پرده خوانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 8 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239489/پرده-خوانی
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
2
پَرْده خوانی، یا پردهداری، صورتخوانی، نوعی معرکهگیری که پردهخوان از روی پردۀ بزرگ نقاشیشدهای مجالسی را که نشانگر عقاید مذهبی و دینی یا باورهای فرهنگی و اسطورههای ملی و میهنی است، نشان و توضیح میدهد.پردهخوانی را شمایلگردانی (ه م) نیز گفتهاند (حسنبیگی، 341-342)، که چنین نیست و با آن متفاوت است.پردهخوانی یکی از هنرهای نمایشی.است که بخش اعظم و مسلط و متداول آن نمایش سیرۀ اولیا و خیرهسری اشقیا و باورهای مذهبی مردم، و بخش اندکی از آن نمایش شرح بزم و رزم و اسطوره است (نک : عناصری، 173؛ همایونی، 28)؛ این هنر از هنرهای مردم، و هنر زبان گشودن تصویرها ست (ناصربخت، 103). پردهخوانی را نوعی روضهخوانی داستانی نیز تعریف کردهاند که در آن داستانهای مذهبی به شکلی عامیانهتر، از روی پرده برای تماشاگران بازگو میشود (شهریاری، 1 / 47). در هنر پردهخوان ــ که در روزگار رونق و رواجش در هر کوچه و برزنی حضوری محسوس داشت.ــ هیچ فاصلهای میان تماشاگر و راوی وجود ندارد و پردهخوانان با استفاده از شعر و فن نقالی و سخنوری و دستگاههای خاص آوازی میکوشند تا دقیقترین ارتباط را با تماشاگران برقرار سازند (نک : همایونی، همانجا).قسمتهای مختلف یک جلسۀ پردهخوانی را از آغاز تا پایان چنین یاد کردهاند: 1. پیشگفتار و پیشواقعه، و آن نوحهگونهای برای گردآوری مردم است که مثلاً اگر در روزهای عزاداری برپا شود، آغاز آن با این مطلع است: کنم چه چاره من بینوای سرگردان / رسیده است مه ماتم ای عزاداران. 2. مناجاتی که به آواز بلند خوانده میشود؛ مانند «الا کریم احد، خالق زمین و زمان / منزه از همه عیبی و خالی از نقصان / / هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک / گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک». 3. منقبتخوانی و ذکر فضایل تکچهرههای مقدس موجود در پرده. 4. بیان حرمت پرده و ماندگاری آن به سبب توصیفی که از اولیا و تقبیح اشقیا دارد: این پرده تا قیام قیامت به روزگار / بر پردۀ کل جهان دارد افتخار. 5. خطبه با این مطلع: خطبۀ دیگر من از اسرار عشق / خواهم انشا کرد در بازار عشق. 6. قصهخوانی و حدیثگویی که همان بیان مجالس نقششده بر روی پرده و قصههای فرعی و داستانهایی مثلاً از کربلا و حکایاتی از قبیل چگونگی دوزخ و بهشت و محتوای عبرتآموز حکایات جوانمرد قصاب و ضامنآهو و جز آنها. 7. شرح واقعۀ اصلی که مربوط به یکی از وقایع صحرای کربلا میشود و مطلع آن با این بیت است: گوش ده تا بر تو خوانم از وفا / قصهای از عاشقان کربلا. 8. گریز زدن به مسائل روز. 9. نوحه و ندبه برای جلبنظر رهگذران و جذب آنها به جمع تماشاگران و گریاندن آنها. 10. وعده برای نقل قصهای جالبتر، با بیان این بیت: زین مصیبتها همه جانسوزتر / قصهای دارم ز سر تا پا شرر. 11. دعا برای مستمعان: بارالٰها به حق سید گلگون کفنان، خسرو تشنهلبان / بگذر از جرم من و جملگی مستمعان، ای خداوند جهان؛ که همراه با دور زدن و «گدایی» و جمعکردن پول و لوله کردن پرده است (ناصربخت، 103- 105؛ عناصری، 177-182).
تاریخ دقیق پردهخوانی را معلوم نکردهاند، اما گاهی ریشۀ سنت پردهخوانی در ملأ عام را در هنر مانوی دیدهاند (نک : آقاعباسی، 42). نقل میشود که یکی از فرستادگان ونیزی به دربار صفویه (905-1135 ق / 1500-1723 م)، اشارهای به پردهخوانی کرده است (چلکوفسکی، «روضة ... »، 111-112) و در 946 ق / 1539 م از قول سیاحی نقل میشود که در تبریز دیده است، پردههای بزرگی را که بر روی آنها شمایلهای مذهبی کشیده شده بود، به مجالس عزاداری میآوردند (بلوکباشی، 4). از اینرو، به سبب رسمیت یافتن مذهب تشیع در دورۀ صفویه، ریشه و روزگار نضج و رواج آن را مربوط به آن دوره میدانند (فناییان، 9؛ نیز نک : دبا، 13 / 594). همچنین احتمال میدهند که پردهخوانی ابتدا مبتنی بر نقاشیهای مربوط به موضوعات اساطیری و حماسی بوده است؛ اما بعدها بر مبنای حوادث و وقایع صحرای کربلا شکل گرفته، و تکمیل شده (نصری، 2 / 702-703)، و با گسترش پردههایی که حوادث و مضامین شیعی بر روی آنها نقاشی شده، بهتدریج پردههای حاوی مضامین اساطیری منسوخ گردیده است (همو، 2 / 705).نقاشیهای کاشیکاری (مربوط به سال 1336 ق / 1918 م) تکیۀ معاونالملک در کرمانشاه (که سنگ بنای آن در 1320 ق / 1902 م گذاشته شده است)، بازنماییهای واقعۀ کربلا ست و بارزترین آنها بازسازی دربار یزید در شام است که یزید را در جامهای جواهرنشان در میان وسایل عیاشی و فساد از قبیل بطریهای شراب و وسایل قمار نشان میدهد. در نقاشی آن مجلس طشتی طلایی ترسیم شده که سر مبارک امام (ع) در آن قرار دارد و نوری از آن ساطع است و یزید با زدن تعلیمی خود بر سر آن حضرت، به ایشان اهانت میکند. در همان مجلس اسیران در برابر لشکر شام حضور دارند و مرد فرنگی نیز که در تعزیهها نقشآفرین است، در آنجا دیده میشود. همچنین تصاویر حضرت زینالعابدین، حضرت زینب، و خردسالانی چون سکینه، و زبیده و فاطمه (ع) در این مجلس دیده میشوند. در مجلسی دیگر، که بیانگر نتیجۀ پشیمانی یزید از کردار خود است، اولاد علی (ع) و اهل بیت از اسارت میرهند و با بشیر، ملازم یزید، راهی مدینه میشوند. چلکوفسکی این نقاشیها را از روی نمایشهای تعزیه میداند (نک : تعزیه، 117- 119). در نقاشیهای پردههای پردهخوانان نیز یکی از همین موضوعات از بارزترین مجالس است. به نوشتۀ صادق هدایت روی پرده که از دو طرف لوله شده بود، فقط تصویر مجلس یزید دیده میشد که تختی در بالای مجلس زده بودند و یزید با لباس و عمامۀ سرخ روی آن جلوس کرده، و مشغول بازی نرد بود. در کنارش تنگ شراب و سیب و گلابی در سینی گذاشته شده بود. یک دسته از اسرای کربلا با عمامۀ سبز، گردن کج و حالت افسرده، زنجیر به گردن، جلو یزید صف کشیده بودند. 3 نفر سرباز سبیل از بناگوش دررفته هم پر سرخ بر کلاهشان زده، شمشیر برهنه در دست گرفته، با شلوارِ چاقچورمانند پفکرده که در چکمه فرو برده بودند، به حالت نظامی کشیک میدادند (ص 3).معمول چنان است که در تصویر نقششده بر پردهها، چهرۀ معصومان و امامان برای حفظ حرمتشان نشان داده نمیشود و تنها هالهای از نور، چهرۀ آنها را مشخص میکند. عمق و فاصله در نقاشیها، تابع سنت رایج در نقاشیهای سنتی ایرانی است (شهریاری، 1 / 43-44).
کار پردهخوان و شغل پردهخوانی در ردۀ نقل قرار دارد و در واقع نقل همراه با تصویر است. پردهخوان مراحل «نوچگی» و «نوآموزی» را به عنوان «بچهمرشد» در پای پرده و در خدمت «مرشد» که همان پردهخوان است، میگذراند، از او یاد میگیرد که در جلسهها چه کار کند و از مرشد چه بپرسد، درواقع پاسخ پرسشهایی را از مرشد بخواهد که از ذهن تماشاگران میگذرد. او فوت و فن سرگرم کردن مردم و فن پردهداری را میآموزد تا به مرحلۀ «پختگی» برسد. پردهخوان به روایت تصویرها و شرح و ذکر مصائب میپردازد و در کنار وصف سوگ و الم قدیسان و معصومان (ع)، از زندگانی روزمرۀ انسان عادی نیز سخن میگوید (نک : ناصربخت، 103؛ فناییان، همانجا). در واقع پردهخوان به کسی گفته میشود که داستانها و روایات حماسی، تاریخی و بهخصوص موضوعات دینی ـ مذهبی را بر مبنای پردهای که برخی از قهرمانان و شخصیتهای داستان بر آن نقاشی شده است، برای مردم بازگو مینماید و آنان را سرگرم میکند (نصری، 2 / 702).پردهخوان جزو معرکهگیران است و نوشتههای فتوتنامۀ سلطانی دربارۀ معرکه گیران، دربارۀ پردهخوان نیز صدق میکند؛ یعنی آنها گشادهروی و خندان، چست و چالاک و سبکروحاند، در مکانهای وسیع پردهخوانی میکنند، با تماشاگران با لطف و نرمی سخن میگویند، از حاضران همت و مدد میطلبند و در صلوات فرستادن کوتاهی نمیکنند. ارادت دارند و با جان و دل پردهخوانی میکنند، نیازمند هستند و با صداقت از مردم پول میگیرند، کرم دارند و به درویشانی که به معرکۀ آنها وارد میشوند، هم خود کمک میکنند و هم از حاضران میخواهند که به آنها کمک کنند، ایثار دارند و معرکۀ خود را به عزیزی که طلب معرکه کند، وامیگذارند، حلیم و بردبارند و از سبکعقلی کسی یا از رفتن جمعی ملول نمیشوند، به آنچه نصیبشان میشود، قناعت میکنند (نک : کاشفی، 277- 278).به قولی دیگر ویژگیهای پردهخوان چنین است: آشنایی با هنر شمایلنگاری؛ داشتن ذخیرهای از روایات و قصهها در ذهن؛ آشنایی با روحیۀ مردم و چهرهشناسی؛ داشتن صدای خوش؛ مهارت درخواست شفاعت از اولیا و دعا؛ مهارت در وصف صحنههای غمناک؛ مهارت در قدرت انتقال از یک مجلس به مجلس دیگر و از نقشی به نقش دیگر با تغییر لحن و کلام؛ تسلط بر زبان گفتاری و فرهنگ مردم برای مُناسب و گزیده گفتن؛ قدرت بداههپردازی، استعداد حاضرجوابی و موقعشناسی؛ و آشنایی با شیوههای معرفی چهرههای پرده، مثلاً: این ظالمی که ریشش سفید و دلش سیا ست / این ابنسعد ملعون بیحیا ست؛ یا: این نوجوان یل که هست مشک بر دوش و علم به دست / عباس شیر جنگی صحرای کربلا ست (ناصربخت، 104- 105).پوشاک پردهخوانان معمولاً همان پوشاک متداول است و اگر بعضی از پردهخوانان سید باشند، شال و عمامۀ سبز و نعلین، و در زمستان عبای شتری بر تن دارند (هدایت، همانجا). برخی از پردهخوانان چون درویشان لباس میپوشند، تاج درویشی بر سر، پیراهن سفید بلند و روی آن طیلسان بر تن، گیس و ریش بلند، انگشترهای نقرهای با نگینهایی از سنگهایی چون عقیق و فیروزه و باباغوری و جز آنها بر انگشتان دارند و دارای کشکول و منتشا و تبرزیناند. پردهخوان نوعی تعلیمی یا ترکۀ بلندی برای نشان دادن تصاویر در هنگام شرح آنها دارد که مطرق نامیده میشود. او پردۀ لوله کرده را بر دوش خود حمل میکند (نک : عناصری، 174؛ عاشورپور، 4 / 382؛ نیز نک : اردلان، تصاویر همۀ مجلدات).پردهخوان برای گرفتن معرکه، همیشه احتیاج به تکیهگاهی برای پرده دارد. این تکیهگاه معمولاً دیوار امامزاده یا سقاخانه یا کاروانسرا (نک : هدایت، 29) و یا هر دیواری در مکانی پررفتوآمد است که مزاحمتی نیز برای کاسبها یا اهل محل نداشته باشد. معمولاً جوار امامزاده یا سقاخانه یا هر زیارتگاهی دیگر مناسب بازکردن پردههای مذهبی است که پردهخوان بتواند از اعتقادات و احساسات مذهبی مردم نیز استفاده کند. درگذشتههای نه چندان دور که پردههای حاوی افسانههای اسطورهای و داستانهای رزمی و بزمی، حماسی و ملی نیز رایج بود، کاروانسراها یا معابر، و دیوارهای حمامهای عمومی یا میدانها، مکانهای مناسب پردهخوانی برای سرگرم کردن مردمی بود که باید وقت خود را به نحوی میگذراندند.پردهخوان پس از خواندن چند بیت شعر مثلِ «پردهای از عشق خواهم کرد باز / گویم از عشق حقیقت یا مجاز / / گوش کن تا بر تو خوانم از وفا / قصهای از عاشقان کربلا» (عناصری، 177)، یا ادای جملاتی چون: «هر کی یه صلوات بلند بفرسته، رختخواب بیماری توی خونهش نیفته»، یا «هر کی یه صلوات بلند بفرسته، در سرازیری قبر، علی به فریادش برسه»، مردم رهگذر را تشویق به فرستادن صلوات میکند، و بعضی نیز میگویند: «حرومزادهها صلوات نمیفرستن» یا «حق تیغ اسلامرو بُرّا بکنه، حق نون گدایی کف دستت نذاره، لال از دنیا نری یه صلوات بلندتر». در پی همۀ اینها مردم مکرراً صلوات میفرستند و توجهشان به پردهخوان و بساط او جلب میشود و به جلو پرده گرد میآیند و با این جملات از مردم میخواهد که در پای معرکه بمانند و نروند: «هر کی این مجلس رو نشکنه، علی دلشو نشکنه، آخر ما هم مستحقیم، دکّونِ ماس، میباس نونمون از قِبَل شما برسه» (هدایت، 30-31).پردهخوان ضمن حرف زدن به تدریج و آرامآرام یا پارچۀ سفید روی پرده را پس میزند یا چوب نگهدارندۀ پرده را میپیچاند و باز میکند و قسمت کوچکی از آن را نشان میدهد. مثلاً اگر مجلسی که ظاهر شده است، صحنۀ غدیر خم باشد و نشان میدهد که حضرت محمد (ص) بر فراز منبر ایستاده است و دست حضرت علی (ع) را بر دست گرفته است و جمعیت انبوهی دورش جمع شدهاند، پردهخوان توضیح میدهد: «بسم الله الرحمٰن الرحیم، حمد و صمد واجبالتعظیم، هر کی وضو نداره، رد بشه. باجی پاشو، اینکه میبینی، اینکه سیاحت میکنی، اینجا مجلس عیدغدیر خمه. میدونی عید غدیر خم چیه؟ بر مسلمین و مسلمات لازمه که ... » (همو، 31). او پی در پی از مجلسی به مجلس دیگر میرود و هر مجلسی را توضیح میدهد: «بهشت شداد رو تماشا کن، شداد همون حرامزادهای است که ادعای خدایی کرد و به غضب الٰهی گرفتار شد»؛ و مجلسی دیگر را بیان میکند: «این تصویر زنیس که زنای محصنه کرده و توی دهن اژدها افتاده»؛ و مجلسی دیگر: «پل صراط را تماشا کن که از مو نازکتر و از شمشیر تیزتره»، و به مردی اشاره میکند که سوار گوسفندی است و از پل صراط میگذرد و دربارۀ او میگوید: «اینکه بینی سوار حیوانی / کرده در روز عید قربانی»؛ و در شرح مجلسی دیگر: «ملک طاطائیل رو در لطف خلقت تماشا کن، نِصْبِ تنش از آتیشه و نِصْبِ تنش از برفه و تو جهنم میگرده» (همو، 46).او با پس زدن تدریجی پارچۀ سفید و شرح و بسط حوادث و خصوصیات اخلاقی و مبارزاتی چهرهها، آنها را با چنان مهارتی به تماشاگران مینمایاند که تماشاگر به آسانی میتواند خود را در حال و هوای آنچه میبیند و میشنود، احساس کند. پردهخوانان با شناختی که از افکار مخاطبانشان دارند، هر بار با توجه به مسائل روز و طرز تلقی آنها، سخنانشان را مطابق خواست مجلس شروع، و با توجه به حال و هوای آن ختم میکنند و به ندرت دو جلسۀ پردهخوانی را به یک شکل شروع و به پایان میرسانند (همایونی، 28).توجه به نکات دقیق روانشناسی از بارزترین خصوصیات آنها ست و هنگام احساس خستگی از سوی تماشاگران، با درخواست صلوات، لعن و نفرین به اشقیا، احترام به خاندان رسالت، طلب آمرزش برای رفتگان، دعای خیر برای بیماران و مسافران و جز آنها، در کارشان وقفهای به وجود میآورند و آمادگی دوبارۀ تماشاگران را برای ادامۀ دیدن و شنیدن فراهم میکنند.پردهخوانها در تمامی روزها و ماههای سال میتوانند حضور داشته باشند و هر روز در نقطهای از شهر بساط خود را بگسترند و به ندرت در فاصلهای کوتاه در یک محله یا منطقۀ معین حاضر میشوند (حسنبیگی، 341-344). آنها به اندازهای در کار پردهخوانی مهارت دارند و با چنان جذابیت و تسلط و شیرینی وقایع را بازگو میکنند که هر رهگذری را علاقهمند به تماشای کار خویش میسازند (همایونی، همانجا).پردهخوان گاه به گاه دستهای خود را محکم بر هم میکوبد تا هشداری به فرورفتگان در اندیشه دهد و خمارگشتگان صحنهها را بیدار کند. برای اینکه خشونت و سنگدلی اشقیا را نشان دهد، صدا را ناهنجارتر و رساتر و حرکات خود را تند و خشن و شتابان میکند، اما برای بیان حال و کلام اولیا و معصومان، صدای نرم و حرکاتی همراه با طمأنینه بهکار میبرد (عناصری، 174- 175). او ضمن شرح پرده و بازگویی رنج و عذاب و تألمات مظلومان و ماجرای اسیران کربلا به صدایش لحن گریه میدهد و سر به زیر میافکند و با کف دست بر پیشانی خود میکوبد و با این اعمال مردم را وادار به تقلید از خود میکند. برای اینکه شرح خروج مختار را بدهد که چه بر سر این اشقیا آورده است، از 4 گوشۀ مجلس از 4 جوانمرد میخواهد که نیاز صاحب پرده را روی دستمال یا درون کاسهای بیندازند که جلو پرده گسترده یا گذاشته است. یا اینکه، پردهخوان دقیقاً در لحظاتی که سخنش به جای حساسی میرسد و تماشاگران آمادۀ شنیدن آناند، رشتۀ کلام را قطع میکند؛ حاضران میدانند که باید با انداختن سکهای در کاسۀ برنجین پردهخوان، موجبات تشویقش را برای ادامۀ نقل فراهم آورند. کسانی که تمایلی به پرداخت پول ندارند، بیهیچ اجباری یا میمانند یا از کنار بساط شمایلگردان دور میشوند و جای خود را به تازهواردان میدهند. هنر پردهخوانان وسیلۀ کسب معاششان است، اما رویکرد اینها به این حرفه یک رویکرد مذهبی است که اجری معنوی در پی دارد؛ با اینکه گاهی در برابر هنرنمایی خود دستمزدی مناسب میگیرند، ولی بارها اتفاق میافتد که ناچار میشوند به دستمزدی اندک قناعت کنند. با اینهمه، بیآنکه دلسرد شوند، روز بعد در جایی دیگر بساط میگسترند و گروهی دیگر را به تماشا مینشانند (نک : هدایت، 3-4؛ حسنبیگی، 344).عباراتی که پردهخوان برای تحریک مردم برای پول دادن بهکار میبرد، معمولاً در این مایهها ست: «ای کسی که میخواهی بری زیارت، دستت را بگیر جلو صورتت، هرچی من میگم، تو هم بگو، حرومزادهها نمیگن، بگو یا صاحب شمایل، بگو یا خضر پیغمبر، یا ابوالفضل. فوت کن به دستت، بکش صورتت، حالا هرچی به دِلِت برات شده، بنداز توی میدون، دستی که با یه چراغ دسش به دستم بخوره، دس علی عوضش بده»؛ و به جوانی که سکهای داده است، میگوید: «برو ای جوان، تو که به قد یه بال مگز نقره فدای اسم حضرت رضا کردی، برو هر مطلبی داری اجرت با حضرت صاحب چراغ. هر مطلبیداری، خدا همین امشب تو مشتت بذاره»؛ و به زن سالخوردهای که به قول او چراغش را روشن کرده است، میگوید: «برو ننه، برو بیبی. ننه! امالبنی (امالبنین) عوضت بده، حق بهتیر غیب گرفتارت نکنه، به حق امام غریب، در غربت بیمار نشی. هر مراد و مطلبی که داری، صاحب اسمت بهت بده»؛ و به جوانی دیگر: «برو جوون خدا به قد وسعت به تو عوض بده»؛ و برای گرفتن پول بیشتر ادامه میدهد: «هر کی چراغ چهارم را روشن بکنه، به حق ضامن آهو، خدا 4 سوتون بدنش را 5 سوتون نکنه، یعنی خدا عصای فقر و بیماری بهدسش نده» (هدایت، 4- 5).
ابزار اصلی پردهخوان پردۀ او ست؛ پردههایی است از کرباس یا متقال، به ابعاد تقریبی 5 / 1 تا 2 متر در 3 متر که روی آن با پارچۀ سفیدی که قابل کنار زدن باشد، پوشانده شده است. به این پردههای رنگ و روغنی بزرگ که برای تماشای عموم ترسیم شدهاند، نقاشی قهوهخانهای، خیالیسازی و پردههای درویشی هم گفتهاند (آقاعباسی، 42؛ شهریاری، 1 / 43-44؛ ملکپور، 135؛ همایونی، 28؛ حسنبیگی، همانجا). رنگآمیزیها و نحوۀ نقاشی و برداشت نقاشان مؤمن و معتقد این پردهها به نحوی است که گویای نفرتی سخت از معاندان و اشقیا، و محبت و الفتی صمیمانه و بیریا با خاندان پیامبر (ص) است. قیافۀ اشقیا زشت، ناهنجار و کریه است، سرشان نتراشیده، پیشانیشان کوتاه، خندههایشان تلخ و بیرمق، ریششان تراشیده، سبیلشان آویزان و از بناگوش دررفته و نگاهشان بیشرم است. ضربت شمشیر یلی از یاران و خاندان علی (ع) فرق آنها را تا بالای ناف شکافته و زبانشان از دهانشان بیرون آمده است. شمر به نشانۀ سگ و نجس بودن، پستانهای متعدد دارد. پردهخوان ضمن شرح پرده، از لعنت به آنان فروگذار نمیکند. چهرۀ اعضای خاندان پیامبر (ص) و یاران حسین (ع) در هالهای از تقدس قرار دارد و نور از این چهرهها ساطع است. چهرۀ زنان و دوشیزگان در پشت روبنده پنهان است. در بعضی از پردهها صحنۀ روز عاشورا منقوش است و خیمه و خرگاه و میدان جنگ و ستیز همگی در آنها نشان داده شده است (همایونی، همانجا). قانون پرسپکتیو در این پردهها رعایت نشده است. شخصیت اصلی، بزرگتر از همه، بیشتر پرده را گرفته است، و حریف او نیز که هیکل و جثۀ بزرگی دارد و درخورد مبارزه با وی و کشته شدن به دست او ست، تقریباً به همان اندازه بزرگ است.پرده از دو سوی عرضی به دو قطعه چوب سبک، اندکی بلندتر از عرض پرده، متصل است که موقع تکیهدادن پرده به دیوار، آن را ایستاده نگه میدارند. پردهخوان، برای حفظ احترام معصومان پرده، بر روی پردههای مذهبی پارچهای توری میکشد. این تور نیز از بالا با حلقههایی به نخی وصل است که دو سر آن به سرهای بالایی دو چوب متصل است.
مضامین پردهها اغلب اینها ست: گذر از پل صراط، صحرای محشر، مقاتل مختص صحرای کربلا، شهادت شهدا، آمدن بشیر و آوردن خبر از فاطمۀ صغریٰ به امام حسین (ع)، حضور درویش، حضور سقا، حضور زعفر جنی، حضور حوریان و ملائک در صحنۀ شهادت، حمله به سلطان قیس از سوی شیر درنده و رهانیدن حضرت امام حسین (ع) او را از دام بلا، شمایل ذوالجناح، داستان جوانمرد قصاب، صحنۀ ضمانت آهو توسط امام رضا (ع)، داستان عاق والدین از هبوط آدم تا عروج انسان و از آغاز خلقت تا صور اسرافیل، تنور خولی، کاروان شام، سقا، درویش کشکول به دست در خدمت امام حسین (ع) تا جرعهای آب تقدیمش کند، نقشی از خراسان و مشهد و حکایت ضامن آهو، شمر بن ذیالجوشن و خشم و خروج مختار، زندان هارونالرشید و محبس امام موسى کاظم (ع) و زنجیر امام زینالعابدین (ع)، مالک دوزخ، حوریان، پرندهها، ذوالجناح، بشیر و نذیر، عید غدیر خم، عید قربان و نزول گوسفند از آسمان، جنگ علیاکبر، جنگ ابوالفضل، حملۀ نهر علقمه، بازار شام، تخت یزید، خولی، سگ چهارچشم، جهنم، بهشت، ... ؛ و پردهخوان با نمایاندن تدریجی پرده چنین وعده و وعید میدهد: بدان که هست در این پرده سری از اسرار / که میشود به تو یک یک عیان در آخر کار (عناصری، 93، 175؛ هدایت، 29). روی این پردهها سرتاسر عقاید، آرمانها و وقایع محرک احساسات مردم نقش شده است و بهتدریج که باز میشود، به منزلۀ آینهای است که نهتنها آنها عقاید ماورای طبیعی خود را میبینند که مطابق محیط و احتیاجات خودشان درست کردهاند، بلکه یک جور انعکاس و آینهای است که تمامی وجود معنوی آنها بر آن نقش بسته است (همو، 30).در بیشتر نقاط ایران اعم از شهر و روستا پردهخوانی وجود دارد. سینۀ دیوارهای هر محلهای از هر روستایی میتواند پذیرای پرده و صحن وسیع مقابل آن، صحنۀ هنرنمایی پردهخوان و مجلس تماشاگران باشد تا هر گروهی از مردم عامی و عادی و رهگذر عارف بتوانند ناظر مجالسِ نقششده در پرده باشند (عناصری، 177). در قزوین ازجملۀ مراسم و سرگرمیها که جنبۀ مذهبی داشت، پردهخوانی بود. این کار به درویشها اختصاص داشت که پردهخوانی میکردند و در سر مزار علی بن شاذان در گورستان جنوب بقعۀ شاهزاده حسین معرکه میگرفتند (ورجاوند، 2 / 895).در تویسرکان پردهداری یا پردهگردانی (پردهخوانی) یکی از شغلهای سرپایی به شمار میآمد؛ پردۀ آنها 5 / 1 در 5 / 2 متر، و تمامی موضوعات مربوط به واقعۀ صحرای کربلا بر روی آن نقاشی شده بود (مرادی، 152-153). در آنجا هم روش پردهخوانی و نوع پرده تقریباً مثل جاهای دیگر است. گفتنی است که در تویسرکان شمایلگردانی جدا از پردهخوانی است. در ملایر نیز تصاویر پردههای پردهخوانها معمولاً رخدادها و حوادث واقعۀ کربلا و در درجۀ دوم داستانهای شاهنامۀ فردوسی، از نوع رستم و سهراب بود. یکی از پردهخوانهای معروف ملایر در 1375 ش پردۀ خود را به مبلغ یکصد هزار تومان فروخت و از این حرفه دست کشید (سعدی، 50 - 51).روستای ابیانه پردهخوان ندارد، ولی مردم به این امر علاقهمندند. در فصل پاییز، زمانی که برداشت محصول تمام شده بود و مردم فراغت داشتند، یک نفر پردهخوان از روستای میمه به ابیانه میآمد و در یکی از محلههای ده پردهخوانی میکرد و هر کدام از اهالی مقداری پول، گردو، آلو و جز آنها به او میدادند (نظری، 589). در قم هنوز هم کم و بیش نشان دادن تصاویری از واقعۀ کربلا که بر روی پردههای بزرگ کشیده شده است، نه در مجالس روضه، بلکه در کنار میدانگاهها و کوچهها معمول است. در مجالس روضۀ ایام عاشورا مخصوصاً در تکایا نیز گاهی پردههایی را که وقایع روز عاشورا و داستان مختار و این گونه امور با دقت و ریزهکاریهایی روی آنها کشیده شده است، به دیوار نصب میکنند (فقیهی، 290، حاشیۀ 2).در بازارهای هفتگی تالش، پردهخوانی هم یکی از حرفههای بازار بود و کار و بار پردهخوانان رونق خوبی داشت و آنان شور و جذبۀ خاصی به بازار میدادند و انبوه تودههای روستایی را ساعاتی سرگرم میساختند؛ ولی بر اثر تحولات فرهنگی جامعه و فراوان شدن سینما و تلویزیون و امثال اینها، دیگر توجه چندانی به این پردهخوانها نمیشود (عبدلی، 86). این امر دربارۀ تمامی مملکت صدق میکند. در کرمانشاهان پردهخوانی / پردهداری از شکلهای دیگر معرکهگیری است. پردهخوانها غالباً به همراه دستیاری جوانتر که دستپروردۀ خود آنها ست، ساعتها با نقل حکایات و داستانهای مجلسهای نقاشیشده بر روی پردهها مردم را سرگرم میکنند (خلج، 61).
آقاعباسی، یدالله، دانشنامۀ نمایش ایرانی، تهران، 1391 ش؛ اردلان، حمیدرضا، مرشدان پردهخوان، تهران، 1386 ش؛ بلوکباشی، علی، «شمایلنگاری در حوزۀ هنرهای عامۀ ایران»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380 ش، شم 31-32؛ چکلوفسکی، پیتر جی، تعزیه (نیایش و نمایش در ایران)، ترجمۀ داوود حاتمی، تهران، 1367 ش؛ همو، «روضة الشهداء و هنرهای نمایشی در ایران»، فصلنامۀ تئاتر، ویژۀ پژوهشهای تئاتری، تهران، 1379 ش، شم 8- 9؛ حسنبیگی، محمدرضا، تهران قدیم، تهران، 1366 ش؛ خلج، منصور، تاریخچۀ نمایش در باختران، تهران، 1364 ش؛ دبا؛ سعدی، ایرج، تاریخ نمایش در ملایر، ملایر، 1378 ش؛ شهریاری، خسرو، کتاب نمایش، تهران، 1365 ش؛ عاشورپور، صادق، نمایشهای ایرانی، تهران، 1389 ش؛ عبدلی، علی، تالشیها کیستند؟، انزلی، 1363 ش؛ عناصری، جابر، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، تهران، 1366 ش؛ فقیهی، علیاصغر، تاریخ جامع قم، قم، 1336 ق؛ فناییان، تاجبخش، هنر نمایش در ایران ( تا سال 1357)، تهران، 1386 ش؛ کاشفی، حسین، فتوتنامۀ سلطانی، بهکوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1350 ش؛ مرادی، صحبتالله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، کرمانشاه، 1375 ش؛ ملکپور، جمشید، گزیدهای از تاریخ نمایش در جهان، تهران، 1364 ش؛ ناصربخت، محمدحسین، «پردههای درویشی»، فصلنامۀ هنر، تهران، 1377 ش، شم 35؛ نصری اشرفی، جهانگیر و عباس شیرزادی آهودشتی، از آیین تا نمایش، تهران، 1391 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ ورجاوند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، تهران، 1377 ش؛ هدایت، صادق، علویه خانم و ولنگاری، تهران، 1333 ش / 1954 م؛ همایونی، صادق، تعزیه و تعزیهخوانی، تهران، 1353 ش.
اصغر کریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید