بیت خوانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 11 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239456/بیت-خوانی
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
2
بِیْتْخوانی، نوعی شعرخوانی فردی یا گروهی که در مجالس عروسی، و نیز ختنهسوران، با آهنگ خاص و متناسب با موسیقی مقامی هر منطقه خوانده میشود.بیت در این اصطلاح به معنی شعر به طور عام، و شعر شاد بهطور خاص است. اینگونه شعرها در نقاط مختلف ایران نامهای متفاوتی دارند؛ در بوشهر به بخشی از آنها «بیت» (احمدی، 1 / 80)، و به بخشی دیگر که ریتم تندتری دارند، «چوبی» میگویند (باباچاهی، 26). در گناوه (دریانورد، 250)، دیلم، ماهشهر و توابع آن «بیت»، در میان بختیاریهای هفتلنگ و چهارلنگ به ترتیب «دُوالالی» و «هِـیْوَله»، در لرستان «مَتَل» (حنیف، 66)، در میان ترکمنها «توی آیْدیم لاری» (قوجق، 127) و «اَولَنگ» (معطوفی، 3 / 1913)، در سیرجان «آبادون» (مؤیدمحسنی، 2 / 76)، در سیستان «آلوکه»، در بلوچستان «نازینَک» و «لارو»، در بندر کُنگ «شابور» و «سورو» (البته این دو از لحاظ اجرا با هم فرق دارند)، و در استان فارس «واسونک» نامیده میشوند. این ترانهها در برخی از شهرهای استان فارس «بیت»، «سُرو»، «سُروک» و «سیری» (فقیری، 202؛ دریایی، 118)، در بعضی از شهرهای بوشهر «سُرور» (شریفیان، «بیتخوانی ... »، 44)، در میناب «باسِنَک» (سعیدی، 227)، و در فسا «آسونَک» (رضایی، 516) نامیده میشوند. کاملاً مشخص است که آسونک و باسِنَک، تلفظهای دیگری از واسونکاند. بیشتر این اشعار قالب تکبیت، دوبیتی و رباعی دارند و معمولاً از زبان خواهر و مادر عروس خوانده میشوند.از وجوه مشترک این ترانهها در سرتاسر ایران این است که اغلب در مجالس زنانه خوانده میشوند. البته در برخی از مناطق مانند منطقۀ بختیاری (حنیف، همانجا) و ماهشهر در مجالس مردانه نیز کاربرد دارند. این اشعار متناسب با مراحل متفاوت عروسی مانند خواستگاری، رختبُران، حنابندان، حمامبران، عقدکنان، حجلهبندان، جهیزبران و عروسکشان است؛ به گونهای که اگر پشت سر هم نوشته شوند، مراحل پیدرپی عروسی را تداعی میکنند. مضمون اینگونه بیتها در سرتاسر ایران بیشتر ستایش عروس و داماد و خانوادههای آنها، و نیز آرزوی زندگی خوب، شاد و سعادتمند برای عروس و داماد است.بسیاری از این شعرها در نقاط مختلف ایران شبیه به هم هستند. برای نمونه، موقع حنابندان، مردم شیراز این واسونک را برای عروس میخوانند: عروس حنا میبنده چار دَس و پاش میبنده / اگر حنا نباشه دل به خدا میبنده (فقیری، 204). این بیت در خراسان (شکورزاده، 184)، خور (حکمت، 369)، بوشهر (شریفیان، همان، 45)، و شاهرود (شریعتزاده، 267) نیز با تفاوتهایی خوانده میشود. یا این بیت با مضمون خارجشدن عروس از حمام که در بسیاری از شهرهای ایران به شکل مشابه خوانده میشود: گل دراومد از حموم / سمبل (سنبل) در اومد از حموم / / شازده دوماد را بگو / سمبل در اومد از حموم (نک : همایونی، ترانهها ... ، 114؛ کتیرایی، 203).
مراسم بیتخوانی در مناطق مختلف ایران، به شکلهای متفاوت و منطبق با موسیقی مقامی هر منطقه اجرا میشود (نصری، 3 / 84). بیتخوانی در برخی از مناطق تنها بهصورت تکخوانی و گاهی با همراهی ساز اجرا میشود؛ گاه نیز جمعیت حاضر تکخوان را همراهی میکنند. در بیشتر مناطق افراد غیرحرفهای بیتخوانی را انجام میدهند، اما در برخی مناطق اجرای آن بر عهدۀ آوازخوان حرفهای است (نک : دنبالۀ مقاله). در شیراز و بسیاری از شهرهای استان فارس، واسونکها بیشتر در مجلس زنانه خوانده میشوند. معمولاً یک نفر که صدای خوبی دارد، در حال دَفزدن میخواند و دیگران او را با دستکزدن همراهی میکنند (همایونی، فرهنگ ... ، 501، «واسونک»، 44). زنهای حاضر در مجلس در پایان هر بیت، کِل میزنند. در اینگونه بیتخوانی، واسونکهایی خوانده میشود که در قالب تکبیت یا دوبیتیاند (نک : همو، ترانهها، 104- 128). در همین مناطق هنگامی که میخواهند عروس و داماد را در حجله تنها بگذارند، یک نفر شروع به خواندن میکند و پس از هر مصراع، حاضران بهصورت گروهی پاسخهایی متناسب با آن مصراع میدهند؛ مانند خواننده: کوچه تنگه؟ / گروه: بله / عروس قشنگه؟ / بله / ... / دَس به زلفاش نزنین مرواری بنده / بله / شازده دوماد خوشش بو (باد) / ایشالو / جیبش پُر پول آبو (بشود) / ایشالو / ایشالو عروس خوشش بو / ایشالو / شکم اول پُس (پسر) آبو / ایشالو (همان، 129-131).در سیرجان اشعار مراحل مختلف عروسی را زنانی میخوانند که حرفۀ آنها خوانندگی و دایرهزنی است و برای این کار دستمزد میگیرند. معمولاً دایرهزن اشعاری متناسب با هر مرحله از عروسی میخواند. پس از هر بیت، سایر زنها یک یا دو بیت را بهصورت برگردان تکرار میکنند. مثلاً زمانی که جهیزیۀ عروس را در منزل داماد میچینند، زن دایرهزن چنین میخواند: اومدیم حجله ببندیم، نیومدیم سِیل (تماشا) بکنیم / تَش بنداز تو سماور تا چایی میل بکنیم؛ و زنان مجلس در حالی که دست میزنند، بهصورت گروهی دم میگیرند: یار مبارک بادا / همگی سلامت بادا / بادا بادا بادا بادا / ایشالا مبارک بادا. در خراسان نیز خواندن اشعار کموبیش به همین صورت است، با این تفاوت که به همراه دایره گاهی کمانچه نیز مینوازند. تکخوان همراه با صدای ملایم دایره، یک دوبیتی میخواند و سپس زنان حاضر با نوای دایره و کمانچه بیت برگردان را میخوانند (شکورزاده، 184-185).در میناب به هنگام حنابندان، زنان حاضر در مجلس ابتدا شعری را در مدح امامان شیعه میخوانند؛ به این صورت که زنانی که در یک طرف داماد قرار دارند، یک مصراع از بیت را میخوانند و خانمهایی که در سوی دیگر داماد یا عروس هستند، مصراع دوم را پاسخ میدهند: امام اولی آمد به میدان / ملائک بر سرش میخوانده کُران ( قرآن) / / اگر اسم محمد بر کرارن (برقرارن) / علی در خدمت پروردگارن. خواندن این شعر بهآرامی و توسط دو گروه از زنان با ذکر نام 12 امام، و خواندن اشعاری در وصف عروس و داماد ادامه مییابد (سعیدی، 226- 229).در میان بختیاریها نیز زنان در مراحل مختلف عروسی، اشعاری در وصف عروس و داماد میخوانند که از سوی جمع، با کلمات یا بیت برگردانی همراهی میشود (حنیف، 66-86؛ برای نمونۀ آن در بلوچستان، نک : بزرگزاده، 225- 229). همچنین در میان بختیاریها، بویراحمدیها و نیز برخی از شهرهای خوزستان مانند ماهشهر، مردان اشعار عروسی را طی مراسمی خاص میخوانند. آنها معمولاًبه هنگام «دستمالبازی» که نوعی رقص است (نک : ه د، دستمال، رقص)، این شعرها را میخوانند. شیوۀ خواندن به اینگونه است که یک نفر اشعاری را میخواند و دیگران پس از هر مصراع یا هر بیت او، مصراعی را به شکل گروهی و با آهنگی خاص میخوانند. این مصراع که حالت برگردان دارد، متناسب با هر آهنگی تغییر میکند. مثلاً مصراع «هی ماه بَست، هی ماه بست، هی ماه بستِ ملوسم» از برگردانهای مشهور اشعار عروسی در ماهشهر بود که در «دستمالبازی» مردان خوانده میشد.در بوشهر بیتخوانی به همراه نواختن ساز «نیجفتی» یا «نیانبان» خوانده میشود (شریفیان، «بیتخوانی»، 45). در عروسی، بهویژه در مراسم حنابندان، ابتدا نوازندۀ نیانبان آهنگ ویژۀ بیت را مینوازد، سپس در هنگام فرود، خوانندهای همگام با ساز، بیتخوانی را آغاز میکند (همانجا). در پایان هر بیت زنان کِل میزنند. نوازنده نیز با اجرای قطعهای شبیه به کِلزدن، زنان را همراهی میکند و بلافاصله به تکرار اجرای قطعۀ نخست میپردازد. این کار با خواندن بیتهای گوناگون تکرار میشود تا بیتخوانی به پایان برسد (همانجا). معمولاً پس از پایان این نوع اجرا، نوازنده به همراهی سازهای ضربی، آهنگ حنابندان را مینوازد و خواننده در حالی که دیگران او را همراهی میکنند، ترانۀ حنابندان (نک : مطالب پیشین) را میخواند.برخی از اشعار بیتخوانی را نمیتوان در جای دیگری یافت. برای مثال، در منطقۀ خور بیابانک وقتی مشاطه عروس را آرایش میکند، چنین میخواند: «اشتر داماد / سر کوه بالا / سفیداب عروس بارداری یا نه؟ / مادر عروس! / خمرۀ سبوس / مشنوی یا نه! / اشتر دوماد! / سر کوه بالا / جوراب عروس بارداری یا نه؟ / مادر عروس! / خمرۀ سبوس / مشنوی یا نه؟». مادر عروس در پاسخ این شعر میگوید: دخترم همه چیز دارد (حکمت، 368- 369). برخی از شعرهایی که در منطقۀ بختیاری خوانده میشود نیز از همین نمونهها ست (نک : حنیف، 68- 69). از استثناهای دیگر، موردی است که شکورزاده به آن اشاره کرده است. براساس گزارش وی در برخی از خانوادههای بسیار مذهبی به جای ساز و آواز، اشعاری را که به مناسبت عروسی حضرت فاطمه (ع) سروده شده است، برای میمنت در دستگاه ابوعطا یا شور (بدون استفاده از آلات موسیقی) میخواندند (ص 193-195).علاوه بر آنچه گفته شد، نمونههای دیگری از انواع بیتخوانی وجود دارد که برخی از آنها در بسیاری از مناطق ایران رایجاند. ازجملۀ این نمونه، خواندن اشعار طنزآمیز و خندهآور است. برای مثال، در سیرجان هرگاه خواننده و نوازنده از غذا ناراضی بودند، چنین میخواندند: اسب سبز لقلقی، زیرِ پای سید منتقی / ما میریم عاروس بیاریم، کومِ (شکم) گشنه پاپتی (مؤیدمحسنی، 2 / 112). در فارس نیز گاهی اوقات شعرهایی خوانده میشود که مضمون آن شوخی با عروس و داماد است: قوری لبطلایی / نه قند داره نه چایی / عروس به این کوتاهی / دوماد به این سیاهی / هر دو به هم میایی (همایونی، زنان ... ، 231). بیشترین شوخیها معمولاً با مادر داماد صورت میگیرد. مثلاً در ماهشهر چنین میخوانند: دی دوما نیتره ببازه (مادر داماد نمیتواند برقصد) / بند تُنبونش درازه. گاهی اوقات وابستگان نزدیک داماد هجویات مبتذلی دربارۀ مادر داماد میخوانند. در برخی مواقع، شعرهای طنز از دقت بیشتری برخوردارند. مانند این نمونه که در برخی عروسیهای سیرجان دربارۀ عروس خوانده میشود: یه عروس ما آواردیم ده دوازده سالشه / خیلونا (مهمانان) منظور بدارین عهد نادر یادشه. ازجملۀ انواع دیگری که در بسیاری از نقاط ایران رایج است، نوعی مشاعره با مضمون مفاخره است که میان وابستگان عروس و خویشاوندان داماد صورت میگیرد. مثلاً وابستگان داماد چنین میخوانند: گل ما که بهتره (بهتر است) / سُمبل ما که بهتره / عروسان به خود منازید / داماد ما بهتره. خویشاوندان عروس نیز همین شعرها را میخوانند، با این تفاوت که در مصراع سوم به جای «عروسان» کلمۀ «دامادان»، و در مصراع آخر نیز به جای «داماد» کلمۀ «عروس» را میآورند (شریعتزاده، 272). در میناب نیز این گونه شعرخوانی به شیوهای دیگر رایج است (نک : سعیدی، 214-215).نمونۀ دیگر اینگونه شعرها، هنگامی که خانوادۀ داماد برای مراسم «عروسکشان» به خانۀ عروس میروند، نیز خوانده میشود. وابستگان داماد با تحکم اشعاری میخوانند که ناظر بر جدیت آنها برای بردن عروس است و خویشاوندان عروس نیز در پاسخ خود به مقابله با آنها میپردازند. بستگان داماد: میکِشُم قَداره را / میشکِنُم دروازه را / چادر یار آوردهیُم / که بِبَرُم جانانه را؛ خویشان عروس: نَکِشی قَداره را / نَشکنی دروازه را / چادر یار واپس بُبُر / که نمیدیم جانانه را. این شعرخوانی ادامه مییابد و وابستگان داماد هربار در مصراع سوم چیز دیگری مثلاً پیراهن، چارقد، جوراب، اُرسی و جز اینها را ذکر میکنند و خانوادۀ عروس نیز به همانگونه پاسخ میدهند (شکورزاده، 188- 189؛ برای آگاهی از نمونههای دیگر، نک : نیکوکار، 174-176؛ رنجبر، 441-442؛ همایونی، ترانهها، 143-146). در میان ترکمنها نیز اینگونه شعرها پیش از شروع مراسم عروسکشان خوانده میشود. این اشعار از لحاظ قالب، شبیه دوبیتیاند و در پایان هریک از ابیات، کلماتی مانند «یار ـ یار» یا «های اَولنگ ـ های های اَولنگ» میآید و به همین سبب، اینگونه شعرها را «اَولنگ» میگویند (معطوفی، 3 / 1914).ازجملۀ نمونههای دیگر بیتخوانی که در بسیاری از مناطق ایران خوانده میشود، اشعار و ترانههایی است که زنان در مجالس زنانه به همراه رقص یا بازی میخوانند؛ مانند ترانۀ «بشکن بشکن». در اجرای این ترانه، زنی به وسط مجلس میرود و ضمن بشکنزدن شروع به خواندن میکند، و حاضران نیز با گفتن «بشکن» و دستزدن، او را همراهی میکنند: بشکن بشکنه، بشکن / بشکن کارُمِه، بشکن / الله یارُمه، بشکن / روی آجرا، بشکن / بخش (برای) تاجرا، بشکن / من نَمِشکنم، بشکن / برای نو عاروس، بشکن / من نمیشکنم، بشکن ... (طباطبایی، 345-347؛ برای روایت مفصلتر، نک : همایونی، همان، 424-433). در برخی از مناطق مانند سیرجان، افزون بر زنان، گاهی اوقات مردان نیز این ترانه را میخوانند (مؤیدمحسنی، 1 / 171-172).نمونههای دیگری از بیتخوانی در برخی از مناطق ایران وجود دارد که فراگیری نمونههای پیشین را ندارند، یا دستکم گزارشی در این زمینه در دست نیست، مانند «رباعیخوانی» که در احمدآباد جرقویه از توابع اصفهان، و ایزدخواست از توابع آباده مرسوم است. با توجه به اینکه این دو آبادی نسبتاً به هم نزدیکاند، ممکن است در مناطق همجوار آنها نیز این نوع بیتخوانی رایج باشد. شیوۀ رباعیخوانی در ایزدخواست اینگونه است که در جشن حنابندان یا عروسی، کسی که میخواهد رباعی بخواند، دست راست خود را بالا میبرد؛ در این هنگام نوازندگان کار خود را قطع میکنند تا جمعیت به رباعیخوان گوش دهند. رباعیخوان میگوید: اولِ دفتر به نام ایزد دانا / / صانع و پروردگار حی توانا / / اکبر و اعظم خدای عالم و آدم / صورت خوب آفرید و سیرت زیبا. پس از هریک از این مصراعها جمعیت یکصدا میگویند: بَله. پس از آن، رباعیخوان رباعی خود را میخواند. در پایان رباعی، مردها با صدای بلند «اُی شباش» (شادباش) میگویند، و زنها نیز کِل میزنند (رنجبر، 442-444). در احمدآباد جرقویه نیز رباعیخوانی کموبیش به همین صورت اجرا میشود، با این تفاوت که بعد از پایان رباعی، مردم با صدای بلند صلوات میفرستند و پس از آن، شروع به رقص و پایکوبی میکنند. در احمدآباد فقط در مرحلۀ عروسکشان رباعی خوانده میشود (کریمی، 59-60).این اشعار را اگرچه در این مناطق رباعی مینامند، اما بیشتر آنها از لحاظ قالب شعری، رباعی نیستند و در بسیاری از موارد، تنها وجه اشتراک آنها با رباعی این است که شامل 4 پاره یا دو بیت هستند. در بسیاری از اوقات، این رباعیها مشتمل بر بیتهای اول و دوم یک غزل از شاعران مشهور، مانند سعدی یا حافظ است. در ایزدخواست که برای مراحل مختلف عروسی رباعی میخوانند، ابیات به گونهای انتخاب میشود که با هر مرحله تناسب داشته باشد. برای نمونه، پس از بیرونآمدن داماد از حمام، این دو بیت را از حافظ میخوانند: ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو / زینت تاج و نگین از گوهر والای تو / / آفتاب صبح را هر دم طلوعی میدمد / از کلاه خسروی، رخسار مَهسیمای تو. گاهی اوقات نیز اشعار شاعران محلی را که به همین مناسبت سروده شده است، میخوانند (رنجبر، 443-444). رباعیخوانی بهویژه در احمدآباد جرقویه شباهت فراوانی با «یزله» در خوزستان دارد (نک : ه د، یزله، رقص).بیتخوانی در مراسم عروسی، به گونهای که توصیف شد، در تاجیکستان، افغانستان، و در میان تاجیکهای ساکن ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای میانه نیز کموبیش با تفاوتهایی رایج است. همچنین در این مناطق بیتخوانی بیشتر توسط زنان و دختران انجام میگیرد، و درعینحال بیتها متناسب با مراحل متفاوت عروسی است. مثلاً در کولاب، غرم، درواز، و بسیاری دیگر از مناطق تاجیکنشین هنگام مراسم «سرشویان عروس»، زنها و دخترانی که دوست عروس هستند، ضمن شستن سر عروس به همراه دفزدن، بیتهایی میخوانند و عروس نیز به این ترانهها پاسخ میدهد: زنان: گل عروسک، سر بشوی / پگه (پگاه) وعدۀ رفتنه / عروس: سَرمَه شسته چه کنم؟ / ناشستگیم (ناشستنم) بهتره / زنان: گل عروسک، کورته (پیراهن) بپوش / پگه وعدۀ رفتنه / عروس: کورته بپوشم چه کنم؟ / ناپوشتنم بهتره (اسراری، 68).در ورزاب زنی که سر عروس را میشوید، چنین میخواند: گُلِ گلْ عروس / تخت تو بلند، عروس / اسپ تو سمند، عروس / یالهاش همه زرکاری / خوب پدرِ شیر داری / از چشمهای نرگست / قطرهقطره آب آید (میرزازاده، 167). در مراسم «سرتراشان» که با حضور اقوام، بستگان و همسایگان داماد برگزار میشود، یک نفر شعر مخصوص «سرتراش» را میخواند و دیگران پس از هر بیت، یک بیت را بهعنوان برگردان تکرار میکنند: اُستای لنگ سرتراش / سرِ پاکیزه تراش / آچۀ شه (مادر داماد) به تو میگوم / بر سرِ شَه تنگه بِچاش (سکه بپاش) (همو، 166؛ برای روایت دیگر آن، نک : اسراری، 69). این شعر در منطقۀ ونج و درواز بهصورتی دیگر خوانده میشود؛ خواننده در هر بیت، نام قطعهای از پوششهای داماد را میبرد تا برای وی بیاورند (خارکشیف، 123-124). در افغانستان، هنگام سرتراشان یک نفر اشعاری در همین باره میخواند و جمعیت پس از هر بیت، مصراع «هر سر تراشک مبارک باشد» را تکرار میکنند (عابدف، 90).تاجیکان بخارا در مراسم حنابندان همان شعری را میخوانند (بابـایف، 28- 29) که در نقاط مختلف ایران خوانده میشود (نک : ابتدای مقاله)، اما در شهرهای تاجیکستان این شعر را میخوانند: دویدم دویدم / اوسمه (وسمه) سیاه خریدم / به قاش گلین (ابروی عروس) مالیدم / گلین در بالاخانه / داماد در مهمانخانه / داماد اسپشِ آب داد / گلین زلفشِ تاب داد (اسراری، 67).در افغانستان نیز چند نمونه شعر در حنابندان میخوانند که به یک نمونۀ آن اشاره میشود: امشو چه شو است همرای تو یار شدم / پیچیده به گردنت چو طومار شدم / / امشو چه شو است که تیل گیس میسوزه / کالای بیبی عروسه خیاط میدوزه؛ این بیتها را یک نفر میخواند و پس از هر مصراع، زنان حاضر پاسخ میدهند: حنا بیارین بر دستش بمالین (نک : عابدف، 94-95). هنگامی که خانوادۀ داماد برای عروسکشان به خانۀ پدر عروس میروند، این چنین میخوانند: بَرآر، برآر خوش روته (بیرون بیاور دختر زیبایت را) / خوشروی سیرابروته (دختر زیبای پُرابرویت را) / برآر برآرش کنید / آچش برآرش کنید (مادر! دختر را بیرون بیاور) / دل آچَش نمیشَد (دل مادرش راضی نمیشود) / خالَش برآرش کنید (خالۀ دختر! دختر را بیرون بیاور)؛ خواننده بند آخر را مرتب تکرار میکند، با این تفاوت که هربار نام یکی از خویشاوندان دختر را میبرد تا عروس را بیرون بیاورد. پس از هر بیت، جمعیت حاضر این بیت را تکرار میکنند: برآ برآرش کنید / به اسب سوارش کنید (میرزازاده، 171-172).یکی دیگر از شعرهایی که زنان و دختران در خانۀ داماد میخوانند به این شرح است: از قرهباغ آمدیه / سینه به داغ آمدیه / مورچهمیان دخترک / جیگرکباب دخترک / من میروم به بازار / گَپت بگو جورهجان / حلقۀ طلا آورده / به گوشکم اندازید. این بیت را زنی خوشصدا میخواند و پس از هر بیت، زنان و دختران این بیت را تکرار میکنند: های لیلی لیلی لیلی / جانم فدای لیلی (اسراری، همانجا). این شعر در افغانستان به این صورت خوانده میشود: پیش شما آمدهایم / مطلبروا آمدهایم / از راه دور آمدهایم / خورجین پر آمدهایم / خورجین پر آمدهایم / از ساربلاغ آمدهایم / سینه به داغ آمدهایم (عابدف، 87).یکی از شعرهایی که خواندن آن در مراسم مختلف تاجیکی، ازجمله عروسیها بسیار رایج است، «سلامنامه» نام دارد. پیشینۀ خواندن این شعر به پیش از انقلاب سوسیالیستی میرسد. یکی از کهنترین نسخههای آن تاریخ 1302 ق را دارد که شامل بیش از 110 بیت است. مضمون سلامنامه نعت پیامبر اسلام (ص) و یارانش، ستایش اولیا و مقدسات و مزارات بخارا، خوشامدگویی به مهمانان از زبان پدر داماد، و همچنین ستایش عروس و داماد است (نک : بابایف و قهار، «نسخه ... »، 5- 19). خواندن سلامنامه بهویژه در بخارا و توابع آن، مقدس و واجب بوده است. در برخی از روستاها، پیش از آغاز سلامنامهخوانی، دو شمع روشن را در یک کاسۀ آرد فرو میکردند و ملای روستا در روشنایی آن، سلامنامه میخواند (همان دو، «جایگاه ... »، 182). در افغانستان و تاجیکستان، همچون ایران، شعرهایی با موضوع هجو و مفاخره نیز میخوانند (نک : عابدف، 88-90؛ اسراری، 69-72).تأمل در شعرهای مراسم بیتخوانی در مناطق مختلف ایران، و حتى کشورهای همزبان، مبین چند نکتۀ مهم است؛ نخست اینکه اگرچه ساختار و موسیقی اینگونه شعرها ریشه در سنتهای کهن ایرانیان دارد، اما بسیاری از مصادیق آنها نسبت به دیگر اشعار حوزۀ ادبیات شفاهی، بهویژه دوبیتیهای سنتی، متأخرتر است. کاربرد اصطلاحات و واژههای مربوط به زندگی و مناسبات اجتماعی معاصر مانند ماشین، ساعت سیکو، کت و شلوار گواردین، جیپ، سواری، گاراژ، تاکسی، و پارتیبازی (نک : همایونی، ترانهها، 125، 135؛ رضایی، 509-510؛ نیکوکار، 154؛ سعیدی، 215-216، 242)، و همچنین خودنویس، شهرداری، پنکۀ هوایی و جز آنها مؤید این موضوع است.در حقیقت اینگونه شعرخوانی از لحاظ مضمونی، همسو با تحولات اجتماعی متحول شدهاند. این موضوع بیش از هرچیز به اصل پدیدۀ زناشویی مربوط میشود که همچنان بهعنوان یکی از آیینهای مهم گذر یا تشرف، کارکردهای قابل ملاحظهای در جامعه دارد. دوم اینکه، سرایندۀ بخش عمدهای از این ترانهها زنان و دختراناند. افزون بر آنکه زبان و لحن این اشعار بیانگر این نکته است، برخی از مطالعات میدانی نیز آن را تأیید میکند. برای نمونه، در ماهشهر دختران و زنان جوانِ خانوادههای داماد و عروس، چند روز قبل از عروسی به خانۀ پدر داماد یا عروس میروند تا به قول خود، شعر «رییک» کنند (شعر «درست» کنند). سوم اینکه، اگرچه بیشتر این اشعار شاد هستند، اما گاه در بعضی از آنها غمی نهفته است که گذشتهها، خاطرات و فراق عروس از خانوادۀ پدری را یادآور میشود (همایونی، زنان، 173).نکتۀ آخر اینکه در بوشهر و برخی از شهرهای پیرامون آن، به اشعاری که در مراسم سوگواری نیز خوانده میشود، بیت، و به عمل خواندن این اشعار، بیتخوانی میگویند. البته این نوع بیتخوانی از اساس با بیتخوانی عروسی متفاوت است. این گونه بیتخوانی را «بیت وارونه» یا «بیت عزا» میگویند (وجدانی، 1 / 160؛ شریفیان، اهل ... ، 59) و یادآور استفاده از دهل و سرنا در مراسم سوگواری بختیاریها ست که به آن «دهلچپ» یا «دهلچپی» به معنی وارونه میگویند. در بیتخوانی وارونه پس از هر بیت، زنان مجلس کِل میزنند که آن را «کِلواری» مینامند. این کِل طولانیتر از کِل عروسی است و تا آخر آن با جیغزدن همراه است (همو، «بیتخوانی»، 49-50). بیت وارونههای بوشهر در مناطق مختلف ایران با نامهایی مانند شَروه، شَربه، شَرمه، گاگَریو یا موره مشهورند (نک : ه د، شروه، عزاداری).
احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ باباچاهی، علی، شروه و شروهسرایی در جنوب، تهران، 1368 ش؛ بابایف، سراجالدین، «برخی سنتهای جشن عروسی تاجیکان بخارا»، رودکی، دوشنبه، 1385 ش، س 7، شم 13؛ همو و روشن قهار، «جایگاه آتش در جشن عروسی بخارا»، مردمگیاه، دوشنبه، 1376 ش / 1997 م، س 5، شم 1-2؛ همان دو، «نسخۀ خطی سلامنامه»، همان، 1373 ش / 1994 م، س 2، شم 1-2؛ بزرگزاده، عبدالسلام، «مراسم ازدواج در منطقۀ مکران بلوچستان»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، شم 13؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ حنیف، محمد، سور و سوگ در فرهنگ عامۀ لرستان و بختیاری، تهران، 1386 ش؛ خارکشیف، سخیداد، «رسوم جشن عروسی در وَنْـج و دَرواز»، نامۀ پژوهشگـاه، دوشـنبـه، 1384-1385 ش، س 6، شم 11-12؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ دریایی، احمدنور، مراسم آیینی و فولکلور مردم بندر کنگ، تهران، 1384 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، شیراز، 1387 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شریفیان، محسن، اهل ماتم (آواها و آیین سوگواری در بوشهر)، تهران، 1383 ش؛ همو، «بیتخوانـی در بوشهر»، فرهنگ مردم، تهران، 1381 ش، س 1، شم 2؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عابدف، دادجان و شمسالحق آریانفر، آوای دلها، دوشنبه، 1999 م؛ فقیری، ابوالقاسم، سیری در ترانههای محلی، شیراز، 1385 ش؛ قوجق، یوسف، «گونههای مختلف ادبیات شفاهی مردم ترکمن»، شعر، بیجا، 1376 ش، شم 21؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کریمی، زهرا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، به کوشش محمد اکبری، تهران، 1388 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ میرزازاده، سیفالدین و منصور محمودف، «نامهای رسوم تاجیکی با پسوند <آن>»، نامۀ پژوهشگاه، دوشنبه، 1383 ش، س 4، شم 7؛ نصری اشرفی، جهانگیر، نمایش و موسیقی در ایران، تهران، 1383 ش؛ نیکوکار، عیسى، ترانههای نیمروز، تهران، 1352 ش؛ وجدانی، بهروز، فرهنگ جامع موسیقی ایرانی، تهران، 1386 ش؛ همایونی، صادق، ترانههای محلی فارس، شیراز، 1379 ش؛ همو، زنان و سرودههایشان در گسترۀ فرهنگ مردم ایرانزمین، تهران، 1389 ش؛ همو، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348- 1349 ش؛ همو، «واسونک»، شعر، بیجا، 1376 ش، شم 21؛ نیز:
Asrari, V. and R. Amonov, Ejodiëti Dakhanakii Khalqi Tojik, Dushanbe, 1980.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید