بیت و باو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 11 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239458/بیت-و-باو
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
2
بِیْت و باو، منظومههای داستانی کردی که موضوع اغلب آنها عشق و حماسه است. این منظومهها را آوازهخوانهای کرد همراه با آهنگ میخوانند. بیتخوانی را بازماندۀ سنت خنیاگری در ایران باستان میدانند.بیت از مهمترین و خالصترین عناصر ادبیات شفاهی کردها (کریستنسن، 58؛ بحری، «بهیت»، بخش اول، ص 26)، و بهترین وسیله برای نشان دادن ذوق شاعرانۀ کردی است (نیکیتین، 504). واژۀ بیت در زبان کردی با معادل ادبی رایج آن در زبان فارسی، که به دو مصراع شعر اطلاق میشود، متفاوت است (شریفی، 104). بیت کردی ترکیبی از نظم و نثر و آهنگ (پایانیانی، 501)، و گاه یک مثنوی طولانی است که دربرگیرندۀ صدها دوبیتی است (شریفی، همانجا).هرچند میان بیت کردی و بیت شعر فارسی ارتباطی وجود ندارد، اما به نظر میرسد که واژۀ بیت کردی با مقام موسیقی «بیات» از یک ریشه باشد (فتاحی، مقدمه بر مهر ... ، 7؛ هیمن، مقدمه بر قهلای ... ، 7، حاشیه). بیشتر پژوهشگران، بیت کردی را معادل اصطلاح لاتین «اپیک» و شکل یونانی آن، «ایپوسیا» (منظومهای با سرایندۀ مشخص) و«ایپوپیا» (منظومهای شفاهی با سرایندۀ نامشخص) دانستهاند (مصطفىرسول، 15، 34؛ مان، 108). مترجمان بیتها به زبان عربی هم، اصطلاح «ملحمه» را به جای بیت به کار بردهاند (خزانهدار، 2 / 173؛ جلیل، 300).در ادبیات کردی بیت را دستکم در 3 معنا به کار بردهاند: 1. معنای بسیار عام که شامل همۀ اجزاء ادبیات شفاهی کرد ازجمله لاوَک، حیْران، بند، و حتى بخشی از ترانهها و داستانهای ادب عامه است (محمودزاده، 13)؛ 2. معنای نسبتاً عام که افزون بر مفهوم خاص خود شامل لاوک (لاوژ) و حیران هم میشود (همانجا؛ طبیبی، مبانی ... ، 250؛ قادری، 77؛ تابانی، 433؛ نیکیتین، همانجا)؛ 3. به معنای خاص که در آن، بیت به رغم شباهتهایش با افسانه و داستان کردی از یکسو، و با لاوک و حیران از سوی دیگر ژانری خاص و منحصر به فرد است.مهمترین تفاوت بیت با لاوک و حیران در این است که بیت از نظر مفهومی داستانی را نقل میکند، در حالی که جنبۀ داستانی لاوک و حیران کمرنگتر است (فتاحی، «منظومه ... »، 554). همچنین بیت مانند مقام موسیقی ابتدا و انتها دارد (سرسیفی، 128)، در حالی که لاوک و حیران آوازهای شفاهی با مضامین عاشقانهاند، و بیشتر بر ملودی و آهنگ تأکید دارند، و به صورت کوتاه و بدون شرح ارائه میشوند (کریستنسن، پایانیانی، همانجاها؛ حاجامینی، 59).در گویش کرمانجی کردهای ترکیه، بیت را «هوزان» و بیتخوان را «هوزانوان» میگویند (افروزی، 538، حاشیه؛ بهیتین ... ، 7). هوزان در این ترکیب به معنای قبیله و عشیره است و از این نظر بیت یا هوزان شامل آن دسته از رویدادها و حوادثی است که روح جمعی ایل یا عشیره از آن متأثر شده، و به نظم درآمده است (افروزی، 537- 538).برخی دیگر از پژوهشگران در کنار بیت، اصطلاح «چریکه» را به کار برده، و آن را شامل منظومههای حماسی، داستانهای قهرمانی، و درامهای مهیج، شورانگیز و ملی دانستهاند که زیبایی، دقت، صراحت و ملاحت فراوان دارند (ایوبیان، «فرهنگ ... »، 211، «یزدان»، 58، «چریکه ... »، 165؛ طبیبی، مقدمه بر تحفه ... ، 27). چریکه از مصدر «چرین» به معنای خواندن است و به خوانندۀ چریکه، «چهگر» میگویند (ایوبیان، همان، 165، 175).افزون بر آن در گذشته، گاهی به جای بیت، بند هم به کار رفته، اما امروزه بند به بخشی از بیت گفته میشود (حاجامینی، همانجا). در بین مردم بیت را به شکل «بیت و باو» نیز به کار میبرند که از نظر معنایی و مصداقی تفاوت چندانی با بیت ندارد (محمودزاده، 4). باید گفت که امروزه اصطلاحاتی مانند چریکه و هوزان کمتر به کار میروند و واژۀ بیت معمولتر است (نک : فتاحی، مقدمه بر مهر، 6-17؛ مان، 108).
هر بیت شامل داستانی مشخص با آغاز و انجامی معلوم، و ترکیبی از نظم و نثر است (سرسیفی، همانجا؛ شریفی، 106). ساختار دوگانۀ بیت به این معنا ست که نظم و نثر بهتنهایی نتوانستهاند قالب مناسب و جامعی برای بیان محتوای بیت فراهم کنند (ابوبکر، 121).هر بیت از شماری بند تشکیل شده، و هر بند شامل شماری مصراع همقافیه، با وزن هجایی یا سیلابی است. در بیشتر موارد، شمار سیلابهای یک مصراع با مصراع دیگر برابر نیست و تنها وحدت قافیه است که آنها را به شکل شعر نشان میدهد (شریفی، همانجا). در بندهای کوتاه، مصراعها حداکثر 10 هجا دارند، درحالیکه در بندهای طولانی، هر مصراع ممکن است تا 22 هجا هم داشته باشد (فتاحی، مقدمه بر لاس ... ، 1). این دو نوع بند بهندرت با هم ترکیب میشوند. از این نظر، بیتها دارای مصراع طولانی یا کوتاهاند (همو، مقدمه بر شیرین ... ، 1).بیتها سرایندۀ مشخصی ندارند (همو، مقدمه بر سعید ... ، 23؛ ایوبیان، «یزدان»، 59)، عموماً روان و بیتکلفاند و در آنها، لغات عربی کمتر دیده میشود (ابوبکر، 137؛ فتاحی، مقدمه بر مهر، 8- 9). سبب چنین وضعی را باید در آن دانست که واضعان بیتها، بیشتر مردم ساده و بیآلایش کوهستانهای کردستان بودهاند (ایوبیان، همانجا).از نظر شکل ظاهری، بیتها با اصواتی مانند «های لِلِ» و «های لولو» آغاز میشوند. هرچند این اصوات معنای صریحی ندارند، ولی پیشدرآمد بیتاند. معمولاً «های لِلِ» در زمان آواز خواندن مرد برای زن، و به مفهوم «هان ای زن» و، «های لولو» در زمان آواز خواندن زن برای مرد، و به مفهوم «هان ای مرد» به کار میرود (همو، «علامت ... »، 434-435). گاهی اوقات، این اصوات در وسط بیتها هم تکرار میشوند. نیکیتین آنها را شبیه ترجیعبند آوازهای روسی، به معنای زیبای من دانسته است (ص 505، حاشیۀ 1). برخی بیتها هم گاه با دعا و ذکر خواستهای آغاز میشوند (محمودزاده، 43)، و در مواقعی به مناجات شباهت دارند (فتاحی، مقدمه بر شیخ صنعان، 1).
بیتخوانهای قدیم، بیتها را به 4 نوع تقسیم میکردند: 1. بیتهای عاشقانه، مانند مم و زین، و مهر و وفا؛ 2. بیتهای حقیقی که موضوع آنها خداشناسی و مسائل دینی و اخروی است، مانند زنبیلفروش و عقیده؛ 3. بیتهای مجلسی، که در آنها از وقایع تاریخی و جنگها سخن میرود و چون در مجالس بزرگان خوانده میشوند، به مجلسی مشهورند؛ 4. بیتهای داوت (رقص)، که در جشنهای عروسی و رقص خوانده میشدند، مانند شم و شمزین (همو، مقدمه بر مهر، 1).برخی پژوهشگران با نقد این تقسیمبندی، مفهوم و محتوای بیتها را بهترین معیار برای تقسیمبندی بیتها دانستهاند (شریفی، 105). شریفی بیتها را در 5 نوع حماسی و اسطورهای، رزمی و جنگی، بزمی، مذهبی، و عاشقانه (ص 105-106)؛ پایانیانی در 5 نوع تراژیک و عاشقانه، نظامی و حماسی، مذهبی، اخلاقی، و طنز و سرگرمی (ص 501)؛ فتاحی در 4 نوع دینی، تاریخی، عرفانی، و عشقی ـ حماسی (مقدمه بر لاس، 2)؛ صمدی در 4 نوع عاشقانه، مذهبـی، تاریخی، و حماسی و رزمی (ص 3)، و مصطفى رسول در 2 بخش حماسی و عاشقانه (ص 15) تقسیم کردهاند.برخی محققان بیتها را از نظر زمان تاریخی به دو گروه کهن و باستانی مانند «لاس و خزال»، و بیتهای معاصر مانند «ناصر و مالمال» تقسیم کردهاند (هیمن، مقدمه بر تحفه ... ، 65- 68). مرتضوی از زاویهای متفاوت، بیتها را به 3 نوع تقسیم کرده است: 1. داستانها و افسانههای ملی ایران که در فرهنگ کردی نفوذ کردهاند؛ 2. بیتهای محلی که رنگ باستانی دارند و با وجود تأثیرات فرهنگی جدید، رنگ قدیمی خود را از دست ندادهاند؛ 3. بیتهای محلی مفاخر که رنگوبوی بومی دارند (ص 7).باید این نکته را نیز افزود که برخی بیتهای کردی از ادبیات ملل همجوار ایران هم تأثیر پذیرفتهاند، مانند بیت زنبیلفروش که شباهتهای زیادی با داستانهای بودا و ابراهیم ادهم دارد (ایوبیان، «یک بحث ... »، 633). از نظر شمار، بیشترین منظومههای کردی از نوع عاشقانهاند (فتاحی، مقدمه بر مهر، 4)؛ اما باید گفت که تقسیمبندی دقیق بیتها بر پایۀ محتوا امکانپذیر نیست، زیرا در بسیاری از آنان مضامین تاریخی، حماسی، عاشقانه، و دینی با هم ترکیب شدهاند، بهویژه عشقی و حماسی که در کمتر منظومهای جدا از یکدیگر وجود دارند (تابانی، 434).
قلمرو اصلی بیتخوانی مناطق کردنشین آذربایجان غربی (مکریان) شامل مهاباد، بوکان، اشنویه، ارجان، سلدوز و سردشت است (محمودزاده، 8؛ بحری، «بهیت»، بخش دوم، ص 13؛ محمدباقی، 14؛ شریفی، 109). با وجود این میتوان ردپای این سنت را در همۀ مناطق کردنشین ایران، عراق، ترکیه، سوریه و ارمنستان پیدا کرد (همو، 116- 119؛ نظامی، 62؛ مکری، 11-12). در استانهای کردستان، ایلام و کرمـانشاه کـه قلمـرو لهجـههای گـورانی، سورانـی و کلهـری ـ کرمانشاهی است، نیز بیتخوانی رواج دارد (شریفی، 109).سرایندۀ اصلی بیتها، روستاییان عامی و چوپانان و دهنشینان اغلب بیسواد کردستان بودهاند (سینا، «ادبیات ... »، 1183؛ درویشیان، 355). زمانی که امکان ثبت وقایع تاریخی و فرهنگی وجود نداشت، بیتخوانها نقش حافظۀ جمعی را ایفا میکردند و بدین ترتیب، رخدادها و وقایع مهم گذشته (فتاحی، مقدمه بر لاس، 1)، خاطرۀ مبهم یک شکست یا پیروزی، افسانهها یا معتقدات بومی و مذهبی، تأثرات عاطفی (مرتضوی، همانجا)، ماجراهای تلخ و شیرین عاشقانه، و رخدادهای اجتماعی قابل توجه، سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل میشد (هیمن، مقدمه بر قهلای، 7). رجال مقتدر کرد اعم از امرا، خانها و رؤسای ایلات و عشایر هم، چند بیتخوان را در دربار خود داشتند، تا اقدامات و سرگذشت امرا و مردم را به شعر در بیاورند (فتاحی، مقدمه بر مهر، 15).گذشته از آن بیتخوانی را باید نتیجۀ یک سنت عمیق و ریشهدار تاریخی در مناطق کردنشین دانست. مری بویس در پژوهش خود دربارۀ خنیاگری در ایران باستان، با استناد به بیتهایی که اُسکارمان و روژه لسکو در مناطق کردنشین جمعآوری کردهاند، به این نتیجه رسیده است که بیتخوانی کردی، تداوم سنت گوسانها و خنیاگری در ایران باستان است (ص 94- 98). از نظر او، گوسان واژهای پارتی، به معنای نوازنده، و معادل پهلوی آن خنیاگر است (ص 30-31). خنیاگران سرگرمکنندگان حرفـهای بودند کـه همزمـان آواز میخواندند و سازهای مختلف هم مینواختند (همو، 42-43). آنان در دربار و میان مردمان عادی از محبوبیت برخوردار بودند و در جشنها و سوگواریها حضور مییافتند و نوحهسرا، طنزپرداز، داستانگو، نوازنده و ضبطکنندۀ دستاوردهای گذشتگان، و مفسر زمان خود بودند (همو، 44). خنیاگران در این کار صرفاً متکی بر حافظۀ خود بودند (همو، 45، 75). این سنت شفاهی از دورۀ ماد تا سقوط ساسانیان ادامه داشت و حتى حملۀ اعراب هم نتوانست آن را از میان ببرد (همو، 75، 84)؛ چنانکه مری بویس به تصریح مینویسد: سنت بیتخوانی کردی نوعی «خنیاگری سازمانیافته»، و تداوم سنت کهنی بود که از زمان مادها در ایران رواج داشته است (ص 98).گروهی دیگر با استناد به این نکته که گاتاها و یشتهای اوستا، مانند بیتها، به وزن هجایی (سیلابی) سروده شدهاند، بیتهای کردی را در تداوم گاتاها، و بیتخوانی را شبیه گاتاخوانی دانستهاند (مکری، 13؛ زارعی، 60، 112). آنان این نوع نغمهپردازی را بر اساس سنگنوشتههای حاجیآباد، همدان و کرمانشاهان، یکی از مظاهر باستانی هنر ایرانی خواندهاند (وجدانی، 112).مهمترین ابزار برای تداوم این سنت، مکتبهای غیررسمی آموزش خنیاگری در کردستان بود (بویس، 98- 99). به نوشتۀ اسکار مان، که در سالهای 1319-1321 ق / 1901-1903 م در روستاهای مهاباد مشغول جمعآوری بیتهای کردی بود (شریفی، 109)، در کردستان در کنار مدارس علوم دینی، مراکز آموزش بیتخوانی نیز وجود داشت. بیتخوانهای بیسواد، این بیتها را به صورت شفاهی از استادان خود یاد میگرفتند و حفظ میکردند (مان، 115-116). این یادگیری گاه همراه با تحمل رنجهای بسیار زیاد (سینا، «چامهها ... »، 562-563؛ ایوبیان، «چریکه»، 177- 178، حاشیهها) و پرداخت پول و کالا، یا انجام کار بود (مان، همانجا). اسکار مان «حافظۀ معجزهآسای» بیتخوانها را عامل اصلی حفظ این بیتها میداند و با ذکر مثالی از نحوۀ ضبط بیت «زنبیلفروش» در روایتهای مختلف مینویسد که انسان واقعاً متعجب میشود که کردها چگونه توانستهاند این منظومه را به شکل شفاهی، این گونه و بدون تفاوت چندانی حفظ کنند (ص 116-117). بیتخوانها با هنرنمایی و حافظۀ قوی خود (فتاحی، مقدمه بر مهر، 15)، بیتها را در سرای امرای کرد، مجالس بزرگان ایلات، گوشۀ مساجد، قهوهخانهها و کاروانسراهای شهرها برای مردم علاقهمند میخواندند (هیمن، مقدمه بر قهلای، 7).بیتخوانی مانند قصهخوانی در دیگر نقاط ایران، بیشتر در شبهای ماه رمضان (مصطفىرسول، 41)، در فصل زمستان و اواخر پاییز انجام میگرفت. با توجه به اینکه مردم کرد کشاورز و دامدار بودند، این دو فصل اوقات فراغت و بیکاری آنان به شمار میآمد؛ بنابراین، شبها در خانههای یکدیگر و محافل مختلف جمع میشدند و بیت میخواندند. هنگامی که مهمانی وارد روستایی میشد، مردم به احترام او، در خانۀ میزبان جمع میشدند و بیتخوان روستا هم برای آنان بیت میخواند (برشان، 16-17).گاهی اوقات بیتخوانها از همین راه، امرار معاش میکردند. روی هم رفته، هر مجلس و محفلی که درآن بیت خوانده نمیشد، از نظر مردم بیروح و سرد و بیخاصیت بود (بحری، «بهیت»، بخش دوم، ص 12). بیتخوان معمولاً میانسال و خوشصوت بود و با یک دست گوش خود را محکم میگرفت و با دست دیگر تسبیحش را میچرخاند، سپس با سوز و اندوهی خاص آواز میخواند (همان، بخش اول، ص 26). آواز بیتخوان با نوای ساز او همراه بود. بیتخوان دستکم باید با یکی از مقامهای موسیقی آشنایی میداشت. ساز او هم معمولاً شمشال و بلور (دو نوع نی) و سُرنا (افروزی، 538)، و گاه کمانچه بود (ایوبیان، «یزدان»، 7).بیتخوان به تناسب مجلس، عبارات و اشعاری را به متن اصلی میافزود و کلمات و تعبیرات قدیمی را به شکل جدید بیان میکرد، ولی هرگز از متن نمیکاست (فتاحی، همان، 12-13). مردم هم با جان و دل به نغمۀ او گوش میدادند (همان، 6) و با خوشی و ناخوشی قهرمانهای بیت همراه میشدند (بحری، همان، 28؛ مصطفىرسول، همانجا). امروزه سنت بیتخوانی به صورت کمرونقی در برخی مناطق کردنشین دیده میشود (فتاحی، همان، 17).ذکر این نکته لازم است که بیتخوانی در میان کردها صرفاً سنتی مردانه نیست، بلکه همانند خنیاگری دورۀ باستان، زنان هم در کنار مردان آواز میخوانند (بویس، 68؛ ایوبیان، «چریکه»، 177). در منابع نام شمار بسیاری از بیتخوانهای کرد آمده است که در میان آنان نام چندین زن مشهور هم وجود دارد (همان، 175- 178؛ فتاحی، همان، 18-31). روحانیان و طبقات مذهبی دوران باستان نظر مساعدی نسبت به این سنت نداشتند (بویس، 34-35). این ویژگی امروزه در جامعۀ کردی هم دیده میشود. وجود عباراتی مانند «بیتکردن» به معنای حرف زائد و سخن باطل گفتن در میان مردم کرد میتواند نشان دهندۀ بقایای این دیدگاه منفی باشد.
مضمون بیتها بازگوکنندۀ روحیات و عواطف و عناصر زندگی مردم کرد و شیوۀ معیشت آنان، نوع روابط اجتماعی، جغرافیای محیط، مشاغل و حرفههای محلی، باورها و پندارهای اجتماعی و باورهای دینی است (نیکیتین، 531؛ افروزی، 539؛ سینا، «ادبیات»، 1181). مثلاً در بیت «لاس و خزال» شیوۀ زندگی چادرنشینان کرد، آداب و رسوم مهمانداری، جنگ، شکار، عشق و دلدادگی، پوشاک، پرورش گوسفندان در درهها و کوهها و مراتع، نحوۀ ساختن نعل اسب، ویژگیهای کورههای آهنگری و نحوۀ گداختن آهن بازتاب یافته است (فتاحی، «چند بیت ... »، 122-123، مقدمه بر لاس، 18).فضای حاکم بر مضمون بیشتر بیتهای کردی، تراژیک است و ریشه در تاریخ و جغرافیای مناطق کردنشین دارد که همواره صحنۀ جنگ و کشمکش میان قدرتهای مختلف بوده است (بحری، «بهیت»، بخش اول، ص 26-27). خانها و رؤسای عشایر، کشاورزان و چوپانهای تهیدست و بیسواد، فروشندگان دورهگرد، عارفان و مشایخ، روحانیان و علمای دینی، بیکاران و حتى راهزنان، شخصیتهای اصلی بیت به شمار میروند (افروزی، همانجا). مشغلۀ اصلی قهرمانهای بیت، و به عبارت عامتر موضوع اصلی بیتهای کردی، عشق و جنگ است. عشق و جنگ نماد روح مردانگی کرد است (نیکیتین، 520). قلمرو وقوع داستان بیتهای کردی، منطقهای محدود است (تابانی، 3) و معمولاً چراگاههای سرسبز و خرم و کوهستان و طبیعت کردستان در آن نشان داده میشود (نیکیتین، همانجا).مشخصۀ دیگر بیتهای کردی، حضور زنان بهمثابۀ قهرمان داستان در کنار مردان است. اصولاً قهرمان زن بیتهای کردی، تحت سیطره و حتى در سایۀ مرد کرد نیست، بلکه بهموازات او حرکت میکند و در سراسر داستان حضوری فعال دارد و صدای او شنیده میشود (نورالدین، 42). گاهی اوقات برخی منظومهها صرفاً بر موضوع یک زن متمرکز شدهاند و قهرمان داستان زن است (سینا، «ادبیات»، 1183). زن کرد در این بیتها، سنتشکن، شجاع و دانا ست. او در ارتباط با مرد، «معشوق و منفعل و پردهنشین» نیست، بلکه گستاخ و عاشق است (افروزی، 539-540). از این زاویه بیتهای عاشقانۀ کردی شباهت فراوانی به داستانها و افسانههای عاشقانۀ ایرانی مانند خسرو و شیرین و گشتاسپ و کتایون دارند (نک : ه د، افسانه).بیتهای کردی از لحاظ زبانشناسی نیز اهمیت دارند. بسیاری از لغات و اصطلاحات مردم را میتوان از میان بیتها استخراج کرد (سینا، همان، 1181). در سالهای اخیر، گروهی از نویسندگان کرد با اساس قراردادن مضمون بیتهای کردی رمان، داستان کوتاه، تئاتر و نمایشنامه نوشتهاند (محمودزاده، 23-24). برای مثال، عرب شمو (د 1315 ق / 1897 م) با بازآفرینی بیت دمدم در قالب داستان مدرن (ص 21-22)، و جاسم جلیل (ز 1326 ق / 1908 م) با بازسرایی بیت شیخ میرزا آثار موفقی به وجود آوردهاند (افروزی، 540). برخی از شاعران نیز با اقتباس از بیتها، شیوۀ بیتنویسی را برگزیده، و بیتهایی را به نام خود ثبت کردهاند (نک : شرفکندی، 17-21؛ فدایی، مقدمه بر لاس ... ، 1-7).
ابوبکر، محمد، کیش و ریتمی شیعری فولکلوری کوردی، اربیل، 2004 م؛ افروزی، بایز، «ادبیات شفاهی کردستان، مروری بر بیتهای کردی»، چیستا، تهران، 1378- 1379 ش، س 17، شم 6-7؛ ایوبیان، عبیدالله، «چریکۀ کردی»، نشریـۀ دانشکـدۀ ادبیات تبریز، تبریز، 1340 ش، س 13، شم 2؛ همو، «علامت مذکر و مؤنث در کردی»، همان، 1342 ش، س 15، شم 4؛ همو، «فرهنگ کردی»، نشریۀ دانشکـدۀ ادبیات و علـوم انسانی اصفهان، اصفهان، 1343 ش، س 1، شم 1؛ همو، «یـزدان»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، تبریز، 1335 ش، س 8، شم 1؛ همو، «یک بحث و مطالعۀ تحقیقی پیرامون پیوستگی داستانهای گوماتا بودا و ابراهیم ادهم با افسانۀ عامیانۀ زنبیلفروش کردی»، مهر، تهران، 1344 ش، س 11، شم 10؛ برشان، محیالدین، بهیته کانی فولکلوری، پیرانشهر، 1385- 1386 ش؛ بویس، مری، «گوسان پارتی و سنت خنیاگری ایرانی»، دو گفتار دربارۀ خنیاگری و موسیقی ایران، ترجمۀ بهزاد باشی، تهران، 1368 ش؛ بحری، احمد «بهیت»، بخش اول، سروه، 1366 ش، س 3، شم 20، بخش دوم، 1367 ش، س 4، شم 21؛ بهیتین کوردی، به کوشش محمد عبدالله، دهوک، 2002 م؛ پایانیانی، صلاح، فهرههنگی زارهکی موکریان، سلیمانیه، 1387 ش؛ تابانی، حبیبالله، وحدت قومی کرد و ماد، تهران، 1380 ش؛ جلیل، جاسم، بطولة الکرد فی ملحمة قلعة دمدم، ترجمۀ شکور مصطفى، بغداد، 1983 م؛ حاجامینی، بهمن، «چهار آواز در موسیقی کردستان»، ماهور، تهران، 1381 ش، س 5، شم 17؛ خزانهدار، معروف، میژووی ئهدهبی کوردی، اربیل، 2002 م؛ درویشیان، علیاشرف، «دربارۀ فرهنگ و ادب کردی»، چیستا، تهران، 1379 ش، س 18، شم 4-5؛ زارعی، محمدابراهیم، سیمای میراث فرهنگی کردستان، تهران، 1381 ش؛ سرسیفی، رضا، داب و نهریتی کوردهواری، سنندج، 1388 ش؛ سینـا، محمدناصر، «ادبیات شفاهی کردستـان»، چیستـا، 1369، س 7، شم 9؛ همو، «چامـههای فولکلوریک کـردی»، همـان، 1370 ش، س 9، شم 5؛ شریفی، احمد، «اسطورهها و افسانههای کـردی»، فرهنگ مردم، 1385-1386 ش، شم 7- 8؛ شمو، عـرب، قهلای دمدم، اربیـل، 2010 م؛ صمـدی، عبدالله، حمـزۀ آقـا منگور، تـرجمۀ محمد صمدی، مهاباد، 1383 ش؛ طبیبی، حشمتالله، مبانی جامعهشناسی و مردمشناسی ایلات و عشایر، تهران، 1371 ش؛ همو، مقدمه بر تحفۀ ناصری شکرالله سنندجی، به کوشش همو، تهران، 1366 ش؛ فتاحی قاضی، قادر، «چند بیت کردی»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، 1346 ش، س 19، شم 1؛ همو، مقدمه بر سعید و میرسیفالدین بیگ، ترجمه و به کوشش همو، تبریز، 1355 ش؛ همو، مقدمه بر شیخ صنعان، ترجمه و به کوشش همو، تبریز، 1346 ش؛ همو، مقدمه بر شیرین و فرهاد، به کوشش همو، تبریز، 1384 ش؛ همو، مقدمه بر لاس و خزال، به کوشش همو، تبریز، 1379 ش؛ همو، مقدمه بر مهر و وفا، به کوشش همو، تبریز، 1345 ش؛ فدایی، کریم، مقدمه بر لاس و خهزال، به کوشش همو، مهاباد، 1380 ش؛ قادری، زاهد، کردستان، تهران، 1387 ش؛ کریستنسن، دیتر، «موسیقی کردستان»، ترجمۀ ناتالی چوبینه، ماهور، 1384 ش، س 7، شم 27؛ مان، اسکار، تحفۀ مظفریه، ترجمۀ هیمن مکریانی، اربیل، 2006 م؛ محمدباقی، محمد، موسیقای کوردی، اربیل، 2002 م؛ محمودزاده، رهبر، پیکهاتهی بهیتی کوردی، اورمیه، 1382 ش؛ مرتضوی، منوچهر، مقدمه بر شیخ فرخ و خاتون استی، به کوشش قادر فتاحی قاضی، تبریز، 1351 ش؛ مصطفى رسول، عزالدین، ئهدهبی فولکلوری کوردی، اربیل، 2010 م؛ مکری، محمد، گورانی یا ترانههای کردی، تهران، کتابخانۀ دانش؛ نظامی، جلال، «ئهدهبی فولکلوری کوردی»، سروه، 1367 ش، س4، شم 25؛ نورالدین، بوار، دهنگی میینه له گورانیی فولکلوری کوردیدا، سلیمانیه، 2004 م؛ نیکیتین، واسیلی، کرد و کردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، 1378 ش؛ وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایرانی، تهران، 1376 ش؛ شرفکندی (هژار)، عبدالرحمان، کوشکی بلوورین، مهاباد، 1387 ش؛ هیمن، مکریانی، مقدمه بر تحفۀ مظفریه (نک : هم ، مان)؛ همو، مقدمه بر قهلای دمدم (نک : هم ، شمو).
اسماعیل شمس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید