صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / پدیده های طبیعی / باد /

فهرست مطالب

باد


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 26 آذر 1398 تاریخچه مقاله

اما باد با وجود کارکردهای مفیدش گاه سبب ویرانی و آسیب فراوان به مردم می‌شود، ازاین‌رو، از دیرباز مردم بیشتر مناطق ایران به ویژه نواحی بادخیز، با پرداختن به اعمالی نمادین و با استفاده از روشهای عامیانه که بیشتر با سحر و جادو همراه بوده است، درصدد بندآوردن و تسلط یافتن بر باد شدید و آسیب رسان بوده‌اند. قمی از کاربرد طلسمی برای دفع صاعقه و باد یاد کرده است؛ به گزارش وی در روستای صرم بر فراز منارۀ بلندی بر سر کوه «خور» نیزۀ درازی با دو مهرۀ آویخته از آن نصب شده بوده است که بنابر باور مردم آن منطقه، یکی از مهره‌ها دارای خاصیت دفع باد، و دیگری دافع صاعقه بوده است (ص 67)؛ همچنین در برخی از عجایب‌نامه‌ها کهنه و یا پارچۀ آغشته به خون حیض زنان، دافع باد دانسته شده است (قزوینی، 303؛ طوسی، 97). 
در گیلان رسم بود هرگاه باد بسیار شدیدی می‌وزید، فرزند ارشد خانواده کارد یا سیخ کباب را در زمین فرو می‌کرد؛ آنها باور داشتند که با این عمل باد خواهد ایستاد (پاینده، 345). مردم ارتفاعات تالش به ویژه مناطق ترک‌نشین هنگامی که باد شدید می‌وزد، رسم دارند به هنگام غروب، پسر ارشد خانواده تبری را محکم به زمین می‌کوبد تا در زمین فرو رود، سپس رو به قبله می‌ایستد و نماز و دعا می‌خواند، آن‌گاه تبر را از زمین درمی‌آورد و 3 مرتبۀ دیگر به زمین می‌کوبد، سپس در حالی که تبر در زمین فرو رفته، چنین می‌خواند: «مَن نَنَه مین ایلکِسی یَم» (من فرزند ارشد مادرم هستم)، «آقزی قارا تولکسی یَم» (روباه دهان سیاه هستم)، «یِلی بالتای نَن کَسَرَم» (باد را با تبر می‌بُرم)، «سَنیده خدا کَسَ» (خدا هم تو را بِبُرد)، با خواندن جملات فوق تبر را به همان حالت در زمین باقی می‌گذارند. آنها باور دارند با این کار تا فردا دیگر باد نمی‌وزد (سلیمی، فرهنگ ... ، 2 / 236). 
مردم گلباف از توابع کرمان برای بند آوردن باد به دختر بزرگ خانه می‌گویند که سر موهای خود را گره بزند؛ یا اینکه جارو را زیر هاون می‌گذارند، و یا جارویی را رو به قبله قرار می‌دهند (اسدی، 283). مردم بانه در کردستان برای متوقف شدن باد سرد و زیانبار موسوم به «باره‌ش» معتقدند که اگر نخستین پسر خانواده که اصطلاحاً به آن «نوبه ره» می‌گویند، «بام غلطان» خانه را به حالت عمودی قرار دهد، باد فروکش می‌کند (ذوالفقاری، فرهنگ باورها، ذیل باد). در روستای کرگان شهرستان انزلی، اگر باد شدیدی بوزد و مردم وحشت کنند، افزون بر خواندن نماز وحشت، پسر بزرگ خانواده را داس می‌دادند تا بر زمین بزند و باد بایستد (فلسفی، 307). در رویان مازندران، فرزندان بزرگ 4 یا 5 خانواده برای بند آوردن باد و باران و برف سه پایه و جارو بر دوش می‌گرفتند و خانه به خانه می‌رفتند و شعر می‌خواندند، سپس از صاحب خانه‌ها پاداش می‌گرفتند؛ به این عمل در اصطلاح «مَم مَم شو» می‌گفتند (ذوالفقاری، همانجا). 
در گرگان برای بند آوری باد شدید، تنها پسر خانواده نخی را به گوشه‌ای از در اتاق، به ویژه در ناحیۀ قفل و کلید می‌بست (همانجا). در کردستان به ویژه کرمانشاه، مردم هنگام وزیدن باد شدید، لنگه کفشی را وارونه می‌کنند و می‌گویند: «به حکم سلیمان پیغمبر باد قطع شود» (همانجا). 
در فرهنگ هواشناسی عامیانۀ مردم ایلام، باد «ولنگ ریزان» بادی است که در اول زمستان می‌وزد و بسیار شدید و آسیب رسان است. عشایر ایلام برای حفظ سیاه‌چادرهای خود درصدد متوقف‌کردن آن برمی‌آمدند. به این ترتیب که بزرگ خانواده از همسر خود می‌خواست تا واکپنک (باد خفه کن) را بیاورد تا جلو باد را بگیرد. منظور از والینک،  چالگ (وسیله‌ای برای کوبیدن و کندن پوست گندم) بوده است، که نام آن را به زبان نمی‌آوردند، زیرا باور داشتند که با گفتن نام آن تأثیر جادویی‌اش را از دست می‌دهد. آنها چالگ را وارونه به نیت بند آمدن باد در برابر باد می‌گذاشتند (اسدیان، 149). 
مردم تهران قدیم باور داشتند که اگر «اعوذ باللٰه من الشیطان الرجیم» بگویند، فوراً گردباد فروکش می‌کند (هدایت، 199) و یا اینکه اگر دختربچه‌ای انبری را به حیاط خانه پرتاب کند، باد شدید متوقف می‌شود (ماسه، I / 178). کرمانیها عقیده داشتند که اگر در هنگام وزش گردباد بگویند چپ چپ، گردباد مسیرش را تغییر می‌دهد، و یا اینکه اگر به سینه بزنند و بگویند: باد نیا باد نیا امشب علی مهمان ما ست (نک‍ : مرادی، 280؛ مؤید، 481)، باد بند می‌آمد. رسم اخیر در میان مردم آبدانان نیز رایج بود (سلیمی، مردم‌نگاری، 3 / 513). 
مردم شاهرود و روستاهای اطراف آن با زنجیری که در را قفل می‌کردند، به در می‌کوبیدند تا باد متوقف شود، و یا اینکه نماز آیات می‌خواندند و بارها ذکر «لا الٰه الا اللٰه» می‌گفتند. در روستای مُجن شاهرود، فرزند نخست خانواده جارویی را به دست می‌گرفت و در حین جارو کردن چنین می‌خواند: «بستم بستم، باد را بستم، بچۀ اول هستم»، سپس سنگی را بر روی جارو می‌گذاشت. در روستای بیارجُمند شاهرود، مقداری از خون قربانی را که از پیش در یک شیشه نگه داشته‌بودند، می‌سوزاندند و سپس می‌خواندند: «غم برو، شادی بیا، محنت 
برو، روزی بیا» و یا اینکه به دختر یا پسر ارشد خانواده جارویی می‌دادند تا وی جارو را در تنور خاموشی که رو به قبله بود، بیندازد (حسنی، 65). مردم خواف، از توابع خراسان، خون قربانی را خشک می‌کردند و لای پنبه‌ای نگه می‌داشتند و هنگام باد و طوفان، آن را در معرض باد قرار می‌دادند تا باد متوقف شود (مکاری، 98). 
مردم برخی از نقاط ایران برای افراد خاصی قدرت و توانایی ارتباط با باد قائل بودند؛ مثلاً درویشان، که بر وزیدن و یا نوزیدن باد تسلط دارند (نک‍ : ماسه، I / 178-179). 
در باور و اندیشۀ مردم بسیاری از مناطق ایران، گاهی بادها سبب بیماریهایی در افراد می‌شوند؛ ازاین‌رو، در نام‌گذاری بیشتر این بیماریها باد به کار رفته است. برای نمونه، بیماریهایی همچون بادِ یامان (بادِ بدخیم و مهلک) و غَمباد که بزرگ‌شدگی غدۀ تیروئید و بخش قُدامی گردن است (گواتر)، اما در باور عامۀ مردم غم و غصۀ بسیار سبب تشکیل آن می‌شود (نک‍ : اعلم، 23). 
مردم گیل و دیلم باور داشتند که اگر جوانی از روی کبر و غرور، پدر و مادرش را مجبور کند که روی دستش آب بریزند، دست آن جوان در پیری «باد لاشه» (رعشه) می‌گیرد؛ و یا اینکه اگر جوانی، روی سر پدر و مادر خود آب بپاشد و آنان را بترساند، بیماری «باد» (گرفتگی عضلات) به بازوانش می‌افتد و دستش تا آرنج از کار می‌افتد (پاینده، 239، 264). مردم خراسان باد را عامل بروز بیماریهایی همچون سنگینی و گرفتگی گوش «باد گوش»، درد کلیه «باد گُرده» و یا زکام «باد نَزله» می‌دانستند. برای درمان باد نزله از خودِ باد به صورت دمیدن بهره می‌گرفتند، به این ترتیب که دو نخ با دو رنگ مختلف را به اندازۀ قامت بیمار (از زیر شست پا تا فرق سر) به هم می‌تابیدند، سپس 7 بار سورۀ «اِنّا اَنْزَلْناهُ ... » را می‌خواندند و به نخها می‌دمیدند و در هر نوبت یک گره به نخها می‌زدند، آن‌گاه نخ دو رنگ هفت گره را لای پارچه و یا کاغذی می‌پیچیدند و از گردن بیمار می‌آویختند (شکورزاده، عقاید، 234). 
سیرجانیها سبب بروز سرفۀ شدید در بیمار را، باد می‌دانستند و آن را «باد خروسک» می‌نامیدند (مؤید، 381-382). همچنین مردم روستای تلخابِ زنجان، گلودرد را ناشی از نفوذ «باد سرخ» به گلو می‌دانند (سخاییان، 2 / 640). از دیرباز باورهایی عامیانه مبنی بر خواص درمانی برخی از بادها وجود داشته است. به گزارش قزوینی، نسیم سحرگاهی که آن را باد صبا خوانده‌اند، سبب لذت و شادابی مردم می‌شود، همچنین خوابیدن در وقت وزش این باد، خوابی خوش را به همراه دارد؛ از طرفی بیماران در وقت وزیدن باد صبا، بهبود و سلامت می‌یابند (ص 90). 
آراء و نظریات خوابگزاران دربارۀ رؤیای باد که به نوعی بازگوکنندۀ باورها و معتقدات عامیانۀ مردم است، اهمیت بسیار دارد. در متون خوابگزاری دربارۀ رؤیای باد، تعابیر گوناگونی مضبوط است که بیشتر در پیرامون مبتلا شدن به بیماری و یا دچار شدن به ترس و هراس است. به نوشتۀ ابن‌سیرین اگر کسی در خواب ببیند که باد شدیدی می‌وزد، نشانۀ آن است که مردم آن دیار دچار ترس و هراس فراوان می‌شوند و اگر ببیند که شدت باد به حدی است که درختان را ریشه‌کن می‌کند و خسارات فراوان به بار می‌آورد، دلالت بر این دارد که مردم آن دیار گرفتار بلایای فراوان از جمله طاعون و سرخجه و از این قبیل بیماریها خواهند شد. ابراهیم کرمانی بر آن است که اگر کسی در خواب وزیدن بادهای سمی و آفت‌زا را ببیند، به بیماریهای ناشی از سردی مبتلا می‌شود و اگر شاهد وزیدن بادهای سرد باشد، خواب او بر مبتلا شدن به بیماریهای روانی تعبیر می‌شود و اگر شاهد وزیدن بادهای معتدل باشد، دلالت بر تندرستی و کامیابی است و کسی ببیند که بادْ او را از جایی به جای دیگر می‌برد، نشانۀ راهی شدن به سفری طولانی است که در آن سفر، صاحب شوکت و جلال می‌شود؛ همچنین اگر شاهد وزیدن باد همراه با گرد و غبار باشد، نشانۀ ترسیدن و هراس مردم آن دیار است (نک‍ : تفلیسی، 82-83). امام صادق (ع) نیز رؤیای باد را بر 9 صورت تعبیر نموده‌اند: نخست، بشارت؛ دوم، فرمانروایی؛ سوم، مال و ثروت؛ چهارم، مرگ؛ پنجم، عذاب؛ ششم، کشتن؛ هفتم، بیماری؛ هشتم، شفا؛ نهم، آسایش (همو، 204-205). 

باد در ادبیات فارسی

ویژگیهای باد همچون دیگر عناصر طبیعت، یکی از مضامین پربسامد در آثار منظوم و منثور ادب فارسی است که از دیرباز توسط شاعران و ادیبان در قالب تشبیهات، کنایات و مفاهیم رمزگونه، استعارات و اصطلاحات و تمثیل و ترکیبهای ادبی به کار رفته است. از طرفی در گسترۀ ادب فارسی، باد به انواع مختلفی تقسیم شده است: اگر کسی روی به مشرق بایستد، بادی که از مقابل آید، «صبا» و «قَبول»؛ بادی که از عقب (مغرب) آید، «دَبور»؛ بادی که از دست چپ آید، «شَمال»؛ و بادی که از دست راست آید، «جَنوب» نامیده می‌شود. همچنین هر بادی که از میان مهب (وزیدنگاه باد) دو باد از بادهای یاد شده بیاید، «نَکْبا» خوانده می‌شود (شمسیا، 1 / 139)؛ اما باد «صبا» یا باد برین که در هنگام تساوی شب و روز از شرق می‌وزد، مشهورترین و رایج‌ترین بادها ست که در بسیاری از آثار منظوم و منثور فارسی برای بیان مضامین و مفاهیم گوناگون به کار رفته است. برای نمونه، در کلیله و دمنه چنین آمده است: شکل وی ناپسوده دست صبا / شبه وی ناسپرده پای دبور (ص 119؛ نیز نک‍ : ابوالفرج، 4). 
کاربرد باد در شعر برخی از شاعران بسیار چشمگیر است. مثلاً در حدود   از غزلهای حافظ، باد یا جلوه‌های آن همچون «نسیم»، «صبا» و «شمال» حضور دارد که این حضور عامل حرکت و شادابی در دیوان وی گردیده است. باد صبا در دیوان حافظ، پیک میان عاشق و معشوق است و از معشوق خبر می‌آورد، یا برای او خبر می‌برد: تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزند / با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست (نک‍ : ص 30، نیز 64، 77، 126). همچنین از آنجا که باد صبا از معشوق خبر می‌دهد، غماز است (همو، 21، 53، 100). باد صبا باد اوایل بهار است و به همین سبب عطرآگین است؛ اما در سنن ادبی چون از کوی معشوق می‌آید، عطرآگین است: نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد / عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد (همو، 116؛ نیز نک‍ : مرزبان بن رستم، 272؛ شمیسا، 2 / 785-786؛ برای اطلاعات مفصل دربارۀ نقش بـاد در دیوان حافظ، نک‍ : زیپولی، 21-32؛ سیف، 165-173). در نمادپردازی مولانا، به تبعیت از احادیث نبوی، این باد است که موجب تحول فصلها می‌شود و تمام احوال زندگی و گیاهان بستگی به نفس باد دارد (نک‍ : نامور، 83؛ نیز برای اطلاعات مفصل دربارۀ نقش باد در اشعار مولانا، نک‍ : همو، 78- 79؛ محمدی، 107 بب‍ ). 

باد در ادبیات شفاهی

در افسانه‌ها

یکی از کارکردهای باد در حوزۀ فرهنگ مردم، نقش چشمگیر آن در ادبیات شفاهی به ویژه افسانه‌ها ست. باد همواره سبب جابه‌جایی و تغییر مکان اجسام و گاه شخصیت قصه‌ها می‌شود. در بسیاری از حکایتهای مجموعۀ هزار و یک شب از بادهای موافق و مخالف یاد شده است، که بیشتر باد موافق، قهرمان داستان را در رسیدن به هدفش یاری می‌رساند و باد مخالف، سبب تلاطم و طوفانی شدن دریا و بروز مشکلات فراوان همچون تغییر مسیر کشتی قهرمانان داستان می‌شود (برای نمونه، نک‍ : 1 / 76، 276، 2 / 168، 206، 392، 3 / 159، 189، 210، 232، 323، 343؛ نیز درویشیان، 3 / 364، 365). همچنین در برخی افسانه‌ها (همو، 9 / 439-456؛ مهتدی، 229-233؛ جعفری، 97-101؛ تاکه هارا، 44-45، 50-51؛ پزشکیان، 157- 158) وزش باد سبب جابه‌جایی چیزهایی چون پنبه، پشم و یا عکس می‌شود که یا قهرمان داستان را به دردسر و مخاطره می‌اندازد و یا او را وارد مراحل دیگر قصه می‌کند. ازاین‌رو، باد همچون عاملی است که روند داستان را دگرگون می‌سازد. در پاره‌ای از افسانه‌های سحرآمیز، از اسبهایی با نام «اسب ابر و باد» یا «کره ابر و باد» یاد شده است که همچون باد از نقطه‌ای به نقطۀ دیگر می‌روند (میهن دوست، 87-91؛ درویشیان، 1 / 187-190، 11 / 321- 329). در برخی از افسانه‌ها به ارتباط درویشان و باد اشاره شده است (سادات، 100-101). در بعضی از قصه‌ها نیز دوگانگی و ثنویت باد در اندیشۀ ایرانیان باستان بازتاب یافته است (شاملو، 312، 317، 321). 

در امثال

ویژگیهای گوناگون باد دست‌مایۀ ساخت امثال و کنایات متعددی شده است. برای نمونه، «باد به بروت خود افکنده» (کنایه از غرور و تکبر)، «باد در سرنا می‌کند» (هبله‌رودی، 78؛ دهخدا، 1 / 350)، «باد آورده را باد می‌برد»، «باد باران آورد، بازیچه جنگ»، «باد به چنبر نتوان بست»، «باد در چنگ داشتن»، «باد در قفس کردن»، «باد در مشت داشتن» (کنایه از کار بیهوده) (همو، 1 / 350، 352؛ نیز نک‍ : بهمنیار، 67؛ امینی، 1 / 120-121)، «از باد لحاف به هم رسیده است»، «باد که از در خانۀ تو می‌آید، ضرر جاروب است» (بهمنیار، 14، 68)، «با باد شمالی شمالی است، با باد جنوبی جنوبی!» (شکورزاده، دوازده ... ، 188)، «باد آورد خدا سی هوشه چین» (باد را خداوند برای خوشه‌چین آورد) (بختیاری) (خسروی، 185)، «باد به بیرق کسی خوردن» (کنایه از روزگار بر وفق مراد کسی بودن) (امینی، 1 / 120؛ نجفی، 63؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ذوالفقاری، فرهنگ بزرگ ... ، 1 / 454-455؛ رسولی، 251؛ سرمد، 100، 110؛ اسفندیاری، 16). 

در ترانه‌ها و اشعار محلی

باد نیز همچون دیگر عناصر طبیعت در اشعار و ترانه‌های محلی مردم گوشه و کنار ایران به‌کار رفته ـ است. مردم بیشتر مناطق ایران ویژگی هر یک از بادها را در قالب سروده‌ای زیبا وصف نموده‌اند. برای مثال: مردم روستای «ماخونیک» از توابع خراسان در وصف باد بهاری و پاییزی چنین می‌خوانند: از باد بهار توشه وردار / باد خزو (خزان) خود را نگهدار (برآبادی، 314). مردم روستای «افوس» شهرستان فریدن، برای نخستین باد بهاری که به طبیعت و درختان جان تازه می‌دهد و در فرهنگ آب و هوایی خود به آن «وزمه» می‌گویند، احترام بسیاری قائل‌اند و در وصف آن چنین می‌خوانند: وزمه باد ای وزمه باد ای شاه بادان / غم زدل برداری و برف از نساران (سرمدی، 38). 

مآخذ

آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، 1387 ش؛ ابوالفرج رونی، دیوان، به کوشش محمود مهدوی دامغانی، مشهد، 1347 ش؛ احمد پناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسدی گوکی، محمد جواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ اسفندیاری، احمد، گزیده‌ای از ضرب‌المثلهای بروجردی، اصفهان، 1378 ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی، فلک السعادة، تهران، 1278 ق؛ اعلم، هوشنگ، جستارهایی در تاریخ علوم دورۀ اسلامی، تهران، 1381 ش؛ اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، 1354 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1350 ش؛ برآبادی، احمد و غلامحسین شعیبی، مردم‌شناسی روستای ماخونیک، تهران، 1384 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، تهران، 1369 ش؛ بهنیا، علاءالدین، بررسی مردم‌شناسی طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی، کرمان، بی‌تا؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1906 م؛ پاینده، محمود، آیینها و بـاورداشتهای گیـل و دیلم، تهـران، 1355 ش؛ پـزشکیان، محسن، قصه‌های مـردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ تاکه‌ها را، شین و احمد وکیلیان، افسانه‌های ایرانی، تهران، 1384 ش؛ تفلیسی، حبیش، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمد‌سعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1385 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، قصه‌ها و افسانه‌هایی از گوشه و کنار ایران، تهران، 1386 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1346 ش؛ حسنی، حمیدرضا و دیگران، گزارش مردم‌نگاری شهرستان شاهرود، تهران، 1382 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ دبا؛ درویشیان، علی اشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانه‌های مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ دیگار، ژان پی‌یر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1366 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ باورهای مردم ایران، تهران، در دست چاپ؛ همو، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رسولی، غلامحسین، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران (ملایر)، تهران، 1378 ش؛ زیپولی، ریکاردو، «پیوند نحوی بین باد و موی در غزلیات حافظ»، ترجمۀ احمد قائم مقامی، نامۀ پارسی، تهران، 1381 ش، س 7، شم‍ 2؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانه‌های دهستان اشکور، تهران، 1387 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین شهر، تهران، 1354 ش؛ سخاییان، ناهید و دیگران، گزارش بازنگری مردم‌نگاری شهرستان زنجان، 1388 ش؛ سرمد، غلامعلی، سخن پیر قدیم، تهران، 1376 ش؛ سرمدی، محمدحسن، «دهکدۀ افوس»، هنر و مردم، تهران، 1350 ش، شم‍ 112-113؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلیمی مؤید، سلیم و محمد دامیار، فرهنگ مردم کوهیاپۀ تالش مرکزی، تهران، 1378 ش؛ همو، مردم‌نگاری شهرستان آبدانان، تهران، 1379 ش؛ سیف، عبدالرضا، «باد در دیوان حافظ»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1379 ش، شم‍ 153-154؛ شاملو، احمد، قصه‌های کتاب کوچه، تهران، 1379 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده هزار مثل فارسی و سی هزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ همو، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، 1377 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368 ش؛ همو، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ طوسی، محمد، عجایب‌نامه، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1375 ش؛ عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهر بابک، کرمان، 1383 ش؛ فرزین، علیرضا و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان الشتر، تهران، 1375 ش؛ فلسفی میاب، علی و مریم ابوالفتحی، مردم نگاری شهرستان انزلی، 1378 ش؛ قرآن کریم؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1340 ش؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن عبدالملک قمی، به کوشش جلال‌الدین تهرانی، تهران، 1313 ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1355 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ محمدی آسیابادی، علی، «باد و باده (تحلیل ساختاری غزلی از مولوی)»، مجلۀ دانشکـدۀ ادبیـات و علـوم انسانـی، شهرکـرد، 1387 ش، س 16، شم‍ 60؛ مـرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزبان‌نامه، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1363 ش؛ معین، محمد، حـاشیه بر برهـان قـاطع (هم‍ (؛ مکـاری، محمـد، گـزارش‌ مردم‌نگـاری شهرستـان خواف، تهران، 1385 ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مهتدی، فضل‌الله، افسانه‌های صبحی، به کوشش حمیدرضا خزاعی، مشهد، 1385 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ میهن‌دوست، محسن، سمندر چل گیس، تهران، 1352 ش؛ نامور مطلق، بهمن، «مقابلۀ نمادین باد و کوه نزد مولانا و سنت اگزوپری»، پژوهش زبانهای خارجی، تهران، 1378 ش، شم‍ 8؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم نگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ هبله‌رودی، محمدعلی، جامع التمثیل، تهران، 1374 ق؛ هدایت، صادق نیرنگستان، تهـران، 1356 ش؛ هـزارویک شب، بـه کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستان‌وار‌ه‌ها در ادبیات فارسی، تهران، 1386 ش؛ نیز: 

Horn, P., Grundriss der neupersischen Etymologie, Strassburg, 1893; Massé, H., Croyances et coutumes peranes, Paris, 1938.
محسن ابراهیمی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: