اوبن، سفرنامه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 25 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238462/اوبن،-سفرنامه
شنبه 11 اسفند 1403
چاپ شده
1
اوبَن، سَفَرْنامه، گزارش سفر کولار دسکو با نام مستعار لئون اوژن اوبن، با عنوان ایران امروز، در آغاز سدۀ 14 ق / 20 م و همزمان با انقلاب مشروطیت، که در آن بسیاری از ابعاد فرهنگی و اجتماعی زندگی ایرانیان را مورد توجه قرار داده است. اوبن نویسنده، حقوقدان و سیاستمدار متولد 1863م / 1280ق در شهر پاریس بود. او نزدیک به دو سال یعنی از نوامبر 1905 / شوال 1323 تا 1907 م / 1325 ق، در سالهای پرتلاطم انقلاب مشروطیت، در ایران به سر برده است و افزون بر مقالاتی که در روزنامهها و مجلات فرانسوی دربارۀ ماجراهای خود در ایران به چاپ رساند، کتاب ایران امروز: کشور ایران و بینالنهرین را نیز در 1908 م منتشر کرد و طی آن نه فقط به مسائل سیاسی و تاریخی این سرزمین پرداخت، بلکه اوضاع اجتماعی و فرهنگی مردم آن را نیز زیر نظر داشت. نگاه پژوهشگرانۀ وی را از عنوان کتاب نیز میتوان دریافت، آنجا که با ظرافت دو واژۀ Perse و Iran را با هم در یک تیتر میآورد تا به نوعی میان کشور ایران و سرزمین ایران (فرهنگی) افتراق قائل شده باشد. او هم یک دیپلمات کارکشته است که مأموریتهای بسیاری را در قارههای مختلف از اروپا و آسیا گرفته تا افریقا و آمریکای لاتین به انجام رسانده، و هم سیاحی است علاقهمند که مشاهدات خود را با دقت و گاه همراه با تحلیل به روی کاغذ آورده است. وی پیش از سفر به ایران تجربۀ سفر به سرزمینهای اسلامی نظیر قسطنطنیه، قاهره و طنجه را داشت و کتاب ارزشمند «مراکش امروز» (1904 م / 1322 ق) از جمله آثار او ست (برای اطلاعات بیشتر، نک : سعیدی، 13-17). هرچند اوبن در مقدمۀ کتاب خود اظهار میدارد که به دلیل اقامت کوتاهش در ایران نتوانسته است چنان که باید به مطالعۀ دقیق و تحلیل عمیق این سرزمین و مردمش دست بزند، اما انصافاً با مروری بر کتاب ایران امروز به خوبی میتوان علاقۀ او به تاریخ و فرهنگ ایرانزمین و نیز پشتکارش در ثبت مشاهدات و بازگو کردن حقایق را، چنان که بودهاند و خود نیز در مقدمۀ کتاب یادآور شده است، دید. او از همان آغاز کتاب به ستایش ایرانیها و تمدن آنها میپردازد و میافزاید که آیندهای پربار برای این کشور متصور است (نک : ص i-viii). گرچه در خلال فصول مختلف کتاب که روایتگر مسیر حرکت اوبن در شهرهای مختلف ایران است، بسیاری از موضوعات مردمشناختی و مرتبط با فرهنگ ایرانیان مشاهده میشود، اما در برخی از فصول نیز ــ نظیـر فصل دهم ــ به خلقیات و آداب ایرانی پرداخته شده است. اوبن سفر خود را از تهران به سوی آذربایجان در سپتامبر 1906 / شعبان 1324 آغاز میکند و طی 17 فصل و ارائۀ چند عکس مطالب خود را به پایان میرساند. او در راه تبریز از شهرهای قزوین و زنجان عبور میکند. به عقیدۀ او یکی از عادات ایرانیان این است که تا پولی به دست میآورند، فوراً یک ملک میخرند (ص 4). در همین مرحله از سفر به سفرۀ ایرانی و نحوۀ نشستن و غذا خوردن دور آن و با غذاهایی مثل برنج و خورش و میوه و لبنیات اشاره میکند (ص 8). کاروان زائران کربلا و رفتارهایی که از سوی مسافران و چاووشیها همچون رسومی ثابت صورت میگرفت، از صحنههایی است که مؤلف در این سفر به آن برمیخورد (ص 17-18). اوبن در خروج از قزوین به نکتهای مهم اشاره میکند و آن تغییر زبان بسیاری از مردم از فارسی به ترکی است و به دنبال آن تاریخچهای از علل این اتفاق را بیان میکند و در آن به درستی به تاتها و تاتزبانان و ایرانیانی که به زبان ترکی (پس از هجوم سلجوقیان و مغولان) تکلم کردند و شکلگیری تدریجی گویش ترکی در تبریز، ایروان، تفلیس و باکو اشاره میکند (ص 7). وی پس از ورود به حومۀ تبریز و برخورد با امامزاده عینال ـ زینال روایتهای عامیانه دربارۀ آنها را همراه با زیارتنامههای مخصوص نقل میکند (ص 24-26). اقتصاد شهر تبریز با صنعت قالیبافی رونق داشته که مؤلف به شرح آن دست زده است و در آن به نکاتی چون ترانههای کار که کارگران کمسن و سال هنگام بافتن قالی زمزمه میکردند، پرداخته است (ص 43). اوبن مراسم استقبال را که نوعی میهماننوازی رسمی ایرانیان بوده است و هنگام ورود او به اورمیه به اجرا درآمده بود، به خوبی شرح میدهد (ص 49-50). خوی از شهرهای خیلی مذهبی بود که اوبن در آن ضمن نام بردن از مزار حاج میریعقوب آقا به عنوان مکانی مقدس و حاجتدهنده، از عادتهای ایرانیان در قربانی کردن، شفاخواهی و نذر و نیاز یاد میکند (ص 55). او از مناری کهن در محلۀ رَبَط نام میبرد که شمار بسیاری شاخ بز کوهی از بدنۀ آن بیرون زده بود؛ نیز یکی از افسانههایی را که دربارۀ جلالالدین بلخی (مولوی) و این مناره در محل رایج بوده است، نقل میکند (ص 56-57). ترکیب جمعیتی منطقه مخلوطی از ارمنیها، یهودیها، کلدانیها و کردها بود که به تناسب دربارۀ وضعیت هریک از این قومیتها اطلاعاتی ارائه شده است. این اطلاعات از نام دهکدهها گرفته تا سازمان روستاهای مسیحینشین از اهمیت برخوردارند. فصل چهارم کتاب بهطورکلی به کردها اختصاص یافته است. طوایف، مذهب، ادبیات، خلقیات، مناسک و سنتهای کردان ازجمله مباحثی است که مؤلف در خلال گزارش خود از سفر به سرزمینهای کردنشین مطرح کرده است. لباسی که وی بر تن مردان کرد وصف میکند، شلوار گشاد و بلندی است همراه با شالی ضخیم به دور کمر، کلاه نمدی سفید با یک دستمال حریر منگولهدار و نیمتنهای کوتاه که خنجر و قطار فشنگ این مجموعه را کامل میکند (ص 77). در ادامۀ کتاب وصف کاملی از ایل قره پاپاخ و نیز طوایف مکری و دهبکری ارائه میشود و در آن برخی مراسم مثل دادن یک میوه یا تکهای شیرینی از سوی داماد به عروس که از رسوم کهن ایرانی است، مطرح میگردد (ص 78-81). او در صحبت از مکریها و دهبکریها معتقد است که ایشان سخت به تبار کرد خود میبالند و بیشتر به فراگیری زبان فارسی تمایل دارند تا ترکی، زیرا زبان کردی از جملۀ زبانهای ایرانی است (ص 85). رقص کردی یکی دیگر از نمودهای فرهنگی کردان است که اوبن با بیان برخی جزئیات، آن را به تصویر میکشد. مثل حرکات موزون و یکنواخت زنان و مردان با هم و وصف کامل پوشاک و آرایش زنان کرد. او همۀ کردان را دارای قریحۀ شاعری و موسیقایی میداند. گورانی بِژها یا آوازخوانهای سیار به شیوههای خاص و با آهنگی ویژه اشعار کردی را در منازل میخواندند، و اوبن چند نمونه از این ترانههای محلی را ترجمه کـرده و در کتـاب آورده است (نک : ص 87-89). مـؤلف گـاه از میان ترانهها و معنای آنها نگاه یک ایرانی به جهان و مثلاً برداشت او از سعادت را بیرون میکشد (برای نمونه، نک : ص 98-99). او رفتار مردم اردبیل هنگام ورود به بقعۀ شیخ صفی با رفتار مسیحیان هنگام ورود به کلیسا را مقایسه کرده است (ص 112). تالش مقصد بعدی اوبن در سفرش به سوی دریای خزر است. او محدودۀ تالشان را میان دو منطقۀ کور و شفارود عنوان میکند و آن را یک منطقۀ کاملاً ایرانی و خالص مینامد. به گفتۀ او تالشیها از هرگونه تأثیر و نفوذ خارجی در امان ماندهاند و گویش تالشی را یکی از گویشهای ایرانی باستان معرفی میکند که نوشتار ندارد و همین امر یکی از علل نفوذ تدریجی زبان ترکی در منطقه است (ص 116). اوبن در فصلی که به مراسم تاجگذاری محمدعلی شاه اختصاص دارد، در اشاره به عید قربان، مراسم شتر قربانی را نیز به طور مفصل شرح میدهد. در این مراسم ابتدا حیوان را با نوای ساز و تشریفات خاص در کوچهها میگردانند. چندین غلام و فراش و شاطر از دربار با دو اسب مزین به زین و یراق طلا پشت سر شتر حرکت میکنند. شاطرها لباسهای سنتی میپوشند، یعنی نیمتنۀ قرمز، پاپیچ سفید، کلاه بلند و باریک با پرهای رنگی، قربانیکننده هم سوار بر اسب پشت سر شتر میآید. او که شاهزادهای قاجاری است، خلعتی بر تن دارد که شاه به او بخشیده است و در پی او نمایندگان اصناف در حرکتاند. مراسم در میـدان نگارستان برپا میشد و زنان سیاه و سفیدپوش چادر ـ به سر روی دیوارها و پشتبامها و دیگر مردم در اطراف میدان ازدحام میکردند و به تماشا میایستادند. بقیۀ ماجرا مراحل قربانی کردن شتر است. سر شتر متعلق به صنف نعلبندان است که خود داستانی دارد. بدن شتر سهم سردستۀ زنبورکچیها از رستۀ توپخانه، گردن شتر متعلق به نانوایان، کوهان از آن پالان دوزان، دو پای جلو برای آهنگران و عطاران، و دو پای عقب برای قصابان و دل و قلوهفروشان است. قربانیکننده تکهای از گوشت شتر را بر سر نیزه تقدیم شاه میکند و مابقی لاشه به مردم میرسید تا به آن هجوم برند و انگشت خود را به خونش فرو برند و بر پیشانی خود بمالند؛ چون به قدرت شفابخشی و بختآوری آن اعتقاد دارند (ص 147-148). آنچه در فصل مربوط به تشیع به عنوان مذهب و عامل تکوین ملیت ایرانی از نظر مؤلف، برجستهتر است، وصف مراسم و مناسک عبادی شیعیان، مثل عزاداریها، روضهخوانیها، تعزیهها و سینهزنیها ست. او روضهخوانها را با کشیشانی مقایسه میکند که شرح شکنجهها و آزار حضرت مسیح (ع) را برای مردم بازگو میکنند (ص 162). در این فصل تحلیلهای شخصی مؤلف در لابهلای سطور بیشتر به چشم میخورد. اوبن شخصیت و رفتار روضهخوانان، وعاظ، دستهباشیها و معینالبکاء را تشریح کرده است. مراسم عاشورا و تعزیهخوانی بیشتر توجه مؤلف را به خود جلب کرده و با تفصیل فراوان آنها را توضیح داده است (نک : ص 162-174). مباحث بعدی کتاب بر سیاستهای روز و تحولات اجتماعی آن دورۀ ایران یعنی وقایع انقلاب مشروطیت متمرکز است، هرچند گاه قضایایی چون سنت بستنشینی در تلگرافخانهها خـود بیانگر ابعاد فرهنگی چنین پدیدههایی است. چنان که گفته ـ شد، فصل دهم با عنوان «آداب و رسوم ایرانی»، غنیترین فصل کتاب از لحاظ مسائل مردمشناختی محسوب میشود. در واقع بیشتر سرگرمیهای رایج ایرانیـان در این فصل مدنظر اوبن بوده ـ است، مثل موسیقی، رقص و آواز، معرکهگیری و نمایش، نقالی و شکار. مجالس شادمانی مثل عروسی و ختنهسوران بهانهای بودهاند برای اجرای موسیقی، رقص و شیرینکاری لوطیها. به گفتۀ مؤلف صاحبمنصبان عالیمقام چندین آوازخوان و نوازندۀ شخصی داشتند، اما هنرمندان مستقل و صاحبسبک نیز بودهاند، مثل میرزا حسینقلی خان از نوازندگان بنام تار. به گزارش اوبن برخی تصنیفها نیز بسیار مردمی بوده است؛ از جمله تصنیفی که ظهیرالدوله حاکم همدان و مرشد درویشهای نعمتاللٰهی ساخته بود و در سراسر ایران همراه با تار خوانده میشد (ص 29-30). او میگوید با آنکه بسیاری از رقاصهها در اندرونیها هنرنمایی میکردند، اما سلیقۀ ایرانی کرشمه و ادا و اطوار پسران بیریش و نـوجوان را بـر رقص زنها ترجیح میداده است (نک : ص 230). این پسربچهها معمولاً یتیمانی بودند که زیر نظر احتشامخلوت یعنی رئیس صنف رقاصان به مدت دو سال آموزش میدیدند. از رقاصان مطرح آن دوره حیدرجان و اصغرجان، و نیز دو زن به نامهای تربت و خانم ارگی را میتوان نام برد. حاجی لره هم دلقک مورد علاقۀ مردم بود که میان برنامههای رقص و آواز به هنرنمایی و خوشمزگی میپرداخت (ص 232). اوبن سعی دارد تا ابعاد مختلف فعالیت این دسته از اقشار اجتماع را توضیح دهد، از ظاهر ایشان مثل لباسها یا آرایش موی سر تا میزان درآمد سالانۀ آنها. لـوطیها قشـر دیگری بـودند که کـارهای متفـاوتی انجام ـ میدادند، هرچند همۀ این کارها برای سرگرم کردن مردم بوده است. بندبازی، کشتیگرفتن، مارگیری، خرسبازی، عنترگردانی، شعبدهبازی و خیمهشببازی ازجمله کارهای لوطیها بود که در لوطیخانه انجام میشد و لوطیباشی سردستۀ آنها بود. به قول اوبن همین قشر لوطیها نیز طبقۀ اشراف داشت که نمایشهایی چون شعبده و خیمهشببازی مخصوص این طبقه بوده است (ص 233). او در ادامه به تفصیل به خیمهشببازی، صحنۀ آن، بازیگران و به ویژه داستانهای آن از قبیل داستانهای سلطان سلیم و پهلوان کچل میپردازد. مؤلف در اشاره به درویشهای خاکساری و تاریخچۀ آنها، به برخی رفتارها و آداب آنها مثل خالکوبی نیز میپردازد. خالکوبی بر روی بازو از نشانهای کسوت درویشی به شمار میآمد. عمل خالکوبی داستانی داشته که در کتاب تعریف شده است (نک : ص 240). اوبن در ادامه، زندگی درویشان را به تفصیل از ابعاد گوناگون فرهنگی و اجتماعی بررسی کرده است. از بحثهای جذاب این فصل از کتاب، مبحث شکار در ایران و آن هم شکار با باز است. مؤلف خاستگاه این ورزش را از طوایف چادرنشین آسیای مرکزی میداند (ص 249). دوشانتپه از شکارگاههای سلطنتی بود. بازها برحسب رنگ چشمشان ردهبندی میشدند. بازهای چشم زرد به شکارهای بزرگ حمله میکنند. از انواع آنها طرلانها بودند. انواع کوچکتر بازها که در مزارع ایران به وفور وجود داشت، قرقی و پیغو (یبغو) بود. از این بازها برای شکار پرندگان کوچکتر مثل تیهو و بلدرچین استفاده میشد. اما بازهای چشم سیاه برای شکارهای بزرگ مثل هوبره و غاز وحشی و حتى آهو کاربرد داشتند. اوبن نامهای بسیاری از بازها را به دست داده است (ص 250-251). او همچنین نحوۀ تربیت و آموزش بازها را توسط بازیارها توضیح میدهد. یکی دیگر از خاطرات اوبن در ایران، سفر به قم و دیدار از مرقد حضرت معصومه (ع) بوده است. این شهر به سبب زیارتی بودن، شهری مذهبی و در عین حال تجارتی (از قِبَل زائران) محسوب میشد و همین امر متولیان شهر را نسبت به هرگونه اندیشۀ آزادیخواهانه و نو بهخصوص از جانب مسافران تهران حساس میکرد (ص 261). او همچنین بازار و تیمچههای شهر کاشان را ستوده و از حدود 000‘ 3 کارگاه مخملبافی در آن شهر یاد میکند، اما معتقد است که ظاهر هیچ شهری در ایران به اندازۀ کاشان فلاکتبار نیست (ص 264). در فصل مخصوص اصفهان، اوبن نیز همچون دیگر سیاحان تحت تأثیر این شهر فرهنگی قرار گرفته است. تاریخ، مذاهب، حکام، باغها، بناها و هیئتهای مذهبی مسیحی در کنار آداب و رسوم محلی موضوعات این فصل را تشکیل میدهند. او وجه تسمیۀ عامیانۀ اصفهان را در قالب قصهای از زبان میرزا سید علینقی خـان سرتیپ، کـه از نظامیان بـا سابقۀ شهر بوده، نقل ـ میکند. براساس این افسانه، سلیمان پیغمبر (ع) همراه با وزیرش، آصف، سوار بر قالیچه و همراه عدهای از دیوان از روی کوههای منطقۀ اصفهان عبور میکردند که تحت تأثیر زیبایی طبیعی آن منطقه قرارگرفته و تصمیم میگیرد شهری در آنجا بنا کند؛ اما آصف او را از این کار برحذر میدارد، زیرا معتقد است که طغیان آبهای جاری در آن خطرناک است. آنگاه یکی از دیوهای همراه سلیمان به نام گاوخونی به داخل زمین فرو میرود و آب رودخانۀ زایندهرود را میکشد و دریاچهای را که در آنجا قرار داشت، خشک میکند. سپس دیو در کرمان سر از خاک بیرون میآورد و خطاب به آصف که از کردۀ او مات و مبهوت شده بود، میگوید: «آصف هان! یعنی آصف دیدی چه کار کردم. و این بود سبب نامگذاری شهر اصفهان» (ص 272-273). اوبن اصفهان را کهنترین شهر یهودینشین در ایران میداند (ص 295). او گزارش میدهد که یکی از مشاغل یهودیان، طبابت بوده است. این شغل چندان سودآور نبوده و به گفتۀ مؤلف، در خانههای اعیان، طبیب نوعی نوکر مورد اعتماد است. نظام پزشکی ایران ترکیبی بوده از معدود تحصیلکردگان اروپا یا دارالفنون، برخی از مبلغان مذهبی آمریکایی که اطلاعات بهداشتی داشتند، طبیبان تجربی با دانشهای سنتی و همچنین اطبای محلی که با دعا و جادو به درمان میپرداختند. افرادی چون سیدها هم با توسل به باورهای مذهبی مردم در امر درمان دستی داشتند (ص 312-313). ورود او به شهر تویسرکان همزمان با مراسم آتشافروزی بر روی بامهای خانهها به مناسبت فرا رسیدن نوروز بوده است. همین امر باعث شده است تا مؤلف ابعاد مختلف این آیین ملی را مطرح کند. از مناسک پیش از نوروز گرفته تا سفرۀ هفتسین و مراسم آن به خوبی وصف شدهاند. او هفتسین را شامل سیب، سیر، سبزی، سرکه، سنجد، سنگک و ماهی که واژۀ عربی آن سمک است، میداند (نک : ص 320). آش رشته یا رشتهپلو غذای مخصوص این روز بوده است (همانجا). وصف مراسم نوروز در روستای فرسنج و چیدن سفرۀ هفتسین روی کرسی پایانبخش این قسمت از کتاب است (نک : ص 321-322). کرمانشاهان ازجمله آخرین مقصدهای اوبن در خاک ایران امروزی است. او این بخش از ایران را آباد یافته است، چه از لحاظ منابع و مناظر طبیعی و چه از حیث اقتصادی، چرا که دروازۀ عبور زائران به ویژه برای حمل مردگان خود به سمت عتبات عالیات محسوب میشده است. طوایف مختلف لر و کرد و نیز عشایر، علیاللٰهیها یا پیروان اهل حق ازجملۀ ساکنان منطقه هستند که او از برخی ویژگیهای ایشان صحبت میکند (ص 333-338). بهجز ایلهای کرندی، کلهری و سنجابی که بخشی از زندگی معنوی و باورهای آنها وصف شده، سوزمانیها یا همان کولیهای منطقه از دیگر قشرهای اجتماعی هستند که از آنها نام برده میشود (ص 349). فصلهای نهایی کتاب به شهرهای عراق به خصوص شهرهای مقدس مثل کربلا و مراسم مذهبی مختلف در آنها میپردازد. کتاب ایران امروز بیتردید یکی از منابع ارزشمند در مطالعات مربوط به تاریخ معاصر ایران به ویژه از دیدگاه فرهنگی و مردمشناختی محسوب میشود که حاوی اطلاعات متنوع از زندگی اقشار مختلف جامعۀ ایران در آن عصر است. ترجمهای سلیس و دقیق از آن اثر به فارسی توسط علیاصغر سعیدی صورت گرفته است (چ تهران، 1362ش).
سعیدی، علیاصغر، حاشیه بر ایران امروز اوبن، ترجمۀ همو، تهران، 1362ش؛ نیز:
Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui: Iran, Mésopotamie, Paris, 1908.معصومه ابراهیمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید