بهشت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 11 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239447/بهشت
پنج شنبه 16 اسفند 1403
چاپ شده
2
در اندیشۀ ایرانی، بهشت، چگونگی آن و راههای دستیابی به آنجا مورد توجه بوده است. در باور مردم ایران، بهشت 8 طبقه دارد و جهانی از صلح و آرامش است (لوفلر، 67). برخی نیز زندگی پس از مرگ و بهشت و دوزخ را باور ندارند و میگویند که این دنیا هم بهشت و هم دوزخ است، چرا که در این جهان هم آرامش و باغ و بهشت و حوری هست و هم رنج و سختی؛ اگر در این دنیا همهچیز خوب باشد، پس برای ما بهشت است (همو، 68, 196).در باور مردم، زمان راهیابی به بهشت، پس از مرگ است، و سرآغاز خوشیها زمانی نهچندان دور پس از مرگ به سراغ روان میآیـد. این تفکر از اندیشههای کهـن ایرانی است (نک : ه د، پل صراط؛ دوزخ). به باور عامه فرشتهای نورانی در قبر فرد نیکوکار ظاهر میشود و دست او را میگیرد و به بهشت میبرد (هدایت، 201). مردم ایران بر این باورند که مردن در روز عاشورا بسیار نیکو ست، زیرا در این روز درهای بهشت باز است و آنها بهآسانی وارد بهشت میشوند (ماسه، 209). به باور مردم، چهرۀ مرده نشان میدهد که سرنوشت اخروی او چگونه است؛ چنانچه مرده بشاش به نظر آید، نشانهای از رفتن او به بهشت قلمداد میشود. در باوری دیگر نیز به این نکته اشاره شده است، و آن مردن پس از بیماری طولانی و یکسر به بهشت رفتن است (همو، 168).جایگاه بهشت ورای آسمان، و سرسبز و خرم انگاشته میشود. مردم فارس باغ و جای پر گل و گیاه و پردرخت را به بهشت تشبیه میکنند (همایونی، 291). به باور مردم تنکابن، خداوند بهشت را برای پنجتن آلعبا زینت داده است (خلعتبری، 50). این جایگاه زیبا آراسته با نعمتها و پاداشهای پروردگار تصور میشود. در تفکرات مردم اردکان، برای هر نیکی هرچند کوچک، پاداشی در بهشت مقرر شده است؛ کشتن زنبور ــ که احتمالاً با توجه به باورهای کهن، حشرهای خرفستر، موذی و اهریمنی شمرده میشود ــ پاداشی برابر با یک خرما در بهشت دارد (طباطبایی، 452؛ نیز نک : مزداپور، سراسر اثر).دربارۀ مرگ کودکان و سرانجامِ آنها، در میان مردم فارس اعتقاداتی وجود دارد. مردن در کودکی به بهشتیشدن میانجامد، اما کودک نه مانند دیگر بهشتیان، بلکه بهصورت بلبل (همایونی، 328) یا یک پرنده راهی دیار جاوید میشود. این بلبل یا پرندۀ باغ بهشت هنگام ورود، از فرشتگان قول میگیرد که پدر و مادرش را نیز به بهشت بیاورند و فرشتهها هم آن را میپذیرند (ماسه، همانجا). در تصورات باستانی نیز کودک بهشتی والدینش را شفاعت میکند، اما کودک لزوماً به بهشت نمیرود و سرانجام او، به روان پدر و مادرش وابسته است؛ اگر پدر و مادر، هر دو، دوزخی باشند، باید برای او یشتسروش کنند تا روانش از روان پدر و مادر جدا شود و به بهشت برود (صد ... ، 36).آنچه بیشتر مورد توجه عامه است، راههای دستیابی به بهشت و سعادت ابدی است. در این راستا افزون بر نیکوکرداری، مواردی درخور توجه که منجر به بهشتیشدن میشود، به چشم میخورد؛ از آن دست است باور به وجود یک دانۀ بهشتی در انار، که خوردن آن انسان را روانۀ بهشت میکند. به باور خراسانیها خوردن انار در شب جمعه، به شرط ریختهنشدن هیچ دانهای از آن بر زمین، یکی از راههای بهشتیشدن دانسته میشود (شکورزاده، 268). این باور که اگر زن زائو تا 40 روز پس از زایمانش بمیرد، به بهشت خواهد رفت، باوری رایج در میان شیرازیها بوده است (برای نمونه، نک : فقیری، 16).در باورهای عامه میتوان به نشانههایی حاکی از مرتبطدانستن دو جهان با یکدیگر دست یافت. به باور مردم خراسان، سروستان و سیرجان، به بهشت رفتن همۀ آبهای این دنیا در روز جمعه، و گناه شستن رخت در این روز، نشانهای از این باور است؛ البته با توجه به اهمیت سادات در میان مردم، میتوان در صورت ضرورت، با همراهکردن تکهای از رخت سید و سپس شستن آنها، از این گناه دوری جست (شکورزاده، 269؛ همایونی، 326؛ مؤید، 472؛ شاملو، حرف «آ»، دفتر اول، 10).افزون بر آب، این ارتباط برای «بو» نیز تصور شده است. گویا به باوری، از بیاض گردن دختر ]باکره[ بوی بهشت میآید (هدایت، 93). مردم گلباف پنجشنبه را روز عید امام علی (ع) میدانند و بر این باورند که اگر کسی شب جمعه پیاز یا سیر بخورد، بوی بهشت به مشام او نمیرسد (اسدی، 19، 296). درخت بهشتی نیز در این دنیا به ودیعه گذارده شده است و به بـاور مردم لرستان، بریدن درختـان بهشتیای چون سدر، انجیر و انار (ه مم) ممنوع است (اسدیان، 234-235).اعتقاد دیگر در این زمینه آمدن ارواح به این دنیا ست. علاقه به حضور روان فرد درگذشته تا آنجا ست که اگر در سر سفره ظرفی تکان بخورد، آن را نشانۀ حضور روح بهشتی یکی از خویشان در سر سفره میانگارند (هدایت، 199). در باورهای کهن مردم ایران نیز روان یا فروَشی مردگان در جشن فروردگان از بهشت و دوزخ خارج میشود و به دیدار خانوادههایشان میآید و در خوشی آنان شریک میشود (نک : ه د، قیامت). رسم خیرات برای ارواح در پایان هفته و نیز آخر سال هنوز مرسوم است و بقایای این باور کهن به شمار میرود. مردم ممسنی بر این باورند که اگر در روز پنجشنبه خیرات ندهند، مردهها به در خانهها میآیند. آنها خواب را نیز وسیلهای برای ایجاد ارتباط میان دو جهان، و خندۀ کودک را در خواب بهسبب خوابدیدن بهشت میدانند (طباطبایی، 454). در میان مردم لرستان و در استان فارس، دیدن مرده یا مردۀ شادمان در باغ سبز و خرم به خواب، نشانی از بهشتیبودن مرده انگاشته میشود (اسدیان، 184؛ همایونی، 340). همچنین اگر کسی در خواب، خود را در اتاق سفیدی ببیند، به رفتن به بهشت تعبیر میشود (کرزبر، 238).در افسانهها و داستانهای ادب عامه آمده است که آدم (ع) با همان برگ انجیری که خود را با آن پوشانده بود، [از بهشت رانده شد و] به دنیا [زمین] آمد. سپس جبرئیل به بهشت رفت و از پشم گوسفندی که باید به جای اسماعیل (ع) قربانی شود، ریسمانی بافت [و در زمین] بر میان آدم (ع) بست. همچنین آمده است که [آدم (ع) برگهایی از] 3 درخت عود، انجیر و تاک با خود به دنیا آورد ــ که از نعمتهای خداوند بود ــ تا لباس مردمان باشد (محجوب، 728- 729)؛ و به این ترتیب، پوشش آدمی را برآمده از بهشت عنوان کردهاند.آوردهاند که خداوند با بیرونکردن آدم (ع) از بهشت، 4 برگ از برگهای درختان بهشت را بهعنوان پوشش، با او بیرون فرستاد. آن برگها بر زمین افتادند؛ یکی را کرم خورد و از آن ابریشم پدید آمد، دومی را غزالان خوردند و مُشک به میان آوردند، سومی را مگس (زنبور) خورد و عسل از آن پدید آمد، و برگ چهارم در هند افتاد، و از آن بهار نمایان شد (هزار ... ، 3 / 291).کفش را نیز نعمتی از جانب خداوند و برآمده از بهشت در زمان آدم (ع) دانستهاند. آدم (ع) پس از راندهشدن از بهشت و 40 سال ماندن در ظلمات و پذیرش توبهاش، بنالید که پابرهنه است؛ اما خداوند تنها یک لنگه موزه به او داد و لنگۀ دیگر را به یکی از فرزندان او به نام منهاج محول کرد تا آنکه جبرئیل به منهاج موزهدوزی بیاموخت و او از پوست گوسفند بور مرغزار بهشت بـه نـام سلیم ــ کـه خـداوند آن را بـرای غذای آدم (ع) فرستاده بود ــ لنگۀ دیگر موزه را ساخت. گاوی را که از پوست آن بهره برد نیز از عنبر بهشت خواندهاند (محجوب، 1186-1187).در فتوتنامۀ سلطانی به این نکته اشاره شده است که آدم را حکم شد که به طواف خانهای آید که از بهشت برای او به دنیا فرستاده بودند و جای آن همان خانۀ کعبه است (کاشفی، 289). پس از بستن پیمان برادری آدم با جبرئیل، او از بهشت نان و حلوا آورده و با هم خوردند و سهم حوا را نگه داشتند (محجوب، 729).با این تعریفها الگوی آغازین امکانات زیستی بشر از بهشت دانسته شده است. همچنین تصور رسیدن به نعمتهای بهشتی در این دنیا، در تفکرات عامه وجود دارد. در داستانی از یک تاجرزاده، آمده است که او به مکه رفت؛ از خداوند خواست تا به او زنی نه از زنان دنیا، بلکه بهشتی بدهد. او در بازگشت اسبی خرید که فروشنده در شلاقنزدن به آن تأکید کرده بود؛ اما پس از مدتی، بر اثر فراموشی، بر اسب شلاق زد و اسب تا غروب تاخته، او را به کنار دریا برد. جوان با رسیدن به یک چشمه دختر زیبایی دید و او را با خود به خانه برد و با او ازدواج کرد. لحظهای پیش از مرگِ مادر پسر، دختر ناگهان تعظیم کرده، به پشت پرده رفت. او این رفتار خود را برای پسر اینگونه توجیه کرد که او همان پری بهشتی است که از خداوند خواستار آن بود؛ و اینکه عزرائیل را دیده، و برای دوری از پاشیدهشدن خون مادر او بر رویش به پشت پرده رفته است. پری سپس از نظر ناپدید میشود (درویشیان، 17 / 583-586).در داستان «بلوقیا» در هزارویکشب از جزیرهای سخن میرود که در آن، درختی با برگهای بادبانشکل روییده است. در زیر آن درخت، سفرهای سرشار از همهگونه نعمتهای فاخر، و بر روی آن پرندهای بزرگ از لؤلؤ و زمرد سبز، با پاهای سیمین و منقاری از یاقوت سرخ و پرهایی از گوهر وجود دارد. آن پرنده خداوند را ذکر میگوید و بر محمد (ص) درود میفرستد و خود را پرندۀ بهشتی میخواند. در هزارویکشب آن مکان اینگونه وصف میشود که هر شب جمعه اولیا و اقطابی که در دنیا هستند، به آنجا میروند و از طعام آن سفره میخورند، زیرا این ضیافت خدای تعالى در هر شب و روز جمعه است. سپس سفره به سوی بهشت برداشته میشود و هرگز نقصان و تغییر نمیپذیرد (3 / 289-291).در داستانی دیگر از همین کتاب آمده است که زن و مردی تنگدست دست به دعا و تضرع بسیار به درگاه حق برداشتند که ناگهان سقف شکافته شد و یاقوتی به خانه افتاد. آنها شادمان شدند و خداوند را سپاس گفتند و به خواب رفتند. زن در خواب به بهشت اندرشد و تختها و کرسیهای بسیار دید و دریافت که تختها از آن پیامبران، و کرسیها از آن صالحان است. زن سراغ کرسی شوهرش را گرفت و آن را به او نمودند؛ اما آن کرسی سوراخی داشت و آن، جای همان یاقوتی بود که از سقف به خانۀ آنها افتاده بود. زن گریان از خواب برخاست و از شوهر خود خواست که از پروردگار بازپسبردن یاقوت را طلب کند. پس دعای آنها مستجاب شد و یاقوت از سقف بالا پرید و به بهشت بازگشت (3 / 166-167).در حکایت دیگری، ماجرای عشق جوانی مسلمان به دختری نصرانی آمده است که در آن، هیچکدام حاضر به تغییر آیین خود نبودند. پس از چندی، جوان از دنیا رفت و به خواب دختر آمد و دست او را گرفت و به بهشت برد. آنگاه دختر مسلمان شد و در بازدید از بهشت، قصری از گوهر و یاقوت را که به آن دو تعلق داشت، دید. جوان دو سیب از درخت چید و به دختر داد تا یکی را بخورد و دیگری را به دنیا ببرد؛ سپس به دختر گفت که پس از 5 روز نزد من خواهی آمد. با بیدارشدن از خواب، دختر بوی سیب را از دهانش میشنود و سیب دیگر را که در تاریکی چون ستارهای میدرخشید، در کنار خود مییابد. پس از 5 روز دختر نیز از دنیا میرود (همان، 3 / 68-71).در داستانی دیگر نیز اشاره شده است که خداوند پادشاه عادل را پس از قبض روح در بهشت جای میدهد (همان، 3 / 151-153).از آفرینش بهشت، نعمتها و چگونگی آن در داستانها بسیار سخن رفته است. دربارۀ آفرینش بهشت اینگونه گفتهاند که پروردگار عرش آدم (ع)، درخت طوبى، و بهشت را به دست قدرت خود آفرید، در حالی که دیگر چیزها با فرمان او پدید آمدند (همان، 3 / 139-140). در روایتی عامیانه آمده است که نام محمد (ص) بر در بهشت نوشته شده، و اگر او نبود، خداوند بهشت، دوزخ و آسمان را نمیآفرید (همان، 3 / 202). قصهها بهشتِ هشتطبقه را با نعمتهایش و آنچه در انتظار بهشتیان است، وصف میکنند. در داستانها به بهشتیبودن درختان عود، انجیر، تاک و نیز برگ ساقۀ گندم که خاصیت جوانکنندگی دارد، اشاره شده است (محجوب، 729-730). در داستانها درختان عجیب، میوههای خوشبو و درخشان، قصرهایی از گوهر و یاقوت (هزار، 3 / 69)، نیز تختها و کرسیهای پیامبران و صالحان (همان، 3 / 166-167)، پری بهشتی (درویشیان، همانجا)، مرغزار، گاو و گوسفند (محجوب، 1187) وصف شدهاند. جز اینها از جانوران بهشتیای چون گرگ یعقوب (ع)، سگ اصحاب کهف، خرِ عیسى (ع)، ناقۀ صالح (ع)، و دلدل پیغمبر (ص) نیز سخن رفته است (هزار، 3 / 137).همانندسازی با بهشت و اوصاف آن همواره خوشایند مردمان بوده است و به هر آنچه یادآور نیکویی بهشت در نظر آنان بوده، با دیدۀ احترام نگریسته و خواستار دستیابی به آن شدهاند. در داستانها خوی و زیبایی زن را بهشتی (همان، 2 / 449-450)، و زیبایی و جمال مردان را چون بهشت عنوان کردهاند (همان، 2 / 440). در کنار معشوقه بودن، به بودن در بهشت و رفتن از بر او، به بیرونآمدن از بهشت تعبیر شده است (همان، 2 / 340-341). در حکایت «ارم ذاتالعماد»، از هوس شداد در ساختن بهشتی همانند بهشت واقعی، مطابق آنچه در کتابها از آن دریافته بود، سخن رفته است (همان، 2 / 324-326).در روایتهای عامه به آنچه که انسان را به بهشت برین و سعادت ابدی میرساند، پرداخته شده است. همچنین آمده است که پیامبر (ص) از مردی در روز قیامت سخن گفته است که برای او حسنهای نیست؛ پس خداوند او را به سوی آتش میخواند، اما مرد تقاضای حکم به انصاف میکند و سوزاندن خود را با رحیم و رحمان بودن پروردگار در تضاد میداند. خداوند نیز حق را به او میدهد و او را به بهشت میفرستد (همان، 3 / 122). نیز عدالت و مهربانی و رفتار خوب با رعیت، سبب بهشتیشدن و به جایگاه رفیع رسیدن پادشاه دانسته شده است (همان، 3 / 152-153).جنگ با کفار در راه حق، مسلمان را به بهشت روانه میکند. همچنین از یادآوری پاداش قصرهای بهشتی برای جنگجویانِ آمادۀ شهادت، در داستانها سخن رفته (همان، 1 / 398) و چنین آمده است که بهشت در زیر سایۀ شمشیرها ست (همان، 1 / 371). همچنین دستگیری درماندهها و مالباختگان، ثوابی سزاوار پاداش بهشت دارد. یاریدادن به کسانی که از بزرگان بوده و مال خود را از دست دادهاند، به رفتن به بهشت میانجامد (همان، 1 / 251-252).در افسانهای از شیخی سخن میرود که میخواهد با کمک به جوانی رنجور در بیمارستان، بهشت را بخرد (همان، 1 / 249). مهربانی با حیوانات و آب و غذا دادن به آنها انسان گناهکار را از عذاب دوزخ میرهاند و روانۀ بهشت میکند. در حاتمنامه از مردی سخن میرود که به راهزنی، دزدی و مزدوری مشغول بوده است، اما هر روز دو نان پخته، با روغن و شکر آمیخته، در راه خدا به دریا میانداخت. با نزدیکشدن به مرگ، دو جوان فرشتهخوی که همان دو نانی بودند که او در راه خدا به ماهیان میداد، او را از جهنم به بهشت میرسانند (1 / 167). در جایی دیگر، با اشاره به آداب خواهرخواندگی آمده است که خواهرخوانده پشت و پناه روز قیامت است و هرکس بمیرد بیآنکه خواهرخوانده داشته باشد، نمیتواند به بهشت امیدوار باشد (آقاجمال، 35) و خواهرخواندگی هموارکنندۀ راه رسیدن به نعمتهای بهشتی عنوان شده است.شفاعت امامان (ع) را امید دیگری برای رهایی از دوزخ و بهشتیشدن میدانند. آمده است که بر اثر عاق والدین شدن، از گور جوانی که مادرش او را نفرین کرده بود، آتش برخاست. پیامبر (ص) برای شفاعت آن جوان به مادرش وعدۀ شفاعت در روز قیامت و همنشینی با حوریان را داد که زن آن را رد کرد. حضرت علی (ع) نیز برای شفاعتخواهی آمد و خود را ساقی کوثر خواند، ولی با رد زن مواجه شد. حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع) نیز برای شفاعتخواهی برخاستند، اما زن نپذیرفت تا آنکه سرانجام با تهدید خداوند، به بخشش فرزندش رضایت داد (عاق والدین، سراسر اثر). این داستان به بازدارندگی عاق والدین در رسیدن به بهشت و درنتیجه گرفتارشدن به آتش دوزخ اشاره میکند.مورد دیگری که انسان را از بهشت باز میدارد، کافربودن او ست، و آمده است که بهشت بر کافران حرام است (هزار، 3 / 69).در سفرنامهها نیز به باور ایرانیان به بهشت و دوزخ اشاره شده است. جملی کارری «رضوان» را دربان بهشت خوانده است که درِ بهشت را به روی نیکوکاران میگشاید و به سوی آب کوثر رهنمون میسازد و سپس پیامبر (ص) پیالهای از آن را به هر بهشتی میدهد. او همچنین به زنان زیباروی بسیار و غذاهای لذیذ در بهشت اشاره کرده است (ص 155). شاردن نیز بهشت را در باور صوفیان، شناخت درونی خداوند و وصال با الوهیت آورده است (5 / 293).آمده است که شاهزاده محمدعلی میرزا 000‘2 تومان به دو نفر مجتهد داد و آنها برای او دعایی نوشتند و آن را مهر و امضا کردند و وعدۀ جایی در بهشت را به او دادند (نک : براون، 4 / 262)؛ به این ترتیب، او جایی برای خود در بهشت از آنها خریداری کرد.اندیشیدن به سرای باقی و بهشت، به زبان راندن ضربالمثلها، دعاها و نفرینهای گوناگون را سبب شده است. در دعای خیر برای دیگران، بهشتیشدن آنها یا عزیزانشان درخواست میشود: جای پدرت در بهشت باشد (سالاری، 391). آرزوی دیگر رسیدن به نعمتهای بهشتی است: الٰهی از حوض کوثر آب بخوری (کرباسی، 109). همنشینی با امامان (ع) در بهشت سعادت و آرزویی بزرگ به شمار آمده است و در پاسخ به خوبی دیگری، آن را از خداوند برای او میخواهند (کرزبر، 222).بهشت در نفرین نیز به کار میرود؛ به کنایه، بهشت گرم را برای دوزخ میآورند: پدرت برود به آن بهشت گرم! (رسولی، 415-416).ضربالمثلها نیز از زوایای گوناگون، مفهوم بهشت را در باور مردم روشن میسازند. بهشت را آنجا دانستهاند که آزاری در آن نباشد (دهخدا، 1 / 479). به بهای رسیدن به بهشت نیز اشاره شده است: بهشت را به بها نمیدهند، به بهانه میدهند؛ بهشت را نتوان یافت رایگان؛ بهشت به سرزنشش نمیارزد، و معادل آن در ساوه یا در جیرفت: بهشتی به سرزنشتی نایرزه (رفعتی، 97؛ سالاری، 411؛ دهخدا، 1 / 479-480). در کشاکش طلب دنیا و بهشت نیز مثلهایی شنیده میشود: بهشت را بهشتی اگر دنیا را بهشتی (همو، 1 / 480)؛ دنیا بهشت خران است (پارسا، 147)؛ ضربالمثل جیرفتی: رفتم به بهشت، پام لگُشت (لغزید) و دلم نِشت، که به خوبی بهشت و بهانۀ لغزش پای برای ماندن در آنجا اشاره دارد (رفعتی، 192). از نشانههای بهشتیبودن نیز سخن رفته است: هرکه دارد خال چشم اون نشونش در بهشت (مؤید، 509). در مواردی به ارتباط بهشت با این جهان پرداختهاند: چوب از بهشت آمده؛ چوب معلم از درخت بهشت است (شاملو، حرف «ب»، دفتر دوم، 1901). برخی از درختان و میوهها بهشتی خوانده میشوند؛ مثلاً در تعبیر خواب آوردهاند که قباسفید، فرشته است، انگور مال بهشت است، فرش، تخت است و کفش بخت (همو، حرف «الف»، دفتر دوم، 1037). اهمیت عمل صالح در یکسره رفتن به بهشت دانسته شده است (همو، حرف «ب»، دفتر دوم، 1902). در چیستانی، 17 رکعت نماز شبانهروز را درختی 17شاخه آوردهاند که 8 شاخهاش در آفتاب، 9 شاخه در سایه، و میوهاش در بهشت است (همو، حرف «الف»، دفتر دوم، 1102). «مثل بهشت» یا «مثل بهشت شداد» نیز مصطلح است (دهخدا، 3 / 1412).
آقاجمال خوانساری، محمد، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، 1345 ش؛ پـارسا، احمد، مقـایسۀ تطبیقی امثـال کردی و فـارسی، سنندج، 1387 ش؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تهران، 1383 ش؛ حاتمنامه (روایت اول < هفت سیر حاتم>)، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، 1386 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ درویشیان، علیاشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1384 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1357 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رفعتی، حسین، هزار مثل جیرفتی، کرمان، 1379 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1338 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1357- 1378 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عاق والدین، به کوشش محمد مهدیزاده، چ سنگی؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ کاشفی، حسین، فتوتنامۀ سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1350 ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تهران، 1387 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ مزداپور، کتایون، «مار جادو و زیبای پروانه»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 7، شم 27- 28؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311 ش؛ هزارویکشب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315-1316 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371 ش؛ نیز:
Loeffler, R., Islam in Practice, New York, 1988.
مینا سلیمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید