بختک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 6 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239307/بختک
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
2
بَخْتَك، موجودی وهمی و شبرو كه صورت جسمانی ندارد و همچون سایه یا شبح شبها به بستر آدمیزادگان میآید و خود را روی خفتگان میافكند. خفتگان در زیر گرانی بختك احساس سنگینی میكنند و حالت خفگی به آنان دست میدهد. بختك را مترادف كابوس ( برهان ... ، نیز داعی الاسلام، ذیل بخت؛ فیضی، ذیل برخفج) و كابوس را مظهر و نشانۀ بختك گرفتهاند.
بختك را دیوسِتَنْبه، یعنی عفریته (میدانی، 64)، یا مادینه دیوی (كوئن، 267) به شكلی مهیب، و هنگامه آفتی (غیاث ... ، ذیل كابوس) ترسناك و زیانبار تصور كردهاند كه پیكری سیاه و از قیر (میهندوست، 50) دارد. او را به سان سیاهی (برهان، همانجا)، یا سایه (اسدیان، 166)، و همچون خرسی ناپیدا (همایونی، 242) و بغچهای سیاه و سنگین ( ایرانیكا) وصف كردهاند؛ او را سایه، سیاهی و بینیگِلی هم مینامند. به پندار عامه بختك صاحب گنج یا 7 گنج است كه آنها را در زمین یا زیر رنگینكمان پنهان كرده است (شهری، 4 / 537؛ میهندوست، همانجا؛ آیلرس، 39). در فرهنگ عامۀ برخی از مناطق ایران، بختك گلوبندی دارد كه آن را بر درختی، یا میخی، یا ناودانی میآویزد و از چشم خفتگان پنهان میكند (همو، 45).
بختك را كنیز اسكندر و همسفر او به ظلمات در جستوجوی چشمۀ جاودانگی، یا آب زندگانی پنداشتهاند. بنابر افسانهای، اسكندر پس از دست یافتن به آب حیات، مشكی از آن پر كرد و بر شاخۀ درختی آویخت. كلاغی مشك را سوراخ كرد. بختك مُشتی از آب حیات نوشید و بقیۀ آب مشك بر زمین ریخت. اسكندر بینی بختك را به سبب خوردن آب حیات برید. بختك هم از خاك آغشته با آب زندگانی یك بینی گلی برای خود ساخت (هدایت، 175؛ نیز نك : آیلرس، 43؛ ماسه، II / 366). از آن پس، بختك عمر جاودانه یافت و در میان مردم به بینیگلی معروف شد و این باور به وجود آمد كه بختك از گرفتن و كنده شدن بینیاش بیم دارد (هدایت، همانجا).
از دیرباز، مردم ایران این مادینه دیو را میشناختهاند و او را به نامهای گوناگون میخواندهاند. در لغتنامههای فارسی قدیم به شماری از نامهای گویشی بختك اشاره شده است كه این صورتها از آن شمارند: بخت، بَرخَفْج، خَفج، خُفْتَك، بَرفَنجَك، دَرْفَنْجَك اِسْتَنبه یا دیوسِتَنْبه، كَرَنجو، بوشاسْب و سُكاچه (نك : لغت فرس، برهان، غیاث، داعیالاسلام، نیز لغتنامه ... ، ذیل همین كلمات). واژۀ بوشاسب كه در اوستا به صورت بوشیانْسْتا آمده، در اوستاینوین نام دیو مادینهای است كه برای آدمیزادگان خواب سنگین و خوابآلودگی و تنبلی میآورد. بنابر روایتی، بوشاسب در پگاه برخفتگان فرود میآید و آنان را به خواب آغاز روز و تنبلی وامیدارد و حالتی از رخوت و سستی شبیه مرگ برای آنان میآورد (نك : نیبرگ، 67، 108؛ پورداود، 2 / 204؛ بهزادی، 284). با توجه به ویژگیها و عملكرد بوشاسب، این دیو را خلاف نظر برخی (مثلاً معین، ذیل كابوس) نمیتوان همان بختك و پدیدآورندۀ كابوس دانست. چون شب و تاریكی جولانگاه بختك است، در برخی از گویشهای ایرانی او را به شب و سیاهی یا شبح نسبت دادهاند؛ مثلاً لرهای خرمآباد او را شُوی (ایزدپناه، 92)، مردم لرستان شُی و مردم ایلام شَوه (اسدیان، 166، حاشیۀ 2)، كُردها و خمینیها شَوَه (مردوخ، 2 / 164؛ ایرانیكا)، اراكیها شِوْلی، و افغانها سیاهی (همانجا؛ افغانینویس، 362) مینامند. چون بختك در خواب به سراغ خفتگان میآید، در برخی از گویشها او را به خفت و خواب نسبت دادهاند، مثلاً یزدیها او را خُفْتُك، مردم راور كرمان خُفْتو (افشار، 86؛ كرباسی، 1 / 149)، و مردم سروستان فارس نیز خُفْتوك (همایونی، 329)، و تفرشیها خُسِنَك، گالشیها و رشتیها فوخوس و لنگرودیها فوقوس (پاینده، 117) میخوانند. بیرجندیها غول و بختك را غیل و قوُل (صبوحی، 1 / 102)، و شوشتریها و رامهرمزیها كابوس را تَپْ تَپو (نیرومند، 83؛ ایرانیكا) مینامند. روستاییان جنوب خراسان بختك را علی خونگی (میهندوست، 50)، زابلیها نصرتك (روحانی، 51)، و برخی مردم آن را عبدالجنه (برهان، ذیل سُكاچه؛ غیاث، ذیل عبدالجنه)، و اصفهانیها بینیگِلی (كلباسی، 128) مینامند.
در فرهنگ دیوشناسی ایران آل (ه م) (عفریتۀ دشمن زنان تازهزا)، امصبیان (ه م) (مادینه دیو ربایندۀ نوزادان و كودكان) و بختك گاهی با یكدیگر میآمیزند و ویژگی و نقش و رفتاری مشابه و یكسان مییابند. مثلاً در فرهنگ عامۀ مردم برخی از شهرها و آبادیهای پیرامون اصفهان مانند نجفآباد و كَرْسِگان ایسیچی كه مادینه دیوی است با ویژگیها و عملكرد بختك، گاهی با آل و گاهی نیز با بختك همسان گرفته میشود (نك : آیلرس، 44-45).
مردم برای رماندن بختك از خانه و دور نگهداشتن گزند این دیو زیانبار از تن و جان خود، از بعضی رمانندههای دافع جن و دیو و شیطان استفاده میكنند. قرار دادن قرآن در خانه، خواندن آیههای 110 و 111 از سورۀ اسراء (17) به هنگام رفتن به بستر خواب (آشتیانی، 205-207)، خواندن 3 بار سورههای فلق و ناس در شب و 100 یا 50 بار سورۀ اخلاص (كلینی، 4 / 429-430)، گفتن بسمالله، ذكر نام مریم مقدس (ع)، یا آویختن و همراه كردن نام او و ذكر، یا همراه كردن بعضی از دعاها و اوراد و تعویذات و طلسمات مخصوص دفع جنها و شیاطین، از جمله رمانندههایی هستند كه آدمیزادگان، و به ویژه خفتگان را از هر نوع دیوانگی و جنزدگی و پیشامدهای ناگوار دور نگه میدارند. كاربرد آهن و اشیاء فلزی، سوزاندن و دود كردن گیاهان و دانههای مقدس و بودار گندزدا مانند اسفند و كُندر و جز آن، همراه داشتن ریشه و دانههای گیاه عودالصلیب یا فاوانیا نیز از زمرۀ رمانندههایی هستند كه برای پاك ساختن فضای خانه از حشرات و جانوران زهردار، و اشباح و دور كردن بختك یا كابوس به كار میرفتهاند (برای تفصیل، نك : ابوالقـاسـم، 241؛ انطاكی، 1 / 246؛ وجـدی، 6 / 777؛ حكیم مؤمن، 629 -630؛ غسانی، 354؛ نیز نك : ه د، آل، نیز ام صبیان). به پندار عامۀ مردم، اگر كسی در خواب بختك را به گرفتن و كندن بینیاش تهدید كند، یا اگر بتواند بینی او را بگیرد، بختك نهتنها او را رها میكند، بلكه جای گنج پنهانی خود را هم به او نشان میدهد (هدایت، 175؛ كرباسی، 1 / 149؛ میهندوست، 50؛ شهری، 4 / 537؛ نك : آیلرس، 39, 46).
آشتیانی، اسماعیل، ادعیۀ قرآن یا احسن الادعیه، تهران، 1343 ق؛ ابوالقاسم كاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، بهكوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افشار، ایرج، واژهنامۀ یزدی، به كوشش محمدرضا محمدی، تهران، 1368 ش؛ افغانینویس، عبدالله، لغات عامیانۀ فارسی افغانستان، كابل، 1369 ش؛ انطاكی، داوود، تذكرة اولی الالباب، قاهره، 1372 ق / 1952 م؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگلری، تهران، 1343 ش؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، بهكوشش محمدمعین، تهران، 1357 ش؛ بهزادی، رقیـه، یـادداشتهایی بر بندهش هندی، تهران، 1368 ش؛ پاینده، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366 ش؛ پورداود، ابراهیم، ادبیات مزدیسنا، تهران، 1347 ش؛ حكیم مؤمن، محمد، تحفه، تهران، 1402 ق؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ روحانی، محمدرضا، «شایست ناشایست نزد مردم زابل»، خوشه، تهران، 1346 ش، شم 1؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ صبوحی، علی اشرف، گویش بیرجند، به كوشش جمال رضایی، تهران، 1344 ش؛ غسانی تركمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، به كوشش مصطفى سقا، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، تهران، 1337 ش؛ فیضی سرهندی، اللٰهداد، مدار الافاضل، بهكوشش محمدباقر، لاهور، 1337 ش؛ قرآن كریم؛ كرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365 ش؛ كلباسی، ایران، فارسی اصفهانی، تهران، 1370 ش؛ كلینی، محمد، اصول كافی، به كوشش هاشم رسولی، تهران، 1387 ق؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ مردوخ كردستانی، محمد، فرهنگ، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1357 ش؛ میدانی، احمد، السامی فی الاسامی، تهران، 1345 ش؛ میهندوست، محسن، «پدیدههای وهمی دیرسال در جنوب خراسان»، هنر و مردم، تهران، 1355 ش، شم 171؛ نیبرگ، ه . س.، دینهای ایران باستان، ترجمۀ سیفالدین نجمآبادی، تهران، 1359 ش؛ نیرومند، محمدباقر، واژهنامهای از گویش شوشتری، تهران، 1355 ش؛ وجدی، محمد فرید، دائرة المعارف القرن العشرین، بیروت، 1971 م؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ نیز:
Cohen, A., Everyman's Talmud, London / New York, 1943; Eilers, W., Die Āl, ein persisches Kindbettgespenst, München, 1979; Iranica ; Massé , H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.
علی بلوکباشی (تل : دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید