بدیع الملک و بدیع الجمال
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239315/بدیع-الملک-و-بدیع-الجمال
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
2
بَدیعُالْمُلْک و بَدیعُالْجَمال، از داستانهای عاشقانۀ ادب عامه، تألیف احمد بن علی اشکوری. طی این داستان سرگذشت بدیعالملک، شاهزادۀ مصری، و بدیعالجمال، شاهزادۀ حلبی، روایت میشود.در هزارویکشب داستانی معروف به نام سیفالملوک و بدیعالجمال (4 / 480-533) موجود است که دهها نسخۀ خطی جداگانه نیز دارد. به نظر میرسد پردازندۀ داستان به این نام نظر داشته است یا میخواسته داستانی در برابر آن بیاورد. در هزارویکشب، سیفالملوک شاهزادهای است که عاشق پریزادهای به نام بدیعالجمال میشود و به جستوجوی او به سفر میرود و با مشقت و رنج بسیار سرانجام به خواستۀ خود میرسد.از بدیعالملک و بدیعالجمال نسخهای خطی در کتابخانۀ آستان قدس رضوی به شمارۀ 3 / 114 موجود است و چاپ سنگی آن نیز در 144 صفحه در 1321 ق به انشای سست و ضعیف و عامیانۀ شخصی به نام احمد بن علی اشکوری نوشته و چاپ شده است. محجوب (ص 552) زمان تألیف آن را اواخر دورۀ قاجار میداند.عنوان دقیق کتاب چنین است: «هذا کتاب شیرینعبارت شاهزادۀ صاحبقران فرزند شاه سنجر بن قزلارسلان بدیعالملک و ملکۀ آفاق بدیعالجمال». ناشر در روی جلد، بدیعالملک را پسر امیرارسلان معرفی کرده است تا بهواسطۀ شهرت و معروفیت امیرارسلان، خوانندۀ بیشتری جذب آن شود. از دیرباز دنبالهنویسی بر افسانههای حماسی و عیاری رسم بوده است تا بدینگونه، اثر جدید مورد توجه بیشتر قرار گیرد.این داستان را باید از نوع داستانهایی با مضامین عیاری و عاشقانه و اخلاقی به شمار آورد. مضمون اصلی در قلمرو حوادث نیمهتاریخی است و محل حوادث آن دنیای عرب یعنی حلب و مصر است. پایان کل داستان شادینامه و شکل روایت آن مکتوب است. تاکنون روایتهای شفاهی از آن گزارش نشده است. این داستان از لحاظ حوادث جزو داستانهای حادثهپردازانه و شگفتانگیز و خیالی، و حجم آن نیمهبلند است.طرح اصلی بدیعالملک و بدیعالجمال کاملاً تکراری است و مثل دهها داستان همعرض خود همان بنمایهها، مضامین و حوادث را دارد. طرح داستان با افزودن برخی صحنهها، برگرفته از بهرام و گلاندام (ه م) است که در میان داستانهای عامیانه بسیار مشهور بوده است. به نظر محجوب (ص 548) نویسنده بیشتر تحت تأثیر داستان امیرارسلان بوده است، زیرا نام برخی قهرمانان برگرفته از این داستان است. همچنین در برخی موارد ازجمله حضور قهرمانی عیار به نام مهتر نسیم و اشخاصی به نامهای اسکندر فارابی و محمد شیرزاد و فرهنگ دیوزاد از قهرمانان اسکندرنامه (ه م)، نویسنده خود را به این کتاب نزدیک میکند.قهرمانان بیشتر از گونۀ (تیپ) پادشاهان، امرا و صاحبمنصبان هستند. نام برخی از شخصیتهای داستان را در داستانهای دیگر نیز میبینیم، مثل شهبال بن شاهرخ، شاهرخدیو، رویینتندیو، شمسهجهان (دختر شاه روم)، و گیتیافروز (دختر شاهرخ)؛ اما نام برخی دیگر که اغلب از دیوان و پریان هستند، تازگی دارد، مثل ارفنداس پری، مهناس، بهزاد، کیوان، سلسال ختایی، سهراب و تهماسب و ارجاسب (پسران سلسال)، «کیمیا دمامه» و «شمامه جادو»، و «سواد شاه هندی».افزون بر نثر پریشان، آشفتگی روایت و برخی از خطاهای روایتی نیز در کتاب مشاهده میشود؛ ازجمله مهتر نسیم یکجا پیر معرفی میشود و در جایی دیگر جوان. توصیفها در داستان بسیار مبالغهآمیز است؛ مثلاً خوراک بهزاددیو هر وعده 12 شتر است و چوبدستیاش 200‘1 من وزن دارد.بدیعالملک مثل قهرمانان عاشقپیشه جز معشوق اصلی با چند تن دیگر نیز عشقبازی، و در پایان هم با بدیعالجمال و گیتیافروز در یک زمان ازدواج میکند.یکی از بدعتهای نویسنده آن است که صحنهای در داستان آورده که در آن نرهدیوی قصد دارد با زن شوهرداری بیامیزد. چنین مورد خارج از عفتی، ناروا شمرده میشود و هیچگاه در داستانهایی از این دست رایج نبوده است.در داستان، برخی از اشارات به آداب و رسوم مردم دیده میشود، ازجمله آزادی زندانیان و بخشش به فقرا به یمن ولادت فرزند شاه؛ بخشیدن مالیات؛ سالی یکبار در انظار ظاهرشدن و خراج حسن گرفتن؛ سکه و خطبه به نام شاه زدن؛ گرفتن انگشتری زنهار از شاه؛ لباس سرخ پوشیدن به نشانۀ خشم و مجازات کسی؛ حلقۀ غلامی کسی را در گوش کردن؛ 40 روز بزم و عیش به پا کردن؛ خواندن زبور برای رسواشدن جادوگر؛ و رفتن به شکار پس از عروسی (نک : اشکوری، 3، 4، 7، 18، 43، 105، 182، 184).اصلیترین بنمایههای داستان عبارتاند از: فرزندخواهی، پیشگویی، سخاوت، خواستگاری، شفاعت، کوه قاف، طلسم و جادوگری، اسارت، عیاری، خضر، طالعبینی و جز آنها. این داستان بارها در ایران چاپ شده که مشار مشخصات دو چاپ را ذکر کرده است (1 / 710).
اشکوری، احمد، بدیعالملک و بدیعالجمال، تهران، 1332 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1383 ش؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1350 ش؛ هزارویکشب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، تهران، 1337 ش.
حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید