ میزند. گفتنی است کمابیش همۀ خویشان و آشنایان و پیوستگان و طایفۀ فرد درگذشته به سوگ و پرسۀ او میآیند (همو، 225).در الشتر لرستان نیز مراسم «پرسوپو» آیین ویژۀ ترحیم برای مردگان است که از 3 روز تا یک هفته ادامه دارد و در تمام این مدت بهجز روز اول یا وعدۀ اول که همسایگان و خویشان نزدیک عهدهدار مراسم هستند، پذیرایی از مهمانها بر عهدۀ خانوادۀ فرد درگذشته است. این پذیرایی با پلو و گوشت است و اغلب خانههای خویشان نزدیک برای پذیرایی از مهمانان در اختیار صاحب عزا قرار میگیرد و اگر شخص درگذشته از بزرگان قوم باشد، بازماندگان سیاه پوشیده، آب در اجاق خانه میریزند. در قدیم آیینهایی چون «پلاسپوشان»، «آهنگ چمریانه»، «خانکه رارا» و جز اینها در این منطقه مرسوم بوده است (عسکری عالم، 1 / 93-94، 104).در میان بلوچها محل برگزاری مراسم پرسۀ زنان و مردان جدا ست که در اتاق دیگر و یا در چادر بر پا داشته میشود و به مدت 4 شبانهروز ادامه دارد. در میان این اقوام رسم است که افراد فامیل و آشنایانی که برای گفتن سرسلامتی به خانۀ درگذشته میآیند، سلام و احوالپرسی نمیکنند، بلکه به محض ورود مینشینند و دو دست خود را بالا میبرند و حمد و سوره میخوانند و برای او طلب مغفرت میکنند. هنگام بازگشت از این مراسم نیز هر یک بنابر وسع و توان مالی خود مبلغی پول یا مقداری گندم، ذرت، آرد، و یا گوسفندی برای کمک به صاحب عزا میدهند (ناصری، 89؛ شادابی، 114).عشایر فارس این مراسم را پورسا مینامند و موظفاند که تا یک سال پس از درگذشت افراد، برای تسلیتگویی به دیدار بازماندگان بروند (بهمنبیگی، 89). مردم لرستان بهآن پرسوپو یا پرسوانو میگویند که پس از بازگشت ایل و عشایر از گرمسیر به ایلاخ یا سردسیر برگزارمیشود؛ به این ترتیب که پس از بازگشت ایل در فصل پایان کشت، برای شخص فوتشده، چه زن و چه مرد، چه جوان و چه پیر، چه دهنشین و چه کوچرو، در منزل او پرسه میگذارند که اقوام و آشنایان و دوستان برای گفتن تسلیت و سرسلامتی در این مراسم شرکت میکنند (عسکری عالم، 4 / 58- 59). ایشان معتقدند در مراسم پرسه هرگز نباید کفشهای مهمانان را جفت کرد و به ترتیب چید؛ زیرا به باور آنان این کار شگون ندارد و چنانچه عمل شود، باز هم شخصی از آن خانواده خواهد مرد. در میان طوایف طرهان و چگنی لرستان هم این باور وجود دارد که اگر در مراسم پرسه، کفشهای زنان و مردان به طرز ناخواسته جفت شود، بدشگون است و به این معنی است که مراسم پرسه رونق دارد و ادامه خواهد یافت (همو، 2 / 64).در فرهنگ بسیاری از اقوام ایرانی رسم است که برای کمک به خانوادۀ پرسهدار و صاحب عزا در برگزاری مراسم پرسه، اهل خانواده و دوستان و آشنایان، پول نقد و یا اجناس و مواد غذایی از قبیل قند، چای، برنج، آرد و گاهی هم گوسفند در اختیار ایشان میگذارند (کیانی، 260؛ هاشمنیا، 250) که در بسیاری از نقاط به آن پرسانه (اسدیان، 10؛ شمس، 48؛ درویشیان، 122)، پرسونه (شادابی، همانجا؛ عسکریعالم، 1 / 104) یا حقپرستی میگویند. در گروس (بیجار و حومه) نیز اگر چند نفر از اقوام از درگذشت کس دیگر باخبر شوند و به مراسم سهروزان، شب هفتم و چهلم نرسند، پیش از سالگرد او مقداری برنج و روغن و یک رأس گوسفند با خود به منزل درگذشته میبرند و این کار را پرسه مینامند (هاشمنیا، 250-251).در برخی از نواحی ایران رسم است خانوادههایی که در طول یک سال عزیزی را از دست دادهاند، در عید نوروز هم پرسه میگذارند. خانوادههای عزادار در تفت یزد در ایام نوروز به جای سفرۀ عید، سفرۀ ورون (سفرۀ روان) را در اتاقی که گنزورون (اتاق روان) نامیده میشود، میاندازند. این سفره با همان محتویات سفرۀ عید است که نقل سفید را از آن حذف میکنند؛ به این صورت که در کنار این سفره یک ظرف قهوه همراه با قند ساییده است که یک قاشق قهوهخوری در آن وجود دارد. همچنین یک ظرف پر از تکههای نبات همراه با عکس فردِ درگذشته (پیش از اختراع عکسبرداری، لباس شخص درگذشته را میگذاشتند) در آن قرار میدهند. افراد این خانواده از اول صبح عید خود را آمادۀ پذیرایی از دیدارکنندگان میکنند. نخستین کسانی که به دیدن میآیند، زنان همسایه و بستگان هستند. دیدارکنندگان هر یک شاخهای از سرو، مورد، شمشاد و یا هر 3 در دست دارند و بهصورت دستهجمعی و یا تکتک وارد میشوند و به هر یک از افراد خانواده که برخورد میکنند با جملات و عبارات یکنواخت و تشریفاتی تسلیت میگویند. فرد طرف خطاب نیز تقریباً با عبارات یکنواخت پاسخ آنان را میدهد. او پس از این گفتوگو به اتاق گنزورون میرود، شاخۀ مورد نظر را بر سر سفره میگذارد، لحظهای درنگ میکند و خطاب به عکس فرد درگذشته میگوید: «خدایت بیامرزد» و سپس یک قاشق قهوۀ ساییده را بر دهان میریزد و یک تکه نبات برمیدارد. کدبانوی خانه یا فرد دیگری گلاب به دست او میریزد و آینهای جلو رویش میگیرد و او را دعوت به نشستن و نوشیدن چای میکند. این دیدارهای پیدرپی تا ظهر ادامه دارد و دیداری است که بازدید ندارد (کشاورز، 887- 888).اصطلاح پرسه وارد مثلهای فارسی نیز شده است. برای نمونه، یزدیها چنین تعبیری دارند: پرسه میروم به عوضی، عروسی میروم به هر هوسی (ذوالفقاری، 1 / 629). در اشعار فارسی نیز گاه به این واژه و مشتقات آن برمیخوریم؛ مثلاً از سالک یزدی منقول است: وارث دیگر ندارم ای محبتپیشگان / چون بمیرم پرسش پروانه و بلبل کنید. همچنین این بیت از زلالی: به پرسه گاه خزان و مصیبت بلبل / که زد به ماتم گل برف بر زمین دستار (به نقل از آنندراج). یا در این شعر از ابوالقاسم مفخری، پرسه به معنی «عیادت» آمده است: صحت ار خواهی درین دیر کهن / خستگان بینوا را پرسه کن (به نقل از لغتنامه).
آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران، 1352 ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ ارداویرافنامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1382 ش؛ اسدیان فیلی، بهروز، تأملی بر تاریخ، فرهنگ و هنر، اقتصاد و مردمشناسی استان لرستان، تهران، بیتا؛ اسلامی ندوشن، محمدعلی، روزها، تهران، 1363 ش؛ اکبریشالچی، امیرحسین، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، تهران، 1370 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1371 ش؛ برومند، سعیدجواد، واژنامۀ گویش بردسیر، کرمان، 1370 ش؛ بویس، مری، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، دیانت زرتشتی، ترجمۀ فریدون وهمن، تهران، 1348 ش؛ بهمن بیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، شیراز، 1324 ش؛ پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر خرده اوستا، تهران، 1385 ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ حسینی موسى، زهرا، فرهنگ واژگان و کنایات شهر بابک، کرمان، 1384 ش؛ دانشگر، احمد، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، مشهد، 1374 ش؛ درویشیان، علیاشرف، فرهنگ کردی کرمانشاهی، تهران، 1375 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضی، هاشم، تعلیقات بر ج 1 وندیداد، ترجمۀ همو، تهران، 1385 ش؛ همو، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشیان یزد، تهران، 1387 ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، 1335 ش؛ سروشیان، جمشید، فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1356 ش؛ سریزدی، محمود، نامۀ سیرجان، تهران، 1380 ش؛ سعدی، بوستان، بهکوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1375 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرمآباد، 1377 ش؛ شاهمرادی، بیژن، «آیینهای سوگواری در بختیاری»، یاد بهار، تهران، 1376 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شمس، صادق، نگاهی به فرهنگ مردم کرمانشاه، تهران، 1378 ش؛ شهریاری، دولت، «مراسم مربوط به مردن»، مجموعۀ مقالات چهارمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش محمدحسین اسکندری، شیراز، 1353 ش، ج 2؛ صد در نثر و صد در بندهش، بهکوشش دابار، 1909 م؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسکری عالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386- 1388 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1390 ق؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کشاورز، کیخسرو، «سولنو تفت»، فروهر، تهران، 1362 ش، شم 10؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ گروسین، هادی، واژهنامۀ همدانی، تهران، 1384 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مزداپور، کتایون، «غمگساری یا برگردانی از پازند اوغمدچا»، چیستا، تهران، 1366 ش، س 5، شم 3؛ همو، «نیایش برای درگذشتگان»، سروش پیر مغان، بهکوشش همو، تهران، 1381 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1317- 1318 ش؛ نیّر، حسین، فرهنگ واژهها و اصطلاحات رایج در شیراز، تهران، 1370 ش؛ نیکنام، کورش، از نوروز تا نوروز، تهران، 1379 ش؛ هادخت نسک، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1386 ش؛ هاشمنیا، محمود و ملوک ملکمحمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، سنندج، 1380 ش؛ نیز:
Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Strassburg, 1904; Kent, R. G., Old Persian, Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, 1961.
حسن اکبری بیرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید