بند انداختن
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 8 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239373/بند-انداختن
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
بَنْدْاَنْداخْتَن، از مهارتهای آرایشی جهت پیرایش و زدودن موهای صورت، دست و پا، که در میان زنان ایران رواج تام دارد.ابزار کار بندانداختن بسیار ساده است و بیشتر مهارت فرد بندانداز در این کار اهمیت دارد. استفاده از یک نخ یا بند محکم که با تابیدن و پیچشی خاص موجب کندهشدن مو میشود، از روشهای این کار به شمار میرود؛ بدین صورت که فرد بندانداز وسط تکهنخ مناسبی را گاه با دندان نگه میدارد و گاه دور گردن گره میزند و دو انتهای نخهای به هم تابیده را با دو دست میگیرد، آنگاه با حرکتدادن آنها به جلو و عقب موهای زائد را میان تابیدگی آنها قرار میدهد و میفشارد و با کشیدن دو انتهای نخ، مو را میکند (داعیالاسلام، 1 / 753؛ جمالزاده، 22؛ ماسه، 1 / 135؛ شاملو، 1553؛ صفینژاد، 485). در گذشته، بنداندازان برای سهولت در کندن همۀ موهای صورت، بر صورت زنان، لایهای از سفیداب مینهادند و پس از زِبرشدن موها، بندانداختن را آغاز میکردند (شاملو، همانجا).اصطلاح «بندانداختن» و عمل آن به دورۀ قاجاریه باز میگردد (مونسالدوله، 24-26). از معیارهای زیبایی در آن دوره داشتن صورتی بیمو بود، اما داشتن اندکی مو بر پشت لب از محاسن به شمار میآمد و گاه زنانی که مو بر پشت لب نداشتند، با زغال یا سرمه، خطی همچون مو بر پشت لب میکشیدند (سرنا، 281؛ نیز نک : ماسه، 1 / 134) تا جوان و بهاصطلاح، «بچهسن» به نظر بیایند؛ هرچند چنین به نظر میرسد که این رسم فقط در دورۀ کوتاهی از عصر قاجار، و در میان برخی از زنان رواج داشته، و بعدها از میان رفته است (سودآور، 85).در دورۀ قاجار در تهران، بنداندازان مشهوری مانند ملا باجی و کَل فاطمه به خوشدستی و مهارت در این کار معروف بودند؛ آن دو به حرمسرا و اندرونی شاهان راه داشتند و ازاینرو، دسترسی به آنان برای دیگر زنان دشوار بود (مونسالدوله، 25؛ کتیرایی، 136-137). با این همه، بهسبب باورهایی که در میان زنان تهرانی دربارۀ خوشیمنبودن دست آنان در این کار رواج داشت، اغلب زنان میکوشیدند دستکم برای نخستینبار صورت خود را به دست این بانوان بسپارند (مونسالدوله، همانجا؛ نیز نک : کتیرایی، 137). هریک از بنداندازان مشهور روشی ویژه برای زدودن مو از صورت مشتریان داشتند؛ برای نمونه، ملا باجی موهای صورت را با بند میکَند، اما کَل فاطمه پس از گرمکردن قدری سقز و افزودن گلاب به آن، لایهای موممانند بر صورت زنان مینهاد و پس از زمانی معین، آن لایه را از صورت میکند که این کار با درد نیز همراه بود (مونسالدوله، همانجا؛ نیز نک : کتیرایی، 138).آنچه موجب میشود بندانداختن بهصورت مراسمی همراه با آداب و رفتارهای ویژه درآید، این است که از دیرباز در جامعههای شهری و روستایی ایران برداشتن ابرو یا بندانداختن صورت نوعی آرایش به شمار میآمده است که فقط زنان شوهرکرده مجاز به انجامدادن آن بودند و دختران جوان و شوهرنکرده تا روز عقد و عروسی، به صورت خود بهاصطلاح دست نمیزدند (واعظ، 193؛ سهیم، 188)؛ بدین ترتیب، صورت بندانداختهشده و ابروی برداشتهشده وجه تمایز زنان از دختران به شمار میآمد. تا چندی پیش، یکی از نشانههای نجابت، پاکی و دستنخوردگی دختران، اصلاح و پیرایشنکردن موی ابرو و صورت بود، هرچند امروزه، چنین سنتی در حال منسوخشدن است و در شهرها و روستاهای بزرگ، دختران پیش از ازدواج، ابروهای خود را برمیدارند و با بندانداختن، موهای صورتشان را میزدایند. درواقع، امروزه آرایش و پیرایش دختران پیش از ازدواج ضدارزش به شمار نمیآید.در گذشته، نخستین بندانداختن دختران، مراسمی همراه با رقص و شادی بود و از مقدمات جشنهای مربوط به عقد و عروسی به شمار میرفت و به مراسم «بنداندازان» مشهور بود.معمولاً زنان شهرها و روستاهای مناطق مختلف ایران مراسم بنداندازان را با اندکی تفاوت یک یا چند روز پیش از جشن عروسی بر پا میکردند؛ بدین ترتیب که زن بندانداز یا دلاک ماهر، خوشدست و سفیدبختی را به خانۀ عروس میخواندند تا صورت عروس را بند بیندازد. گاه در برخی از نقاط، مانند شاهرود و برزُک، در صبح روز عروسی صورت عروس را اصلاح میکردند (شریعتزاده، 267؛ جهانی، 74). به باور زنان ایرانی، زن بندانداز یا مشاطه میبایست یکبخته (یک بار شوهرکرده) میبود تا عروس سیاهبخت نشود (ماسه، 1 / 85؛ نیز نک : دانا، 2 / 179).خانوادۀ عروس در روز بنداندازان، بساط شیرینی، شربت، قلیان، ساز و دهل، و رقص و آواز میگستراندند و اسفند دود میکردند و چند تن از نزدیکان خانوادۀ خود و داماد را نیز دعوت میکردند (کتیرایی، 136- 138؛ همایونی، 95-96؛ پاینده، آیینها ... ، 55؛ شکورزاده، 174-175؛ شهری، 3 / 79-81). معمولاً بندانداز، نخست صورت زنان بزرگ فامیل را بند میانداخت و پس از همه، نوبت به عروس میرسید (همو، 3 / 79)؛ اما در برخی از نقاط مانند اردکان یزد، نخست صورت عروس را بند میانداختند و با همان بند، صورت زنان دیگر را اصلاح میکردند، زیرا این کار را خوشیمن میدانستند (طباطبایی، 342). در تهران در مراسم بنداندازان، عروس را رو به قبله مینشاندند و نخست، مادر داماد با چسباندن دو سکه به هم، مویی از میان دو ابروی عروس میکند و سپس آن سکهها را بهعنوان انعام به بندانداز میداد؛ دیگر حاضران در مجلس نیز بهدلخواه انعامی به وی میدادند. پس از پایان کار، بندانداز خمیری یکنواخت از سفیداب تهیه میکرد و بر صورت عروس مینهاد تا از سوزش پوست او بکاهد (شهری، 3 / 79-81). در اراک نیز مراسم بنداندازان به همین شیوه برگزار میشد (نک : محتاط، 2 / 295).در خراسان، مراسم بنداندازان که به آن «نخهکردن» میگفتند، صبح روز عقد برگزار میشد؛ بدین ترتیب که بندانداز را به خانۀ عروس میآوردند و پیش از آغاز کار وی، مادران عروس و داماد مویی از پیشانی عروس میکندند و سکهای بهعنوان پاداش برای بندانداز میان دو ابروی عروس میچسباندند. در پایان کار نیز مقداری پول و قوارهای پارچۀ پیراهنی به بندانداز میدادند و سپس عروس را به حمام میبردند (شکورزاده، 174-175).در شیراز، زنان هنگام ورود بندانداز به منزل عروس، هلهله میکردند و کِل میزدند و در هنگام اصلاح صورت عروس، واسونک (ترانه) میخواندند (همایونی، همانجا).در ساری و توابع آن، معمول بود که در طول مراسم بنداندازان که در گویش محلی به آن «رو ویگیری» گفته میشود، مادر عروس بر پشت تشتی ضرب میگرفت و مردی با بر تن کردن لباس زنانه، در برابر مهمانان میرقصید (شاملو، 1555؛ پاینده، فرهنگ ... ، 154). البته در بیشتر مناطق ایران، بنداندازان فقط مراسمی زنانه بود و حضور مردان در آن زشت انگاشته میشد.در تویسرکان، هنگام اجرای مراسم بنداندازان وسایل پذیرایی از مهمانان همچون نقل و شیرینی، از منزل داماد به منزل عروس فرستاده میشد. سپس در کنار عروس ظرفی آب همراه با گل مینهادند و پیش از آغاز کار بندانداز، مادر عروس پیشبندی با گلدوزیهای زیبا ــ که اغلب از مدتها پیش آن را تهیه میکردند ــ بر قامت او میبست. یک دست لباس کامل همراه با کلهقند و قدری چای و شیرینی نیز بهعنوان دستمزد بندانداز از منزل داماد فرستاده میشد (مقدم، 1 / 555).در سیرجان، مادر داماد آرایشگر ویژۀ خود را به این مراسم دعوت میکرد و نخست، عروس روسریای نو بر سر میکرد که دستمزد بندانداز را به گوشۀ آن بسته بودند؛ آنگاه نخستین تارِ مو از میان دو ابروی عروس با نقل یا حبهای قند برداشته میشد. معمولاً انعام بندانداز افزون بر روسریِ عروس و پول موجود در آن، سکهای از طلا یا نقره نیز بود که آن را در گوشۀ دهان وی میگذاشتند (مؤید، 88).همچنین باورهای ویژهای نیز دربارۀ بندانداختن در میان زنان نقاط گوناگون ایران رواج داشت که آثاری از آن را میتوان تا این روزگار پی گرفت؛ برای نمونه، به باور مردم کرمان، اگر دختران پیش از ازدواج صورت خود را بند میانداختند، دیگر هنگام ازدواج برای همسر خود جلوهای نداشتند (واعظ، 193). زنان نقاط گوناگون ایران بر این باور بودند که اگر هنگام بندانداختن، چانۀ عروس بیشتر از دیگر نقاط صورت او درد بگیرد، اقوام همسر به وی علاقهمندند، یا درد پشت لب عروس نشاندهندۀ رنج او از زخمزبانهای مادرشوهر است، یا اگر نخ بندانداز پاره شود، دل داماد برای عروس میسوزد (شهری، 3 / 80؛ شکورزاده، 175) و داماد به عروس علاقۀ فراوان دارد. همچنین زن بندانداز همواره به عروس یا زنانی که موقع بندانداختن درد فراوان میکشیدند، جملۀ معروفی میگفت که بهصورت مثل درآمده است: بکش و خوشگلم کن (کتیرایی، 138). گروهی نیز بر این باور بودند که اگر زنی 3 جمعۀ پیاپی صورت خود را بند بیندازد، همسرش وی را طلاق خواهد داد (هدایت، 84؛ ماسه، 2 / 17؛ شاملو، 1554). نیز به باور آنان، عروسی که بنداندازی خوشدست و دراصطلاح «سبکدست» صورتش را بند میانداخت، در زندگی زناشویی، دچار سختی و مرارت نمیشد و همسرش وی را ترک نمیکرد (نک : کتیرایی، 137).از دیگر رفتارها و اعتقادات حاشیهای این رسم، پنهانبودن از مردان و شرم و حیا کردن هنگام بندانداختن بود؛ حتى اگر مردان از محارم بودند.
پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ همو، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ دانا؛ سرنا، ک.، مردم و دیدنیهای ایران، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363 ش؛ سودآور، فاطمه، «هفت قلم آرایش، تاریخچۀ لوازم آرایش در ایران»، ترجمۀ افشین جعفری شبستری، هستی، تهران، 1381 ش؛ سهیم، هایده، «لباس و آرایش»، فرزندان استر، ترجمۀ مهرناز نصریه، به کوشش هومن سرشار، تهران، 1384 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1377 ش، حرف «ب»، دفتر دوم؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1345 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ ماسه، ه . ، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، هما؛ مقدم (گل محمدی)، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ واعظتقوی، محمدتقی، فرهنگ اصطلاحات کرمان، کرمان، 1363 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش.
نسیم عظیمیپور
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید