بیلیو، سفرنامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 12 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239471/بیلیو،-سفرنامه
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
2
بیلیو، سَفَرْنامه، گزارش سفر تحقیقی هنری والتر بیلیو، با عنوان «از سند تا دجله» به مناطق بلوچستان، افغانستان، خراسان و ایران در 1289 ق / 1872 م، همراه با دستور مختصر و واژهنامۀ زبان براهویی.
هنری والتر بیلیو (1834-1892 م / 1250- 1309 ق)، پزشک نظامی انگلیسی، متولد هند و فارغالتحصیل بیمارستان سنت جرج لندن در رشتۀ جراحی بود. او به عنوان دستیار جراح، فعالیت خود را در واحد خدمات پزشکی ارتش بنگال آغاز کرد و به همراه هری برنت لامسدن، افسر عالیرتبۀ ارتش انگلستان، در مناطق شمال غربی هندوستان، در 1274 ق / 1857 م رهسپار افغانستان شد. بیلیو در دهۀ 1860 م نخست در شهر مردان، مرکز طایفۀ یوسفزایی، و سپس در پیشاور به عنوان جراح خدمت کرد («هنری ... »، npn.). وی بعداً به عنوان مأمور عالیرتبۀ سیاسی، راهی کابل شد و در 1886 م در حالیکه لقب جراح کبیر هندوستان را با خود داشت، بازنشسته شد (همانجا). از وی آثار پژوهشی و نسبتاً دقیق فراوانی دربارۀ ابعاد اجتماعی، فرهنگی، زبانشناسی و مردمشناسی هند و بهخصوص افغانستان در عصر خویش برجای مانده است. از جملۀ مهمترین این آثار میتوان به این موارد اشاره کرد: «دستور زبان پشتو» (1854 م)، «گزارشی کلی از یوسفزاییها» (1864 م)، «افغانستان و افغانها» (1879 م)، «نژادهای افغانستان» (1880 م)، «تاریخ وبا در هند از 1862 تا 1881 م» (1885 م)، «فرهنگ زبان پختو یا پشتو همراه با ریشهیابی واژهها از زبانهای هندی و فارسی» (1901 م)، «کندوکاوی در مردمنگاری افغانستان» (1891 م)، «کشمیر و کاشغر: گزارش از سفر به سفارتخانۀ کاشغر در 1873-1874 م»، و سرانجام کتاب «از سند تا دجله» (1874 م) (نک : جان، npn.؛ نیز «هنری»، npn.). یکی دیگر از کتابهای معروف وی «یادداشتهای روزانۀ یک هیئت به افغانستان در سالهای 1857- 1858 م» نام دارد که همراه با «گرامر و فرهنگ زبان پشتو»، که از نخستین فرهنگها در این زمینه به زبان انگلیسی شمرده میشود، بهعنوان مهمترین آثار وی در صفحۀ عنوان کتاب «از سند تا دجله» ذیل نام و سمتِ وی درج شده است (نک : بیلیو، i). کتاب «از سند تا دجله» که دارای پیشگفتاری به تاریخ 18 آوریل 1873 در پیشاور است، شامل یک مقدمه، 13 فصل و 2 ضمیمه است. ضمیمۀ نخست دستور مختصر زبان براهویی و واژهنامهای از این زبان است و ضمیمۀ دوم گزارشی است دقیق و آماری از اطلاعات جوی و جغرافیایی مثل درجۀ حرارت، اوضاع جوی در فصول و ماههای مختلف سال، بیشینه و کمینه و میانگین فشار جوی، جهت وزش باد، ارتفاع از سطح دریا و مطالب دیگر از نواحی مختلف گسترۀ وسیع از سند تا دجله شامل بلوچستان، افغانستان، سیستان، خراسان و دیگر نقاط ایران (همو، 473-496). بیلیو حوزۀ مطالعاتی خود را به دقت تمام تشریح کرده است. وی در مشخص کردن مردمان حوزۀ تحقیق خود مینویسد: «سرزمین مادها و پارسها، مُغها و زردشتیان از یکسو، و سکاها و دیگر آریاییها، بوداییها و برهماییها از سوی دیگر، پادشاهی کورش و داریوش، دیار اسکندرکبیر، رزمگاه هجوم اعراب و رشد اسلام، صحنۀ خونریزی و ویرانی تاتارها، سرزمینی که تا بخواهی فلاکت و هرج و مرج داشته، معرکۀ تعصبات مسلمانی، عرصۀ خصومت شیعه و سنی، و به سمت مشرق، محل مبارزات عریان میان ایرانیها و مغولها، و بعدها میدان نبرد میان افغانها و ایرانیها، غنیمت نادر و اخلافش، و هماکنون مایملک قاجارهای ایرانی و درّانیهای افغان که همواره بر ادعای مالکیت مرزهای یکدیگر در رقابتاند» (ص 4). او در حوزۀ مورد نظر خود نمای جالبی را ترسیم میکند که به سبب نقش و اهمیت حیاتی آب از کرانۀ دریای خزر تا درههای ترکستان در شمال، و کرانۀ خلیج فارس تا دریای عرب در جنوب، به ترتیب مرزهای شرقی و غربی درههای سند و دجله نیز مشخص میشوند (ص 5). بیلیو اظهار امیدواری میکند که آنچه در این کتاب نوشته است، بتواند چهرهای واقعی از سرزمینهایی که میان دو منطقۀ سند و دجله را فرا گرفتهاند، بهویژه توصیفی مفید از ویژگی مردمان، جامعه و ساختاری که در آن زندگی میکنند، ارائه دهد (ص 3). بیلیو ساکنان ایران را ترکیبی از جوامع ایلیاتی میخواند. به گزارش او در نواحی مرکزی نظیر تون و طبس، بسیاری از بلوچها و تاتارها با ساکنان بومی ترکیب شدهاند. او جمعیت نواحی شمالیتر همچون زاوه و باخرز در افغانستان را نیز ترکیبی از تاتارهای کارایی و ازبکهای هزاره برمیشمارد و معتقد است که کل مردم مناطق نیشابور، سبزوار، بجنورد و خبوشان (قوچان) کرد هستند (ص 10). بیلیو نواحی شرقی ایران و شمال افغانستان را دارای آب و هوایی مطلوب میداند که بهترین و سالمترین نژادهای بشر را از لحاظ جسمانی در خود جای داده است (ص 15). وی جمعیت آن زمان ایران را 6 میلیون تخمین زده است که افزون بر جوامع ایلیاتی مختلف شامل طوایفی از مغولها، ترکها، کردها، عربها، ارمنیها و یهودیها نیز میشود (ص 16). بیلیو ترکیب قومیتی افغانستان را چنین شرح میدهد: «در افغانستان و ولایت بلوچستان آن، که هردو بخشی از خراساناند، تاجیکها با تبار ایرانی، افغانها یا پختونها (نژاد غالب)، و هزارهها که همان مهاجمان تاتار هستند، به همراه مغولهای قزلباش، ازبکها و طوایف گوناگون ترک، هندیها و کشمیریها و نیز دیگر هندیتبارها از مناطق شمالی زندگی میکنند. در جنوب، براهوییها و بلوچها با زبان و خاستگاه متفاوت، دهوارها یا تاجیکها با زبان و خاستگاه مشترک با ایرانیها، و ترکیبی از طوایف مختلف نظیر کولیهای سند، هندوهای شکرپور و معدودی از طوایف ترکیبی با خاستگاه نامعلوم زندگی میکنند» (همانجا). فصل اول تا نهم کتاب به تاریخ، جغرافیا و مردمان مناطق افغانستان اختصاص یافته است که حاوی موضوعات مهم و متنوعی در زمینههای مختلف است؛ مثل خلقیات افغانها (فصل 1)، طوایف مختلف افغان (فصل 2)، خانهای محلی (فصل 3 و 4)، آشپزی افغانها (فصل 5)، اماکن باستانی (فصل 6) و بسیاری خاطرات و گزارشهای خواندنی که در کنار دیگر مطالب آمده است. از فصل دهم به بعد حوزۀ مربوط به ایران آغاز میشود. بیلیو در سفر خود از بیرجند اسامی متعدد واحههای سر راه خود را نام میبرد. او به عشایری اشاره میکند که دارای بز، شتر و گوسفند هستند و شرایط دشوار اقلیمی و معیشتی خانوارهای مناطقی چون ماهیآباد را بیان میکند (ص 311). آنگاه به گیاهان بومی و مورد استفادۀ مردم نظیر اُرمک یا ریش بز، ریواس، لاله، گل استکانی، گل زعفران و انواع بوتهها اشاره دارد (ص 314). برخی ترکیبات گیاهی نظیر خالوره که برای تعلیف دامها ست، نام برده شده که بیلیو اظهار میدارد این ترکیب را در گسترۀ وسیعی تا غرب و حتى کرمانشاه دیده که مصرف بسیار داشته است (ص 315). او به باغهای قائن با دیوارهای بلندشان و آبانبارهایی که از جریان کاریز بهرهمند میشوند، اشاره میکند (ص 319). وی ضمن برشمردن ابریشم به عنوان یکی از کالاهای مهم تجارتی، به نقش مهم گیاه انغوزه و صمغ آن به عنوان محصولی با درآمد بسیار میپردازد. او از دوگونه انغوزه نام میبرد: کَمای گاوی و دیگری کمای انغوزه. در ادامه، داستان بنای شهر قائن را روایت میکند که تاریخ آن بسیار کهن بوده است و به زمان کاوۀ آهنگر بازمیگردد (ص 321). یکی از اتفاقاتی که برای نویسنده رخ داده، این است که شاهد درگیری و فحاشی میان چند نفر بوده و فحشهایی چون «پدرسوخته» رد و بدل شده و سرانجام یکی از حضار (میرآخور) با کشیدن دست خویش بر ریشش پادرمیانی و به اصطلاح ریشسفیدی کرده است (ص 325). او در جایی که به محصولات لبنی خانوارهای ایلیاتی اشاره میکند، از محصولِ گرد و کوچکی نام میبرد که به آن قوروت (کشک) میگفتند و ظاهراً برای نویسنده غریب بوده است (ص 332). دهکدههای حاصلخیز گناباد با باغها، تاکستانها و مزارع ذرت که با جریان کاریز آبیاری میشدند، نویسنده را به وجد آورده است و این در حالی است که از وضعیت اسفبار فقرا به دنبال خشکسالی کاخک تحت تأثیر قرارگرفته است و مینویسد: «شماری از گدایان با حالتی زار، رنگپریده و نحیف با پریشانحالی و ترس و لرز به شکلی رقتانگیز به ما التماس برای تکهای نان میکردند» (ص 333). او از زیبایی و سرسبزی بجستان، یکی از شهرهای اصلی منطقۀ طبس در میان کویر یاد میکند که 000‘2 خانوار داشت و باغهای سرسبزشان معروف بود؛ اما مردم صحراهای کویری از خشکسالی در عذاب بودند و بسیاری از دامهای خود را از دست داده بودند. وی از پسران و دختران جوانی که با وضعی نزار گدایی میکردند، یاد میکند که میگفتند: «آهاجو (به جای آقاجان)، گوشنهام، یک پول سیاه بده!»، که با عبارت «یا علی» ادامه مییافت (ص 339-340). او در ادامۀ مسیر خود در کنار یک آبانبار به گروه کوچکی از کولیهای بلوچ (غربتی) برخورده و آنها را بسیار فقیر، کثیف و سیاه وصف کرده است (ص 341). در ادامۀ مسیرش به کوچروان طایفۀ میرزا جهان برخورد کرده و میگوید: «ما همگی متوجه شدیم که شبانکاران خراسان ایران، برخلاف شبانکاران افغانستان، همگی غیرمسلحاند» (ص 342). سپس به وصف ویژگیهای زندگی طوایف ترکمن ازجمله تَکهها در سرخس، مرو و مشهد میپردازد (ص 343). مقامات محلی در فیضآباد بیلیو و همراهانش را مورد لطف و مهماننوازی فراوانی قرار داده، جشن «استقبال» برای ایشان ترتیب میدهند. وی تحت تأثیر محبت و پذیرایی گرم محلی قرار گرفته است؛ ازجمله قربانی کردن دو گوسفند پیش پای او و همراهانش و مالیدن خون حیوانات به آنها (ص 344-345). او در وصف عبداللهآباد تربت حیدریه مینویسد: «مکانی است با صفا و همچون بیشتر دهکدههای ایران در هزارتویی از باغها و تاکستانها گم شده است» (همانجا). دربارۀ تربت حیدریه مینویسد که مرکز اصلی طایفۀ کرایی است که خاستگاه تاتاری دارند و پس از عصر تیمور در این منطقه سکنا گزیدهاند. بعدها همین طایفه نقش مهمی در شورشهای مرزی حکومت قاجار ایفا کردند (ص 350). او در ادامۀ مسیرش در ملاقاتی که با یک افسر ایرانی داشته، وی را چنین وصف کرده است: «افسران ایرانی همچون نظامیان اروپایی لباس میپوشند با یک کلاه ایرانی و در مجموع چندان تفاوتی با مردان موقر اروپایی ندارند. البته هرکدام از آنها توسط یک حملکنندۀ قلیان همراهی میشدند که با یک اشارۀ سر از طرف رئیسش، تنباکو را آتش میکرد و با اسبش جلو میآمد، لولۀ بلند قلیان را به دستش میداد و همچنان از پشت و نزدیک وی، او را همراهی میکرد تا دوباره با اشارۀ رئیس، قلیان را بازپس بگیرد» (ص 360). در ادامه بیلیو طعم هر پُک قلیان را دلچسبترین چیز در دنیا وصف میکند که متأسفانه به ریهها آسیب میرساند. او زمانی به مشهد میرسد که همزمان با مراسم اعطای لقب حسامالسلطنه به سلطان مراد میرزا (د 1299 ق / 1882 م)، عموی شاه به سبب شجاعتش در جنگ 1273 ق / 1856 م هرات بوده است (ص 362). او و همراهانش که به کاخ شاهزاده دعوت شدهاند، پس از مراسم حالپرسی که در فضایی خشک و رسمی و رفتاری با وقار از سوی شاهزاده صورت گرفته بود، به بازدید از کاخ و پذیرایی دعوت میشوند. او مینویسد: «طی بازدید، جمعی از خدمتکاران ــ یکی برای هر بازدیدکننده و هر میزبان ــ با کیفیتی مطلوب با شربت، قهوه، چای و یخ پذیرایی میکردند و در خلال هر بازدید نیز گروهی دیگر از خدمتکاران برای هر کدام از ما یک قلیان چاق میکردند. پیالهها از جنس چینی اعلا بودند و قاشقها از طلای ناب. فنجانهای قهوه با مروارید و زمرد و یاقوت مزین شده بودند ... قلیانها هم بسیار گرانقیمت بودند، کوزهقلیانهای چینی منقوش با تصاویر فرانسوی، در حالی که سر قلیانها از جنس طلا مزین به مروارید و برلیان، و نی قلیانها هم از طلا و فیروزه بودند. هیچیک از قلیانها مشابه هم نبودند و همۀ آنها مرصع و بسیار گرانبها بودند» (ص 363). بیلیو مشهد را شهری تجارتی و محل تلاقی مسیرهای کاروانرو میان ایران و هند و چین از طریق افغانستان و ترکستان معرفی کرده است (ص 366). او مشهد مقدس را در کنار مکۀ منوره، کربلای معلا، نجف اشرف و بخارای شریف، ازجمله اصلیترین شهرهای زیارتی اسلامی برمیشمارد (همانجا). وی در ادامه به یکی دیگر از اماکن مقدس نزد مردم یعنی بنایی سنگی معروف به قدمگاه اشاره میکند که محلی است برای زیارت (ص 373). از منظر او، نیشابور یکی از حاصلخیزترین مناطق ایران است و در عین حال زیباترین منطقهای که وی تاکنون دیده است (ص 375). وی به منابع نمک، مس، سرب، آنتیموآن، آهن، سنگ صابون، سنگ مرمر و البته فیروزۀ این منطقه نیز اشاره میکند. بیلیو در ادامۀ سفرش از نیشابور به زمینآباد که منطقهای لمیزرع و بیآب و علف است، به افسانههای محلی دربارۀ منطقه که از همراهانش شنیده است، میپردازد (ص 376). وی در شرح سفرش به زعفرانی که محل زندگی خانوارهای طایفۀ زعفرانلو از کردها ست، وصف جالب و غریبی از کردها ارائه داده است: « ... کردها اصالتاً در تهاجم چنگیزخان وارد ایران شدند، و کوههای مرزی استانهای غربی را تصاحب نمودند. گروهی از آنها، حدود 000‘40 خانوار، متعاقباً از سوی شاه طهماسب و بعد شاه عبـاس کبیر بـه مناطق نـواحی شمالی خراسان ــ نظیر درگز، چناران، خبوشان (قوچان)، بیرجند، نیشابور و سبزوار ــ منتقل، و سکنا داده شدند. پس از سقوط صفویان، آنها مستقل شدند تا آنکه توسط نادر مهار گردیدند» (ص 379-380). او در یکی از گفتوگوهایش با یکی از محافظان محلی که وی را همراهی میکرد، دربارۀ امنیت راهها و نقش دولت مرکزی میپرسد. در این گفتوگو، محافظ محلی تنها خطر را از طوایف ترکمن میداند که گاه به کاروانهای کوچک دستبرد میزنند و میگوید: «مردم میگویند که روسها دارند میآیند تا ما را از دست ترکمنها، به امید خدا خلاص کنند و اگر آنها نسل این پدرسوختهها را از زمین بردارند، دعای خیر ایرانیها بدرقۀ راهشان خواهد بود» (ص 387). ظاهراً در آن زمان ترکمنهای درۀ اترک از شاهرود و سمنان تا سبزوار و نیشابور را زیر مهمیز خود داشتهاند. در فصل بعدی ضمن شرح ادامۀ سفر، به باور ایرانیان دربارۀ قسمت و تقدیر اشاره کرده که حتى فاجعهای چون قحط و خشکسالی که باعث تباهی ایران شده بود، خواست خداوند بوده است (ص 399). وی در جایی دیگر بالاپوش ایرانیها را ستایش میکند و آن را درست منطبق با مقتضیات اقلیمی ایران برمیشمارد (ص 402). بیلیو در سفرش به ری و قلهک از آمار بالای مرگومیر ناشی از تب حصبه متعجب شده است (ص 412). از نکتههای جالب توجه اینکه وی علاقه و در عین حال تخصص بسیاری دربارۀ گیاهان و تشخیص انواع بومی آنها داشته است و تقریباً در هر منطقه که وارد میشده، این موضوع به شدت نظر وی را جلب میکرده است (برای مثال، نک : ص 419). او در ادامۀ مسیر از کوه کوشکک به نووَران با اهالی این دهکده ملاقات میکند و درمییابد که آنها زبان فارسی نمیدانند، بلکه کردهایی هستند که به یکی از گویشهای ترکی که متفاوت از زبانی است که ترکها بدان تکلم میکنند، صحبت میکنند (ص 421). بیلیو در این کتاب صحنهای دلخراش از یکی از دهات ایران در مسیر همدان ارائه میدهد: «دهکدهای (که اسمش را در یادداشتهایم گم کردم و خودم هم یادم رفته) تقریباً 150 خانه را شامل میشود، و اکنون فقط 5تای آنها مسکونی است. مابقی رها شدهاند و بسیاری نیز در شرف تخریباند. در حالیکه داشتم از کوچه پسکوچههای خاموش میگذشتم، از کنار مردی میانسال رد شدم که از فرط گرسنگی در حال احتضار بود. او که در وضعیت نشسته به دیوار تکیه زده بود، دستهای برهنه و مردنیاش را روی پاهای پژمرده، نحیف با قوزکهای ورم کرده و بدقوارهاش گذاشته بود. چهرۀ نزار او با لبهای آویزان و گونهای بیرون زده و چشمهای ورقلمبیده طوری بود که وقتی از کنارش رد شدیم، نای پاشدن روی زانوها و حتى گدایی کردن یک قرص نان هم نداشت. من برایش یک قَران پرت کردم، اما او بیهیچ توجهی به آن فقط گفت: نان بده نان!» (ص 427). او نیز همچون برخی سیاحان غربی در بازدید از مقابر استر، مُردخای و ابنسینا، متأسفانه ابنسینا را فیلسوفی عرب معرفی میکند (ص 429). او در مسیر کرمانشاه به سر پل ذهاب از آبادانی منطقه یاد میکند و نیز نانهایی که از غلات مرغوب تهیه میشده و لذیذ بوده است. نکتهای که برای وی عجیب بوده، اینکه در میان گلههایی که آنجا دیده، انواعی از خوکهای اهلی نیز بوده است (ص 445). در نهایت او از طریق قصرشیرین به سمت بغداد ره میسپارد. سفر وی در همه جای کتاب همراه با خاطرات و تعریف از محیط، آب و هوا، موقعیت جغرافیایی، پوشش گیاهی، روابط رسمی و گاه نیز جنبههایی از زندگی مردمان و رفتارهای آنها ست. بیلیو هرچند به سبب شغل و مناصب اداریاش بیشتر توجه خود را به مسائل اداری، سیاسی و رسمی معطوف کرده است، اما نگاه او به شرایط محیطی، اجتماعی، بهداشتی و گاه فرهنگی مردم در گسترۀ وسیعی از شرق تا غرب، در لابهلای گزارشهایی که ارائه داده، قابل تأمل است. ضمایم کتاب، بهویژه دستور فشردۀ زبان براهویی که وی همراه با برخی از واژگان این زبان تهیه کرده است، برای زبانشناسان میتواند منبع قابل اعتنایی باشد. این اثر به فارسی ترجمه نشده است.
Bellew, H. W., From the Indus to the Tigris, London, 1977; «Henry Walter Bellew», Dictionary of National Biography, ed. L. Stephen, London, 1885; Jan, A., «Pashto Under the British Empire», The British Empire, www.british empire.co.uk / article / pashto.htm.
پیمان متین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید